رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

برصیصا

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«برصیصا» راهبى عابد و زاهد بود که با اغواگرى شیطان بدفرجام شد. وی شخصیتى شبه تاریخى است که نام و سرگذشت او به صورت نمونه‌اى عبرت‌آموز از تلاش بى وقفه شیطان براى اغواى انسان و نیز امکان بدفرجامى آدمى به رغم سابقه درخشان، بازتابى عمدتاً گسترده در منابع تاریخى،[۱] تفسیرى،[۲] حدیثى،[۳] اخلاقى[۴] و کلامى[۵] مسلمانان یافته است. گاه به سبب شباهت در سرنوشت، نام برصیصا در کنار ابلیس و بلعم باعورا یاد مى‌شود که هر سه به رغم پیشینه درخشان در عبادت و بندگى خدا، بدفرجام و کفر‌آیین شدند.[۶]

نام و سرگذشت برصیصا در قرآن نیامده است؛ اما همه مفسران شیعه[۷] و سنى[۸] هر چند با شکلی متفاوت، در ارتباط با آیه ۱۶‌ سوره حشر داستان او را آورده‌اند: «کمَثَلِ الشَّیطنِ اِذ قالَ لِلاِنسنِ اکفُر فَلَمّا کفَرَ قالَ اِنّى بَرىءٌ‌ مِنک اِنّى اَخافُ اللّهَ رَبَّ العلَمین»؛ مانند حکایت‏ شیطان که به انسان گفت کافر شو و چون کافر شد گفت من از تو بیزارم زیرا من از خدا پروردگار جهانیان مى‏ ترسم.

این تمثیل درباره تحریک و فریب یهود بنى‌نضیر از سوى منافقان مدینه است.[۹] در پى پیمان‌شکنى بنى‌نضیر در جریان دسیسه کشتن پیامبر صلى الله علیه و آله و بر اساس توافق حاصل شده، آنان باید خانه و دارایى خود را رها ساخته، جلاى وطن مى‌کردند.[۱۰] (نک:‌ سوره حشر، ۲-۶) منافقان با وعده همیارى و همراهى در صورت جنگ با پیامبر صلى الله علیه و آله یا جلاى وطن (سوره حشر، ۱۱)، بنى‌نضیر را به مخالفت با تصمیم یاد شده و خوددارى از کوچ اجبارى تحریک کردند.[۱۱]

خداوند با دروغگو خواندن منافقان، از همیارى و همراهى نکردن آنها و رویگردانیشان از بنى‌نضیر در صورت جنگ و جلاى وطن خبر داده (سوره حشر، ۱۲) و آنان را همانند شیطان مى‌نامد که به سبب دشمنى دیرینه و با وعده‌هاى دروغین و وسوسه انگیزش به اغواگرى انسان مى‌پردازد و هنگامى که آدمى در دام کفر گرفتار آمد و درمانده‌ شد از او برائت و بیزارى مى‌جوید.[۱۲] (سوره حشر، ۱۶)

این که «انسان» به معناى جنس آن و آیه بیانگر تعامل شیطان با نوع‌ بنى‌بشر است، یا این که به شخصى معین در حادثه‌اى خارجى و تاریخى اشاره دارد، مورد اختلاف است. گروهى از مفسران شیعه[۱۳] و شمارى از اهل سنت[۱۴] به پیروى از مجاهد، «ال» در «الانسان» را به معناى جنس دانسته‌اند. این دیدگاه با سیاق[۱۵] و مفهوم[۱۶] آیه و کاربردهاى دیگر «انسان» در قرآن که به معناى جنس آمده سازگار است. (براى‌ نمونه نک: سوره یوسف، ۵‌؛ سوره اسراء، ۵۳‌؛ سوره فرقان، ۲۹) بر‌ اساس این دیدگاه که آلوسى آن را به جمهور مفسران نسبت داده است،[۱۷] معناى آیه عام و فراگیر‌ است و مى‌تواند درباره همه آدمیان صادق باشد،[۱۸] بر این اساس، شیطان با وعده‌هاى دروغین، زیبا جلوه دادن بهره‌مندی هاى زندگى و آرزوهاى رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادى کفر مى‌کشاند و هنگامى که دروغ بودن وعده‌ها آشکار شد، آدمى را بى‌هیچ یار و یاورى رها ساخته، از او‌ بیزارى مى‌جوید.[۱۹] چنین مضمونى در برخى دیگر از آیات نیز آمده است که مى‌تواند مؤید دیدگاه یاد شده باشد. (نک: سوره ابراهیم، ۲۲؛ سوره فرقان، ۲۹)

دسته دوم از مفسران «ال» را به معناى «عهد» و «انسان» را اشاره به شخصى معین مى‌دانند. ابن‌جوزى هم، این دیدگاه را به جمهور مفسران نسبت مى‌دهد[۲۰] که با ادعاى گفته شده آلوسى در تناقض است. برخى بکار رفتن صیغه‌هاى ماضى (قال و کفر) و امر (اکفُر) را در آیه مؤید این دیدگاه‌ دانسته‌اند، با این استدلال ضعیف که صیغه‌هاى یاد شده نشان مى‌دهد که محتواى آیه در زمان گذشته روى داده و شخصى معین، مورد خطاب شیطان بوده است. در غیر این صورت باید صیغه مضارع بکار‌ مى‌رفت.[۲۱]

این دسته از مفسران در تعیین مصداق انسان، به اختلاف گراییده‌اند؛ برخى بر اساس دیدگاه زمخشرى که بدون اشاره به مصداق انسان، آیه را مربوط به اغواگرى شیطان نسبت به مشرکان قریش در جریان جنگ بدر مى‌داند،[۲۲] انسان را اشاره به ابوجهل دانسته‌اند. بنابراین نظر، محتواى آیه همان است که در آیه ۴۸ سوره انفال به گونه روشن‌تر و مبسوط‌ترى آمده است:[۲۳] «و‌اِذ‌زَینَ لَهُمُ الشَّیطنُ اَعملَهُم و قالَ لاغالِبَ لَکمُ الیومَ مِنَ النّاسِ واِنّى جارٌ‌لَکم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَکصَ عَلى عَقِبَیهِ و قالَ‌ اِنّى بَرِىءٌ مِنکم اِنّى اَرى ما لاتَرَونَ اِنّى اَخافُ اللّهَ».

در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم با اشاره به داستانى مشهور، مصداق «انسان» را برصیصا خوانده‌اند. بر اساس این حکایت، برصیصا راهبى از بنی اسرائیل است که روزگارى دراز در صومعه‌اى دور از مردم، زاهدانه به عبادت خدا پرداخته و بنا به روایتى، مستجاب الدعوه شده است. شیطان که خشمناک از پرهیزگارى، ریاضت و عبادت هاى پیوسته برصیصا، سالها بى‌هیچ توفیقى در پى فریب او بود سرانجام با وسوسه‌هاى خود، وى را بر آن مى‌دارد تا با زنى درآمیزد و سپس از ترس رسوایى او را کشته، مدفون سازد. راز این رسوایى که آشکار مى‌شود، برصیصا را به صلیب مى‌کشند. در این هنگام شیطان در آخرین مرحله از اغواگری هایش، در برابر دیدگان او ظاهر شده، از نقش اصلى خود در رقم خوردن چنین سرنوشتى براى برصیصا و نیز رهاسازى او در صورت سجده بر وى خبر مى‌دهد. برصیصا ناامید از همه جا و با سجده‌اى به اشارت، کافر شده و شیطان بدون هیچ کمکى از وى بیزارى جسته، در کام مرگ رهایش مى‌سازد.[۲۴]

در کنار این روایت مشهور، روایت نادر و کاملا متفاوتى نیز درباره سرگذشت برصیصا در برخى منابع گزارش شده است. بر اساس این روایت، برصیصا عابدى مسلمان و مؤذّن در یکى از مساجد مصر است که روزى هنگام اذان بر بالاى مأذنه با دیدن دختر ترساى همسایه، دلبسته او شده و در پى وصال آن دختر و به درخواست خانواده او، از آیین مسلمانى دست برمى‌دارد؛ اما پیش از آن که کام دل برگیرد، در حادثه‌اى از بالاى بام افتاده، مى‌میرد.[۲۵]

داستان مشهور برصیصا با سندهاى گوناگون از ابن عباس (م، ۶۸ ق)، ابن مسعود (م، ۳۳ ق)، طاووس و همچنین از امام على علیه السلام[۲۶] و در پاره‌اى منابع از پیامبر‌ اسلام صلى الله علیه و آله[۲۷] روایت و بیشتر سندهاى آن تضعیف شده است؛[۲۸] از جمله، روایت منسوب به پیامبر صلى الله علیه و آله را عبید‌ بن رفاعه نقل مى‌کند که برخى‌ با نفى صحابى بودن،[۲۹] روایت او را مرسل دانسته‌اند.[۳۰]

از سوى دیگر، به رغم آن که برخى پژوهشگران، سند روایت منسوب به على علیه السلام را صحیح پنداشته‌اند،[۳۱] اساساً اثرى از حکایت برصیصا در احادیث شیعه به چشم نمى‌خورد و روایت ابن‌ عباس و ابن‌ مسعود که به احتمال زیاد از‌ زمان شیخ طوسى (م، ۴۶۰‌ق) به بعد به تفاسیر شیعه راه یافته،[۳۲] از منابع اهل سنت گرفته‌ شده[۳۳] و حتى برخى آن را با عقل و مذهب امامیه ناسازگار خوانده‌اند.[۳۴]

دسیسه‌هاى گام به گام ابلیس، یارى جستن وى از شیاطین دیگر در پى ناتوانى در فریب برصیصا، مأمور شدن شیطانى به نام «ابیض» براى این کار و وارد شدن او از راه عبادت و در شکل و شمایل یک راهب، چگونگى راهیابى زن یاد شده به صومعه برصیصا و نقش شیطان در فاش شدن خیانت و جنایت او، از موضوعات دیگرى است که گاه با جزئیاتى متفاوت در روایت هاى گوناگون داستان به‌ چشم مى‌خورد. در بیشتر روایت ها برصیصا، راهب و در برخى دیگر، عابدى از بنى‌اسرائیل خوانده مى‌شود، چنان‌ که در اغلب پرداخت هاى داستان، راهیابى زن یاد شده به صومعه با بیمارى‌ او و دعاى برصیصا براى شفاى وى در ارتباط است.[۳۵]

بنابر روایت منسوب به امیرمؤمنان على علیه السلام او زنى است که شیطان دچار جنونش کرده و در دل برادرانش القا مى‌کند که شفاى او بدست برصیصاست. در روایت ابن‌عباس از برادران سه‌گانه‌اى یاد مى‌شود که خواهر بیمار خود را بدست برصیصا به عنوان فردى مورد اعتماد سپرده، روانه سفر مى‌شوند. روایت ابن‌ مسعود از زن چوپانى یاد مى‌کند که شب را به صومعه برصیصا پناه مى‌برده است. حکایت برصیصا در منابع متأخر با بسط و جزئیات بیشترى آمده است.[۳۶]

حتى در برخى منابع از باردار شدن آن زن، تولد نوزاد و کشته شدن او نیز بدست برصیصا یاد مى‌شود.[۳۷] اصل داستان عبرى و از اخبار بنى‌اسرائیل است؛[۳۸] ولى منبع پیش از اسلام آن معلوم نیست و به احتمال فراوان از زبان اهل کتاب شنیده شده است.[۳۹] در برخى منابع از وهب‌ بن منبه نیز نقل مى‌شود.

نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله تفاسیر نخست شیعه[۴۰] و سنى،[۴۱] بدون ذکر نامى فقط از یک راهب و گاه عابد یاد مى‌شود؛ گویا این نام براى نخستین بار در اواخر قرن چهارم قمرى به وسیله ابولیث سمرقندى (م، ۳۷۵ یا ۳۸۳ ق) و در کتاب تنبیه الغافلین، بر شخصیت داستان نهاده شده است.[۴۲]

برخى چون ابن‌کثیر، نام برصیصا را براى راهب نامبرده، با تردید یاد کرده‌اند.[۴۳] این نام یادآور سرگذشت «آنتونى قدیس» (۲۵۱ ـ ۳۵۵ یا ۳۵۶‌ م) از راهبان و زاهدان نخستین مسیحى است. او روزگار درازى را در غارها و قلعه‌اى کهن (صیصه) در مصر به عزلت و عبادت و ترک و تجرد گذراند. زندگى او سراسر پیکارى افسانه‌اى با ابلیس و وسوسه‌هاى اغواگرانه اوست. آنتونى که سرگذشت وى بازتابى گسترده در هنر و ادبیات مسیحى دارد هنوز هم براى شمارى از راهبان، اسطوره‌اى آرمانى به شمار مى‌رود.[۴۴]

محلى که ماجراى برصیصا در آن روى داده، مورد اختلاف است؛ ابن‌ بطوطه (م، ۷۷۹ ق) در سفرنامه خود از قصر برصیصاى عابد یاد مى‌کند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است.[۴۵] در تاریخ شهر حلب از کوه برصایا که مقام و قبر برصیصا در آن قرار دارد یاد مى‌شود.[۴۶]

برخى پژوهشگران اروپایى همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع مسلمانان، تحقیقاتى را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و سیر بسط و تحول آن انجام داده‌اند.[۴۷] برخى از این پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخى دیگر حلب را محل داستان گفته‌اند،[۴۸] چنان‌که این اعتقاد نیز وجود دارد که رمان سه‌ جلدى «آمبروسیو یا راهب» (Ambrosio or the Mark) با الهام از این داستان که در اواخر‌ قرن ۱۸ میلادى وارد انگلستان شده، به رشته تحریر درآمده است.[۴۹] شخصیت اصلى این رمان، راهبى از مادرید است که سرانجام در دام وسوسه‌هاى شهوانى گرفتار و پس از ارتکاب زنا و از ترس رسوایى، مرتکب قتل مى‌شود.[۵۰]

با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر مى‌رسد داستان برصیصا، فارغ از این که واقعیت تاریخى داشته باشد یا نه، نمى‌تواند مورد اشاره آیه باشد. حداکثر مى‌توان آن را همانند مشرکان شرکت‌کننده در جنگ بدر، از مصادیق و نمونه‌هاى اغواگرى شیطان دانست. به احتمال زیاد در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولى بعدها و از سر بى‌دقتى، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در منابع تفسیرى راه یافته است.

مقایسه روایت هاى متفاوت و گزارش هاى منابع گوناگون نشان مى‌دهد که داستانْ درگذر زمان، براى انطباق بیشتر با آیه، تأثیر عمیق‌ و‌ ماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش اسلامى به شیطان، وسوسه‌ها و چگونگى تعامل وى با انسان، شرح و بسط بیشترى یافته است.

پانویس

  1. پرش به بالا المنتظم، ج‌۲، ص‌۱۵۸، ۱۶۱؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج‌۵‌، ص‌۴۸؛ البدایة والنهایه، ج‌۲، ص‌۱۶۲.
  2. پرش به بالا جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.
  3. پرش به بالا کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۳۹۹؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۷‌ـ‌۱۱۹؛ بحارالانوار، ج‌۱۴، ص‌۴۸۶.
  4. پرش به بالا شعب‌الایمان، ج۴، ص۳۷۲ـ۳۷۳؛ اغاثة‌اللهفان، ج۱، ص‌۱۸۴؛ احیاء علوم الدین، ج‌۳، ص‌۳۱.
  5. پرش به بالا من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص‌۹۱.
  6. پرش به بالا الکبائر، ص‌۲۲۸؛ من‌الحوار اکتشفت الحقیقه، ص‌۹۲؛ من عنده علم الکتاب، ص‌۱۹۱.
  7. پرش به بالا التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۵.
  8. پرش به بالا جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.
  9. پرش به بالا جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳.
  10. پرش به بالا جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌ـ‌۶۵‌؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۵۹‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۸۷‌ـ‌۳۸۸.
  11. پرش به بالا تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۳۷۱؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۸۶؛ تفسیر‌قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۳‌ـ‌۲۴.
  12. پرش به بالا جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷‌ـ‌۳۹۸؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۹۴.
  13. پرش به بالا التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ روض‌الجنان، ج‌۹، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۹؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳؛ الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۵۵.
  14. پرش به بالا فتح‌القدیر، ج‌۵‌، ص‌۲۰۵؛ تفسیر بیضاوى، ج‌۵‌، ص‌۳۲۲؛ روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۵‌.
  15. پرش به بالا اغاثة‌اللهفان، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳؛ من وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۲۶‌ـ‌۱۲۷.
  16. پرش به بالا نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۳۷‌ـ‌۵۳۸‌.
  17. پرش به بالا روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۵‌.
  18. پرش به بالا تفسیر جامع، ج‌۷، ص‌۱۱۱؛ کنزالدقائق، ج‌۱۳، ص‌۱۸۷؛ من‌وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۸۷.
  19. پرش به بالا التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ تفسیر ثعالبى، ج‌۳، ص‌۳۱۹‌ـ‌۳۲۰؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۱۳.
  20. پرش به بالا زادالمسیر، ج‌۸‌، ص‌۲۱۹.
  21. پرش به بالا بیان‌السعاده، ج۴، ص۱۶۵؛ تفسیر منسوب به امام عسکرى صلى الله علیه و آله، ص‌۶۱۹‌ـ‌۶۲۰‌.
  22. پرش به بالا الکشاف، ج‌۴، ص‌۵۰۷‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۸؛ تفسیر‌بیضاوى، ج‌۵‌، ص‌۳۲۲.
  23. پرش به بالا منهج الصادقین، ج‌۹، ص‌۵۳۷‌، ۵۳۹‌؛ الجوهر الثمین، ج‌۶‌، ص‌۱۹۱‌ـ‌۱۹۲؛ انوار درخشان، ج‌۱۶، ص‌۲۷۰.
  24. پرش به بالا جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۴.
  25. پرش به بالا الکبائر، ص‌۲۲۸.
  26. پرش به بالا جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ تفسیر بغوى، ج‌۴، ص‌۲۹۴، ۲۹۶؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۶، ۱۱۹.
  27. پرش به بالا تلبیس ابلیس، ج‌۱، ص‌۳۷؛ شعب الایمان، ج‌۴، ص‌۳۷۲؛ احیاء علوم الدین، ج‌۳،ص‌۳۱.
  28. پرش به بالا تفسیر ثعالبى، ج‌۳، ص‌۳۱۹‌ـ‌۳۲۰؛ دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۶‌، «برصیصا».
  29. پرش به بالا معرفة الثقات، ج‌۲، ص‌۱۱۷؛ الجرح والتعدیل، ج‌۵‌، ص‌۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج‌۱۹، ص‌۲۰۵.
  30. پرش به بالا تهذیب الکمال، ج‌۱۹، ص‌۲۰۵؛ الاصابه، ج‌۵‌، ص‌۲۰۸.
  31. پرش به بالا المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۸۴‌ـ‌۴۸۵؛ روح‌المعانى، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۸۶‌؛ دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۶‌ـ‌۵۴۷‌.
  32. پرش به بالا التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۳۸؛ روض‌الجنان، ج‌۱۹، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۹.
  33. پرش به بالا الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۲۰۰.
  34. پرش به بالا تفسیر جامع، ج‌۷، ص‌۱۱۳.
  35. پرش به بالا جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵، ۲۹؛ الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۱۱۸‌ـ‌۱۱۹.
  36. پرش به بالا زادالمسیر، ج‌۸‌، ص‌۲۱۹، ۲۲۳؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۲۵‌،‌۲۹.
  37. پرش به بالا اغاثة اللهفان، ج‌۱، ص‌۱۸۴.
  38. پرش به بالا البدایة والنهایه، ج‌۲، ص‌۱۶۲‌ـ‌۱۶۳؛ بحارالانوار، ج‌۱۰۸، ص‌۱۹۲؛ مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲ «هشت تحریر از داستان برصیصاى عابد».
  39. پرش به بالا دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۷‌؛ من وحى القرآن، ج‌۲۲، ص‌۱۲۷.
  40. پرش به بالا تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام، ص‌۶۱۹‌ـ‌۶۲۰‌؛ تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۳۷۱‌ـ‌۳۷۲؛ التبیان، ج‌۹، ص‌۵۷۰‌.
  41. پرش به بالا تفسیرعبدالرزاق، ج‌۳، ص‌۲۹۹‌ـ‌۳۰۰؛ جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۶۳‌، ۶۵‌.
  42. پرش به بالا دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۳، ص‌۵۴۵‌.
  43. پرش به بالا تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۶۵.
  44. پرش به بالا Britanica, I, PP ۴۴۱ - ۴۴۴ , ۸۴۱ ؛ The newe Catholic Encyclopedia, I.۱۰۵۵.
  45. پرش به بالا رحلة ابن‌بطوطه، ص‌۲۰.
  46. پرش به بالا بغیة الطلب، ج‌۱، ص‌۴۳۷.
  47. پرش به بالا The New Catholic Encyclopedia, I , ۱۰۵۵.
  48. پرش به بالا The Oxford Dictionary, II , P ۶۶۸.
  49. پرش به بالا Britannica , I , P ۸۴۱ The New Catholic Encyclopedia , I , P ۱۰۵۵.
  50. پرش به بالا دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج‌۱۱، ص‌۷۲۱.

منابع

  • "برصیصا"، دائرةالمعارف قرآن کریم، على اسدى، ج۵، ص۴۷۷-۴۸۳.