آیه 60 سوره نساء
<<59 | آیه 60 سوره نساء | 61>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا ننگری به حال آنان که به گمان (و دعوی) خود ایمان به قرآن تو و کتبی که پیش از تو فرستاده شده آوردهاند، چگونه باز میخواهند داوری به طاغوت برند در صورتی که مأمورند که به طاغوت کافر شوند؟! و شیطان خواهد که آنان را گمراه کند گمراهی دور (از هر سعادت).
آیا به کسانی که گمان می کنند به آنچه بر تو و پیش از تو نازل شده ایمان آورده اند، ننگریستی، که می خواهند [در موارد نزاع و اختلافشان] داوری و محاکمه نزد طاغوت برند؟ [همان حاکمان ستمکار و قاضیان رشوه خواری که جز به باطل حکم نمی رانند،] در حالی که فرمان یافته اند به طاغوت کفر ورزند، و شیطان [با سوق دادنشان به محاکم طاغوت] می خواهد آنان را به گمراهی دوری [که هرگز به رحمت خدا دست نیابند] دچار کند.
آيا نديدهاى كسانى را كه مىپندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و [به] آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان آوردهاند [با اين همه] مىخواهند داورى ميان خود را به سوى طاغوت ببرند، با آنكه قطعاً فرمان يافتهاند كه بدان كفر ورزند، و[لى] شيطان مىخواهد آنان را به گمراهى دورى دراندازد.
آيا آنان را نمىبينى كه مىپندارند كه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان آوردهاند، ولى مىخواهند كه بت را حَكَم قراردهند، در حالى كه به آنان گفتهاند كه بت را انكار كنند. شيطان مىخواهد گمراهشان سازد و از حق دور گرداند.
آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه (از کتابهای آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولی میخواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان میخواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهههای دور دستی بیفکند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
يزعمون: زعم: سخن باطل و دروغ. «يزعمون» يعنى دروغ مى گويند (قاموس قرآن).
يتحاكموا: تحاكم: محاكمه و مخاصمه را پيش كسى بردن (داورى خواستن).
طاغوت: طغيانگر. انسان باشد يا مكتب باطل و يا معبود باطل (نساء/ 51)[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسى» گوید: حسن بصرى و جبائى گويند: درباره قومى از منافقين نازل شده كه بت ها را براى حكومت و داورى انتخاب كرده بودند. آن هم با انداختن قداح كه نوعى از قرعه بود[۳][۴].[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعِيداً «60»
آيا كسانى را كه مىپندارند به آنچه بر تو و آنچه (بر پيامبران) پيش از تو نازل شده است، ايمان آوردهاند نمىبينى كه مىخواهند داورى را نزد طاغوت (وحكّام باطل) ببرند، در حالى كه مأمورند به طاغوت، كفر ورزند. و شيطان مىخواهد آنان را گمراه كند، گمراهى دور و درازى!
نکته ها
آيهى قبل، مرجع در منازعات را خدا و پيامبر معرفى كرد، اين آيه در انتقاد از كسانى است كه مرجع نزاع خود را طاغوت قرار مىدهند.
ميان يك منافق مسلماننما و يك يهودى نزاع شد. بنا بر داورى گذاشتند. يهودى پيامبر را به خاطر امانت وعدالت به داورى قبول كرد، ولى آن منافق گفت: من به داورى كعببن اشرف (كه از بزرگان يهود بود) راضيم، زيرا مىدانست كه با هدايايى مىتواند نظر كعب را به نفع خود جلب كند. اين آيه در نكوهش آن رفتار نازل شد.
به تعبير امام صادق عليه السلام طاغوت، كسى است كه به حقّ حكم نكند و در برابر فرمان خدا، دستور دهد و اطاعت شود. «1»
پیام ها
1- ايمان بدون تبرّى از طاغوت، ايمان نيست، خيال ايمان است. يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا ... يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ
2- اديان، هدف و ماهيّت مشترك دارند و ايمان به دستورات همهى انبيا لازم است. «أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ»
«1». تفسير نمونه.
جلد 2 - صفحه 94
3- سازش با طاغوت، حرام است. «أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ»
4- ابتدا راه حقّ را نشان دهيد، سپس راه باطل را نفى كنيد. فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ ... يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ
5- حتّى فكر و ارادهى مراجعه به طاغوت مورد انتقاد است. «يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ»
6- موفّقيت شيطان، در سايهى اطاعت مردم از طاغوتهاست. يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ ... يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ
7- منافق، طاغوت و شيطان در يك خط و در برابر پيامبرانند. الَّذِينَ يَزْعُمُونَ ... يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ ... يُرِيدُ الشَّيْطانُ
8- كفر به طاغوت وحرام بودن مراجعه به دادگاههاى طاغوتى، فرمان همه اديان آسمانى است. أَ لَمْ تَرَ ... أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ ... يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ
9- در حل اختلافات داخلى، سراغ بيگانگان رفتن، خواست شيطان و ممنوع است. «يُرِيدُ الشَّيْطانُ ...»
10- منافقان، تحت ارادهى شيطانند و طاغوتها دامها و ابزار كار شيطانند. «يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ»
11- نتيجهى مراجعه و پناه به طاغوت، سقوط به درّه هولناك است. «ضَلالًا بَعِيداً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيداً (60)
شأن نزول: «ثعلبى» در تفسير خود آورده كه بين يك يهودى با منافقى خصومت افتاد. به حاكمى كه پيش او مرافعه مهم خود كنند، محتاج گشتند.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 484
يهودى گفت: چون محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رشوه نمىستاند، نزد او رويم. پس منافق را به محكمه نبوى مىكشيد و منافق به حكومت كعب بن اشرف ميل مىكرد. عاقبت خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده، و حكم بر وفق مدعاى يهودى صادر شد. چون از آنجا بيرون آمدند، منافق گفت: من به حكم پيغمبر راضى نيستم، بيا تا نزد عمر رويم. هر دو به در خانه عمر آمده، يهودى ماجراى دعوى و حكم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باز گفت: عمر از منافق استفسار نمود، تصديق كرد كه بلى، حكم بر اين منوال است، اما بدان راضى نيستم و از تو حكم مىطلبم. عمر گفت: صبر كن تا من از خانه بيرون آيم، به راستى ميان شما حكم كنم. ايشان توقف كردند. عمر از خانه بيرون آمد، شمشير كشيد و منافق را كشت و گفت: اين سزاى كسى است كه به حكم رسول خدا راضى نشود. «1» حق تعالى در باره ايشان اين آيه را نازل فرمود:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ: اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از روى تعجب بنگر و ملاحظه كن به سوى آن كسانى كه گمان كذب مىبرند، أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ: بدرستى كه ايشان ايمان آوردهاند به آنچه نازل شده به تو يعنى قرآن. وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ: و آنچه پيش از تو نازل شده از كتب انبياى سلف، يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ: مىخواهند با وجود دعوى ايمان اينكه محاكمه كنند به سوى كسى كه به غايت طاغى و ياغى است. مراد كعب بن اشرف و هر كه حكم به باطل كند، در اين حكم داخل است. پس تسميه او به اين اسم، به جهت فرط طغيان او، يا به جهت تشبيه او به شيطان در فرط طغيان، يا به سبب آنكه تحاكم به او تحاكم است به شيطان؛ از جهت آنكه شيطان حامل او است، كما قال: وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ: و حال آنكه
«1» اين روايتهاى مجعول اهل سنّت براى اثبات شجاعت خليفه دوم (لعنة اللّه عليه) با فرار او از ميدانهاى جنگ، كه خود آن را نقل كردهاند، چگونه قابل جمع است؟! (مصحّح)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 485
مأمورند مدعيان ايمان و همه مكلفان به آنكه نگروند و كافر شوند به حكم طاغوت، كما قال: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها. وَ يُرِيدُ الشَّيْطانُ: و مىخواهد ابليس پر تلبيس، أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعِيداً: اينكه گمراه گرداند ايشان را كه مايل به طاغوتند، گمراهى دور كه هرگز از آن راه راست نيابند و رجوع نكنند.
از حسن بصرى نقل است كه مراد از آيه منافقانند كه به حكومت بتان مىرفتند. بنابراين، طاغوت مترجمى بود كه از زبان بتها حكم به حق و باطل مىكرد.
سدّى گفته: طاغوت، ابو برده كاهن است كه منافقى را با جهودى حكومت افتاد. جهود گفت: نزد محمد رويم. منافق گفت: نزد ابو برده كاهن مىرويم. امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: كلّ حاكم بغير قولنا اهل البيت فهو طاغوت: هر حاكمى كه به غير گفتار ما كه اهل البيت هستيم حكم كند، او طاغوت است. پس اين آيه تلاوت فرمود كه: يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ.
تا آخر. بعد از آن فرمود: بخدا قسم كه امت به حكومت نزد طاغوت شدند و گمراه گردانيد ايشان را شيطان به سبب آن، و از اين امت نجات نيافتند مگر ما و شيعه ما و غير ايشان هلاك شدند. «1» و حديث شريف مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح من ركبها نجى و من تخلّف عنها غرق. «2» تصريح است به اين.
در مجمع از حضرت باقر عليه السّلام و صادق عليه السّلام روايت نموده كه: انّ المعنىّ به كلّ من يتحاكم اليه ممّن يحكم بغير الحقّ. يعنى:
مراد به طاغوت، هر كسى است كه محكمه به او كنند و او به غير حق حكم نمايد. و ايضا اگر حق خود را اخذ كنى به حكم كسى كه اهليت براى
«1» منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 59.
«2» مدرك ياد شده.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 486
حكومت نداشته باشد، هر آينه مثل آنست كه به حكم جبت و طاغوت اخذ كردهاى. چنانچه فتاوى علماى اعلام و مرحوم آية اللّه آقاى آقا سيد محمد كاظم يزدى رحمه اللّه در «عروة الوثقى» نيز همين بيان را اشاره فرموده: «ان كان طالبا، فليرجعه».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيداً (60)
ترجمه
آيا نديدى آنانرا كه گمان ميكنند كه آنها ايمان آوردند بآنچه فرستاده شد بتو و آنچه فرستاده شد پيش از تو ميخواهند كه داورى برند نزد مضلّ و بتحقيق مأمور شدند كه كافر شوند بآن و مىخواهد شيطان كه گمراه كند آنها را گمراهى دورى.
تفسير
قمى ره فرموده نازل شده است در باره زبير بن العوام كه با يهودي در سر باغى نزاع داشت و زبير راضى شد بحكومت ابن شيبه يهودى و آن يهودى راضى شد بحكومت پيغمبر (ص) پس اين آيه نازل شد و طاغوت سابقا ذكر شد كه معانى متعدده از آن شده است از قبيل بت و شيطان و مضلّ و غيرها و بنظر حقير تمام اين معانى از قبيل مصداق است و اين كلمه مشتق از طغيان و مفيد مبالغه در آنست و معلوم است كه راضى شدن بحكومت
جلد 2 صفحه 75
كسى گرويدن باو است و اين منافى با اعراض و وجوب اجتناب و عدم اعتماد و ترك و داد با آنها است و در بعضى از روايات باين آيه تمسك شده است بر حرمت ترافع نزد مخالفين و سلاطين جور و قضاة آنها و ايجاب فرمودند رجوع بحكام شرع و فقهاء شيعه را و حقير در اين باب رساله مستقله نوشته و شقوق مسئله را با مدارك آن متعرض شدهام و تقويت نمودم جواز رجوع را در صورت توقف احقاق حق بر مراجعه بآنها خصوص اگر بر سبيل استعانت باشد نه ترافع و رضاى بحكومت آنها و شيطان بيكدرجه ضلالت شخص اكتفا نمىكند بلكه اراده او آنستكه بكلى شخص را از حق و راه هدايت دور كند كه هر چه بدود و بگردد براه هدايت نرسد و حق را نجويد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم تَرَ إِلَي الَّذِينَ يَزعُمُونَ أَنَّهُم آمَنُوا بِما أُنزِلَ إِلَيكَ وَ ما أُنزِلَ مِن قَبلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحاكَمُوا إِلَي الطّاغُوتِ وَ قَد أُمِرُوا أَن يَكفُرُوا بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيطانُ أَن يُضِلَّهُم ضَلالاً بَعِيداً (60)
آيا بر نميخوري بكساني که گمان ميبرند که ايمان آوردند بآنچه بر تو و آنچه قبل از تو بوده و ميخواهند محاكمه كنند نزد طاغوت با آنكه خدا امر فرموده که باو كافر شوند و شيطان ميخواهد اينها را گمراه كند بگمراهي دوري در شأن نزول آيه گفتند يك نفر از منافقين با يك نفر يهود نزاعي پيدا كردند يهود گفت ميرويم نزد محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم محاكمه ميكنيم چون او اهل رشوه نيست، منافق گفت ميرويم نزد كعب بن اشرف يهودي، و بعضي گفتند در مورد منازعه زبير بوده با يك نفر يهودي لكن هيچكدام دليلي بر خود ندارند و ما احتياج بآن نداريم و در اخبار بسياري دارد که ترافع نزد حكام جور و نزد سلطان و نزد حاكم
جلد 5 - صفحه 118
فاسق مشمول اينکه آيه است.
و تحقيق كلام اينست که منصب حكومت و قضاوت بايد بجعل الهي باشد و جعل نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و جعل امام معصوم در قرآن است يا داوُدُ إِنّا جَعَلناكَ خَلِيفَةً فِي الأَرضِ فَاحكُم بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ ص آيه 26، و نيز در حق پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمايد فَاحكُم بَينَهُم بِما أَنزَلَ اللّهُ الاية مائده آيه 48.
و در خبر از حضرت باقر عليه السّلام است
انظروا الي رجل منكم قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فاجعلوه حكما فاني قد جعلته حاكما الحديث
فرائد در باب تعارض، و در باب قضاء و شهادات گفتهاند که قاضي بايد مجتهد عادل جامع الشرائط باشد، پس بنا بر اينکه قضاوت نزد غير مجتهد يا مجتهد غير عادل تحاكم نزد طاغوت است و بر طبق اينکه مطلب اخبار بسياري داريم در تفسير اينکه آيه شريفه مثل روايت شيخ در تهذيب. از إبن مسكان از ابي بصير از حضرت صادق عليه السّلام و در او است
لو کان لك علي رجل حق فدعوته الي حكام العدل فابي عليك الا ان يرافعك الي حكام اهل الجور ليقضوا له لكان ممن حاكم الي الطاغوت
سپس استشهاد باين آيه فرمود.
و نيز روايت ميكند از حريز از ابي بصير از آن حضرت
ايما رجل کان بينه و بين اخيه منازعة (ممارات) فدعاه الي رجل من اصحابه يحكم بينهما فابي الا ان يرافعه الي هؤلاء کان بمنزلة الّتي قال اللّه تعالي
و اينکه آيه را تلاوت فرمود.
و از تفسير عياشي از يونس مولي علي از آن حضرت روايت ميكند فرمود
من کان بينه و بين اخيه منازعة فدعاه الي رجل من اصحابه فيحكم بينهما فابي الا ان يرافعه الي السلطان فهو كمن حاكم الي الجبت و الطاغوت.
شروع بتفسير (الم تر) نميبيني و بر نميخوري إِلَي الَّذِينَ يَزعُمُونَ اشعار به اينكه تحاكم الي الطاغوت حقيقة ايمان نيست بلكه بزعم و گمان ايمان است
جلد 5 - صفحه 119
بِما أُنزِلَ إِلَيكَ متعلق ايمان که مؤمن بايد معتقد بجميع آنچه که بر پيغمبر (ص) نازل شده از قرآن و احكام باشد.
وَ ما أُنزِلَ مِن قَبلِكَ و آنچه بر انبياء سلف نازل شده.
يُرِيدُونَ أَن يَتَحاكَمُوا إِلَي الطّاغُوتِ ايمان با همچه اراده سازش ندارد و تحاكم الي الطاغوت انسان را از ايمان خارج ميكند.
وَ قَد أُمِرُوا أَن يَكفُرُوا بِهِ مؤمن بايد كافر بطاغوت باشد و هر حاكم جوري طاغوت است چنانچه بيان شد.
وَ يُرِيدُ الشَّيطانُ أَن يُضِلَّهُم و تحاكم الي الطاغوت اضلال شيطان است آنهم نه اضلال نزديكي بلكه (ضلالا بعيدا) بسيار دوري که ديگر بر گشتن صعب و مشكل ميشود هدايت و ايمان.
برگزیده تفسیر نمونه
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ صاحب مجمع البيان گويد: اكثر مفسرين برآنند كه بين دو نفر يهودى و منافق نزاعى رخ داد. يهودى گفت: من داورى محمد را قبول دارم زيرا ميدانم رشوه نميگيرد و در قضاوت ظلم و ستم روا نميدارد. منافق گفت: من داورى كعب بن اشرف را قبول دارم و در عين حال ميدانست كه كعب اهل رشوه است سپس اين آية نازل شد و صاحب البرهان از قول على بن ابراهيم گويد: كه آيه درباره زبير بن عوام نازل شده كه با مردى يهودى راجع به باغى نزاع كرده بود. زبير به يهودى مى گفت: تو به قضاوت ابن شيبه يهودى خشنود ميشوى، يهودى مى گفت: تو به قضاوت محمد راضى مى گردى سپس اين آيه نازل گرديد.
- ↑ طبرى صاحب جامع البيان از شعبى روايت كند كه ميان دو نفر يهودى و منافق نزاع شده بود. يهودى مى گفت: حكم تو را نزد يك نفر از اهل دين خودت مى برم يا نزد محمد مى برم كه هيچ رشوه نميگيرد سپس اتفاق كردند كه حكم خود را نزد كاهنى در جهينه ببرند و در تفسير ابن ابىحاتم و نيز طبرانى از ابن عباس روايت كند كه كاهن مزبور ابوبرزة الاسلمى بوده است.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 215.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.