رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی ضعیف
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تولّی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
 +
«تولّی»، از [[فروع دین|فروع دین اسلام]] و در برابر «[[تبرّی]]» است، که بر اساس منابع [[شیعه|شیعی]]، به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت و پذیرش [[ولایت]] [[خدا|خداوند]] و [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله و [[ائمه]] علیهم‌السلام می‌باشد.
  
 +
==تعریف تولّی==
 +
واژه «تولّی»، مصدر باب تفعّل از ریشه «و ل ی»، به دو صورت (تَوَلیّ' و تَوَلیّ'عَنْ) بکار می رود. برای صورت اول -که بیانگر مفهوم مورد نظر در این مقاله است-، معانی متعددی از جمله دوستی داشتن با کسی و پیروی کردن از او و ولی گرفتن وی و یاری رساندن به او ذکر شده<ref>رجوع کنید به زوزنی، المصادر، ج۲، ص۸۲۱؛ احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج۲، ص۸۱۸؛ ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۲، ۴۰۴، ۴۰۷؛ مرتضی زبیدی،  تاج العروس من جواهرالقاموس، ج۲۰، ص۳۱۶.</ref> است.
  
«تولّی»، اصطلاحی کلامی در برابر «[[تبرّی]]».  
+
صورت دوم (تَوَلیّ' عَنْ) به معنای روی گرداندن است و در [[قرآن]] تولّی و مشتقات آن در بیشتر موارد ـ چه به همراه عَن و چه بدون آن<ref>رجوع کنید به عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «ولی».</ref> ـ به معنای برگشتن و پشت کردن آمده،<ref>رجوع کنید به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۳۴؛ ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۷.</ref> ولی در چند [[آیه]] نیز در معانیِ مذکور برای صورت اول بکار رفته است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به [[سوره مائده]]: ۵۱، ۸۰؛ [[سوره هود]]: ۵۲؛ [[سوره نحل]]: ۱۰۰؛ [[سوره ممتحنه]]: ۹، ۱۳.</ref>
  
== تعریف تولّی ==
+
علاوه بر این، در قرآن<ref>برای نمونه رجوع کنید به [[سوره بقره]]: ۱۶۵؛ [[سوره آل عمران]]: ۳۱؛ [[سوره توبه]]: ۲۴.</ref> و [[احادیث]]،<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۲، ص۱۲۴ـ۱۲۷؛ بیهقی، شعب الایمان، ج۱، ص۳۶۳ـ۳۶۴، ۳۶۶ـ۳۶۷؛ مجلسی، ج۶۶، ص۲۳۶ـ۲۵۳.</ref> بر مسئله حُبّ و دوستی ـ که منشأ و سرآغاز تولّی است ـ بارها تأکید شده و دینداری و [[ایمان]] بدان منوط گردیده است.
واژة «تولّی»، مصدر باب تفعل از ریشة «و ل ی»، به دو صورت (تَوَلیّ' و تَوَلیّ'عَنْ) بکار می رود. برای صورت اول، معانی متعددی از جمله دوستی داشتن با کسی و پیروی کردن از او و ولی گرفتن وی و یاری رساندن به او ذکر شده<ref>رجوع کنید به زوزنی، المصادر، ج2، ص821؛ احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج2، ص818؛ ابن منظور، ج15، ص402، 404، 407؛ مرتضی زبیدی،  تاج العروس من جواهرالقاموس، ج20، ص316.</ref> که بیانگر مفهوم مورد نظر در این مقاله است.
 
  
صورت دوم (تَوَلیّ' عَنْ) به معنای روی گرداندن است. در [[قرآن]] تولّی و مشتقات آن در بیشتر موارد ـ چه به همراه عن و چه بدون آن <ref>رجوع کنید به عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «ولی».</ref> ـ به معنای برگشتن و پشت کردن آمده<ref>رجوع کنید به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص534؛ ابن منظور، ج15، ص407.</ref> ولی در چند آیه نیز در معانیِ مذکور برای صورت اول بکار رفته است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به [[سوره مائده]]: 51، 80؛ [[سوره هود]]: 52؛ [[سوره نحل]]: 100؛ [[سوره ممتحنه]]: 9، 13.</ref>
+
== مفهوم تولّی در نظر شیعه ==
 +
اصطلاح تولّی در مقابل [[تبرّی]] (تنفّر داشتن) در آثار فرق اسلامی کاربرد دارد. بر اساس منابع [[شیعه|شیعی]]، تولّی به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت و پذیرش ولایت [[خدا]] و [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] و [[ائمه]] است. در احادیث بسیاری، محبت ورزیدن به [[اهل بیت]] علیهم السلام و خاصه [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام واجب دانسته شده است. [[سید هاشم بحرانی]] ۹۵ [[حدیث]] از طریق [[اهل سنّت]]<ref>رجوع کنید به هاشم بَحْرانی، غایة المرام، ج۶، ص۴۶ـ۷۱.</ref> و ۵۲ حدیث از طریق شیعه<ref>رجوع کنید به هاشم بَحْرانی، غایة المرام، ج۶، ص۷۲ـ۹۱.</ref> در باب فضل محبان و موالیان علی علیه السلام و سایر [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام روایت کرده است. به تعبیر فضل اللّه بن روزبهان،<ref>روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم،  ص ۳۰۰ </ref> اهل سنّت نیز بر آن اند که تولاّی پیامبر و آل او و تبرّی از دشمنان او بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست.
  
علاوه بر این در قرآن<ref>برای نمونه رجوع کنید به [[سوره بقره]]: 165؛ [[سوره آل عمران]]: 31؛ [[سوره توبه]]: 24.</ref> و [[احادیث]]،<ref>برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج2، ص124ـ127؛ احمد بن حسین بیهقی، شعب الایمان، ج1، ص363ـ364، 366ـ367؛ مجلسی، ج66، ص236ـ253.</ref> بر حُبّ ـ که بر اساس معنای لغوی تولّی، منشأ و سرآغاز آن است ـ بارها تأکید شده و دینداری و ایمان بدان منوط گردیده است.
+
به نوشته [[شیخ یوسف بحرانی]]، از تأکید فراوان [[احادیث]] شیعی در این باب نتیجه گرفته می شود که [[محبت اهل بیت علیهم السلام|محبت اهل بیت]] علیهم السلام عبارت از پذیرش [[امامت]] آنها و قرار دادن آنها در جایگاهی است که متعلق به آنهاست. بنابراین مقدّم داشتن غیرِ آنها بر آنها در این زمینه، در واقع خروج از دایره محبت محسوب می شود.<ref>یوسف بحرانی، الشهاب الثاقب، ص۱۴۴</ref> اساساً لازمه محبتِ تمام عیار و صادقانه به یک شخص، موافقت با او و تصدیق و تبعیت از وی است.<ref> بهبهانی، مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۲۹۸ـ۲۹۹ </ref> بنابراین محبتی که منجر به تولّی یعنی پذیرش ولایت ائمه و تسلیمِ آنان شدن و تبرّای نظری و عملی از مخالفان آنان نشود، اصلاً محبت به حساب نمی آید، چنانکه بر اساس حدیثی کمال ولایت و محبت مخلصانه نسبت به آل محمد جز با تبرّی از دشمنان دور و نزدیک آنان بدست نمی آید.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۵۸ـ۵۹.</ref> بنابراین حبّ و بغض و ولایت و برائتی را که در روایات مکرراً بر آن تأکید شده، باید به معنای تولّی و قبول ولایت و سرپرستی ائمه و مرجعیت آنها در همه امور و مسائل دانست.
  
اصطلاح تولّی در مقابل [[تبرّی]] در آثار فرق اسلامی کاربرد دارد. بر اساس منابع [[شیعه|شیعی]]، تولّی به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت و پذیرش ولایت [[خدا]] و [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] و [[ائمه]] است. در احادیث بسیاری، محبت ورزیدن به [[اهل بیت]] علیهم السلام و خاصه [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام واجب دانسته شده است.
+
بر همین اساس، تصدیق [[امامت]] ائمه دوازده گانه علیهم السلام ـ که لازمه آن اعتماد به [[عصمت]] و منصوص بودن مقام آنان از جانب خدا و [[رسول اکرم]] و عالم بودن آنان به صلاح امور دنیا و آخرت و در نتیجه وجوب اطاعت اوامر و نواهی آنان است ـ از جمله اصول تحقق ایمان و بلکه از ضروریات مذهب [[امامیه]] شمرده شده است.<ref>رجوع کنید به شهید ثانی، المصنفات الاربعة، ص۴۰۴ـ ۴۰۵.</ref> از این رو، [[ولایت]] و طبعاً پذیرش آن در کنار [[نماز]] و [[زکات]] و [[حج]] و [[روزه]]، از ارکان [[اسلام]] و بلکه مهمترین رکن آن تلقی شده<ref>رجوع کنید به برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۸۶.</ref> و همچنین تولّی در کنار تبرّی به عنوان جزء مقوّم در همه صیغه هایی که برای ابراز [[دین]] و [[ایمان]] صحیح از سوی ائمه انشا یا تأیید شده، و مورد تأکید قرار گرفته است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج۶۶، ص۲، ۴ـ۵، ۱۴.</ref>
  
[[سید هاشم بحرانی]] 95 [[حدیث]] از طریق اهل سنّت<ref>رجوع کنید به هاشم بَحْرانی، غایة المرام، ج6، ص46ـ71.</ref> و 52 حدیث از طریق شیعه<ref>رجوع کنید به هاشم بَحْرانی، غایة المرام، ج6، ص72ـ91.</ref> در باب فضل محبان و موالیان علی علیه السلام و سایر امامان روایت کرده است. به تعبیر فضل اللّه بن روزبهان،<ref>روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم،  ص 300 </ref> اهل سنّت نیز بر آن اند که تولاّی پیامبر و آل او و تبرّی از دشمنان او بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست.
+
ادله و مستندات [[شیعه]] در این طرز تلقی از موضوع [[ولایت]] و به تبع آن تولّی، برخی آیات [[قرآن کریم]] و احادیث فراوانی از رسول خداست که در متون حدیثی و [[تفسیر قرآن|تفسیری]] و [[علم کلام|کلامی]] شیعی و احیاناً اهل سنّت درج و دقیقاً بررسی شده است. [[شیخ طوسی]]<ref>شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۰</ref> قویترین دلیل [[امامت]] حضرت علی علیه السلام را [[آیه 55 سوره مائده|آیه ۵۵ سوره مائده]] ([[آیه ولایت]]) دانسته است. از نظر وی<ref>شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۰</ref> مراد از «ولی» در این [[آیه]]، متولّی و کسی است که تدبیر امور به دست اوست و فرمان بردن از وی واجب است. همچنین با استفاده از احادیث [[عامه]] و خاصه اثبات کرده که مراد از «الذین آمنوا» در این آیه، نه عموم مؤمنین، بلکه تنها [[حضرت علی]] علیه السلام است.<ref>شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۸ </ref> بنابراین شیخ طوسی چیزی فراتر از موالات و محبت یعنی معنای امامت را از این آیه فهم کرده است.<ref>رجوع کنید به شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷ـ۱۸.</ref>
  
به نوشته [[شیخ یوسف بحرانی]]، از تأکید فراوان [[احادیث]] شیعی در این باب نتیجه گرفته می شود که [[محبت اهل بیت علیهم السلام|محبت اهل بیت]] عبارت از پذیرش امامت آنها و قرار دادن آنها در جایگاهی است که متعلق به آنهاست. بنابراین مقدّم داشتن غیرِ آنها بر آنها در این زمینه، در واقع خروج از دایره محبت محسوب می شود.<ref>یوسف بحرانی، الشهاب الثاقب، ص144</ref>
+
علاوه بر این در حدیثی آمده است که مراد از ولیّ در این آیه همه [[ائمه اطهار|امامان]] اند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۳۵، ص۲۰۶.</ref> در بسیاری از احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جمله [[حدیث غدیر]] نیز، امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر معرفی شده و از مردم خواسته شده که ولایت وی را چونان ولایت پیامبر بپذیرند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۳۷، ص۱۰۸ـ۲۵۳.</ref> واژه «مولی» که در این حدیث بکار رفته به همان معنای «ولیّ» است که در آیه ولایت یاد شده است.<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷۹.</ref> شیخ طوسی<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷۵ـ۱۸۵ </ref>، با استناد به [[شعر]] و لغت نشان داده که «مولی» در این حدیث هم معنای «أولی» است که در ابتدای همین حدیث در عبارت «أَلَسْتُ أَوْلی بکم منکم بِأنفسِکم» آمده است. همچنین از نظر وی،<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۸۵ </ref> أولی افاده کننده معنای امامت است زیرا در مورد کسی به کار می رود که تدبیر امری را بر عهده دارد. بدین گونه علمای شیعه بر اساس ادله متعدد، به ویژه ادله نقلی به اثبات ولایت ائمه و حق تصرف مشروع آنها در امور دینی و دنیوی بندگان پرداخته اند.
  
اساساً لازمه محبتِ تمام عیار و صادقانه به یک شخص، موافقت با او و تصدیق و تبعیت از وی است.<ref> بهبهانی، مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص298ـ299 </ref> بنابراین محبتی که منجر به تولّی یعنی پذیرش ولایت ائمه و تسلیمِ آنان شدن و تبرّای نظری و عملی از مخالفان آنان نشود، اصلاً محبت به حساب نمی آید، چنانکه بر اساس حدیثی کمال ولایت و محبت مخلصانه نسبت به آل محمد جز با تبرّی از دشمنان دور و نزدیک آنان بدست نمی آید.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج27، ص58ـ59.</ref> بنابراین حبّ و بغض و ولایت و برائتی را که در روایات مکرراً بر آن تأکید شده، باید به معنای تولّی و قبول ولایت و سرپرستی ائمه و مرجعیت آنها در همه امور و مسائل دانست.
+
به باور شیعه آنچه وجود امام و تولّی به او را توجیه و الزام می کند، جلوگیری از درافتادن به ورطه گمان و قیاس و وهم در امر دین است. به اعتقاد شیعه علم امام از روی رأی و اجتهاد نیست، بلکه یقینی است، زیرا وی این علم را یا از جانب خداوند و از طریق علم لدنی یا با نفس قدسی خود از طریق پیامبر و امامان پیشین دریافت می کند.<ref>رجوع کنید به شهیدثانی، المصنفات الاربعة ، ص۴۰۵.</ref> بدین ترتیب، تولّی یعنی پذیرش ولایت امام علیه السلام، شرط دست یافتن به [[یقین]] در امر دین خواهد بود، چنانکه بر اساس حدیثی [[امام باقر]] علیه السلام تولاّی ائمه و [[تبرّی]] از دشمنان آنان را در کنار تصدیق [[خدا]] و [[پیامبر اسلام|رسول]]، از ارکان [[معرفت]] خدا ـ که به عبادت حقیقی او منتهی می شود ـ برشمرده است.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۱۸۰؛ نیز رجوع کنید به مجلسی، ج۲۳، ص۸۳، ۹۳.</ref>
 
 
بر همین اساس، تصدیق [[امامت]] ائمه دوازده گانه علیهم السلام ـ که لازمه آن اعتماد به [[عصمت]] و منصوص بودن مقام آنان از جانب خدا و [[رسول اکرم]] و عالم بودن آنان به صلاح امور دنیا و آخرت و در نتیجه وجوب اطاعت اوامر و نواهی آنان است ـ از جمله اصول تحقق [[ایمان]] و بلکه از ضروریات مذهب [[امامیه]] شمرده شده است.<ref>رجوع کنید به شهید ثانی، المصنفات الاربعة، ص404ـ 405.</ref>
 
 
 
از این رو، [[ولایت]] و طبعاً پذیرش آن در کنار [[نماز]] و [[زکات]] و [[حج]] و [[روزه]]، از ارکان [[اسلام]] و بلکه مهمترین رکن آن تلقی شده<ref>رجوع کنید به برقی، المحاسن، ج1، ص286.</ref> و همچنین تولّی در کنار تبرّی به عنوان جزء مقوّم در همه صیغه هایی که برای ابراز دین و ایمان صحیح از سوی ائمه انشا یا تأیید شده، و مورد تأکید قرار گرفته است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج66، ص2، 4ـ5، 14.</ref>
 
 
 
ادله و مستندات [[شیعه]] در این طرز تلقی از موضوع ولایت و به تبع آن تولّی، برخی آیات [[قرآن کریم]] و احادیث فراوانی از رسول خداست که در متون حدیثی و [[تفسیر قرآن|تفسیری]] و [[علم کلام|کلامی]] شیعی و احیاناً اهل سنّت درج و دقیقاً بررسی شده است. [[شیخ طوسی]]<ref>شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج1، جزء2، ص10</ref> قویترین دلیل [[امامت]] حضرت علی علیه السلام را [[آیه 55 سوره مائده]] ([[آیه ولایت]]) دانسته است. از نظر وی<ref>شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج1، جزء2، ص10</ref> مراد از «ولی» در این [[آیه]]، متولّی و کسی است که تدبیر امور به دست اوست و فرمان بردن از وی واجب است. همچنین با استفاده از احادیث [[عامه]] و خاصه اثبات کرده که مراد از «الذین آمنوا» در این آیه، نه عموم مؤمنین، بلکه تنها [[حضرت علی]] علیه السلام است.<ref>شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج1، جزء2، ص18 </ref> بنابراین شیخ طوسی چیزی فراتر از موالات و محبت یعنی معنای امامت را از این آیه فهم کرده است.<ref>رجوع کنید به شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج1، جزء2، ص17ـ18.</ref>
 
 
 
علاوه بر این در حدیثی آمده است که مراد از ولیّ در این آیه همه [[ائمه اطهار|امامان]] اند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج35، ص206.</ref> در بسیاری از احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جمله [[حدیث غدیر]] نیز امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر معرفی شده و از مردم خواسته شده که ولایت وی را چونان ولایت پیامبر بپذیرند.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج37، ص108ـ253.</ref> واژه «مولی» که در این حدیث بکار رفته به همان معنای «ولیّ» است که در آیه ولایت یاد شده است.<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ج1، جزء2، ص179.</ref>
 
 
 
شیخ طوسی<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ج1، جزء2، ص175ـ185 </ref>، با استناد به [[شعر]] و لغت نشان داده که «مولی» در این حدیث هم معنای «أولی» است که در ابتدای همین حدیث در عبارت «أَلَسْتُ أَوْلی بکم منکم بِأنفسِکم» آمده است. همچنین از نظر وی<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ج1، جزء2، ص185 </ref> أولی افاده کننده معنای امامت است زیرا در مورد کسی به کار می رود که تدبیر امری را بر عهده دارد. بدین گونه علمای شیعه بر اساس ادله متعدد، به ویژه ادله نقلی به اثبات ولایت ائمه و حق تصرف مشروع آنها در امور دینی و دنیوی بندگان پرداخته اند.
 
 
 
به باور شیعه آنچه وجود امام و تولّی به او را توجیه و الزام می کند، جلوگیری از درافتادن به ورطه گمان و قیاس و وهم در امر دین است. به اعتقاد شیعه علم امام از روی رأی و اجتهاد نیست، بلکه یقینی است، زیرا وی این علم را یا از جانب خداوند و از طریق علم لدنی یا با نفس قدسی خود از طریق پیامبر و امامان پیشین دریافت می کند.<ref>رجوع کنید به شهیدثانی، المصنفات الاربعة ، ص405.</ref>
 
 
 
بدین ترتیب، تولّی یعنی پذیرش ولایت امام علیه السلام، شرط دست یافتن به یقین در امر دین خواهد بود، چنانکه بر اساس حدیثی [[امام باقر]] علیه السلام تولاّی ائمه و تبرّی از دشمنان آنان را در کنار تصدیق خدا و رسول از ارکان [[معرفت]] خدا ـ که به عبادت حقیقی او منتهی می شود ـ برشمرده است.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج1، ص180؛ نیز رجوع کنید به مجلسی، ج23، ص83، 93.</ref>
 
 
 
در متون حدیثی آثار و نتایج گوناگونی نظیر سعادت و خیر دنیا و آخرت برای حبّ و تولاّی ائمه آمده است.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج27، ص74ـ75، 78.</ref> همچنین در احادیث، آثار دنیوی و اخروی محبت ائمه ذکر شده از جمله آثار و نشانه های آن در دنیا [[زهد]]، حرص بر عمل، [[ورع]] در دین، رغبت به [[عبادت]]، [[توبه]] قبل از مرگ، نشاط در [[شب زنده داری]]، [[سخاوت]] و حفظ امر و نهی الهی دانسته شده است<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج27، ص78.</ref> و در [[آخرت]] نیز محب اهل بیت از آتش [[جهنم]] امان می یابد، رویش سفید می شود و [[نامه اعمال|نامه عملش]] به دست راستش داده می شود و بی محاسبه به [[بهشت]] می رود.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج27، ص78ـ79، نیز رجوع کنید به ص158.</ref>
 
 
 
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] در «اخلاق محتشمی»<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ص 26ـ33</ref> بابی را به حبّ و بغض و تولّی و تبرّی اختصاص داده و در آن آیات و احادیث و سخنان حُکما را در این باره آورده است. علاوه بر این نوشته مختصر و مستقلی با نام «رساله در تولّی و تبرّی» به وی منسوب است (همراه با اخلاق محتشمی چاپ شده) که در آن با دیدی [[فلسفه|فلسفی]] به موضوع پرداخته و در نهایت، حاصل شدن ایمان را با تولّی و تبرّی مرتبط ساخته است. به نوشته وی هرگاه نفس بهیمی تحت امر نفس ناطقه درآید، دو قوه شهوت و غضب لطیفتر شده به شوق و اِعراض بدل می شوند و چون نفس ناطقه فرمانبردار عقل گردد، شوق و اعراض باز هم لطیفتر شده به ارادت و کراهت تبدیل می شوند و سرانجام وقتی عقل به فرمانِ فرمانده حقیقت تن دهد، ارادت و کراهت به تولّی و تبرّی مبدل خواهند شد.<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ص563 </ref>
 
 
 
وی کمال تولّی و تبرّی را در آن دانسته که عناصر چهارگانه آنها، یعنی معرفت و محبت و هجرت و جهاد محقق شود<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ص565 </ref> اما معتقد است کمال دینداری درجه ای بالاتر دارد که مرتبه [[رضا]] و [[تسلیم]] است و آن زمانی حاصل می شود که تولّی و تبرّی یکی شوند؛ یعنی تبرّی در تولی مستغرق گردد.<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ص566 </ref> در نهایت از نظر خواجه نصیرالدین طوسی ایمان زمانی حاصل می شود که مجموع تولّی و تبرّی و رضا و تسلیم یکجا در فرد جمع و محقق گردد و در این صورت است که می توان نام مؤمن بر او نهاد.<ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ص567 </ref>
 
 
 
موضوع تولّی علاوه بر شیعیان و اهل سنّت، در میان برخی فرق دیگر اسلامی (از جمله [[اباضیه]]) نیز مورد توجه بوده است. مفهوم ولایت و تولّی و برائت و تبرّی یکی از بارزترین پایه های عقاید اباضیان است، چندانکه برخی از علمای اباضی در شرح آن کتابها نوشته اند.<ref>رجوع کنید به نامی، دراسات عن الاباضیة، ص242 و پانویس 4.</ref> نظام ولایت در نظر اباضیان دو جنبه اساسی دارد؛ جنبه اول آن مرتبط با [[توحید]] است که بدون ایمان به این بنیادها کامل نمی شود: ولایت خدا و اطاعت از اوامر و اجتناب از نواهی او، ولایت نسبت به تمام مسلمانان، ولایت نسبت به معصومین و کسانی که بنا به نص قرآن اهل بهشت اند. جنبه دوم این نظام نیز بخشی از حقوق متقابل مؤمنان نسبت به یکدیگر را تشکیل می دهد.<ref>نامی، دراسات عن الاباضیة، ص243</ref>
 
  
 +
در متون حدیثی آثار و نتایج گوناگونی نظیر سعادت و خیر دنیا و آخرت برای حبّ و تولاّی ائمه آمده است.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۴ـ۷۵، ۷۸.</ref> همچنین در احادیث، آثار دنیوی و اخروی محبت ائمه ذکر شده که از جمله آثار و نشانه های آن در دنیا: [[زهد]]، حرص بر عمل، [[ورع]] در دین، رغبت به [[عبادت]]، [[توبه]] قبل از مرگ، نشاط در [[شب زنده داری]]، [[سخاوت]] و حفظ امر و نهی الهی دانسته شده است<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۸.</ref> و در [[آخرت]] نیز محب اهل بیت از آتش [[جهنم]] امان می یابد، رویش سفید می شود و [[نامه اعمال|نامه عملش]] به دست راستش داده می شود و بی محاسبه به [[بهشت]] می رود.<ref>رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۸ـ۷۹.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "تولّی"، اسماعیل باغستانی، جلد ۸.
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، مدخل "تولّی"، اسماعیل باغستانی، جلد 8.
 
 
 
 
[[رده:ارزش های اسلامی]]
 
[[رده:ارزش های اسلامی]]
 
[[رده:اعتقادات]]
 
[[رده:اعتقادات]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
سطر ۶۱: سطر ۴۰:
 
|جامعیت= خوب
 
|جامعیت= خوب
 
|رعایت اختصار= خوب
 
|رعایت اختصار= خوب
 
 
|سیر منطقی= خوب
 
|سیر منطقی= خوب
 
|کیفیت پژوهش= خوب
 
|کیفیت پژوهش= خوب
 
|رده= دارد
 
|رده= دارد
 
}}
 
}}
<references />
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۵


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«تولّی»، از فروع دین اسلام و در برابر «تبرّی» است، که بر اساس منابع شیعی، به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت و پذیرش ولایت خداوند و پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم‌السلام می‌باشد.

تعریف تولّی

واژه «تولّی»، مصدر باب تفعّل از ریشه «و ل ی»، به دو صورت (تَوَلیّ' و تَوَلیّ'عَنْ) بکار می رود. برای صورت اول -که بیانگر مفهوم مورد نظر در این مقاله است-، معانی متعددی از جمله دوستی داشتن با کسی و پیروی کردن از او و ولی گرفتن وی و یاری رساندن به او ذکر شده[۱] است.

صورت دوم (تَوَلیّ' عَنْ) به معنای روی گرداندن است و در قرآن تولّی و مشتقات آن در بیشتر موارد ـ چه به همراه عَن و چه بدون آن[۲] ـ به معنای برگشتن و پشت کردن آمده،[۳] ولی در چند آیه نیز در معانیِ مذکور برای صورت اول بکار رفته است.[۴]

علاوه بر این، در قرآن[۵] و احادیث،[۶] بر مسئله حُبّ و دوستی ـ که منشأ و سرآغاز تولّی است ـ بارها تأکید شده و دینداری و ایمان بدان منوط گردیده است.

مفهوم تولّی در نظر شیعه

اصطلاح تولّی در مقابل تبرّی (تنفّر داشتن) در آثار فرق اسلامی کاربرد دارد. بر اساس منابع شیعی، تولّی به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت و پذیرش ولایت خدا و پیغمبر و ائمه است. در احادیث بسیاری، محبت ورزیدن به اهل بیت علیهم السلام و خاصه حضرت علی علیه السلام واجب دانسته شده است. سید هاشم بحرانی ۹۵ حدیث از طریق اهل سنّت[۷] و ۵۲ حدیث از طریق شیعه[۸] در باب فضل محبان و موالیان علی علیه السلام و سایر امامان علیهم السلام روایت کرده است. به تعبیر فضل اللّه بن روزبهان،[۹] اهل سنّت نیز بر آن اند که تولاّی پیامبر و آل او و تبرّی از دشمنان او بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست.

به نوشته شیخ یوسف بحرانی، از تأکید فراوان احادیث شیعی در این باب نتیجه گرفته می شود که محبت اهل بیت علیهم السلام عبارت از پذیرش امامت آنها و قرار دادن آنها در جایگاهی است که متعلق به آنهاست. بنابراین مقدّم داشتن غیرِ آنها بر آنها در این زمینه، در واقع خروج از دایره محبت محسوب می شود.[۱۰] اساساً لازمه محبتِ تمام عیار و صادقانه به یک شخص، موافقت با او و تصدیق و تبعیت از وی است.[۱۱] بنابراین محبتی که منجر به تولّی یعنی پذیرش ولایت ائمه و تسلیمِ آنان شدن و تبرّای نظری و عملی از مخالفان آنان نشود، اصلاً محبت به حساب نمی آید، چنانکه بر اساس حدیثی کمال ولایت و محبت مخلصانه نسبت به آل محمد جز با تبرّی از دشمنان دور و نزدیک آنان بدست نمی آید.[۱۲] بنابراین حبّ و بغض و ولایت و برائتی را که در روایات مکرراً بر آن تأکید شده، باید به معنای تولّی و قبول ولایت و سرپرستی ائمه و مرجعیت آنها در همه امور و مسائل دانست.

بر همین اساس، تصدیق امامت ائمه دوازده گانه علیهم السلام ـ که لازمه آن اعتماد به عصمت و منصوص بودن مقام آنان از جانب خدا و رسول اکرم و عالم بودن آنان به صلاح امور دنیا و آخرت و در نتیجه وجوب اطاعت اوامر و نواهی آنان است ـ از جمله اصول تحقق ایمان و بلکه از ضروریات مذهب امامیه شمرده شده است.[۱۳] از این رو، ولایت و طبعاً پذیرش آن در کنار نماز و زکات و حج و روزه، از ارکان اسلام و بلکه مهمترین رکن آن تلقی شده[۱۴] و همچنین تولّی در کنار تبرّی به عنوان جزء مقوّم در همه صیغه هایی که برای ابراز دین و ایمان صحیح از سوی ائمه انشا یا تأیید شده، و مورد تأکید قرار گرفته است.[۱۵]

ادله و مستندات شیعه در این طرز تلقی از موضوع ولایت و به تبع آن تولّی، برخی آیات قرآن کریم و احادیث فراوانی از رسول خداست که در متون حدیثی و تفسیری و کلامی شیعی و احیاناً اهل سنّت درج و دقیقاً بررسی شده است. شیخ طوسی[۱۶] قویترین دلیل امامت حضرت علی علیه السلام را آیه ۵۵ سوره مائده (آیه ولایت) دانسته است. از نظر وی[۱۷] مراد از «ولی» در این آیه، متولّی و کسی است که تدبیر امور به دست اوست و فرمان بردن از وی واجب است. همچنین با استفاده از احادیث عامه و خاصه اثبات کرده که مراد از «الذین آمنوا» در این آیه، نه عموم مؤمنین، بلکه تنها حضرت علی علیه السلام است.[۱۸] بنابراین شیخ طوسی چیزی فراتر از موالات و محبت یعنی معنای امامت را از این آیه فهم کرده است.[۱۹]

علاوه بر این در حدیثی آمده است که مراد از ولیّ در این آیه همه امامان اند.[۲۰] در بسیاری از احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جمله حدیث غدیر نیز، امام علی علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر معرفی شده و از مردم خواسته شده که ولایت وی را چونان ولایت پیامبر بپذیرند.[۲۱] واژه «مولی» که در این حدیث بکار رفته به همان معنای «ولیّ» است که در آیه ولایت یاد شده است.[۲۲] شیخ طوسی[۲۳]، با استناد به شعر و لغت نشان داده که «مولی» در این حدیث هم معنای «أولی» است که در ابتدای همین حدیث در عبارت «أَلَسْتُ أَوْلی بکم منکم بِأنفسِکم» آمده است. همچنین از نظر وی،[۲۴] أولی افاده کننده معنای امامت است زیرا در مورد کسی به کار می رود که تدبیر امری را بر عهده دارد. بدین گونه علمای شیعه بر اساس ادله متعدد، به ویژه ادله نقلی به اثبات ولایت ائمه و حق تصرف مشروع آنها در امور دینی و دنیوی بندگان پرداخته اند.

به باور شیعه آنچه وجود امام و تولّی به او را توجیه و الزام می کند، جلوگیری از درافتادن به ورطه گمان و قیاس و وهم در امر دین است. به اعتقاد شیعه علم امام از روی رأی و اجتهاد نیست، بلکه یقینی است، زیرا وی این علم را یا از جانب خداوند و از طریق علم لدنی یا با نفس قدسی خود از طریق پیامبر و امامان پیشین دریافت می کند.[۲۵] بدین ترتیب، تولّی یعنی پذیرش ولایت امام علیه السلام، شرط دست یافتن به یقین در امر دین خواهد بود، چنانکه بر اساس حدیثی امام باقر علیه السلام تولاّی ائمه و تبرّی از دشمنان آنان را در کنار تصدیق خدا و رسول، از ارکان معرفت خدا ـ که به عبادت حقیقی او منتهی می شود ـ برشمرده است.[۲۶]

در متون حدیثی آثار و نتایج گوناگونی نظیر سعادت و خیر دنیا و آخرت برای حبّ و تولاّی ائمه آمده است.[۲۷] همچنین در احادیث، آثار دنیوی و اخروی محبت ائمه ذکر شده که از جمله آثار و نشانه های آن در دنیا: زهد، حرص بر عمل، ورع در دین، رغبت به عبادت، توبه قبل از مرگ، نشاط در شب زنده داری، سخاوت و حفظ امر و نهی الهی دانسته شده است[۲۸] و در آخرت نیز محب اهل بیت از آتش جهنم امان می یابد، رویش سفید می شود و نامه عملش به دست راستش داده می شود و بی محاسبه به بهشت می رود.[۲۹]

پانویس

  1. رجوع کنید به زوزنی، المصادر، ج۲، ص۸۲۱؛ احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج۲، ص۸۱۸؛ ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۲، ۴۰۴، ۴۰۷؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ج۲۰، ص۳۱۶.
  2. رجوع کنید به عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «ولی».
  3. رجوع کنید به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۳۴؛ ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۷.
  4. برای نمونه رجوع کنید به سوره مائده: ۵۱، ۸۰؛ سوره هود: ۵۲؛ سوره نحل: ۱۰۰؛ سوره ممتحنه: ۹، ۱۳.
  5. برای نمونه رجوع کنید به سوره بقره: ۱۶۵؛ سوره آل عمران: ۳۱؛ سوره توبه: ۲۴.
  6. رجوع کنید به کلینی، ج۲، ص۱۲۴ـ۱۲۷؛ بیهقی، شعب الایمان، ج۱، ص۳۶۳ـ۳۶۴، ۳۶۶ـ۳۶۷؛ مجلسی، ج۶۶، ص۲۳۶ـ۲۵۳.
  7. رجوع کنید به هاشم بَحْرانی، غایة المرام، ج۶، ص۴۶ـ۷۱.
  8. رجوع کنید به هاشم بَحْرانی، غایة المرام، ج۶، ص۷۲ـ۹۱.
  9. روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، ص ۳۰۰
  10. یوسف بحرانی، الشهاب الثاقب، ص۱۴۴
  11. بهبهانی، مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۲۹۸ـ۲۹۹
  12. رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۵۸ـ۵۹.
  13. رجوع کنید به شهید ثانی، المصنفات الاربعة، ص۴۰۴ـ ۴۰۵.
  14. رجوع کنید به برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۸۶.
  15. برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج۶۶، ص۲، ۴ـ۵، ۱۴.
  16. شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۰
  17. شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۰
  18. شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۸
  19. رجوع کنید به شیخ طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷ـ۱۸.
  20. رجوع کنید به مجلسی، ج۳۵، ص۲۰۶.
  21. رجوع کنید به مجلسی، ج۳۷، ص۱۰۸ـ۲۵۳.
  22. طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷۹.
  23. طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۷۵ـ۱۸۵
  24. طوسی، اخلاق محتشمی، ج۱، جزء۲، ص۱۸۵
  25. رجوع کنید به شهیدثانی، المصنفات الاربعة ، ص۴۰۵.
  26. رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۱۸۰؛ نیز رجوع کنید به مجلسی، ج۲۳، ص۸۳، ۹۳.
  27. رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۴ـ۷۵، ۷۸.
  28. رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۸.
  29. رجوع کنید به مجلسی، ج۲۷، ص۷۸ـ۷۹.

منابع