ذوالقرنین: تفاوت بین نسخهها
Movahedian (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | ذوالقرنین یكي از ناشناخته ترين و بحث انگيزترين شخصيت های قصص قرآني ميباشد.برخی از مفسرین معتقدند ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است. آنچه از آيات قرآن برميآيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود. | + | ذوالقرنین یكي از ناشناخته ترين و بحث انگيزترين شخصيت های قصص قرآني ميباشد. برخی از مفسرین معتقدند ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است. آنچه از آيات قرآن برميآيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود. |
− | |||
− | |||
==مفهوم شناسی== | ==مفهوم شناسی== | ||
سطر ۳۱: | سطر ۲۹: | ||
# تسن چی هوانگ تی (بزرگترين پادشاه قديم چين).<ref>دانشنامه قرآن و... پيشين، ص 1081.</ref> و... | # تسن چی هوانگ تی (بزرگترين پادشاه قديم چين).<ref>دانشنامه قرآن و... پيشين، ص 1081.</ref> و... | ||
− | جديدترين نظر در اين مورد از "ابوالكلام آزاد" است، وي معتقد است ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است و صفاتي كه [[قرآن]] براي او ذكر كرده با تاريخ زندگي او منطبق است،<ref>شرح و تفسير لغات.... پيشين، ص 105-104.</ref> برخي از مفسرين اين نظريه را پذيرفتهاند. | + | قول اول در میان مفسرین مشهورتر است.<ref>نثر طوبی، علامه شعرانی، ص 280</ref> و جديدترين نظر در اين مورد از "ابوالكلام آزاد" است، وي معتقد است ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است و صفاتي كه [[قرآن]] براي او ذكر كرده با تاريخ زندگي او منطبق است،<ref>شرح و تفسير لغات.... پيشين، ص 105-104.</ref> برخي از مفسرين از جمله علامه طباطبائی ره اين نظريه را پذيرفتهاند. |
+ | |||
+ | |||
+ | دلائل کسانی که اسکندر را ذوالقرنین می دانند از این قرار است: | ||
+ | #اسکندر کلاه خودی بر سر می گذاشت که دو برآمدگی میان تهی داشت و بر هر یک پری از شتر مرغ یا پرنده دیگری می گذاشت. | ||
+ | # قرآن دلالت مى كند بر اينكه سلطنت اين مرد تا اقصى نقاط مغرب، و اقصاى مشرق و جهت شمال گسترش يافته، و اين در حقيقت همان معموره آن روز زمين است. و پادشاهى كه در کتابهای تاریخی شهرت پیدا نموده باشد که دایره ملکش به این حد رسیده باشد تنها اسكندر مقدونى است.<ref>تفسیر المیزان، ج13، ص 383 به نقل از تفسیر کبیر فخز رازی</ref> | ||
+ | |||
+ | دلائل کسانی که کورش را ذوالقرنین می دانند: | ||
+ | |||
+ | 1- کورش طبق اسناد تاریخی مردی مؤمن و خدا پرست بوده | ||
+ | |||
+ | 2- این که برای کوروش سفری به مغرب و سفری به مشرق نقل شده است | ||
+ | |||
+ | 3- کوروش در سرزمینهای شمالی ایران سدّی ساخته که در آن آهن بکار رفته است | ||
+ | 4- اخیراً مجسمه ای را کشف کرده اند که در آن کوروش تاجی بر سر گذاشته که دو شاخ دارد و عده ای از مورخین وجه تسمیه ذوالقرنین را که دو شاخ داشته نقل کرده اند. <ref>خلاصه ای از آنچه به تفصیل، مرحوم علامه طباطبایی به آن پرداخته است. جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید به جلد 13 المیزان ذیل تفسیر آیات 83 تا 102 مراجعه نمائید.</ref> | ||
==ياد كرد قرآن از ذوالقرنين== | ==ياد كرد قرآن از ذوالقرنين== | ||
سطر ۶۵: | سطر ۷۷: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=30928 ذوالقرنین، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 30 دی 1391. | + | *[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=30928 ذوالقرنین، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 30 دی 1391. |
+ | *تفسیر المیزان، علامه طباطبائی | ||
{{قرآن}} | {{قرآن}} |
نسخهٔ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۵۱
ذوالقرنین یكي از ناشناخته ترين و بحث انگيزترين شخصيت های قصص قرآني ميباشد. برخی از مفسرین معتقدند ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است. آنچه از آيات قرآن برميآيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود.
محتویات
مفهوم شناسی
ذوالقرنين مركب از دو كلمه است:
- "ذو" كه در لغت به معني صاحب است (در حالت نصب آن «ذا» و در حالت جر «ذي»).[۱]
- "قرْن" كه در لغت به معني جمع كردن میباشد، اقتران از همين ريشه اجتماع دو چيز يا چيزهاست،[۲] به استخوان شاخ نيز "قَرن" گويند.[۳]
تركيب "ذوالقرنين" معاني مختلفي دارد و يكي از معاني لغوي آن صاحب دو شاخ است و در اصطلاح نام شخصي ميباشد که نام او سه بار در قرآن آمده است، او یكي از ناشناخته ترين و بحث انگيزترين شخصيت های قصص قرآني ميباشد.[۴]
وجه تسميه
اولين اختلاف پيرامون "ذوالقرنين" وجه تسميه اوست، اقتضاي مباحث تاريخي و فقدان نصوص قطعي روايي در مسأله تسميه ذوالقرنين، باعث اين اختلاف شده است؛ (البته براي قرآن اسم افراد مهم نيست بلکه مهم شخصيت و اعمال افراد است).
- او به شرق و غرب عالم رسيد كه عرب از آن تعبير به قرني الشمس (دو شاخ آفتاب) ميكند.
- دو قرن زندگي يا حكومت او
- وجود برآمدگي مخصوص در دو طرف سر او
- تاج مخصوص او كه داراي دو شاخك بوده[۵] و...
ذوالقرنين كيست؟
در اين كه او چه شخصي است، نظرات مختلف است به اضافه اين كه قرآن هم به شخصيت وي تصريح نكرده؛ نظرات عبارتند از:
- اسكندر مقدونی
- يكي از پادشاهان يمن
- كوروش هخامنشی[۶]
- منذر بن ماء السماء
- تسن چی هوانگ تی (بزرگترين پادشاه قديم چين).[۷] و...
قول اول در میان مفسرین مشهورتر است.[۸] و جديدترين نظر در اين مورد از "ابوالكلام آزاد" است، وي معتقد است ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است و صفاتي كه قرآن براي او ذكر كرده با تاريخ زندگي او منطبق است،[۹] برخي از مفسرين از جمله علامه طباطبائی ره اين نظريه را پذيرفتهاند.
دلائل کسانی که اسکندر را ذوالقرنین می دانند از این قرار است:
- اسکندر کلاه خودی بر سر می گذاشت که دو برآمدگی میان تهی داشت و بر هر یک پری از شتر مرغ یا پرنده دیگری می گذاشت.
- قرآن دلالت مى كند بر اينكه سلطنت اين مرد تا اقصى نقاط مغرب، و اقصاى مشرق و جهت شمال گسترش يافته، و اين در حقيقت همان معموره آن روز زمين است. و پادشاهى كه در کتابهای تاریخی شهرت پیدا نموده باشد که دایره ملکش به این حد رسیده باشد تنها اسكندر مقدونى است.[۱۰]
دلائل کسانی که کورش را ذوالقرنین می دانند:
1- کورش طبق اسناد تاریخی مردی مؤمن و خدا پرست بوده
2- این که برای کوروش سفری به مغرب و سفری به مشرق نقل شده است
3- کوروش در سرزمینهای شمالی ایران سدّی ساخته که در آن آهن بکار رفته است
4- اخیراً مجسمه ای را کشف کرده اند که در آن کوروش تاجی بر سر گذاشته که دو شاخ دارد و عده ای از مورخین وجه تسمیه ذوالقرنین را که دو شاخ داشته نقل کرده اند. [۱۱]
ياد كرد قرآن از ذوالقرنين
داستان ذوالقرنين در سوره كهف آيات 83 تا 97 ذكر شده است و آنچه از اين آيات برميآيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود.[۱۲]، وي مؤمن، موحد و مهربان بوده و از طريق عدل و داد منحرف نميشود، به همين جهت مشمول لطف خاص خدا بوده به مال و ثروت علاقهاي نداشته است:[۱۳]
«وَيَسْئَلونَكَ عَنْ ذِي القَرْنَين»؛ و از تو درباره ذوالقرنين ميپرسند. «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا»؛[۱۴] ما به او در روي زمين، قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم، او از اين اسباب پيروي (و استفاده) كرد.
سه لشكركشی مهم ذوالقرنين
1- لشكركشي او به سوي مغرب:
در اين سفر به مكاني ميرسد و در نظرش مجسم ميشود كه خورشيد در آب تيره و گل آلودي غروب ميكند، گويا در اين سرزمين مردم كافر بودهاند.[۱۵] (اولين حمله كوروش هخامنشي نيز به غرب بوده، وي به پادشاه ليدي (تركيه امروز) حمله ميكند).[۱۶]
2- سفر به سوي مشرق:
در آنجا مردمي وجود داشتند كه از نظر تمدن عقب افتاده بوده و پوششي بر تن نداشتهاند يا مسكن و كوه و درختي در آنجا نبوده است،[۱۷] اما اين كه چرا به آنجا سفر كرده و چه اقداماتي انجام داده، به آن تصريح نشده[۱۸] (كوروش كبير نيز براي سركوبي شورش قبائل كيدروسيا (بلوچستان فعلي) و باكتريا (بلخ) به مشرق حمله كرده است).[۱۹]
3- سفر به شمال:
در اين سفر به منطقهاي كوهستاني ميرسد كه مردمش زباني مخصوص به خود داشته و سخني نميفهميدند (يا از نظر تمدن يا از نظر فكري در سطح پائين بودند) و از ناحيه قوم یأجوج و مأجوج آزار ميديدند.
به خواست ايشان، ذوالقرنين محل عبور و حمله يأجوج و مأجوج را با سدي آهني كه از مس يا سرب پوشيده شده بود، مسدود كرد.[۲۰] (كوروش نيز براي اصلاح امر مادها كه در شمال قرار داشت به حوالي كوههاي قفقاز (كوه قاف) لشكركشي كرد و تنگهاي كه محل عبور اقوام وحشي و ويرانگر بود را با سد آهني پوشانيد).[۲۱]
اين كه آن مردم، با آن كه زبان نميدانستند چگونه خواسته خود را بازگو كردند مورد اختلاف است، يا در بين ايشان مترجماني وجود داشته يا با رمز و اشاره و يا برخي از ايشان كه زبان ميدانستند از ذوالقرنين چنين خواستند.[۲۲]
سرانجام ذوالقرنين
مفسران پيرامون عاقبت كار او سخني به ميان نياوردهاند اما اگر ذوالقرنين همان كوروش باشد، دولتش توسط اسكندر مقدوني سقوط ميكند[۲۳] و او به واسطه زخمي كه در جنگ سال 525 قبل از ميلاد به وي رسيده بود، درگذشت.[۲۴]
پانویس
- ↑ قرشي علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه؛ 1376، چاپ هفتم، ج3، ص29.
- ↑ قاموس قرآن، همان، ج5، ص309.
- ↑ راغب اصفهاني، مفردات، تهران، مرتضوي، 1369، اول، ج3، ص177.
- ↑ خرمشاهي، بهاءالدين دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، اول، ج1، ص1081.
- ↑ شريعتمداري، جعفر، شرح و تفسير لغات بر اساس تفسير نمونه، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1374، اول، ج 2، ص 105
- ↑ مصطفوي، حسن، التحقيق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1368، اول، ج 9، ص 250.
- ↑ دانشنامه قرآن و... پيشين، ص 1081.
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، ص 280
- ↑ شرح و تفسير لغات.... پيشين، ص 105-104.
- ↑ تفسیر المیزان، ج13، ص 383 به نقل از تفسیر کبیر فخز رازی
- ↑ خلاصه ای از آنچه به تفصیل، مرحوم علامه طباطبایی به آن پرداخته است. جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید به جلد 13 المیزان ذیل تفسیر آیات 83 تا 102 مراجعه نمائید.
- ↑ حاج سيد جوادي، احمد صدر و بهاءالدين خرمشاهي و كامران فاني، دايره المعارف تشيع تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 1379، اول، ج8، ص61.
- ↑ شرح و تفسير لغات، پيشين، ص 106.
- ↑ سوره كهف/ 84 – 83 ترجمه آيات از آيت الله مكارم شيرازي ميباشد.
- ↑ سوره كهف/ 88-86.
- ↑ قاموس قرآن پيشين، ص 316.
- ↑ مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، دهم، ج 12، ص 529.
- ↑ سوره كهف/90.
- ↑ قاموس قرآن، پيشين، ص 316.
- ↑ سوره كهف/97-93.
- ↑ قاموس قرآن، پيشين، ص 317.
- ↑ دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377، دوم، ج 8، ص 11553.
- ↑ قاموس قرآن، پيشين، ص 318.
- ↑ مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، بيروت، 1928 م، بی نا، ص 743.
منابع
- ذوالقرنین، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی) تاریخ بازیابی: 30 دی 1391.
- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی