اسلام در ایران: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | [[اسلام]] در [[ایران]]، [[دین]] رسمی کشور است و حدود 99 درصد مردم آن مسلمان هستند. روند گرویدن ایرانیان به اسلام از مدت کوتاهی بعد از مبعوث شدن [[پیامبر اسلام|حضرت محمد]] صلی الله علیه وآله به پیامبری آغاز شده است. اولین گروه از ایرانیان مسلمان آن زمان، گروهی از ایرانیان [[یمن]] و [[بحرین]] بودند و بعد از آن به دنبال حمله اعراب به ایران، ایرانیان در مدت چند قرن به اسلام گرویدند | + | [[اسلام]] در [[ایران]]، [[دین]] رسمی کشور است و حدود 99 درصد مردم آن مسلمان هستند. روند گرویدن ایرانیان به اسلام از مدت کوتاهی بعد از مبعوث شدن [[پیامبر اسلام|حضرت محمد]] صلی الله علیه وآله به پیامبری آغاز شده است. اولین گروه از ایرانیان مسلمان آن زمان، گروهی از ایرانیان [[یمن]] و [[بحرین]] بودند و بعد از آن به دنبال حمله اعراب به ایران، ایرانیان در مدت چند قرن به اسلام گرویدند. بيش از 90 درصد از مسلمانان ایران [[امامیه|شيعه دوازده امامی]] هستند. |
==ورود اسلام به ایران== | ==ورود اسلام به ایران== | ||
سطر ۶: | سطر ۶: | ||
===اولین گروه ایرانی مسلمان شده=== | ===اولین گروه ایرانی مسلمان شده=== | ||
− | اولین گروه از ایرانیان که اسلام اختیار کردند، گروهی از ایرانیان مقیم [[یمن]] و [[بحرین]] بودند که در عصر ساسانیان جزئی از حوزه امپراتوری [[ایران]] بشمار می رفتند. حکومت یمن به هنگام دعوت [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله در دست | + | اولین گروه از ایرانیان که اسلام اختیار کردند، گروهی از ایرانیان مقیم [[یمن]] و [[بحرین]] بودند که در عصر ساسانیان جزئی از حوزه امپراتوری [[ایران]] بشمار می رفتند. حکومت یمن به هنگام دعوت [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه وآله در دست باذان بن ساسان ایرانی بود. باذان از جانب [[خسرو پرویز]] بر یمن حکمرانی داشت. وقتی پیامبر اکرم در سال ششم هجری خسروپرویز را به دین اسلام دعوت کرد، وی از این موضوع سخت عصبانی شد و نامه پیامبر را پاره کرد و به باذان (عامل خود در یمن) نوشت که نویسنده نامه را نزد وی اعزام کند. باذان نیز دو نفر به [[مدینه]] فرستاد تا پیام خسرو را به پیامبر برسانند. لیکن وقتی نمایندگان در شهر مدینه بودند، رسول خدا از جانب غیب خبر قتل خسروپرویز و به قدرت رسیدن شیرویه پسرش را به نمایندگان ایران داد و به آنها گفت: مملکت شما بهزودی به تصرف مسلمین در خواهد آمد. شما به یمن باز گردید و به باذان بگویید اسلام اختیار کند. وقتی صحت قضیه بر باذان مشخص شد، وی مسلمان شد و سپس گروهی از ایرانیان که آنها را «ابناء احرار» (آزادشدگان) میگفتند، طریق مسلمانی پیش گرفتند. اینان، نخستین ایرانیانی هستند که وارد [[شریعت]] اسلام شدند.<ref>حبيب زماني محجوب، بررسي ورود اسلام به ايران، تاريخ اسلام در آينه پژوهش، سال ششم، شماره دوم، تابستان 1388، 121 ـ 144</ref> |
===حمله اعراب مسلمان به ایران=== | ===حمله اعراب مسلمان به ایران=== | ||
سطر ۲۰: | سطر ۲۰: | ||
پذیرش صلح و پرداخت جزیه در برخی از موارد پس از درگیری ابتدایی صورت میگرفت؛ به گونهای که فرماندهان به همه افراد امان میدادند. بهعنوان نمونه در خصوص فتح آذربایجان آمده است: «"عتبه بن فرقد"، "بهرام" را هزیمت کرد و صلح شد. عتبه میان خویش و مردم آذربیجان مکتوبى به این شکل نوشت: به نام خداى رحمان رحیم، این امانی است که عتبة بن فرقد عامل عمر بن خطاب، به مردم آذربایجان مىدهد، که جانها و مالها و دینها و ترتیبات دینِ همگیشان در امان است، به شرط آنکه جزیه بدهند بقدر توانشان. بر کودک و زن بیمارى که چیزى از دنیا به کف ندارد، و عابد خلوتنشین که چیزى از دنیا به کف ندارد، جزیه نیست.»<ref>قمی، عباس؛ سفینة البحار، بی جا، اسوه، چاپ اول، 1414.</ref><ref>تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (2) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران، یداله حاجی زاده</ref> | پذیرش صلح و پرداخت جزیه در برخی از موارد پس از درگیری ابتدایی صورت میگرفت؛ به گونهای که فرماندهان به همه افراد امان میدادند. بهعنوان نمونه در خصوص فتح آذربایجان آمده است: «"عتبه بن فرقد"، "بهرام" را هزیمت کرد و صلح شد. عتبه میان خویش و مردم آذربیجان مکتوبى به این شکل نوشت: به نام خداى رحمان رحیم، این امانی است که عتبة بن فرقد عامل عمر بن خطاب، به مردم آذربایجان مىدهد، که جانها و مالها و دینها و ترتیبات دینِ همگیشان در امان است، به شرط آنکه جزیه بدهند بقدر توانشان. بر کودک و زن بیمارى که چیزى از دنیا به کف ندارد، و عابد خلوتنشین که چیزى از دنیا به کف ندارد، جزیه نیست.»<ref>قمی، عباس؛ سفینة البحار، بی جا، اسوه، چاپ اول، 1414.</ref><ref>تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (2) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران، یداله حاجی زاده</ref> | ||
− | ===علاقه ایرانیان به اهلالبیت === | + | ===علاقه ایرانیان به اهلالبیت=== |
با فتح ایران، بسیاری از خاندان های ایرانی در جوار اعراب و یا حتی در درون بافت و ساختار جامعه اعراب جای گرفتند. در بیشتر موارد خاندان های ایرانی با خاندان های عرب پیمان ولاء و دوستی (موالی موالاة) داشتند و با عنوان موالی شناخته می شدند اما با وجود این، خاندان های ایرانی از روح تعرّب و [[تعصب|عصبیت]] عربی، که هنوز از جامعه اسلامی رخت بر نبسته بود، رنج می بردند.<ref>محسن حیدرنیا، علی علیه السلام و ایرانیان، موعود، تیر 1387، شماره 89، در دسترس در [https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/6671/78890 سایت حوزه]، بازدید: 13 تیر 1401 </ref> | با فتح ایران، بسیاری از خاندان های ایرانی در جوار اعراب و یا حتی در درون بافت و ساختار جامعه اعراب جای گرفتند. در بیشتر موارد خاندان های ایرانی با خاندان های عرب پیمان ولاء و دوستی (موالی موالاة) داشتند و با عنوان موالی شناخته می شدند اما با وجود این، خاندان های ایرانی از روح تعرّب و [[تعصب|عصبیت]] عربی، که هنوز از جامعه اسلامی رخت بر نبسته بود، رنج می بردند.<ref>محسن حیدرنیا، علی علیه السلام و ایرانیان، موعود، تیر 1387، شماره 89، در دسترس در [https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/6671/78890 سایت حوزه]، بازدید: 13 تیر 1401 </ref> | ||
سطر ۳۰: | سطر ۳۰: | ||
[[مرتضی مطهری|شهيد مرتضي مطهري]] معتقد است: اين علاقه و صميميت و روحيهي حقگرايي غالب ايرانيان بوده است که سبب رويکرد به اين [[دين]] و دفاع از آرمانهاي آن در همهي ادوار تاريخ و مناطق مختلف جغرافيايي گرديده بود و دليل آن هم استقبال از مکتب اهل بيت طهارت (ع) است، که از ظهور اسلام تاکنون بدان گرايش و علاقه نشان دادهاند و هم اکنون بار رسالت تشيع به خاندان پيامبر (ع) را بر دوش دارند.<ref>مطهري، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362ش، ص405 - 385</ref> وي سپس در دفع شبههي ياد شده مينويسد: اگر ايرانيان نسبت به اسلام صميميت نميداشتند، کافي بود که آنها هم مانند اعراب، بر مليت خويش تکيه زنند و در اين جهت مسلماً گوي سبقت را ميربودند؛ زيرا افتخارات نژادي ايرانيان بسي بيشتر از اعراب بود، اما اين کار را نکردند و از عرب، به اسلام پناه بردند، نه به چيز ديگر. (ايشان ايستادن علماي ايراني در مقابل [[شعوبیه|شعوبي]] گرايان افراطي را دليل آورده ميگويد:) همين که شعوبي گري به اين مرحله رسيد، تودهي مردم ايران و علماي با [[تقوا|تقواي]] ايراني، شعوبي گري را سخت محکوم کردند.<ref>مطهري، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362ش، ص 406.</ref> | [[مرتضی مطهری|شهيد مرتضي مطهري]] معتقد است: اين علاقه و صميميت و روحيهي حقگرايي غالب ايرانيان بوده است که سبب رويکرد به اين [[دين]] و دفاع از آرمانهاي آن در همهي ادوار تاريخ و مناطق مختلف جغرافيايي گرديده بود و دليل آن هم استقبال از مکتب اهل بيت طهارت (ع) است، که از ظهور اسلام تاکنون بدان گرايش و علاقه نشان دادهاند و هم اکنون بار رسالت تشيع به خاندان پيامبر (ع) را بر دوش دارند.<ref>مطهري، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362ش، ص405 - 385</ref> وي سپس در دفع شبههي ياد شده مينويسد: اگر ايرانيان نسبت به اسلام صميميت نميداشتند، کافي بود که آنها هم مانند اعراب، بر مليت خويش تکيه زنند و در اين جهت مسلماً گوي سبقت را ميربودند؛ زيرا افتخارات نژادي ايرانيان بسي بيشتر از اعراب بود، اما اين کار را نکردند و از عرب، به اسلام پناه بردند، نه به چيز ديگر. (ايشان ايستادن علماي ايراني در مقابل [[شعوبیه|شعوبي]] گرايان افراطي را دليل آورده ميگويد:) همين که شعوبي گري به اين مرحله رسيد، تودهي مردم ايران و علماي با [[تقوا|تقواي]] ايراني، شعوبي گري را سخت محکوم کردند.<ref>مطهري، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362ش، ص 406.</ref> | ||
− | ==ایران در زمان حکومت | + | ==ایران در زمان حکومت اموی و عباسی== |
− | اندکی بعد از ورود اسلام به ایران معاویه حاکم مسلمانان شد و امویان که بجای خلافت | + | اندکی بعد از ورود [[اسلام]] به [[ایران]] (40 ق)، [[معاویه]] حاکم مسلمانان شد و [[امویان]] که بجای [[خلافت]] اسلامی، شیوه سلطنت را پیشه کردند بر سر کار آمدند. آنها [[دمشق]] را جایگاه تخت و تاج خود نمودند. حاکمان اموی [[تعصب]] عربی داشتند و نسبت به غير عربان خشونت و نفرت نشان داده به آنها به شکلهای مختلف [[ظلم]] می نمودند. همین موجب شد که بعدا ایرانیان مسلمان به دعوت افرادی از نسل [[عباس بن عبدالمطلب]]، عموی [[پیامبر]] صلی الله علیه وآله، که خود را به عنوان اهل بیت پیامبر اسلام به مردم به ویژه اهل [[خراسان]] معرفی کردند، پاسخ مثبت بدهند و به آنها کمک کنند که سلسله بنی امیه را سرنگون کرده خود با عنوان [[بنی عباس]] حکومت را به دست بگیرند. |
− | اما سیاست عبّاسیان پس از تثبیت | + | اما سیاست عبّاسیان پس از تثبیت قدرت، نسبت به ایرانیان و [[علویان]] تغییر کرد. آنان شدیداً به سرکوبی این دو گروه پرداختند. این روند تا زمان [[مأمون عباسی]] ادامه داشت، تا اینکه مامون مرکز خلافت خود را از خراسان به [[عراق]] برد و ولایت خراسان و بخشهای دیگری از ایران را به یک ایرانی به نام [[طاهر بن حسین]] داد، اما طاهر با نیاوردن نام خلیفه در خطبه اش، سرسلسله حکومت خاندان طاهر شد که گرچه تحت لوای خلافت عباسیان در بغداد بود، اما در خراسان استقلال نسبی داشت و خلافت عباسی نیز به ناچار و برای حفظ قدرت خود در ایران مجبور شد آن را به رسمیت بشناسد.<ref>رجوع کنید: احمدرضا بهنیافر، ارتباط خلافت عبّاسى با حکومت هاى ایرانى، معرفت، 1386، شماره 114</ref> |
− | حکومت [[طاهریان]] در زمان محمد بن طاهر در سال | + | حکومت [[طاهریان]] در زمان محمد بن طاهر در سال ۲۵۹ قمری توسط یعقوب لیث صفاری که از سال ۲۴۷ قمری در سیستان حکومت را به دست گرفته بود، سرکوب شد. [[صفاریان]] در مقابل خلافت عباسیان قرار داشتند. حکومت صفاریان در سال ۳۹۳ قمری زمان حکومت خلف بن احمد، آخرین امیر صفاری توسط غزنویان بر چیده شد. |
− | یکی دیگر از سلسله های محلی ایران که دولت آنها از نیمه دوم سده سوم تا اواخر سده چهارم هجری به طول | + | یکی دیگر از سلسله های محلی ایران که دولت آنها از نیمه دوم سده سوم تا اواخر سده چهارم هجری به طول انجامید، سامانیان بودند. سامانیان، همانند طاهریان، از برآمدگان خلفای عباسی بودند که با حمایت آنان امارتهایی را یافتند تا آنگاه که به یک قدرت محلی در [[ماوراءالنهر]] و خراسان تبدیل شدند. |
− | از سال ۳۴۴ ه.ق تا ۶۱۶ ه. ق سه | + | از سال ۳۴۴ ه.ق تا ۶۱۶ ه.ق نیز سه سلسله ترک شامل سلسلههای غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان بر ایران حکومت کردند. |
− | ===گسترش اسلام و تشیع در ایران در دوره | + | ===گسترش اسلام و تشیع در ایران در دوره عباسی=== |
− | تشیع از آغاز عصر | + | [[تشیع]] از آغاز عصر [[عباسیان]]، سال ۱۳۲ ه.ق، تا پایان [[غیبت صغری]]، سال ۳۲۹ ه.ق، از گسترش بیشتری نسبت به عصر [[امویان]] برخوردار بود. آن طور که از منابع برداشت می شود، یکی از علل رشد فزاینده گرویدن ایرانیان به اسلام و مخصوصا اسلام با قرائت شیعی در دوره عباسی، [[ولایتعهدی امام رضا علیه السلام|ولیعهدی امام رضا]] (علیه السلام) و حضور ایشان و دیگر مهاجران [[علویان|علوی]] در ایران است. سیاست مذهبی خلفای عباسی و بستر سیاسی فراهم شده به وسیله آنان، به لحاظ تهدیدها (دوره [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]]، [[هارون الرشید|هارون]]، [[متوکل (خلیفه عباسی)|متوکل]]) و فرصتها (دوره [[مامون]])، زمینه را در درجه اول برای هجرت [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] (علیه السلام) و علویان و در ادامه به منظور انجام فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان آماده ساخت و زمینه ساز تحولات مهم فرهنگی در ایران گردید. مهاجران در بستر سیاسی موجود، با انجام فعالیت های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، زمینه ساز تداوم و گسترش تشیع در ایران گردیدند.<ref>زهره دهقان پور، علی بیات و اصغر قائدان، زمینه های سیاسی شکل گیری مهاجرت علویان به ایران در دوره عباسی و تاثیر آن بر گسترش تشیع، سخن تاریخ، سال چهاردهم، بهار و تابستان 1399، شماره 31 </ref> |
− | روی آوری ایرانیان به تشیع تا جایی پیش رفت که مردم طبرستان در سال 250 هجری از حسن بن زید ملقب به داعی کبیر | + | روی آوری ایرانیان به تشیع تا جایی پیش رفت که مردم طبرستان در سال 250 هجری از حسن بن زید ملقب به «[[داعی کبیر]]» -که در زمان متوکل به ری فرار کرده بود-، درخواست کردند تا به طبرستان بیاید و با او [[بیعت]] کرده و حکومت [[علویان طبرستان]] را که رقیب اصلى عباسیان بود، تأسیس نمودند. پایتخت حکومت آنان شهر آمل بود و تا ۳۶۱ ه.ق حکومت کردند. حسن بن زید از نسل [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] (علیه السلام) بود و محمد بن زید، [[ناصر کبیر علوی|ناصر کبیر]] و حسن بن قاسم، پس از او رهبران بعدی علویان بشمار می رفتند. |
− | |||
− | محمد بن زید، ناصر کبیر و حسن بن | ||
==ایران بعد از حکومت عباسیان== | ==ایران بعد از حکومت عباسیان== | ||
− | با سقوط بغداد و قتل مستعصم در 656 ايران از | + | با سقوط [[بغداد]] و قتل [[مستعصم (خلیفه عباسی)|مستعصم]] در 656 ق. [[ايران]] از سلطه حكومت [[عباسيان]] بيرون آمد. دولتي كه به وسيله هلاكوخان مغول در ايران به وجود آمد و دولت [[ایلخانیان|ايلخانان]] خوانده شد، تا مدتي ياساي چنگيزي را به جاي [[احکام شرعی|احكام]] اسلامي پيروي كرد و [[يهود]] و [[مسیحیت|نصاري]] در اين مدت، غالباً بيش از مسلمانان مورد اعتماد بودند. سرانجام، گرايش سومين و هفتمين و هشتمين ايلخان مغول به [[اسلام]]، ايران ايلخاني را دوباره به موضع اسلامي خويش بازگرداند. بعد از سقوط ايلخانيان، بلكه در فترت سالهاي آخر ايلخانان، سلالههاي فرمانروايي تازه در ولايات مختلف ايران داعيه استقلال پيدا كردند. در مدتي نزديك به دو قرن (از 716ق/1316م. مرگ [[سلطان محمد خدابنده|اولجايتو]] تا 907ق/1501م. روي كار آمدن [[صفویه|صفويان]]) در هر ولايت ايران سلسلهاي مستقل، اما غالباً فاقد زمينه محلي، سلطنتهاي محدود كوچكي از نوع ملوك الطوايفي به وجود آوردند. |
− | === | + | ===صفویان=== |
− | صفویه از سال ۹۰۷ تا ۱۱۳۵ قمری در ایران سلطنت داشتند. این سلسله نام خود را از نام یکی از نیاکانشان به نام صفیالدین اردبیلی (م، ۷۳۵ قمری) که صوفی | + | [[صفویه]] از سال ۹۰۷ تا ۱۱۳۵ قمری در ایران سلطنت داشتند. این سلسله نام خود را از نام یکی از نیاکانشان به نام [[شیخ صفی الدین اردبیلی|شیخ صفیالدین اردبیلی]] (م، ۷۳۵ قمری) که [[شیعه|شیعۀ]] [[تصوف|صوفی]] مسلک بود، برگرفته است. صوفیان، شیعه را مذهب رسمی ایران نمودند و دولتی متمرکز با قلمروی یکپارچه ایجاد کردند. |
− | === | + | ===افشاریه=== |
− | افشاریان از سال ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۳ قمری بر ایران حکومت | + | [[افشاریه|افشاریان]] از سال ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۳ قمری بر ایران حکومت کردند. این سلسله توسط نادرشاه افشار و با خلع آخرین شاه صفوی از سلطنت، بنیان نهاده شد. در دوران حکومت نادرشاه، ایران به بزرگترین وسعت خود از زمان سقوط شاهنشاهی ساسانی رسید. در این دوران، کشورهای کنونی [[ایران]]، ارمنستان، گرجستان، [[افغانستان]]، [[بحرین]]، [[ترکمنستان]]، [[ازبکستان]]، [[پاکستان]]، بخشهایی از شمال قفقاز، [[عراق]]، [[ترکیه]]، [[امارات متحده عربی]] و [[عمان]]، تحت کنترل نادرشاه درآمدند. |
− | === | + | ===زندیان=== |
− | + | [[زندیه]] (۱۱۲۹–۱۱۷۴ ه.ش) پس از فروپاشی افشاریان تا برآمدن [[قاجاریه|قاجار]] به درازای ۴۵ سال در ایران حکومت کردند. این سلسله به سردمداری کریمخان زند در سال ۱۱۶۳ قمری در ایران به قدرت رسید. او خود را وکیل الرعایا نامید و از لقب شاه پرهیز کرد. وکیل الرعایا (۱۱۹۳ -۱۱۶۳ ه.ق) توانست پس از فروپاشی حکومت نادرشاه افشار، تمام بخشهای مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی ایران را تحت حکومت خود درآورد. همچنین برادر وی، صادقخان زند، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ ق. [[بصره]] را از امپراتوری عثمانی جدا کرده و به ایران پیوست نماید و از این طریق، نفوذ ایران را بر سراسر اروندرود، بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند. | |
− | === | + | ===قاجاریه=== |
− | + | [[قاجاریه]] یا قاجاریان نام دودمانی است که از حدود سال ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ قمری بر ایران به مدت ۱۳۰ سال فرمان راندند. بنیانگذار این سلسله آغامحمدخان قاجار است. | |
− | === | + | ===حکومت پهلوی=== |
− | پایهگذار این سلسله | + | پایهگذار این سلسله رضاخان بود که با کودتایی انگلیسی به قدرت رسید. او و فرزندش محمدرضا پهلوی، از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ شمسی پس از برچینش دودمان قاجار، در ایران پادشاهی کردند. پایان کار حکومت پهلوی مصادف با انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ بود که پس از ۲۵۰۰ سال حکومت پادشاهی سقوط کرد و به جمهوری اسلامی تبدیل شد. |
− | + | ===جمهوری اسلامی ایران=== | |
− | + | مردم ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی به رهبری [[امام خمینی]] علیه سلطنت پهلوی قیام کردند و نظام سیاسی جدیدی را با قالب جمهوری اسلامی جایگزین نظام سلطنتی کردند. در همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، با شرکت ۹۸.۲% کل واجدین شرایط رأی دادن، که بیش از ۹۷% آنان به جمهوری اسلامی رأی دادند، رسمیت یافت. | |
− | === | ||
− | مردم ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی به رهبری امام خمینی علیه سلطنت پهلوی قیام کردند و نظام سیاسی جدیدی با قالب جمهوری اسلامی جایگزین نظام سلطنتی کردند. در همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، با شرکت ۹۸.۲% کل واجدین شرایط رأی دادن، که بیش از ۹۷% آنان به جمهوری اسلامی رأی دادند، رسمیت یافت. | ||
==جمعیت مسلمانان در ایران== | ==جمعیت مسلمانان در ایران== | ||
− | مطابق با سرشماری سال 1395 در حدود 99.6 درصد مردم ايران [[مسلمان]] | + | مطابق با سرشماری سال 1395 شمسی، در حدود 99.6 درصد مردم ايران [[مسلمان]] هستند،<ref>[https://amar.org.ir/Portals/0/census/1395/results/chnsonvm-1395.pdf?ver=j4jgALK-oaTevIV63ytqYA%3d%3d چکیده سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1395]، مرکز آمار ایران</ref> که اکثر آنان [[شیعه | شيعه دوازده امامی]] می باشند. مسلمانان[[اهل سنت| سنی مذهب]]، بيشتر در استانهای کردستان، گلستان، خراسان جنوبی و سيستان و بلوچستان ساکن هستند. |
− | |||
− | مسلمانان [[اهل سنت| سنی مذهب]] بيشتر در استانهای کردستان، گلستان، خراسان جنوبی و سيستان و بلوچستان ساکن هستند. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۰
اسلام در ایران، دین رسمی کشور است و حدود 99 درصد مردم آن مسلمان هستند. روند گرویدن ایرانیان به اسلام از مدت کوتاهی بعد از مبعوث شدن حضرت محمد صلی الله علیه وآله به پیامبری آغاز شده است. اولین گروه از ایرانیان مسلمان آن زمان، گروهی از ایرانیان یمن و بحرین بودند و بعد از آن به دنبال حمله اعراب به ایران، ایرانیان در مدت چند قرن به اسلام گرویدند. بيش از 90 درصد از مسلمانان ایران شيعه دوازده امامی هستند.
محتویات
ورود اسلام به ایران
دين باستانی ايرانيان زردشتی بود، اما از زمان ظهور اسلام تا چند قرن بعد، ایرانیان به شکلهای مختلفی به دین اسلام گرویدند.
اولین گروه ایرانی مسلمان شده
اولین گروه از ایرانیان که اسلام اختیار کردند، گروهی از ایرانیان مقیم یمن و بحرین بودند که در عصر ساسانیان جزئی از حوزه امپراتوری ایران بشمار می رفتند. حکومت یمن به هنگام دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در دست باذان بن ساسان ایرانی بود. باذان از جانب خسرو پرویز بر یمن حکمرانی داشت. وقتی پیامبر اکرم در سال ششم هجری خسروپرویز را به دین اسلام دعوت کرد، وی از این موضوع سخت عصبانی شد و نامه پیامبر را پاره کرد و به باذان (عامل خود در یمن) نوشت که نویسنده نامه را نزد وی اعزام کند. باذان نیز دو نفر به مدینه فرستاد تا پیام خسرو را به پیامبر برسانند. لیکن وقتی نمایندگان در شهر مدینه بودند، رسول خدا از جانب غیب خبر قتل خسروپرویز و به قدرت رسیدن شیرویه پسرش را به نمایندگان ایران داد و به آنها گفت: مملکت شما بهزودی به تصرف مسلمین در خواهد آمد. شما به یمن باز گردید و به باذان بگویید اسلام اختیار کند. وقتی صحت قضیه بر باذان مشخص شد، وی مسلمان شد و سپس گروهی از ایرانیان که آنها را «ابناء احرار» (آزادشدگان) میگفتند، طریق مسلمانی پیش گرفتند. اینان، نخستین ایرانیانی هستند که وارد شریعت اسلام شدند.[۱]
حمله اعراب مسلمان به ایران
حمله اعراب به قلمرو ایران از زمان ابوبکر آغاز شد، اما نخستین پیروزی بزرگ مسلمانان در برابر ایرانیان، در اوایل خلافت عمر بن خطاب (متوفی ۲۳ ق) در سال 16 ق. در قادسیه صورت پذیرفت. و دیری نگذشت که ایران با سقوط نهاوند به دست اعراب مسلمان كه آن را «فتحالفتوح» خواندند (21 ق/642 م)، بلكه شايد اندكي بعد از قتل يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني كه در حال فرار كشته شد (31 ق)، تقريباً به صورت رسمي جزو قلمرو خلافت اسلام درآمد و وارد دوران تاريخ اسلامي خود شد.[۲]
بیشتر شهرهای ایران با پیمان صلح فتح شدند و مسلمانان موظف به حمایت از اهل کتاب و حفظ مراسم و معابد آنان و آتشگاه زرتشتیان بودند.[۳]
پذیرفتن اسلام توسط ایرانیان
گرچه دین اسلام با فتح ایران وارد این کشور شد، اما فاتحان مسلمان، این دین را بر ایرانیان تحمیل نکردند، بلکه مردم ایران، خود اسلام را پذیرفتند؛ به گونه ای که برتولد اشپولر در کتاب "تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى" می نویسد: ایرانیان پس از فتح ایران توسط اعراب مسلمان در مدت قرون اندكى بدون اعمال زور و فشار خارجى قابل توجهی از طرف فاتحان، به اسلام گرويدند.[۴]
نکتهای که همه مورخان و نویسندگان منصف به آن اشاره کردهاند این است که مسلمانان قبل از وارد شدن به جنگ، رقیبان خویش را میان پذیرفتن یکی از سه چیز مخیّر میکردند: 1. اسلام آورند؛ 2. جزیه دهند 3. در صورتی که هیچیک از آن پیشنهادها را نمیپذیرند آماده جنگیدن باشند. در بیشتر مناطق، با توجه به شکستهای ایرانیان در نبردهای اولیه -یعنی نبرد قادسیه و نهاوند و...-، ایرانیان پیشنهاد صلح را میپذیرفتند.
پذیرش صلح و پرداخت جزیه در برخی از موارد پس از درگیری ابتدایی صورت میگرفت؛ به گونهای که فرماندهان به همه افراد امان میدادند. بهعنوان نمونه در خصوص فتح آذربایجان آمده است: «"عتبه بن فرقد"، "بهرام" را هزیمت کرد و صلح شد. عتبه میان خویش و مردم آذربیجان مکتوبى به این شکل نوشت: به نام خداى رحمان رحیم، این امانی است که عتبة بن فرقد عامل عمر بن خطاب، به مردم آذربایجان مىدهد، که جانها و مالها و دینها و ترتیبات دینِ همگیشان در امان است، به شرط آنکه جزیه بدهند بقدر توانشان. بر کودک و زن بیمارى که چیزى از دنیا به کف ندارد، و عابد خلوتنشین که چیزى از دنیا به کف ندارد، جزیه نیست.»[۵][۶]
علاقه ایرانیان به اهلالبیت
با فتح ایران، بسیاری از خاندان های ایرانی در جوار اعراب و یا حتی در درون بافت و ساختار جامعه اعراب جای گرفتند. در بیشتر موارد خاندان های ایرانی با خاندان های عرب پیمان ولاء و دوستی (موالی موالاة) داشتند و با عنوان موالی شناخته می شدند اما با وجود این، خاندان های ایرانی از روح تعرّب و عصبیت عربی، که هنوز از جامعه اسلامی رخت بر نبسته بود، رنج می بردند.[۷]
ایرانیان نظام عادلانه اسلام را بیشتر در زمانی که از جانب امام علی (علیه السلام) اعمال گردید حس نمودند و به عقیده برخی، همین نیز موجب گرایش آنان به اهل بیت پیامبر از همان ابتدا گردید. فان فلوتن در کتاب «اسلام و ایرانیان» می نویسد: یکی از علل گرایش ایرانیان به تشیع این بوده که آنها شیوه ای انسانی را جز در خط فکری امام علی(ع) نیافتند.[۸]
ایرانیان از همان ابتدا به اهل بيت (علیهم السلام) علاقه زیادی داشته اند، طرفداري ايرانيان از قيام علويان و جانفشانيشان براي «الرضا من آل محمد» و استقبال کم نظيرشان از امام رضا (علیه السلام) به همان دليل، و سپس حمايت و پناه دادن امامزادگان، از خاندان آن بزرگوار (ع)، شاهدي بر اين مدعاست.[۹]
رابطه ایرانیان با اسلام
شهيد مرتضي مطهري معتقد است: اين علاقه و صميميت و روحيهي حقگرايي غالب ايرانيان بوده است که سبب رويکرد به اين دين و دفاع از آرمانهاي آن در همهي ادوار تاريخ و مناطق مختلف جغرافيايي گرديده بود و دليل آن هم استقبال از مکتب اهل بيت طهارت (ع) است، که از ظهور اسلام تاکنون بدان گرايش و علاقه نشان دادهاند و هم اکنون بار رسالت تشيع به خاندان پيامبر (ع) را بر دوش دارند.[۱۰] وي سپس در دفع شبههي ياد شده مينويسد: اگر ايرانيان نسبت به اسلام صميميت نميداشتند، کافي بود که آنها هم مانند اعراب، بر مليت خويش تکيه زنند و در اين جهت مسلماً گوي سبقت را ميربودند؛ زيرا افتخارات نژادي ايرانيان بسي بيشتر از اعراب بود، اما اين کار را نکردند و از عرب، به اسلام پناه بردند، نه به چيز ديگر. (ايشان ايستادن علماي ايراني در مقابل شعوبي گرايان افراطي را دليل آورده ميگويد:) همين که شعوبي گري به اين مرحله رسيد، تودهي مردم ايران و علماي با تقواي ايراني، شعوبي گري را سخت محکوم کردند.[۱۱]
ایران در زمان حکومت اموی و عباسی
اندکی بعد از ورود اسلام به ایران (40 ق)، معاویه حاکم مسلمانان شد و امویان که بجای خلافت اسلامی، شیوه سلطنت را پیشه کردند بر سر کار آمدند. آنها دمشق را جایگاه تخت و تاج خود نمودند. حاکمان اموی تعصب عربی داشتند و نسبت به غير عربان خشونت و نفرت نشان داده به آنها به شکلهای مختلف ظلم می نمودند. همین موجب شد که بعدا ایرانیان مسلمان به دعوت افرادی از نسل عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر صلی الله علیه وآله، که خود را به عنوان اهل بیت پیامبر اسلام به مردم به ویژه اهل خراسان معرفی کردند، پاسخ مثبت بدهند و به آنها کمک کنند که سلسله بنی امیه را سرنگون کرده خود با عنوان بنی عباس حکومت را به دست بگیرند.
اما سیاست عبّاسیان پس از تثبیت قدرت، نسبت به ایرانیان و علویان تغییر کرد. آنان شدیداً به سرکوبی این دو گروه پرداختند. این روند تا زمان مأمون عباسی ادامه داشت، تا اینکه مامون مرکز خلافت خود را از خراسان به عراق برد و ولایت خراسان و بخشهای دیگری از ایران را به یک ایرانی به نام طاهر بن حسین داد، اما طاهر با نیاوردن نام خلیفه در خطبه اش، سرسلسله حکومت خاندان طاهر شد که گرچه تحت لوای خلافت عباسیان در بغداد بود، اما در خراسان استقلال نسبی داشت و خلافت عباسی نیز به ناچار و برای حفظ قدرت خود در ایران مجبور شد آن را به رسمیت بشناسد.[۱۲]
حکومت طاهریان در زمان محمد بن طاهر در سال ۲۵۹ قمری توسط یعقوب لیث صفاری که از سال ۲۴۷ قمری در سیستان حکومت را به دست گرفته بود، سرکوب شد. صفاریان در مقابل خلافت عباسیان قرار داشتند. حکومت صفاریان در سال ۳۹۳ قمری زمان حکومت خلف بن احمد، آخرین امیر صفاری توسط غزنویان بر چیده شد.
یکی دیگر از سلسله های محلی ایران که دولت آنها از نیمه دوم سده سوم تا اواخر سده چهارم هجری به طول انجامید، سامانیان بودند. سامانیان، همانند طاهریان، از برآمدگان خلفای عباسی بودند که با حمایت آنان امارتهایی را یافتند تا آنگاه که به یک قدرت محلی در ماوراءالنهر و خراسان تبدیل شدند.
از سال ۳۴۴ ه.ق تا ۶۱۶ ه.ق نیز سه سلسله ترک شامل سلسلههای غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان بر ایران حکومت کردند.
گسترش اسلام و تشیع در ایران در دوره عباسی
تشیع از آغاز عصر عباسیان، سال ۱۳۲ ه.ق، تا پایان غیبت صغری، سال ۳۲۹ ه.ق، از گسترش بیشتری نسبت به عصر امویان برخوردار بود. آن طور که از منابع برداشت می شود، یکی از علل رشد فزاینده گرویدن ایرانیان به اسلام و مخصوصا اسلام با قرائت شیعی در دوره عباسی، ولیعهدی امام رضا (علیه السلام) و حضور ایشان و دیگر مهاجران علوی در ایران است. سیاست مذهبی خلفای عباسی و بستر سیاسی فراهم شده به وسیله آنان، به لحاظ تهدیدها (دوره منصور، هارون، متوکل) و فرصتها (دوره مامون)، زمینه را در درجه اول برای هجرت امام رضا (علیه السلام) و علویان و در ادامه به منظور انجام فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان آماده ساخت و زمینه ساز تحولات مهم فرهنگی در ایران گردید. مهاجران در بستر سیاسی موجود، با انجام فعالیت های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، زمینه ساز تداوم و گسترش تشیع در ایران گردیدند.[۱۳]
روی آوری ایرانیان به تشیع تا جایی پیش رفت که مردم طبرستان در سال 250 هجری از حسن بن زید ملقب به «داعی کبیر» -که در زمان متوکل به ری فرار کرده بود-، درخواست کردند تا به طبرستان بیاید و با او بیعت کرده و حکومت علویان طبرستان را که رقیب اصلى عباسیان بود، تأسیس نمودند. پایتخت حکومت آنان شهر آمل بود و تا ۳۶۱ ه.ق حکومت کردند. حسن بن زید از نسل امام حسن (علیه السلام) بود و محمد بن زید، ناصر کبیر و حسن بن قاسم، پس از او رهبران بعدی علویان بشمار می رفتند.
ایران بعد از حکومت عباسیان
با سقوط بغداد و قتل مستعصم در 656 ق. ايران از سلطه حكومت عباسيان بيرون آمد. دولتي كه به وسيله هلاكوخان مغول در ايران به وجود آمد و دولت ايلخانان خوانده شد، تا مدتي ياساي چنگيزي را به جاي احكام اسلامي پيروي كرد و يهود و نصاري در اين مدت، غالباً بيش از مسلمانان مورد اعتماد بودند. سرانجام، گرايش سومين و هفتمين و هشتمين ايلخان مغول به اسلام، ايران ايلخاني را دوباره به موضع اسلامي خويش بازگرداند. بعد از سقوط ايلخانيان، بلكه در فترت سالهاي آخر ايلخانان، سلالههاي فرمانروايي تازه در ولايات مختلف ايران داعيه استقلال پيدا كردند. در مدتي نزديك به دو قرن (از 716ق/1316م. مرگ اولجايتو تا 907ق/1501م. روي كار آمدن صفويان) در هر ولايت ايران سلسلهاي مستقل، اما غالباً فاقد زمينه محلي، سلطنتهاي محدود كوچكي از نوع ملوك الطوايفي به وجود آوردند.
صفویان
صفویه از سال ۹۰۷ تا ۱۱۳۵ قمری در ایران سلطنت داشتند. این سلسله نام خود را از نام یکی از نیاکانشان به نام شیخ صفیالدین اردبیلی (م، ۷۳۵ قمری) که شیعۀ صوفی مسلک بود، برگرفته است. صوفیان، شیعه را مذهب رسمی ایران نمودند و دولتی متمرکز با قلمروی یکپارچه ایجاد کردند.
افشاریه
افشاریان از سال ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۳ قمری بر ایران حکومت کردند. این سلسله توسط نادرشاه افشار و با خلع آخرین شاه صفوی از سلطنت، بنیان نهاده شد. در دوران حکومت نادرشاه، ایران به بزرگترین وسعت خود از زمان سقوط شاهنشاهی ساسانی رسید. در این دوران، کشورهای کنونی ایران، ارمنستان، گرجستان، افغانستان، بحرین، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان، بخشهایی از شمال قفقاز، عراق، ترکیه، امارات متحده عربی و عمان، تحت کنترل نادرشاه درآمدند.
زندیان
زندیه (۱۱۲۹–۱۱۷۴ ه.ش) پس از فروپاشی افشاریان تا برآمدن قاجار به درازای ۴۵ سال در ایران حکومت کردند. این سلسله به سردمداری کریمخان زند در سال ۱۱۶۳ قمری در ایران به قدرت رسید. او خود را وکیل الرعایا نامید و از لقب شاه پرهیز کرد. وکیل الرعایا (۱۱۹۳ -۱۱۶۳ ه.ق) توانست پس از فروپاشی حکومت نادرشاه افشار، تمام بخشهای مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی ایران را تحت حکومت خود درآورد. همچنین برادر وی، صادقخان زند، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ ق. بصره را از امپراتوری عثمانی جدا کرده و به ایران پیوست نماید و از این طریق، نفوذ ایران را بر سراسر اروندرود، بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.
قاجاریه
قاجاریه یا قاجاریان نام دودمانی است که از حدود سال ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ قمری بر ایران به مدت ۱۳۰ سال فرمان راندند. بنیانگذار این سلسله آغامحمدخان قاجار است.
حکومت پهلوی
پایهگذار این سلسله رضاخان بود که با کودتایی انگلیسی به قدرت رسید. او و فرزندش محمدرضا پهلوی، از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ شمسی پس از برچینش دودمان قاجار، در ایران پادشاهی کردند. پایان کار حکومت پهلوی مصادف با انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ بود که پس از ۲۵۰۰ سال حکومت پادشاهی سقوط کرد و به جمهوری اسلامی تبدیل شد.
جمهوری اسلامی ایران
مردم ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی به رهبری امام خمینی علیه سلطنت پهلوی قیام کردند و نظام سیاسی جدیدی را با قالب جمهوری اسلامی جایگزین نظام سلطنتی کردند. در همهپرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، با شرکت ۹۸.۲% کل واجدین شرایط رأی دادن، که بیش از ۹۷% آنان به جمهوری اسلامی رأی دادند، رسمیت یافت.
جمعیت مسلمانان در ایران
مطابق با سرشماری سال 1395 شمسی، در حدود 99.6 درصد مردم ايران مسلمان هستند،[۱۴] که اکثر آنان شيعه دوازده امامی می باشند. مسلمانان سنی مذهب، بيشتر در استانهای کردستان، گلستان، خراسان جنوبی و سيستان و بلوچستان ساکن هستند.
پانویس
- ↑ حبيب زماني محجوب، بررسي ورود اسلام به ايران، تاريخ اسلام در آينه پژوهش، سال ششم، شماره دوم، تابستان 1388، 121 ـ 144
- ↑ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج10، مدخل ایران
- ↑ منتظرالقائم، اصغر، چگونگي گسترش اســلام در ایـران، کیهان، 28 مهر 1400
- ↑ برتولد اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، شركت انتشارات علمى فرهنگى، تهران، 1373، چاپ چهارم، ج1، ص239.
- ↑ قمی، عباس؛ سفینة البحار، بی جا، اسوه، چاپ اول، 1414.
- ↑ تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (2) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران، یداله حاجی زاده
- ↑ محسن حیدرنیا، علی علیه السلام و ایرانیان، موعود، تیر 1387، شماره 89، در دسترس در سایت حوزه، بازدید: 13 تیر 1401
- ↑ فان فلوتن، اسلام وایرانیان ص ۲۶۷.
- ↑ محمد حسين پژوهنده، ايران اسلامي پايگاه نشر معارف اهل بيت (ع)، نشريه انديشه حوزه، شماره 86.
- ↑ مطهري، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362ش، ص405 - 385
- ↑ مطهري، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362ش، ص 406.
- ↑ رجوع کنید: احمدرضا بهنیافر، ارتباط خلافت عبّاسى با حکومت هاى ایرانى، معرفت، 1386، شماره 114
- ↑ زهره دهقان پور، علی بیات و اصغر قائدان، زمینه های سیاسی شکل گیری مهاجرت علویان به ایران در دوره عباسی و تاثیر آن بر گسترش تشیع، سخن تاریخ، سال چهاردهم، بهار و تابستان 1399، شماره 31
- ↑ چکیده سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1395، مرکز آمار ایران