حدیث غدیر: تفاوت بین نسخهها
(←تعبیر صریح به اولویت) |
(←تبريك به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله) |
||
سطر ۳۵: | سطر ۳۵: | ||
دانشمندان شیعه بر این باورند که كلمۀ «مولى» در حديث غدير به معناى سرپرست و امام و اولى به تصرف است. اين معنا را از طرق مختلف مىتوان به اثبات رساند: | دانشمندان شیعه بر این باورند که كلمۀ «مولى» در حديث غدير به معناى سرپرست و امام و اولى به تصرف است. اين معنا را از طرق مختلف مىتوان به اثبات رساند: | ||
− | + | '''معنای متبادر به ذهن''' | |
+ | |||
در زبان عربی وقتی کلمه ی «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری به معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مىگويد: «ولى و مولاى همسر»؛ اين به معناى سرپرست است. و نيز مىگويد: «ولى و مولاى طفل»، اينجا نيز در سرپرست به كار رفته است. <ref>نگرشی نو به غدیر، ص 246</ref> | در زبان عربی وقتی کلمه ی «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری به معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مىگويد: «ولى و مولاى همسر»؛ اين به معناى سرپرست است. و نيز مىگويد: «ولى و مولاى طفل»، اينجا نيز در سرپرست به كار رفته است. <ref>نگرشی نو به غدیر، ص 246</ref> | ||
− | + | '''مشترک معنوی''' | |
+ | |||
[[ابن بطريق]] مىگويد: «كسى كه مراجعه به كتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى كلمۀ (مولى) مىبرد. از باب نمونه فيروزآبادى مىگويد: «مولى به معناى مالك، عبد، آزادكننده، آزاد شده، همراه نزديك همانند پسر عمو، و...، همسايه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شريك، فرزند خواهر، سرپرست، تربيتكننده، ياور، نعمتدهنده، كسى كه به او نعمت داده شده، دوست، پيرو و داماد آمده است». | [[ابن بطريق]] مىگويد: «كسى كه مراجعه به كتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى كلمۀ (مولى) مىبرد. از باب نمونه فيروزآبادى مىگويد: «مولى به معناى مالك، عبد، آزادكننده، آزاد شده، همراه نزديك همانند پسر عمو، و...، همسايه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شريك، فرزند خواهر، سرپرست، تربيتكننده، ياور، نعمتدهنده، كسى كه به او نعمت داده شده، دوست، پيرو و داماد آمده است». | ||
سطر ۶۷: | سطر ۶۹: | ||
نتيجه اينكه: كلمه «مولى» در لغت عرب در يك معنا يعنى «سزاوارتر» به كار مىرود، و در مورد حديث غدير به قرينۀ اضافۀ به «ه» [يعنى مولاه] كه مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است كه مرادف با امامت مىباشد.<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 120</ref> | نتيجه اينكه: كلمه «مولى» در لغت عرب در يك معنا يعنى «سزاوارتر» به كار مىرود، و در مورد حديث غدير به قرينۀ اضافۀ به «ه» [يعنى مولاه] كه مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است كه مرادف با امامت مىباشد.<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 120</ref> | ||
− | + | '''فهم حاضران در غدیر''' | |
+ | |||
شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و ولایت را فهميدهاند و فهم كسانى كه در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى كه در آن زمان هيچكس با آن مخالفت نكرد؛ بلكه آيندگان نيز اين فهم را دنبال كرده و در شعر و نظم خود آوردهاند. | شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و ولایت را فهميدهاند و فهم كسانى كه در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى كه در آن زمان هيچكس با آن مخالفت نكرد؛ بلكه آيندگان نيز اين فهم را دنبال كرده و در شعر و نظم خود آوردهاند. | ||
اشخاصى مثل امام على بن ابى طالب عليه السّلام در جواب معاويه، [[حسان بن ثابت]]، قيس بن سعد بن عبادۀ انصارى، محمّد بن عبد اللّه حميرى، عبد كوفى، ابى تمام، [[دعبل خزاعی|دعبل خزاعى]]، حمّانى كوفى، امير ابى فراس و علم الهدى و ديگران از اين حديث معناى سرپرستى فهميده و در اشعارشان به آن اشاره كردهاند. | اشخاصى مثل امام على بن ابى طالب عليه السّلام در جواب معاويه، [[حسان بن ثابت]]، قيس بن سعد بن عبادۀ انصارى، محمّد بن عبد اللّه حميرى، عبد كوفى، ابى تمام، [[دعبل خزاعی|دعبل خزاعى]]، حمّانى كوفى، امير ابى فراس و علم الهدى و ديگران از اين حديث معناى سرپرستى فهميده و در اشعارشان به آن اشاره كردهاند. | ||
− | + | '''گواهى گرفتن از مردم''' | |
+ | |||
در حديث حذيفة بن اسيد، به سند صحيح نقل شده است، كه پيامبر فرمود: «آيا شهادت نمىدهيد كه جز خدا الهى نيست و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول اوست؟... گفتند: بلى، شهادت مىدهيم». | در حديث حذيفة بن اسيد، به سند صحيح نقل شده است، كه پيامبر فرمود: «آيا شهادت نمىدهيد كه جز خدا الهى نيست و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول اوست؟... گفتند: بلى، شهادت مىدهيم». | ||
سطر ۸۱: | سطر ۸۵: | ||
قرار گرفتن ولايت در سياق شهادت به توحيد و رسالت و در رديف مولويت خدا و رسول، دليل بر آن است كه در حديث، ولايت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است. <ref>ولایت أقربین در غدیر خم، ص 91</ref> | قرار گرفتن ولايت در سياق شهادت به توحيد و رسالت و در رديف مولويت خدا و رسول، دليل بر آن است كه در حديث، ولايت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است. <ref>ولایت أقربین در غدیر خم، ص 91</ref> | ||
− | + | '''قرينۀ صدر حديث''' | |
+ | |||
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله صدر حديث {{متن حدیث|«من كنت مولاه...»}} از باب مقدمه فرمود: {{متن حدیث|«الست اولى بكم من انفسكم»}}؛ «آيا من سزاوارتر بر شما از خود شما نيستم؟» همگى گفتند: آرى. آنگاه فرمود: {{متن حدیث|«فمن كنت مولاه فعلىّ مولاه»}}. اين «فاء» تفريع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقيقت جملۀ سابق مفسّر معناى حديث غدير مىباشد. به اين معنا كه همان مقامى كه خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على عليه السّلام بعد از من است. اين معنا از آيۀ قرآن نيز استفاده مىشود آن جا كه فرمود: {{متن قرآن|«اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»}}. | پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله صدر حديث {{متن حدیث|«من كنت مولاه...»}} از باب مقدمه فرمود: {{متن حدیث|«الست اولى بكم من انفسكم»}}؛ «آيا من سزاوارتر بر شما از خود شما نيستم؟» همگى گفتند: آرى. آنگاه فرمود: {{متن حدیث|«فمن كنت مولاه فعلىّ مولاه»}}. اين «فاء» تفريع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقيقت جملۀ سابق مفسّر معناى حديث غدير مىباشد. به اين معنا كه همان مقامى كه خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على عليه السّلام بعد از من است. اين معنا از آيۀ قرآن نيز استفاده مىشود آن جا كه فرمود: {{متن قرآن|«اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»}}. | ||
سطر ۹۰: | سطر ۹۵: | ||
همين تفسير از نسفى و سيوطى نيز وارد شده است. قابل ذكر است كه جملۀ «الست اولى بكم من انفسكم» را بسيارى از علماى اهل سنت نقل كردهاند از قبيل: احمد بن حنبل، ابن ماجه، نسائى، شيبانى، ذهبى، حاكم، ثعلبى، ابو نعيم، بيهقى، خطيب بغدادى، ابن مغازلى، خوارزمى، بيضاوى، ابن عساكر، ابن اثير، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ايجى، محبّ الدين طبرى، ابن كثير، حمّوئى، زرندى، قسطانى، جزرى، مقريزى، ابن صبّاغ، هيثمى، ابن حجر، سمهودى، سيوطى، حلبى، ابن حجر مكّى، بدخشى و...<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص121</ref> | همين تفسير از نسفى و سيوطى نيز وارد شده است. قابل ذكر است كه جملۀ «الست اولى بكم من انفسكم» را بسيارى از علماى اهل سنت نقل كردهاند از قبيل: احمد بن حنبل، ابن ماجه، نسائى، شيبانى، ذهبى، حاكم، ثعلبى، ابو نعيم، بيهقى، خطيب بغدادى، ابن مغازلى، خوارزمى، بيضاوى، ابن عساكر، ابن اثير، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ايجى، محبّ الدين طبرى، ابن كثير، حمّوئى، زرندى، قسطانى، جزرى، مقريزى، ابن صبّاغ، هيثمى، ابن حجر، سمهودى، سيوطى، حلبى، ابن حجر مكّى، بدخشى و...<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص121</ref> | ||
− | + | '''اكمال دين به ولايت حضرت على عليه السّلام''' | |
+ | |||
مطابق روايات صحيح السند كه در ذيل آيه «اكمال» آمده, خداوند متعال بعد از واقعۀ غدير و اتمام خطبۀ رسولش اين آيه را نازل كرد: {{متن قرآن|«اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاٰمَ دِيناً»}}؛ «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم.» | مطابق روايات صحيح السند كه در ذيل آيه «اكمال» آمده, خداوند متعال بعد از واقعۀ غدير و اتمام خطبۀ رسولش اين آيه را نازل كرد: {{متن قرآن|«اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاٰمَ دِيناً»}}؛ «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم.» | ||
از اين آيه استفاده مىشود كه خداوند متعال، به اسلام با ولايت حضرت على عليه السّلام رضايت داده است. و نيز دين با ولايت او كامل و نعمت با ولايت او تمام خواهد شد. و اين با امامت و سرپرستى امام على عليه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روايات، بعد از نزول آيۀ «اكمال» و قبل از پراكنده شدن مردم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: {{متن حدیث|«اللّه اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الربّ برسالتى و الولاية لعلىّ من بعدى»}}؛ «خدا بزرگتر است بر كاملكردن دين و تمامكردن نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت براى على بعد از من.»<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص123</ref> | از اين آيه استفاده مىشود كه خداوند متعال، به اسلام با ولايت حضرت على عليه السّلام رضايت داده است. و نيز دين با ولايت او كامل و نعمت با ولايت او تمام خواهد شد. و اين با امامت و سرپرستى امام على عليه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روايات، بعد از نزول آيۀ «اكمال» و قبل از پراكنده شدن مردم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: {{متن حدیث|«اللّه اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الربّ برسالتى و الولاية لعلىّ من بعدى»}}؛ «خدا بزرگتر است بر كاملكردن دين و تمامكردن نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت براى على بعد از من.»<ref>غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص123</ref> | ||
− | + | '''انكار حارث بن نعمان''' | |
+ | |||
مطابق برخى از روايات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدير خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمده و عرض كرد: | مطابق برخى از روايات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدير خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمده و عرض كرد: | ||
سطر ۱۰۶: | سطر ۱۱۳: | ||
اين حديث را ثعلبى در تفسير اين آيه و ديگران نيز نقل كردهاند. اگر در حديث غدير تنها خبر از محبّت حضرت على عليه السّلام و نصرت او داده است چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است؟ اين معناى سلطه و سرپرستى است كه برخى حاضر به زيربار رفتن آن نبودند. | اين حديث را ثعلبى در تفسير اين آيه و ديگران نيز نقل كردهاند. اگر در حديث غدير تنها خبر از محبّت حضرت على عليه السّلام و نصرت او داده است چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است؟ اين معناى سلطه و سرپرستى است كه برخى حاضر به زيربار رفتن آن نبودند. | ||
− | + | ''' گذاشتن عمامه بر سر علی علیه السلام''' | |
+ | |||
دليل ديگر بر اين ادعا، گذاشتن عمامه به دست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر سر على عليه السّلام در روز غدير است كه در تاريخ آمده است. ابن قيّم جوزيّه، نقل مىكند: «براى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمامهاى بود به نام سحاب، كه بر سر على عليه السّلام قرار داد. | دليل ديگر بر اين ادعا، گذاشتن عمامه به دست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر سر على عليه السّلام در روز غدير است كه در تاريخ آمده است. ابن قيّم جوزيّه، نقل مىكند: «براى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمامهاى بود به نام سحاب، كه بر سر على عليه السّلام قرار داد. | ||
سطر ۱۱۷: | سطر ۱۲۵: | ||
عدهاى از علماى اهل سنت حديث تاجگذارى حضرت على عليه السّلام را نقل كردهاند امثال: ابو داود طيالسى، ابن ابى شيبه، احمد بن حسين بن على بيهقى، ابراهيم بن محمد حموينى، محمد بن يوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالكى، جلال الدين سيوطى، متقى هندى و...<ref name=":0">غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص126</ref> | عدهاى از علماى اهل سنت حديث تاجگذارى حضرت على عليه السّلام را نقل كردهاند امثال: ابو داود طيالسى، ابن ابى شيبه، احمد بن حسين بن على بيهقى، ابراهيم بن محمد حموينى، محمد بن يوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالكى، جلال الدين سيوطى، متقى هندى و...<ref name=":0">غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص126</ref> | ||
− | + | '''تبريك به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله''' | |
+ | |||
مطابق برخى از روايات، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از واقعۀ غدير و تمام شدن خطبهاش به مردم امر كرد تا به او تهنيت و تبريك بگويند. بنا بر نقل حافظ ابو سعيد نيشابورى (م 407) در كتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و ابو سعيد خدرى نقل مىكند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: {{متن حدیث|«هنّئونى هنّئونى، انّ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ اهل بيتى بالإمامة»}}؛ «مرا تبريك بگوييد، مرا تبريك بگوييد، زيرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بيت مرا به امامت اختصاص داد.» | مطابق برخى از روايات، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از واقعۀ غدير و تمام شدن خطبهاش به مردم امر كرد تا به او تهنيت و تبريك بگويند. بنا بر نقل حافظ ابو سعيد نيشابورى (م 407) در كتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و ابو سعيد خدرى نقل مىكند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: {{متن حدیث|«هنّئونى هنّئونى، انّ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ اهل بيتى بالإمامة»}}؛ «مرا تبريك بگوييد، مرا تبريك بگوييد، زيرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بيت مرا به امامت اختصاص داد.» | ||
عمر بن خطاب در همين وقت جلو آمد و به حضرت على عليه السّلام تبريك گفت. | عمر بن خطاب در همين وقت جلو آمد و به حضرت على عليه السّلام تبريك گفت. | ||
− | + | '''خبر وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله''' | |
+ | |||
+ | پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در صدر خطبۀ غدير خطاب به مردم فرمود: {{متن حدیث|«كأنّى دعيت فأجبت»}}؛ «گويا من دعوت شده و اجابت كردهام.» بنابر نقلى فرمود: {{متن حدیث|«يوشك ان ادعى فاجيب»}}؛ «نزديك است كه دعوت شوم و من نيز آن دعوت را اجابت خواهم كرد.» | ||
+ | |||
+ | از اين تعبيرها استفاده مىشود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درصدد ابلاغ مطلب بسيار مهمّى است كه قبل از آن مقدمهچينى كرده و خبر از مرگ خود مىدهد، و اين به جز با معناى جانشينى خود در امر امامت و خلافت و سرپرستى سازگارى ندارد. | ||
+ | |||
+ | '''تعبير صریح به نصب''' | ||
+ | |||
در برخى از روايات غدير خم با لفظ «نصب» تعبير شده است. شهاب الدين همدانى از عمر بن خطاب نقل كرده كه گفت: «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را به عنوان علم '''نصب''' كرده و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»... | در برخى از روايات غدير خم با لفظ «نصب» تعبير شده است. شهاب الدين همدانى از عمر بن خطاب نقل كرده كه گفت: «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را به عنوان علم '''نصب''' كرده و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»... | ||
نسخهٔ ۹ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۵۴
حدیث غدیر به یکی از فراز های مهم از خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر گفته می شود که فرمود: « من کنت مولاه فهذا علی مولاه». این حدیث از مستندات شیعه برای اثبات خلافت و جانشینی بلافصل امام علی علیه السلام پس از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می باشد.
شیعه دلالت این کلام بر خلافت و ولایت حضرت علی علیه السلام را روشن و غیر قابل تردید می داند و دلائل متعددی برای آن ذکر می کند اما بیشتر علمای اهل سنت معتقدند که کلمه «ولی» در این حدیث به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف نیست؛ بلکه به معنای دوست و ناصر است.
محتویات
واقعه ی غدیر
در دهمين سال هجرت، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قصد زيارت خانۀ خدا را نمودند. اين حج با نامهاى محتلف، در تاريخ ثبت شده است، از قبيل: حجة الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الكمال و حجة التمام.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روز شنبه، 24 يا 25 ذى قعده، به قصد حج، پياده از مدينه خارج شدند.در این سفر گروه بىشمارى از مسلمانان با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شركتكنندهها را، 114 هزار، 120 تا 124 هزار و بيشتر، ثبت كردهاند.
بعد از انجام مراسم حج، پيامبر با جمعيت، آهنگ بازگشت به مدينه كردند. هنگامى كه به غدير خم رسيدند؛ جبرئيل امين فرود آمد و از جانب خداى متعال، اين آيه را آورد: «يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...»؛ اى رسول ما! آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ كن.»
ورود پيامبر و يارانش به آنجا، در روز پنجشنبه، هجده ذى الحجّة صورت گرفت. امين وحى، از طرف خداوند به پيامبر امر كرد تا على عليه السّلام را ولى و امام معرفى كرده و وجوب پيروى و اطاعت از او را به خلق ابلاغ كند. آنانكه در دنبال قافله بودند، رسيدند، و كسانى كه از آن مكان عبور كرده بودند، باز گشتند. اذان ظهر گفته شد و پيامبر، نماز ظهر را با همراهان ادا كردند. بعد از پايان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتيب دادند.
سپس پیامبر سخنان خود را با مردم آغاز فرمودند و در ضمن خطبه ای طولانی که به خطبه غدیر مشهور شد مطالب بسیار مهمی را با مسلمانان در میان گذاشتند. از جمله اینکه دست على عليه السّلام را گرفت و او را بلند نمودو فرمودند: «اى مردم! كيست كه بر اهل ايمان از خود آنها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خداى و رسولش داناترند.» فرمود: «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنين هستم و بر آنها از خودشان اولى و سزاوارترم. پس هركس كه من مولاى اويم، على مولاى او خواهد بود.» و بنا به گفتۀ احمد بن حنبل (پيشواى حنبلىها)، پيامبر اين جمله را چهار بار تكرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدايا! دوست بدار، آنكه او را دوست دارد و دشمن بدار آنكه او را دشمن دارد. يارى فرما ياران او را و خواركنندگان او را خوار گردان. او را معيار، ميزان و محور حق و راستى قرار ده». آنگاه، پيامبر فرمود: «بايد آنانكه حاضرند، اين امر را به غايبان برسانند و ابلاغ كنند.»
قبل از پراكنده شدن جمعيت، امين وحى، اين آيه را بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل نمود: «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاٰمَ دِيناً»؛ «امروز دين شما را كامل نمودم و نعمت را بر شما تمام كردم و دين اسلام را براى شما پسنديدم.» در اين موقع پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اللّه اكبر، بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولايت على عليه السّلام بعد از من.»
جمعيت حاضر، از جمله شيخين (ابو بكر و عمر) به امير المؤمنين، اينگونه تهنيت گفتند: «مبارك باد! مبارك باد! بر تو اى پسر ابو طالب كه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى». ابن عباس گفت: «به خدا سوگند، ولايت على عليه السّلام بر همه واجب گشت».[۱]
تواتر حدیث غدیر
حضور ده ها هزار نفر از صحابه پیامبر در واقعه غدیر موجب شد افراد فراوانی آن را نقل و در کتابهای حدیثی ثبت و ضبط نمایند. راویان این حدیث آنقدر فراوانند که بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت را بر آن داشته که در بیان صحت و تواتر این حدیث آن کتابهای مستقلی تألیف نمایند. مانند:
- حافظ ابن عقده در کتاب «الولاية في طرق حديث الغدير»،
- ابو بكر جعابى در کتاب«من روى حديث غدير خم»،
- شمس الدين ذهبى در كتابى به نام «طرق حديث من كنت مولاه»،
- جزرى شافعى در رسالهاى مستقل در اثبات تواتر حديث غدير با نام «أسنى المطالب في مناقب سيّدنا على بن ابى طالب عليه السّلام»،
- ابو سعيد سجستانى در كتابى به نام «الدراية في حديث الولاية»
- ابو القاسم عبيد اللّه حسكانى دربارۀ اين حديث كتابى را به نام «دعاة الهداة الى اداء حق الموالاة» تالیف کرده [۲]
بسیاری دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز در کتب خود به تواتر آن تصريح كردهاند از جمله: جلال الدين سيوطى، علامۀ مناوى، علامۀ عزيزى، ملاّ على قارى حنفى، ميرزا مخدوم بن مير عبد الباقى، محمّد بن اسماعيل يمانى و ... دیگران[۳]
حافظ شهاب الدين ابو الفيض احمد بن محمّد بن صدّيق غمارى مىگويد: «حديث «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» به تواتر از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از طريق شصت نفر رسيده است و اگر بخواهيم سندهاى همه را بياوريم به طول خواهد انجاميد، ولى به ناقلين آن به جهت تتميم فائده اشاره خواهيم كرد. و هركس كه اراده نموده تا بر طرق و سندهاى آن مطّلع شود به كتاب «المتواتر» ما مراجعه كند».[۴]
دلالت حديث غدير
دانشمندان شیعه بر این باورند که كلمۀ «مولى» در حديث غدير به معناى سرپرست و امام و اولى به تصرف است. اين معنا را از طرق مختلف مىتوان به اثبات رساند:
معنای متبادر به ذهن
در زبان عربی وقتی کلمه ی «ولی» بدون قرینه استفاده می شود معنای سرپرست و اولی به تصرف است به ذهن انسان متبادر می شود. بخصوص وقتی درباره یک انسان استفاده شود پیش از هر معنای دیگری به معنای سرپرستی را می رساند. مثلا وقتی عرب مىگويد: «ولى و مولاى همسر»؛ اين به معناى سرپرست است. و نيز مىگويد: «ولى و مولاى طفل»، اينجا نيز در سرپرست به كار رفته است. [۵]
مشترک معنوی
ابن بطريق مىگويد: «كسى كه مراجعه به كتب لغت داشته باشد پى به وجود معانى مختلف براى كلمۀ (مولى) مىبرد. از باب نمونه فيروزآبادى مىگويد: «مولى به معناى مالك، عبد، آزادكننده، آزاد شده، همراه نزديك همانند پسر عمو، و...، همسايه، هم قسم، فرزند، عمو، فروآمده، شريك، فرزند خواهر، سرپرست، تربيتكننده، ياور، نعمتدهنده، كسى كه به او نعمت داده شده، دوست، پيرو و داماد آمده است».
آنگاه مىگويد: «حقّ اين است كه كلمۀ «مولى» بيش از يك معنا ندارد و آن اولى و سزاوارتر به يك چيز است، ولى اين اولويّت به حسب استعمال در هرمورد از مواردش مختلف است. نتيجه اينكه لفظ «مولى» مشترك معنوى بين اين معانى مختلف است. و مشترك معنوى از مشترك لفظى سزاوارتر است...».
در توضيح كلام ابن بطريق مىگوييم: با كمى تأمل و دقّت پى خواهيم برد كه معناى «اولويت در يك شئ» در تمام معانى لفظ «مولى» به يك نحوى موجود است، و اطلاق اين كلمه بر هريك از آن معانى به اعتبار دربر داشتن معناى اولويت است:
1 - مالك، اولى به تصرّف در ملك خود است.
2 - عبد، سزاوارتر بر اطاعت مولاى خود از ديگرى است.
3 - آزادكننده، سزاوارتر است به تفضيل بر كسى كه او را آزاد كرده از ديگرى.
4 - آزادشده، اولى است به تشكر از آزادكننده.
5 - همراه، سزاوارتر است به شناخت حقوق كسى كه همراه اوست.
6 - نزديك، سزاوارتر است به دفاع و كمك قوم خود.
7 - همسايه، سزاوارتر است به حفظ حقوق همسايگى.
8 - همقسم، اولى است به دفاع و حمايت از كسى كه با او هم قسم شده.
9 - فرزند، سزاوارتر است به اطاعت از پدرش.
10 - عمو، اولىتر است به مراعات فرزند برادرش. و...
نتيجه اينكه: كلمه «مولى» در لغت عرب در يك معنا يعنى «سزاوارتر» به كار مىرود، و در مورد حديث غدير به قرينۀ اضافۀ به «ه» [يعنى مولاه] كه مقصود افراد است، معناى آن همان سرپرستى افراد است كه مرادف با امامت مىباشد.[۶]
فهم حاضران در غدیر
شاهد قطعی این مطلب این است که افرادی که در غدیر خم حضور داشتند با شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه و اله معنای سرپرستی و ولایت را فهميدهاند و فهم كسانى كه در صحنه حاضر بودند برای ما حجت است. فهمى كه در آن زمان هيچكس با آن مخالفت نكرد؛ بلكه آيندگان نيز اين فهم را دنبال كرده و در شعر و نظم خود آوردهاند.
اشخاصى مثل امام على بن ابى طالب عليه السّلام در جواب معاويه، حسان بن ثابت، قيس بن سعد بن عبادۀ انصارى، محمّد بن عبد اللّه حميرى، عبد كوفى، ابى تمام، دعبل خزاعى، حمّانى كوفى، امير ابى فراس و علم الهدى و ديگران از اين حديث معناى سرپرستى فهميده و در اشعارشان به آن اشاره كردهاند.
گواهى گرفتن از مردم
در حديث حذيفة بن اسيد، به سند صحيح نقل شده است، كه پيامبر فرمود: «آيا شهادت نمىدهيد كه جز خدا الهى نيست و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول اوست؟... گفتند: بلى، شهادت مىدهيم».
در اين هنگام پيامبر عرض كرد: «خدايا! شاهد باش».
سپس فرمود: «اى مردم! خدا، مولاى من، و من مولاى مؤمنانم. و من اولى به مؤمنين از خود آنهايم. پس هركه من مولاى اويم، على مولاى اوست».
قرار گرفتن ولايت در سياق شهادت به توحيد و رسالت و در رديف مولويت خدا و رسول، دليل بر آن است كه در حديث، ولايت به معناى «امامت» و «اولى به تصرف» است. [۷]
قرينۀ صدر حديث
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله صدر حديث «من كنت مولاه...» از باب مقدمه فرمود: «الست اولى بكم من انفسكم»؛ «آيا من سزاوارتر بر شما از خود شما نيستم؟» همگى گفتند: آرى. آنگاه فرمود: «فمن كنت مولاه فعلىّ مولاه». اين «فاء» تفريع بر جملۀ سؤال سابق است و در حقيقت جملۀ سابق مفسّر معناى حديث غدير مىباشد. به اين معنا كه همان مقامى كه خداوند براى من قرار داده و مرا سرپرست شما معرفى نموده، همان مقام براى حضرت على عليه السّلام بعد از من است. اين معنا از آيۀ قرآن نيز استفاده مىشود آن جا كه فرمود: «اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ».
قسطلانى در تفسير آيه مىگويد: «پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سزاوارتر است در تمام امور بر مردم از خودشان، از بعضى به بعض ديگر، در نفوذ حكم و وجوب طاعتش. ابن عباس و عطا مىگويند: هرگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را به كارى دعوت نمود، و نفوس آنها از جانب خودشان به كار ديگرى دعوت شد، اطاعت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر آنان از اطاعت خودشان سزاوارتر است؛ زيرا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تنها به چيزى امر مىكند و رضايت مىدهد كه صلاح و رستگارى آنان است برخلاف نفس انسان...».
بيضاوى مىگويد: «پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در تمام امور، نسبت به مؤمنين از خودشان سزاوارتر است، زيرا او برخلاف ديگران به چيزى كه مصلحت مردم در آن نباشد نه امر خواهد كرد و نه به آن رضايت خواهد داد». زمخشرى مىگويد: «پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به مؤمنين در هرچيز از امور دنيا و دين از خود آنها سزاوارتر است، و به همين جهت است كه به صورت مطلق آمده و مقيّد نشده است. لذا واجب است بر مؤمنين كه پيامبر محبوبترين افراد نزدشان باشد، و حكم او نافذتر از حكم خودشان باشد، و نيز حقّ او مقدّم بر حقوق خودشان باشد...».
همين تفسير از نسفى و سيوطى نيز وارد شده است. قابل ذكر است كه جملۀ «الست اولى بكم من انفسكم» را بسيارى از علماى اهل سنت نقل كردهاند از قبيل: احمد بن حنبل، ابن ماجه، نسائى، شيبانى، ذهبى، حاكم، ثعلبى، ابو نعيم، بيهقى، خطيب بغدادى، ابن مغازلى، خوارزمى، بيضاوى، ابن عساكر، ابن اثير، گنجى شافعى، تفتازانى، قاضى ايجى، محبّ الدين طبرى، ابن كثير، حمّوئى، زرندى، قسطانى، جزرى، مقريزى، ابن صبّاغ، هيثمى، ابن حجر، سمهودى، سيوطى، حلبى، ابن حجر مكّى، بدخشى و...[۸]
اكمال دين به ولايت حضرت على عليه السّلام
مطابق روايات صحيح السند كه در ذيل آيه «اكمال» آمده, خداوند متعال بعد از واقعۀ غدير و اتمام خطبۀ رسولش اين آيه را نازل كرد: «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلاٰمَ دِيناً»؛ «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم.»
از اين آيه استفاده مىشود كه خداوند متعال، به اسلام با ولايت حضرت على عليه السّلام رضايت داده است. و نيز دين با ولايت او كامل و نعمت با ولايت او تمام خواهد شد. و اين با امامت و سرپرستى امام على عليه السّلام سازگارى دارد. و لذا مطابق برخى از روايات، بعد از نزول آيۀ «اكمال» و قبل از پراكنده شدن مردم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اللّه اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الربّ برسالتى و الولاية لعلىّ من بعدى»؛ «خدا بزرگتر است بر كاملكردن دين و تمامكردن نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت براى على بعد از من.»[۹]
انكار حارث بن نعمان
مطابق برخى از روايات، حارث بن نعمان فهرى بعد از انتشار خبر غدير خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمده و عرض كرد:
«اى محمّد! ما را از جانب خداوند امر كردى كه شهادت به وحدانيت خدا داده و تو را رسول خدا بدانيم، ما آن را قبول كرديم و ما را امر كردى كه پنج وقت نماز گذاريم، آن را قبول كرديم و ما را امر به زكات و روزه و حج كردى، آنها را نيز قبول نموديم. به اين مقدار راضى نشدى تا اينكه دست پسر عموى خود را بلند كرده و او را بر ما برترى دادى و فرمودى: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، اين مطلب از طرف تو بود يا از طرف خدا؟
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «سوگند به كسى كه به جز او خدايى نيست، اين مطلب را از طرف خداوند ابلاغ كردم».
در اين هنگام حارث بن نعمان پشت كرده و به سوى راحلهاش حركت نمود در حالى كه با خودش چنين زمزمه مىكرد: «بار خدايا! اگر آنچه را كه محمد مىگويد حق است پس بر ما سنگى از آسمان بفرست يا به عذاب دردناكى مبتلا گردان. هنوز به مركبش نرسيده بود كه خداوند سنگى را بر او زد و بر فرق او خورد و از پشتش خارج شد و به درك واصل گشت. در اين هنگام بود كه اين آيه نازل شد: «سَأَلَ سٰائِلٌ بِعَذٰابٍ وٰاقِعٍ. ..»
اين حديث را ثعلبى در تفسير اين آيه و ديگران نيز نقل كردهاند. اگر در حديث غدير تنها خبر از محبّت حضرت على عليه السّلام و نصرت او داده است چه جاى تقاضاى عذاب از خداوند است؟ اين معناى سلطه و سرپرستى است كه برخى حاضر به زيربار رفتن آن نبودند.
گذاشتن عمامه بر سر علی علیه السلام
دليل ديگر بر اين ادعا، گذاشتن عمامه به دست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر سر على عليه السّلام در روز غدير است كه در تاريخ آمده است. ابن قيّم جوزيّه، نقل مىكند: «براى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمامهاى بود به نام سحاب، كه بر سر على عليه السّلام قرار داد.
عبد الاعلى بن عدى بهرانى، نقل مىكند: «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در روز غدير، على عليه السّلام را خواست و عمامهاى بر سر او نهاد». [۱۰]
مسلم نقل مىكند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن عمامه را در ايّام خاص، همانند روز فتح مكه بر سر مىگذاشت».
محب الدين طبرى از عبد الاعلى بن عدى بهرانى نقل مىكند كه گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در روز غدير خم على عليه السّلام را خواست و بر سر او عمامهاى پيچيد و دنبال آن را بر پشتش انداخت.
عدهاى از علماى اهل سنت حديث تاجگذارى حضرت على عليه السّلام را نقل كردهاند امثال: ابو داود طيالسى، ابن ابى شيبه، احمد بن حسين بن على بيهقى، ابراهيم بن محمد حموينى، محمد بن يوسف زرندى، على بن محمد معروف به ابن صباغ مالكى، جلال الدين سيوطى، متقى هندى و...[۱۱]
تبريك به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
مطابق برخى از روايات، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از واقعۀ غدير و تمام شدن خطبهاش به مردم امر كرد تا به او تهنيت و تبريك بگويند. بنا بر نقل حافظ ابو سعيد نيشابورى (م 407) در كتاب «شرف المصطفى» به سندش از براء بن عازب و ابو سعيد خدرى نقل مىكند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «هنّئونى هنّئونى، انّ اللّه تعالى خصّنى بالنبوّة، و خصّ اهل بيتى بالإمامة»؛ «مرا تبريك بگوييد، مرا تبريك بگوييد، زيرا خداوند متعال مرا به نبوت و اهل بيت مرا به امامت اختصاص داد.»
عمر بن خطاب در همين وقت جلو آمد و به حضرت على عليه السّلام تبريك گفت.
خبر وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در صدر خطبۀ غدير خطاب به مردم فرمود: «كأنّى دعيت فأجبت»؛ «گويا من دعوت شده و اجابت كردهام.» بنابر نقلى فرمود: «يوشك ان ادعى فاجيب»؛ «نزديك است كه دعوت شوم و من نيز آن دعوت را اجابت خواهم كرد.»
از اين تعبيرها استفاده مىشود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درصدد ابلاغ مطلب بسيار مهمّى است كه قبل از آن مقدمهچينى كرده و خبر از مرگ خود مىدهد، و اين به جز با معناى جانشينى خود در امر امامت و خلافت و سرپرستى سازگارى ندارد.
تعبير صریح به نصب
در برخى از روايات غدير خم با لفظ «نصب» تعبير شده است. شهاب الدين همدانى از عمر بن خطاب نقل كرده كه گفت: «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را به عنوان علم نصب كرده و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه»...
حموينى به سند خود از حضرت على عليه السّلام نقل كرده كه فرمود: «خداوند پيامبرش را امر كرد تا مرا بر مردم نصب كند». ما مىدانيم كه تعبير «نصب» با مقام امامت و سرپرستى سازگارى دارد.
تعبیر صریح به اولویت
سبط بن جوزى بعد از ردّ معانى ديگر غير از «اولويّت و سرپرستى» براى حديث غدير مىگويد: «پس متعيّن است معناى دهم، و معناى حديث اين است: هركس من به او سزاوارتر از خودش هستم پس على سزاوارتر به اوست. آنگاه مىگويد: به اين معنا تصريح كرده حافظ ابو الفرج يحيى بن سعيد ثقفى اصفهانى در كتاب «مرج البحرين»، زيرا اين حديث را به سند خود از مشايخش نقل كرده و در آن چنين آمده است: «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود: «من كنت وليّه و أولى به من نفسه فعلىّ وليّه»؛ «هركس من ولىّ و سزاوارتر به او از خودش هستم پس على ولىّ و سرپرست اوست».[۱۱]
كسانى از عامه، كه به دلالت حديث غدير بر امامت اعتراف نمودهاند
جماعت زيادى از علماى عامه، تصريح كردهاند كه حديث، دلالت بر امامت امير المؤمنين دارد. اسامى بعضى از آنها را ذكر مىكنيم: [۱۲]
1. محمّد بن محمّد غزالى (سر العالمين)؛
2. حكيم سنايى (حديقة الحقيقة)؛
3. فريد الدين عطار (مثنوى مظهر حق)؛
4. محمد بن طلحه شافعى (مطالب السؤول، ص 44-45)؛
5. سبط بن جوزى حنفى (تذكرة الخواص، ص 166-167)؛
6. محمد بن يوسف گنجى شافعى (كفايت الطالب، ص 166-167)؛
7. سعيد الدين فرغانى (شرح تائيه ابن فارض)؛
8. تقى الدين مقريزى (المواعظ و الاعتبار، ج 2، ص 220)؛
9. تفتازانى (شرح المقاصد، ج 2، ص 290).
پانویس
- ↑ برگرفته از کتاب غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 85
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 117
- ↑ مانند: محمّد صدر عالم، شيخ عبد اللّه شافعى، شيخ ضياء الدين مقبلى، ابن كثير دمشقى، ابو عبد اللّه حافظ ذهبى، اين جزرى، شيخ حسام الدين متقى، جمال الدين حسينى شيرازى.
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 103
- ↑ نگرشی نو به غدیر، ص 246
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص 120
- ↑ ولایت أقربین در غدیر خم، ص 91
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص121
- ↑ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص123
- ↑ ولایت أقربین در غدیر خم، ص91
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، ص126
- ↑ ولایت أقربین در غدیر خم، ص 92
منابع
- غدیر شناسی و پاسخ به شبهات موضوع: پاسخ به شبهات پدیدآور اصلی: نويسنده: رضوانی، علیاصغر قرن: 15 ناشر: مسجد مقدس جمکران محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1386 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی
- نگرشی نو به غدیر موضوع: مبانی و ادله امامت - پاسخ به شبهات پدیدآور اصلی: نويسنده: رضوانی، علیاصغر قرن: 15 ناشر: عطر عترت محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1389 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی
- ولایت أقربین در غدیر خم موضوع: مبانی و ادله امامت - پاسخ به شبهات پدیدآور اصلی: نويسنده: علوی، محمد قرن: 15 ناشر: نغمات محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1386 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی