إِنَّمَا المُؤمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ إِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إِيماناً وَ عَلي رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ «3» أُولئِكَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَقًّا لَهُم دَرَجاتٌ عِندَ رَبِّهِم وَ مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ كَرِيمٌ «4»
جز اينکه نيست که مؤمنين كساني هستند که زماني که بياد خدا افتادند دلهاي آنها از خوف ميلرزد و موقعي که آيات شريفه بر آنها تلاوت شد درجات ايمان آنها بالا ميرود و ازدياد پيدا ميكند و در كليه امور توكل بخدا ميكنند، كساني هستند که نماز را برپا ميدارند و از آنچه ما بآنها دادهايم بذل و انفاق ميكنند، اينها ايمان حقيقي دارند و سزاوار ايمان هستند از براي آنها درجاتي است نزد پروردگارشان و آمرزش و روزي بسيار محترم و گوارا إِنَّمَا المُؤمِنُونَ كلمه انّما از ادات حصر است که مؤمن منحصر است بكساني که داراي اينکه صفات باشند، و از اينکه جمله توليد اشكالي ميشود که كساني
جلد 8 - صفحه 75
که جامع اينکه صفات نباشند كلّا ام بعضا مؤمن نيستند و حال آنكه اينکه صفات تحقق پيدا نميكند مگر در آحادي من النّاس که معصوم باشد يا تالي تلو معصوم مثل سلمان و ابا ذر و خواص اصحاب ائمه و بعضي اوتاد از علماء و مسلما مؤمن منحصر باينها نيست.
و لكن جواب اشكال را بدو نحو ميتوان داد يكي آنكه مراد اينکه باشد که مؤمن سزاوار است داراي اينکه صفات باشد نه اينكه اگر فاقد باشد مؤمن نيست ديگر آنكه هر که داراي اينکه صفات باشد مؤمن است نه اينكه هر که مؤمن است داراي اينکه صفات است (مثل كلّ انسان حيوان و لا عكس) مثل معروف است هر گردويي گرد است نه هر گردي گردو است.
الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ اشكال- در قرآن ميفرمايد الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللّهِ أَلا بِذِكرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ رعد آيه 28، و در اينکه آيه ميفرمايد وَجِلَت قُلُوبُهُم و اينکه تناقض و تضاد است.
جواب- مورد آيتين مختلف است در آيه رعد ذكر وعدههاي الهي و نعم اخروي و مثوبات اعمال صالحه و نحوه اينها است، و در اينکه آيه ذكر عقوبات اعمال سيئه و نقمت و غضب و وعيدهاي الهيه است که مؤمن بايد بين خوف و رجاء باشد نه مغرور و نه مأيوس. و معناي وجل تپش قلب است که از صفت خوف پيدا ميشود و از آثار او است اگر خوف شدّت پيدا كند حتي بسا منجر بضعف و سستي اعضاء و غشوه ميشود چنانچه در حالات اولياء بسيار تحقق پيدا كرده وَ إِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ در اخبار دارد هر آيه از آيات القرآن را بايد در موقع تلاوتش حق آن را اداء كرد مثلا بآيات جنّة و مثوبات رسيد از خداوند طلب كند، بآيات عذاب رسيد استعاذه كند، بآيات توحيد و ساير امور اعتقاديه رسيد اقرار كند، بآيات اعمال صالحه و عبادات رسيد طلب توفيق كند، بآيات قصص
جلد 8 - صفحه 76
انبياء سلف و قوم آنها رسيد عبرت بگيرد، بآثار قدرت الهيه رسيد تفكر كند و تدبر نمايد، بمناهي الهيه رسيد عزم بر ترك كند و هكذا زادَتهُم إِيماناً مراتب ايمان بسيار است مستقرّ و مستودع، علم اليقين، عين اليقين، حق اليقين كجا ميتوان مقايسه كرد ايمان امير المؤمنين عليه السّلام را با ايمان اضعف عباد که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بفرمايد اگر ايمان پسر عمم علي را در يك كفه ميزان گذارند و ايمان جنّ و انس را در كفه ديگر بر تمام آنها زيادتي ميكند و خود آن حضرت بفرمايد
(لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا)
البته هر چه انسان عقائدش محكمتر شود و اخلاقش نيكوتر و اعمال صالحهاش بيشتر گردد ايمانش زيادتي پيدا ميكند وَ عَلي رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ تا انسان توحيد افعالي او كامل نشود به اينكه قلبا بر او روشن شود که (لا مؤثر في الوجود الّا اللّه) و تمام اسباب را مقهور اراده حق بداند مقام توكل بر او حاصل نميشود بمجرد گفتن توكلت علي اللّه توكل نيست.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ که صفت بارزه اهل ايمان است زيرا عمود دين و قربان كلّ تقي، و اول ما يحاسب به العبد يوم القيمة، و ان قبلت قبل ما سواها و ان ردّت ردّ ما سواها، و عنوان صحيفة المؤمن است. وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ شامل جميع انفاقات واجبه مثل انفاق در حفظ دين، نفقه عيالات واجب النفقه و ارحام اولاد و والدين با فقر آنها و زكوات و اخماس و حج و نذورات و دستگيري مضطرين و حفظ نفوس محترمه و غير اينها، و مستحبه مثل صله ارحام، اعانت فقراء، دستگيري بيچارگان، قضاي حوائج محتاجين، تشرف ببقاع محترمه، ضيافت مؤمنين و غير اينها أُولئِكَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَقًّا حقّ در اينجا بمعني سزاوار است يعني سزاوار است که مؤمنين چنين باشند و حقيقة ايمان اينکه است که اينکه آثار از او ظاهر شود اگر چنين باشند لَهُم دَرَجاتٌ عِندَ رَبِّهِم درجات مراتب قرب است هر كس بهر
جلد 8 - صفحه 77
مرتبه نائل شد درجه او زياد ميشود چنانچه در دستگاه دولتي هر كس خدمتش بهتر و بيشتر و عاليتر باشد درجه بالاتري پيدا ميكند حقوقش بيشتر ميشود احترامش زيادتر ميگردد و ميتوان گفت که اهل ايمان و لو اينكه تماما اهل نجات و سعادتمند ميشوند لكن درجات مختلفه دارند از انبياء و اولياء و صديقين و شهداء و من دونهم و در دستگاه الهي درجه بالاتر از درجه آل عصمت عليهم السلام نيست ثم الامثل فالامثل.
و مغفرة غفران بمعني ستر است و خداوند ستّار العيوب است حتي از نظر ملائكه و نامههاي اعمال و اعضاء حتي از خود انسان بلكه يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ فرقان آيه 70 وَ رِزقٌ كَرِيمٌ از روي احترام و تفضل و عنايت و لطف بدون منّت در بهشت روزي ميدهد چنانچه ميفرمايد فَلَهُم أَجرٌ غَيرُ مَمنُونٍ سوره تين آيه 60.