قوم تبع: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای پادشاهان | + | منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای گروهی از پادشاهان یمن است. قرآن سرنوشت این گروه را که به خاطر گناهکاری و تکذیب پیامبران به عذاب الهی گرفتار شده اند به عنوان عبرت مسلمانان نقل می نماید. |
− | == | + | ==قوم تُبّع و سرنوشت آنان در قرآن== |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است: | در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است: | ||
− | + | «{{متن قرآن|{{آیه|44|37}}}}»([[آیه 37 سوره دخان]]) | |
− | + | «آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟! آنان را هلاک کردیم، آنها قومی گناهکار بودند» | |
− | + | «{{متن قرآن|وَ أَصحَْابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کلٌُّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فحََقَّ وَعِید}}» ([[آیه 14 سوره دخان]]) | |
− | + | «و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب] و قوم تبّع، که هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت.» | |
− | + | از این آیات معلوم می گردد که قوم تبع که از مردم مکه در ثروت و قدرت و ... بالاتر بودند مردمی طاغی و گنهکار بودند که پیامبران الهی را تکذیب می نمودند و سرانجام آنان به عذاب الهی گرفتار شدند. | |
− | == | + | == تبّع چه کسی است؟ == |
− | در | + | " تُبّع " از ریشه "تَبِعَ" است. راغب در کتاب مفردات الفاظ قرآن می گوید: "تبعه" یعنی دنباله روی او را کرد. و تبعیت گاهی جسمی است و گاهی با پذیرفتن دستور و اطاعت کردن است. و تُبّع رؤسایی بودند که به خاطر پیروی بعضی از آنها از بعضی دیگر در ریاست و سیاست این چنین نامیده شدهاند و جمع آن "تبابعه" است.<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم، 1412 ق،اول،ص162 و 163</ref> اما در تاریخ تبع لقبی برای پادشاهان یمن است از سسلسله [[حمیر]] است.<ref>نثر طوبی، علامه شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، چاپ پنجم، 1388 ش، ج1، ص 104</ref> |
− | + | اما اینکه تبعی که خداوند نام او را برده در چه عهدی و در کدام شهر بوده است معلوم نیست. در تفسیر مجمع البیان آمده است: | |
− | + | :نام اين تبع «اسعد ابو كرب» بوده است. سهل بن سعد از پيامبر اكرم (ص) روايت ميكند كه فرمودند: تبع را نفرين نكنيد، زيرا تبع اسلام آورده است. و كعب مي گويد: تبع مردى صالح بوده است، خداوند او را مذمت نكرده است، بلكه خداوند قوم حضرت را مذمّت كرده است. وليد بن صبيح از حضرت صادق (ع) روايت مي كند كه فرمودند: تبع به دو قبيله اوس و خزرج گفت اينجا سكونت كنيد تا پيامبر آخر الزّمان ظهور كند و اگر من او را درك كنم باو ايمان خواهم آورد، و در خدمت او خواهم بود..<ref>طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، 1360ش، اول، ج22، ص312</ref> | |
− | + | در تفسير برهان نيز چند حديث در همين مضمون منقول است. در كمال الدين صدوق ره ص 169 باب 11 سه حديث در مدح تبّع آمده از جمله از ابن عباس كه گفت كار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود.<ref>قاموس قرآن، علیاکبر قرشی، ج1، ص266</ref> | |
− | + | در تواریخ آمده:"تبّع" در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی میکند تا خانۀ خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا میشود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه میبینند، چون منصرف میشود، بهبودی مییابد و کعبه را محترم میدارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن میپوشاند.<ref> خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472 </ref>او مدت یکماه هر روز صد شتر را نحر میکرد و با گوشت آن مردم را اطعام مینمود. بعد از مدتی، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامی از مردم یمن بنام «غسان» را در آنجا اسکان داد، آنها کسانی بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (ص) هستههای اولیه انصار را تشکیل دادند.<ref>- عزیزی، یوسف؛ داستان پیامبران یا قصههای قرآن از آدم تا خاتم، تهران، هاد،1380 ش، اول، ص669</ref>اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» میگویند.<ref> تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196</ref><ref>علی محمودی، قوم تُبّع،[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33963 سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی]، بازیابی: 30 دی ماه 1392.</ref> | |
− | + | در برخی منابع آمده است تُبع (اسعد ابوكرب) در يكى از سفرهاى كشورگشايى خود، براى فتح مدينه، نزديك مدينه آمد، و مدينه را محاصره كرد، براى علماى يهود پيام فرستاد كه من سرزمين مدينه را ويران مى كنم، تا هيچ يهودى در آن نماند و فقط آيين عرب در آنجا حاكم گردد. | |
− | + | اعلم علماى يهود به نام شامول در آن جا بود گفت: اى پادشاه! اينجا شهرى است كه هجرتگاه پيامبرى از دودمان اسماعيل است كه در مكه متولد مىشود. سپس بخشى از اوصاف پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را بر شمرد، تُبع گويا سابقه ذهنى در اين باره داشت، گفت: بنابر اين من از تخريب اين شهر صرف نظر مىكنم. | |
− | + | اسعد به بعضى از قبيله اوس و خزرج كه در كنارش بودند فرمان داد كه در اين شهر بمانيد و هنگامى كه پيامبر موعود، خروج كرد او را يارى كنيد، و فرزندان خود را به اين موضوع سفارش نماييد، و حتى در ضمن نامه اى به آنها، ايمان خود نسبت به آن پيامبر موعود را اعلام نمود.<ref>تفسير روح المعانى، ج 25، ص 118 نقل از قصه هاى قرآن به قلم روان، محمد محمدى اشتهاردى</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | در | ||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
{{قرآن}} | {{قرآن}} |
نسخهٔ ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۴۰
منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای گروهی از پادشاهان یمن است. قرآن سرنوشت این گروه را که به خاطر گناهکاری و تکذیب پیامبران به عذاب الهی گرفتار شده اند به عنوان عبرت مسلمانان نقل می نماید.
قوم تُبّع و سرنوشت آنان در قرآن
در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است:
«أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ أَهْلَكْنَاهُمْ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ»(آیه 37 سوره دخان)
«آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟! آنان را هلاک کردیم، آنها قومی گناهکار بودند»
«وَ أَصحَْابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کلٌُّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فحََقَّ وَعِید» (آیه 14 سوره دخان)
«و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب] و قوم تبّع، که هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت.»
از این آیات معلوم می گردد که قوم تبع که از مردم مکه در ثروت و قدرت و ... بالاتر بودند مردمی طاغی و گنهکار بودند که پیامبران الهی را تکذیب می نمودند و سرانجام آنان به عذاب الهی گرفتار شدند.
تبّع چه کسی است؟
" تُبّع " از ریشه "تَبِعَ" است. راغب در کتاب مفردات الفاظ قرآن می گوید: "تبعه" یعنی دنباله روی او را کرد. و تبعیت گاهی جسمی است و گاهی با پذیرفتن دستور و اطاعت کردن است. و تُبّع رؤسایی بودند که به خاطر پیروی بعضی از آنها از بعضی دیگر در ریاست و سیاست این چنین نامیده شدهاند و جمع آن "تبابعه" است.[۱] اما در تاریخ تبع لقبی برای پادشاهان یمن است از سسلسله حمیر است.[۲]
اما اینکه تبعی که خداوند نام او را برده در چه عهدی و در کدام شهر بوده است معلوم نیست. در تفسیر مجمع البیان آمده است:
- نام اين تبع «اسعد ابو كرب» بوده است. سهل بن سعد از پيامبر اكرم (ص) روايت ميكند كه فرمودند: تبع را نفرين نكنيد، زيرا تبع اسلام آورده است. و كعب مي گويد: تبع مردى صالح بوده است، خداوند او را مذمت نكرده است، بلكه خداوند قوم حضرت را مذمّت كرده است. وليد بن صبيح از حضرت صادق (ع) روايت مي كند كه فرمودند: تبع به دو قبيله اوس و خزرج گفت اينجا سكونت كنيد تا پيامبر آخر الزّمان ظهور كند و اگر من او را درك كنم باو ايمان خواهم آورد، و در خدمت او خواهم بود..[۳]
در تفسير برهان نيز چند حديث در همين مضمون منقول است. در كمال الدين صدوق ره ص 169 باب 11 سه حديث در مدح تبّع آمده از جمله از ابن عباس كه گفت كار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود.[۴]
در تواریخ آمده:"تبّع" در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی میکند تا خانۀ خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا میشود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه میبینند، چون منصرف میشود، بهبودی مییابد و کعبه را محترم میدارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن میپوشاند.[۵]او مدت یکماه هر روز صد شتر را نحر میکرد و با گوشت آن مردم را اطعام مینمود. بعد از مدتی، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامی از مردم یمن بنام «غسان» را در آنجا اسکان داد، آنها کسانی بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (ص) هستههای اولیه انصار را تشکیل دادند.[۶]اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» میگویند.[۷][۸]
در برخی منابع آمده است تُبع (اسعد ابوكرب) در يكى از سفرهاى كشورگشايى خود، براى فتح مدينه، نزديك مدينه آمد، و مدينه را محاصره كرد، براى علماى يهود پيام فرستاد كه من سرزمين مدينه را ويران مى كنم، تا هيچ يهودى در آن نماند و فقط آيين عرب در آنجا حاكم گردد.
اعلم علماى يهود به نام شامول در آن جا بود گفت: اى پادشاه! اينجا شهرى است كه هجرتگاه پيامبرى از دودمان اسماعيل است كه در مكه متولد مىشود. سپس بخشى از اوصاف پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را بر شمرد، تُبع گويا سابقه ذهنى در اين باره داشت، گفت: بنابر اين من از تخريب اين شهر صرف نظر مىكنم.
اسعد به بعضى از قبيله اوس و خزرج كه در كنارش بودند فرمان داد كه در اين شهر بمانيد و هنگامى كه پيامبر موعود، خروج كرد او را يارى كنيد، و فرزندان خود را به اين موضوع سفارش نماييد، و حتى در ضمن نامه اى به آنها، ايمان خود نسبت به آن پيامبر موعود را اعلام نمود.[۹]
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم، 1412 ق،اول،ص162 و 163
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، کتابفروشی اسلامیه، چاپ پنجم، 1388 ش، ج1، ص 104
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، 1360ش، اول، ج22، ص312
- ↑ قاموس قرآن، علیاکبر قرشی، ج1، ص266
- ↑ خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472
- ↑ - عزیزی، یوسف؛ داستان پیامبران یا قصههای قرآن از آدم تا خاتم، تهران، هاد،1380 ش، اول، ص669
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196
- ↑ علی محمودی، قوم تُبّع،سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی، بازیابی: 30 دی ماه 1392.
- ↑ تفسير روح المعانى، ج 25، ص 118 نقل از قصه هاى قرآن به قلم روان، محمد محمدى اشتهاردى