آیه 5 سوره انفال
<<4 | آیه 5 سوره انفال | 6>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
همان گونه که خدا تو را از خانه خود به حق (در جنگ بدر) بیرون آورد و گروهی از مؤمنان، سخت رأی خلاف و کراهت اظهار کردند (و تو به مخالفت آنها از حکم حق بازنگشتی، در امر انفال و غیر آن هم به خواهش مردم توجه مکن، پیرو امر خدا باش و از خلق ابدا اندیشه مدار).
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«کَمَآ أَخْرَجَکَ ...»: حال مؤمنان در خلاف خود راجع به غنائم، همانند حال ایشان به هنگام فرمان خروج برای جنگ با مشرکان در بدر است. «بَیْت»: خانه، مراد خانه پیغمبر در مدینه و یا مراد خود مدینه است.
نزول
شأن نزول آیات 5 تا 8:
قافله قریش براى تجارت عازم شام میشد و با خزائن زیاد و مال فراوان به عزم سفر از مکه بیرون مى آمدند. پیامبر اسلام به اصحاب دستور داد که براى مقابله با آنان آماده گردند و به آنها فرمود: خداوند به ما وعده پیروزى یکى از دو طائفه یا کاروان ابوسفیان و یا کاروان تجارى قریش را داده است ولذا با سیصد و سیزده نفر از مدینه بیرون آمدند.
وقتى که نزدیکى بدر رسیدند، کاروان ابوسفیان متوجه عزیمت پیامبر با اصحاب او گردیدند و فوقالعاده ترسیدند و وحشت عجیبى در دلهاى آنها ایجاد شد لذا راه خود را کج کرده به طرف شام عازم گردیدند در عین حال ابوسفیان به شخصى به نام ضمضم خزاعى ده دینار با یک شتر ماده داد و از او خواست که به طرف کاروان قریش برود و آنها را از بیرون آمدن محمد با یاران خود خبر بدهد و نیز به او سفارش کرد که با وضع خاصى خبر مزبور را به قریش بدهد. لذا ضمضم گوش یا بینى شتر مزبور را برید و در حالتى که خون از او میریخت و خود هم با جامه که آن را پارهپاره نموده بود وارد مکه شد و با صداى بلند با فریاد زدن و گفتن یا آل غالب مردم را به خود متوجه ساخت و آنان را از حرکت قافله پیامبر اسلام خبر داد و آنها را از واقعه مهمى آگاه ساخت.
عاتکه دختر عبدالمطلب سه روز قبل از آمدن ضمضم چنین منظره اى را در خواب دیده و به عباس خبر داده بود، عباس نیز به عتبة بن ربیعة گفته بود و عتبه آن را مصیبتى از براى قریش تعبیر کرد و کمکم این خواب در میان قریش شایع گردید و به گوش ابوجهل رسید.
ابوجهل آن را دروغ مى پنداشت و میگفت: اگر تعبیر این خواب تا سه روز معلوم نشود، عاتکه دروغگوترین زنان بنىهاشم خواهد بود تا این که دو روز از این خواب گذشت و روز سوم فریاد و فغان ضمضم در میان قریش با منظره اى که گفته شد، هویدا گردید و قریش را به یارى مى طلبید و آنها را از حرکت قافله مسلمین بسوى آنان آگاه میساخت و در عین حال تشویق مینمود که خود را آماده جنگ و کارزار با مسلمین نمایند. بزرگان قریش از قبیل سهیل بن عمرو و صفوان بن امیه و ابوالبخترى بن هشام و نبیه و منبه پسران حجاج و نوفل بن خویلد به خود آمدند و به یکدیگر مى گفتند بزرگترین مصیبت به آنها روى آورده است و این واقعه را بالاترین بدبختى و ذلت از براى خویش تلقى کردند در حالتى که اغلب آنها با مال و امتعه و ثروت فراوان خود را آماده خروج از مکه جهت تجارت، نموده بودند.
چنان که خداوند در قرآن راجع به این موضوع فرموده: «خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ»، آیه 47 همین سوره که در جاى خود مذکور شده است) در موقع خروج از مکه عباس بن عبد المطّلب و نوفل بن حارث و عقیل بن ابى طالب با آنان همراه بودند و قافله مزبور با دف و ساز و سایر آلات موسیقى و شراب مجهّز بود و چنانکه گفته شد پیامبر اسلام با سیصد و سیزده نفر از مدینه بیرون آمدند وقتى که به نزدیکى بدر رسیدند پیامبر شبانه دو نفر را بنام بشر بن ابى الرغیا و مجدى بن عمر را براى بدست آوردن اخبار مربوط بقافله مأمور نمود این دو نفر وقتى که نزدیک چشمه بدر رسیدند دو کنیز را دیدند که یکى از آن دو مطالبه قرضى که بدیگرى داده بود میکرد ایندو نفر استراق سمع نموده و کلام آنها را مى شنیدند کنیزى که مقروض بود به طلبکار خود گفت: قافله قریش دیروز به فلان موضع رسیده اند و فردا به این مکان خواهند آمد و من از براى آنان به کنیزى و کارکردن خواهم پرداخت و قرض تو را نیز خواهم داد.
این دو نفر وقتى خبر قافله قریش را از آن دو کنیز شنیدند، خبر آن را به رسول خدا صل الله علیه و آله رسانیدند، در این میان قافله ابوسفیان وقتى نزدیک بدر رسیدند. ابوسفیان به تنهائى به طرف چشمه آن پیش آمد و مردى از طائفه جهینه را در آنجا دید که نام وى کسب الجهنى بود.
از او پرسید: که آیا خبرى از محمد و یاران او دارد یا نه؟ او سوگند یاد کرد که خبرى از محمد ندارد ولى به ابوسفیان گفت: که صبح امروز دو نفر را که سوار شتر بودند در این چشمه به خوردن آب پرداختند و سپس رفتند، دیده است ابوسفیان در حوالى چشمه شروع به جستجو کرد و پشکل شتران آن دو نفر را پیدا کرد پس از جستجو و یافتن هسته خرما در میان پشکل متوجه گردید که آن دو نفر از اهل مدینه و از جاسوسان پیامبر اسلام بوده اند. لذا باعجله و شتاب فراوان بسوى قافله خویش برگشت و راه را به طرف ساحل دریا کج کرد و از مسیرى که قصد عبور داشتند، منحرف گردید. در این موقع جبرئیل به رسول خدا صلی الله علیه و آله انحراف قافله ابوسفیان و روى آوردن قافله قریش را خبر داد و آنان را به جنگ با قوافل مزبور با وعده پیروزى و فتح تشویق نمود.
پیامبر اسلام خبر جبرئیل را به اصحاب فرمود و نیز دستور قتال و نبرد با آنها را گوشزد اصحاب نمود. یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله ترسیدند و وحشت عجیبى در آنها ایجاد گردید. پیامبر دستور فرمود: که اصحاب آماده کارزار گردند در این میان ابوبکر برخاست و گفت: یا رسول اللّه افراد قافله قریش زیادند، ممکن است ما نتوانیم در قبال کثرت افراد و ازدیاد نفرات آنها تاب مقاومت بیاوریم.
پیامبر به ابوبکر فرمود: بنشیند سپس باز دستور بسیج و آمادگى داد سپس عمر از جا برخاست و گفتارى که ابوبکر گفته بود، تکرار نمود. پیامبر به او نیز دستور نشستن داد سپس مقداد از جا برخاست و گفت: یا رسول اللّه اگر چه افراد قریش زیاد هستند ولى ما مردانه خواهیم جنگید و از آنها به دلهاى خویش هراس و ترس راه نخواهیم داد و مانند بنىاسرائیل نخواهیم بود که به موسى گفته بودند: «اذهب انت و ربّک فقاتلا انّا هاهنا قاعدون؛ تو با خداى خود بجنگ با فرعونیان برو، ما در اینجا مى نشینیم) بلکه ما مى گوئیم که ما هم با شما در این جنگ به نبرد و کارزار خواهیم پرداخت.
پیامبر مقداد را دعا کرد پس از مقداد، سعد بن معاذ از جا برخاست و گفت: یا رسول اللّه پدر و مادرم فداى تو باد و کلماتى که مقداد گفته بود، تکرار کرد. رسول خدا رو به اصحاب کرد و فرمود: مثل اینست که من جایگاه کشته شدن و مقتل ابوجهل و عتبة و شیبة پسران ربیعه و نبیه و منبه پسران حجاج را با چشم خود مى بینم و خداوند در این جنگ به من وعده فتح و پیروزى داده است و به هیچ وجه در وعده خداوند خلافى وجود نداشته و ندارد سپس این آیات بر پیامبر نازل گردید.[۱]
از ابوایوب انصاری[۲] و نیز از ابن عباس[۳] چنین روایت کنند که گفته اند: ما در مدینه بودیم به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که قافله ابوسفیان به طرف مدینه میآید، پیامبر به ما فرمود: در این باره چه مى اندیشید؟ برویم شاید خدا بخواهد که از قافله او غنائمى بدست ما بیاید لذا یک الى دو روز براى بدست آوردن قافله مزبور از شهر بیرون آمدیم.
وقتى که به نزدیکى آنها رسیدیم، پیامبر فرمود: چه مى بینید؟ آیا میخواهید که حملهور شویم؟ اصحاب گفتند: یا رسول الله ما را طاقت و یاراى ستیز و جنگ با آنها نیست، در این میان مقداد فریاد برآورد و گفت: اى مؤمنین مانند قوم موسى نباشید که به پیامبر خود، موسى گفتند: برو با خداى خود بجنگ با فرعونیان بپرداز ما در این جا مى نشینیم، سپس آیه 5 به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردید.
شیخ ما نیز این موضوع را بدون عنوان شأن و نزول ذکر نموده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ «5»
(ناخشنودى بعضى مسلمانان از تقسيم غنائم) همانند آن (زمانى) است كه پروردگارت تو را (براى جنگ بدر،) از خانهات به حقّ خارج كرد، در حالى كه گروهى از مؤمنان (از حضور در جنگ) ناخشنود بودند.
نکته ها
همانگونه كه به خاطر كمى نفرات و امكانات، جهاد در جمگ بدر براى بعضى دشوار و سنگين بود، اكنون نيز تقسيم غنائم براى بعضى سنگين است، امّا اين ناخوشايندىها، تازگى ندارد و مىگذرد. پيامبر خدا بايد به فكر مصلحت واقعى و انجام فرمان خدا باشد وگرنه كراهت و ناخوشايندى اين و آن هميشه هست.
پیام ها
1- خروج پيامبر صلى الله عليه و آله از مدينه براى جنگ بدر، به فرمان خدا و به تدبير ايشان بود.
«أَخْرَجَكَ رَبُّكَ»
2- حركت در مسير جنگ و جهاد، عامل رشد و تربيت است. «أَخْرَجَكَ رَبُّكَ»
3- در جبههها، نقش اصلى با رهبر و فرماندهى است. (گرچه براى جهاد، عدّهاى خارج شدند، ولى آيه حضور پيامبر خدا را مطرح مىكند.) «أَخْرَجَكَ رَبُّكَ»
جلد 3 - صفحه 271
4- مدينه، خانهى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله است. (خانهى هر كس، آنجاست كه در آن سكونت و يا موقعيّت پيدا مىكند، نه فقط زادگاه او.) «بَيْتِكَ»
5- دستورات آسمانى برپايهى حقّ و براى رسيدن به حقّ است. أَخْرَجَكَ ... بِالْحَقِ
6- كراهت و ناخوشايندى از جهاد، اگر همراه با نافرمانى و تمرّد نباشد و ضربهاى به اطاعت نزند، به اصل ايمان لطمه نمىزند. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ»
7- در مسائل اجتماعى و مالى، وجود مخالف و ناراضى طبيعى است، هر چند در جامعهى ايمانى، شخصى همچون پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مسئول آن باشد. «فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفاسیر برهان و على بن ابراهیم.
- پرش به بالا ↑ تفاسیر ابن ابىحاتم و ابن مردویه.
- پرش به بالا ↑ تفسیر جامع البیان.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.