ابوبکر
«ابوبکر بن ابیقحافه» اولین خلیفه از خلفای راشدین از نگاه اهل سنت است. او علیرغم وصیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره خلافت امام علی علیه السلام، توسط جمعی که بلافاصله پس از وفات پیامبر در سقیفه بنی ساعده گرد آمده بودند و به بحث و نزاع بر سر جانشینی آن حضرت می پرداختند، به عنوان خلیفه تعیین شد. انتخاب او به خلافت، سرفصل تقسیم پیروان دین اسلام به دو گروه شیعه و سنی شد. ابوبکر دو سال و سه ماه حکومت اسلامی را در دست داشت. گرفتن فدک از حضرت فاطمه علیهاالسلام، جنگ های رده و لشکرکشیهای پیاپی به شام، از جمله اقدامات اوست.
ابوبکر بن ابی قحافه | |
نام | عبدالله بن عثمان |
کنیه | ابوبکر |
نام پدر | عثمان بن عامر |
نسب/قبیله | قریش / بنی تیم |
زادروز/زادگاه | سال ۳ عام الفیل/مکه |
سال وفات | ۱۳ هجری قمری |
مدت زمان خلافت | ۱۱-۱۳ هجری |
همسران | قبیلة بنت عبدالعزّى، رومان بنت عامر و اسماء دختر عمیس |
فرزندان | عبدلله، عبدالرحمن، محمد، عایشه و اسماء |
جنگ ها | جنگ های رده، جنگ اجنادین، فتح دمشق و جنگ ذوقار |
علت مرگ | بیماری و کهولت سن |
جانشین | عمر بن خطاب |
مدفن | مدینه |
محتویات
ولادت و نام و نسب
«ابوبکر» در سال سوم عام الفیل (یعنی ۵۰ سال پیش از هجرت پیامبر) در مکه معظمه دیده به جهان گشود. پدرش ابیقحافه عثمان بن عمرو تیمی و مادرش سلمی بنت عمر بن عامر تیمی بود.
نام وی عبدالله و مکنّی به "ابوبکر"[۱] و ملقب به "عتیق"[۲] بود. برخی گفته اند نامش در جاهلیت عبدالکعبه بود که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نامش را به عبدالله برگرداند.[۳]
ابوبکر در زمان پیامبر اکرم
در مورد زمان اسلام آوردن ابوبکر بین روایات اهل سنت اختلاف است. با توجه به قطعی بودن عنوان اولین مرد مسلمان برای حضرت امام علی علیهالسلام، برخی از منابع سعی نمودهاند با نقل روایاتی او را اولین مرد بالغ مسلمان نشان دهند (چرا که امام علی علیهالسلام در هنگام ایمان آوردن بیش از ده سال نداشت). اما در روایتی محمد بن سعد از پدر خود نقل مىکند که پیش از ابوبکر بیش از پنجاه نفر مسلمان شده بودند.[۴]
برجستهترین حادثه زندگی ابوبکر، همراهی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هجرت به مدینه و پنهان شدن در غار ثور است. وقتی پیامبر از طریق وحی از توطئه قتل خویش آگاه شد، تصمیم به هجرت به مدینه گرفت که در ابتدای راه به ابوبکر برخورد و به اتفاق او از مکه خارج شد. در پی تعقیب مکیان، ابوبکر ترسیده بود، اما پیامبر وی را آرام کرد. اهل سنت برای همراهی ابوبکر با پیامبر در هجرت به مدینه به ویژه اقامت چند روز در غار ثور اهمیت بسیار قائل شدهاند. اما مفسران شیعه و برخی از اهل سنت با توجه به جمله «لاتحزَن» در آیه ۴۰ سوره توبه (که اشاره دارد به توصیه پیامبر به ابوبکر مبنی بر نترسیدن از چیزی) بر این باورند که این همراهی ابوبکر تصادفی بوده و با توجه به هراس و وحشت او، فضیلتی برای وی به شمار نمیآید.
وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابوبکر به قبا رسیدند، ابوبکر اصرار کرد بیدرنگ رهسپار شهر مدینه شوند، ولی پیامبر مدتی در آنجا توقف نمود تا پسرعمویش علی بن ابیطالب علیهالسلام پس از رد امانات او و انجام سفارهایش به همراه باقیمانده خانواده آن حضرت به او به پیوندد. این امر بر ابوبکر گران آمد، پیامبر را رها کرد و خود تنها به مدینه رفت و در محله "سنح" مدینه به منزل خارجه بن زید اقامت کرد.[۵]
ابوبکر شخصیت سیاسى یا نظامى شناخته شده اى نداشت و در تحولات نظامى دوران ده ساله مدینه، خاطره ویژه اى از مبارزه و جنگجویى وى بر جاى نمانده است. وى با عمر بن خطاب عقد اخوت داشت و بعدها به همراه او و ابوعبیده جراح توانستند خلافت را در اختیار بگیرد. عمر قائم مقام شد و ابوعبیده فرمانده نیروهاى نظامى گردید و در حقیقت، قدرت را تقسیم و براى خود تثبیت کردند.[۶]
بیعت گرفتن ابوبکر برای خلافت
علی رغم آن که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چند ماه قبل از وفات خود در واقعه غدیر خم به فرمان الهی از مردم براى امام علی علیهالسلام بیعت گرفتند، بلافاصله پس از رحلت آن حضرت و در حالی که اهل بیت و عده اى از صحابه سرگرم تجهیز جنازه شریف پیامبر بودند، عده دیگرى از مسلمانان - از هر دو گروه انصار و مهاجرین - در محلى به نام «سقیفه بنىساعده» جمع شدند و بدون توجه به تعیین الهی، پیرامون تعیین جانشین پیغمبر به مذاکره و جدال پرداختند. و نهایتاً ابوبکر با تلاشهای عمر بن خطاب به جانشینی پیامبر تعیین شد.
جمعی از مسلمانان و در رأس آنها على ابن ابیطالب علیهالسلام، وقتى از نتیجه تصویب افراد جلسه در سقیفه مطلع شدند، به عنوان اعتراض از اکثریت جدا و متمایز گشتند. این عده که در میان آنها صحابه اى چون عباس، فضل بن عباس، زبیر، خالد بن سعید، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار یاسر، براء بن عازب و... حضور داشتند، در خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها تجمع نمودند. ولى اعتراض آنان، خلیفه و گروه حمایتگر او را از کرده خویش بازنداشت. قدرت بدست گرفتگان، به جاى دلجویى از دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان على بن ابى طالب علیهالسلام در رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و غصب خلافت، با این گونه اعتراضات مخالفان به شدت برخورد کرده و در نهایت بدون اجازه، وارد خانه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند و على علیهالسلام را به اجبار و اکراه به مسجد بردند.
که در این واقعه جنین در شکم فاطمه زهرا سلام الله علیها به نام محسن که نزدیک وضع حملش بود، بر اثر هجوم به خانه آن حضرت سِقط شد[۷] و بر اثر همان صدمات، آن حضرت ۷۵ یا ۹۵ روز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله به شهادت رسید.[۸]
اقدامات ابوبکر در دوران خلافت
غصب فدک:
ابوبکر بعد از رحلت پیغمبر خاتم، ملک «فدک» را که هدیه و هبه رسول الله به دخترش فاطمه زهرا بود، مصادره کرد. فاطمه برای دفاع از حق خود به مسجد رفت و در جمع مهاجرین و انصار طی خطبهای مفصل، رفتار ابوبکر را شدیداً مورد حمله قرار داد.
یعقوبی این جریان را به صورت خلاصه چنین بیان میکند: «فاطمه دختر پیامبر خدا نزد ابوبکر آمد و میراث خود از پدرش را خواستار گردید. پس ابوبکر به او گفت: پیامبر خدا گفته است: «انا معشر الانبیاء لانورّث، ما ترکنا صدقة»، ما گروه پیامبران میراث نمى دهیم، آنچه بجاى گذاریم صدقه است.
پس فاطمه گفت: افى کتاب الله ان ترث اباک و لاارث ابى، اما قال رسول الله: المرء یحفظ فى ولده؟ «آیا حکم خداست که تو از پدرت میراث برى و من از پدرم میراث نبرم، آیا پیامبر خدا نگفته است: حق مرد درباره فرزندانش رعایت مى شود؟» پس ابوبکر گریست.[۹]
لشکرکشیهای پیاپی به شام:
ابوبکر که خود از کسانی بود که از رفتن به لشکر اسامه سرباز زده بود، پس از رسیدن به خلافت، سپاه اسامه را تجهیز کرد و در حالی که عمر را از رفتن با آن لشکر معاف نموده بود[۱۰] به مرزهای روم فرستاد. اسامه با این لشکر به شام رفت و بعد از به چنگ آوردن غنایمی به مدینه بازگشت.[۱۱]
ابوبکر لشکر دیگری نیز به فرماندهی ابوعبیدة جراح روانه شام کرد و پس از آن نیز دستههای نظامی، پی در پی از مدینه به یاری او گسیل میشد. سپاه اسلام در یرموک در آستانه پیروزی بود که خبر درگذشت ابوبکر به شام رسید.[۱۲]
برخورد با مرتدین و مانعین زکات:
یکی از مسائل پیش روی ابوبکر، شورش و سرکشی قبایلی بود که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، پرداختن زکات به جانشین او را برنمیتافتند. پارهای از این شورشها که در تاریخ اسلام به جنگهای ردّه شهرت یافته، در قالب دعوی نبوت در برخی نواحی جزیرة العرب سربرآورد.
برخی از این سرکشیها در واپسین روزهای حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به طور پراکنده آغاز شده بود، ولی در خلافت ابوبکر آشکارتر شد. به هر حال، لشکرهایی پی در پی شورشیان را در هم کوبیدند و حکومت مرکزی به خلافت ابوبکر استوار ماند.[۱۳]
مخالفتهای ابوبکر با شریعت در عمل:
از جمله اقدامات ابوبکر در زمان خود که با شیوه رسول خدا صلی الله علیه و آله مغایرت داشت میتوان موارد زیر را نام برد:
- خالد بن ولید یکى از سرداران خلیفه، شبانه در منزل یکى از معاریف مسلمانان «مالک بن نویره» مهمان شد و مالک را غافلگیر نموده، کشت و سرش را در اجاق گذاشت و سوزانید و همان شب با زن مالک همبستر شد! به دنبال این جنایتهاى شرمآور، خلیفه به عنوان این که حکومت وى به چنین سردارى نیازمند است، مقررات شریعت را در حق خالد اجرا نکرد!
- نوشتن احادیث پیغمبر اکرم به کلى قدغن شد و اگر در جایى حدیث مکتوب از کسى گرفته مىشد، آن را ضبط کرده، مىسوزانیدند و این قدغن در تمام زمان خلفاى راشدین تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۲ ق) استمرار داشت.[۱۴]
بیمارى و مرگ ابوبکر
ابوبکر دو سال و چند ماه خلافت کرد و پس از آن بیمار شد. وقتی بیماری ابوبکر سخت شد، عثمان بن عفان را فراخواند و در وصیتنامهای که به او املا نمود، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین نمود.
ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامة و السیاسة مینویسد: مهاجران و انصار پس از این که شنیدند عمر را به جانشینى خود برگزیده است، به نزد ابوبکر آمدند و گفتند: عمر را بر ما خلیفه قرار داده اى. تو او را مى شناسى و مى دانى که چه آفات و بلایى بر سر ما آورده است. تو بزودى خدا را دیدار خواهى کرد، در آنجا چه جواب خواهى داد؟ ابوبکر گفت: خواهم گفت کسى را بر آنان خلیفه گردانیدم که در نظر من بهترین آنان است.[۱۵] وی همچنین آورده است: «عمر در حالى که نوشته ابوبکر را به همراه داشت بیرون آمد و مردم را از وجود آن نوشته آگاه گردانید. مردى به عمر گفت: ابوحفص، در آن چه چیزى نوشته شده است؟ عمر گفت: نمى دانم ولى من اولین کسى هستم که شنیدم و اطاعت کردم. مرد در جواب عمر گفت: به خدا سوگند، من مى دانم که چه نوشته است؟ بار اول تو او را امارت و حکومت دادى و این بار او تو را به خلافت رساند. مترجم کتاب الامامه والسیاسه میگوید: با توجه به دیگر متون تاریخى گوینده این سخن کسى غیر از امام على علیهالسلام نیست.[۱۶]
ابوبکر بنا به نقل دخترش عایشه، به خاطر غسل کردن در هوای سرد تب کرد و بیمار شد و به مدت پانزده روز در بستر بیماری افتاد و در این مدت، نمیتوانست در نماز جماعت حضور یابد و به جای وی عمر بن خطاب بر مردم نماز میگزارد. او سرانجام در ۲۲ جمادی الآخر سال سیزدهم هجری در مدینه دار دنیا را وداع و بسرای مکافات رهسپار شد. بدنش را پس از غسل و کفن و خواندن نماز توسط عمر بن خطاب، بنا به خواست عایشه در جوار قبر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن نمودند.[۱۷]
در تاریخ یعقوبی آمده است که عبدالرحمن بن عوف در آن ایامی که ابوبکر در بیماری مرگ قرار داشت به نزدش رفت و درباره برخی از مسایل از جمله درباره جانشینی عمر بن خطاب با او گفتگو کرد و ابوبکر در حالی که دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت، به عبدالرحمن بن عوف گفت: من از چیزی حسرت نمیخورم، مگر از سه أمری که آن را مرتکب شدم و ای کاش آنها را انجام نمیدادم و سه کاری که انجام ندادم و ای کاش آنها را به انجام میرساندم. از آن جمله گفت: ای کاش، مسئولیت خلافت و حکومت را بر عهده نمیگرفتم و از آغاز، عمر را جلو میانداختم. و ای کاش خانه فاطمه دختر رسول خدا را مورد تفتیش و هجوم قرار نداده و افراد (بیگانه) را وارد بر آن نمیکردم، اگرچه در را بر رویم میبست![۱۸]
پانویس
- ↑ العدد القویة، علی بن یوسف حلی، ص ۳۴۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ ششم، ۱۳۷۱ ش، ج ۲، ص ۱.
- ↑ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۲۵.
- ↑ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۳۱۶.
- ↑ الکافی، کلینی، ج ۸، ص ۳۳۸، حدیث ۵۳۶.
- ↑ از پیدایش اسلام تا ایران اسلامى، رسول جعفریان، ص ۱۳۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۳۱؛ برای تفصیل رجوع شود به مقاله بیماری و شهادت حضرت زهرا در همین دانشنامه.
- ↑ فاطمه دختری از آسمان، علی آقا شریفیان - عبدالرسول احمدیان، انتشارات شهید محمدحسین فهمیده، ص ۱۰۹.
- ↑ ترجمه تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱.
- ↑ ترجمه تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲.
- ↑ اسامه بن زید، دانشنامه رشد.
- ↑ مدخل اسلام، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ابولقاسم گرجی، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج ۸.
- ↑ همان.
- ↑ شیعه در اسلام، علامه طباطبائی.
- ↑ امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ابن قتیبة دینوری، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، ص ۳۸.
- ↑ همان.
- ↑ سبل الهدی والرشاد، ج ۱۱، ص ۲۶۰؛ التنبیه والاشراف، مسعودی، ص ۲۴۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۶.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۷.
منابع
- سید تقى واردى، روزشمار تاریخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الثانی.