اسحاق بن عمار صیرفی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اسحاق بن عمار صیرفی» از راویان موثق و جلیل القدر شیعه کوفی و از اصحاب امام صادق و امام کاظم عليهماالسلام است. در منابع رجالى، «اسحاق بن عمار صیرفى» با «اسحاق بن عمار ساباطى» خلط شده و این امر میان رجالیان اختلاف نظر پدید آورده است. بعضی از عالمان بر اساس توهم اتحاد اسحاق بن عمار صیرفی با اسحاق بن عمار ساباطی، او را فطحی‌مذهب معرفی کردند، در حالی که اسحاق بن عمار ساباطی وجود خارجی ندارد.

معرفی اجمالی

ابویعقوب اسحاق بن عمار بن حیان الصیرفی مولی بنی تغلب، از راویان کثیرالروایه و جلیل القدر کوفی است که با عناوین مختلفی مانند اسحاق الصیرفی، الصیرفی، اسحاق بن عمار الصیرفی و در بیشتر موارد با عنوان اسحاق بن عمار در طرق و اسناد روایات قرار گرفته و حدیث نقل کرده و یک اثر علمی در حوزه حدیث با نام «نوادر» از خودش به یادگار گذاشته است.

خاندان اسحاق بن عمار از خاندان‌های بزرگ حدیثی شیعه در کوفه بوده‌اند که به شغل صرافی اشتغال داشتند و بیشتر آنها عالم و از راویان و محدثان به شمار می‌آمدند.

علماء رجال در حق او گفته‌اند كه او شيخ اصحاب ما و ثقه است. نجاشی نوشته است: «إسحاق بن عمار بن حيان مولى بني تغلب أبويعقوب الصيرفي شيخ من أصحابنا، ثقة، و إخوته يونس و يوسف و قيس و إسماعيل، و هو في بيت كبير من الشيعة، و ابنا أخيه علي بن إسماعيل و بشر بن إسماعيل كانا من وجوه من روي الحديث. روي إسحاق عن أبي عبدالله و أبي الحسن(ع)، ذكر ذلك أحمد بن محمد بن سعيد في رجاله. له كتاب نوادر... ». اسحاق بن عمار بن حیان، ابویعقوب صیرفی از موالی بنی‌تغلب، از بزرگان اصحاب ما و ثقه است، و او و برادرانش یونس، یوسف، قیس و اسماعیل متعلق به یکی از خاندان‌های بزرگ شیعه است. همچنین دو برادرزاده او، علی‌بن‌اسماعیل و بشربن‌اسماعیل از راویان شناخته‌شده بوده‌اند.

در روايت است كه حضرت صادق عليه السلام هرگاه اسحاق و اسماعيل پسران عمار را مى‌ديد مى‌فرمود: «وقَدْ يَجْمَعُهُما لاَقْوامٍ؛ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ»؛ حق تعالى گاهى دنيا و آخرت را براى بعضى جمع مى‌فرمايد.[۱]

تاریخ ولادت و وفات اسحاق بن عمار در دست نیست؛ ولی شیخ طوسی وی را در اصحاب امام صادق و امام کاظم عليهماالسلام یاد کرده و به تصریح نجاشی و ملاحظه اسناد روایات از این دو امام بزرگوار روایت نیز کرده است. از تتبع در اسناد روایات برداشت می‌شود که بیشترین روایاتش از امام صادق(ع) است و روایاتی از امام کاظم(ع) نیز دارد. بر اساس روایت الکافی در باب "مولد أبي الحسن موسى بن جعفر(ع)" و روایت مشابه آن در رجال کشی، اسحاق بن عمار در زمان امام کاظم(ع) وفات کرده است.

استادان و شاگردان

اسحاق بن عمار از گروهی از راویان حدیث روایت نقل کرده است که از استادان وی به شمار می‌روند؛ مانند ابوبصیر، ابن ابی‌یعفور، کاهلی، عباد بن زیاد، عبیدالله بن الولید الوصافی.

و شماری از رجال بزرگ نیز از وی روایت کردند، از جمله: غیاث بن کلوب، صفوان بن یحیی، علی بن اسماعیل، یونس بن عبدالرحمان، حماد بن عثمان، ابن ابی‌عمیر، محمد بن سنان، ابان بن عثمان، عبدالله بن جبله، یعقوب بن سالم، منصور بن یونس، سیف بن عمیره و عبدالرحمن بن سالم.

اختلاف در هویت و مذهب اسحاق

اسحاق بن عمار در رجال برقی با عنوان «اسحاق بن عمار الصیرفی مولی بنی تغلب کوفی» و در رجال کشی با نام «اسحاق بن عمار» و در رجال نجاشی با اسم «اسحاق بن عمار بن حیان مولی بنی تغلب ابویعقوب الصیرفی، شيخ من أصحابنا، ثقة» و در رجال شیخ طوسی با عنوان «اسحاق بن عمار الکوفی الصیرفی» از وی یاد شده؛ ولی در فهرست طوسی با عبارت «اسحاق بن عمار الساباطي؛ له أصل؛ وكان فطحياً إلا أنه ثقة وأصله معتمد عليه»[۲] ذکر شده است.

ظاهر عبارت نجاشی این است که «اسحاق بن عمّار» از بزرگان امامیه و ثقه است؛ اما شیخ‌طوسی، اسحاق بن عمار را «فطحی» خوانده و این اختلاف عبارت نجاشی و شیخ موجب پیدایش این پرسش شده است که آیا اسحاق بن عمار صیرفی و اسحاق بن عمار ساباطی یک نفر هستند، یا متعدد؟ بر این اساس، دیدگاه های مختلفی در مورد اسحاق بن عمار مطرح شده است.

محدث قمی در این رابطه می گوید: علما، اسحاق بن عمار را فطحى مى‌دانستند به جهت تصريح شيخ در «فهرست» و از اين جهت حديث را از جهت او موثق مى‌شمردند؛ تا نوبت به شيخ بهائى رسيد، ايشان اسحاق بن عمار را دو نفر گرفتند، يكى را امامى گفتند و اسحاق بن عمار بن موسى را فطحى گرفتند، ولهذا در سند بايد رجوع به تميز كنند تا معلوم شود كه كدام يك مى‌باشند، و عمل علما بر همين بود تا زمان علامه بحرالعلوم رحمه الله، اين بزرگوار قرائنى بدست آورد كه اسحاق بن عمار يك نفر بيشتر نيست و آن هم ثقه و امامى مذهب است، و شيخ ما علامه محدث نورى رضى الله عنه نيز همين را اختيار كرده در خاتمه «مستدرك الوسائل».[۳]

=نظریه اول: اتحاد و فطحیت اسحاق

قائلان این قول، علامه‌حلی، ابن‌داود و بسیاری دیگر هستند. ایشان این دو عبارت نجاشی و شیخ را ناظر به یک نفر گرفته‌اند؛ چنان‌چه علامه و ابن‌داود، هر دو عبارت را در کنار هم ذکر کرده، و در نتیجه حکم به فطحی‌بودن، اما در عین حال وثاقت اسحاق کرده‌اند.

نظریه دوم: تعدد و اشتراک در اسم

عالمانی مانند شیخ بهایی، وحید بهبهانی، علامه مامقانی و... به تعدد دو عنوان نظر دادند و معتقد شدند که اسحاق بن عمار الساباطی مذکور در فهرست شیخ طوسی غیر از اسحاق بن عمار الصیرفی الکوفی است که در رجال نجاشی ذکر شده است، در نتیجه اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی انسانی ثقه و امامی است؛ ولی اسحاق بن عمار ساباطی گرچه ثقه و مورد اعتماد بوده و اصل به جای مانده از او نیز کتابی شایسته اعتماد است، فطحی مذهب و غیر امامی است.

نظریه سوم: اتحاد و امامی‌بودن اسحاق

ظاهرا اولین کسی که این نظر را مطرح کرده است، سید بحرالعلوم (1212هـ.‍ق) در الفوائدالرجالیه است که فرموده: به نظر من صحیح این است که اسحاق‌بن‌عمار یک نفر است و او اسحاق‌بن‌عمار بن حیان می‌باشد که امامی و ثقه است. مجلسی ثانی و ابوالهدی کلباسی از طرف‌داران این نظریه‌اند. آیةالله شبیری زنجانی نیز در ضمن یکی از مباحث فقهی می‌فرماید: اسحاق‌بن‌عمار به نظر مختار، فطحى نیست و دوازده امامى و صحیح است.

چنان‌چه از دقت در آرای مطرح‌شده روشن می‌شود، «وثاقت» اسحاق‌بن‌عمار در بین قائلان هر سه نظریه، مورد اتفاق است و چیزی که مورد اختلاف است، «تعدد» و «مذهب» اوست؛ بنابراین در ادامه، درباره این دو محور بحث می‌شود.

ادله قائلان به تعدد:

قائلان به تعدد، دلایلی را برای نظریه خود مطرح کرده‌اند که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1. مهم‌ترین دلیل بر این قول، دقت در دو عبارت شیخ و نجاشی است، زیرا اسحاق‌بن‌عمار در عبارت نجاشی منسوب به «عماربن‌حیّان التغلبی‌الصیرفی» در عبارت شیخ‌طوسی، منسوب به «عمار بن موسی‌الساباطی» شده و پُر واضح است که این «عمّار»ها یکی نیستند.

2. دلیل دیگر بر مغایرت «اسحاق» در کلام نجاشی با «اسحاق» در کلام شیخ آن است که نجاشی برای اسحاق، کتابی را اثبات کرده، ولی شیخ برای او اصلی را ذکر کرده است، در حالی که بین اصطلاح «کتاب» به طور مطلق و «اصل» تفاوت وجود دارد.

3. راوی کتاب اسحاق در رجال نجاشی، «غیاث‌بن‌کلوب» و در فهرست شیخ، «ابن ابی‌عمیر» است.

واضح است، این دو دلیل اخیر قابل خدشه می‌باشند.

ادله قائلان به اتحاد:

در مقابل، قائلان به وحدت نیز دلایلی را مطرح کرده‌اند:

1. اگر اسحاق‌بن‌عمّارساباطی، غیر از اسحاق‌بن‌عمارصیرفی و یکی دارای اصل و دیگری دارای کتاب بود، باید هر یک از شیخ و نجاشی نام هر کدام را در کتاب خویش بیاورند، زیرا ایشان کتب خود را برای ذکر مصنفان شیعه گشوده‌اند و دلیلی نداشت که هر کدام، یکی از این «اسحاق‌ها» را از کتاب خود حذف کند.

آیة‌الله‌ خویی این دلیل را چنین تقریر می‌کنند: صحیح آن است که این دو، شخص واحد هستند...، چرا که نجاشی متعرّض صیرفی شده و او را توثیق کرده و متعرض ساباطی نشده است؛ به عکس شیخ که در الفهرست، تنها متعرض ساباطی شده ... حال اگر این دو، واقعاً متعدد بودند دلیلی نداشت که نجاشی، ساباطی را در کتاب خود ذکر نکند _ با این که او کتاب خود را بعد از الفهرست شیخ نگاشته و کتابش ناظر به کتاب شیخ است _ هم‌چنین دلیلی نداشت که شیخ در الفهرست متعرض صیرفی نشود، با این‌که خود شیخ در رجالش تصریح کرده که اسحاق دارای کتاب است و الفهرست را نیز برای بیان صاحبان کتب و مصنفان گشوده است.

2. خود شیخ‌ طوسی در الرجال که برای ذکر اصحاب ائمه علیهم السلام تألیف شده، تنها نام «اسحاق‌بن‌عمار الکوفی الصیرفی» را ذکر کرده و متعرض شخصی با نام «اسحاق بن‌عمار الساباطی» نشده است، در صورتی که اگر او هم شخص دیگری از اصحاب امام صادق یا امام کاظم علیهما السلام بود، باید نام او را به طور جداگانه در یکی از ابواب کتاب خود می‌آورد.

3. نام اسحاق‌بن‌عمار، به‌جز در رجال ابن‌غضائری در سایر کتب رجالی متقدم که به دست ما رسیده، ذکر شده است، امّا تنها در الفهرست شیخ‌طوسی توصیف به «الساباطی» شده، در صورتی که اگر تعددی در کار بود و وی متغایر با «اسحاق صیرفی» بود، باید سایرین نیز ذکری از او می‌داشتند.

4. شیخ صدوق به طور فراوان از «اسحاق‌بن‌عمار» روایت می‌کند، اما در مشیخه الفقیه تنها نام یک اسحاق‌بن‌عمار را می‌آورد و طریق خود را به او ذکر می‌کند، در صورتی که اگر این دو متعدد بودند، می‌بایست طریق خود به هر دو را ذکر و یا دست‌کم مراد خود از «اسحاق» مذکور را معین می‌کرد.

دلایل امامی‌بودن اسحاق‌بن‌عمار:

قرائن و شواهدی بر استقامت دینی راوی و امامی بودن او دلالت دارند:

  1. عنوان شدن نام راوی در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد.
  2. عبارت نجاشی: "وهو في بيت كبير من الشيعة". علامه بحرالعلوم می‌نویسد: "بل المستفاد من قول النجاشي: وهو في بيت كبير من الشيعة استقامة جميع أهل هذا البيت في المذهب".


صاحبان نظریه سوم معتقدند، منشأ توهم فطحیت در مورد اسحاق‌بن‌عمار برای شیخ‌طوسی آن است که ایشان در الفهرست تصور کرده اسحاق، فرزند عمار ساباطیِ فطحیِ معروف است و در نتیجه او را در مذهب به پدرش ملحق کرده است. از این رو، دلیل اول و دوم _ که در ذیل بیان شده است _ مبتنی بر ردّ این تصور است.

1. در هیچ یک از اسناد روایات، «اسحاق بن عمار» با وصف «الساباطی» ذکر نشده و آن‌چه موجود است یا «اسحاق بن عمار» مطلق است و یا قرینه‌ای بر «ابن‌حیّان» دارد؛ در صورتی که اگر اسحاق‌بن عمار، فرزند عمار بن موسی ساباطیِ فطحی بود، وصف «ساباطی» را نیز دارا بود و طبق عادت می‌بایست دست‌کم در چند مورد از اسناد روایات با این وصف می‌آمد، چنان‌چه «عمّار» ساباطی در غالب موارد با این وصف آمده است. بنابراین، اسحاق‌بن‌عمار فرزند عمارساباطی فطحی نیست.

2. «عمّاربن‌موسی ساباطی» و «اسحاق بن عمّار الصیرفی» هر دو از راویان پرروایت هستند و اگر اسحاق فرزند عمّاربن‌موسی ساباطی و مانند پدرش فطحی بود، به طور معمول می‌بایست دست‌کم در چند مورد _ هرچند نادر _ از پدرش روایتی نقل می‌کرد، در حالی که چنین چیزی نیست. خلاصه آن که بنا بر این دو دلیل، اسحاق فرزند عماربن‌موسی ساباطی نیست. از این رو، نمی‌توان با روایت کافی و کشی که دلالت بر باقی‌ماندن طایفه عماربن‌موسی بر فطحیت دارد، فطحی‌بودن او را ثابت کرد.

3. شیخ‌طوسی در الرجال در باب اصحاب امام‌کاظم علیه السلام نام اسحاق‌بن‌عمار را آورده و در آن جا تنها به وثاقت وی تصریح کرده و هیچ حرفی از ساباطی یا فطحی‌بودن وی نزده: «إسحاق بن عمار، ثقة له کتاب». با این‌که شیخ، الرجال را پس از الفهرست نوشته است.

4. روایاتی که به ظاهر در ذمّ اسحاق وارد شده، هیچ یک دالّ بر انحراف مذهب او به طور عموم و دالّ بر فطحی‌بودن او به طور خصوص نیستند. (توضیح بیشتر در این‌باره در پایان خواهد آمد.) بر اساس این دلایل، قائلان به امامی‌بودن اسحاق معتقدند که در الفهرست، سهوی در قلم شیخ رخ داده که پس از نام اسحاق، وصف «الساباطی» و «فطحی» را آورده است. سیدبحرالعلوم این مطلب را چنین توضیح می‌دهند: به نظر می‌رسد، توهم فطحی‌بودن اسحاق، ناشی از شهرت عمار ساباطی و کثرت وقوع او در روایات و رجال، و انصراف «عمارِ» مطلق در روایات و رجال به «عمار ساباطی» است؛ به همین دلیل، شیخ‌طوسی در این‌جا تصور کرده که این اسحاق فرزند عمار ساباطی است؛ پس او را در مذهب، ملحق به پدرش و حکم به فطحی‌بودن او کرده، به دلیل روایتی که می‌گوید: «جز عمار ساباطی و اصحابش کسی بر فطحیت باقی نماند». _ چنان‌چه این روایت در الکافی آمده است _ سپس این تصور نادرست به ابن‌شهرآشوب نیز سرایت کرد و وی اسماعیل‌بن‌عمار را نیز همانند پدر و برادرش، منسوب به فطحیه کرده، در حالی که این کلام در مورد اسماعیل‌بن‌عمار قطعاً نادرست است

3 . پس معلوم می‌شود که «اسحاق‌بن‌عمار ساباطی» اصلاً وجود خارجی ندارد و موجود در خارج همان «اسحاق‌بن‌عماربن‌حیّان» است که در رجال نجاشی به طور بلیغی مدح شده است.

با توجه به مباحث مطرح شده، به نظر می‌رسد صحیح‌ترین نظریه در این باب، قول سوم است، چراکه اگر عمّاربن‌موسی ساباطیِ معروف، فرزندی به نام «اسحاق» داشت که در اسناد روایات شیعی واقع شده بود، باید در کتب حدیثی و رجالی نمود پیدا می‌کرد و به طور معمول در چند مورد _ هرچند نادر _، اسحاق‌بن‌عمار در اسناد و روایات، هم‌چون پدر خود متصف به «ساباطی» می‌شد، در حالی که در هیچ کتابی چنین چیزی مطرح نشده است؛ بنابراین، «اسحاق بن عمار» واحد و مطابق نظر نجاشی، فرزند «حیّان تغلبی» است.

از سوی دیگر، اگر اسحاق‌بن‌عمار، فطحی‌مذهب بود حتماً این موضوع علاوه بر فهرست شیخ‌طوسی، در سایر کتب رجالی نیز انعکاس پیدا می‌کرد و دست‌کم، نجاشی که به اضبط علمای رجال معروف است، پس از آن همه تفصیل درباره وی و ذکر نام برادران و برادرزادگان و بیان وثاقت و این‌که از بیوت بزرگ شیعه بوده‌اند، اشاره‌ای هم به فطحی‌بودن او می‌کرد. در نتیجه اسحاق‌بن‌عمار، امامی ثقه است و جمیع روایاتش از جانب خود او صحیحه می‌باشند.

=


مراد از اسحاق بن عمار در طرق و اسناد روایات، اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است که از راویان امامی است و به چند دلیل، شخص دیگری به نام اسحاق بن عمار ساباطی فطحی مذهب وجود خارجی ندارد:

  1. عنوان اسحاق بن عمار در بسیاری از اسناد روایات، مطلق و بی‌قید و در برخی اسناد با پسوند «الصیرفی» آمده است و با عنوان نجاشی مطابقت دارد؛ ولی عنوان اسحاق بن عمار ساباطی یا عنوان اسحاق بن عمار بن موسی در هیچ سندی مشاهده نشده است.
  2. شیخ طوسی در کتاب الفهرست هنگام ذکر طریق خودش به کتاب غیاث بن کلوب، اسحاق بن عمار را به صورت مطلق ذکر کرده است، درحالی که غیاث بن کلوب راوی کتاب اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است.
  3. شیخ صدوق در مشیخه من لا یحضره الفقیه از اسحاق بن عمار به صورت مطلق یاد کرده  و روایات فراوانی هم از او با همین عنوان نقل کرده است که در دو مورد، راوی از او غیاث بن کلوب است و غیاث بن کلوب هم راوی کتاب اسحاق بن عمار صیرفی کوفی بوده است. بر این اساس، به قطع می‌‌توان گفت که مراد از اسحاق بن عمار در طریق و اسناد شیخ صدوق، اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی کوفی است.
  4. شیخ طوسی روایات فراوانی از اسحاق بن عمار به صورت مطلق در دو کتاب حدیثی خود نقل کرده که در موارد متعدد، راوی از او غیاث بن کلوب است که کتاب اسحاق بن عمار صیرفی را روایت کرده است و در مواردی هم با قید الصیرفی روایت کرده، درحالی که از اسحاق بن عمار ساباطی هیچ روایت نکرده است.
  5. شیخ طوسی در عنوان اسحاق بن عمار الساباطی، ابن أبی عمیر را راوی کتابش معرفی کرده است، درحالی که ابن ابی عمیر در هیچ سندی از اسحاق بن عمار ساباطی روایت نکرده است؛ ولی از اسحاق بن عمار مطلق روایت کرده که انصراف به اسحاق بن عمار صیرفی دارد.
  6. هیچ یک از رجالیان یادآور نشدند که عمار بن موسی الساباطی فرزندی به نام اسحاق داشته است.
  7. کشی روایت کرده است: «كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِذَا رَأَى إِسْحَاقَ بْنَ عَمَّارٍ وَ إِسْمَاعِيلَ بْنَ عَمَّارٍ قَالَ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا لِأَقْوَامٍ يَعْنِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ». اگر اسحاق بن عمار صیرفی کوفی همان اسحاق بن عمار ساباطی فطحی باشد، معنا ندارد که امام(ع) بفرماید که این دو از کسانی هستند که خداوند دنیا و آخرت را برایشان جمع کرده است؛ زیرا فطحی مذهب اگر در دنیا بهره‌مند باشد و خداوند امکانات مادی در اختیارش قرار بدهد، قطعاً بهره‌ای از نعمت‌های آخرتی به جهت فساد عقیده‌اش نخواهد داشت.
  8. هیچ یک از رجالیان به جز شیخ طوسی در الفهرست، اسحاق بن عمار را به ساباطی متصف نکرده، بلکه خود شیخ طوسی در کتاب رجالش با عنوان اسحاق بن عمار یاد کرده است.
  9. شیخ طوسی در طریق خود به کتاب اسحاق بن عمار ساباطی، ابن ابی عمیر را راوی کتابش معرفی کرده است، درحالی که در اسناد روایات، موردی یافت نشده که ابن أبی عمیر از وی روایت کرده باشد، بلکه از اسحاق بن عمار به صورت مطلق روایت کرده است. اگر اسحاق بن عمار ساباطی که در فهرست شیخ طوسی ذکر شده، غیر از اسحاق بن عمار صیرفی کوفی است و راوی از او ابن أبی عمیر است، لازم بود در نقل روایت ابن أبی عمیر از او با وصف الساباطی می‌آمد.

بر این اساس، به قطع می‌‌توان گفت کسی به نام اسحاق بن عمار ساباطی وجود خارجی ندارد؛ زیرا اگر وجود و کتاب معتمدی می‌داشت که مورد توجه اصحاب بود، ناگزیر روایاتی از او در کتب حدیثی یا در آثار حدیثی شیخ طوسی مانند تهذیب و استبصار نقل می‌شد.

درباره عنوان اسحاق بن عمار ساباطی نیز که در کتاب فهرست شیخ طوسی ذکر شده چند احتمال هست:

  1. منافاتی بین ساباطی و کوفی نیست؛ زیرا ساباط نام محلی در مدائن از توابع کوفه است، پس مراد شیخ طوسی از اسحاق بن عمار ساباطی همان اسحاق بن عمار کوفی است.
  2. اشتباهی است که برای شیخ طوسی رخ داده است؛ به این معنی که شیخ طوسی گمان کرده مراد از عمار، عمار بن موسی ساباطی فطحی مذهب است که از راویان معروف است و «اسحاق» فرزند وی است، بدان جهت او را با وصف الساباطی ذکر کرده است. این احتمال از دو احتمال پیشین قوی‌تر و به نظر درست‌تر است.

سید بحر العلوم و علامه شوشتری این احتمال را برگزیده و اتصاف اسحاق بن عمار به ساباطی توسط شیخ طوسی را برخاسته از توهم اتحاد عمار بن حیان صیرفی کوفی با عمار بن موسی ساباطی دانسته‌اند.

پانویس

  1. رجال كشى، 2/705.
  2. ص ۵۴.
  3. مستدرك الوسائل، 3/562، چاپ سه جلدى.

منابع