محمدعلی حقی
شيخ محمد حقى
مفسر وارسته
خاستگاه
آذربايجان از اوايل طلوع نور اسلام در ايران همواره نقش مهمى در تاريخ اسلام به عهده داشته و در طول قرن ها، صدها تن از انديشمندان اين خطه در زمينه هاى فكرى، علمى و فقهى با استعدادهاى درخشان خويش موجب مجد و عظمت مسلمانان گشته اند. از صدها سال پيش تاكنون مذهب تشيع تقريباً تمامى اين سرزمين را فراگرفت و آذربايجان را به يكى از مراكز مهم پيروان اهل بيت اطهار تبديل نمود. اين ارادت و اطاعت خالصانه را در آثار علمى، ادبى و در محافل و مجالس مذهبى و در تمام فرهنگ و ادب تركى به ظريفترين و عميق ترين شكل ممكن مى توان مشاهده كرد.
در چنين فضائى آكنده از عطر دل انگيز معارف خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله، عالم زاهد و فقيه پارسا آيت الله حاج شيخ محمد حقى در خانواده اى كه به علم و تقوا و مقاومت در برابر منحرفان معروف بود، در هشتم ذى الحجه 1348 قمرى ديده به جهان گشود و در «سراب» شهرى كه به عالم پرورى شهرت دارد زندگى خود را آغاز كرد.
خانواده علم و جهاد
پدر بزرگوارش مرحوم حجت الاسلام والمسلمين آقا ميرزا عبدالله حقى، عالم باتقوا و خطيب زبردست منطقه بود، مردى كه با زندگى زاهدانه و ارادت شديد به آستان مقدس اهل بيت علیهم السلام تأثير فراوانى بر روح و جان اهالى گذاشت و در مبارزات ضد ماركسيستى دوران هجوم ارتش سرخ به آذربايجان روح مقاومت و مبارزه با الحاد را در مردم تقويت و خود نيز تا پاى جان به دفاع از آرمان هاى اسلام و تشيع پرداخت و همزمان با آن تعليم و تربيت فرزندش را كه در دوران نوجوانى بود به عهده گرفت.
هجرت علمى
آيت الله حقى پس از آموزش دروس مقدماتى در سن 14 سالگى به مدرسه طالبيه تبريز و در سن 16 سالگى جهت كسب معارف عالى اسلام به شهر مقدس قم هجرت كرد و به تكميل دروس سطح و همزمان به تدريس دروس مذكور پرداخت. اما شوق دستيابى به علوم عميق حوزه و كسب فيض از انوار درخشان مولاى متقيان و مراجع پرآوازه نجف وى را در سن 20 سالگى به اين حوزه مقدس كشانيد و از محضر بزرگانى چون حضرات آيات عظام سيد محسن حكيم، سيد ابوالقاسم خوئى، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى و شيخ محمدعلى سرابى در رشته هاى فقه، اصول، تفسير و معارف اهل بيت علیهم السلام استفاده هاى فراوان برد و پس از مدتى مجدداً به قم مراجعه كرد و در درس هاى حضرات آيات عظام بروجردى، داماد، حجت، اراكى و امام خمينى و ساير بزرگان علم و تقوى حوزه قم شركت و تدريس كتاب هاى مختلف سطوح عالى حوزه را پيگيرى نمود.
در طول مدت 30 سال اقامت در حوزه علميه قم علاوه بر تحصيل و تبليغ، به تدريس دروس مختلف حوزه از جمله رسائل، مكاسب، كفايه، تفسير و كلام پرداخت به طورى كه در دوران جوانى و ميانسالى از مدرسان موفق و معروف حوزه بشمار رفت. وى يكى از افراد جلسه تفسيرى ارزشمندى بود كه سابقه آن به نزديك به چهل سال ميرسد و با حضور جمعى از علماى برجسته به طور سيار و هفتگى برگزار مى شد كه هم اكنون نيز اين جلسه ادامه دارد.
اقامت در تهران
سرانجام در سال 1355 شمسى پس از طى مدارج عالى علمى و كسب مراتب اجتهاد فقهى از طرف حوزه علميه قم عازم تهران شد و مسئوليت امامت جماعت يكى از معروفترين مساجد تهران (مسجد امام حسين علیه السلام واقع در ميدان امام حسين علیه السلام) را به عهده گرفت. و به دفاع از حريم اسلام و ترويج علوم اهل بيت و تربيت طلاب و فضلاء در شهر تهران همت گماشت. با آغاز حركت هاى توفنده انقلاب اسلامى هسته مركزى جامعه روحانيت مبارز تهران را همراه با بزرگانى همچون حضرات آيات بهشتى، مهدوى كنى، موسوى اردبيلى مى گذاشت. و مسجد امام حسين علیه السلام تهران را به يكى از پايگاه هاى مهم انقلاب تبديل كرد و گام هاى بلندى در حمايت و دفاع از انقلاب اسلامى و مبانى دينى و رهبرى آن برداشت و در اين راه رنج ها و زحمات فراوانى را بر خود هموار ساخت.
پس از پيروزى انقلاب
پس از پيروزى انقلاب اسلامى به همكارى با قوه قضائيه دعوت شد و ابتدا مسئوليت بازبينى و تطبيق قوانين جزائى كشور با قوانين شرع را به عهده گرفت و سپس در سمت رياست يكى از شعبه هاى ديوان عالى كشور به مدت 2 سال به خدمت پرداخت. در سال 1366 از طرف مردم سراب به عنوان نماينده مجلس شوراى اسلامى انتخاب شد و پس از آن به عنوان نماينده مردم آذربايجان شرقى در مجلس خبرگان رهبرى برگزيده شد.
در طى دوره هاى فعاليت اجتماعى و سياسى خود كه بر اساس احساس وظيفه و تكليف آن را مى پذيرفت به طور مستمر به كار تبليغ و تدريس و تحقيق پرداخت و مسئوليت هاى مذكور هرگز او را از فضاى علمى و معنوى جدا نساخت به طورى كه در طول مدت اقامت خود در تهران به پايه گذارى جلسات علمى با روحانيت مبارز و تأسيس حوزه علميه امام حسين علیه السلام و مؤسسات فرهنگى ديگر اقدام نمود و بسيارى از تأليفات علمى خود را در اين مدت به رشته تحرير درآورد. در طول حيات پرتلاش علمى و فرهنگى خود علاوه بر دريافت اجازه اجتهاد بارها از طرف مراجع عاليقدر قم و نجف مورد تأييد و تقدير قرار گرفت و على رغم دستيابى به مقام بلند اجتهاد و فقاهت با آن كه صاحب نظر بود هرگز مردم را به رأى خود فتوا نداد و همواره آنان را به آراء مراجع عاليقدر تقليد و تقويت استوانه هاى علمى شيعه راهنمايى مى كرد.
خصال شايسته
آيت الله حقى از آن عالمان راستين و پروا پيشه بود كه هواى نفس را در خويش كشته بود. ساده مى زيست و شهرت و رياست هرگز او را از آن چه بود، جدا نمى ساخت. پيوسته از مرزهاى عقيده و باورهاى اصيل مذهب اهل بيت دفاع مى كرد و در راه آن چه حق مى دانست، بى مجامله و مداهنه تلاش مى كرد. دانشورى بود كه علم را با زهد و ساده زيستى آراسته بود و در اخلاق حسنه و حسن رفتار با همگان نمونه بود. آن گونه كه ماهى به آب زنده و شاداب است نشاط روحى و شادابى جانش در سايه مطالعه و تحقيق و بحث هاى علمى بود و از آن لذت مى برد و خستگى نمى شناخت. در سال هاى آخر عمرش، هر چند كسالت داشت، اما به محض اين كه بحث علمى يا نكات قرآنى و حديثى مطرح مى شد، سرزنده و بانشاط مى گشت و اشتغال به علم و بحث و فحص، كسالت را از يادش مى برد.
اهل ذوق و ادب بود. محفوظات شعرى و لطايف ادبى اش بسيار بود. بالاتر از همه «اخلاق كريمه» او بود كه همه را به ويژه اهل علم و فضل را مجذوب خود ساخته بود. فروتنى، ايثار، گذشت، كرامت نفس، مناعت طبع، ذره پرورى و تشويق، صله رحم و سركشى به دوردست ترين اقوام، خيرات و مبرات و دستِ باز و قلب رئوف و وارستگى از هر گونه تعلق به اين دنياى فانى و آمادگى دائم براى كوچ به عالم بقاء... از جمله خصلت هاى ناب و دوست داشتنى او بود. اهل ذكر و تهجد و توسل و تعبد و دعا و تلاوت و مجالس ذكر اهل بيت پيامبر بود. بسيارى از ادعيه اسلامى و دعاهاى صحيفه سجاديه و زيارت ها را از حفظ داشت. دودمان خود را هم با انس و علاقه به دعا و ذكر و زيارت تربيت مى كرد.
ويژگيهاى علمى
الف: فقه:
در فهم معنى آيات و روايات از هوش و دقت نظر خاصى بهره مند بود و جمع بين ادله را با مهارت و تسلط بسيار انجام مى داد و در اين رابطه صاحب مبناى معينى بود و اعتقاد داشت كه وجود بسيارى از روايت هاى به ظاهر متعارض، عمداً از طرف ائمه اطهار مطرح شده و يكى از علل آن اين بوده كه معارف اهل بيت علیهم السلام به دست نااهلان و غيرمتخصصان در علوم الهى نيفتد و آنان نتوانند معارف اهل بيت را به سرقت برده و به نام خود مكتب و مذهب مستقلى به راه بيندازند. آثار فقهى برجاى مانده از ايشان نيز نشانه دقت نظر وى در اين باب است.
ب: تفسير:
ايشان استاد تفسير در حوزه علميه بود و بر سوره هاى متعددى از قرآن تفسير مبسوطى به رشته تحرير درآورد. از نكات قابل توجهى كه در روش تفسير ايشان مى توان بدان اشاره كرد، تأكيد نظرى و عملى در مراجعه و دقت در احاديث، به منظور فهم بهتر آيات و ارزش گذارى بر جايگاه احاديث در كار تفسير بود. چرا كه اهل بيت به محتواى علوم قرآنى آگاهتر از ديگرانند و همان ها هستند كه به تصريح حديث شريف ثقلين، هم وزن و معادل قرآن و مفسران حقيقى اين كتاب آسمانى بلكه قرآن مجسمند.
پس براى فهم آيات قرآن كريم توجه به كلام و تفسير اهل بيت اجتناب ناپذير بلكه ضرورى است. از همين رو ايشان قبل از تفسير هر آيه اى به روايات مربوطه مراجعه مى كرد و در همين ارتباط به تفاسير روائى از جمله تفسير صافى و نورالثقلين توجه خاصى داشت.
در فهم معنى كلمات و لغت قرآن نيز همواره اصرار مى كرد كه قبل از مراجعه به كتاب هاى لغويين و اهل لغت، به كلام پيامبر اسلام و اهل بيت علیهم السلام مراجعه كند چرا كه اهل بيت علیهم السلام فصيح ترين افراد عرب بودند و به جهت عصمت، از هر گونه خطا در فهم الفاظ عرب و كاربرد آن مصونيت داشتند. از همين رو، كاربرد يك لغت در احاديث مختلف، حقيقت معنى آن را نمايان مى سازد. با اين ديدگاه، در ميان كتاب هاى لغت، كتاب «مجمع البحرين» را بسيار گرامى مى داشت چرا كه صاحب كتاب براى اثبات معنى يك لغت به آيات و احاديث اهل بيت اشاره مى كند و معنى اصيل و مورد استفاده ائمه را از لغت به دست انسان مى دهد.
از طرف ديگر از اعتماد به كتب لغتى كه توسط علماى مذاهب ديگر يا علماى مسيحيت به رشته تحرير درآمده انتقاد مى نمود و استفاده از آن ها را شامل رواياتى مى دانست كه ائمه اطهار به عنوان اخذ علوم از غير آل محمد صلی الله علیه و آله مورد نكوهش قرار داده اند. تكيه بر اين ديدگاه ها، پايه هايى را در فهم لغت عرب و تفسير اصيل ارائه مى داد كه به شدت به آن معتقد بود و از آن طرفدارى مى كرد و آثار تفسيرى خود را نيز بر همين مبنا به رشته تحرير درآورده است.
ج: كلام، فلسفه، عرفان :
آيت الله حقى اعتقاد راسخ داشت كه كتاب و سنت، توان پاسخگوئى كامل به تمام نيازهاى علمى، فكرى و عقيدتى را داراست و در اين ارتباط به هيچ وجه، نيازى به استفاده از علوم عقلى و فلسفى فلاسفه يونانى و... نيست. حتى براى پاسخگوئى به پيروان مذهب ها و مكتب هاى مخالف اسلام، مبانى علمى لازم در قرآن و حديث موجود است و مى توان با تعمق در رهنمودهاى ائمه در روايات، حتى به بحث هاى اعتقادى و كلامى با مخالفان و به رد شبهات پرداخت.
آن عالم بزرگوار، در اين ديدگاه خود، ابتدا تحت تأثير پدر بزرگوار خويش قرار داشت كه از اولين روزهاى طلبگى او را به تمسك به راه اهل بيت و قرآن توصيه كرده بود. و سپس زمانى كه وارد حوزه مقدس نجف شد، در پى همان علائم و نشانه هاى اوليه اى كه از پدر گرفته بود، به محضر آيت الله ميرزا محمدعلى سرابى رسيد كه از شاگردان مرحوم آيت الله العظمى ميرزا مهدى اصفهانى بود كه در قرن اخير از مناديان مكتب تفكيك ميان معارف اهل بيت و علوم فلسفى يونانى بشمار مى رود و شاگردان و انديشمندان بزرگى را در اين رابطه تربيت كرده است.
آيت الله حقى در مدت اقامت در نجف اشرف توسط استادش ميرزا محمدعلى سرابى به سرچشمه هاى زلال معارف اصيل اهل بيت دست يافت و تا پايان عمر خويش اين خط فكرى را پيگيرى و تقويت نمود. بر اساس همين تفكر وى معتقد بود كه اگر ما احاديث پيامبر و اهل بيت را آن چنان كه شايسته است بياموزيم خواهيم ديد كه نيازى به انديشه هاى وارداتى فلاسفه يونانى و تكيه بر قواعد احتمالى و ظنى و حدسى عقلى نداريم. ايشان در درس ها و نوشته هاى تحقيقى متعدد خود، تفكر فلاسفه، حتى فلاسفه مسلمان را در فهم و تفسير اسلام به صورت علمى نقد مى كرد و معتقد بود فلاسفه در طول تاريخ تحت تأثير فرهنگ علمى يونانيان قرار گرفته و تلاش مى كنند تا اعتقادات آنان را بر آيات و احاديث اهل بيت علیهم السلام تحميل كنند.
او معتقد بود كه اگر كسى تصور كند كه با قرآن و حديث نمى توان پاسخگوى نظرات و شبهات مكاتب و مذاهب ديگر شد در حقيقت قرآن و حديث را انكار كرده است چرا كه به نص صريح پيامبر عظيم الشأن در حديث ثقلين آن چه براى هدايت بشر تا روز قيامت كافى است و همه را از گمراهى در امان مى دارد كتاب و سنت است. و اگر كتاب و سنت را كافى ندانيم و دست تكدى به در خانه بيگانگان دراز كنيم، حديث شريف پيامبر را تكذيب كرده ايم. ايشان براى اثبات اين ادعا كه قرآن و حديث در همه زمينه هاى فكرى و علمى و عقيدتى براى ما كافى است مقالات متعددى به زبان هاى فارسى و عربى در اثبات توحيد كه اصلى ترين مسأله مورد بحث همه مذاهب و مكاتب است به رشته تحرير درآورده كه در همه آن ها اثبات توحيد از راه هايى صورت گرفته كه كتاب و سنت به ما نشان داده و قابل قبول براى همه افكار و انديشه هاى اسلامى و غيراسلامى است، روشى كه ائمه اطهار نيز در برخورد با ملحدان و منحرفان از آن استفاده مى كردند و منكران دين را به راه راست رهنمون مى گشتند. ايشان در مباحث عرفانى، به آموزش هاى اهل بيت و معارف مطرح شده در روايات و ادعيه توجهى خاص داشت.
و تنها راه صحيح در رسيدن به عمق و روح معارف عالى اسلام را در قرآن و حديث مى دانست. از همين رو، به «صحيفه سجاديه» به عنوان يك منبع مهم علمى و عرفانى در رسيدن به معارف بلند و اصيل اسلام اهميت فراوان قائل بود.
د: حوزه :
روش تحصيل فعلى در حوزه علميه را خالى از اشكال نمى دانست و مصرانه مى خواست تا با تجديد نظر در علوم حوزه به وسيله بزرگان، قرآن و حديث، محور و پايه همه علوم حوزوى باشد و از اين كه حوزه ها از اين دو منبع نورانى و معارف اصيل الهى كمتر بهره مى گيرند بسيار تأسف مى خورد و سيره علماء قرون اوليه را كه به عصر ائمه نزديك بودند در تحصيل و كسب معارف و استنباط احكام توصيه مى كرد. بر استقلال حوزه هاى علميه تأكيد فراوان داشت و آن را شرط بقا و موفقيت حوزه مى دانست و تربيت طلاب و اداره حوزه ها را خدمتى بالاتر ازهمه خدمات به حساب مى آورد.
در مصاحبه با مجله كوثر (شماره 11، بهمن 1376) مى گويد: «همه را به حفظ و نگهدارى ارزش هاى والايى كه براى حوزه ها به ويژه حوزه علميه قم وجود دارد سفارش مى كنم. حوزه اى كه مركز فقه و فقاهت و نور علوم دينى است و ستارگان علم و تقوا در آن جمعند كه يكى از بارزترين فرزندان و شاگردان تربيت شده اش مرحوم امام خمينى است. اين حوزه ها مايه افتخار اسلام و تشيع اند».
آثار علمى
از آيت الله حقى آثار علمى متعددى باقيمانده كه آن مرد بزرگ در زمان حيات خويش از آن همه اثر و نوشته گران سنگ خويش هرگز سخن نمى گفت. برخى از اين آثار عبارتند از:
- 1- تفسير 4 جزء از قرآن كريم ؛
- 2- تفسير مستقل سوره ها: سوره اخلاص، سوره حمد، سوره ناس، سوره قدر، سوره كوثر، سوره فلق، سوره محمد که شامل 7 جلد مستقل؛
- 3- فقه استدلالى شامل مباحث طهارت، صلاة-خمس، زكوة-قضا، حدود و ديات كه در تهران تدريس كرده اند.
- 4- شرحى بر كتاب تجريد علامه ؛
- 5- مجموعه اى از رساله هاى مختلف علمى در موضوعات: اعجاز قرآن - الاسماء والتسميه - علم اخلاق - اجتهاد و تقليد - وجود و ماهيت و نقد نظريه اصالة الوجود و وحدة الوجود، جبر و بدا - تباين صفات خالق و مخلوق - شرح ادعيه افتتاح و مكارم الاخلاق - عدالت و رشوه (چاپ شده).
فرجام نيك
سرانجام پس از 70 سال تلاش شبانه روزى علمى و دينى و معنوى، آن عالم عابد بار ديگر در سال آخر عمر خويش به آشيانه آل محمد به جوار بارگاه ملكوتى حضرت معصومه سلام الله علیها پناهنده شد و يكبار ديگر ارادت و اطاعت عملى خود را از اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله به نمايش گذاشت و اين ارادت ناب و خالصانه را با كارى لطيف و زيبا به كمال رساند. او يك هفته قبل از ارتحال، وصيت نمود كه روى سنگ قبرش اين عبارت نوشته شود: «شيخ محمد حقى (سرابى) غلام ترك سياه(1) با پرونده مملو از گناه، پناهنده به اين بارگاه (حضرت معصومه سلام الله علیها)».
آن فقيه وارسته در شب 26 ماه مبارك رمضان 1419 (1376 ش) به درياى ابديت پيوست و در گلزار شيخان قم در جوار كريمه اهل بيت فاطمه معصومه سلام الله علیها و در كنار مزار راويان و عالمان بزرگ به خاك سپرده شد. طوبى له و حسن مآب.
پى نوشت
(1). اشاره به غلام ترك سياه پوستى ست كه يكى از ياران با وفاى امام حسين علیه السلام در روز عاشورا بود و جان خويش را فداى آن حضرت كرد.
منبع
مهدى حقى , ستارگان حرم، جلد 9