آیه 38 سوره حج
<<37 | آیه 38 سوره حج | 39>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
خدا مؤمنان را از هر مکر و شر دشمن نگاه میدارد، که خدا هرگز خیانتکار کافر ناسپاس را دوست نمیدارد.
مسلماً خدا از مؤمنان دفاع می کند، قطعاً خدا هیچ خیانت کار ناسپاسی را دوست ندارد.
قطعاً خداوند از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند، زيرا خدا هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.
خدا از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند، و خدا خيانتكاران ناسپاس را دوست ندارد.
خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- يدافع: آن مبالغه در دفع است زيرا كه «يدفع» نيز آن معنى را مىرساند يعنى «يدفع المشركين عن الذين آمنوا».
- خوان: مبالغه خائن است يعنى بسيار خيانت كننده.
- كفور: (بفتح اول) مبالغه در كفران نعمت و مبالغه در كفر، به هر دو معنى در قرآن كريم آمده است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ «38»
قطعاً خداوند از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند، بىشك خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.
جلد 6 - صفحه 47
نکته ها
يكى از وعدهها و سنّتهاى الهى، نصرت و دفاع از مؤمنين است و خداوند اين دفاع و حمايت را به عنوان يك حقّ، بر خود لازم فرموده است: «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» «1» البتّه معناى دفاع و نصرت الهى، هميشه دفاع و نصرت فورى و كوتاه مدّت نيست، بلكه دفاع دراز مدّت را نيز شامل مىشود، زيرا در آيات ديگر مىفرمايد: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»* آرى، ممكن است در يك درگيرى و جنگ، مؤمنين به ظاهر شكست بخورند ولى اهداف و تفّكر آنان پيروز شود، چنانكه ابن ملجم، حضرت على عليه السلام را به شهادت رساند، ولى آيا خداوند او را حمايت كرد يا على عليه السلام را؟ نام على، فرزند على، كتاب على، مناجات على، عزّت على، شيعهى على و تفكّر على سرانجام به پيروزى رسيد.
«خَوَّانٍ» و «كَفُورٍ» به معناى كسى است كه كفر و خيانت، كار و سيرهى او باشد.
پیام ها
1- تحقّق وعدهى الهى در دفاع از مؤمنان، حتمى است. «إِنَّ»
2- مؤمنان، تنها و بىمدافع نيستند. «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا»
3- حمايت خداوند، ابدى است. «يُدافِعُ»
4- مؤمنان، از حريم خدا دفاع مىكنند وخدا از حريم مؤمنان. «يُدافِعُ»، نه «يُدافِعُ»
5- مؤمنان، محبوب خدا هستند. «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ»
6- عنصرى كه نصرت و دفاع خدا را جلب مىكند، ايمان است. «عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» «2»
7- قهر و غضب خداوند، بر اساس معيارهاست. «يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا- لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ» (دين خداوند امانتى در دست ماست كه نبايد به آن خيانت شود) لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ ...
8- همهى مردم در برابر خداوند يكسانند، «كُلَّ خَوَّانٍ» و خيانت از هيچكس
«1». روم، 47.
«2». همان.
جلد 6 - صفحه 48
بخشيده نيست.
9- بدتر از خيانت، خيانتپيشگى؛ «خَوَّانٍ» بدتر از كفر، كفرپيشگى است. «كَفُورٍ»
10- خيانت، زمينهى كفر است. (اوّل «خَوَّانٍ» مطرح شده، بعد «كَفُورٍ»)
11- كسى كه ايمان ندارد به خود و خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله خيانت كرده است.
( «خَوَّانٍ» در برابر «آمَنُوا» قرار داده شده)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (38)
إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ: بدرستى كه خداى تعالى باز مىدارد غائله مشركان و فتنه ايشان را، عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا: از كسانى كه ايمان آوردهاند به خدا و پيغمبر و قيامت.
نكته: ايراد دفع از باب مفاعله به جهت مبالغه است در دفع، چه مغالب در صدد آنست كه فعل و اقوى و ابلغ باشد از مخاصم او، يعنى البته حق تعالى دفع فتنه مشركين را نمايد از مؤمنان، و اهل ايمان را نصرت فرمايد بر ايشان.
تفسير برهان- اسحق بن عمار روايت نموده كه سؤال نمودم از حضرت صادق عليه السّلام از اين آيه شريفه، فرمود: مائيم آنانكه باز مىدارد از ايشان آنچه فاش نمايند شيعيان از خبر. «1» إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ: بدرستى كه خداى تعالى دوست نمىدارد هر خيانت كنندهاى كه در امانت دين خائن است به سبب شرك. كَفُورٍ: ناسپاس بر نعمت سبحانى كه به محض فضل، انعام فرمايد بديشان، و آنها نمك نشناسى كنند به مخالفت كه از جمله آن قربانى ذبايح به نام بتان؛ يعنى چون حق سبحانه به فعل ايشان راضى نيست، پس هرگز نصرت ايشان ننمايد، همه را مغلوب و مخذول سازد.
تنبيه: حق تعالى در اين آيه شريفه اخبار فرمايد به اينكه لازمه دوستى كه لطف و مرحمت باشد، نسبت به خيانت كار حق ناشناس، منظور ندارد، خصوصا
«1». تفسير برهان، ج 3، روايت 1، ص 93.
جلد 9 - صفحه 59
كسى كه به مقدسات مذهبى و فرامين سبحانى خيانت نمايد و نعم الهى را كفران و ناسپاسى نموده صرف معصيت سازد، هر آينه اول خائن كفور بشمار آيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (36) لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ (37) إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ (38) أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39) الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)
الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (41)
ترجمه
- و شتران تنومند گردانيديم آنها را از براى شما از علامتهاى خدا مر شما را است در آنها فوائدى پس ياد كنيد نام خدا را بر آنها صف زدگان پس چون فرود آيد پهلوهاشان پس بخوريد از آنها و بخورانيد فقير قانع و در معرض سؤال را همچنين مسخّر كرديم آنها را براى شما باشد كه شما شكر گذار شويد
هرگز نميرسد بقبول خدا گوشتهاى آنها و نه خونهاى آنها ولى ميرسد او را پرهيز- كارى از شما همچنين مسخر نمود آنها را براى شما تا ببزرگى ياد كنيد خدا را بر آنچه هدايت نمود شما را و مژده ده نيكوكاران را
همانا خدا دفاع ميكند از آنانكه ايمان آوردند همانا خدا دوست نميدارد هر خيانت كار ناسپاسى را
دستورى داده شد مر آنانرا كه مقاتله كرده ميشوند براى آنكه ستم كرده شدند و همانا خدا بر نصرت ايشان هر آينه توانا است
آنانكه بيرون كرده شدند از منزلهاشان بنا حقّ مگر آنكه ميگفتند پروردگار ما خدا است و اگر نمىبود دفع نمودن خدا
جلد 3 صفحه 608
مردم را بعضى از آنها را ببعضى هر آينه ويران كرده شده بود صومعهها و معابد ترسايان و معابد يهود و مسجدها كه ذكر كرده ميشود در آنها نام خدا بسيار و هر آينه يارى خواهد كرد البته خدا كسيرا كه يارى ميكند او را بدرستيكه خدا هر آينه تواناى غالب است
آنانكه اگر متمكّن گردانيمشان در زمين بر پاى دارند نماز را و دهند زكوة را و امر كنند بكار خوب و نهى كنند از كار بد و بدست خدا است انجام كارها.
تفسير
- بدن جمع بدنه است كه شتر تنومند قربانى است مأخوذ از بدن بمعناى تن كه خداوند آنرا از علائم دين خود و مناسك حج قرار داده براى مردم كه بايد آنرا قربانى نمايند و از براى ايشان در آنها خير است يعنى منافع دينيّه و دنيويّهاى كه از قبل آنها بايشان ميرسد و بايد نام خداوند را در وقت قربانى آنها بزبان جارى نمايند در حاليكه آنها صف زدگان باشند يعنى ايستاده باشند چون از دو دست و دو پايشان دو صف تشكيل ميشود يا چون صف از ايستادن تشكيل ميگردد نه از خوابيدن كه معمول در ذبح گاو و گوسفند است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه نحر ميشود ايستاده و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين وقتى است كه صف بسته ميشود براى نحر بسته ميشود دو دستش از كف تا زانو و كلمه صوافّ بتشديد فاء ظاهرا حال است از بدن و بملاحظه اصلش كه صوافف بوده غير منصرف ميباشد و صوافن بنون نيز قرائت شده و بنابراين مراد خم كردن و بستن يك دست آنست تا بيكدست و دو پا بايستد ولى معمول نيست و چون بپهلو بر زمين افتاد بايد گوشت آنرا بخورند و بفقير قانع كه راضى است بآنچه عطا باو شود و بكسيكه آمده باميد عطا و سؤال نميكند بخورانند و عطا نمايند و در مجمع از ائمه اطهار نقل نموده كه سزاوار است يك سوم آنرا بخورد و يك سوم آنرا بقانع و معترّ بدهد و ثلث باقى را هديه براى دوستان بفرستد و افتادن پهلوهاشان بر زمين كنايه از مردن و رفتن روح از بدنشان است و در بعضى از روايات ثلث اوّل باطعام اهل اختصاص داده شده و تفصيل اين امور محوّل بكتب فقهيّه است و خداوند حيوان با اين قوّت و عظمت را اين طور مسخّر بنى آدم نموده كه فوائد آنرا ببرند و آخر كار دستهايش را به بندند و نحرش كنند و گوشتش را بخورند و شكر خدا را
جلد 3 صفحه 609
بجا آورند و در جوامع روايت نموده كه در زمان جاهليت يعنى قبل از اسلام معمول بود كه چون نحر مينمودند خون آنرا بخانه كعبه ميماليدند و چون مسلمانان حج نمودند خواستند كار آنها را بنمايند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه گوشت و خون آنها بقبول و رضاى الهى نميرسد ولى تقوى و پرهيزكارى و عبادت و فرمانبردارى مردم بمقام قبول و رضاى الهى ميرسد و اين تعبير بر حسب عادت عرب است كه ميگويند رسيد باو و اراده ميكنند كه قبول كرد يعنى خداوند قربانى شما را قبول ميكند بدون آنكه خانه كعبه را آلوده نمائيد چنانچه قربانى هابيل را قبول فرمود و قربانى قابيل رد شد چون مقرون بتقوى نبود و اين تسخير شگفت آور از اين حيوان بقدرت الهى براى آنستكه مردم بعظمت و بزرگى ياد كنند خدا را براى آنكه هدايت فرموده آنها را بكيفيّت تسخير حيوانات و طريقه تحصيل قربات و بشارت باد نيكوكاران را كه از روى اخلاص قربانى ميكنند و بخوبى ميخورند و بمردم ميخورانند و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از تكبير بر هدايت گفتن تكبيرات مأثوره در ايام تشريق است بعد از پانزده نماز در منى و ده نماز در غير آن كه سابقا ذكر شد و خداوند دفع ميكند شرّ كفار را از اهل ايمان چون خداوند دوست نميدارد كسانيرا كه در امانت الهى خيانت نمودند و دين خدا را تغيير دادند و كافر شدند و كفران نعمت كردند و بنام بت قربانى نمودند و نيز ترخيص فرموده و اذن دفاع بمسلمانان داده كه مقاتله نمايند با كفارى كه بقتال با ايشان مبادرت مينمايند چون مدّتى مسلمانان مظلوم شدند و اجازه دفاع از تعدّيات كفّار بآنها نداشتند تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هجرت فرمود از مكّه بمدينه و اين آيه نازل شد چنانچه در مجمع از امام باقر عليه السّلام قريب باين مضمون را نقل نموده ولى قمى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره على عليه السّلام و جعفر و حمزه و جارى شد در امّت و از امام صادق عليه السّلام بخروج امام زمان و خونخواهى سيد الشهداء عليه السّلام تفسير شده و منافاتى ندارد و در هر حال خداوند قادر بر نصرت اهل ايمان بوده و هست و خواهد بود و بوعده خود وفا كرده و ميكند و ايشان كسانى هستند كه از تعدّيات كفّار ناچار شدند بخروج از وطن و خانههاشان و هجرت نمودند از مكّه بمدينه بدون آنكه كسى بر آنها حقّى داشته باشد و اين اخراج بنا حقّ نبود مگر براى آنكه
جلد 3 صفحه 610
ايشان ميگفتند پروردگار ما خداى يگانه است نه بتهائيكه مشركين مكّه قائل بخدائى و معبوديّت آنها بودند و در بعضى از روايات بخروج ائمه اطهار از اوطان خودشان بظلم ظالمين و حضرت سيد الشهداء عليه السّلام از تعدى يزيد پليد تفسير شده و اگر نبود اين ترخيص الهى و دفع نمودن خداوند شر كفار را از مسلمانان و غلبه دادن ايشانرا بر آنها در ازمنه سابقه و لاحقه هر آينه خراب و ويران ميشد صومعهها كه ديرهاى رهبانان و عبّاد در كوهها و بيابانها است و كليساهاى نصارى و كنائس يهود كه آنرا صلاة بضمّ لام ميناميدند براى آنكه مكان نماز بوده و صلوات جمع آنست در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنرا بضم صاد و لام قرائت فرموده است و مساجد مسلمانان كه نام خدا در آنمساجد يا در آن اماكن زياد برده ميشود چون اهل شرك احترام اين معابد را نگاه نميداشتند و خداوند هر كس دين او را يارى كند يارى خواهد فرمود چون قادر و قاهر و توانا و مقتدر است و ايشان كسانى هستند كه اگر خداوند قدرت و سلطنت كامل بآنان عطا فرمايد در روى زمين بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و امر بمعروف و نهى از منكر ميكنند و هر امر و ملك و سلطنت و قدرتى منتهى بخدا ميشود و جز او قادر و غالب و عزيز و مقتدرى باقى و برقرار نخواهد ماند و در روايات ائمه اطهار اين جماعت بآل محمد عليهم- السلام و امام زمان و اصحاب آنحضرت تفسير شده و معلوم است كه افراد كامله آنذوات مقدّسه ميباشند و سلطنت حقّه الهيّه و امر بمعروف و نهى از منكر بنحو اكمل در زمان ظهور امام زمان عليه السّلام خواهد بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ اللّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّانٍ كَفُورٍ (38)
محقّقا خداوند دفع ميفرمايد از كساني که ايمان آوردند، محقّقا خداوند دوست نميدارد هر خيانت كننده و خيانت كار ناسپاس را.
(إِنَّ اللّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا): دفع بلاهاي مهلكه که بر أمم سابقه نازل
جلد 13 - صفحه 305
ميشد از كلّيّه ناس بواسطه وجود مؤمنين در بين آنها، در اخبار دارد که خداوند بواسطه وجود نمازگزاران کان بلاها را دفع ميفرمايد که اگر تمام تارك الصّلاة شدند عذاب نازل ميشود، و همچنين بواسطه اداء زكاة دهندهگان که اگر تمام مانع الزّكاة شدند عذاب نازل ميشود، و همچنين حاجيان که اگر تمام تارك حجّ شدند عذاب نازل ميشود، بلكه دارد در موقعي که ملائكه به حضرت ابراهيم خبر دادند که ما مأموريم بر قوم لوط عذاب نازل كنيم: «إِنّا أُرسِلنا إِلي قَومِ لُوطٍ» هود آيه 73. حضرت ابراهيم سؤال كرد که اگر در ميان آنها چهل نفر مؤمن باشد عذاب نازل ميكنيد!- گفتند: نه. همين نحو كم كرد تا اينکه که اگر يك مؤمن باشد گفتند: نه پس فرمود: «قالَ إِنَّ فِيها لُوطاً قالُوا نَحنُ أَعلَمُ بِمَن فِيها لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهلَهُ إِلَّا امرَأَتَهُ كانَت مِنَ الغابِرِينَ» عنكبوت آيه 31. از اينکه جمله استفاده ميشود که براي خاطر يك نفر مؤمن خداوند عذاب را از كلّيّه بر ميدارد حتّي در امم سابقه هم که عذاب نازل ميشد اوّل پيغمبر آنها با مؤمنين بيرون ميرفتند و خارج ميشدند و خدا نجات ميداد آنها را سپس عذاب نازل ميشد، و در خبر از حضرت صادق عليه السلام است فرمود:
نحن الّذين يدافع اللّه عنها ما اذاعت شيعتنا».
(إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّانٍ كَفُورٍ): خيانت به خدا شرك و كفر است خيانت به انبياء خيانت به ائمّه خيانت به مؤمنين، و خوّان صيغه مبالغه است بسيار خيانت كننده، و كفور بمعني الجحود نسبت بخدا انكار توحيد، نسبت بأنبياء انكار نبوّت، نسبت بائمّه انكار امامت، نسبت بمؤمنين انكار حقّ چه خيانت مالي باشد يا جاني يا ديني و امثال اينها.
306
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 38)- و از آنجا که مقاومت در برابر خرافات مشرکان که در آیات قبل به آن اشاره شد ممکن است آتش خشم این گروه متعصب و لجوج را بر انگیزد و سبب درگیریهای کوچک و بزرگ شود خداوند در این آیه مؤمنان را به کمک خود دلگرم ساخته، میگوید: «خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند» (إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا).
بگذار طوائف و قبائل عرب و یهود و نصارا و مشرکان شبه جزیره دست به دست هم بدهند تا مؤمنان را تحت فشار قرار داده و به گمان خود نابود کنند، ولی خداوند وعده دفاع از آنها را داده است، وعده بقای اسلام تا دامنه قیامت! این وعده الهی حکمی است جاری و ساری در تمام اعصار و قرون، مهم آن است که ما مصداق «الَّذِینَ آمَنُوا» باشیم که دفاع الهی به دنبال آن حتمی است.
و در پایان آیه موضع مشرکان و هم مسلکان آنها را در پیشگاه خدا با این عبارت روشن میسازد «خداوند هیچ خیانکار کفران کنندهای را دوست ندارد»! (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ). همانها که برای خدا شریک قرار دادند، و حتی به هنگام گفتن «لبیک» تصریح به نام بتها نمودند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص53
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم