امین (خلیفه عباسی): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (Zamani صفحهٔ امین(خلیفه عباسی) را به امین (خلیفه عباسی) منتقل کرد)
سطر ۱: سطر ۱:
{{خلفای بنی عباس}}
 
 
ابوعبدالله محمدامین (نام کامل وی: محمد بن هارون بن محمد بن عبدالله بن محمد بن علی ابن عبدالله بن العباس) ششمین خلیفه عباسی بود. خلافت وی ۱۹۳-۱۹۸ هجری بود.
 
ابوعبدالله محمدامین (نام کامل وی: محمد بن هارون بن محمد بن عبدالله بن محمد بن علی ابن عبدالله بن العباس) ششمین خلیفه عباسی بود. خلافت وی ۱۹۳-۱۹۸ هجری بود.
  
سطر ۳۸: سطر ۳۷:
 
* الکامل فی التاریخ - لابن الأثیر.
 
* الکامل فی التاریخ - لابن الأثیر.
 
* سيد رضا هدايتي، امين عباسي، [http://hajj.ir/99/3756 حج]، بازیابی: 13 اسفند 1392.
 
* سيد رضا هدايتي، امين عباسي، [http://hajj.ir/99/3756 حج]، بازیابی: 13 اسفند 1392.
 
+
{{خلفای بنی عباس}}
 
[[رده: خلفای عباسی]]
 
[[رده: خلفای عباسی]]

نسخهٔ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۷

ابوعبدالله محمدامین (نام کامل وی: محمد بن هارون بن محمد بن عبدالله بن محمد بن علی ابن عبدالله بن العباس) ششمین خلیفه عباسی بود. خلافت وی ۱۹۳-۱۹۸ هجری بود.

از ولادت تا خلافت

ابوعبدالله محمدامین به سال 193 پس از مرگ پدر به خلافت رسید مادرش زبیده دختر جعفر بن منصور بود، از خلیفگان عباسی هیچکس جز او نبود که از طرف پدر و مادر نسب وی به هاشم رسد. به رغم درايت و كارداني بيشتر مأمون نسبت به امين و اعتراف پدرش به اين نكته، امين با نفوذ مادرش و ديگر بزرگان خاندان عباسي و به دليل آن‌كه مادر مأمون كنيزي ايراني بود، به عنوان وليعهد اول هارون برگزيده و براي او از مردم بيعت گرفته شد.

امین پنج سال بیشتر نداشت که پدرش او را به عنوان ولی عهد خویش قرار داد، ناگفته نماند که مادرش زبیده که دخترعموی هارون رشید بود گام اساسی را برای این امر گذاشته بود، وی از زنان با استعداد و باهوش دوران خود شمرده می‌شد. هارون الرشید سه فرزند خود امین و مامون و قاسم را به ترتیب ولی عهد خویش قرار داد و حکومت خویش را میان آنها تقسیم کرد، او در این تقسیم خراسان را به طور کامل در اختیار مأمون قرار داده و شبه جزیره را در اختیار قاسم و عراق را برای امین قرار داد.

وقتی هارون در طوس بمرد همه قلمروی اسلامی بدون هیچ گونه خلاف، با امین بیعت کردند و جامه و عصا و خاتم خلافت را برای امین بردند. اما مأمون در آن هنگام برای اجرای دستور پدرش یعنی دفع شورش در خراسان بسر می‌برد و از حضور در مراسم بیعت با امین عذر طلبید.

فتنه و آشوب در دوران امین

دوران امین همه فتنه و آشوب بود و در همان ایام که میان او و مأمون فتنه بود، علی بن عبدالله معروف به سفیانی به دعوی خلافت در شام طغیان کرد و عامل امین را براند و دمشق و اطراف آن را تصرف کرد و چیزی نمانده بود که کار بر او راست شود اما میان قبایل یمنی و مضری شام تصادمی رخ داد که مانع انجام مقصود وی شد.

امین برای خاموش کردن فتنه سفیانی سپاهی فرستاد به فرماندهی حسین پسر علی بن ماهان. آنگاه فرماندهی سپاه را به عبدالله پسر صالح بن علی عباسی داد اما آشفتگی بغداد مانع از آن بود که بر ضد سفیانی کار جدی انجام شود، دو سال و بیشتر شام در آشوب بود. حسین بن ماهان به سبب جانبداری از سپاه خراسان کینه شامیان سپاه خویش را تحریک کرد و آب گل آلود شد و او را به بغداد خواندند.

عهدشکنی امین

امين به هنگام حج‌‌گزاري هارون به سال 186ق. حضور داشت. در اين سفر، هارون در جمع فرزندان و سران لشكري و كشوري در دو فرمان جداگانه، مراتب فرمانبرداري و اطاعت مأمون براي امين و نيز احترام و وفاداري امين به جانشيني مأمون را نگاشت و حاضران را بر آن شاهد گرفت. آن دو تعهد كردند كه در صورت تخلف از اين فرمان‌ها، امين 50 سال و مأمون 30 سال پياده حج به جا آورند و همه دارايي آن‌ها صدقه داده شود و همه همسرانشان سه طلاقه گردند. اين فرمان‌ها درون كعبه آويخته شد.

امين برخلاف سوگند و تعهدنامه نهاده در كعبه، به تحريك علي بن عيسي و فضل بن ربيع از كار‌گزاران دوره هارون و از رقباي فضل بن سهل ايراني، مأمون را بركنار كرد و براى وليعهدي پسرش موسي به سال 194ق. بيعت گرفت و از ذكر نام برادرانش عبدالله (مامون) و قاسم (مؤتمن) بر منبرها جلوگيري كرد و به بهانه‌اي به خانه ام عيسى، ‌همسر مأمون ‌هجوم برد. سرانجام بين دو برادر نبردي رخ داد كه به شكست سپاهيان امين و كشته شدن او در محرم سال 198ق. انجاميد و مأمون به عنوان خليفه روي كار آمد. خلافت امين چهار سال و هفت ماه و 21 روز و سنش 27 سال و سه ماه يا 28 سال بود و دو پسر به نام موسى و عبدالله به جاى گذاشت.

صفات امین

سیوطی به نقل از اسحاق موصلی گوید: امین مردی بخشنده و ادیب بود و شعر نیکو می شناخت اما هوسباز و تفریح دوست بود. ابوالحسن احمر سخندان و نحوی معروف گفته بود: بارها می شد شعری را که شاهد یکی از قضایای نحو بود، فراموش می کردم و امین آن را بخاطر داشت. در صف فرزندان خلفا هیچکس باهوشتر از او و مأمون نبود.

طبری گوید: «وقتی امین بخلافت رسید از همه ولایات ارباب لهو را به دربار خواند و جزو خواص خویش کرد و مقرری داد. در خرید اسب و دواب کوشش بسیار کرد، حیوانات درنده و مرغان شکاری فراوان خرید. از برادران و سرداران و بزرگان خاندان خویش روی بپوشید و بدیشان بی اعتنایی کرد و آنچه در خزانه بود با همه جواهرات خاصه بخواجگان و همدمان و معاشران خویش بخشید و آن خزینه و جواهر و سلاح را که در رقه به روزگاران فراهم آمده بود بدیشان پخش کرد و برای تفنن خویش مجلس ها کرد. در قصر خلد و خیزرانیه و بستان موسی و قصر عبدویه و قصر معلی و بسی جاهای دیگر خلوتگاه ها برای تفریح و سرگرمی آماده کرد و بفرمود تا بر دجله زورق ها به شکل شیر و فیل و عقاب و مار و اسب بساختند و مال فروان به مصرف آن داد.

پایان خلافت امین

عمر و خلافت امین طولانی نبود که چهار سال و هفت ماه بر تخت خلافت بود و به سال 198 در بیست و هشت سالگی در آن فتنه که میان او و مأمون پدید آمده بود، کشته شد که مأمون را از خلافت خلع کرد و فرزند خویش موسی را ولیعهد کرد و پیمانی را که هارون در کعبه از او گرفته بود، بشکست و آن فتنه بزرگ که از این کار زاد مایه تفرقه و ضعف مسلمانان شد و در بغداد پایتخت خلافت و مرکز علم و ادب و تجارت ویرانی های بسیار پدید آورد.

وقتی امین کشته شد عبدالله طاهر سر وی را برای مأمون فرستاد و با قتل امین کار خلافت مأمون راست شد. ابن اثیر درباره امین گوید: «از امین کار شایسته ای نیافتم که یاد آن توانم کرد».

منابع

  • حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2 نقل از سایت حوزه، تاریخ بازیابی: 13 دی ماه 1391.
  • الکامل فی التاریخ - لابن الأثیر.
  • سيد رضا هدايتي، امين عباسي، حج، بازیابی: 13 اسفند 1392.
خلفای بنی عباس
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656)