آیه 86 سوره انعام
<<85 | آیه 86 سوره انعام | 87>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و نیز اسماعیل و یسع و یونس و لوط را (هدایت کردیم) و ما همه آن پیغمبران را بر عالمیان شرافت و برتری دادیم.
و اسماعیل و یَسَع و یونس و لوط را [هدایت کردیم]، و همه را بر جهانیان برتری دادیم.
و اسماعيل و يسع و يونس و لوط، كه جملگى را بر جهانيان برترى داديم.
و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط، كه همه را بر جهانيان برترى نهاديم.
و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را؛ و همه را بر جهانیان برتری دادیم.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«کُلاًّ»: هر کدام. منصوب به (فَضَّلْنَا) است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ «85»
و زكريّا، يحيى، عيسى و الياس را (نيز هدايت كرديم و) همه از شايستگانند.
وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ «86»
و اسماعيل و يَسَع و يونس و لوط را (نيز هدايت كرديم) و همه را بر جهانيان برترى داديم.
وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «87»
واز پدران وذرّيه وبرادرانشان، كسانى را (مورد لطف قرارداده وبه خاطر لياقتشان آنان را به نبوّت) برگزيديم و به راه راست هدايتشان كرديم.
جلد 2 - صفحه 504
نکته ها
برخى گمان كردهاند كه ذريّه تنها به نوههاى پسرى گفته مىشود، در حالى كه حضرت عيسى كه پدر نداشت و تنها از طرف مادر به ابراهيم عليه السلام منسوب بود، در اين آيه از ذريّه حضرت ابراهيم به شمار آمده است. وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ ... عِيسى امام صادق و امام كاظم عليهما السلام به استناد همين آيه، اهلبيت عليهم السلام را كه از طرف مادر به پيامبر مىرسند، ذرّيه رسول اللّه و ابناء رسول اللّه دانستهاند. «1» فخررازى نيز در تفسير خود، اين نكته را پذيرفته است. در «تفسير المنار» هم حديثى از صحيح بخارى نقل شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله كلمهى ذريّه را دربارهى امام حسن عليه السلام به كار برده است.
برخى خواستهاند از كلمهى «مِنْ» در «مِنْ آبائِهِمْ» استفاده كنند كه در ميان پدران انبيا افراد منحرف هم بودهاند ولى لحن آيات، در مقام برگزيدگى پدران براى نبوت است. نه در مقام كفر و ايمان آنان. «2»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ (86)
وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ: و نبوت عطا فرموديم اسماعيل پسر ابراهيم را و اليسع پسر اخطوب وَ يُونُسَ وَ لُوطاً: و يونس بن متى و لوط پسر هاران را وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ: و همه اين پيغمبران را به نبوت فضيلت داديم بر عالميان زمان ايشان، مراد آنكه هر يك از انبياء را ما بر امتشان فضيلت داديم به جهت قبح تقديم مفضول بر فاضل. آيه شريفه، دليل فضل انبيا است بر ما عداى ايشان از ملائكه و جن و انس.
«1» نساء، آيه 23.
«2» بحار الانوار، جلد 48، صفحه 128 (بنقل از عيون اخبار الرضا)- احتجاج طبرسى، جلد 2، صفحه 164.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 324
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ (86)
ترجمه
و اسمعيل و اليسع و يونس و لوط را و همه را فضيلت داديم بر جهانيان.
تفسير
حضرت اسمعيل پسر بلا فصل حضرت ابراهيم است و از انبياء بنى اسرائيل نيست چون اسرائيل لقب حضرت يعقوب است و حضرت لوط برادرزاده حضرت ابراهيم يا خواهر زاده او است و حضرت يونس را در نفحات از بسيارى از مفسرين نقل نموده كه گفتهاند از اولاد حضرت ابراهيم نيست و بنابر اين اگر مرجع ضمير و من ذريّته در آيه و وهبنا له اسحق حضرت ابراهيم باشد اسماء مذكوره در اين آيه عطف است بتقدير هدينا بر نوح چون گفتهاند ذريّه بر اولاد بلا فصل مانند حضرت اسمعيل صادق نيست علاوه بر آنكه حضرت لوط مسلما خارج از ذريه حضرت ابراهيم است و نكته تغيير اسلوب عطف آنستكه ذكر انبياء بنى اسرائيل تمام شد و در اين آيه ذكر غير آنها شده است و همچنين نكته تأخير ذكر حضرت اسمعيل است كه در آيه سابقه اشاره شد و نكته تقديم ذكر بنى اسرائيل شايد آن باشد كه معروفيّت و مقبوليّت آنها نزد يهود و نصارى بيشتر بوده و عمده غرض از ذكر انبيا بيان آنستكه مسلك آنها توحيد بوده و از عبادت و تقوى باين مقام رسيدهاند و در چنين مقامى ذكر مقبولات طرف مناسب است در هر حال در اين آيه خداوند جبران فرموده تأخير ذكر اسم آنحضرت را بتقديم و تصريح با فضليت
جلد 2 صفحه 348
و ساير انبياء نامبرده بر جهانيان اهل عصر خودشان حتى ملائكه مقرّبين و بعضى گفتهاند حضرت يونس از بنى اسرائيل بوده و حضرت لوط در حجر حضرت ابراهيم تربيت شده و اطلاق ذريه بر اولاد بلا فصل ميشود بنابر اين مانعى از عطف بر ذرارى نامبرده سابقه نيست علاوه بر آنكه همه از اولاد حضرت نوحند و ممكن است ضمير و من ذريته راجع بآن حضرت باشد چون اقرب است لفظا و تغليب هم ممكن است و بنابر اين نكته تأخير ذكر نام مبارك حضرت اسمعيل آنستكه كلام در مقام بيان انبيائى بوده كه از نسل ايشان انبياء بسيارى بوجود آمده است مانند حضرت ابراهيم و اسحق و يعقوب و نوح كه در صدر آيه و وهبنا له ذكر شده است و از نسل حضرت اسمعيل پيغمبرى بوجود نيامده جز حضرت ختمى مرتبت صلى اللّه عليه و آله آنرا هم كه عامّه مخاطبين قبول نداشتهاند و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ يَعقُوبَ كُلاًّ هَدَينا وَ نُوحاً هَدَينا مِن قَبلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسي وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ (84) وَ زَكَرِيّا وَ يَحيي وَ عِيسي وَ إِلياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ (85) وَ إِسماعِيلَ وَ اليَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلاًّ فَضَّلنا عَلَي العالَمِينَ (86) وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّيّاتِهِم وَ إِخوانِهِم وَ اجتَبَيناهُم وَ هَدَيناهُم إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ (87)
احتياج بترجمه ندارد در ضمن تفسير شرح داده ميشود انشاء اللّه تعالي، وَ وَهَبنا لَهُ علاوه بر آنچه در آيه ذكر شده سابقا که حجتهاي خود را بابراهيم
جلد 7 - صفحه 128
عليه السّلام داديم و درجات عاليه باو عنايت نموديم باو بخشيديم اسحق در سنّ پيري و عجوزه بودن و نازا بودن ساره زوجه او باو اسحق را عنايت كرديم و يعقوب که فرزند اسحق باشد و درك زمان ابراهيم را نمود چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقُوبَ هود آيه 74.
كُلًّا هَدَينا هر سه نفر ابراهيم اسحق يعقوب را هدايت نموديم داراي مقام نبوت و رسالت بودند و از اوصياء ابراهيم در بني اسرائيل که اسرائيل همان اسحق است.
وَ نُوحاً هَدَينا مِن قَبلُ يعني پيش از ابراهيم نوح را هدايت كرديم که اولين پيغمبر اولو العزم بوده و دين او تا زمان ابراهيم باقي بود و او را شيخ الانبياء گفتند چون طول عمر او از همه بيشتر بوده و آدم ثاني گفتند چون تمام افراد بشر بعد از آدم از نسل او بوجود آمدند وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ در مرجع ضمير اختلاف شد بعضي گفتند راجع بنوح است يكي از جهت اقربيت و يكي از جهت اينكه بعض مذكورين از ذريه ابراهيم نيستند مثل لوط و الياس، و بعضي گفتند راجع بابراهيم است چون اينکه آيات در مقام تفضلات باو است و از باب تغليب همه را ذريه او شمرده داود إبن ايشاء که شرح حال او در سوره بقره در قصه طالوت و جالوت آيه شريفه وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ گذشت و سليمان إبن داود و شرح آن هم در قضيه هاروت و ماروت گذشت و ايوب إبن موص إبن رازح بن روم بن عيصي إبن اسحق از انبياء بني اسرائيل و شرح حال او در سوره ص آيه 4 وَ اذكُر عَبدَنا أَيُّوبَ إِذ نادي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيطانُ بِنُصبٍ وَ عَذابٍ بيايد انشاء اللّه و يوسف إبن يعقوب إبن اسحق در سوره يوسف خداوند مفصلا بيان فرموده و موسي و هارون دو برادر ابنا عمران إبن يصهر بن قاهث بن لاوي إبن يعقوب و در بسياري از سور شرح حال آنها بتفصيل و اجمال بيان شده.
جلد 7 - صفحه 129
وَ كَذلِكَ نَجزِي المُحسِنِينَ ممكن است اشاره باين باشد که اينها چون محسن بودند بآنها عنايت فرموديم و ممكن است اشاره باشد به اينكه بمحسنين هم اينکه نوع عنايتها را ميكنيم.
(و زكريّا) إبن اذن بن بركيا که او را ارّه بر سر گذاردند و دو قسمت كردند و يحيي إبن زكريّا که براي خاطر يك زن زانيه او را سر بريدند و سر او در مقابل پادشاه تكلم فرمود چنانچه سر حضرت ابي عبد اللّه عليه السّلام مقابل يزيد لعين تكلم فرمود و سر سعيد بن جبير مقابل حجاج تكلم نمود و عيسي إبن مريم بنت عمران إبن ياشهم إبن امون إبن حزقيا، و اينکه يكي از ادله است بر اينكه حسنين عليهما السّلام و ساير ائمه هدي و سادات فاطميين ابناء رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم هستند و از ذراري آن بزرگوار و الياس در ميان مفسرين اختلاف شد که آيا ادريس است يا خضر است يا اولاد بشر إبن فنحاس است و خداوند در سوره و الصافات در ده آيه از آيه 123 الي 132، شرح او را بيان فرموده كُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ صالح مطلق مرادف با معصوم است.
(و اسمعيل) ذبيح اللّه إبن ابراهيم و بشارة او را خداوند بابراهيم داده فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ الي آخر الآيات سوره و الصافات آيه 99 الي 109 يازده آيه و اليسع إبن اخطوب إبن عجوز يونس إبن متي ملقب بذي النون و شرح حال او در سوره و الصافات آيه 139 تا 149 در يازده آيه ذكر شده و لوطا بعضي گفتند پسر برادر ابراهيم که هاران باشد و بعضي گفتند پسر خواهر ابراهيم است و اول كسي که ايمان بابراهيم آورد او بوده چنانچه ميفرمايد فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ عنكبوت آيه 25، چنانچه امير المؤمنين عليه السّلام اول من آمن برسول اللّه (ص) بود، و مبعوث شد بر قومش و قضاياي او و قومش در بسياري از سور قرآن مذكور شده وَ كلًّا فَضَّلنا عَلَي العالَمِينَ بعضي گفتند مراد عالمين زمان خود بوده و نظر به اينكه
جلد 7 - صفحه 130
محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و آل او عليهم السّلام مسلّما افضل از آنها بودند لكن اينکه خلاف ظاهر آيه شريفه است بلكه آيه در مقام اينست که انبياء افضل بر عالمين هستند امّا البته ميانه خود انبياء افضل و غير افضل بوده چنانچه ميفرمايد تِلكَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلي بَعضٍ بقره آيه 254، و حضرت رسالت (ص) افضل از کل آنها بوده و ملقب (بخاتم النبيين) شده در آيه شريفه ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِن رِجالِكُم وَ لكِن رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ احزاب آيه 40.
وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّيّاتِهِم وَ إِخوانِهِم ظاهر اينست که اينکه جمله اشاره بسائر انبياء است که نام آنها ذكر نشده و آنها بعضي پدران اينکه مذكورين بودند و بعضي ذراري آنها و بعضي اخوان آنها و قرينه بر اينکه ظهور يكي اينكه اينکه آيات شريفه در مقام ذكر انبياء بوده و ديگر جمله اخيره که ميفرمايد وَ اجتَبَيناهُم که خداوند اينها را برگزيد وَ هَدَيناهُم بهدايت مطلقه عامه إِلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ که هيچگونه اعوجاجي در او نباشد از حيث عقائد و اخلاق و اعمال و آنها هدايت شدند و اينکه موهبت خاص انبياء و اوصياء آنها و معصومين مثل مريم و صديقه طاهره است زيرا غير معصوم خالي از اعوجاج نيست و اقويتر دليل که موجب نصّ در اينکه مدّعي ميشود آيات بعد است که ميفرمايد:
131
برگزیده تفسیر نمونه
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم