آیه 3 سوره مائده
<<2 | آیه 3 سوره مائده | 4>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
برای شما مؤمنان گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آن ذبیحهای که به نام غیر خدا کشتند و همچنین هر حیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیمخورده درندگان جز آن را که قبلاً تذکیه کرده باشید حرام است و نیز آن را که برای بتان میکشند و آن را که به تیرها قسمت میکنید، که این کار فسق است-امروز کافران از این که به دین شما دستبرد زنند و اختلالی رسانند طمع بریدند، پس شما از آنها بیمناک نگشته و از من بترسید. امروز (به عقیده امامیه و برخی اهل سنّت روز غدیر خم و خلافت علی (ع) است) دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم-پس هر گاه کسی در ایام قحطی و سختی از روی اضطرار نه به قصد گناه از آنچه حرام شده مرتکب شود، خدا بخشنده و مهربان است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللهِ بِهِ»: حیوانی که به هنگام ذبح نام جز خدا بر آن برده شود. یعنی به نام دیگران و به خاطر تقرّب بدانان سر بریده شود. (أُهِلَّ) از مصدر (إهْلال) به معنی بلندکردن صدا است به نام چیزی. مانند: لات، عزّی، یا به نام کسی. مانند: انبیاء و اولیاء، به هنگام ذبح حیوان. «الْمُنْخَنِقَةُ»: خفهشده. «الْمَوْقُوذَةُ»: کتکخورده. «الْمَتَرَدِّیَةُ»: پرتشده. «ذَکَّیْتُمْ»: ذبح کردید. «النُّصُبِ»: جمع آن (أَنصاب)، سنگهائی که در اطراف کعبه نصب کرده بودند و آنها را میپرستیدند و بر روی چنین سنگهائی یا در کنار آنها حیوانات خود را برای تقرّب بدانها سر میبریدند. «الأزْلام»: جمع زَلَم، چوبههای تیر. عربها وقتی که میخواستند راهیِ سفری یا جنگی یا تجارتی شوند، و یا کار مهمّی - از قبیل ازدواج - انجام دهند، سه تیر برمی گرفتند و بر روی یکی: خدایم بدان فرمان داده است، و بر روی دومی: خدایم از آن نهی کرده است، مینوشتند، و بر روی سومی چیزی نمینوشتند، آنها را بهم میزدند، سپس اگر اوّلی به دستشان میرسید، کار را انجام میدادند، و اگر دومی بیرون میآمد، کار را انجام نمیدادند، و اگر سومی به دستشان میافتاد، دوباره فال را از سر میگرفتند. امروزه به جای این چوبهها، از دانههای تسبیح، مهرههای نرد، جام قهوه، اوراق پاسور، و چیزهای نامشروع دیگر استفاده مینمایند و فرمان قرآن را فراموش میکنند. «مَخْمَصَةٍ»: گرسنگی. «مُتَجَانِفٍ»: متمایل، گراینده.
نزول
محل نزول:
این آیه در حجه الوداع در محل غدیر بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: از امامين باقر و صادق عليهماالسلام روايت گرديده كه اين آيه بعد از نصب امام على بن ابىطالب عليهالسلام به امامت در روز بعد از برگشتن از انجام مناسك حج در سال حجة الوداع نازل گرديده است و طاووس بن شهاب و شهر بن حوشب و اكثر مفسرين برآنند كه اين آيه در عرفه حجةالوداع نازل شد.
حنش از ابن عباس روايت كند كه تولد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روز دوشنبه بوده و خروج از مكه نيز روز دوشنبه بوده و ورود به مدينه نيز در روز دوشنبه بوده و سوره مائده هم در روز دوشنبه نازل گرديده و اين آيه هم در روز دوشنبه نازل شده است.[۳]
ربيع بن انس گويد: اين آيه در مسير حجةالوداع نازل گرديده است.[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «3»
بر شما، (خوردن گوشت) مردار، خون، گوشت خوك و حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شود و حيوانى (حلال گوشت) كه بر اثر خفه شدن يا كتك خوردن، يا پرت شدن يا شاخ خوردن بميرد و نيم خورده درندگان حرام شده است مگر آنكه (قبل از كشته شدن به دست درّنده،) به طور شرعى ذبح كرده باشيد. همچنين حرام است حيوانى كه براى بتها ذبح شده يا به وسيلهى چوبههاى قمار تقسيم مىكنيد. همهى اينها نافرمانى خداست.
امروز، (روز هجده ذىالحجّه سال دهم هجرى كه حضرت على عليه السلام به فرمان خدا به جانشينى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله منصوب شد) كافران از (زوال)
جلد 2 - صفحه 235
دين شما مأيوس شدند، پس، از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز دينتان را براى شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان «دين» برايتان برگزيدم. پس هركه در گرسنگى گرفتار شود، بىآنكه ميل به گناه داشته باشد، (مىتواند از خوردنىهاى تحريم شده بهره ببرد.) همانا خداوند، بخشندهى مهربان است.
نکته ها
در آيهى اوّل گذشت كه بهرهگيرى از گوشت چهارپايان، حلال است، مگر آنچه تحريم آن بعداً بيان شود. اين آيه، ده مورد از گوشتهاى حرام را بيان كرده است.
«منخنقة»، حيوانى است كه خفه شده باشد، چه به دست انسان يا حيوان، يا خود بخود.
«موقوذة»، حيوانى است كه با ضربه و شكنجه جان دهد. رسم عرب بر آن بوده كه بعضى حيوانات را به احترام بتها، آنقدر مىزدند تا جان دهد و اين كار را نوعى عبادت مىپنداشتند. «1» «متردية»، حيوان پرت شده از بلندى و «نطيحة»، حيوانى كه بر اثر شاخخوردن مرده باشد.
تحريم آنچه كه در اين آيه مطرح شده است، در سورههاى انعام و نحل و بقره آمده است ولى در اين آيه، نمونههاى مردار (خفّه شده، كتك خورده، شاخ خورده و ...) بيان شده است.
امام باقر عليه السلام فرمودند: «ولايت، آخرين فريضه الهى است سپس آيهى «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را تلاوت فرمودند». «2»
بتها، مجسمههايى بود كه شكل داشت؛ امّا «نصب»، سنگهاى بىشكلى بود كه اطراف كعبه نصب شده بود و در برابرش قربانى مىشد و خون قربانى را بر آن مىماليدند.
در آيهى 109 سوره بقره، تمايل كفّار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است. خداوند فرمان داد: شما اغماض كنيد تا امر الهى برسد. پس مسلمانان منتظر حكم قاطعى بودند كه كفّار را مأيوس سازد، تا اينكه آيهى الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ... نازل شد.
«1». تفسير قرطبى.
«2». كافى، ج 1، ص 289.
جلد 2 - صفحه 236
غدير در قرآن
دو مطلب جداى از هم در اين آيه بيان شده است، يك مطلب مربوط به تحريم گوشتهاى حرام، مگر در موارد اضطرار و مطلب ديگر مربوط به كامل شدن دين و يأس كفّار كه اين قسمت كاملًا مستقلّ است، به چند دليل:
الف: يأس كفّار از دين، به خوردن گوشت مردار يا نخوردن آن ارتباطى ندارد.
ب: رواياتى كه از طريق شيعه و سنى در شأن نزول آيه آمده، در مقام بيان جملهى «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد از آن، كه درباره احكام مردار است.
ج: طبق روايات شيعه و سنّى، اين قسمت از آيه: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ... پس از نصب علىّبن ابىطالب عليهما السلام به امامت در غديرخم نازل شده است.
د: غير از دلائل نقلى، تحليل عقلى نيز همين را مىرساند، چون چهار ويژگى مهم براى آن روز بيان شدهاست: 1. روز يأس كافران، 2. روز اكمال دين، 3. روز اتمامنعمت الهى بر مردم، 4. روزى كه اسلام به عنوان «دين» و يك مذهب كامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.
حال اگر وقايع روزهاى تاريخ اسلام را بررسى كنيم، هيچ روز مهمى مانند: بعثت، هجرت، فتح مكّه، پيروزى در جنگها و ... با همهى ارزشهايى كه داشتهاند، شامل اين چهار صفت مهم مطرح شده در اين آيه نيستند؛ حتّى «حجّةالوداع» هم به اين اهميّت نيست؛ چون حج، جزئى از دين است، نه همهى دين.
- امّا بعثت، اوّلين روز شروع رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه هرگز نمىتوان گفت روز اوّل بعثت، دين كامل شده است.
- امّا هجرت، روز هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به فرمان خداست، روز حملهى كفّار به خانه پيامبر است، نه روز يأس آنان.
- امّا روزهاى پيروزى در جنگ بدر و خندق و ... تنها كفّارى كه در صحنهى نبرد بودند، مأيوس مىشدند، نه همهى كفار، در حالى كه قرآن مىفرمايد: الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ...
همه كفّار مأيوس شدند.
جلد 2 - صفحه 237
- امّا حجّةالوداع كه مردم آداب حج را در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله آموختند، تنها حج مردم با آموزش پيامبر كامل شد، نه همهى دين در حالى كه قرآن مىفرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»
- امّا غديرخم روزى است كه خداوند فرمان نصب حضرت على را به جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله صادر كرد، تنها آن روز است كه چهار عنوان ذكر شده در آيه «أَكْمَلْتُ، أَتْمَمْتُ، رَضِيتُ، يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا» با آن منطبق است.
- امّا يأس كفّار، به خاطر آن بود كه وقتى تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پيامبر، نافرجام ماند، تنها اميد آنها مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله بود. نصب علىّبن ابىطالب عليهما السلام به همه فهماند كه اگر آن حضرت پسرى مىداشت، بهتر از على نبود وبا مرگ او دين او محو نمىشود؛ زيرا شخصى چون علىّبن ابىطالب عليهما السلام جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و رهبر امّت اسلام خواهد بود.
اينجا بود كه همهى كفّار مأيوس شدند.
- امّا كمال دين، به خاطر آن است كه اگر مقرّرات وقوانين كامل وضع شود، ليكن براى امّت و جامعه، رهبرى معصوم وكامل تعيين نشود، مقرّرات ناقص مىماند.
- امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است كه قرآن بزرگترين نعمت را نعمت رهبرى وهدايت معرّفى كرده است، اگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از دنيا برود ومردم را بىسرپرست بگذارد، كارى كرده كه يك چوپان نسبت به گله نمىكند. چگونه بدون تعيين رهبرى الهى نعمت تمام مىشود.
- امّا رضايت خداوند، براى آن است كه هرگاه قانون كامل ومجرى عادل بهم گره بخورد، رضايت پروردگار حاصل مىشود.
اگر هر يك از اكمال دين، اتمام نعمت، رضايت حقّ و يأس كفّار به تنهايى در روزى اتفاق افتد، كافى است كه آن روز از «ايّاماللّه» باشد. تا چه رسد به روزى مثل غدير، كه همهى اين ويژگىها را يك جا دارد. به همين دليل در روايات اهلبيت عليهم السلام عيد غدير از بزرگترين اعياد به شمار آمده است.
آثار اشيا، گاهى مترتّب بر جمعبودن همه اجزاى آن است، مثل روزه كه اگر يك لحظه هم پيش از اذان، افطار كنيم، باطل مىشود، از اين جهت كلمه «تمام» به كار رفته است: «أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ» و گاهى به گونهاى است كه هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آيات
جلد 2 - صفحه 238
قرآن كه كمالش در تلاوت همهى آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. گاهى بعضى اجزا به گونهاى است كه اگر نباشد، يك مجموعه ناقص است، هر چند همهى اجزاى ديگر هم باشد، مثل خلبان و راننده كه هواپيما و ماشين بدون آنها بىثمر و بىفايده است.
رهبرى و ولايتِ حقّ هم چنين است، چون انسان را با خدا گره مىزند و بدون آن، آفريدهها و نعمتها به نقمت تبديل مىشود وانسان را به خدا نمىرساند.
نگاهى به تغذيه در اسلام
اسلام مكتب عدل است، نه مثل غربىها افراط در مصرف گوشت را توصيه مىكند، و نه مثل بودايىها آن را حرام مىداند، و نه مثل چينىها خوردن گوشت هر حيوانى را به هر شكلى جايز مىداند. در اسلام براى مصرف گوشت، شرايط و حدودى است، از جمله:
الف: گوشت حيوانات گوشتخوار را نخوريد؛ چون آلودگىهاى مختلف ميكربى و انگلى و ...
دارند.
ب: گوشت درندگان را نخوريد كه روح قساوت و درندگى در شما پيدا مىشود.
ج: گوشت حيواناتى كه موجب تنفر عمومى است، مصرف نكنيد.
د: گوشت حيوانى كه هنگام ذبح، نام مبارك خدا بر آن گفته نشده، نخوريد.
ه: گوشت مردار را نخوريد.
امام صادق عليه السلام دربارهى گوشت مردار فرمود: «كسى به آن نزديك نشد مگر آنكه ضعف و لاغرى و سستى و قطع نسل و سكته و مرگ ناگهانى او را گرفت».
سؤال: آيا اجازهى كشتن حيوانات براى مصرف گوشت آنها، با رحمت الهى سازگار است؟
پاسخ: اساس آفرينش بر تبديل وتحوّل است. خاك، گياه مىشود، گياه، حيوان مىگردد و حيوان به انسان تبديل مىشود و نتيجهى اين تبديلها، رشد است.
پیام ها
1- اسلام، دينى جامع است و همهى نيازهاى طبيعى و روحى انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صريح مىدهد. «حُرِّمَتْ»
جلد 2 - صفحه 239
2- در نظام توحيدى، بايد ذبح حيوان هم رنگ الهى داشته باشد، وگرنه حرام مىشود. «وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ»
3- اگر حيوان مضروب يا شاخ خورده يا پرت شده ودريده شده، هنوز رمقى در دارد و آن را ذبح كرديد، حلال مىشود. «إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ»
4- با همهى مظاهر شرك، در هر شكل، بايد مبارزه كرد. «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ»
5- مهمترين روزنهى اميد كفّار، مرگ پيامبر بود كه با تعيين حضرت على عليه السلام به رهبرى، آن روزنه بسته شد. الْيَوْمَ يَئِسَ ...
6- اگر دشمن خارجى هم شما را رها كند، دشمن داخلى وجود دارد كه بايد با خشيت از خدا به مقابله با او رفت. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»
7- كفّار از دينِ كامل مىترسند، نه از دينى كه رهبرش تسليم، جهادش تعطيل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. الْيَوْمَ يَئِسَ ... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ
8- اگر كفّار از شما مأيوس نشدهاند، چه بسا نقصى از نظر رهبرى در دين شماست. الْيَوْمَ يَئِسَ ... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ
9- دين بدون رهبر معصوم، كامل نيست. «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»
10- قوام مكتب به رهبرى معصوم است و تنها با وجود آن، كفّار مأيوس مىشوند، نه با چيز ديگر. الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ
11- همهى نعمتها بدون رهبرى الهى ناقص است. الْيَوْمَ ... أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي
12- نصب على عليه السلام به امامت، اتمام نعمت است، «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» و رها كردن ولايت او كفران نعمت و ناسپاسى نعمت و عواقب بدى دارد. «1» «فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ»
... رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ
«1». نحل، 112.
جلد 2 - صفحه 240
14- اضطرار غير اختيارى، مجوّز مصرف حرام است، پس انسان نبايد به اختيار خود را مضطر كند. «اضْطُرَّ» (فعل مجهول است.)
15- قانونى كامل است كه به همهى حالات و شرايط انسان توجّه داشته باشد، مخصوصاً حالت اضطرار و مخمصه. آرى، در احكام اسلام، بنبست نيست.
«فَمَنِ اضْطُرَّ»
16- شرايط ويژهى اضطرار، نبايد زمينهساز گناه و آزاد سازى مطلق شود؛ بلكه بايد به همان مقدار رفع اضطرار اكتفا كرد. «غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ»
17- از تسهيلاتى كه براى افراد مضطرّ قرار داده مىشود، سوء استفاده نكنيم.
«غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ» امام باقر عليه السلام در تفسير اين جمله فرمودند: «غَيْرَ مُتَجانِفٍ» كسى است كه عمداً به سراغ گناه نرود. «1»
پانویس
- پرش به بالا ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 231.
- پرش به بالا ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 266.
- پرش به بالا ↑ در تفسير على بن ابراهيم درباره اين قسمت از آية «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ» چنين ذكر شده كه درباره ولايت امیرالمومنین على عليهالسلام نازل شده است و شيخ ما در امالى خود از ابوموسى المجاشعى او از محمد بن جعفر بن محمد او از پدر بزرگوارش امام صادق عليهالسلام و ايشان از جد بزرگوارش امام مرتضى عليهالسلام نقل نموده كه فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه ميفرمود اساس اسلام بر پنج خصلت بنا نهاده شده است: اول، شهادتين؛ دوم، قرينتين؛ از پيامبر سؤال كردند و گفتند شهادتين را ميدانيم ولى مراد از قرينتين چيست؟ فرمود: نماز و زكات است كه هيچ يك بدون ديگرى نزد خدا قبول نميشود، سوم، روزه؛ چهارم، حج بيت اللَه درباره كسانى كه استطاعت داشته باشند و به پنجمين قسمتى كه اين فرائض و واجبات ختم مى گردد همانا ولايت على بن ابىطالب عليهالسلام است كه خداوند درباره آن آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» را نازل گردانيده است و نيز سيد رضى در كتاب مناقب از محمد بن اسحق او از امام باقر عليهالسلام و ايشان از جد بزرگوارش چنين نقل فرمايد كه وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از حجةالوداع مراجعت فرمود، به سرزمينى كه آن را ضوجان مى گفتند، رسيد و آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» نازل گرديد. وقتى كه پيامبر با نزول اين آيه از شر مردم، خويشتن را در امان ديد، دستور فرمود كه منادى ندا كند كه مردم براى نماز حاضر شوند. پس از حضور مردم براى نماز چنين فرمود، ايّها النّاس در ميان شما چه كسى برتر و بالاتر است؟ همه يك دل و يك زبان فرياد برآوردند و گفتند: خدا و رسول او، سپس دست على بن ابىطالب را گرفت و فرمود: اى گروه مردم هر كس كه من مولاى او و برتر از او هستم بعد از من على مولاى او بوده و برتر از او خواهد بود سپس به دعا پرداخت و فرمود: خدايا دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه با على دشمنى نمايد و يارى كن كسى را كه على را يارى كند و خوار گردان كسى را كه در صدد خواركردن على برآيد. سپس فرمود: ايّها الناس على از من است و من از او هستم و على نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى وجود نخواهد داشت، سپس امام فرمود: ولايت على بن ابىطالب آخرين فريضه و امر واجبى بود كه خداوند بر امت محمد واجب فرمود: و سپس آيه «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل گردانيد و همه از رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام فرائض را از نماز و زكات و روزه و حج قبول كردند و او را بر اين امور تصديق نمودند، سپس ابن اسحق گويد: از امام سؤال كردم در چه تاريخى اين قضيه اتفاق افتاد. فرمود: پس از گذشت هفده روز از ماه ذى الحجه در سال دهم هجرت هنگام بازگشت از حجةالوداع و سپس بعد از اين واقعه تا رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم صد روز طول كشيد و پيامبر آن روز را غدیرخم ناميد و نيز در تفسير عياشى از زرارة او از امام باقر عليهالسلام نقل كند كه فرمود: آخرين فريضه و امر واجبى كه خداوند نازل فرمود، ولايت على بن ابىطالب بود كه طى آيه شريفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» نازل گرديد و خداوند بعد از موضوع ولايت على بن ابىطالب موضوع واجب و فريضه اى را نازل نفرمود تا اين كه رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رحلت فرمود. چنان كه ابن اذينه نيز نظير آن را از زرارة و او از امام باقر عليهالسلام نقل و روايت نموده است، صاحب مجمع البيان از ابوالحمد مهدى بن نزارالحسينى بعد از هشت واسطه از ابوسعيد الخدرى روايت كند كه وقتى كه اين آيه نازل گرديد، پيامبر فرمود: (اللَّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النّعمة و رضا الرّبّ برسالتى و ولاية على بن ابى طالب من بعدى) سپس فرمود: (من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله).
- پرش به بالا ↑ موفق بن احمد كه يكى از بزرگترين علماى اهل سنت است در كتاب المناقب خود بعد از هشت واسطه از ابوسعيد الخدرى روايت كند كه پيامبر مردم را در غديرخم نزد خود خواند و در زير درختى ايستاد و آن در روز پنجشنبه اى بود سپس على را با دست خويش بلند كرد به قسمى كه سفيدى زير بغل او نمودار گرديد و آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را كه در آن روز نازل شده بود، قرائت فرمود و سپس فرمود: (اللّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النعمة و رضى الرّب برسالاتى و ولاية على)، سپس فرمود: (اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ خداوند از هر چيز و از هر كسى بزرگتر است كه دين خود را تكميل نمود و نعمت خود را بر خلق تمام كرد و به رسالت و پيامبرى من و ولايت على خشنود گرديد، خدايا دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه با على دشمنى كند و يارى كن كسى را كه على را يارى كند و خوار گردان كسى را كه در صدد خوار كردن على برآيد.) در اين ميان حسان بن ثابت شاعر معروف گفت: يا رسول الله اجازه بده كه اشعارى در اين باره بگويم، پيامبر اجازه فرمود. حسان بن ثابت بالبديهه اين اشعار را سرود: يناديهم يوم الغدير نبيّهم × بخمّ و اسمع بالنّبى مناديا؛ و قال فمن مولاكم و وليّكم × فقالوا و لم يبدوا هناك التّعاديا؛ الهك مولانا و انت وليّنا × و لن تجدن منّا لك اليوم عاصيا؛ فقال له قم يا علىّ و إنّني × رضيتك من بعدى اماما و هاديا؛ فخصّ بها دون البريّة كلّها × عليّا و سمّاه الوزير المواخيا؛ فمن كنت مولاه فهذا وليّه × فكونوا له اتباع صدق مواليا؛ هناك دعا اللّهمّ وال وليّه × و كن للّذى عادى عليّا معاديا. (ترجمه، پيامبر در روز غديرخم مردم را ندا داد و چنين ندائى را از رسول خدا بشنويد و فرمود اى گروه مردم مولاى شما و ولى امر شما كيست؟ همه يكدل و يكزبان بدون كوچكترين دشمنى گفتند: خداى ما مولاى ما و ولى ما است و تو نيز كه رسول و پيامبر ما هستى مولا و ولى ما مى باشى و هرگز برخلاف اين گفتار از ما چيزى نخواهى يافت، سپس فرمود: يا على از جاى برخيز كه بعد از من امام و هادى و راهنماى اين خلق تو مى باشى و بدين ترتيب على بن ابىطالب در ميان مردم به اين سمت برگزيده شد و اختصاص يافت و پيامبر او را برادر و وزير خويش خواند و فرمود هر كس كه من مولاى او هستم على ولى و مولاى اوست و شما مردم بايد از او پيروى كنيد. سپس دعا كرد و فرمود خدايا دوست بدار دوستدار على را و دشمن بدار دشمن او را) بعد از سرودن اين اشعار، پيامبر به حسان فرمود: (لاتزال يا حسّان مؤيّدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك؛ خداوند تو را به روح القدس مؤيد بدارد (آن هم) مادامى كه به زبان خود ما را يارى كنى)، چه آن كه پيامبر ميدانست كه حسان بر عقيده خويش ثابت نخواهد ماند چنانكه بعد از وفات پيامبر اثرش ظاهر شد و نيز ابن المغازلى شافعى كه يكى ديگر از علماى اهل سنت است در مناقب خود در خبرى كه سند آن را به ابوهريره ميرساند چنين گويد: هر كس در روز هيجدهم ذىالحجه روزه بگيرد. خداوند ثواب شصت ماه روزه به او ميدهد زيرا آن روز، روز غديرخم است كه پيامبر براى ولايت على بن ابىطالب از مردم بيعت گرفت و فرمود: (من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره)، سپس عمر بن الخطاب گفت: بخّ بخّ لك يا بن ابىطالب اصبحت مولاى و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة؛ بهبه اى پسر ابوطالب كه مولاى من و مولاى هر مرد مؤمن و زن مؤمنه قرار گرفته اى. سپس خداوند آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل فرمود، چنان كه سايرين از علماى اهل سنت مانند ابوبكر بن مردويه در مناقب و ابوعبدالله المرزبانى در كتاب سرقات الشعر در آخر جزء رابع آن روايتى مانند موفق بن احمد ذكر نموده اند و همچنين در كتاب سبط بن الجوزى كه از شيوخ علماى اهل سنت است چنين آمده كه جميع علماى اهل سير موضوع غدير را بعد از مراجعت رسول خدا صلى الله عليه و آله از حجةالوداع در روز هيجدهم ذی الحجه ذكر نموده و گفته اند كه اجتماع مسلمين در آن روز به صد و بيست هزار نفر ميرسيد كه همه آنها گفتار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را به (من كنت مولاه فعلى مولاه) شنيدند، صاحب روض الجنان از خاصه درباره اين قسمت از آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ» گويد: سبب نزول اين آيه چنين بوده كه اعراب و سايرين خون حيوانات را در روده ها مى كردند و بر آتش مى نهادند و ميخوردند و خداوند اين آيه را فرستاد و چنين كارى را حرام نمود و نيز ابن منده در كتاب الصحابة درباره همين قسمت از آيه به روايتى كه آن را به حبان ميرساند، گويد: كه ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بوديم من در وسط راه ديگى را بر روى آتشى كه افروخته بودم، گذاشتم و در ميان آن ديگ گوشت مرده اى را گذاشته بودم تا پخته شود سپس اين آيه نازل گرديد و من آن ديگ را برداشتم.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.