سید احمد کربلایی
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 4، صفحه 286
نویسنده: ابوالحسن رباني
تولد
اواسط قرن 13 هـ.ق در خانواده ای دانش پرور و هاشمی تبار، به نام سید ابراهیم موسوی تهرانی، در شهر مقدس کربلا، کودکی دیده به جهان گشود، که نام احمد را برایش برگزیدند.
خاندان پدری سید احمد اصالتاً اهل تهران بودهاند؛ اما پدرش برای تحصیل معارف دین و بهرهمندی از محضر بزرگان دانش، از دیار خویش به شهر کربلا، که یکی از مراکز علمی شیعه بود، هجرت نمود، و در جوار مرقد پاک حضرت سیدالشهداء علیه السلام به فراگیری آموزه های دینی پرداخت. به همین علت فرزندش، سید احمد، به سید احمد کربلایی تهرانی شهرت یافت. در پارهای نوشته ها، عنوان حائری را به نامش افزودهاند. از آن جا که این عالم بزرگوار، در هنگام عبادت و نیایش، بسیار گریه می کرد و به «بکاء» هم معروف شده است. و گویا یکی از چشمان او، بر اثر بیماری، نابینا شد؛ از این رو به «واحدالعین» هم نامیده شده است.
با جستجویی که در منابع زندگی نامه این عارف فرزانه انجام شد، تاریخ دقیق ولادت او به دست نیامد؛ ولی از مجموع اخبار گردآوری شده در مورد شرح حال او می توان حدس زد که پس از نیمه دوم سال قرن سیزدهم تولد یافته است.[۱]
هجرت
از آن جا که حوزه نجف از دیرباز از اعتبار و شهرت جهانی برخوردار بود و خاستگاه برجستهترین استادان علوم معقول و منقول بشمار می رفت؛ لذا سید احمد برای تکمیل تحصیلاتش به این حوزه مقدسه هجرت نمود. حوزههای درسی نجف از رونق و جاذبه ویژهای برخوردار بود. و کربلایی که آثار نبوغ و فهم در سیمای او می درخشید و جانش تشنه دانش دین بود، به سوی این حوزه شتافت. البته اطلاعی از سال ورود او به حوزه نجف در دست نیست؛ اما با توجه به سن وی می شود گفت: در اواخر سال (1300 هـ.ق) به نجف هجرت نموده است. بعد از ورود به حوزه پربار نجف، با تلاش روزافزون به تحصیل پرداخت. وی سطوح عالیه و دروس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگان آن دیار، فراگرفت و بهرههای فراوانی کسب نمود و به درجه رفیع اجتهاد رسید. سید احمد در کنار تحصیل برای جمعی از طلاب به تدریس پرداخت.[۲]
استادان
ایشان، فقه و اصول را از محضر مجتهدان بزرگی چون: میرزا محمدحسن شیرازی، معروف به میرزای بزرگ (صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو)، علامه بزرگوار میرزا حسین خلیلی تهرانی، میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی بهره برد و در این علوم تبحری تمام و کمال یافت. سید احمد با آن فطرت پاک و دل صافی که داشت به آموختن دانشهای ظاهری و نقلی بسنده نکرد بلکه پس از فراگیری کتاب تشریع، به مطالعه کتاب تکوین به ویژه «نفس» پرداخت. وی برای رسیدن به این منزلت والا، سر بر آستان عارف بی همتا، ملا حسینقلی همدانی نهاد. این استاد کارآزموده آن چنان اخگری بر جان او افکند که شعله وجودش لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر شد و به مقامی رسید که، آقا بزرگ تهرانی درباره اش می گوید: او یگانه دوران بود.[۳]
شاگردان
سید احمد کربلایی به دنبال کوشش پیگیر و پشتکار فراوان، در ردیف یکی از معروفترین و برجستهترین استادان نجف، قرار گرفت، و در حوزه فقه، اصول، حکمت، اخلاق و عرفان از مرتبه بلندی برخوردار شد. این گونه بود که گروهی از دانش پژوهان و دلسوختهگان وادی عشق، پروانهوار به گرد این شمع فروزان جمع شدند و از دانش و تربیت و نصایح عارفانه او بهرههای فراوانی بردند.
اسامی جمعی از شاگردانش که در منابع ترجمه این عارف فرهیخته آمده، از این قرارند:
- 1. میرزا علی آقای قاضی، عارف بلندآوازه و شخصیت معروف.
- 2. سید محمدکاظم عصار تهرانی، عارف، اصولی و فقیه معروف.
- 3. سید محسن امین، که از سال (1308 هـ.ق) تا سال (1311 هـ.ق) نزد این بزرگوار کسب فیض کرد.
- 4. میرزا مهدی غروی اصفهانی، دانشمند معروف که در آخر عمر در مشهد مقدس زندگی می کرد.
- 5. سید جمالالدین گلپایگانی.
- 6. شیخ محمدتقی بافقی قمی.
- 7. سید ابوالقاسم لواسانی.
- 8. کیوان قزوین، مولف کتاب معروف رساله رازگشا.[۴]
فقاهت
وقتی نام سید احمد کربلایی را می شنویم یا پارهای از منابع و زندگینامه های مربوط به او را بررسی کنیم، بیشتر سیمای عرفانی و معنوی و اخلاقی او برای ما جلوهگر است و بعد علمی و فقهی او چندان مورد توجه قرار نمی گیرد؛ اما حقیقت این است که این مرد بزرگ، همان طور که در عرصه عرفان و سیر و سلوک و مجاهده با نفس ید بیضایی داشت، در میدان فقاهت نیز از جایگاه والایی برخوردار است، که گروهی از بزرگان تراجم از این نکته غافل نشدهاند. محق بزرگ آقای محمدحسین اصفهانی مشهور به کمپانی در شأن او گفته است: من احدی را در فقه مثل او ندیدهام. و یا درباره ایشان گفتهاند: کوه علم و تجلیگاه دانش؛ دانشور جلیل و فقیه کبیر؛ دانشمند فاضل او از اکابر روزگار بود و احاطه حیرت انگیزی در فقه داشت؛ از اعاظم فقهای امامیه و فقیه یگانه بود.[۵]
یکی از دانشمندان معاصر می نویسد: در حوزه فقه، همین بس که در سن چهل سالگی نامزد مرجعیت شیعه شد؛ ولی حاضر نشد فتوا دهد، معروف است که: شیخ محمدتقی شیرازی، بزرگترین فقیه عصر خویش، احتیاطات خویش را به سید احمد کربلایی ارجاع می داد.
در این جا مناسب است داستانی نقل شود که علاوه بر آموزنده بودن، نشان دهنده مرتبه والای پیراستگی و وارستگی سید احمد کربلایی است. علامه سید محمد حسینی تهرانی می گوید: روزی به دیدن آیت الله سید علی لواسانی فرزند آیت الله سید ابوالقاسم، یکی از شاگردان مکتب عارف مشهور ملا حسین قلی همدانی بود. بعد از رحلت آن بزرگوار در سال 1311 هـ.ق در شمار شاگردان آیت الله سید احمد کربلایی، وصی آن جناب قرار گرفت.
روزی بعد از درسم، که شاگردان رفتند، به من فرمود: آقا سید ابوالقاسم! اگر کاری نداری بنشین! گفتم: کاری ندارم و در اطاق نشستم. سپس فرمود: برای میرزا محمدتقی بنویس![۶] آن گاه حالش دگرگون شد و گفت: آه!آه!
فرمود: این مرد (شیخ محمدتقی) احتیاطات خود را به من ارجاع داده. اشخاصی به او رجوع کرده اند (و به او گفتهاند) که اگر برای شما اتفاقی بیفتد، ـ یعنی از دنیا بروید ـ در امر تقلید به کدام یک از علما رجوع کنیم؟ او در پاسخ گفته است: من غیر از سید احمد کربلایی کسی را سراغ ندارم. آقا سید ابوالقاسم! بنویس: آقای میرزا محمدتقی! شما که اینک در امور دنیا حکومت و ریاست دارید، اگر این کارها را بکنید و کسی را به من ارجاع دهید، فردای قیامت در محضر خدا، که حکومت با ماست از شما شکایت می کنم و از شما راضی نخواهم بود.[۷]
در اوج عرفان
عرفان ناب شیعی برگرفته از آموزههای دینی است، همانند: قرآن، اخبار و سیره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که تبلور و جلوه معنوی اسلام هستند. این شیوه از زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیرالمومنین علیه السلام و در میان پارهای از یاران خاص آن دو بزرگوار مانند: سلمان، ابوذر و مقداد وجود داشت و کم و بیش در گستره تاریخ، زهد و پارسایی دینی، تداوم یافت؛ تا این که شخصیت های فرهیختهای در این زمینه، درخشیدند.
از معروفترین این چهرهها در روزگاران اخیر می توان از سید علی شوشتری، ـ استاد اخلاق شیخ مرتضی انصاری ـ و عارف کامل، ملا حسینقلی همدانی، ـ استاد برجسته تمام عارفان سده اخیر ـ نام برد. در مکتب عرفانی ملا حسینقلی همدانی انسان های بزرگی پرورش یافتند و به درجات والایی از توحید، خلوص، پارسایی و اعراف از زرق و برق فریبنده دنیای مادی، نائل شدند؛ که هر یک از آنان نمادی از قدس و پاکی بودند. شاگردان او در حدود سیصد نفر، رقم خوردهاند که سرآمد آن ها، بزرگانی چون: میرزا جواد ملکی تبریزی، شیخ محمد بهاری و سید احمد کربلایی هستند. سید احمد کربلایی در پیروی از راه و رسم استادش آن چنان پیش رفت که یکی از چهرههای جاودانه، ماندگار و قهرمان و قله عرفان ناب شیعی شد.[۸]
از منظر بزرگان
برای این که بیشتر با ژرفای اندیشههای عرفانی و حالات معنوی او آشنا شویم، لازم است که به سخنان بزرگان درباره وی، نیک گوش فرادهیم. آقا بزرگ تهرانی، صاحب «نقباءالبشر» که از معاصران او بوده در ترجمهاش چنین مینگارد: او یکی از یاران و شاگردان ویژه عارف کبیر ملا حسینقلی همدانی بود. او یگانه روزگار خویش بود در مراتب دانش، رفتار، سیر و سلوک، زهد، ورع، تقواطلبی، شناخت خداوند متعال و ترس و خوف از خداوند. او همواره نمازهای خویش را در خلوت می خواند و از این که مردم در نماز به او اقتدا کنند پرهیز و اجتناب می کرد. او از خوف خدا، بسیار میگریست و اشک می ریخت به گونهای که در حال نماز، گریه، عنان اختیار را از او می ربود؛ به ویژه در هنگامه نمازهای شب. من سالیان متمادی همسایه دیوار به دیوار او بودم. و از حال و هوای او چیزهایی را مشاهده کردم که اگر بخواهم در این جا ذکر کنم سخن به دارازا می کشد. او بسیار به مادر خود مهر می ورزید و به او خدمت می کردم و اتفاقا قبل از رحلت مادرش، از دنیا رفت».[۹]
سید محسن امین شاگرد دیگر سید احمد می گوید: سید احمد کربلایی در قله تقوا و ورع و اهل ریاضت و تهذیب کننده نفوس و جان های بااستعداد.[۱۰]
سید محمدکاظم عصار تهرانی: در میان بزرگانی که محضر آنان را درک کردم، تنها شخصی که از حجابها و پردههای ضخیم طبیعت و عالم ماده، عبور کرده و به مراحل والایی از کشف و شهود معنوی، واصل شد آقای کربلایی بود و من احدی را همتای او ندیدم.[۱۱]
تجلی نفس
علامه طباطبایی می نویسد: از آقای سید احمد کربلایی که از شاگردان معروف استاد اخلاق و عرفان، آقای ملا حسینقلی همدانی بود، نقل شده که فرمود: روزی در جایی استراحت می کردم، و در خواب بودم. ناگهان شخصی مرا از خواب بیدار کرد و گفت اگر می خواهی نور اسفهبدیه[۱۲] را بنگری از جای برخیز! هنگامی که چشم گشودم، دیدم درخششی بی حد و اندازه شرق و غرب را فراگرفته. سپس علامه طباطبایی می فرماید: این درخشش همان مقام تجلی نفس است.[۱۳]
از تألیفات این عالم بزرگ خبری در دست نیست؛ فقط شاگرد برجستهاش در این راستا میگوید: له مولفات فی الفقه والاصول.[۱۴]
او آثاری در زمینه مسائل فقه و اصول فقه داشت ولی به نظر می رسد چاپ نشده است. البته در حوزه مسائل عرفانی در قسمت عرفان عملی دستورالعملهایی برای شاگردانش دارد و مکاتبات او با شیخ محمدحسین اصفهانی ـ به نام «رساله محاکمات بین علمین» معروف است ـ از آن بزرگوار به یادگار مانده که زینت بخش عرصه کتاب و قلم است.
اثر اخیر وی «رساله محاکمات بین علمین» نشانی است از توان علمی و ژرف اندیشی آن فقیه و عارف کمنظیر که با مقدمه علامه محمدحسین طباطبایی و تعلیقات آن بزرگوار و شاگردش محمدحسین حسینی تهرانی به زیور چاپ آراسته گردیده است.[۱۵]
وفات
این عارف نامدار، سالک الی الله و فانی در ولایت امامان اهل بیت علیهم السلام، در لحظات آخر نماز عصر روز جمعه 27 شوال المکرم (1332 هـ.ق) در نجف اشرف چشم از جهان خاکی فروبست. پیکر مبارک او بعد از نماز، به دوش کشیده شد و در صحن شریف حضرت امیرالمومنین علیه السلام مقابل ایوان طلا، در پشت سر مبارک حضرت مدفون گردید.[۱۶]
دستورالعمل توحیدی و عرفانی
نامههای عرفانی زیادی از این بزرگوار در کتاب های مختلف درج شده است که، فرازی از یک دستورالعمل او را به خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم: ان شاءالله تعالی تمام مواظبت، بر دوام توجه و توسل به حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه که واسطه فیض زمان است، ملحوظ داشته، بعد از نماز، دعای غیبت که: اللهم عرفنی نفسک بوده باشد و سه سوره اخلاص هدیه به آن بزرگوار، و دعای فرج: اللهم عظم البلاء را ترک نکند.
و تمام مواظبت بر دوام طهارت مهما امکن و خواب بر طهارت و وضو و تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام در وقت خوابیدن و بعد از هر نماز واجب و قرائت آیةالکرسی و مواظبت بر سجده شکر بعد از بیداری و خواندن آیات ان فی خلق السموات والارض را بعد از بیدار شدن برای نماز شب، با کمال توجه به عالم هستی و تفکر در آن، و نظر بر آسمان و کواکب و آفاق و دعای صحیفه سجادیه را بعد از نماز شب ترک ننماید. والسلام علیه و رحمة الله. حرره فی شهر رمضان المبارک سال 1327، احمد الموسوی حائری.[۱۷]
پانویس
- ↑ طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 87، ناشر، دارالمرتضی، مشهد، چاپ 1404 هـ.ق؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 472؛ دارالتعارف للمطبوعات، بیروت؛ تارخی حکما و عرفای متأخرین، ص 134، چاپ انجمن اسلامی، حکمت فلسفه ایران.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 2، ص 472.
- ↑ نقباءالبشر، ج 2، ص 674؛ مجله حوزه، شماره 15، تیر ماه 1365، ص 73 اعیان الشیعه، ج 2، ص 472؛ کیهان اندیشه شماره خرداد و تیر ماه سال 1365، از سید جلال الدین آشتیانی،؛ هدیه الرازی، چاپ نجف، ص 66؛ ترجمه هدیه الرازی توسط وزارت ارشاد در سال 1361.
- ↑ ر.ک: توحید علمی و عینی، از مرحوم سید محمد حسینی تهرانی، ص 10 و 9 و 3 و 2؛ کیهان اندیشه، سال 65؛ اعیان الشیعه، ج 21، ص 472؛ رساله رازگشا، ص 55، کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشی، چاپ قدیم؛ مقدمه علامه طباطبایی بر رساله محاکمات بین علمین، ص 271؛ شرح مقدمه قیصری از سید جلال آشتیانی، ص 37، چاپ دفتر تبلیغات، سال 1372.
- ↑ توحید علمی و عینی، ص 15؛ کیهان اندیشه، سال 1365؛ مجله حوزه، شماره 15، سال 1365؛ مقدمه رساله محاکمات، علامه طباطبایی؛ نقباءالبشر؛ اعیان الشیعه.
- ↑ در این وقت مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمدتقی شیرازی در کربلا زندگی می کرد.
- ↑ توحید علمی و عینی، ص 32.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 2، ص 472؛ مهر تابان، ص 140؛ روزنامه کیهان، مورخ 21/4/1373.
- ↑ نقباءالبشر، ج 17، ص 87.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 2، ص 472.
- ↑ مقدمه شرح قیصری بر فصوص الحکم، جلال الدین آشتیانی، ص 37.
- ↑ این اصطلاحی است از شهاب الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق. روی نور «اسفهبدیه» را در نفوس کامله و تهذیب شده بکار میبرد. ر.ک: شرح منظومه حاجی سبزرواری، ص 336، بحث معاد.
- ↑ رساله لب اللباب، ص 36، انتشارات حکمت.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 2، ص 472.
- ↑ یادنامه شهید آیت الله قدوسی، ص 250، سال 1362؛ توحید علمی و عینی.
- ↑ طبقات اعلام الشیعه، ج 1، ص 88.
- ↑ تذکره المتقین، ص 160، چاپ نور حضرت فاطمه سلام الله علیها، تهران، ناصرخسرو، سال 1361.