آیه 1 سوره انفال
<<1 | آیه 1 سوره انفال | 2>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
(ای رسول ما) امت از تو حکم انفال را سؤال کنند (یعنی غنایمی که بدون جنگ از دشمنان به دست مسلمانان آید و زمینهای خراب بیمالک، معادن، بیشهها، فراز کوهها، کف رودها، ارث کسی که وارث ندارد، قطایع ملوک، خلاصه ثروتی که بیرنج مردم حاصل شود) جواب ده که انفال مخصوص خدا و رسول است (که رسول و جانشینانش به هر کس و هر قدر صلاح دانند ببخشند) پس شما مؤمنان باید از خدا بترسید و در رضایت و مسالمت و اتحاد بین خودتان بکوشید و خدا و رسول او را اطاعت کنید اگر اهل ایمانید.
از تو درباره انفال] یعنی غنایم جنگی و هر گونه مالی که مالک معینی ندارد [می پرسند، [که مالک آنها کیست و چگونه باید تقسیم شود؟] بگو: [مالکیّتِ حقیقیِ] انفال ویژه خدا وپیامبر است، پس اگر مؤمن هستید [نسبت به انفال] از خدا پروا کنید و [اختلاف و نزاع] بین خود را اصلاح نمایید، و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید.
[اى پيامبر،] از تو در باره غنايم جنگى مىپرسند. بگو: «غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد. پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد، و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.
تو را از غنايم جنگى مىپرسند، بگو: غنايم جنگى متعلق به خدا و پيامبر است. پس اگر از مؤمنان هستيد، از خداى بترسيد و با يكديگر به آشتى زيست كنيد و از خدا و پيامبرش فرمان بريد.
از تو درباره انفال [= غنایم، و هرگونه مال بدون مالک مشخص] سؤال میکنند؛ بگو: «انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و خصومتهایی را که در میان شماست، آشتی دهید! و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الأنفَال»: جمع نَفْل، غنائم. «ذَاتَ»: حالت. صاحب. «بَیْن»: این واژه از اضداد است و به معنی وصلت و فُرقت آمده است. «ذَاتَ بَیْنِکُمْ»: حالتی که مایه پیوند شما میگردد. حالتی که مایه جدائی شما میشود.
نزول
«شیخ طوسى» در سبب نزول آیه اختلاف نموده اند، عده اى گویند: درباره غنائم جنگ بدر نازل شده زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود هر که در جنگ زحمات زیادى را متحمل شود. داراى نفل خواهد بود و روى همین اصل عده اى جانفشانى کرده و بلیاتى را متحمل گشتند و عده اى نیز از پیامبر حفاظت مینمودند ولى مانند دیگران با بلیات زیادى روبرو نشده بودند.
وقتى که جنگ به پایان رسید، اختلاف نمودند. بعضى گفتند: ما باید غنائم زیادترى بدست آوریم زیرا عده اى از دشمن را کشته ایم. دیگران گفتند: غنائم زیادتر نصیب و بهره ما مى باشد زیرا از رسول خدا صلى الله علیه و آله حفاظت کردیم و اگر میخواستیم مانند دیگران عده زیادى از دشمن را مى کشتیم عده دیگر به پیامبر گفتند: ما چون در پشت جبهه از شما نگهدارى میکردیم. غنائم زیادتر از آن ما خواهد بود سپس این آیة نازل گردید و به آنها فهمانید که آنچه پیامبر اسلام تصمیم بگیرد کارى است گذشته چنان که ابن عباس و عکرمة و عبادة بن الصامت گفته اند، برخى گویند: درباره یکى از اصحاب پیامبر نازل گردیده که از غنائم قبل از آن که تقسیم بشود، سؤال کرد در صورتى که هنوز پیامبر به کسى از غنائم عطا نکرده بود و منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که در میان همه لشکریان تقسیم نماید و خداوند با نزول این آیه غنائم را به رسول خویش متعلق نمود چنان که از سعد بن مالک نقل گردیده است و صحابى مزبور که این سؤال را از رسول اکرم کرده بود، سعد بن ابىوقاص بوده است که گوید در جنگ بدر سعید بن العاص را کشته بودم و او داراى شمشیرى بود که به آن ذوالکثیفه مى گفتند. خواستم آن شمشیر را تصاحب کنم لذا نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدم و شمشیر مزبور را درخواست نمودم.
پیامبر فرمود: این شمشیر نه مال من است و نه مال تو است. من نیز چشم پوشیدم و در موقع تقسیم غنائم متعلق به پیامبر گردید و پیامبر هم آن را به من بخشید و این آیه نازل گردید[۱] و بنا به نقل از قتادة و ابن عباس و مجاهد و عثمان[۲] این سوره در مدینه نازل گردیده و مدنى است و نیز گویند: اولین سوره اى است که در مدینه به پیامبر اسلام نازل شده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «1»
(اى پيامبر!) از تو دربارهى انفال (غنائم جنگى و اموال عمومى) مىپرسند (كه از آن كيست؟) بگو: انفال، از آنِ خدا و پيامبر است. پس، از خداوند پروا كنيد و (روابط) ميان خودتان را اصلاح كنيد و اگر ايمان داريد، از خدا و رسولش اطاعت كنيد.
نکته ها
در قرآن حدود 130 بار واژهى سؤال و مشتقّات آن، از جمله 15 بار عبارت «يَسْئَلُونَكَ» آمده است.
«انفال» جمع «نَفل»، به معناى زياده و عطيّه است. چنانكه به زيادتر از نمازهاى واجب، نافله گفته مىشود و عطاى فرزند به حضرت ابراهيم «نافله» به حساب آمده است. «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً» «1»
در روايات و كتب فقهى، منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى، غنائم جنگى، اموال بىصاحب مثل: زمينى كه صاحبش آن را رها كرده، اموال مردگان بىوارث، جنگلها، درّهها، نيزارها،
«1». انبياء، 72.
جلد 3 - صفحه 265
زمينهاى موات، معادن و ... از انفال شمرده شدهاند. «1»
چون قبل از اسلام، نحوهى توزيع غنائم بر اساس تبعيضات بود، پس از جنگ بدر كه اوّلين جنگ مسلمانان و همراه با غنائم بسيار بود، در اينكه غنائم را چه بايد كرد و به چه كسانى مىرسد و چه كسانى اولويّت دارند، نظرهاى مختلفى وجود داشت. سرانجام با سؤال و درخواست مردم از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، خود آن حضرت به تقسيم غنائم پرداخت و بطور عادلانه و يكسان ميان مردم تقسيم كرد تا تبعيضات موهوم دورهى جاهلى را از ميان برداشته و از مستضعفان حمايت كند، هر چند برخى، از اين برابرى رنجيدند. «2»
گرچه آيات اين سوره دربارهى جنگ بدر است و اين آيه نيز بيشتر نظر به غنائم جنگى دارد، ولى اختصاص به آن ندارد. «3»
امام صادق عليه السلام فرمود: «انفال به چند سهم تقسيم مىشود كه يكى از سهام براى خداوند است، سهم خداوند از انفال، زير نظر رسول خدا مصرف مىشود». «4»
پاداش اصلاح و آشتى ميان مردم، از يك سال نماز و روزهى مستحبّى هم بيشتر است. «5»
امام صادق عليه السلام به شاگرد خود مفضّل فرمود: «اگر ميان دو نفر از طرفداران ما نزاعى درگرفت، از مال من خرج كن و ميان آنان آشتى بده». «6»
در اسلام، تقويت و تحكيم پيوندها و از بين بردن اسباب تفرقه و نفاق به قدرى اهميّت دارد كه در بعضى مراحل نه تنها اصلاح ذات البين واجب است، بلكه از سهم امام نيز مىتوان براى آن استفاده كرد. «7»
پیام ها
1- سؤال مردم دربارهى انفال و پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان، نشاندهندهى دخالت اسلام در شئون اقتصادى جامعه است. يَسْئَلُونَكَ ...
«1». تفسير نورالثقلين؛ بحار، ج 93، ص 205 وكافى، ج 1، ص 539.
«2». تفسير نمونه؛ فروغ ابديّت، ج 1، ص 423.
«3». تفاسير الميزان و نمونه.
«4». تفسير نمونه.
«5». تفسير اطيبالبيان.
«6». كافى، ج 2، ص 209.
«7». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 266
2- مرجع بيان احكام و مسائل اقتصادى، رهبر الهى است. يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ ...
3- هدف از جهاد در اسلام، پيروزى حقّ بر باطل است. غنائم، مسألهى فرعى و اضافى است. ( «انفال»، به معناى «زياده» است.)
4- حكومت اسلامى پشتوانهى اقتصادى مىخواهد و انفال، پشتوانهى نظام اسلامى است. «الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
5- اسلام براى منابع طبيعى و ثروتهاى عمومى نيز قانون دارد. «الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
6- تمام مصارف رسولاللّه، در راستاى اهداف الهى است. «لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»
7- حفظ اموال عمومى، پاكى و پروا لازم دارد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ» (زيرا بيتالمال و اموال عمومى، مىتواند بسترى براى سوءاستفاده باشد.)
8- كسى كه قصد اصلاح دارد، بايد خودش اهل تقوا باشد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا»
9- حفظ وحدت واصلاح ميان مردم، بر همگان لازم است. «أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ»
10- مؤمن بايد در ميدانهاى اخلاق، جامعه و سياست، به دستورات الهى عمل كند تا مشروعيّت داشته وبه موفقيّت برسد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»
11- ايمان تنها در قلب نيست، بلكه جلوهى خارجى و اطاعت عملى هم مىخواهد. أَطِيعُوا ... إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
12- ممكن است كسانى در آزمايش جانفشانى و حضور در جبهه قبول شوند، ولى در آزمايش مالى و تقسيم غنائم و انفال مردود گردند. «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»
13- جبهه رفتن به تنهايى نشانهى ايمان كامل نيست، طمع نداشتن به غنائم، حفظ اخوّت و تسليم بودن در برابر رهبرى هم لازم است. (كلّ آيه)
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 267
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «1»
چون حق سبحانه و تعالى در سوره اعراف ذكر قصص انبياء و ختم آن به ذكر پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، افتتاح سوره انفال نيز ذكر آن سرور، و بعد بيان آنچه ميان او و قوم گذشت.
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ: سؤال مىكنند تو را اى پيغمبر مكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از حكم غنيمتهاى كفار كه بر امّت حلال است يا نه؟ و تسميه غنيمت به «نفل» جهت آن است كه آن عطيه و فضلى است از حق تعالى به مجاهدان. و از نفل مشتق است به معنى زيادتى و در آن خلاف است:
1- نزد ابن عباس و مجاهد و قتاده ضحاك و ابن زيد، مراد غنائم بنى است روز بدر.
2- حسن بن صالح گفته: مراد اسراء است.
3- آنچه عبد و جاريه مسلمين از مشركين بگيرند بدون جنگ.
4- آنچه باقى مانده از غنايم بعد قسمت.
در تهذيب- روايت از باقر و صادق عليهما السّلام: فىء و انفال عبارت است از آنچه از زمين كه بدون قتال از كفار بگيرند، يا اهل آن صلح نموده و تقديم كنند به دستهاى خود، و اراضى مخروبه و بطون رودخانهها تمام از فىء و انفال است و همه متعلق به خدا و رسول است و سهم الهى هم به رسول عطا و صرف فرمايد به هر طور كه خواهد، پيغمبر. «1» در روايت ديگر آمده كه آنها خاصه امام
«1» تهذيب الاحكام، جلد 4، صفحه 133، حديث 4- تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 47، حديث 7.
جلد 4 صفحه 288
عليه السّلام است. «1» ايضا عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده فرمود: خاصه ما باشد انفال. عرض كردند: انفال چيست؟ فرمود: از انفال است معادن و نى زارها (بيشهها) و هر زمينى كه بى صاحب است و هر زمينى كه اهل آن هلاك شدهاند، پس آن مخصوص ما باشد و فرمود خصايص ملوك نيز از انفال است. «2» در منهج- ابن عباس نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در غزوه بدر تهيه حرب مىديد، و مىفرمود هر كه در حرب، فلان و فلان را بكشد او را از غنايم چندين بدهم، و هر كه اسير بياورد او را چندين عطا كنم. قوم متصدى جنگ و جوانان بشتافتند، و پيران معروف ملازم رسول بودند. چون حق تعالى فتح و ظفر را به مسلمانان مرحمت فرمود، آمدند، و آنچه حضرت تقبل نموده بود طلب كردند. اكابر گفتند: ما به جهت حراست وجود نبوى مسارعت به حرب ننموديم، و الّا ما را شجاعت هست، پس ما را از غنايم حصهاى باشد. أبو اليسر انصارى برخاست گفت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودى هر كه مردى بكشد يا اسيرى بياورد من او را چقدر عطا كنم، من هفتاد نفر قتل و هفتاد اسير آوردهام. سعد گفت: مرا نيز نصيبى باشد، زيرا ظهير و معين تو بودم، و اگر آنچه وعده دادى مرحمت كنى به سبب كثرت جمعيت و قلت غنيمت به ما چيزى نرسد. رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ساكت، آيه شريفه نازل شد كه سؤال كنند انفال را اينكه عطا كنى ايشان را. در مجمع- شيخ فرمايد مصحّح آمده كه قرائت اهل بيت عليهم السلام، يسئلونك الانفال است. «3» قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ: بگو اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غنيمتها مختص به خدا و رسول او است، به هر كه خواهد عطا كند. عبادة بن صامت رضوان اللّه عليه گويد: اين آيه در باب ما و اهل بدر نازل شد كه در غنايم اختلاف و اخلاق ما از حد اعتدال منحرف شده بود حق تعالى حكم آن را به
«1» همان مدرك، حديث 7.
«2» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 48، حديث 11.
«3» تفسير مجمع البيان، جلد دوّم، صفحه 516.
جلد 4 صفحه 289
رسول خود تفويض فرمود.
فَاتَّقُوا اللَّهَ: پس بترسيد از خداى تعالى در مخالفت و منازعت، وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ: و اصلاح كنيد حالى كه ميان شما است از خصومت و منازعت به مواسات و مودت با يكديگر و تسليم امر خدا و رسول. يا به صلاح آريد نفوس هم را در ميان خود، وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ: و اطاعت كنيد خدا و رسول را در آنچه فرمايد در غنايم و غيره، إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ: اگر هستيد شما مؤمنان، چه ايمان مقتضى طاعت و تقوى و مستوجب امتثال در اوامر و نواهى است.
تنبيه: صدر كلام امر به اطاعت خدا و عطف رسول بر آن بدون تكرار امر، دال است بر آنكه ملازمه باشد بين اطاعت رسول و با اطاعت خدا و مفارقتى ميان آن دو نخواهد بود به نص قرآن مجيد. بنابراين كسانى كه اكتفا به قرآن فقط نمايند بدون اطاعت فرمايش رسول، هر آينه مخالفت نص قرآن و تفرقه بين فرمان خدا و رسول و منافى با ايمان خواهد بود، زيرا خود قرآن امر فرمايد به اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. يا اگر كامل الايمان هستيد، چه كمال ايمان به طاعت و امتثال اوامر و اتقاء از معاصى و اصلاح ذات بين است به عدل و احسان و رأفت.
در كافى- هشام بن سالم از ابى عبد اللّه عليه السّلام قال: لان اصلح بين اثنين احبّ الىّ من ان اتصدّق بدينارين «1» معاويةبن عمّار از ابى عبد اللّه قال عليه السّلام: المصلح ليس بكاذب. «2» حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اگر هر آينه اصلاح كنم بين دو نفر، محبوبتر است نزد من از اينكه تصدق كنم به دو دينار. و ايضا فرمود: مصلح دروغگو نيست.
بيان: علامه مجلسى رضوان اللّه عليه فرمايد: مصلح كاذب نيست، هر گاه نقل نمايد كلامى را كه يكى به ديگرى نگفته باشد، يا ذكر فعلى نمايد كه او نكرده باشد به جهت اصلاح، نيست از كذب حرام، بلكه آن مستحسن است و
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 209، حديث 2.
«2» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 209، حديث 5.
جلد 4 صفحه 290
اين قول كذب اصطلاحى نباشد اگرچه كذب لغوى است، زيرا كذب در شرع آنست كه عدم مطابقه با واقع، و قائلش مذموم باشد، و در اينجا قائل مذموم نيست شرعا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «1»
ترجمه
سؤال ميكنند تو را از انفال بگو انفال از آن خدا و پيغمبر است پس بپرهيزيد از خدا و اصلاح كنيد ما بين خودتان و اطاعت كنيد خدا و پيغمبرش را اگر هستيد گروندگان.
تفسير
نفل در لغت بمعنى زياده و عطيّه است و جمع آن انفال است و آن شرعا اموالى است كه مخصوص به پيغمبر (ص) بوده و بعد از او مخصوص بامام (ع) است براى رياست الهيّه ايشان كه از آن جمله است اراضى كفار كه بتصرف مسلمانان در آمده بدون آنكه لشگركشى براى تصرّف آنزمين نموده باشند خواه كفار از ترس فرار كرده باشند خواه باختيار واگذار نموده باشند كه آنرا فىء نيز ميگويند و از آن جمله است اراضى بائره كه قابل استفاده نباشد مگر بآبادى و عمران خواه مالكى نداشته مانند بيابان يا داشته و بعد مخروبه شده و فعلا مالكش معلوم نيست و اين اراضى را موات گويند و نيز از آن جمله است سواحل درياها و شط هاورؤس كوهها و درّهها و جنگلها و اشياء نفيس غنائمى كه از كفار بدست مسلمانان مىآيد در صورتى كه جنگ با آنها باذن امام (ع) باشد و الّا تمام آن غنائم و معادنيكه صاحب معيّنى ندارد وارث كسيكه وارث ندارد اجمالا اموالى كه معمولا سلاطين از آن خود ميدانند و تصرف آنها در زمان غيبت امام براى شيعيان مباح است با اذن نوّاب عام مسلّما و احكام آن در كتب فقهيّه ذكر شده است و رواياتش زياد است كه مجال نقل آنها نيست خلاصه آنكه در صدر اسلام مسلمانان از پيغمبر (ص) سؤال نمودند از حكم اين اموال يا آنكه سؤال نمودند پاره از آنرا بآنها عطا فرمايد و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اينها از مختصات آنحضرت است و مؤيّد احتمال دوّم كه سؤال از اعطاء باشد نه حكم آنستكه در مجمع از ابن مسعود و حضرت سجّاد و امام باقر و امام صادق عليهم السلام نقل نموده كه يسئلونك الانفال قرائت فرمودهاند و نيز مؤيد اين معنى است امر بتقوى و اصلاح
جلد 2 صفحه 511
ذات البين و اطاعت خدا و پيغمبر و اشتراط ايمان بآنها كه كاشف از آنستكه حضرات كاملا علاقهمند بتقسيم آنها بين خودشان بودهاند و اختلاف داخلى در كم و زيادش هم داشتند و خداوند مأيوسشان فرموده است و مادّه نزاع را از ميان برداشته و اختيار آنرا به پيغمبر (ص) و امام واگذار فرموده است و ذات در ذات بينكم اشاره بحقيقت و حال است يعنى از خدا بترسيد و طمع نكنيد در اموال مختصّه بخدا و پيغمبر و حقيقت و حال خودتان را اصلاح كنيد تا نزاع و خلاف از ميان شما رفع شود و در مقام اطاعت خدا و پيغمبر تسليم و بسهم خودتان از غنائم قانع باشيد كه اين مقتضاى ايمان است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
يَسئَلُونَكَ عَنِ الأَنفالِ قُلِ الأَنفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصلِحُوا ذاتَ بَينِكُم وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ «1»
سؤال ميكنند از تو از انفال بگو انفال مختص بخداوند و رسول او است پس بپرهيزيد از مخالفت خداوند و اصلاح كنيد ميان خودتان و اطاعت كنيد خدا و رسول او را اگر شما ايمان داريد يَسئَلُونَكَ سائل بعض مسلمين هستند که شرفياب حضور آن حضرت شدند و پرسيدند عَنِ الأَنفالِ يعني از حكم انفال که راجع بكيست، و انفال جمع نفل است بمعني زيادتي و لذا صلوات مندوبه را نافله گفتند که زائد بر فريضه است و در موضوع انفال اختلافي است بين فقهاء و بين عامه و خاصه و معروف و مشهور بين علماء ما بده چيز تعلق ميگيرد:
1- اراضي موات چه اينكه از اول موات بوده يا محيات بوده و بواسطه فقدان آب يا طغيان آب اهلش از بين رفته يا ببلايي هلاك شده باشند و جزو موات شده 2- آباديهايي که در يد كفار بوده و اهلش از آن بيرون رفته و مخروبه شده چنانچه گفتند بابل و كوفه از اينکه قبيل بوده و اما اگر در يد مسلمين بوده اختلاف است که جزو انفال است يا بملك مالكين باقيست مقتضي استصحاب قول ثاني است و اما اگر در يد كفار بوده ولي مخروبه و موات نشده جزو مفتوح العنوه است و ملك مسلمين است الي يوم القيمة و احكام مفتوحة العنوة بر او جاري ميشود مشروط بر اينكه حين الفتح معموره باشد و اما اگر مخروبه و موات بوده جزو انفال است
جلد 8 - صفحه 73
3- قطايع و صفاياي ملوك مثل تاج و تخت و شمشير قيمتي و لباس سلطنتي و امثال اينها که از خصائص سلاطين است مشروط به اينكه از راه غصب دست نياورده باشند که بايد رد شود بصاحبانش (المغصوب مردود) 4- كنار درياها و نهرها که قابل انتفاع هست و يد كسي بر او تعلق نگرفته و همچنين جزيرهها که در وسط دريا ظاهر ميشود.
5- جنگلها و نيزارها و بيشهها مشروط بر اينكه سابقه آنها ملك احدي نبوده 6- رؤس جبال و بطون اوديه و آنچه در آنها است از احجار و نباتات 7- معادن که در كوهها و بيابانها است و اما اگر در املاك شخصي است تابع ملك است و همچنين گنجها که در زير زمين ظاهر ميشود مشروط بر اينكه زمين مالك نداشته باشد والا تابع زمين است و يا در ته درياها و حيوانات دريايي يا صحرايي و امثال اينها 8- اشياء نفيسه که در غنائم دار الحرب بدست ميآيد مثل اسب نجيبي يا كنيز جميله يا لباس قيمتي يا شمشير ممتازي يا درع فاخري و امثال اينها 9- غنائمي که بدون اذن امام يا نايب خاص در باب جهاد يا در باب دفاع بدون حكم مجتهد جامع الشرائط باشد 10- ارث من لا وارث له.
قُلِ الأَنفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ و بعد از رحلت حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مختص بامام وقت است و امروز از مختصات حضرت بقيّة اللّه است لكن در اخبار بسياري داريم که ائمه عليهم السلام براي شيعيان مباح فرموده هر كس استخراج كرد يا حيازت كرد يا احياء نمود مالك ميشود بلكه از بعض اخبار و فتاوي استفاده ميشود که غير از شيعه هم مالك ميشود و احتياط در بعض اقسامش اذن مجتهد لازم دارد فَاتَّقُوا اللّهَ در مخالفت دستورات الهي و تصرف در امور امام عليه السّلام بدون وجه شرعي وَ أَصلِحُوا ذاتَ بَينِكُم که اگر ميان دو نفر از مؤمنين اختلاف
جلد 8 - صفحه 74
و تنازع و تشاجر و بغضاء واقع شد مثل زن و شوهر، پدر و فرزند، برادر و برادر، و بايع و مشتري و شريكين و غير اينها بين آنها را اصلاح كنيد و رفع اختلاف نمائيد گفتند در خبر است
(اصلاح ذات البين افضل من عامة الصلاة و الصيام)
وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ گفتيم امر باطاعت خدا و رسول ارشادي است و وجوب آن عقلي است و همچنين اطاعت امام و نايب امام چه نائب خاص باشد و چه عام که مجتهد جامع الشرائط است در غيبت إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ از اينکه جمله ممكن است دو استفاده نمود يكي آنكه غير مؤمن تصرف در انفال ميكند و مختص بامام نميداند و از مخالفت خدا پروا ندارد و زير بار اطاعت نميرود، ديگر آنكه هر که چنين باشد مؤمن نيست.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 1)-
شأن نزول:
از «ابن عباس» چنین نقل شده که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در روز جنگ «بدر» برای تشویق جنگجویان اسلام جوایزی برای آنها تعیین کرد، هنگامی که جنگ «بدر» پایان پذیرفت، جوانان برای گرفتن پاداش افتخارآمیز خود به خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شتافتند. در این موقع میان دو نفر از انصار مشاجره لفظی پیدا شد و راجع به غنائم جنگ با یکدیگر گفتگو کردند، آیه نازل شد و صریحا غنائم را متعلق به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله معرفی کرد که هرگونه بخواهد با آن رفتار کند.
تفسیر:
آیه پیرامون غنائم جنگی صحبت میکند و به صورت قانون کلی، یک حکم وسیع اسلامی را بیان میدارد، خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میگوید: «از تو در باره انفال سؤال میکنند» (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ).
«بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) است» (قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ).
بنابراین «تقوا را پیشه کنید و در میان خود اصلاح کنید و برادرانی را که با هم ستیزه کردهاند آشتی دهید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ).
«و اطاعت خدا و پیامبرش کنید، اگر ایمان دارید» (وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
یعنی، تنها ایمان با سخن نیست، بلکه جلوهگاه ایمان، اطاعت بیقید و شرط در همه مسائل زندگی از فرمان خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است.
انفال چیست؟ مفهوم اصلی انفال نه تنها غنائم جنگی بلکه همه اموالی را که مالک خصوصی ندارد- مثل بیشهزارها، جنگلها، درّهها و سرزمینهای موات- شامل میشود و تمام این اموال متعلق به خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و قائم مقام اوست، و به تعبیر دیگر متعلق به حکومت اسلامی است و در مسیر منافع عموم مسلمین مصرف میگردد.
ج2، ص129
نکته دیگر این که در شأن نزول خواندیم در میان بعضی از مسلمانان مشاجرهای در مورد غنائم جنگی واقع شد و برای قطع این مشاجره نخست ریشه آن که مسأله غنیمت بود زده شد و بطور دربست در اختیار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قرار گرفت، سپس دستور اصلاح میان مسلمانان و افرادی که با هم مشاجره کردند، به دیگران داد.
اصولا «اصلاح ذات البین» و ایجاد تفاهم و زدودن کدورتها و دشمنیها و تبدیل آن به صمیمیت و دوستی، یکی از مهمترین برنامههای اسلامی است.
و در تعلیمات اسلامی به اندازهای به این موضوع اهمیت داده شده که به عنوان یکی از برترین عبادات معرفی گردیده است.
امیر مؤمنان علی علیه السّلام در آخرین وصایایش به هنگامی که در بستر شهادت بود به فرزندانش فرمود: «من از جدّ شما پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که میفرمود: اصلاح رابطه میان مردم از انواع نماز و روزه مستحب هم برتر است».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ در تفاسیر على بن ابراهیم و برهان چنین ذکر شده که این آیه در جنگ بدر نازل گردید. هنگامى که دشمن رو به فرار نهادند عده اى از اصحاب و لشکریان نزدیک خیمه رسول خدا صلی الله علیه و آله از او حفاظت و نگهدارى مینمودند و عده اى دیگر مشغول غارت کردن دشمنان گردیدند و عده اى دیگر هم در تعقیب دشمن و بدست آوردن اسیر و غنائم جنگى پرداختند. وقتى که اسیران و غنائم را در یکجا جمعآورى نمودند، انصار خواستار اسیران گردیدند سپس آیه 67 این سوره «ما کانَ لِنَبِی أَنْ یکونَ لَهُ أَسْرى » نازل گردید که در جاى خود مذکور شده است وقتى که خداوند اسیران و غنائم را بر آنان مباح گردانید. سعد بن معاذ که نزدیک خیمه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از او حفاظت مینمود به سخن آمد و گفت: یا رسول الله براى ما از رفتن در صفوف دشمن و کشتن آنها و بدست آوردن غنائم مانعى در بین نبود ولى ما به خاطر حفاظت جان شما و نگهدارى از وجود شما به طرف دشمن حمله نکردیم و از جاى خود دور نشدیم و ترسیدیم مبادا وجود شما در مخاطره دشمن بیفتد و اینان مى ترسیدند که در موقع تقسیم غنائم چیزى به آنها نرسد ولذا در میان اصحاب از نکته نظر تقسیم، اختلاف افتاد و خداوند این آیه را نازل فرمود بعد از نزول آیه وقتى که اصحاب دیدند که غنائم مزبور متعلق به خدا و رسول او مى باشد لذا چشم پوشیدند و منصرف شدند سپس آیه 41 این سوره «وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ» نازل گردید که در جاى خود ذکر شده است.
- ↑ در سنن ابوداود و نسائى و صحیح ترمذى از عامه این روایت از سعد نقل گردیده است و نیز در سنن ابوداود و نسائى و ابن حبان و حاکم از ابن عباس روایت کنند که پیامبر فرمود هر که در جنگ بدر دشمن را بکشد آنچه متعلق به دشمن باشد از او خواهد بود و هر کس دشمنى را اسیر نماید مربوط به خود او خواهد بود. پیرمردان زیر پرچمها استوار مى بودند و جوانان به جنگ و کشتار و برداشت غنائم مى پرداختند. پیرمردها به جوانان مى گفتند: ما را در غنائم خود شریک کنید زیرا با شما در جنگ شرکت داشته ایم با این گفتار نزدیک بود کار به نزاع منجر شود سپس این آیه نازل گردید، در صحیح بخارى از ابن عباس نقل شده که سوره انفال درباره جنگ بدر نازل شده همچنانى که سوره حشر درباره جنگ بنىالنضیر نازل گردیده است.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.