عبدالحسین فقیهی رشتی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۳ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} آيينه معرفت '''مطلع''' آیت الله حاج شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي، ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

آيينه معرفت

مطلع

آیت الله حاج شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي، يكي از عالمان سرشناس و صاحب‌نظران كم‌نظير است كه عمر شريفش را صرف خدمت به اسلام و روحانيت و تربيت و پرورش طالبان علم كرد؛ با اين همه، اين شخصيت والامقام و متقي نزد غيرخواص، كمتر شناخته شده است و حتي در كتب رجال و فقهاي شيعه از او كمتر ياد كرده‌اند!

زادگاه

شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي در سال 1321 ق. در بيت فضيلت و مرجعيت، در نجف اشرف ديده به جهان گشود.[۱]

پدر و جد

پدر و نياكان او همگي از عالمان سرشناس و ولايت‌مدار بودند، كه به علت حالات علمی‌‌ و اخلاقي برجسته پدر بزرگوارش مختصري از شرح‌حال او را متذكر می‌‌شويم. پدر ارجمندش آیت الله شعبان گيلاني ديوشَلي رشتي نجفي، يكي از بزرگان عصر و مراجع تقليد وقت بود. به سال 1275 ق. در قريه «ديوشَل»[۲] لنگرود متولد شد. بعدها او در حوزه علميه نجف اشرف با عناوين «گيلاني»، «رشتي» و «نجفي» و در منطقه گيلان به همان عنوان زادگاهش «ديوشلي» شهرت يافت.

جد بزرگوارش آیت الله عبدالوهاب ديوشلي، اهل خراسان بود كه به گيلان مهاجرت كرده و در اين ديار ساكن شده بود.[۳]

مرحوم حجت الاسلام آقاي شيخ محمدعلي فقيهي زاده رشتي درباره جدش می‌‌نويسد: «مرحوم آیت الله العظمی‌ ‌حاج شعبان گيلاني در همان اوان كودكي پدرش را از دست داد. جنازه را به رسم امانت دفن كرده، تا در سال 1287 ق. در حالي كه دوازده يا سيزده سال بيشتر نداشت، به همراه والده خويش براي زيارت و دفن استخوان‌هاي پدر بزرگوارش به كربلا مشرف و در جنب مرقد «حبيب بن مظاهر» پدرش را به خاك سپردند و اين، مصادف بود با آمدن ناصرالدين شاه قاجار براي زيارت به عتبات مقدسه.

و ورود شاه ايران زماني بود كه دولت عثماني سربازگيري می‌‌نمودند كه من جمله فقيد سعيد را كه جواني نورس بود، براي خدمت سربازي دستگير كردند. مادر او مضطربانه شاه ايران را ملاقات نمود و از او خواست تا وساطت كند فرزندش را كه هنوز به سن سربازي نرسيده بود، آزاد نمايند. شاه هم از حكومت عثماني آزادي جوان را خواستار شد و حاكم عثماني هم به شفاعت سلطان ايران، او را آزاد كرد و به اتفاق مادرش به ايران بازگشت.[۴]

تحصيلات

آیت الله حاج شعبان گيلاني تحصيلات مقدماتي را در همان روستاي زادگاه و نزد عالم رباني آقا شيخ علي - برادر ملا عبدالله مازندراني كه از علماي برجسته و ساكن لاهيجان بود - فراگرفت و با تشويق و ترغيب ايشان جهت آموختن دانش در سال 1292 ق. راهي نجف اشرف شد و سطوح عالي علمی‌‌ را نزد علماي پرآوازه آنجا به اتمام رسانيد. برخي شخصيت‌ها كه او نزدشان دانش آموخت و اجازات كم‌نظيري از آنان دريافت كرد، عبارتند از:

  • 1- حاج ميرزا حبيب الله رشتي (متوفی 1312 ق)؛
  • 2- حاج ميرزا محمدحسن مامقاني (متوفی 1323 ق)؛
  • 3- فاضل ايرواني (متوفی 1306 ق)؛
  • 4- فاضل شرابياني (متوفی 1322 ق)؛
  • 5- ملا عبدالله مازندراني (متوفی 1330 ق)؛ وي از خواص شاگردان ملا عبدالله مازندراني بود.
  • 6- شيخ زين‌العابدين مازندراني (متوفی 1309 ق).[۵]

تدريس و مرجعيت

آیت الله گيلاني در همان سال‌ها كه به تحصيل علوم ديني اشتغال داشت، خود هم تدريس می‌‌كرد و شاگردان فراواني را تربيت كرد. او بعد از رحلت آیت الله ملا عبدالله مازندراني، مورد توجه فضلاي گيلاني و مازندراني قرار گرفت و از آنجا كه داراي شايستگي‌هاي علمی‌‌ و اخلاقي بود، پس از رحلت دو عالم بزرگ، آيات عظام: سيد محمدكاظم يزدي، صاحب كتاب عروةالوثقي (متوفی 1337 ق) و آقا شريعت اصفهاني (متوفی 1339 ق) مرجع تقليد هزاران نفر از بلاد عراق و ايران خصوصاً شمال ايران گرديد و رساله عمليه‌اش نيز هشت مرتبه به چاپ رسيد.[۶]

اوصاف معظم‌له

آیت الله گيلاني در بين اعلام و بزرگان معاصر به صلاح، پرهيزگاري، كثرت فضل و ادب و دقت نظر معروف بود. او فردي خوش‌بيان و خوش‌سليقه بود. شناخت كامل و عميق از معارف ديني و مردم داشت. همواره ذكر می‌‌گفت و در حال مراقبه نفس بود. به ياري‌دهندگان ظالمان روي خوش نشان نمی‌‌داد. بسياري از اوقات روزه می‌‌گرفت و به عبادت مشغول بود. وي در ويژگي‌هاي اخلاقي چنان بود كه در ميان بزرگان و اعلام نجف به «سلمان زمانه» مشهور شده بود.[۷]

ازدواج

آیت الله گيلاني در سال 1318 ق. با دختر علامه شيخ هاشم انصاري (متوفی 1311 ق) وصلت نمود. از ايشان فرزندان عالم و مجتهد و پرهيزگاري به يادگار مانده است. سه فرزند پسر وي عبارتند از:

1- آیت الله حاج شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي قدس سره؛

2- خطيب و مفسر، آیت الله حاج شيخ ابوالحسن فقيهي، معروف به «آیت الله زاده گيلاني»:

او به سال 1331 ق. به دنيا آمد. بعد از تحصيلات، به رشت مهاجرت كرد و از وعاظ مشهور خطه شمال - خصوصاً رشت - به شمار می‌‌رفت. ايشان صاحب بيش از بيست تأليف در تاريخ و تفسير كه به چاپ رسيده‌اند و مقالات فراوان در موضوعات ديني، اجتماعي و انتقادي در مجلات - خصوصاً مجله راه حق، با مسئوليت مرحوم حاج شيخ حجتي رشتي - است. وي در سال 1417 ق. درگذشت و در قم، قبرستان ابوحسين دفن شد.

3- حجت الاسلام شيخ مرتضي مدرس گيلاني (متوفی 1382 ق):

وي كه بيشتر اوقات عمرش را در انزوا بسر برد، همواره به تهذيب نفس مشغول بود. او در مدارس تهران، به «مدرس گيلاني» شهرت داشت.[۸]

تأليفات

مرحوم آیت الله گيلاني داراي تأليفاتي است كه برخي از آنان به چاپ رسيده است؛ از جمله:

  • 1- صلاة المسافر: بارها اين كتاب با مقدمه فرزندش شيخ مرتضي مدرس گيلاني و آخرين بار نيز با مقدمه محقق ارجمند حاج سيد احمد حسيني اشكوري به چاپ رسيده است.
  • 2- كتاب القضاء؛
  • 3- احكام الخلل؛
  • 4- المتاجر؛
  • 5- مباحث الالفاظ؛
  • 6- حاشيه بر عروة الوثقي.

سرانجام اين عالم فرزانه در 24 شوال 1348 ق. در نجف اشرف دار فاني را وداع گفت و پس از نماز آیت الله حاج شيخ علي زاهد قمي، در جوار قبرهاي حضرت هود و حضرت صالح علیهما‌السلام، در وادي‌السلام دفن شد.[۹]

تحصيلات

شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي، تحصيلات ابتدايي و فراگيري قرآن را در شهر نجف پشت سر نهاد و دروس مقدماتي و سطوح عالي حوزه را نزد استادان برجسته آن حوزه به اتمام رسانيد. البته طي اين مراحل توأم بود با تربيت ديني و اخلاقي و تهذيب نفس؛ آن بزرگوار براي نيل به كمالات علمی‌‌ و معنوي، از دروس استادان بزرگي چون حضرات آيات: شيخ محمدحسين اصفهاني، معروف به «كمپاني» (متوفی 1360 ق)، سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی 1365 ق)، شيخ محمدعلي ايرواني، آیت الله شيخ محمدعلي جمالي خراساني، مؤلف تقريرات الاصول و پدر بزرگوارش بهره‌ها گرفت و نيز تفسير را از علامه محمدجواد بلاغي (م 1352 ق)[۱۰] و اخلاق و عرفان را از شيخ مرتضي طالقاني آموخت و از استادان مذكور، اجازات اجتهاد دريافت داشت.

ايشان علاوه بر تحصيل و فراگيري علم و معرفت، به دليل داشتن حافظه قوي، استعداد سرشار و بياني رسا و شيرين توانست سطوح مختلف را تدريس و در حوزه‌هاي علميه نجف و قم شاگردان برجسته فراواني را تربيت كند كه هر كدام، از مشعلداران هدايت جامعه گرديدند؛ به ويژه او تسلط عجيبي به اصول فقه و كتاب كفايه داشت.

الف) برخي از شاگردان وي در نجف اشرف عبارتند از حضرات آيات:

  • 1- عالم رباني، سيد عبدالكريم كشميري؛ وي علاوه بر كفايه، اسفار را نيز در نزد او آموخت.[۱۱]
  • 2- محقق نامور، حاج سيد عبدالعزيز طباطبايي يزدي؛[۱۲]
  • 3- حاج سيد حسين طباطبايي بحرالعلوم؛[۱۳]
  • 4- شهيد محراب، حاج ميرزا محمدعلي قاضي طباطبايي؛ وي از شاگردان درس خارج فقه و اصول ايشان بود.[۱۴]
  • 5- شيخ ابوالقاسم حجتي رشتي؛[۱۵]
  • 6- شيخ مهدي مهدوي لاهيجاني؛[۱۶]
  • 7- شيخ محمد سعيدي لاهيجاني؛[۱۷]
  • 8- شيخ محمدصادق تهراني قمي؛[۱۸]
  • 9- ميرزا محمدعلي اديب تهراني.[۱۹]

ب) برخي از شاگردان وي در حوزه علميه قم نيز عبارتند از حضرات آيات:

  • 1- شيخ محمدصادق احسان‌بخش، نماينده امام و رهبري در گيلان و امام جمعه رشت:[۲۰]

آیت الله احسان‌بخش درباره استادش می‌‌نويسد: «آیت الله حاج شيخ عبدالحسين فقيهي... عالم، عامل، فقيه كامل، اصولي، اديب متتبع، جامع فضايل و كمالات از فضل و جلالت قدر مشار با لبنان بود. نگارنده كفايتين را در نزد ايشان تلمذ كرده، انصافاً تسلط كامل بر اصول داشت و نظرات بسياري از علما را می‌‌دانست. او را در استنباطات اصولي بسيار قوي ديدم و از خواص اصحاب و محرم اسرار آیت الله بروجردي به شمار می‌‌رفت و هر ساله نيز به نيابت از آن مرجع عالي‌قدر به مكه مشرف می‌‌شد و مشكلات ديني زائرين را برطرف می‌‌نمود».[۲۱]

  • 2- عليرضا ممجد لنگرودي (درس كفايه و خارج)؛[۲۲]
  • 3- حاج سيدعلي حسيني نجفي اشكوري؛[۲۳]
  • 4- حاج شيخ محمد واصف.

هجرت به قم

آیت الله فقيهي رشتي براي زيارت امام رضا علیه‌السلام و نيز ديدن اقوام و صله ارحام به ايران مهاجرت نمود و بعد از چند ماه توقف در شمال (لنگرود) براي عزيمت به نجف اشرف، به سال 1351 ق. وارد حوزه علميه قم شد. وي در اين سفر، وقتي تلاش و جديت طلاب اين حوزه تازه تأسيس را مشاهده كرد، از مهاجرت به نجف منصرف و همان جا ماندگار شد و به سبب توانايي علمی ‌‌خويش، تدريس سطوح مختلف را شروع كرد.

و خود او نيز با آن كه فضلاي بي‌شماري از محضرش استاده می‌‌كردند، از درس آیت الله حائري يزدي بهره می‌‌برد. استادان بزرگي همانند حضرات آيات: حجت، خوانساري و صدر با توجه به شناخت قبلي كه از وي داشتند، وجودش را مغتنم دانسته و براي ساماندهي حوزه از او بهره‌مند می‌‌شدند.

زعامت آیت الله بروجردي

آیت الله فقيهي رشتي با فقيه ژرف‌انديش، آیت الله بروجردي سابقه آشنايي و رفاقت داشت و به خوبي واقف بود كه وجود معظم‌له می‌‌تواند توان علمی ‌‌فراواني به حوزه قم ببخشد. بدين جهت، پس از ورود آن آيت حق به قم، ايشان نيز مانند بسياري از بزرگان - همانند امام راحل - براي تجليل از مقام علمی ‌‌زعيم عالي قدر حوزه آیت الله بروجردي، در درس وي حضور می‌‌يافت.

آن بزرگوار هم به ايشان علاقه ويژه‌اي داشت و ايشان را به عنوان يكي از مشاوران و نزديكان در امر ساماندهي حوزه و ساير امور ديني برگزيد، كه نمونه‌هايي از مسئوليت‌هاي او را در ذيل می‌‌آوريم:

الف) خدمت به زائران مكه:

آیت الله فقيهي از بدو ورود آیت الله بروجردي تا آخر عمر آن بزرگوار - و بعد از ايشان از طرف ساير مراجع - به عنوان نماينده ايشان براي رسيدگي به امور حجاج در موسم حج، خدمات فراواني را انجام داد.[۲۴]

ب) رسيدگي به وضع سادات عربستان:

شيعيان عربستان همواره در طول تاريخ، مظلوميت مضاعفي داشته‌اند؛ خصوصاً اِعمال مقررات دشوار از سوي دولت سعودي و علماي وهابي، مشكلات طاقت‌فرسايي براي آنان در پي داشته است. مرحوم فقيهي، از سوي آیت الله بروجردي موظف به رسيدگي به امور سادات و شيعيان آنجا بود. او در امور مادي و معنوي سادات «نُخاوله» سعي بليغي مبذول می‌‌داشت و براي رفع مشكلات آنان، بارها با دولت سعودي به گفتگو و مذاكره پرداخت و از اين راه توانست از فشار دولت سعودي بر آنان بكاهد.[۲۵]

ج) همكاري صميمانه در امور حوزه:

آیت الله العظمی ‌‌بروجردي به حفظ كيان حوزه علميه قم علاقه زيادي داشتند و مكرر می‌‌فرمود: «حوزه قم همانند شهري است كه دروازه ندارد؛ حوزه بر روي اشخاص مختلف باز است. افراد صالح و ناصالح از هم ممتاز نمی‌‌شوند. اي كاش نظمی‌‌بود و برنامه‌اي!».

او براي تحقق اين آرزو، هيئتي مركب از چند نفر از آيات حوزه را مأمور كرد تا ديدگاه‌هاي اصلاحي خود را بعد از مشورت ارائه دهند. اين هيئت كه اصطلاحاً «هيئت حاكمه» ناميده می‌‌شد. اين هيئت اختيار داشت كه مصالح حوزه را بسنجيد و بر اين اساس عمل كنند. آیت الله فقيهي رشتي يكي از اعضاي اين هيئت بود. اعضاي ديگر آن عبارت بودند از: مرحوم امام خمينی، حاج شيخ مرتضي حائري، حاج سيد احمد زنجاني، حاج سيد ابوطالب مدرسي، مرحوم فاضل لنكراني، حاج سيد زين‌العابدين كاشاني، محقق داماد، شيخ ابوالقاسم اصفهاني، سيد مرتضي مبرقعي، حاج مصطفي صادقي، قاضي تبريزي، ميرزا محمود روحاني، حاج ريحان‌الله گلپايگاني و سلطاني طباطبايي و...[۲۶]

جلسات، هر شب در مدرسه حاج ملا صادق برگزار می‌‌شد. يكي از برنامه‌هاي آنان، امتحانات در حوزه بود؛ مسائلي مانند اين كه درس‌هايي امتحان گرفته شود؛ چگونه تعيين رتبه گردد و... از آن هيئت تعدادي براي گرفتن امتحان انتخاب شدند كه عبارت بودند از حضرات آيات: فقيهي رشتي، فاضل، حائري، قاضي، ابوالقاسم نحوي، صاحب الداري، سلطاني طباطبايي، مبرقعي و ابوالقاسم اصفهاني.[۲۷]

طرح ابتكاري

آیت الله فقيهي به خوبي می‌‌دانست كه راه و رمز پيشرفت و ترويج اسلام ارتباط با همگان است؛ خصوصاً با مسلمانان و غيرمسلمانان خارج از كشور است، از اين رو بود كه او آموزش زبان انگليسي راي طلاب ضروري می‌‌دانست و معتقد بود كه با هر قوم و ملتي بايد با زبان خود آنان سخن گفت. او به آن دسته از طلاب فاضل، همانند مرحوم محقق لاهيجي، كه به زبان بيگانگان مسلط بودند و به راحتي تكلم می‌‌كردند، ارزش فوق‌العاده‌اي قائل می‌‌شد.

با چنين نگرشي بود كه به عنوان مشاوري امين، اهميت و ضرورت اين موضوع را به آیت الله بروجردي يادآور شد كه البته با موافقت معظم‌له مواجه شد. معظم‌له ايشان و دو نفر ديگر از آقايان را تعيين كردند تا با مقررات و شرايطي، زمينه اين كار را فراهم سازند. طرح و برنامه كار با جديت تمام آماده شد و حتي استادان زبان انگليسي را معين كردند، اما متأسفانه اين طرح، با مخالفت اطرافيان آیت الله بروجردي به اجرا درنيامد.

گويا فردي به آقا گفته بود: «اگر مردم بفهمند كه با پول آنان زبان خارجي تدريس می‌‌شود، عقيده‌شان به اسلام و شما سست می‌‌شود»؛ از اين رو، زعيم عالي قدر آیت الله بروجردي به رغم ميلي باطني، مانع از اجراي برنامه شدند. آیت الله فقيهي از اين كه برخي افراد متحجر و مقدس مآب ديدگاه‌هاي غلط خود را به آقا القا می‌‌نمودند، به شدت اظهار ناراحتي می‌‌كرد.[۲۸]

اوصاف اخلاقي

آیت الله فقيهي از رجال خوش فكر و خوش‌محضر بد و حافظه‌اي بسيار قوي و برخوردي گرم و صميمی ‌‌داشت. بسيار متواضع بود. محفل گرم و فراموش ناشدني‌اش، پيوسته با خاطره‌اي خوش همراه بود. با آن كه مردي عميق در فقه و اصول بود، ولي در تاريخ اديان و ادبيات غربي و فارسي، خصوصاً اشعار حماسه سرايان قبل و بعد از اسلام، يد طولاني داشت. در احتجاجات كمتر كسي را ياراي مقابله با او بود، ولي چون ذاتاً مردي آرام و ساكت بود، در برخورد ابتدايي كمتر كسي می‌‌توانست اين محاسن را درك نمايد. عاشق اهل بيت علیه‌السلام بود و همواره با تجليل فراوان از آنان ياد می‌‌كرد و در جلسات روضه، براي نام ائمه اطهار علیهم‌السلام تعظيم می‌‌كرد. انصافاً اخلاق كريمانه داشت و به سادات احترام ويژه‌اي قائل بودند...خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد. همان و دست نوشته‌هاي فقيهي زاده گيلاني.</ref>

آیت الله فقيهي رشتي، اهل محاسبه و مراقبه بود و همواره اذكاري را بر لب داشت. او مرتب دوستان خود را به اقامه نماز اول وقت توصيه می‌‌فرمود و خود، به نماز اول وقت اهميت فوق‌العاده‌اي می‌‌داد.[۲۹]

ضمناً ايشان در هنر خوش‌نويسي هم دستي داشت. او تمام اوراق و تقريرات و مكاتبات خود را با خط نستعليق بسيار زيبا می‌‌نگاشته كه مايه اعجاب است. از اوراق به جاي مانده برمی‌‌آيد كه در آن جمع «هيئت حاكمه»، مطالب را وي تقرير می‌‌كرده و پس از امضاي اعضا به رؤيت آیت الله بروجردي می‌‌رسيده است.

فرار از مرجعيت

ايشان از هر گونه شهرت می‌‌گريخت و به همين دليل، با اين كه ساليان پيش، بر عروةالوثقي حاشيه زده بود و خواص و شاگردانش، از موقعيت علمی‌‌ و معنوي او اطلاع داشتند؛ با اين حال همانند برخي از بزرگان، از مطرح شدن و از مقام افتا دوري می‌‌جست و به هيچ عنوان راضي نمی‌‌شد كه ارادتمندانش او را در ميان جامعه مطرح سازند.[۳۰]

ارتباط دوستانه با حضرت امام

آیت الله فقيهي رشتي در جلسات درس آیت الله حائري يزدي با حضرت امام راحل آشنا شد و بعدها اين آشنايي تبديل به ارتباط عميق دوستانه گرديد. اين علاقه زايدالوصف دوسويه كه تا آخر عمر شريف آن دو ادامه داشت، به گونه‌اي بود كه حضرت امام در قم به منزل آیت الله فقيهي می‌‌رفت و از نزديك به تفقد می‌‌پرداخت. در اوراقي كه از مرحوم آیت الله فقيهي باقي مانده، عكس‌ها و نامه‌هايي با دستخط آن دو بزرگوار به مناسبت‌هاي مختلف و نيز كتب اهدايي از طرف حضرت امام به ايشان ديده می‌‌شود كه حضرت امام در صفحات اول كتاب مطالبي را به يادگار نوشته است.

فرزندان

آیت الله فقيهي رشتي داراي سه فرزند (يك پسر و دو دختر) بود. تنها پسرش دكتر احمد فقيهي، متخصص قلب از آلمان بود كه متأسفانه در عنفوان جواني تصادف كرد و با نماز حضرت آیت الله بروجردي، در يكي از حجره‌هاي صحن بزرگ دفن شد.

دامادهاي او نيز عبارتند از:

  • 1- حجت الاسلام سيد حسين واحدي؛ وي از شاگردان آيات عظام: بروجردي، امام خميني، مرعشي نجفي و گلپايگاني است كه در سال 1374 ش. فوت و در وادي‌السلام قم دفن شد.
  • 2- حاج سيف الله قمصري، از بازاريان متدين تهران.

تأليفات

ايشان تأليفات و تقريرات فراواني به جاي گذاشته كه هيچ كدام به طبع نرسيده است؛ از آن ميان می‌‌توان اشاره داشت به: حاشيه بر كفايةالاصول، حاشيه بر رسائل، حاشيه بر مكاسب.

رحلت

آیت الله حاج شيخ عبدالحسين فقيهي رشتي بعد از عمري تلاش و خدمت، سرانجام در 91 سالگي، (27 آبان سال 1368 ش) دار فاني را وداع گفت و در جوار رحمت ايزدي آرامش يافت. پيكر پاك اين عالم رباني با شركت مراجع، بزرگان، شخصيت‌هاي كشوري و اصناف مختلف با عظمت و شكوه خاصي تشييع و با نماز آیت الله حاج سيد محمد وحيدي در يكي از حجره‌هاي صحن بزرگ به خاك سپرده شد. پس از رحلت او، مجالس بزرگداشت فراواني در قم و گيلان منعقد گرديد.[۳۱]

پانویس

  1. گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 2، ص 222.
  2. «ديوشَل» يكي از روستاهاي عالم‌خيز لنگرود است كه بسياري از بزرگان همانند آیت الله ملا عبدالله مازندراني در اين محل متولد شده‌اند. منزل آیت الله مازندراني هم اكنون در اين روستا موجود است. از سركار خانم زهرا فقيهي، دبير دبيرستان‌هاي قم كه تمام اوراق و دست نوشته‌هاي پدر و اجداد بزرگوارش را در اختيارم گذاشتند، تشكر می‌‌كنم.
  3. پيشينه تاريخي فرهنگي لاهيجان و بزرگان آن، محمدعلي قرباني با مقدمه استاد زين‌العابدين قرباني، ص 763 و دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، صادق احسان‌بخش، ص 283.
  4. از يادداشت مرحوم آقاي شيخ محمدعلي فقيهي زاده گيلاني.
  5. در نقباء البشر، ج 2، ص 838، تاريخ هجرت ايشان به نجف اشرف، سال 1302 ق ذكر شده است.
  6. مقدمه كتاب صلوةالمسافر به قلم فرزندش مرتضي مدرس گيلاني، ص 10.
  7. همان، به قلم سيد احمد حسيني اشكوري، ص 12.
  8. يادداشت‌هاي مرحوم آقاي شيخ محمدعلي فقيهي زاده گيلاني.
  9. جهت آگاهي از حالات و اوصاف اين عالم وارسته، ر.ك: مقدمه صلوةالمسافر، به قلم مرتضي مدرس گيلاني؛ همان، به قلم سيد احمد حسيني اشكوري؛ احسن الوديعه، ج 2، ص 99؛ معارف الرجال، ج 1، ص 363؛ نقباءالبشر، ج 2، ص 838؛ گنجينه دانشمندان، ج 5، ص 179 و 180 و دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، ص 283.
  10. پيشينه تاريخي فرهنگي لاهيجان و بزرگان آن، ص 866.
  11. آفتاب خوبان، ص 21.
  12. گنجينه دانشمندان، ج 9، ص 231.
  13. مجله آيينه پژوهش، ش 68، ص 116.
  14. آثارالحجة، محمد شريف رازي، ج 2، ص 235.
  15. همان، ص 80.
  16. مجله حوزه، ش 58، مهر و آبان 1372.
  17. پيشينه تاريخي فرهنگي لاهيجان و بزرگان آن، ص 870.
  18. آثار الحجة، ج 2، ص 118.
  19. دانشمندان بروجرد، غلامرضا مولانا، ص 515.
  20. دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، ص 56 و مجله آيينه پژوهش، ش 68، ص 117.
  21. دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، ص 531.
  22. مجله حوزه، ش 87، ص 28.
  23. تراجم الرجال، سيد احمد حسيني اشكوري، ص 96.
  24. هفته‌نامه نقش قلم (نشريه استان گيلان)، 27 آبان 1369، مقاله محمدعلي فقيهي زاده گيلاني.
  25. همان، و اظهارات سيد محمد واحدي، نوه آن مرحوم نامبرده كتب و نوشته‌هاي آن مرحوم را در اختيار حقير قرار داد كه تشكر می‌‌شود.
  26. مجله حوزه، ش 44-43 (ويژه‌نامه آیت الله بروجردي)، ص 44، مصاحبه آیت الله سلطاني طباطبايي.
  27. همان، ص 106 و ش 96، ص 284.
  28. هفته‌نامه نقش قلم.
  29. همان و دست نوشته‌هاي فقيهي زاده گيلاني.
  30. شرح حال مرحوم آیت الله فقيهي رشتي را می‌‌توان در كتب ذيل يافت: گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 222؛ آثارالحجة، ج 2، ص 56؛ پيشينه تاريخي فرهنگي لاهيجان، ص 865؛ سيماي شهرستان لنگرود، ص 116 و دانشوران و دولتمردان گيل و ديلم، ص 531.
  31. دست نوشته‌هاي فقيهي زاده گيلاني.

منبع

محمدتقي ادهم‌نژاد, ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 72-84