ذوالقرنین: تفاوت بین نسخهها
(جابجایی مطالب و تکمیل) |
|||
سطر ۱۹: | سطر ۱۹: | ||
# تاج مخصوص او كه داراي دو شاخك بوده<ref>شريعتمداري، جعفر، شرح و تفسير لغات بر اساس تفسير نمونه، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1374، اول، ج 2، ص 105</ref> و... | # تاج مخصوص او كه داراي دو شاخك بوده<ref>شريعتمداري، جعفر، شرح و تفسير لغات بر اساس تفسير نمونه، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1374، اول، ج 2، ص 105</ref> و... | ||
− | |||
− | در اين كه او | + | ==ياد كرد قرآن از ذوالقرنين== |
+ | |||
+ | داستان ذوالقرنين در [[سوره كهف]] آيات 83 تا 97 ذكر شده است و آنچه از اين آيات برميآيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود.<ref>حاج سيد جوادي، احمد صدر و بهاءالدين خرمشاهي و كامران فاني، دايره المعارف تشيع تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 1379، اول، ج8، ص61.</ref>، وي مؤمن، موحد و مهربان بوده و از طريق عدل و داد منحرف نميشود، به همين جهت مشمول لطف خاص خدا بوده به مال و ثروت علاقهاي نداشته است:<ref>شرح و تفسير لغات، پيشين، ص 106.</ref> | ||
− | + | {{متن قرآن|«وَيَسْئَلونَكَ عَنْ ذِي القَرْنَين»}}؛ و از تو درباره ذوالقرنين ميپرسند. {{متن قرآن|«إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا»}}؛<ref>[[سوره كهف]]/ 84 – 83 ترجمه آيات از آيت الله مكارم شيرازي ميباشد.</ref> ما به او در روي زمين، قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم، او از اين اسباب پيروي (و استفاده) كرد. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ==سه لشكركشی مهم ذوالقرنين== | |
+ | '''1- لشكركشي او به سوي مغرب:''' | ||
− | + | در اين سفر به مكاني ميرسد و در نظرش مجسم ميشود كه خورشيد در آب تيره و گل آلودي غروب ميكند، گويا در اين سرزمين مردم كافر بودهاند.<ref>[[سوره كهف]]/ 88-86.</ref> | |
− | + | '''2- سفر به سوي مشرق:''' | |
− | |||
− | + | در آنجا مردمي وجود داشتند كه از نظر تمدن عقب افتاده بوده و پوششي بر تن نداشتهاند يا مسكن و كوه و درختي در آنجا نبوده است،<ref>مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، دهم، ج 12، ص 529.</ref> اما اين كه چرا به آنجا سفر كرده و چه اقداماتي انجام داده، به آن تصريح نشده<ref>[[سوره كهف]]/90.</ref> | |
− | + | '''3- سفر به شمال:''' | |
− | + | در اين سفر به منطقهاي كوهستاني ميرسد كه مردمش زباني مخصوص به خود داشته و سخني نميفهميدند (يا از نظر تمدن يا از نظر فكري در سطح پائين بودند) و از ناحيه قوم [[یأجوج و مأجوج]] آزار ميديدند. | |
− | + | به خواست ايشان، ذوالقرنين محل عبور و حمله يأجوج و مأجوج را با سدي آهني كه از مس يا سرب پوشيده شده بود، مسدود كرد.<ref>[[سوره كهف]]/97-93.</ref> (كوروش نيز براي اصلاح امر مادها كه در شمال قرار داشت به حوالي كوههاي قفقاز (كوه قاف) لشكركشي كرد و تنگهاي كه محل عبور اقوام وحشي و ويرانگر بود را با سد آهني پوشانيد).<ref>قاموس قرآن، پيشين، ص 317.</ref> | |
− | + | اين كه آن مردم، با آن كه زبان نميدانستند چگونه خواسته خود را بازگو كردند مورد اختلاف است، يا در بين ايشان مترجماني وجود داشته يا با رمز و اشاره و يا برخي از ايشان كه زبان ميدانستند از ذوالقرنين چنين خواستند.<ref>دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377، دوم، ج 8، ص 11553.</ref> | |
− | |||
− | + | ==ذوالقرنين كيست؟== | |
− | + | در اين كه او چه شخصي است، نظرات مختلف است به اضافه اين كه قرآن هم به شخصيت وي تصريح نكرده؛ نظرات عبارتند از: | |
− | + | # اسكندر مقدونی | |
+ | # يكي از پادشاهان يمن | ||
+ | # كوروش هخامنشی<ref>مصطفوي، حسن، التحقيق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1368، اول، ج 9، ص 250.</ref> | ||
+ | # منذر بن ماء السماء | ||
+ | # تسن چی هوانگ تی (بزرگترين پادشاه قديم چين).<ref>دانشنامه قرآن و... پيشين، ص 1081.</ref> و... | ||
− | + | قول اول در میان مفسرین مشهورتر است.<ref>نثر طوبی، علامه شعرانی، ص 280</ref> و جديدترين نظر در اين مورد از "ابوالكلام آزاد" است، وي معتقد است ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است و صفاتي كه [[قرآن]] براي او ذكر كرده با تاريخ زندگي او منطبق است،<ref>شرح و تفسير لغات.... پيشين، ص 105-104.</ref> برخي از مفسرين از جمله علامه طباطبائی ره اين نظريه را پذيرفتهاند. | |
− | + | '''دلائل کسانی که اسکندر را ذوالقرنین می دانند:''' | |
+ | #اسکندر کلاه خودی بر سر می گذاشت که دو برآمدگی میان تهی داشت و بر هر یک پری از شتر مرغ یا پرنده دیگری می گذاشت.<ref>نثر طوبی، علامه شعرانی، ص 280</ref> | ||
+ | # قرآن دلالت مى كند بر اينكه سلطنت اين مرد تا اقصى نقاط مغرب، و اقصاى مشرق و جهت شمال گسترش يافته، و اين در حقيقت همان معموره آن روز زمين است. و پادشاهى كه در کتابهای تاریخی شهرت پیدا نموده باشد که دایره ملکش به این حد رسیده باشد تنها اسكندر مقدونى است.<ref>تفسیر المیزان، ج13، ص 383 به نقل از تفسیر کبیر فخز رازی</ref> | ||
− | ''' | + | '''دلائل کسانی که کورش را ذوالقرنین می دانند:''' |
− | در | + | 1- مطابق با آنچه در قرآن آمده ذوالقرنین از بندگان صالح و مومن خداوند بوده است و کوروش طبق اسناد تاریخی مردی مؤمن و خدا پرست بوده است.<ref>الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص391</ref> |
− | + | 2- اولین حمله ذوالقرنین به مغرب بوده است و اولين حمله كوروش هخامنشي نيز به غرب بوده، وي به پادشاه ليدي (تركيه امروز) حمله ميكند.<ref>قاموس قرآن پيشين، ص 316.</ref> کوروش همچنین براي سركوبي شورش قبائل كيدروسيا (بلوچستان فعلي) و باكتريا (بلخ) به مشرق حمله كرده است.<ref>قاموس قرآن،ج5، ص 316.</ref> | |
− | در | + | 3- اخیراً مجسمه ای سنگى در مشهد مرغاب در جنوب ايران از کوروش كشف شده که در آن بر سر تمثال کوروش دو شاخ ديده مىشود كه هر دو در وسط سر او در آمده يكى از آن دو به طرف جلو و يكى ديگر به طرف عقب خم شده است.<ref>الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص 393 |
+ | </ref> | ||
− | + | 4- سد موجود در تنگه كوههاى قفقاز، يعنى سلسله كوههايى كه از درياى خزر شروع شده و تا درياى سياه امتداد دارد، و آن تنگه را تنگه"داریال" مى نامند و ميان دو شهر تفليس و" ولادى كيوكز" واقع شده سدى است كه در تنگه اى واقع در ميان دو كوه خيلى بلند ساخته شده و جهت شمالى آن كوه را به جهت جنوبىاش متصل كرده است، به طورى كه اگر اين سد ساخته نمى شد تنها دهانه اى كه راه ميان جنوب و شمال آسيا بود همين تنگه بود. با ساختن آن اين سلسله جبال به ضميمه درياى خزر و درياى سياه يك حاجز و مانع طبيعى به طول هزارها كيلومتر ميان شمال و جنوب آسيا شده. | |
− | اين كه آن | + | و در آن اعصار اقوامى شرير از سكنه شمال شرقى آسيا از اين تنگه به طرف بلاد جنوبى قفقاز، يعنى ارمنستان و ايران و آشور و كلده، حمله مىآوردند و مردم اين سرزمينها را غارت مىكردند. و در حدود سده هفتم قبل از ميلاد حمله عظيمى كردند، به طورى كه دست چپاول و قتل و برده گيريشان عموم بلاد را گرفت تا آنجا كه به پايتخت آشور يعنى شهر نينوا هم رسيدند، و اين زمان تقريبا همان زمان كورش است. |
+ | مورخان قديم- نظير هردوت يونانى- سير كورش را به طرف شمال ايران براى خاموش كردن آتش فتنهاى كه در آن نواحى شعلهور شده بود آورده اند. و على الظاهر چنين به نظر مىرسد كه در همين سفر سد مزبور را در تنگه داريال و با استدعاى اهالى آن مرز و بوم و تظلمشان از فتنه اقوام شرور بنا نهاده و آن را با سنگ و آهن ساخته است و تنها سدى كه در دنيا در ساختمانش آهن به كار رفته همين سد است، و انطباق آيه" فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ..." بر اين سد روشن است.<ref>الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص 394 | ||
+ | </ref> | ||
==سرانجام ذوالقرنين== | ==سرانجام ذوالقرنين== |
نسخهٔ ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۵۵
ذوالقرنین یكي از ناشناخته ترين و بحث انگيزترين شخصيت های قصص قرآني ميباشد. برخی از مفسرین معتقدند ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است. آنچه از آيات قرآن برميآيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود.
محتویات
مفهوم شناسی
ذوالقرنين مركب از دو كلمه است:
- "ذو" كه در لغت به معني صاحب است (در حالت نصب آن «ذا» و در حالت جر «ذي»).[۱]
- "قرْن" كه در لغت به معني جمع كردن میباشد، اقتران از همين ريشه اجتماع دو چيز يا چيزهاست،[۲] به استخوان شاخ نيز "قَرن" گويند.[۳]
تركيب "ذوالقرنين" معاني مختلفي دارد و يكي از معاني لغوي آن صاحب دو شاخ است و در اصطلاح نام شخصي ميباشد که نام او سه بار در قرآن آمده است، او یكي از ناشناخته ترين و بحث انگيزترين شخصيت های قصص قرآني ميباشد.[۴]
وجه تسميه
اولين اختلاف پيرامون "ذوالقرنين" وجه تسميه اوست، اقتضاي مباحث تاريخي و فقدان نصوص قطعي روايي در مسأله تسميه ذوالقرنين، باعث اين اختلاف شده است؛ (البته براي قرآن اسم افراد مهم نيست بلکه مهم شخصيت و اعمال افراد است).
- او به شرق و غرب عالم رسيد كه عرب از آن تعبير به قرني الشمس (دو شاخ آفتاب) ميكند.
- دو قرن زندگي يا حكومت او
- وجود برآمدگي مخصوص در دو طرف سر او
- تاج مخصوص او كه داراي دو شاخك بوده[۵] و...
ياد كرد قرآن از ذوالقرنين
داستان ذوالقرنين در سوره كهف آيات 83 تا 97 ذكر شده است و آنچه از اين آيات برميآيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود.[۶]، وي مؤمن، موحد و مهربان بوده و از طريق عدل و داد منحرف نميشود، به همين جهت مشمول لطف خاص خدا بوده به مال و ثروت علاقهاي نداشته است:[۷]
«وَيَسْئَلونَكَ عَنْ ذِي القَرْنَين»؛ و از تو درباره ذوالقرنين ميپرسند. «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا»؛[۸] ما به او در روي زمين، قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم، او از اين اسباب پيروي (و استفاده) كرد.
سه لشكركشی مهم ذوالقرنين
1- لشكركشي او به سوي مغرب:
در اين سفر به مكاني ميرسد و در نظرش مجسم ميشود كه خورشيد در آب تيره و گل آلودي غروب ميكند، گويا در اين سرزمين مردم كافر بودهاند.[۹] 2- سفر به سوي مشرق:
در آنجا مردمي وجود داشتند كه از نظر تمدن عقب افتاده بوده و پوششي بر تن نداشتهاند يا مسكن و كوه و درختي در آنجا نبوده است،[۱۰] اما اين كه چرا به آنجا سفر كرده و چه اقداماتي انجام داده، به آن تصريح نشده[۱۱]
3- سفر به شمال:
در اين سفر به منطقهاي كوهستاني ميرسد كه مردمش زباني مخصوص به خود داشته و سخني نميفهميدند (يا از نظر تمدن يا از نظر فكري در سطح پائين بودند) و از ناحيه قوم یأجوج و مأجوج آزار ميديدند.
به خواست ايشان، ذوالقرنين محل عبور و حمله يأجوج و مأجوج را با سدي آهني كه از مس يا سرب پوشيده شده بود، مسدود كرد.[۱۲] (كوروش نيز براي اصلاح امر مادها كه در شمال قرار داشت به حوالي كوههاي قفقاز (كوه قاف) لشكركشي كرد و تنگهاي كه محل عبور اقوام وحشي و ويرانگر بود را با سد آهني پوشانيد).[۱۳]
اين كه آن مردم، با آن كه زبان نميدانستند چگونه خواسته خود را بازگو كردند مورد اختلاف است، يا در بين ايشان مترجماني وجود داشته يا با رمز و اشاره و يا برخي از ايشان كه زبان ميدانستند از ذوالقرنين چنين خواستند.[۱۴]
ذوالقرنين كيست؟
در اين كه او چه شخصي است، نظرات مختلف است به اضافه اين كه قرآن هم به شخصيت وي تصريح نكرده؛ نظرات عبارتند از:
- اسكندر مقدونی
- يكي از پادشاهان يمن
- كوروش هخامنشی[۱۵]
- منذر بن ماء السماء
- تسن چی هوانگ تی (بزرگترين پادشاه قديم چين).[۱۶] و...
قول اول در میان مفسرین مشهورتر است.[۱۷] و جديدترين نظر در اين مورد از "ابوالكلام آزاد" است، وي معتقد است ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است و صفاتي كه قرآن براي او ذكر كرده با تاريخ زندگي او منطبق است،[۱۸] برخي از مفسرين از جمله علامه طباطبائی ره اين نظريه را پذيرفتهاند.
دلائل کسانی که اسکندر را ذوالقرنین می دانند:
- اسکندر کلاه خودی بر سر می گذاشت که دو برآمدگی میان تهی داشت و بر هر یک پری از شتر مرغ یا پرنده دیگری می گذاشت.[۱۹]
- قرآن دلالت مى كند بر اينكه سلطنت اين مرد تا اقصى نقاط مغرب، و اقصاى مشرق و جهت شمال گسترش يافته، و اين در حقيقت همان معموره آن روز زمين است. و پادشاهى كه در کتابهای تاریخی شهرت پیدا نموده باشد که دایره ملکش به این حد رسیده باشد تنها اسكندر مقدونى است.[۲۰]
دلائل کسانی که کورش را ذوالقرنین می دانند:
1- مطابق با آنچه در قرآن آمده ذوالقرنین از بندگان صالح و مومن خداوند بوده است و کوروش طبق اسناد تاریخی مردی مؤمن و خدا پرست بوده است.[۲۱]
2- اولین حمله ذوالقرنین به مغرب بوده است و اولين حمله كوروش هخامنشي نيز به غرب بوده، وي به پادشاه ليدي (تركيه امروز) حمله ميكند.[۲۲] کوروش همچنین براي سركوبي شورش قبائل كيدروسيا (بلوچستان فعلي) و باكتريا (بلخ) به مشرق حمله كرده است.[۲۳]
3- اخیراً مجسمه ای سنگى در مشهد مرغاب در جنوب ايران از کوروش كشف شده که در آن بر سر تمثال کوروش دو شاخ ديده مىشود كه هر دو در وسط سر او در آمده يكى از آن دو به طرف جلو و يكى ديگر به طرف عقب خم شده است.[۲۴]
4- سد موجود در تنگه كوههاى قفقاز، يعنى سلسله كوههايى كه از درياى خزر شروع شده و تا درياى سياه امتداد دارد، و آن تنگه را تنگه"داریال" مى نامند و ميان دو شهر تفليس و" ولادى كيوكز" واقع شده سدى است كه در تنگه اى واقع در ميان دو كوه خيلى بلند ساخته شده و جهت شمالى آن كوه را به جهت جنوبىاش متصل كرده است، به طورى كه اگر اين سد ساخته نمى شد تنها دهانه اى كه راه ميان جنوب و شمال آسيا بود همين تنگه بود. با ساختن آن اين سلسله جبال به ضميمه درياى خزر و درياى سياه يك حاجز و مانع طبيعى به طول هزارها كيلومتر ميان شمال و جنوب آسيا شده.
و در آن اعصار اقوامى شرير از سكنه شمال شرقى آسيا از اين تنگه به طرف بلاد جنوبى قفقاز، يعنى ارمنستان و ايران و آشور و كلده، حمله مىآوردند و مردم اين سرزمينها را غارت مىكردند. و در حدود سده هفتم قبل از ميلاد حمله عظيمى كردند، به طورى كه دست چپاول و قتل و برده گيريشان عموم بلاد را گرفت تا آنجا كه به پايتخت آشور يعنى شهر نينوا هم رسيدند، و اين زمان تقريبا همان زمان كورش است. مورخان قديم- نظير هردوت يونانى- سير كورش را به طرف شمال ايران براى خاموش كردن آتش فتنهاى كه در آن نواحى شعلهور شده بود آورده اند. و على الظاهر چنين به نظر مىرسد كه در همين سفر سد مزبور را در تنگه داريال و با استدعاى اهالى آن مرز و بوم و تظلمشان از فتنه اقوام شرور بنا نهاده و آن را با سنگ و آهن ساخته است و تنها سدى كه در دنيا در ساختمانش آهن به كار رفته همين سد است، و انطباق آيه" فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ..." بر اين سد روشن است.[۲۵]
سرانجام ذوالقرنين
مفسران پيرامون عاقبت كار او سخني به ميان نياوردهاند اما اگر ذوالقرنين همان كوروش باشد، دولتش توسط اسكندر مقدوني سقوط ميكند[۲۶] و او به واسطه زخمي كه در جنگ سال 525 قبل از ميلاد به وي رسيده بود، درگذشت.[۲۷]
پانویس
- ↑ قرشي علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه؛ 1376، چاپ هفتم، ج3، ص29.
- ↑ قاموس قرآن، همان، ج5، ص309.
- ↑ راغب اصفهاني، مفردات، تهران، مرتضوي، 1369، اول، ج3، ص177.
- ↑ خرمشاهي، بهاءالدين دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، اول، ج1، ص1081.
- ↑ شريعتمداري، جعفر، شرح و تفسير لغات بر اساس تفسير نمونه، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1374، اول، ج 2، ص 105
- ↑ حاج سيد جوادي، احمد صدر و بهاءالدين خرمشاهي و كامران فاني، دايره المعارف تشيع تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 1379، اول، ج8، ص61.
- ↑ شرح و تفسير لغات، پيشين، ص 106.
- ↑ سوره كهف/ 84 – 83 ترجمه آيات از آيت الله مكارم شيرازي ميباشد.
- ↑ سوره كهف/ 88-86.
- ↑ مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، دهم، ج 12، ص 529.
- ↑ سوره كهف/90.
- ↑ سوره كهف/97-93.
- ↑ قاموس قرآن، پيشين، ص 317.
- ↑ دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377، دوم، ج 8، ص 11553.
- ↑ مصطفوي، حسن، التحقيق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1368، اول، ج 9، ص 250.
- ↑ دانشنامه قرآن و... پيشين، ص 1081.
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، ص 280
- ↑ شرح و تفسير لغات.... پيشين، ص 105-104.
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، ص 280
- ↑ تفسیر المیزان، ج13، ص 383 به نقل از تفسیر کبیر فخز رازی
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص391
- ↑ قاموس قرآن پيشين، ص 316.
- ↑ قاموس قرآن،ج5، ص 316.
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص 393
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص 394
- ↑ قاموس قرآن، پيشين، ص 318.
- ↑ مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، بيروت، 1928 م، بی نا، ص 743.
منابع
- ذوالقرنین، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی) تاریخ بازیابی: 30 دی 1391.
- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی