تفسیر قرآن به قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(دلايل موافقان تفسیر قرآن به قرآن)
سطر ۱۸: سطر ۱۸:
  
 
•{{متن قرآن| «أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً »}}<ref> سوره نساء آیه 174 </ref>؛ به سوى شما نور روشنگرى فروفرستاديم. علاّمه طباطبايى (ره) با استدلال به آيه مى‌نويسد: «چگونه قرآن هدايت و حجت و جداكننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نياز دارند باشد، ولى احتياج مردم در مورد تفسير قرآن را كه شديدترين نياز است، كفايت نكند ؟ <ref> الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)</ref>
 
•{{متن قرآن| «أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً »}}<ref> سوره نساء آیه 174 </ref>؛ به سوى شما نور روشنگرى فروفرستاديم. علاّمه طباطبايى (ره) با استدلال به آيه مى‌نويسد: «چگونه قرآن هدايت و حجت و جداكننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نياز دارند باشد، ولى احتياج مردم در مورد تفسير قرآن را كه شديدترين نياز است، كفايت نكند ؟ <ref> الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)</ref>
در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است. <ref> رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 61-63</ref>  
+
در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است. <ref> رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 61-63</ref>
 +
 
 +
===سنت===
 +
به دو بخش از سنّت مى‌توان جهت مطلوبيت تفسير قرآن به قرآن استدلال كرد: نخست سنّت عملى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و اهل بيت عليهم السّلام كه خود اقدام به تفسير قرآن به قرآن كرده‌اند . دوم احاديث خاص است كه به تفسير قرآن به قرآن اشاره كرده‌اند، مهم‌ترين اين احاديث عبارتند از:
 +
 
 +
 
 +
امير المؤمنان عليه السّلام فرمود:{{متن حدیث| «كتاب الله... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض»}}<ref> نهج البلاغه، خطبه/ 133</ref> ؛«كتاب خدا (قرآن)... برخى قسمت‌هايش با كمك برخى قسمت‌هاى ديگر سخن مى‌گويد و برخى قسمت‌هاى آن شاهد برخى قسمت‌هاى ديگر است.» اين كه حضرت فرمود: برخى آيات قرآن به وسيله و كمك برخى آيه‌هاى ديگر به سخن مى‌آيد، مى‌تواند اشاره به تفسير قرآن به قرآن باشد كه در اين روش تفسيرى، مفسّر به وسيله و كمك برخى آيات برخى ديگر را به سخن مى‌آورد. در حديث ديگرى از امام على عليه السّلام حكايت شده كه قرآن را به سخن درآوريد . <ref> «ذلك القرآن فاستنطقوه»، نهج البلاغه، خطبه/ 18.</ref>
 +
 
 +
و نيز فرمود: :{{متن حدیث| « ان كتاب الله ليصدق بعضه بعضا و لا يكذب بعضه بعضا »}}<ref> بحار الانوار، ج 9، ص 127 </ref> «در حقيقت كتاب خدا (قرآن) برخى قسمت‌هايش برخى قسمت‌هاى ديگر را تصديق (و تاييد) مى‌كند ولى همديگر را تكذيب نمى‌كنند».تصديق برخى آيات قرآن براى برخى ديگر، به معناى عدم اختلاف در قرآن است. و اين كه معانى آيات مؤيّد يكديگرند. پس مى‌توان آيات را مؤيّد يكديگر قرار داد. بنابراين، حديث فوق اشاره به نوعى تفسير موضوعى قرآن به قرآن است.
  
 
==مباني تفسير قرآن به قرآن==
 
==مباني تفسير قرآن به قرآن==

نسخهٔ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۲

تفسير قرآن به قرآن به معناي استفاده حداكثري از آيات در فهم معنا و مراد آيات قرآن است.

روش تفسیری قرآن با قرآن از جمله روش‌هایی است که در متون علوم قرآنی از آن فراوان یاد شده است. در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آن‌ها یکسان یا حداقل نزدیک به هم است، استخراج می‌شود.

اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبین خویش است (القرآن یفَسِّر بعضُه بعضاً)، و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات قرآن دیده می‌شود، معلول عدم توجه و تدبر در دیگر آیات قرآنی است و با مراجعه به آیات دیگر برطرف می‌شود.

پیشینه این روش

تفسير قرآن به قرآن يكى از كهن‌ترين روش‌هاى تفسير قرآن است و سابقه‌ى آن به صدر اسلام و زمان حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بازمى‌گردد. سپس اين روش توسط اهل بيت عليهم السّلام ادامه يافت و برخى از صحابه و تابعين نيز از اين روش استفاده كرده‌اند.

به عنوان نمونه وقتی از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در مورد مقصود از «ظلم» در آيه «...لَمْ يَلْبِسُوا إِيمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ...» [۱]پرسش شد، و حضرت با استناد به آيه «...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» [۲]پاسخ دادند كه مقصود از ظلم در آيه اول همان شرك است كه در آيه دوم بيان شده است. استفاده از این روش در روایات اهل بیت علیهم السلام و آنچه از صحابه و تابعین نقل شده فراوان وجود دارد.[۳]

دلايل موافقان تفسیر قرآن به قرآن

در مورد جايز و مطلوب بودن تفسير قرآن به قرآن، مى‌توان به آيات قرآن و سنّت و سيره استدلال كرد، كه در اينجا مهم‌ترين اين دلايل را بيان مى‌كنيم:

آيات قرآن

«نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ»؛[۴] كتاب (قرآن) را بر تو فروفرستاديم در حالى كه بيانگر هر چيز است.» علاّمه طباطبايى (ره) با استدلال به اين آيه، در مورد تفسير قرآن به قرآن مى‌نويسد: «حاشا كه قرآن بيان‌كننده‌ى همه چيز باشد ولى بيان‌كننده‌ى خودش نباشد. »[۵]

«أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً »[۶]؛ به سوى شما نور روشنگرى فروفرستاديم. علاّمه طباطبايى (ره) با استدلال به آيه مى‌نويسد: «چگونه قرآن هدايت و حجت و جداكننده‌ى حق از باطل (فرقان) و نور روشنگرى براى مردم در مورد تمام آنچه بدان نياز دارند باشد، ولى احتياج مردم در مورد تفسير قرآن را كه شديدترين نياز است، كفايت نكند ؟ [۷] در این زمینه به آیات دیگری از قرآن نیز استدلال شده است. [۸]

سنت

به دو بخش از سنّت مى‌توان جهت مطلوبيت تفسير قرآن به قرآن استدلال كرد: نخست سنّت عملى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و اهل بيت عليهم السّلام كه خود اقدام به تفسير قرآن به قرآن كرده‌اند . دوم احاديث خاص است كه به تفسير قرآن به قرآن اشاره كرده‌اند، مهم‌ترين اين احاديث عبارتند از:


امير المؤمنان عليه السّلام فرمود: «كتاب الله... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض»[۹] ؛«كتاب خدا (قرآن)... برخى قسمت‌هايش با كمك برخى قسمت‌هاى ديگر سخن مى‌گويد و برخى قسمت‌هاى آن شاهد برخى قسمت‌هاى ديگر است.» اين كه حضرت فرمود: برخى آيات قرآن به وسيله و كمك برخى آيه‌هاى ديگر به سخن مى‌آيد، مى‌تواند اشاره به تفسير قرآن به قرآن باشد كه در اين روش تفسيرى، مفسّر به وسيله و كمك برخى آيات برخى ديگر را به سخن مى‌آورد. در حديث ديگرى از امام على عليه السّلام حكايت شده كه قرآن را به سخن درآوريد . [۱۰]

و نيز فرمود: : « ان كتاب الله ليصدق بعضه بعضا و لا يكذب بعضه بعضا »[۱۱] «در حقيقت كتاب خدا (قرآن) برخى قسمت‌هايش برخى قسمت‌هاى ديگر را تصديق (و تاييد) مى‌كند ولى همديگر را تكذيب نمى‌كنند».تصديق برخى آيات قرآن براى برخى ديگر، به معناى عدم اختلاف در قرآن است. و اين كه معانى آيات مؤيّد يكديگرند. پس مى‌توان آيات را مؤيّد يكديگر قرار داد. بنابراين، حديث فوق اشاره به نوعى تفسير موضوعى قرآن به قرآن است.

مباني تفسير قرآن به قرآن

براي دست‌يابي به روش صحيح تفسير قرآن به قرآن، توجه به مباني آن، امري ضروري است؛ زيرا تبيين اين مباني در نحوه استفاده از آيات ديگر در تفسير قرآن به قرآن، تأثير بسزايي دارد؛ چون مباني، اصل تفسير قرآن به قرآن و يا روش تفسير يادشده را پشتيباني و تأييد مي‌كند. در ذیل به برخی از این مبانی اشاره می شود:

  1. هماهنگي آيات با يكديگر
  2. ساختار كلي قرآن بر اساس اصول محاوره عقلايي
  3. دلالت استقلالي قرآن در بيان مقاصد
  4. ساختار قرآن بر اساس محكم و متشابه
  5. پيوند معنايي آيات هر سوره

محدودیت های این روش

با این همه، تفسیر قرآن به قرآن محدودیت‌هایی دارد که در دو زمینه اصلی قابل طرح است:

1. محدودیت‌های ناشی از کاربرد این روش در آیات. این روش در صورتی موفق خواهد بود که میان آیات نگاه متقابل و تفسیرگرایانه ملاحظه شده باشد که این نگاه دست‌کم در برخی آیات، روشن نیست.

2. محدودیت‌های مربوط به توان علمی مفسر در احاطه بر جوانب آیات و درک تمام پیوندهای ممکن میان آیات.

منابع

  • درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن موضوع: روش ها و گرایش های تفسیری پدیدآور اصلی:  نويسنده: رضایی اصفهانی، محمدعلی قرن: 15 ناشر: مرکز جهانی علوم اسلامی محل نشر: قم - ایران سال نشر: 1382 ه.ش. تعدادجلد: ۱ زبان: فارسی
  • تفسیر قرآن به قرآن، ویکی علوم اسلامی بازیابی: 15 تیر 1392.
  • مباني قرآني تفسير قرآن به قرآن، علی فتحی، نشریه معرفت، شماره 136، فروردین 1388. در دسترس در سامانه نشریات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، بازیابی: 15 تیر 1392.

پیوندهای مفید

  • تأملاتی در میزان کارایی روش تفسیر قرآن به قرآن، کامران ایزدی مبارکه، مقالات و بررسی ها، شماره 84، تابستان 1386، در دسترس در پایگاه مجلات تخصصی نور، بازیابی: 15 تیر 1392.
***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف:


  1. سوره انعام آیه 82
  2. سوره لقمان آیه 13
  3. رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 58
  4. سوره نحل آیه 82
  5. الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)
  6. سوره نساء آیه 174
  7. الميزان، ج 1، ص 14 (مقدمه)
  8. رک درسنامه روشها و گرایش های تفسیری قرآن، ص 61-63
  9. نهج البلاغه، خطبه/ 133
  10. «ذلك القرآن فاستنطقوه»، نهج البلاغه، خطبه/ 18.
  11. بحار الانوار، ج 9، ص 127