ابن سیرین: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]}} | {{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]}} | ||
− | + | ابن سیرین، ابوبكر محمد بن سیرین (31 یا 33-[[شوال]] 110 ق)، محدث و فقیه تابعى بصری كه چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست نامور گردید. | |
+ | == زندگینامه == | ||
+ | ابوبكر محمد بن سیرین حدود سال 33 هجری در [[بصره]] به دنیا آمد. پدرش، سیرین در 12ق. هنگام فتح عینالتمر (شهركى در [[عراق]] در نزدیكى انبار) به دست خالد بن ولید به اسارت درآمد.<ref>خلیفه، تاريخ، ج1، ص100-102.</ref> سیرین پس از اسارت، مولای [[انس بن مالک]]، صحابى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله شد و با پرداخت 20000 درهم خود را آزاد ساخت. <ref>ابن قتیبه، معارف، ص442</ref> از اینرو او و فرزندانش را موالى انس خواندهاند. مادرش صفیه نیز از موالى [[ابوبكر]] زنى پارسا بود.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140</ref> محمد بن سیرین برخلاف سنت جاری در میان موالى، زنى عرب را به همسری گرفت<ref>بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص63.</ref> كه برایش 30 فرزند آورد، اما جز یكى به نام عبدالله همه از دست رفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140</ref> | ||
− | + | وی در روزگار فرمانروایى [[عبدالله بن زبیر|عبدالله بن زبیر]] در [[مكه]] (64-73 ق) به [[حج]] رفت و با عبدالله دیدار كرد و از وی حدیث شنید.<ref>بخاری، تاریخ كبیر، ج1(1)، ص90.</ref> سپس به [[كوفه]] آمد، چندگاهى به پارچهفروشى پرداخت و از علقمه حدیث شنید. او همچنین به [[مداین|مداین]] و [[واسط]] سفر كرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص147؛ ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج15، ص436؛ مزی، تهذيب الكمال، ج16، ص305، 307.</ref> و چهار سال نیز در [[دمشق]] بسر برد.<ref>ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج15، ص418.</ref> | |
− | |||
− | سیرین | + | ابن سیرین كه به بازرگانى اشتغال داشت در حدود 93 ق. تنها به سبب پیداشدن پلیدی در یكى از خمهای روغنى كه به 40000 درهم خریده بود، همه را دور ریخت و با تحمل خسارتى هنگفت به زندان افتاد.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص144؛ خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج5، ص335.</ref> چون انس بن مالك در همان سال در [[بصره|بصره]] درگذشت و وصیت كرده بود كه ابن سیرین او را [[تجهیز میت|تجهیز]] و تكفین كند، به او اجازه دادند تا برای اجرای وصیت از زندان بیرون آید.<ref>احمد بن حنبل، الزهد، ص375.</ref> |
− | از | + | وی در روزگار فرمانروایى خشونت بار عمر بن هبیره (97-105 ق) در [[عراق]] نتوانست ناخشنودیش را از حكومت وی كتمان كند و از پذیرفتن مالى كه ابن هبیره برایش فرستاده بود، سرباز زد.<ref>ابونعیم، حلية الاولياء،ج2، ص268.</ref> او از پذیرفتن منصب [[قضاوت|قضا]] نیز تن زد و ناچار یك بار به [[شام|شام]] و بار دیگر به [[یمامه|یمامه]] گریخت، اما گاه به صورت پنهانى به بصره مىآمد.<ref>ابن عساكر، تاریخ دمشق، ج15، ص418؛نك: عامری، غربال الزمان،ص101.</ref> |
− | + | ابن سیرین در واپسین سالهای زندگى به بصره بازگشت، اما در مراسم [[تشییع جنازه|تشییع جنازه]] [[حسن بصری|حسن بصری]] كه 100 روز پیش از مردن ابن سیرین رخ داد، شركت نكرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص150؛ ابن خلكان، وفیات، ج4، ص182.</ref> این نشان مىدهد كه ابن سیرین پس از یك دوستى نزدیك، سرانجام از حسن كناره گرفته است، برخى از گزارشها نشان مىدهد كه حسن برخى از تكلفهای زاهدانه ابن سیرین را نمىپسندید و وجود او را باری گران بر خود و خویشانش مىدانست.<ref>بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص58.</ref> همچنین از موضع ابن سیرین نسبت به حجاج سخت برآشفته بود.<ref>ابن جوزی، الرد على المتعصب العنيد، ص74-75.</ref> | |
− | ابن | ||
− | + | بر اساس برخی منابع، محمد بن سیرین در روز جمعه نهم ماه [[شوال]] سال 110 هجری در بصره از دنیا رفت.<ref>تاریخ بغداد، ج 2، ص 421.</ref> | |
− | == | + | ==ویژگیهای اخلاقی== |
− | + | [[محمد بن سعد|ابن سعد]] ابن سیرین را به علم و پارسایى ستوده است.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140</ref> ویژگیهایى چون رعایت جانب احتیاط در مسائل شرعى، یك روز در میان [[روزه|روزه]] گرفتن، [[تهجد|شب زندهداری]]، [[صبر|بردباری]]، نرمخویى، پرهیز از [[جدال و مراء|جدال]]، اعتراف به لغزشهای خویش و امیدواری فراوان به رحمت خداوند،<ref>نك:ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص142-143.</ref> از وی چهرهای چونان زاهدان و پارسایان بزرگ ساخته است و همین امر موجب شده تا برخى از كسانى كه در زمینه سیر و سلوك كتابهای مهم پرداختهاند، در وی به گونه الگوی پرهیزگاری و پارسایى بنگرند.<ref>نك: ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص263؛ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج1، ص247-248؛طوسى، اللمع فى التصوف، 44-45؛ قشیری، الرسالة القشيرية، ص57.</ref> | |
− | + | محمد هرگز با صدای بلند با مادرش سخن نگفت و هر گاه با او سخن می گفت چنان بود که گویی می خواهد سخنی را مخفیانه به او برساند و اگر کسی او را نمیشناخت و در حضور مادرش می دید، می پنداشت که وی بیمار است.<ref>الطبقات الکبری، ج 7،ص 148.</ref> هرگاه سخن میگفت و حدیث نقل میکرد، میخندید و از احوال مردم می پرسید، ولی هرگاه از او درباره فقه و حلال و حرام مسئلهای میپرسیدند، رنگش تغییر میکرد و حالش دگرگون می شد.<ref>همان، ص 145.</ref> | |
− | + | گرچه او با نسبت دادن هر كاری به اراده خداوند، اعتقاد به [[قضا و قدر|قدر]] را مىپذیرفت، اما از شركت جستن در اینگونه بحثها سخت گریزان بود.<ref>نك: ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص143-145.</ref> در بررسى شخصیت او بر پایه گزارشهای موجود به این نكته برمىخوریم كه وی نیز مانند بیشتر كسانى كه به [[زهد]] شهرت دارند، زاویهنشینى و پرداختن به سلوك فردی را از درگیرشدن در امور سیاسى و اجتماعى، برتر مىشمرده است. از اینرو با این كه در دوران پرآشوبى مىزیست و از دور و نزدیك شاهد رویدادهای هولناكى از جمله فاجعه [[کربلا|كربلا]]، ویران ساختن [[کعبه|كعبه]] و كشتارهای بىرحمانه [[حجاج بن یوسف|حجاج بن یوسف]] بود، اما واكنشى از وی در برابر این رویدادها دیده نمىشود و حتى گاه دیگران را نیز از سخن گفتن درباره بیدادگریهای حاكمان زمان، تحت عنوان نهى از [[غیبت (گناه)|غیبت]] باز مىداشت.<ref>نك: ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص271.</ref> وی امیدوار بود كه خداوند از كردههای حجاج و برخى دیگر از حكمرانان [[بنی امیه|اموی]] درگذرد؛<ref>ابن جوزی، الرد على المتعصب العنيد، ص74-75؛ ابن شاكر، فوات الوفيات، ج2، ص70.</ref> اما گاه نیز به كنایه از [[معاویه|معاویه]] و [[عایشه|عایشه]] خرده مىگرفت و از [[امام على]] علیه السلام، [[امام حسین]] علیه السلام، [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[حجر بن عدی|حجر بن عدی]] جانبداری مىكرد.<ref>بخاری، «صحیح»، ج2(4)، ص208-209؛ طبری، التاريخ، ج2، ص236، ج4، ص284-285،ج5، ص256؛ زمخشری، الفائق فى غريب الحديث، ج2، ص381؛ ابن اثیر، الكامل، ج3، ص488، ج4، ص242.</ref> | |
− | ابن سیرین در | + | ==جایگاه علمی== |
+ | بررسى گذرا در روایات و آراء ابن سیرین در [[صحاح سته|صحاح ششگانه]] بیانگر این واقعیت است كه نویسندگان صحاح به ابن سیرین به عنوان فقیهى برجسته مىنگریستند<ref>قس: ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ص93.</ref> و رفتار و گفتارش را حجت مىدانستند. در این كتابها بیش از آنكه از او [[حدیث|حدیثى]] روایت شده باشد، شاهد [[فتوا|فتواهایش]] در بابهای گوناگون [[فقه]] هستیم. ابن سیرین برای احادیث اهمیت بسیار قائل بود و مىگفت كه این حدیثها دین است، بنگرید كه دین خود را از چه كسى مىگیرید.<ref>نك: ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص141؛ دارمى، السنن، ج19، ص54، 93، 94؛ مسلم،الصحيح، ج4(1)، ص14.</ref> او در حفظ و نقل حدیث بسیار محتاط و دقیق بود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص141.</ref> و شاید همین دقتها موجب شده تا همه رجالشناسان برجسته [[اهل سنت|اهل سنت]] او را ثقه و روایتهایش را قابل استناد بدانند.<ref>برای نمونه نك: ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص140؛ عجلى، تاريخ الثقات، ص405؛ابن ابى حاتم، الجرح و التعديل، ج3(2)، ص281.</ref> | ||
− | + | ابن سیرین 30 تن از [[صحابی|اصحاب پیامبر]] صلی الله علیه و آله را درك كرد<ref>ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ص88.</ref> و از كسانى چون [[انس بن مالک|انس بن مالك]]، [[ابوهریره|ابوهریره]]، [[ابوسعید خدری|ابوسعید خدری]]، [[عبدالله بن عمر|عبدالله بن عمر]]، [[شریح قاضی|شریح قاضى]]، [[زید بن ثابت|زید بن ثابت]]، یحیى بن جزار،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص141؛ مسلم، الصحيح، ج5(2)، ص1821؛ ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص282.</ref> عمران بن حصین<ref>عدی بن حاتم ابن ابى حاتم، الجرح و التعديل، ج3(2)، ص280؛ ابودرداء مزی، تهذيب الكمال، ج16، ص304</ref> و دیگران روایت كرد.<ref>در مورد نحوة روایت او از ابن عباس و زید بن ثابت، نك: ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص141؛ قس: ابن معین، معرفة الرجال، ج1، ص132؛ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص60؛ ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص278-279؛ خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج5، ص334.</ref> | |
− | + | ایوب بن ابى تمیمه سختیانى،<ref>بخاری، صحیح، ج1(2)، ص66، ج4، ص208-209.</ref> عبدالله بن عون، هشام بن حَسّان، سلمة بن علقمه، حبیب ابن شهید، یحیى بن عتیق؛<ref>سندی ترتيب مسند الامام الشافعى، ج1، ص158؛احمد بن حنبل، مسند، ج22(3)، ص111؛ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص59، 60.</ref> شعبى، قتاده،<ref>بخاری، تاریخ كبیر، ج1(1)، ص90.</ref> خالد حذاء، یونس بن عبید، سلیمان تمیمى<ref>ابن ابى حاتم، الجرح و التعديل، ج3(2)، ص280.</ref> و گروهى دیگر، از وی روایت كردهاند. در مورد نظر ابن سیرین در باب نقطهگذاری [[قرآن]]، روایت های متعارضى نقل شده است.<ref>ابن ابى داوود، المصاحف، ج157، ص160.</ref> | |
− | + | روایاتی از ابن سیرین در مورد فضیلت [[امام علی]](ع) وارد شده است. او معتقد بود که آیه «أَجَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاج ...» در مورد امام علی(ع) نازل شده است.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص 166.</ref> و نیز از مالک بن انس از رسول خدا(ص) نقل کرده است که آن حضرت(ص) فرمود: «کسی که در مورد امام علی(ع) [[حسد]] ورزد گویا به من حسد ورزیده است و کسی که بر من حسد ورزد داخل در آتش خواهد شد».<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص 623.</ref> | |
==ابن سیرین و خوابگزاری== | ==ابن سیرین و خوابگزاری== | ||
− | + | كتابهاى گوناگونى در فن خوابگزاری و با ترجمه به زبانهای مختلف به نام ابن سیرین وجود دارد، ولى ملاحظات زیر نشان مىدهد كه وی هیچ نوشتهای در این زمینه یا زمینههای دیگر نداشته است و تنها روایتهای انگشت شماری از خوابگزاریهای وی آن هم در منابع متأخّر آمده است. | |
− | + | [[شافعی|شافعى]]، [[محمد بن سعد|ابن سعد]]، ابن معین و خلیفه بن خیاط درباره خوابگزاری ابن سیرین سخنى ندارند. پس از اینان [[احمد بن حنبل|احمد بن حنبل]]<ref>احمد بن حنبل، الزهد، ص374.</ref> روایتى آورده كه نشان مىدهد وی چندان به خوابگزاری و آنچه در خواب دیده مىشود، اهمیتى نمىداد. در پى او جاحظ در این باره سه روایت از ابن سیرین نقل كرده كه دو مورد آن تؤام با تردید است.<ref>جاحظ، الحيوان، ج7، ص191، 268، ج4،ص269</ref> سپس [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] دو نكته<ref>بخاری، صحیح، ج3(8)، ص71، 73.</ref> و یك حدیث به واسطه او در مورد رؤیا نقل كرده است.<ref>بخاری، صحیح،ج8، ص77؛ قس: مسلم، الصحيح، ج5(2)ص، 1773.</ref> | |
− | ابن قتیبه <ref>ابن قتیبه، تأويل مختلف الحديث، ص450.</ref> روایتى از او آورده كه نشان مىدهد وی چندان علاقهای به خوابگزاری نداشته است، وكیع<ref>وكیع، ج1، ص334</ref> هم در این باره یك روایت آورده، و ابن | + | [[ابن قتیبه دینوری|ابن قتیبه]]<ref>ابن قتیبه، تأويل مختلف الحديث، ص450.</ref> روایتى از او آورده كه نشان مىدهد وی چندان علاقهای به خوابگزاری نداشته است، وكیع<ref>وكیع، ج1، ص334</ref> هم در این باره یك روایت آورده، و [[ابن عبد ربه اندلسی|ابن عبدربه]]<ref>ابن عبدربه، العقد الفريد، ج6، ص164</ref> نیز روایتى نقل كرده كه شخصى در این باب با ابن سیرین شوخى كرده است. همچنین ابن حبان<ref>ابن حبان، ثقات، ج5، ص349</ref> به خوابگزاری وی اشارهای كرده است. به رغم سكوت 30 منبع درباره شهرت ابن سیرین در خوابگزاری و انتساب نوشتهای در این فن به وی، [[ابن ندیم|ابن ندیم]] (م، 385 ق) كتابى به نام تعبیر الرؤیا به او نسبت داده است<ref>ابن ندیم، الفهرست، ص378.</ref> و [[ابونعیم اصفهانی|ابونعیم]] (م، 430 ق) نخستین كسى است كه 10 روایت از خوابگزاریهای او را آورده است<ref>ابونعیم، حلية الاولياء،ج2، ص276-278</ref> كه این روایات در هیچیك از منابع پیش از او یافت نمىشود. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | حتى [[خطیب بغدادی|خطیب بغدادی]] كه به خواب و خوابگزاری علاقمند است، هیچ اشارهای در این مورد ندارد. [[ابن عساکر|ابن عساكر]]<ref>ابن عساکر، تاريخ دمشق، ج15، ص451-453</ref> چند روایت از خوابگزاریهایش را آورده و [[ابن خلکان|ابن خلكان]]<ref>ابن خلكان، وفیات، ج4، ص182</ref> از مهارت زیاد وی در این فن سخن گفته است. مزی<ref> مزی، تهذيب الكمال، ج16، ص307</ref> روایتى از عبدالله بن شوذب آورده كه وی در واسط با ابن سیرین دیدار كرده و او مهارت زیادی در فن خوابگزاری داشته است. | ||
+ | [[ابن خلدون]] (م، 808 ق) نیز ضمن معرفى وی به عنوان یكى از مشهورترین عالمان تعبیر رؤیا مىنویسد: قوانین این فن از وی اخذ و تدوین شده است.<ref>ابن خلدون، مقدمة، ص478.</ref> [[ابن تغری بردی|ابن تغری بردی]] (م، 874 ق) هم از او به عنوان «صاحب التعبیر» یاد مىكند.<ref>ابن تغری بردی، النجوم، ج1، ص268</ref> با این همه چگونه مىتوان پذیرفت كه ابن سیرین كتابى نوشته باشد، خاصه آنكه به شدت از نوشتن حدیث و هر گونه مطلبى پرهیز مىكرده است.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص141؛ دارمى،السنن، ج19، ص122؛ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص54، 55.</ref> و حتى هیچگونه نوشتهای هم نزد خود نگاه نمىداشت.<ref>بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص59.</ref> | ||
==آثار منسوب به ابن سیرین== | ==آثار منسوب به ابن سیرین== | ||
− | * 1. تفسیر الاحلام الكبیر كه با این عنوان به طور مستقل و بار دیگر با عنوان منتخب الكلام فى تفسیر الاحلام در حاشیة جلد اول تعطیر الانام نابلسى به چاپ رسیده است. در این كتاب نام كسانى چون سفیان ثوری (د161ق)، شافعى (د204ق)، ابن قتیبه (د276ق) و ابوسعد واعظ خرگوشى (د406ق) دیده مىشود<ref>منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام الكبیر، ص12، 197، 384، جم.</ref> كه اینان همه پس از وی مىزیستهاند. همچنین بررسی های ما نشان مىدهد كه پارههایى از این كتاب (بیش از 50 مورد) از كتاب تعبیرالرؤیای ارطامیدورس خوابگزار یونانى كه توسط حنین ابن اسحاق (د260ق/873م) به عربى ترجمه شده، برگرفته شده است.<ref>به عنوان نمونه، قس: منسوب به ابن سيرين، تفسیرالاحلام، ص92، با كتاب ارطامیدورس، تعبير الرؤيا، ص84، سطر4 و ص81-82، 85، سطر 6-13، و ص81، سطر 5-6، و ص86، سطر 7-10.</ref> | + | *1. تفسیر الاحلام الكبیر كه با این عنوان به طور مستقل و بار دیگر با عنوان منتخب الكلام فى تفسیر الاحلام در حاشیة جلد اول تعطیر الانام نابلسى به چاپ رسیده است. در این كتاب نام كسانى چون سفیان ثوری (د161ق)، شافعى (د204ق)، ابن قتیبه (د276ق) و ابوسعد واعظ خرگوشى (د406ق) دیده مىشود<ref>منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام الكبیر، ص12، 197، 384، جم.</ref> كه اینان همه پس از وی مىزیستهاند. همچنین بررسی های ما نشان مىدهد كه پارههایى از این كتاب (بیش از 50 مورد) از كتاب تعبیرالرؤیای ارطامیدورس خوابگزار یونانى كه توسط حنین ابن اسحاق (د260ق/873م) به عربى ترجمه شده، برگرفته شده است.<ref>به عنوان نمونه، قس: منسوب به ابن سيرين، تفسیرالاحلام، ص92، با كتاب ارطامیدورس، تعبير الرؤيا، ص84، سطر4 و ص81-82، 85، سطر 6-13، و ص81، سطر 5-6، و ص86، سطر 7-10.</ref> |
مىتوان احتمال داد كه تفسیر الاحلام نوشتة یكى از شاگردان ابوسعد خرگوشى بوده باشد كه كتابى هم به نام البشارة والنذارة در خوابگزاری نوشته است،<ref>.I/670 ،GAS.</ref> زیرا اوّلاً بیش از 30 مورد از گفتههای ابوسعد با ذكر نام او در این كتاب نقل شده است<ref>منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام، ص56، 58جم.</ref> كه تدوین كننده كتاب در نقل برخى از این گفتهها با جمله «استاد چنین گفت» از ابوسعد یاد مىكند؛ ثانیاً مشایخ روایى در تفسیر الاحلام همان مشایخ ابوسعد در شرف النبى است كه از آن جمله مىتوان ابوبكر محمد بن احمد اصفهانى و ابوسعید عبدالله بن محمد رازی را نام برد.<ref>منسوب به ابن سيرين، تفسیرالاحلام، ص24، 38، 40، 47، 55، 494؛ قس: ابوسعد، شرف النبى، ص57، 123، 197، 304، 461، 488، جم.</ref> ثالثاً برخى از گفتههای ابوسعد را كه ابن شاهین در الاشارات فى علم العبارات خویش آورده، در تفسیر الاحلام مىیابیم<ref>به عنوان نمونه، قس: منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام، ص82، 108، 267، 309، 417 با «الاشارات»، ص16، 72، 14، 165، 162.</ref> بنابراین شكى باقى نمىماند كه تفسیر الاحلام از ابن سیرین نیست. | مىتوان احتمال داد كه تفسیر الاحلام نوشتة یكى از شاگردان ابوسعد خرگوشى بوده باشد كه كتابى هم به نام البشارة والنذارة در خوابگزاری نوشته است،<ref>.I/670 ،GAS.</ref> زیرا اوّلاً بیش از 30 مورد از گفتههای ابوسعد با ذكر نام او در این كتاب نقل شده است<ref>منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام، ص56، 58جم.</ref> كه تدوین كننده كتاب در نقل برخى از این گفتهها با جمله «استاد چنین گفت» از ابوسعد یاد مىكند؛ ثانیاً مشایخ روایى در تفسیر الاحلام همان مشایخ ابوسعد در شرف النبى است كه از آن جمله مىتوان ابوبكر محمد بن احمد اصفهانى و ابوسعید عبدالله بن محمد رازی را نام برد.<ref>منسوب به ابن سيرين، تفسیرالاحلام، ص24، 38، 40، 47، 55، 494؛ قس: ابوسعد، شرف النبى، ص57، 123، 197، 304، 461، 488، جم.</ref> ثالثاً برخى از گفتههای ابوسعد را كه ابن شاهین در الاشارات فى علم العبارات خویش آورده، در تفسیر الاحلام مىیابیم<ref>به عنوان نمونه، قس: منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام، ص82، 108، 267، 309، 417 با «الاشارات»، ص16، 72، 14، 165، 162.</ref> بنابراین شكى باقى نمىماند كه تفسیر الاحلام از ابن سیرین نیست. | ||
− | * 2. تعبیر الرؤیا، این كتاب بارها به چاپ رسیده است و در آن نیز به نام كسانى چون ابوحنیفه (د150ق) و شافعى (د204ق) بر مىخوریم<ref>ارطاميدورس، تعبیر الرؤیا، ص9، 28، جم.</ref> كه نمىتوان پذیرفت ابن سیرین شاگرد آنان بوده یا حتى آنان را دیده باشد. برخى از فقرهها و روایت های این كتاب نیز با تفسیر الاحلام مطابقت دارد. | + | *2. تعبیر الرؤیا، این كتاب بارها به چاپ رسیده است و در آن نیز به نام كسانى چون ابوحنیفه (د150ق) و شافعى (د204ق) بر مىخوریم<ref>ارطاميدورس، تعبیر الرؤیا، ص9، 28، جم.</ref> كه نمىتوان پذیرفت ابن سیرین شاگرد آنان بوده یا حتى آنان را دیده باشد. برخى از فقرهها و روایت های این كتاب نیز با تفسیر الاحلام مطابقت دارد. |
− | * 3. تعبیر الرؤیا، این كتاب در [[نجف]] به چاپ رسیده و نام «شیخ عبدالله بن سیرین» به عنوان نویسنده بر روی آن آمده كه هویت او شناخته نیست. (برای چاپهای مختلف دو اثر نخست و آثار خطى منسوب).<ref>منسوب به ابن سیرین، تعبیرالرؤیا، نك:(GAS,I,P633-634) </ref> | + | *3. تعبیر الرؤیا، این كتاب در [[نجف]] به چاپ رسیده و نام «شیخ عبدالله بن سیرین» به عنوان نویسنده بر روی آن آمده كه هویت او شناخته نیست. (برای چاپهای مختلف دو اثر نخست و آثار خطى منسوب).<ref>منسوب به ابن سیرین، تعبیرالرؤیا، نك:(GAS,I,P633-634) </ref> |
یكى از معاصران درباره سبب این كه مترجمان و نویسندگان سدههای بعد آثار خود را به ابن سیرین نسبت دادهاند، نوشته است كه آنان برای مقبول افتادن آثارشان ناگزیر بودهاند كه آنها را به یكى از بزرگان متقدم نسبت دهند.<ref>عبدالدایم، ابن سيرين، ج2، ص61.</ref> | یكى از معاصران درباره سبب این كه مترجمان و نویسندگان سدههای بعد آثار خود را به ابن سیرین نسبت دادهاند، نوشته است كه آنان برای مقبول افتادن آثارشان ناگزیر بودهاند كه آنها را به یكى از بزرگان متقدم نسبت دهند.<ref>عبدالدایم، ابن سيرين، ج2، ص61.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==مآخذ== | ==مآخذ== | ||
− | * ابن ابى حاتم، عبدالرحمان، الجرح والتعدیل، حیدرآباد دكن، 1372ق/1952م. | + | *ابن ابى حاتم، عبدالرحمان، الجرح والتعدیل، حیدرآباد دكن، 1372ق/1952م. |
− | * ابن ابى داوود، عبدالله، كتاب المصاحف، بیروت، 1405ق/1985م. | + | *ابن ابى داوود، عبدالله، كتاب المصاحف، بیروت، 1405ق/1985م. |
− | * ابن اثیر، الكامل. | + | *ابن اثیر، الكامل. |
− | * ابن تغری بردی، النجوم. | + | *ابن تغری بردی، النجوم. |
− | * ابن جوزی، عبدالرحمان، الرد على المتعصب العنید، به كوشش محمدكاظم محمودی، بیروت، 1403ق، 2/299. | + | *ابن جوزی، عبدالرحمان، الرد على المتعصب العنید، به كوشش محمدكاظم محمودی، بیروت، 1403ق، 2/299. |
− | * ابن حبان، محمد، كتاب الثقات، حیدرآباد دكن، 1399ق/1979م. | + | *ابن حبان، محمد، كتاب الثقات، حیدرآباد دكن، 1399ق/1979م. |
− | * همو، مشاهیر علماء الامصار، به كوشش م. فلایشهمر، قاهره، 1379ق/1959م. | + | *همو، مشاهیر علماء الامصار، به كوشش م. فلایشهمر، قاهره، 1379ق/1959م. |
− | * ابن حزم، على، الفصل، به كوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، حجاز، 1402ق/1982م. | + | *ابن حزم، على، الفصل، به كوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، حجاز، 1402ق/1982م. |
− | * ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمة، بیروت، داراحیاء التراث. | + | *ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمة، بیروت، داراحیاء التراث. |
− | * ابن خلكان، وفیات؛ ابن سعد، الطبقات الكبیر، به كوشش ادوارد زاخائو و دیگران، لیدن، 1904-1921م. | + | *ابن خلكان، وفیات؛ ابن سعد، الطبقات الكبیر، به كوشش ادوارد زاخائو و دیگران، لیدن، 1904-1921م. |
− | * ابن شاكر كتبى، محمد، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1394ق/1974م. | + | *ابن شاكر كتبى، محمد، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1394ق/1974م. |
− | * ابن شاهین، خلیل، «الاشارات فى علم العبارات»، در حاشیة جزء دوم تعطیر الانام نابلسى، بیروت، 1384ق/ 1964م. | + | *ابن شاهین، خلیل، «الاشارات فى علم العبارات»، در حاشیة جزء دوم تعطیر الانام نابلسى، بیروت، 1384ق/ 1964م. |
− | * ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402ق/1982م. | + | *ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402ق/1982م. |
− | * ابن عساكر، على، تاریخ دمشق، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز. | + | *ابن عساكر، على، تاریخ دمشق، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز. |
− | * ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، 1326ق. | + | *ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، 1326ق. |
− | * همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، دارالمعارف. | + | *همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، دارالمعارف. |
− | * ابن معین، یحیى، معرفة الرجال، به كوشش محمد كامل قصّار، دمشق، 1405ق/1985م. | + | *ابن معین، یحیى، معرفة الرجال، به كوشش محمد كامل قصّار، دمشق، 1405ق/1985م. |
− | * ابن ندیم، الفهرست. | + | *ابن ندیم، الفهرست. |
− | * ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، به كوشش خلیل المیس، بیروت، دارالقلم. | + | *ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، به كوشش خلیل المیس، بیروت، دارالقلم. |
− | * ابوحیان توحیدی، البصائر والذخائر، به كوشش ابراهیم كیلانى، دمشق، 1363ق/1949م. | + | *ابوحیان توحیدی، البصائر والذخائر، به كوشش ابراهیم كیلانى، دمشق، 1363ق/1949م. |
− | * ابوسعد خرگوشى، عبدالملك، شرف النبى، ترجمة نجمالدین محمود راوندی، به كوشش محمد روشن، تهران، 1361ش. | + | *ابوسعد خرگوشى، عبدالملك، شرف النبى، ترجمة نجمالدین محمود راوندی، به كوشش محمد روشن، تهران، 1361ش. |
− | * ابونعیم اصفهانى، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1387ق/ 1967م. | + | *ابونعیم اصفهانى، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1387ق/ 1967م. |
− | * احمد بن حنبل، الزهد، بیروت، 1403ق/1983م. | + | *احمد بن حنبل، الزهد، بیروت، 1403ق/1983م. |
− | * همو، «مسند»، الكتب الستة، استانبول، 1402ق/1982م. | + | *همو، «مسند»، الكتب الستة، استانبول، 1402ق/1982م. |
− | * ارطامیدورس، كتاب تعبیر الرؤیا، ترجمة حنین بن اسحاق، به كوشش توفیق فهد، دمشق، 1964م. | + | *ارطامیدورس، كتاب تعبیر الرؤیا، ترجمة حنین بن اسحاق، به كوشش توفیق فهد، دمشق، 1964م. |
− | * بخاری، محمد، التاریخ الكبیر، حیدرآباد دكن، 1402ق/1982م. | + | *بخاری، محمد، التاریخ الكبیر، حیدرآباد دكن، 1402ق/1982م. |
− | * همو، «الصحیح»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/1981م. | + | *همو، «الصحیح»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/1981م. |
− | * بسوی، یعقوب، المعرفة والتاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1395ق/1975م. | + | *بسوی، یعقوب، المعرفة والتاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1395ق/1975م. |
− | * تعبیرالرؤیا (منسوب به عبدالله بن سیرین)، مصر، 1298ق/1881م. | + | *تعبیرالرؤیا (منسوب به عبدالله بن سیرین)، مصر، 1298ق/1881م. |
− | * تفسیر الاحلام الكبیر (منسوب به ابن سیرین)، بیروت، 1403ق/1983م. | + | *تفسیر الاحلام الكبیر (منسوب به ابن سیرین)، بیروت، 1403ق/1983م. |
− | * جاحظ، عمرو، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، بیروت، 1389ق/1969م. | + | *جاحظ، عمرو، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، بیروت، 1389ق/1969م. |
− | * خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق. | + | *خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق. |
− | * خلیفة بن خیاط، تاریخ به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1388ق/1968م. | + | *خلیفة بن خیاط، تاریخ به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1388ق/1968م. |
− | * دارمى، عبدالله، «السنن»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/1981م. | + | *دارمى، عبدالله، «السنن»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/1981م. |
− | * زمخشری، محمود، الفائق فى غریب الحدیث، به كوشش على محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1399ق/1979م. | + | *زمخشری، محمود، الفائق فى غریب الحدیث، به كوشش على محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1399ق/1979م. |
− | * سندی، محمد عابد، ترتیب مسند الامام الشافعى، به كوشش محمد زاهد كوثری، بیروت، 1370ق/1951م. | + | *سندی، محمد عابد، ترتیب مسند الامام الشافعى، به كوشش محمد زاهد كوثری، بیروت، 1370ق/1951م. |
− | * طبری، محمد، التاریخ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1387ق/1967م. | + | *طبری، محمد، التاریخ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1387ق/1967م. |
− | * طوسى، عبدالله، اللمع فى التصوف، به كوشش نیكلسون، لیدن، 1914م. | + | *طوسى، عبدالله، اللمع فى التصوف، به كوشش نیكلسون، لیدن، 1914م. |
− | * عامری، یحیى، غربال الزمان به كوشش محمد ناجى زعبى، دمشق، 1405ق/1985م. | + | *عامری، یحیى، غربال الزمان به كوشش محمد ناجى زعبى، دمشق، 1405ق/1985م. |
− | * عبدالدایم، عبدالله، «ابن سیرین»، الموسوعة الاسلامیة، به كوشش حسن امین، بیروت، 1396ق/1976م. | + | *عبدالدایم، عبدالله، «ابن سیرین»، الموسوعة الاسلامیة، به كوشش حسن امین، بیروت، 1396ق/1976م. |
− | * عجلى، احمد، تاریخ الثقات، به كوشش عبدالمعطى قلعجى، بیروت، 1405ق/1984م. | + | *عجلى، احمد، تاریخ الثقات، به كوشش عبدالمعطى قلعجى، بیروت، 1405ق/1984م. |
− | * قشیری، عبدالكریم، الرسالة القشیریة، قاهره، 1379ق/1959م. | + | *قشیری، عبدالكریم، الرسالة القشیریة، قاهره، 1379ق/1959م. |
− | * مزی، یوسف، تهذیب الكمال، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز. | + | *مزی، یوسف، تهذیب الكمال، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز. |
− | * مسلم بن حجاج، «الصحیح»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/ 1981م. | + | *مسلم بن حجاج، «الصحیح»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/ 1981م. |
− | * وكیع، محمد، اخبار القضاة، به كوشش عبدالعزیز مصطفى مراغى، قاهره، 1366ق/1974م. | + | *وكیع، محمد، اخبار القضاة، به كوشش عبدالعزیز مصطفى مراغى، قاهره، 1366ق/1974م. |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | ||
+ | * "ابن سیرین"، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ناصر گذشته، ج3. | ||
+ | * "مختصری از زندگینامه ابن سیرین"، یایت اسلام کوئست. | ||
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده |
نسخهٔ ۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۹
ابن سیرین، ابوبكر محمد بن سیرین (31 یا 33-شوال 110 ق)، محدث و فقیه تابعى بصری كه چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست نامور گردید.
محتویات
زندگینامه
ابوبكر محمد بن سیرین حدود سال 33 هجری در بصره به دنیا آمد. پدرش، سیرین در 12ق. هنگام فتح عینالتمر (شهركى در عراق در نزدیكى انبار) به دست خالد بن ولید به اسارت درآمد.[۱] سیرین پس از اسارت، مولای انس بن مالک، صحابى پیامبر صلی الله علیه و آله شد و با پرداخت 20000 درهم خود را آزاد ساخت. [۲] از اینرو او و فرزندانش را موالى انس خواندهاند. مادرش صفیه نیز از موالى ابوبكر زنى پارسا بود.[۳] محمد بن سیرین برخلاف سنت جاری در میان موالى، زنى عرب را به همسری گرفت[۴] كه برایش 30 فرزند آورد، اما جز یكى به نام عبدالله همه از دست رفتند.[۵]
وی در روزگار فرمانروایى عبدالله بن زبیر در مكه (64-73 ق) به حج رفت و با عبدالله دیدار كرد و از وی حدیث شنید.[۶] سپس به كوفه آمد، چندگاهى به پارچهفروشى پرداخت و از علقمه حدیث شنید. او همچنین به مداین و واسط سفر كرد.[۷] و چهار سال نیز در دمشق بسر برد.[۸]
ابن سیرین كه به بازرگانى اشتغال داشت در حدود 93 ق. تنها به سبب پیداشدن پلیدی در یكى از خمهای روغنى كه به 40000 درهم خریده بود، همه را دور ریخت و با تحمل خسارتى هنگفت به زندان افتاد.[۹] چون انس بن مالك در همان سال در بصره درگذشت و وصیت كرده بود كه ابن سیرین او را تجهیز و تكفین كند، به او اجازه دادند تا برای اجرای وصیت از زندان بیرون آید.[۱۰]
وی در روزگار فرمانروایى خشونت بار عمر بن هبیره (97-105 ق) در عراق نتوانست ناخشنودیش را از حكومت وی كتمان كند و از پذیرفتن مالى كه ابن هبیره برایش فرستاده بود، سرباز زد.[۱۱] او از پذیرفتن منصب قضا نیز تن زد و ناچار یك بار به شام و بار دیگر به یمامه گریخت، اما گاه به صورت پنهانى به بصره مىآمد.[۱۲]
ابن سیرین در واپسین سالهای زندگى به بصره بازگشت، اما در مراسم تشییع جنازه حسن بصری كه 100 روز پیش از مردن ابن سیرین رخ داد، شركت نكرد.[۱۳] این نشان مىدهد كه ابن سیرین پس از یك دوستى نزدیك، سرانجام از حسن كناره گرفته است، برخى از گزارشها نشان مىدهد كه حسن برخى از تكلفهای زاهدانه ابن سیرین را نمىپسندید و وجود او را باری گران بر خود و خویشانش مىدانست.[۱۴] همچنین از موضع ابن سیرین نسبت به حجاج سخت برآشفته بود.[۱۵]
بر اساس برخی منابع، محمد بن سیرین در روز جمعه نهم ماه شوال سال 110 هجری در بصره از دنیا رفت.[۱۶]
ویژگیهای اخلاقی
ابن سعد ابن سیرین را به علم و پارسایى ستوده است.[۱۷] ویژگیهایى چون رعایت جانب احتیاط در مسائل شرعى، یك روز در میان روزه گرفتن، شب زندهداری، بردباری، نرمخویى، پرهیز از جدال، اعتراف به لغزشهای خویش و امیدواری فراوان به رحمت خداوند،[۱۸] از وی چهرهای چونان زاهدان و پارسایان بزرگ ساخته است و همین امر موجب شده تا برخى از كسانى كه در زمینه سیر و سلوك كتابهای مهم پرداختهاند، در وی به گونه الگوی پرهیزگاری و پارسایى بنگرند.[۱۹]
محمد هرگز با صدای بلند با مادرش سخن نگفت و هر گاه با او سخن می گفت چنان بود که گویی می خواهد سخنی را مخفیانه به او برساند و اگر کسی او را نمیشناخت و در حضور مادرش می دید، می پنداشت که وی بیمار است.[۲۰] هرگاه سخن میگفت و حدیث نقل میکرد، میخندید و از احوال مردم می پرسید، ولی هرگاه از او درباره فقه و حلال و حرام مسئلهای میپرسیدند، رنگش تغییر میکرد و حالش دگرگون می شد.[۲۱]
گرچه او با نسبت دادن هر كاری به اراده خداوند، اعتقاد به قدر را مىپذیرفت، اما از شركت جستن در اینگونه بحثها سخت گریزان بود.[۲۲] در بررسى شخصیت او بر پایه گزارشهای موجود به این نكته برمىخوریم كه وی نیز مانند بیشتر كسانى كه به زهد شهرت دارند، زاویهنشینى و پرداختن به سلوك فردی را از درگیرشدن در امور سیاسى و اجتماعى، برتر مىشمرده است. از اینرو با این كه در دوران پرآشوبى مىزیست و از دور و نزدیك شاهد رویدادهای هولناكى از جمله فاجعه كربلا، ویران ساختن كعبه و كشتارهای بىرحمانه حجاج بن یوسف بود، اما واكنشى از وی در برابر این رویدادها دیده نمىشود و حتى گاه دیگران را نیز از سخن گفتن درباره بیدادگریهای حاكمان زمان، تحت عنوان نهى از غیبت باز مىداشت.[۲۳] وی امیدوار بود كه خداوند از كردههای حجاج و برخى دیگر از حكمرانان اموی درگذرد؛[۲۴] اما گاه نیز به كنایه از معاویه و عایشه خرده مىگرفت و از امام على علیه السلام، امام حسین علیه السلام، ابوذر و حجر بن عدی جانبداری مىكرد.[۲۵]
جایگاه علمی
بررسى گذرا در روایات و آراء ابن سیرین در صحاح ششگانه بیانگر این واقعیت است كه نویسندگان صحاح به ابن سیرین به عنوان فقیهى برجسته مىنگریستند[۲۶] و رفتار و گفتارش را حجت مىدانستند. در این كتابها بیش از آنكه از او حدیثى روایت شده باشد، شاهد فتواهایش در بابهای گوناگون فقه هستیم. ابن سیرین برای احادیث اهمیت بسیار قائل بود و مىگفت كه این حدیثها دین است، بنگرید كه دین خود را از چه كسى مىگیرید.[۲۷] او در حفظ و نقل حدیث بسیار محتاط و دقیق بود.[۲۸] و شاید همین دقتها موجب شده تا همه رجالشناسان برجسته اهل سنت او را ثقه و روایتهایش را قابل استناد بدانند.[۲۹]
ابن سیرین 30 تن از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را درك كرد[۳۰] و از كسانى چون انس بن مالك، ابوهریره، ابوسعید خدری، عبدالله بن عمر، شریح قاضى، زید بن ثابت، یحیى بن جزار،[۳۱] عمران بن حصین[۳۲] و دیگران روایت كرد.[۳۳]
ایوب بن ابى تمیمه سختیانى،[۳۴] عبدالله بن عون، هشام بن حَسّان، سلمة بن علقمه، حبیب ابن شهید، یحیى بن عتیق؛[۳۵] شعبى، قتاده،[۳۶] خالد حذاء، یونس بن عبید، سلیمان تمیمى[۳۷] و گروهى دیگر، از وی روایت كردهاند. در مورد نظر ابن سیرین در باب نقطهگذاری قرآن، روایت های متعارضى نقل شده است.[۳۸]
روایاتی از ابن سیرین در مورد فضیلت امام علی(ع) وارد شده است. او معتقد بود که آیه «أَجَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاج ...» در مورد امام علی(ع) نازل شده است.[۳۹] و نیز از مالک بن انس از رسول خدا(ص) نقل کرده است که آن حضرت(ص) فرمود: «کسی که در مورد امام علی(ع) حسد ورزد گویا به من حسد ورزیده است و کسی که بر من حسد ورزد داخل در آتش خواهد شد».[۴۰]
ابن سیرین و خوابگزاری
كتابهاى گوناگونى در فن خوابگزاری و با ترجمه به زبانهای مختلف به نام ابن سیرین وجود دارد، ولى ملاحظات زیر نشان مىدهد كه وی هیچ نوشتهای در این زمینه یا زمینههای دیگر نداشته است و تنها روایتهای انگشت شماری از خوابگزاریهای وی آن هم در منابع متأخّر آمده است.
شافعى، ابن سعد، ابن معین و خلیفه بن خیاط درباره خوابگزاری ابن سیرین سخنى ندارند. پس از اینان احمد بن حنبل[۴۱] روایتى آورده كه نشان مىدهد وی چندان به خوابگزاری و آنچه در خواب دیده مىشود، اهمیتى نمىداد. در پى او جاحظ در این باره سه روایت از ابن سیرین نقل كرده كه دو مورد آن تؤام با تردید است.[۴۲] سپس بخاری دو نكته[۴۳] و یك حدیث به واسطه او در مورد رؤیا نقل كرده است.[۴۴]
ابن قتیبه[۴۵] روایتى از او آورده كه نشان مىدهد وی چندان علاقهای به خوابگزاری نداشته است، وكیع[۴۶] هم در این باره یك روایت آورده، و ابن عبدربه[۴۷] نیز روایتى نقل كرده كه شخصى در این باب با ابن سیرین شوخى كرده است. همچنین ابن حبان[۴۸] به خوابگزاری وی اشارهای كرده است. به رغم سكوت 30 منبع درباره شهرت ابن سیرین در خوابگزاری و انتساب نوشتهای در این فن به وی، ابن ندیم (م، 385 ق) كتابى به نام تعبیر الرؤیا به او نسبت داده است[۴۹] و ابونعیم (م، 430 ق) نخستین كسى است كه 10 روایت از خوابگزاریهای او را آورده است[۵۰] كه این روایات در هیچیك از منابع پیش از او یافت نمىشود.
حتى خطیب بغدادی كه به خواب و خوابگزاری علاقمند است، هیچ اشارهای در این مورد ندارد. ابن عساكر[۵۱] چند روایت از خوابگزاریهایش را آورده و ابن خلكان[۵۲] از مهارت زیاد وی در این فن سخن گفته است. مزی[۵۳] روایتى از عبدالله بن شوذب آورده كه وی در واسط با ابن سیرین دیدار كرده و او مهارت زیادی در فن خوابگزاری داشته است.
ابن خلدون (م، 808 ق) نیز ضمن معرفى وی به عنوان یكى از مشهورترین عالمان تعبیر رؤیا مىنویسد: قوانین این فن از وی اخذ و تدوین شده است.[۵۴] ابن تغری بردی (م، 874 ق) هم از او به عنوان «صاحب التعبیر» یاد مىكند.[۵۵] با این همه چگونه مىتوان پذیرفت كه ابن سیرین كتابى نوشته باشد، خاصه آنكه به شدت از نوشتن حدیث و هر گونه مطلبى پرهیز مىكرده است.[۵۶] و حتى هیچگونه نوشتهای هم نزد خود نگاه نمىداشت.[۵۷]
آثار منسوب به ابن سیرین
- 1. تفسیر الاحلام الكبیر كه با این عنوان به طور مستقل و بار دیگر با عنوان منتخب الكلام فى تفسیر الاحلام در حاشیة جلد اول تعطیر الانام نابلسى به چاپ رسیده است. در این كتاب نام كسانى چون سفیان ثوری (د161ق)، شافعى (د204ق)، ابن قتیبه (د276ق) و ابوسعد واعظ خرگوشى (د406ق) دیده مىشود[۵۸] كه اینان همه پس از وی مىزیستهاند. همچنین بررسی های ما نشان مىدهد كه پارههایى از این كتاب (بیش از 50 مورد) از كتاب تعبیرالرؤیای ارطامیدورس خوابگزار یونانى كه توسط حنین ابن اسحاق (د260ق/873م) به عربى ترجمه شده، برگرفته شده است.[۵۹]
مىتوان احتمال داد كه تفسیر الاحلام نوشتة یكى از شاگردان ابوسعد خرگوشى بوده باشد كه كتابى هم به نام البشارة والنذارة در خوابگزاری نوشته است،[۶۰] زیرا اوّلاً بیش از 30 مورد از گفتههای ابوسعد با ذكر نام او در این كتاب نقل شده است[۶۱] كه تدوین كننده كتاب در نقل برخى از این گفتهها با جمله «استاد چنین گفت» از ابوسعد یاد مىكند؛ ثانیاً مشایخ روایى در تفسیر الاحلام همان مشایخ ابوسعد در شرف النبى است كه از آن جمله مىتوان ابوبكر محمد بن احمد اصفهانى و ابوسعید عبدالله بن محمد رازی را نام برد.[۶۲] ثالثاً برخى از گفتههای ابوسعد را كه ابن شاهین در الاشارات فى علم العبارات خویش آورده، در تفسیر الاحلام مىیابیم[۶۳] بنابراین شكى باقى نمىماند كه تفسیر الاحلام از ابن سیرین نیست.
- 2. تعبیر الرؤیا، این كتاب بارها به چاپ رسیده است و در آن نیز به نام كسانى چون ابوحنیفه (د150ق) و شافعى (د204ق) بر مىخوریم[۶۴] كه نمىتوان پذیرفت ابن سیرین شاگرد آنان بوده یا حتى آنان را دیده باشد. برخى از فقرهها و روایت های این كتاب نیز با تفسیر الاحلام مطابقت دارد.
- 3. تعبیر الرؤیا، این كتاب در نجف به چاپ رسیده و نام «شیخ عبدالله بن سیرین» به عنوان نویسنده بر روی آن آمده كه هویت او شناخته نیست. (برای چاپهای مختلف دو اثر نخست و آثار خطى منسوب).[۶۵]
یكى از معاصران درباره سبب این كه مترجمان و نویسندگان سدههای بعد آثار خود را به ابن سیرین نسبت دادهاند، نوشته است كه آنان برای مقبول افتادن آثارشان ناگزیر بودهاند كه آنها را به یكى از بزرگان متقدم نسبت دهند.[۶۶]
پانویس
- ↑ خلیفه، تاريخ، ج1، ص100-102.
- ↑ ابن قتیبه، معارف، ص442
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140
- ↑ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص63.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140
- ↑ بخاری، تاریخ كبیر، ج1(1)، ص90.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص147؛ ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج15، ص436؛ مزی، تهذيب الكمال، ج16، ص305، 307.
- ↑ ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج15، ص418.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص144؛ خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج5، ص335.
- ↑ احمد بن حنبل، الزهد، ص375.
- ↑ ابونعیم، حلية الاولياء،ج2، ص268.
- ↑ ابن عساكر، تاریخ دمشق، ج15، ص418؛نك: عامری، غربال الزمان،ص101.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص150؛ ابن خلكان، وفیات، ج4، ص182.
- ↑ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص58.
- ↑ ابن جوزی، الرد على المتعصب العنيد، ص74-75.
- ↑ تاریخ بغداد، ج 2، ص 421.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140
- ↑ نك:ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص142-143.
- ↑ نك: ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص263؛ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج1، ص247-248؛طوسى، اللمع فى التصوف، 44-45؛ قشیری، الرسالة القشيرية، ص57.
- ↑ الطبقات الکبری، ج 7،ص 148.
- ↑ همان، ص 145.
- ↑ نك: ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص143-145.
- ↑ نك: ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص271.
- ↑ ابن جوزی، الرد على المتعصب العنيد، ص74-75؛ ابن شاكر، فوات الوفيات، ج2، ص70.
- ↑ بخاری، «صحیح»، ج2(4)، ص208-209؛ طبری، التاريخ، ج2، ص236، ج4، ص284-285،ج5، ص256؛ زمخشری، الفائق فى غريب الحديث، ج2، ص381؛ ابن اثیر، الكامل، ج3، ص488، ج4، ص242.
- ↑ قس: ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ص93.
- ↑ نك: ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص141؛ دارمى، السنن، ج19، ص54، 93، 94؛ مسلم،الصحيح، ج4(1)، ص14.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص141.
- ↑ برای نمونه نك: ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص140؛ عجلى، تاريخ الثقات، ص405؛ابن ابى حاتم، الجرح و التعديل، ج3(2)، ص281.
- ↑ ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ص88.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص141؛ مسلم، الصحيح، ج5(2)، ص1821؛ ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص282.
- ↑ عدی بن حاتم ابن ابى حاتم، الجرح و التعديل، ج3(2)، ص280؛ ابودرداء مزی، تهذيب الكمال، ج16، ص304
- ↑ در مورد نحوة روایت او از ابن عباس و زید بن ثابت، نك: ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج7، ص141؛ قس: ابن معین، معرفة الرجال، ج1، ص132؛ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص60؛ ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص278-279؛ خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج5، ص334.
- ↑ بخاری، صحیح، ج1(2)، ص66، ج4، ص208-209.
- ↑ سندی ترتيب مسند الامام الشافعى، ج1، ص158؛احمد بن حنبل، مسند، ج22(3)، ص111؛ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص59، 60.
- ↑ بخاری، تاریخ كبیر، ج1(1)، ص90.
- ↑ ابن ابى حاتم، الجرح و التعديل، ج3(2)، ص280.
- ↑ ابن ابى داوود، المصاحف، ج157، ص160.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص 166.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص 623.
- ↑ احمد بن حنبل، الزهد، ص374.
- ↑ جاحظ، الحيوان، ج7، ص191، 268، ج4،ص269
- ↑ بخاری، صحیح، ج3(8)، ص71، 73.
- ↑ بخاری، صحیح،ج8، ص77؛ قس: مسلم، الصحيح، ج5(2)ص، 1773.
- ↑ ابن قتیبه، تأويل مختلف الحديث، ص450.
- ↑ وكیع، ج1، ص334
- ↑ ابن عبدربه، العقد الفريد، ج6، ص164
- ↑ ابن حبان، ثقات، ج5، ص349
- ↑ ابن ندیم، الفهرست، ص378.
- ↑ ابونعیم، حلية الاولياء،ج2، ص276-278
- ↑ ابن عساکر، تاريخ دمشق، ج15، ص451-453
- ↑ ابن خلكان، وفیات، ج4، ص182
- ↑ مزی، تهذيب الكمال، ج16، ص307
- ↑ ابن خلدون، مقدمة، ص478.
- ↑ ابن تغری بردی، النجوم، ج1، ص268
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص141؛ دارمى،السنن، ج19، ص122؛ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص54، 55.
- ↑ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص59.
- ↑ منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام الكبیر، ص12، 197، 384، جم.
- ↑ به عنوان نمونه، قس: منسوب به ابن سيرين، تفسیرالاحلام، ص92، با كتاب ارطامیدورس، تعبير الرؤيا، ص84، سطر4 و ص81-82، 85، سطر 6-13، و ص81، سطر 5-6، و ص86، سطر 7-10.
- ↑ .I/670 ،GAS.
- ↑ منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام، ص56، 58جم.
- ↑ منسوب به ابن سيرين، تفسیرالاحلام، ص24، 38، 40، 47، 55، 494؛ قس: ابوسعد، شرف النبى، ص57، 123، 197، 304، 461، 488، جم.
- ↑ به عنوان نمونه، قس: منسوب به ابن سيرين، تفسیر الاحلام، ص82، 108، 267، 309، 417 با «الاشارات»، ص16، 72، 14، 165، 162.
- ↑ ارطاميدورس، تعبیر الرؤیا، ص9، 28، جم.
- ↑ منسوب به ابن سیرین، تعبیرالرؤیا، نك:(GAS,I,P633-634)
- ↑ عبدالدایم، ابن سيرين، ج2، ص61.
مآخذ
- ابن ابى حاتم، عبدالرحمان، الجرح والتعدیل، حیدرآباد دكن، 1372ق/1952م.
- ابن ابى داوود، عبدالله، كتاب المصاحف، بیروت، 1405ق/1985م.
- ابن اثیر، الكامل.
- ابن تغری بردی، النجوم.
- ابن جوزی، عبدالرحمان، الرد على المتعصب العنید، به كوشش محمدكاظم محمودی، بیروت، 1403ق، 2/299.
- ابن حبان، محمد، كتاب الثقات، حیدرآباد دكن، 1399ق/1979م.
- همو، مشاهیر علماء الامصار، به كوشش م. فلایشهمر، قاهره، 1379ق/1959م.
- ابن حزم، على، الفصل، به كوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، حجاز، 1402ق/1982م.
- ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمة، بیروت، داراحیاء التراث.
- ابن خلكان، وفیات؛ ابن سعد، الطبقات الكبیر، به كوشش ادوارد زاخائو و دیگران، لیدن، 1904-1921م.
- ابن شاكر كتبى، محمد، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1394ق/1974م.
- ابن شاهین، خلیل، «الاشارات فى علم العبارات»، در حاشیة جزء دوم تعطیر الانام نابلسى، بیروت، 1384ق/ 1964م.
- ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402ق/1982م.
- ابن عساكر، على، تاریخ دمشق، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز.
- ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، 1326ق.
- همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، دارالمعارف.
- ابن معین، یحیى، معرفة الرجال، به كوشش محمد كامل قصّار، دمشق، 1405ق/1985م.
- ابن ندیم، الفهرست.
- ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، به كوشش خلیل المیس، بیروت، دارالقلم.
- ابوحیان توحیدی، البصائر والذخائر، به كوشش ابراهیم كیلانى، دمشق، 1363ق/1949م.
- ابوسعد خرگوشى، عبدالملك، شرف النبى، ترجمة نجمالدین محمود راوندی، به كوشش محمد روشن، تهران، 1361ش.
- ابونعیم اصفهانى، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1387ق/ 1967م.
- احمد بن حنبل، الزهد، بیروت، 1403ق/1983م.
- همو، «مسند»، الكتب الستة، استانبول، 1402ق/1982م.
- ارطامیدورس، كتاب تعبیر الرؤیا، ترجمة حنین بن اسحاق، به كوشش توفیق فهد، دمشق، 1964م.
- بخاری، محمد، التاریخ الكبیر، حیدرآباد دكن، 1402ق/1982م.
- همو، «الصحیح»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/1981م.
- بسوی، یعقوب، المعرفة والتاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1395ق/1975م.
- تعبیرالرؤیا (منسوب به عبدالله بن سیرین)، مصر، 1298ق/1881م.
- تفسیر الاحلام الكبیر (منسوب به ابن سیرین)، بیروت، 1403ق/1983م.
- جاحظ، عمرو، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، بیروت، 1389ق/1969م.
- خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق.
- خلیفة بن خیاط، تاریخ به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1388ق/1968م.
- دارمى، عبدالله، «السنن»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/1981م.
- زمخشری، محمود، الفائق فى غریب الحدیث، به كوشش على محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1399ق/1979م.
- سندی، محمد عابد، ترتیب مسند الامام الشافعى، به كوشش محمد زاهد كوثری، بیروت، 1370ق/1951م.
- طبری، محمد، التاریخ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1387ق/1967م.
- طوسى، عبدالله، اللمع فى التصوف، به كوشش نیكلسون، لیدن، 1914م.
- عامری، یحیى، غربال الزمان به كوشش محمد ناجى زعبى، دمشق، 1405ق/1985م.
- عبدالدایم، عبدالله، «ابن سیرین»، الموسوعة الاسلامیة، به كوشش حسن امین، بیروت، 1396ق/1976م.
- عجلى، احمد، تاریخ الثقات، به كوشش عبدالمعطى قلعجى، بیروت، 1405ق/1984م.
- قشیری، عبدالكریم، الرسالة القشیریة، قاهره، 1379ق/1959م.
- مزی، یوسف، تهذیب الكمال، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز.
- مسلم بن حجاج، «الصحیح»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/ 1981م.
- وكیع، محمد، اخبار القضاة، به كوشش عبدالعزیز مصطفى مراغى، قاهره، 1366ق/1974م.
منابع
- "ابن سیرین"، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ناصر گذشته، ج3.
- "مختصری از زندگینامه ابن سیرین"، یایت اسلام کوئست.