ابوالاسود دئلى: تفاوت بین نسخهها
(پروژه2: سنجش کیفی) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | شاعر، ادیب، دانشمند و | + | «ظالم بن عمرو بن سفیان» معروف به '''«ابوالاسود دئلی»'''، شاعر، ادیب، دانشمند و محدث سرشناس [[شیعه]] [[تابعین|تابعی]] و از یاران امام علی، امام حسن، امام حسین و امام زین العابدین علیهم السلام است. او [[علم نحو]] را با راهنمایی و دستور امام علی علیه السلام برای اولین بار تدوین نمود. شاعر و مشهور که بیشتر، از او به عنوان صحابی امام علی (ع) و واضع علم نحو نام برده میشود. |
==نسب و ولادت== | ==نسب و ولادت== | ||
− | + | ظالم بن عمرو بن سفیان بن جندل بن یعمر کنانی معروف به ابوالاسود دئلی،<ref>اسدالغابة، ج3، ص113</ref> از قبیله مضر و از تیره بنی کنانه بود که در اطراف [[مکه]] سکونت داشتند. ابوالاسود پیش از رحلت [[پیامبر]] صلی الله علیه وآله ایمان آورد اما ایشان را ندید، بنابراین از [[صحابه]] رسول الله نبوده و در زمره [[تابعین]] به حساب می آید.<ref> أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج2، ص: 485 </ref> | |
− | ابوالاسود پیش از رحلت پیامبر ایمان آورد اما ایشان را | ||
==ابوالاسود در دوران امام علی(ع)== | ==ابوالاسود در دوران امام علی(ع)== | ||
− | ابوالاسود، یکی از شیعیان و پیروان سرشناس | + | ابوالاسود، یکی از [[شیعه|شیعیان]] و پیروان سرشناس [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]] علیه السلام بود.<ref>رجال الكشى، ج2، ص: 476</ref> در منابع تاریخی حکایاتی از شدت علاقه مندی او به امام(ع) نقل شده است. |
− | در منابع تاریخی حکایاتی از شدت علاقه مندی او به امام(ع) نقل شده است. | + | از آن جمله گفتگوی او با [[ابن زیاد]] است که از ابوالاسود پرسید: محبت و علاقه تو نسبت به علی ابن ابیطالب چگونه است؟ او در پاسخ گفت: من علی را همان طور دوست دارم که تو [[معاویه]] را دوست داری و من به او همان قدر عشق میورزم که تو با او دشمنی میورزی. ولی خداوند متعال شاهد است که من از محبت خود جز [[آخرت]] هیچ نمیجویم و تو جز [[دنیا]] چیزی نمیخواهی.<ref> نیازمند منبع</ref> |
− | از آن جمله گفتگوی او با ابن زیاد است که از ابوالاسود پرسید: | ||
− | او علاوه بر کسب علم و نقل روایات از | + | او علاوه بر کسب علم و نقل روایات از حضرت علی علیه السلام، در امور سیاسی و اجتماعی و در جنگها نیز در کنار ایشان بود. |
===ابوالاسود در جنگ جمل=== | ===ابوالاسود در جنگ جمل=== | ||
− | با ورود سپاه جمل به شهر بصره ابوالاسود با عایشه و طلحه و زبیر گفتگو کرد و با دلایل محکم اشتباهشان را به آنان گوشزد کرد و از نبرد با امام علی بر حذر داشت. <ref> امامتوسياست/ترجمه،ص:91</ref> | + | با ورود سپاه جمل به شهر [[بصره]]، ابوالاسود با [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] گفتگو کرد و با دلایل محکم اشتباهشان را به آنان گوشزد کرد و از نبرد با امام علی بر حذر داشت.<ref> امامتوسياست/ترجمه،ص:91</ref> اما تلاش او بی فایده بود. او در این جنگ در کنار علی علیه السلام جنگید.<ref> الوافي بالوفيات، ج16، ص: 534</ref> |
− | === ابوالاسود در جنگ صفین=== | + | ===ابوالاسود در جنگ صفین=== |
− | در زمان جنگ صفین ابن عباس از سوی امام حاکم بصره | + | در زمان [[جنگ صفین]]، [[ابن عباس]] از سوی امام حاکم بصره بود. او ابوالاسود را در بصره جانشین خود کرد و خود به یاری امام شتافت.<ref> اخبارالطوال/ترجمه،ص:206 </ref> ابوالاسود شروع به جمع آوری نیرو برای امام نمود و اما فقط توانست 1700 را با خود به اردوگاه سپاه امام علی در [[نخیله]] بیاورد.<ref> الإمامةوالسياسة،ج1،ص:84 </ref> نقل است که ابوالأسود در نخیله، [[معاویه]] را ملاقات نمود و معاویه به او گفت: تو به نتیجه داوری در صفین اعتراض کردی، هرگاه داوری آن روز را به عهده تو میگذاشتند، چگونه داوری میکردی؟ |
− | نقل است که ابوالأسود در نخیله، معاویه را ملاقات نمود و معاویه به او گفت: تو به نتیجه داوری در صفین اعتراض کردی، هرگاه داوری آن روز را به عهده تو میگذاشتند، چگونه داوری میکردی؟ | + | اگر تو این کار را بکنی، من هزاران نفر از [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]] و اولاد آنان را جمع میکنم و بعد فریاد میزنم: «یا معشر من حضر، أ رجل من المهاجرین السابقین أحق بالخلافه أم رجل من الطلقاء؛ ای حاضران! بگویید تا بدانم آیا مردی که جزو مهاجران و از سابقین به اسلام است (امام علی علیه السلام)، سزاوار به خلافت است یا کسی که از طلقا است و به دست رسول اکرم صلی الله علیه و آله آزاد شده (معاویه)؟».<ref> روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، ج4، ص: 168</ref> |
− | اگر تو این کار را بکنی، من هزاران نفر از مهاجر و انصار و اولاد آنان را جمع میکنم و بعد فریاد میزنم: «یا معشر من حضر، | ||
===مبارزه با خوارج=== | ===مبارزه با خوارج=== | ||
− | پس از پایان جنگ صفین و پیش آمدن ماجرای | + | پس از پایان جنگ صفین و پیش آمدن ماجرای [[حکمیت]]، فتنه [[خوارج]] از بصره و دیگر نقاط آغاز شد که مدتی بعد به [[جنگ نهروان]] انجامید. با خارج شدن خوارج از بصره، ابن عباس که حاکم بصره بود، ابوالاسود را به همراه هزار سوار به تعقيب آنان فرستاد و او در محل پل شوشتر به آنها رسيد، اما شب فرارسيد و خوارج از چنگ او گريختند و از دجله گذشتند و خود را به نهروان رساندند.<ref> اخبارالطوال/ترجمه،ص:251</ref> |
==ابو الاسود در دوران امام حسن و امام حسین علیهما السلام== | ==ابو الاسود در دوران امام حسن و امام حسین علیهما السلام== | ||
− | ابوالاسود بعد از شهادت امام علی علیه السلام حضور کمتری در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه ایفا نمود به همین دلیل گزارشهای اندکی از زندگی او در این دوران وجود دارد. البته همین گزارشهای اندک نشان دهنده گرایش او به ائمه اطهار علیهم السلام است. از جمله اینکه | + | ابوالاسود بعد از [[شهادت امام علی علیه السلام|شهادت امام علی]] علیه السلام حضور کمتری در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه ایفا نمود به همین دلیل گزارشهای اندکی از زندگی او در این دوران وجود دارد. البته همین گزارشهای اندک نشان دهنده گرایش او به [[ائمه اطهار]] علیهم السلام است. از جمله اینکه بعد از شهادت امام علی علیه السلام، ابوالاسود مردم بصره را به بیعت با [[امام حسن]] علیه السلام دعوت نمود. عده ای سخن او را پذیرفتند و عده ای دیگر به معاویه پیوستند.<ref>نیازمند منبع</ref> |
− | + | با پیش آمدن واقعۀ شهادت [[امام حسین]] علیه السلام گفتهاند که ابوالاسود شعرهایی در رثای امام (ع) سروده و ابن زیاد را هجو گفت. در بخشی از این [[مرثیه]] آمده است: | |
{{بیت|أ يرجو معشر قتلوا حسينا|شفاعه جده يوم الحساب}} | {{بیت|أ يرجو معشر قتلوا حسينا|شفاعه جده يوم الحساب}} | ||
آیا گروهی که حسین را کشتند امیدی به شفاعت جد او به روز حساب خواهند داشت؟<ref>الطبقاتالكبرى،جلد5،ص:513</ref> | آیا گروهی که حسین را کشتند امیدی به شفاعت جد او به روز حساب خواهند داشت؟<ref>الطبقاتالكبرى،جلد5،ص:513</ref> | ||
− | ==فضل و دانش | + | ==فضل و دانش == |
− | + | ابوالأسود یکی از دانشمندان صدر اسلام بوده است. ذهبی دانشمند رجالی [[اهل سنت]] درباره او می نویسد: او از [[شیعه|شیعیان]] سرشناس علی (ع) و از کاملترین آنها از حیث عقل و نظر بود.<ref> | |
− | تاريخالإسلام،ج5،ص:278 </ref> | + | تاريخالإسلام،ج5،ص:278 </ref> [[جاحظ]] نیز درباره او می گوید: «خطیب عالم و کان قد جمع شدّة العقل و صواب الرأی و جودة اللسان و قول الشعر والظرف»؛<ref> تاريخ الأدب العربي(فروخ)، ج1، ص: 348 </ref> او سخنگویی دانشمند بود و عقل توانا و درستی نظر و کیفیت زبان و [[شعر]] و نکته گویی در او جمع شده بود. |
− | [[جاحظ]] نیز درباره او می گوید: «خطیب عالم و کان قد جمع شدّة العقل و صواب الرأی و جودة اللسان و قول الشعر | + | او اولین کسی بود که [[علم نحو]] را تدوین نمود.<ref> رياض العلماء و حياض الفضلاء، ج3، ص: 24 </ref> |
− | او اولین کسی بود که علم نحو را تدوین نمود. <ref> رياض العلماء و حياض الفضلاء، ج3، ص: 24 </ref> | + | وی در زمره محدثانی است که شیعه و اهل سنت از او نقل روایت نموده اند.<ref>ر.ک: بحار الأنوار (ط - بيروت): ج18، ص124؛ ج28، ص: 232؛ مستدرک حاکم، ج3، ص261، 308، ج4، ص550.</ref> |
− | وی در زمره محدثانی است که شیعه و اهل سنت از او نقل روایت نموده اند <ref>ر.ک: بحار الأنوار (ط - بيروت): ج18، ص124؛ ج28، ص: 232؛ مستدرک حاکم، ج3، ص261، 308، ج4، ص550.</ref> | ||
− | [[علامه امینی]] درباره او می نویسد: «تابعی متفق علی ثقته من رجال الصحاح الست؛<ref>الغدیر، ج3، ص93 و ج8، ص318.</ref> وی تابعی است که | + | [[علامه امینی]] درباره او می نویسد: «تابعی متفق علی ثقته من رجال الصحاح الست؛<ref>الغدیر، ج3، ص93 و ج8، ص318.</ref> وی [[تابعین|تابعی]] است که بر ثقه بودن وی اتفاق نظر دارند و از رجال [[صحاح سته]] است». |
− | اکثر احادیثی که وی روایت کرده از امام علی علیه السلام | + | |
− | او را از حیث سخنوری و فصاحت نیز فصیحترین مردم دانستهاند. قتاده درباره او می گوید: «کان ابوالاسود الدؤلی من افصح الناس»؛ ابوالاسود از فصیح ترین مردم بود <ref> تاریخ مدینة دمشق، ج25، ص190.</ref> ابوالاسود خود در این باره می گوید:«إنی لأجد للحن غمزا کغمز | + | اکثر احادیثی که وی روایت کرده از امام علی علیه السلام میباشد، ولی از [[عبدالله بن مسعود]]، [[ابی بن کعب|اُبی بن کعب]]، [[ابوموسی اشعری|ابوموسی]]، [[ابن عباس]]، عمران بن حصین و [[زبیر بن عوام]] نیز [[حدیث]] نقل کرده است.<ref> تاریخ مدینة دمشق، ج25، ص176.</ref> |
+ | |||
+ | او را از حیث سخنوری و فصاحت نیز فصیحترین مردم دانستهاند. قتاده درباره او می گوید: «کان ابوالاسود الدؤلی من افصح الناس»؛ ابوالاسود از فصیح ترین مردم بود.<ref> تاریخ مدینة دمشق، ج25، ص190.</ref> ابوالاسود خود در این باره می گوید: «إنی لأجد للحن غمزا کغمز اللحم»؛ من در لحن، نرمی احساس میکنم (و برایم بسیار راحت و هموار است و) مثل نرمی گوشت میباشد».<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج 25، ص 190.</ref> | ||
+ | |||
+ | پیوند صادقانۀ ابوالاسود با امیرالمؤمنین علی (ع) و نیز شرکت او در جنگ جمل و چند قطعه شعری که در مدح یا مرثیۀ امام علی (ع) و امام حسین (ع) سروده، همه موجب آن شده است که وی را از شیفتگان حضرت علی (ع) بدانند؛<ref>جاحظ، البرصان، ۱۲۲، ۲۷۹؛ صدر، ۴۳-۴۶.</ref> از برخی گزارشها نیز چنین برمیآید که سبب بیتوجهی به او هم همین شیفتگی بوده است. با اینهمه دیوان او چنانکه باید گویای این پیوندها نیست و نیز منابع اصلی ما از رابطۀ مستقیم او با امام حسن و امام حسین و امام علی بن الحسین (ع) سخنی به میان نیاوردهاند و اگر برخی منابع دیگر، او را در شمار اصحاب این امامان نهادهاند،<ref>رجال شیخ طوسی، ۴۶.</ref> ظاهراً بیشتر به سبب همزمانی ابوالاسود با آنان بوده است. | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
− | در تاریخ وفات او اختلاف نظر وجود دارد. اما بیشتر | + | در تاریخ وفات او اختلاف نظر وجود دارد. اما بیشتر مآخذ، سال مرگ او را در ۶۹ قمری میدانند که طاعونِ کشندهای [[بصره]] را فرا گرفت و بسیاری در آن جان باختند.<ref> تاریخ مدینة دمشق، ج 25، ص 211. </ref> |
− | == حکایاتی از زندگی ابوالاسود== | + | ==حکایاتی از زندگی ابوالاسود== |
در تاریخ حکایات فراوانی از دوستی و محبت ابوالاسود به اهل بیت پیامبر و نیز طبع شاعرانه و حاضر جوابی و سخنوری او بیان شده است.در اینجا برخی از این حکایات را نقل می نماییم: | در تاریخ حکایات فراوانی از دوستی و محبت ابوالاسود به اهل بیت پیامبر و نیز طبع شاعرانه و حاضر جوابی و سخنوری او بیان شده است.در اینجا برخی از این حکایات را نقل می نماییم: | ||
− | === چشم پوشیدن از بیت المال=== | + | ===چشم پوشیدن از بیت المال=== |
ابوالأسود، دوستی به نام حرث بن خلید داشت که بسیار بخشنده و کریم بود. او روزی خطاب به ابوالأسود گفت: چرا از بیت المال بهره نمیبری و سود نمیجویی که هم خیر است و هم باعث بینیازی؟ ابوالأسود پاسخ داد: خداوند من را با قناعت غنی و بینیاز نمود و احتیاجی به بیت المال ندارم و بعد در ادامه گفت: بدان ای حرث! من بیت المال را ترک کردم و از آن استفاده نمیکنم به خاطر محبت به علی بن ابیطالب علیه السلام و به دلیل کینه و بغض اینها که بر بیت المال سیطره دارند.<ref>تاریخ من دفن فی العراق، ص287 به بعد؛ به نقل از فرهنگ کوثر 1389 شماره 82</ref> | ابوالأسود، دوستی به نام حرث بن خلید داشت که بسیار بخشنده و کریم بود. او روزی خطاب به ابوالأسود گفت: چرا از بیت المال بهره نمیبری و سود نمیجویی که هم خیر است و هم باعث بینیازی؟ ابوالأسود پاسخ داد: خداوند من را با قناعت غنی و بینیاز نمود و احتیاجی به بیت المال ندارم و بعد در ادامه گفت: بدان ای حرث! من بیت المال را ترک کردم و از آن استفاده نمیکنم به خاطر محبت به علی بن ابیطالب علیه السلام و به دلیل کینه و بغض اینها که بر بیت المال سیطره دارند.<ref>تاریخ من دفن فی العراق، ص287 به بعد؛ به نقل از فرهنگ کوثر 1389 شماره 82</ref> | ||
− | === بصیرت ابوالاسود نسبت به امام علی(ع) | + | ===بصیرت ابوالاسود نسبت به امام علی(ع)=== |
− | ابوالأسود میگوید: من شاهد بودم و دیدم وقتی زبیر بر بیت المال [[بصره]] دست یافت و اموال آن را دید، این آیه را تلاوت کرد: «وعدکم مغانم کثیرة تأخذونها | + | ابوالأسود میگوید: من شاهد بودم و دیدم وقتی زبیر بر بیت المال [[بصره]] دست یافت و اموال آن را دید، این آیه را تلاوت کرد: «وعدکم الله مغانم کثیرة تأخذونها فعجّل لکم هذه» ([[سوره فتح]]، 20) و میگفت: آن چیزی که خداوند به ما وعده داده، اینهاست. و دیدم وقتی [[امام علی]] علیه السلام طلا و جواهرات خزانه را دید، چنان با آنان برخورد کرد که گویا خاکاند. با خود گفتم: آنها طلب دنیا میکنند و حضرت علی علیه السلام طلب [[آخرت]] و بصیرتم نسبت به مولا علی علیه السلام بیشتر شد.<ref>تاریخ من دفن فی العراق، ص287 به بعد؛ به نقل از فرهنگ کوثر 1389 شماره 82</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995. | + | |
− | * ابن اثير، على بن محمد، أسد الغابة في معرفة الصحابة، 6جلد، دار الفكر - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1409 ه.ق. | + | *الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995. |
− | * كشى، محمد بن عمر، اختيار معرفة الرجال، 2جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1404 ه.ق. | + | *ابن اثير، على بن محمد، أسد الغابة في معرفة الصحابة، 6جلد، دار الفكر - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1409 ه.ق. |
− | * خوانسارى، محمد باقر بن زين العابدين، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، 8جلد، دهاقانى (اسماعيليان) - ايران - قم، چاپ: 1، 1390 ه.ق. | + | *كشى، محمد بن عمر، اختيار معرفة الرجال، 2جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1404 ه.ق. |
− | * اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى (م 283)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش | + | *خوانسارى، محمد باقر بن زين العابدين، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، 8جلد، دهاقانى (اسماعيليان) - ايران - قم، چاپ: 1، 1390 ه.ق. |
− | * مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، 36جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1431 ه.ق. | + | *اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى (م 283)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش |
− | * تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس الدين محمد بن احمد الذهبى (م 748)، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413/1993. | + | *مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، 36جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1431 ه.ق. |
− | * فروخ، عمر، تاريخ الأدب العربي(فروخ)، 6جلد، دار العلم للملايين - لبنان - بيروت، چاپ: 8، 2006 م. | + | *تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس الدين محمد بن احمد الذهبى (م 748)، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413/1993. |
− | * مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق. | + | *فروخ، عمر، تاريخ الأدب العربي(فروخ)، 6جلد، دار العلم للملايين - لبنان - بيروت، چاپ: 8، 2006 م. |
− | *الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق محمد بن صامل السلمى، الطائف ، مكتبة الصديق، ط الأولى، 1414/1993. | + | *مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق. |
+ | *الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق محمد بن صامل السلمى، الطائف ، مكتبة الصديق، ط الأولى، 1414/1993. | ||
*سید رسول علوی، فرهنگ كوثر، شماره 82، تابستان 1389. | *سید رسول علوی، فرهنگ كوثر، شماره 82، تابستان 1389. | ||
نسخهٔ ۱۸ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۲
«ظالم بن عمرو بن سفیان» معروف به «ابوالاسود دئلی»، شاعر، ادیب، دانشمند و محدث سرشناس شیعه تابعی و از یاران امام علی، امام حسن، امام حسین و امام زین العابدین علیهم السلام است. او علم نحو را با راهنمایی و دستور امام علی علیه السلام برای اولین بار تدوین نمود. شاعر و مشهور که بیشتر، از او به عنوان صحابی امام علی (ع) و واضع علم نحو نام برده میشود.
محتویات
نسب و ولادت
ظالم بن عمرو بن سفیان بن جندل بن یعمر کنانی معروف به ابوالاسود دئلی،[۱] از قبیله مضر و از تیره بنی کنانه بود که در اطراف مکه سکونت داشتند. ابوالاسود پیش از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله ایمان آورد اما ایشان را ندید، بنابراین از صحابه رسول الله نبوده و در زمره تابعین به حساب می آید.[۲]
ابوالاسود در دوران امام علی(ع)
ابوالاسود، یکی از شیعیان و پیروان سرشناس امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود.[۳] در منابع تاریخی حکایاتی از شدت علاقه مندی او به امام(ع) نقل شده است. از آن جمله گفتگوی او با ابن زیاد است که از ابوالاسود پرسید: محبت و علاقه تو نسبت به علی ابن ابیطالب چگونه است؟ او در پاسخ گفت: من علی را همان طور دوست دارم که تو معاویه را دوست داری و من به او همان قدر عشق میورزم که تو با او دشمنی میورزی. ولی خداوند متعال شاهد است که من از محبت خود جز آخرت هیچ نمیجویم و تو جز دنیا چیزی نمیخواهی.[۴]
او علاوه بر کسب علم و نقل روایات از حضرت علی علیه السلام، در امور سیاسی و اجتماعی و در جنگها نیز در کنار ایشان بود.
ابوالاسود در جنگ جمل
با ورود سپاه جمل به شهر بصره، ابوالاسود با عایشه و طلحه و زبیر گفتگو کرد و با دلایل محکم اشتباهشان را به آنان گوشزد کرد و از نبرد با امام علی بر حذر داشت.[۵] اما تلاش او بی فایده بود. او در این جنگ در کنار علی علیه السلام جنگید.[۶]
ابوالاسود در جنگ صفین
در زمان جنگ صفین، ابن عباس از سوی امام حاکم بصره بود. او ابوالاسود را در بصره جانشین خود کرد و خود به یاری امام شتافت.[۷] ابوالاسود شروع به جمع آوری نیرو برای امام نمود و اما فقط توانست 1700 را با خود به اردوگاه سپاه امام علی در نخیله بیاورد.[۸] نقل است که ابوالأسود در نخیله، معاویه را ملاقات نمود و معاویه به او گفت: تو به نتیجه داوری در صفین اعتراض کردی، هرگاه داوری آن روز را به عهده تو میگذاشتند، چگونه داوری میکردی؟ اگر تو این کار را بکنی، من هزاران نفر از مهاجر و انصار و اولاد آنان را جمع میکنم و بعد فریاد میزنم: «یا معشر من حضر، أ رجل من المهاجرین السابقین أحق بالخلافه أم رجل من الطلقاء؛ ای حاضران! بگویید تا بدانم آیا مردی که جزو مهاجران و از سابقین به اسلام است (امام علی علیه السلام)، سزاوار به خلافت است یا کسی که از طلقا است و به دست رسول اکرم صلی الله علیه و آله آزاد شده (معاویه)؟».[۹]
مبارزه با خوارج
پس از پایان جنگ صفین و پیش آمدن ماجرای حکمیت، فتنه خوارج از بصره و دیگر نقاط آغاز شد که مدتی بعد به جنگ نهروان انجامید. با خارج شدن خوارج از بصره، ابن عباس که حاکم بصره بود، ابوالاسود را به همراه هزار سوار به تعقيب آنان فرستاد و او در محل پل شوشتر به آنها رسيد، اما شب فرارسيد و خوارج از چنگ او گريختند و از دجله گذشتند و خود را به نهروان رساندند.[۱۰]
ابو الاسود در دوران امام حسن و امام حسین علیهما السلام
ابوالاسود بعد از شهادت امام علی علیه السلام حضور کمتری در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه ایفا نمود به همین دلیل گزارشهای اندکی از زندگی او در این دوران وجود دارد. البته همین گزارشهای اندک نشان دهنده گرایش او به ائمه اطهار علیهم السلام است. از جمله اینکه بعد از شهادت امام علی علیه السلام، ابوالاسود مردم بصره را به بیعت با امام حسن علیه السلام دعوت نمود. عده ای سخن او را پذیرفتند و عده ای دیگر به معاویه پیوستند.[۱۱]
با پیش آمدن واقعۀ شهادت امام حسین علیه السلام گفتهاند که ابوالاسود شعرهایی در رثای امام (ع) سروده و ابن زیاد را هجو گفت. در بخشی از این مرثیه آمده است:
أ يرجو معشر قتلوا حسينا شفاعه جده يوم الحساب
آیا گروهی که حسین را کشتند امیدی به شفاعت جد او به روز حساب خواهند داشت؟[۱۲]
فضل و دانش
ابوالأسود یکی از دانشمندان صدر اسلام بوده است. ذهبی دانشمند رجالی اهل سنت درباره او می نویسد: او از شیعیان سرشناس علی (ع) و از کاملترین آنها از حیث عقل و نظر بود.[۱۳] جاحظ نیز درباره او می گوید: «خطیب عالم و کان قد جمع شدّة العقل و صواب الرأی و جودة اللسان و قول الشعر والظرف»؛[۱۴] او سخنگویی دانشمند بود و عقل توانا و درستی نظر و کیفیت زبان و شعر و نکته گویی در او جمع شده بود. او اولین کسی بود که علم نحو را تدوین نمود.[۱۵] وی در زمره محدثانی است که شیعه و اهل سنت از او نقل روایت نموده اند.[۱۶]
علامه امینی درباره او می نویسد: «تابعی متفق علی ثقته من رجال الصحاح الست؛[۱۷] وی تابعی است که بر ثقه بودن وی اتفاق نظر دارند و از رجال صحاح سته است».
اکثر احادیثی که وی روایت کرده از امام علی علیه السلام میباشد، ولی از عبدالله بن مسعود، اُبی بن کعب، ابوموسی، ابن عباس، عمران بن حصین و زبیر بن عوام نیز حدیث نقل کرده است.[۱۸]
او را از حیث سخنوری و فصاحت نیز فصیحترین مردم دانستهاند. قتاده درباره او می گوید: «کان ابوالاسود الدؤلی من افصح الناس»؛ ابوالاسود از فصیح ترین مردم بود.[۱۹] ابوالاسود خود در این باره می گوید: «إنی لأجد للحن غمزا کغمز اللحم»؛ من در لحن، نرمی احساس میکنم (و برایم بسیار راحت و هموار است و) مثل نرمی گوشت میباشد».[۲۰]
پیوند صادقانۀ ابوالاسود با امیرالمؤمنین علی (ع) و نیز شرکت او در جنگ جمل و چند قطعه شعری که در مدح یا مرثیۀ امام علی (ع) و امام حسین (ع) سروده، همه موجب آن شده است که وی را از شیفتگان حضرت علی (ع) بدانند؛[۲۱] از برخی گزارشها نیز چنین برمیآید که سبب بیتوجهی به او هم همین شیفتگی بوده است. با اینهمه دیوان او چنانکه باید گویای این پیوندها نیست و نیز منابع اصلی ما از رابطۀ مستقیم او با امام حسن و امام حسین و امام علی بن الحسین (ع) سخنی به میان نیاوردهاند و اگر برخی منابع دیگر، او را در شمار اصحاب این امامان نهادهاند،[۲۲] ظاهراً بیشتر به سبب همزمانی ابوالاسود با آنان بوده است.
وفات
در تاریخ وفات او اختلاف نظر وجود دارد. اما بیشتر مآخذ، سال مرگ او را در ۶۹ قمری میدانند که طاعونِ کشندهای بصره را فرا گرفت و بسیاری در آن جان باختند.[۲۳]
حکایاتی از زندگی ابوالاسود
در تاریخ حکایات فراوانی از دوستی و محبت ابوالاسود به اهل بیت پیامبر و نیز طبع شاعرانه و حاضر جوابی و سخنوری او بیان شده است.در اینجا برخی از این حکایات را نقل می نماییم:
چشم پوشیدن از بیت المال
ابوالأسود، دوستی به نام حرث بن خلید داشت که بسیار بخشنده و کریم بود. او روزی خطاب به ابوالأسود گفت: چرا از بیت المال بهره نمیبری و سود نمیجویی که هم خیر است و هم باعث بینیازی؟ ابوالأسود پاسخ داد: خداوند من را با قناعت غنی و بینیاز نمود و احتیاجی به بیت المال ندارم و بعد در ادامه گفت: بدان ای حرث! من بیت المال را ترک کردم و از آن استفاده نمیکنم به خاطر محبت به علی بن ابیطالب علیه السلام و به دلیل کینه و بغض اینها که بر بیت المال سیطره دارند.[۲۴]
بصیرت ابوالاسود نسبت به امام علی(ع)
ابوالأسود میگوید: من شاهد بودم و دیدم وقتی زبیر بر بیت المال بصره دست یافت و اموال آن را دید، این آیه را تلاوت کرد: «وعدکم الله مغانم کثیرة تأخذونها فعجّل لکم هذه» (سوره فتح، 20) و میگفت: آن چیزی که خداوند به ما وعده داده، اینهاست. و دیدم وقتی امام علی علیه السلام طلا و جواهرات خزانه را دید، چنان با آنان برخورد کرد که گویا خاکاند. با خود گفتم: آنها طلب دنیا میکنند و حضرت علی علیه السلام طلب آخرت و بصیرتم نسبت به مولا علی علیه السلام بیشتر شد.[۲۵]
پانویس
- ↑ اسدالغابة، ج3، ص113
- ↑ أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج2، ص: 485
- ↑ رجال الكشى، ج2، ص: 476
- ↑ نیازمند منبع
- ↑ امامتوسياست/ترجمه،ص:91
- ↑ الوافي بالوفيات، ج16، ص: 534
- ↑ اخبارالطوال/ترجمه،ص:206
- ↑ الإمامةوالسياسة،ج1،ص:84
- ↑ روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، ج4، ص: 168
- ↑ اخبارالطوال/ترجمه،ص:251
- ↑ نیازمند منبع
- ↑ الطبقاتالكبرى،جلد5،ص:513
- ↑ تاريخالإسلام،ج5،ص:278
- ↑ تاريخ الأدب العربي(فروخ)، ج1، ص: 348
- ↑ رياض العلماء و حياض الفضلاء، ج3، ص: 24
- ↑ ر.ک: بحار الأنوار (ط - بيروت): ج18، ص124؛ ج28، ص: 232؛ مستدرک حاکم، ج3، ص261، 308، ج4، ص550.
- ↑ الغدیر، ج3، ص93 و ج8، ص318.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج25، ص176.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج25، ص190.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج 25، ص 190.
- ↑ جاحظ، البرصان، ۱۲۲، ۲۷۹؛ صدر، ۴۳-۴۶.
- ↑ رجال شیخ طوسی، ۴۶.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج 25، ص 211.
- ↑ تاریخ من دفن فی العراق، ص287 به بعد؛ به نقل از فرهنگ کوثر 1389 شماره 82
- ↑ تاریخ من دفن فی العراق، ص287 به بعد؛ به نقل از فرهنگ کوثر 1389 شماره 82
منابع
- الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995.
- ابن اثير، على بن محمد، أسد الغابة في معرفة الصحابة، 6جلد، دار الفكر - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1409 ه.ق.
- كشى، محمد بن عمر، اختيار معرفة الرجال، 2جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1404 ه.ق.
- خوانسارى، محمد باقر بن زين العابدين، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، 8جلد، دهاقانى (اسماعيليان) - ايران - قم، چاپ: 1، 1390 ه.ق.
- اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى (م 283)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش
- مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، 36جلد، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث - ايران - قم، چاپ: 1، 1431 ه.ق.
- تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، شمس الدين محمد بن احمد الذهبى (م 748)، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413/1993.
- فروخ، عمر، تاريخ الأدب العربي(فروخ)، 6جلد، دار العلم للملايين - لبنان - بيروت، چاپ: 8، 2006 م.
- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
- الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق محمد بن صامل السلمى، الطائف ، مكتبة الصديق، ط الأولى، 1414/1993.
- سید رسول علوی، فرهنگ كوثر، شماره 82، تابستان 1389.