امام موسی کاظم علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
(←شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام)) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{عالی}} | {{عالی}} | ||
− | موسی بن جعفر | + | '''حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام''' (۱۲۸ - ۱۸۳ ه.ق) ملقب و مشهور به «امام کاظم»، امام هفتم [[شیعه|شیعیان]] است که پس از شهادت پدرش [[امام جعفر صادق علیه السلام]] به [[امامت]] رسید و از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳ به مدت ۳۵ سال رهبری شیعه را بر عهده گرفت. ایشان معاصر با چهار تن از [[خلفای عباسی]] یعنی [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] (۱۴۸ تا ۱۵۸)، [[مهدی (خلیفه عباسی)|مهدی]] (۱۵۸ تا ۱۶۹)، [[هادی (خلیفه عباسی)|هادی]] (۱۶۹ تا ۱۷۰) و [[هارون الرشید]] (۱۷۰ تا ۱۸۳) بودند، که همگی در ضدیت با شیعه قرار گرفته و فشار بسیاری را متوجه امام کاظم و اصحابشان نمودند. |
{{شناسنامه ائمه | {{شناسنامه ائمه | ||
|عنوان امام=امام کاظم علیه السلام | |عنوان امام=امام کاظم علیه السلام | ||
سطر ۶: | سطر ۶: | ||
|مقام=امام هفتم | |مقام=امام هفتم | ||
|نام=موسی | |نام=موسی | ||
− | |لقب= | + | |لقب=کاظم، عبد صالح |
− | |کنیه= | + | |کنیه=ابوالحسن |
|پدر=امام صادق علیه السلام | |پدر=امام صادق علیه السلام | ||
|مادر=حمیده | |مادر=حمیده | ||
− | |تاریخ ولادت = " | + | |تاریخ ولادت = "۷ صفر" یا "ذی الحجه"، سال ۱۲۷ یا ۱۲۸ قمری |
|محل ولادت = أبواء، بین مکه و مدینه | |محل ولادت = أبواء، بین مکه و مدینه | ||
− | |مدت امامت = | + | |مدت امامت = ۳۵ سال |
− | |مدت عمر = | + | |مدت عمر = ۵۵ سال |
− | |تاریخ شهادت= | + | |تاریخ شهادت=۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری |
− | |علت شهادت = | + | |علت شهادت = مسمومیت توسط زهر |
|قاتل=هارون الرشید | |قاتل=هارون الرشید | ||
− | |محل دفن = کاظمین}} | + | |محل دفن = کاظمین |
+ | }} | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
− | روز ولادت | + | روز ولادت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) در برخی منابع ۷ ماه [[صفر]]<ref>طبرسی، اعلام الوری، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص۶.</ref> و در برخی دیگر ماه [[ماه ذی الحجه|ذی الحجه]]<ref> دلائل الإمامة، قم: بعثت، ۱۴۱۳ ق، ص ۳۰۳</ref> (بدون تعیین روز آن) ذکر شده است. سال ولادت آن حضرت را نیز برخی ۱۲۷ هجری،<ref> دلائل الإمامة، قم: بعثت، ۱۴۱۳ ق، ص ۳۰۳</ref> و برخی ۱۲۸ هجری<ref>الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۲۱۵ - طبرسی، اعلام الوری، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص۶.</ref> گفته اند. |
− | مادر آن حضرت [[ | + | مادر آن حضرت [[حمیده خاتون]] (سلام الله علیها) معروف به حمیده بربریه یا حمیده مصفاة (پاک) است.<ref>طبرسی، اعلام الوری، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص۶.</ref> |
− | ==کنیه و [[القاب امام موسی کاظم (علیه السلام)]]== | + | ==کنیه و [[القاب امام موسی کاظم (علیه السلام)|القاب امام کاظم علیهالسلام]]== |
− | + | [[کنیه|کنیه]] آن جناب ابو الحسن اول و ابو ابراهیم و ابو على بود. معروف به کاظم، عبد صالح، نفس زکیه، زین المجتهدین، وفىّ، صابر، امین و زاهر شد. لقب زاهر را از آن جهت یافت که اخلاق پسندیده و بخشش فراوانش درخشید. کاظم بواسطه [[کظم غیظ (فرو بردن خشم)|کظم غیظ]] و چشم پوشى که از ستمگران می کرد بطورى که با زهر ستم آنها در زندان شهید شد. کاظم کسى است که خوف و اندوه پیکرش را فرا گرفته باشد.<ref>زندگانى حضرت امام موسى کاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ،ص ۱۱ </ref> | |
− | + | ربیع بن عبدالرحمن گفت: بخدا قسم موسى بن جعفر علیه السّلام از کسانى بود که آثار جلالت و کمال دانش و اطلاع از حقایق عالم در چهرهاش دیده مى شد، و می دانست چه کسى ادعاى مقامش را خواهد کرد و منکر [[امامت]] و جانشینش می گردد ولى این خشم را فرو می خورد و آنچه می دانست اظهار نمی کرد، از همین جهت لقب کاظم یافت.<ref> عیون اخبار الرضا،شیخ صدوق، ج ۱ ص ۱۲ </ref> | |
− | از حضرت رضا | + | از حضرت رضا علیه السّلام نقل شده که فرمود: نقش انگشترى پدرم موسى بن جعفر «حسبى اللَّه» بود، در این موقع امام دست خود را گشود و انگشترى را نشان داد و نقش آن را دیدم.<ref> زندگانى حضرت امام موسى کاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ،ص ۱۱ </ref> |
− | ==فرزندان امام | + | ==فرزندان امام کاظم علیهالسلام== |
− | حضرت | + | حضرت ابوالحسن موسى (علیه السلام) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت: |
− | ۱- على بن موسى الرضا (علیه السلام) ۲- | + | |
+ | ۱- [[امام رضا علیه السلام|امام على بن موسى الرضا]] (علیه السلام) ۲- ابراهیم ۳- عباس ۴- قاسم ۵- اسماعیل ۶- جعفر ۷- هرون ۸- حسن ۹- [[احمد بن موسی بن جعفر|احمد]] ۱۰- محمد ۱۱- حمزه ۱۲- عبداللَّه ۱۳- اسحق ۱۴- عبیداللَّه ۱۵- زید ۱۶- حسن ۱۷- فضل ۱۸- حسین ۱۹- سلیمان ۲۰- فاطمه کبرى ۲۱- فاطمه صغرى ۲۲- رقیه ۲۳- حکیمه ۲۴- ام ابیها ۲۵- رقیه صغرى ۲۶- ام جعفر ۲۷- لبابه ۲۸- زینب ۲۹- خدیجه ۳۰- علیه ۳۱- آمنه ۳۲- حسنه ۳۳- بریهه ۳۴- عایشه ۳۵- ام سلمه ۳۶- میمونه ۳۷- ام کلثوم. | ||
− | + | در میان تمام فرزندان حضرت ابو الحسن (علیه السلام) فرزند بزرگوارش [[امام رضا علیه السلام|حضرت على بن موسى الرضا]] (علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عالیقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. | |
+ | [[احمد بن موسی بن جعفر|احمد بن موسى]] (شاهچراغ) نیز مردى کریم و بزرگوار و پرهیزکار بود و حضرت موسى بن جعفر این فرزند بزرگوار را دوست می داشت و بر سایر فرزندان مقدم می داشت و بستان یسیر خود را به او بخشیده بود.<ref> ترجمه الإرشاد ،ص:۵۸۸ </ref> | ||
− | + | ==دوران امامت== | |
− | + | ===امامت پس از امام صادق علیهالسلام=== | |
− | + | گر چه [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السلام در جلساتی خصوصی با برخی از اصحاب خاص خویش همچون [[مفضل بن عمر جعفی|مفضل بن عمر جعفى]]، [[معاذ بن کثیر|معاذ بن کثیر]]، عبدالرحمان بن حجاج، فیض بن مختار، یعقوب سراج، سلیمان بن خالد، [[صفوان بن مهران|صفوان جمّال]] و اسحاق و على - که از برادران امام کاظم (علیه السلام) بوده اند - بر [[امامت]] فرزندش امام کاظم (علیه السلام) اشاره نمود<ref> [http://lib.eshia.ir/23021/1/78 امامت امام کاظم علیه السلام، دانشنامه کلام اسلامی] </ref>، لیکن در عین حال بنا به دلایل سیاسى، از جمله به دلیل وحشتى که از حاکمیت [[عباسیان]] وجود داشت، امام براى بسیارى از شیعیان خود ناشناخته ماند؛ زیرا امکان آن بود که اگر به صورت صریح و در ملاء عام، امامت امام کاظم علیه السلام معین گردد، از ناحیه خلفا تحت فشار قرار گیرد. | |
− | ==امامت== | ||
− | ===امامت پس از امام صادق | ||
− | گر چه امام صادق علیه السلام در جلساتی خصوصی با برخی از اصحاب خاص خویش همچون | ||
از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کرد: | از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کرد: | ||
− | #شدّت اختناق منصور درباره | + | #شدّت اختناق [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] درباره [[علویان|علویان]]، به ویژه امام صادق علیه السّلام- که عظمت فراوانى در جامعه داشت- سبب شد تا سردرگمى خاصى میان برخى از شیعیان، نسبت به رهبرى آینده، به وجود آید. |
− | #دعوت و جذب | + | #دعوت و جذب [[شیعه|شیعیان]] آن حضرت از طرف بعضى از فرزندان امام صادق علیه السّلام- که به ناحق داعیه امامت داشتند- و بهره گیرى آنان از این فرصت، مزید بر علت مىشد. |
− | # | + | #پراکندگى شیعیان نیز خود مشکل دیگرى بود؛ زیرا آنها در شهرهاى دور و نزدیک زندگى مى کردند و کسب اطمینان درباره امام واقعى براى آنان کار دشوارى بود. |
− | #امام صادق | + | #امام صادق علیه السّلام در وصیت خویش براى این که جان امام بعد از خویش را حفظ کند، افزون بر دو فرزند خود، امام کاظم علیه السّلام، عبدالله و منصور عباسى را نیز وصىّ خود قرار داد.<ref> الخرائج، ص ۲۹۳؛ مسند الامام الکاظم ج ۱، ص ۳۹۰ </ref> |
− | #مسأله | + | #مسأله اسماعیل بن جعفر بن محمد: از آنجا که او فرزند بزرگتر امام صادق علیه السّلام بود، شیعیان گمان مىکردند که رهبرى آینده شیعه از آن او خواهد بود. وى در حیات پدر وفات کرد و به طورى که در روایت آمده، امام صادق علیه السّلام اصرار داشتند تا شیعیان با دیدن جنازه او به مرگش یقین کنند. با این حال عده اى، پس از آن حضرت با داعیه مهدویت اسماعیل و یا بهانه هاى دیگر، فرقه ایى بنام [[خطابیه|خطابیه]]، باطنیه یا [[اسماعیلیه|اسماعیلیه]] در شیعه به وجود آوردند.<ref>حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان ،ص:۳۸۰ </ref> |
− | + | این عوامل دست به دست هم داد و در ایجاد انشعاب میان شیعیان پس از شهادت امام صادق علیه السّلام بسیار مؤثر بود، به طورى که یکى از اصحاب امام کاظم علیه السّلام گفت: ذهب النّاس بعد ابى عبداللّه علیه السّلام یمینا و شمالا.<ref> عیون اخبار الرضا ج ۱، ص ۳۱ </ref> | |
− | نوبختى انشعاب | + | نوبختى انشعاب شیعه را به شش فرقه پس از رحلت امام صادق علیه السّلام بدین ترتیب برمى شمارد: |
− | # | + | #ناووسیه: کسانى که معتقد بر مهدویت خود امام صادق علیه السّلام بودند. |
− | #[[ | + | #[[اسماعیلیه|اسماعیلیه]] خالصه که هنوز بر زنده بودن اسماعیل اصرار مى ورزیدند. |
− | #آنان | + | #آنان که به امامت محمّد فرزند اسماعیل اعتقاد داشتند. |
− | #دسته اى | + | #دسته اى که به امامت [[ محمد بن جعفر دیباج |محمّد بن جعفر]] معروف به دیباج معتقد بودند. |
− | #[[ فطحیه ]] | + | #[[فطحیه]]: گروهى که امامت عبد الله افطح را قبول داشتند. |
− | # | + | #کسانى که به امامت موسى بن جعفر علیه السّلام اعتقاد داشتند.<ref> . فرق الشیعة، ص ۷۹ </ref> |
− | ===برخوردهای امام کاظم | + | ===برخوردهای امام کاظم با بنیعباس=== |
− | امام | + | امام کاظم علیه السّلام پس از [[شهادت در راه خدا|شهادت]] پدر بزرگوارش [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السّلام در سال ۱۴۸، در زمان [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانیقی]] امامت را عهده دار شد. منصور عباسى در سال ۱۵۸ در [[مکه|مکه]] مرد. جانشین وى تا سال ۱۶۹ فرزندش [[مهدی (خلیفه عباسی)|مهدى عباسى]] بود. پس از آن، یک سال [[هادی (خلیفه عباسی)|هادى عباسى]] خلافت کرد و آنگاه [[هارون الرشید|هارون]] به خلافت رسید که امام در سال ۱۸۳ به دست او به شهادت رسید. |
− | دورانى | + | دورانى که امام کاظم علیه السّلام در آن زندگى مى کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگرى حکام عباسى بود. این اعمال فشار از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز شد و تا زمان [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السّلام که دوره خلافت [[مأمون]] بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت. مردم در زمان مأمون اندکى احساس امنیت سیاسى کردند، ولى دیرى نپایید که دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار سیاسى عباسیان در دورهاى آغاز شد که پیش از آن [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] و امام صادق علیهما السّلام با تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمى و حدیثى [[شیعه|شیعه]] را تقویت کرده بودند و جنبشى عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند. رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در این حرکت علمى، توازن و تعادل فکرى را میان شیعیان برقرار کنند. |
− | عصر امام | + | عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختى براى شیعیان بود و در این دوران حرکتهاى اعتراضآمیز متعددى از ناحیه شیعیان و [[علویان|علویان]] نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت که از مهم ترین آنها [[واقعه فخ|قیام فخ]] -در زمان حکومت هادى عباسى- و نیز جنبش یحیى و ادریس فرزندان عبدالله بود که در زمان [[هارون الرشید|هارون]] رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعى بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد.<ref>حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان ،ص:۳۸۵ </ref> |
− | این وضعیت موجب می شد که امام غالبا راه تقیه را در پیش گیرد تا | + | این وضعیت موجب می شد که امام کاظم غالبا راه [[تقیه]] را در پیش گیرد تا تشکل شیعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب مىشد تا تاریخ نتواند از حرکات سیاسى امام ارزشیابى دقیقى به عمل آورد. و به همین خاطر اسناد تاریخی در این مورد اندک است. با این حال نمونه هایی از مبارزه امام و برخورد او با دستگاه حاکم عباسى نقل شده است. از آن جمله تاکید بر عدم مشروعیت نظام حاکم و عدم همکاری با آن، به عنوان نمونه زمانى که [[صفوان بن مهران]] به عنوان یک شیعه خدمت امام کاظم علیه السّلام مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند: همه کارهاى تو نیکو و زیبا است، جز یک کار. صفوان پرسید: اى فرزند رسول خدا! آن چیست؟ امام فرمود: این که شترهایت را به هارون کرایه مى دهى. صفوان گفت: من شترهایم را براى لهو و صید و امثال آن به وى کرایه نمى دهم، بلکه تنها براى سفر [[حج]] این کار را انجام مى دهد. در این کار او خودش هم مباشرتى ندارد بلکه دیگران را براى آن اجیر مى کند. امام فرمود: آیا به نظر تو کرایه دادن شترانت به آنها صحیح است؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود: آیا دوست دارى آنها تا انقضاى مدت کرایه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود: هر کس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار مى گیرد و هر کس که از آنها باشد داخل [[جهنم]] مى شود. |
− | پس از آن، صفوان تمامى شتران خود را فروخت و وقتى هارون از علت | + | پس از آن، صفوان تمامى شتران خود را فروخت و وقتى هارون از علت این کار پرسید، جواب داد: دیگر پیر شدهام و غلامانم چنانکه باید به این کار نمى رسند. هارون گفت: مى دانم به اشاره چه کسى شترانت را فروختهاى؛ موسى بن جعفر. |
− | هارون | + | نوع دیگر از برخورد امام کاظم علیه السّلام با خلافت عباسى، حرکتى بود که امام در برخورد با [[علی بن یقطین|على بن یقطین]] داشت و از وى خواست تا در دربار عباسى بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتارى نجات دهد. على بن یقطین در شمار اصحاب خاص امام کاظم علیه السّلام بود که در دستگاه خلافت عباسى داراى نفوذ بود. او در دوره مهدى و هارون نفوذ فراوانى داشت و از آن به نفع شیعیان بهرهگیرى مىکرد. زمانى که او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترک گوید، امام از دادن چنین اجازهاى خوددارى کرده و فرمود: این کار را نکن که ما به تو در آنجا انس گرفته ایم و تو مایه عزّت برادرانت (شیعه) هستى و شاید خدا به وسیله تو شکستى از دوستانش را جبران نموده و توطئه هاى مخالفان را درباره آنها بکشند. اى على! [[کفاره|کفّاره]] گناهان شما همانا نیکى به برادرانتان است. |
− | + | ===امام کاظم علیهالسلام در زندان=== | |
+ | امام کاظم علیه السّلام دو بار به دست [[هارون الرشید|هارون]] به زندان افتاده اند که مرتبه دوم آن از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳؛ یعنى به مدت چهار سال به طول انجامیده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان امام مدّت قید نشده است. | ||
− | + | دلایل زندانى شدن امام در این دو بار که هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از: | |
− | |||
− | + | * سختگیری های هارون نسبت به علویان به خصوص امام موسی کاظم(علیه السلام). | |
+ | *نفوذ بسیار امام و علویان در میان مردم به دلیل اینکه فرزندان [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](صلی الله علیه و آله) هستند.<ref> الارشاد، ص ۲۸۰ </ref> | ||
+ | *مفترض الطاعه بودن [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه و ترس دستگاه حکومت از شیعیان به دلیلی این صفت ائمه اطهار<ref>حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان ،ص:۳۹۷</ref> [[شیخ صدوق]] از جمله علل به شهادت رسیدن امام کاظم علیه السّلام را آگاهى یافتن هارون از اعتقاد شیعیان به [[امامت]] امام دانسته است. هارون فهمید که شیعیان شب و روز به خدمت امام مىرسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانید.<ref> عیون اخبار الرضا ص ۱۰۰ </ref> | ||
+ | *[[سعایت]] برخی از بستگان امام مانند علی بن اسماعیل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام.<ref> سرّ السلسلة العلویه، ص ۳۵؛ مسند الامام الکاظم ج ۱، ص ۱۲۷ به نقل از بخارى. </ref> | ||
− | + | هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنین توجیهاتى بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انکار و نفرت قرار نگیرد. هارون در همان مسجد دستور توقیف حضرت را صادر کرد.<ref> الارشاد و نک: روضة الواعظین، ص ۱۸۷ </ref> وى دستور داد تا دو کاروان آماده کرده، یکى را به سمت [[کوفه|کوفه]] و دیگرى را به سمت [[بصره]] بفرستند. او امام را همراه یکى از این دو کاروان روانه ساخت. این کار به این دلیل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در کجا زندانى مىشود.<ref> مرحوم صدوق مىنویسد: فرداى آن روز در حالى که در جایگاه رسول خدا بود در حال نماز او را دستگیر کردند. عیون اخبار الرضا ج ۱، ص ۷۳ </ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | هارون، امام کاظم علیه السّلام را نزد حاکم بصره، عیسى بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندى در زندان او بسر برد، اما در نهایت، عیسى از این کار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحویل شخص دیگرى بدهد. در غیر این صورت او را آزاد خواهد کرد، زیرا در تمام این مدت کوشیده تا شاهدى بر ضد امام به دست آورد، اما چیزى نیافته است. | |
− | + | پس از آن، امام را تحویل فضل بن ربیع دادند. امام مدتى طولانى نزد وى زندانى بود. گفته شده که از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از این کار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحویل فضل بن یحیى دادند و مدتى نیز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مى داشت. پس از آن امام کاظم علیه السّلام را تحویل زندانبان دیگرى بنام سندى بن شاهک دادند<ref> مقاتل الطالبیین، ص ۳۳۶ </ref> | |
− | + | ==برخوردهای امام با مذاهب دیگر== | |
− | + | الف. برخورد امام با [[معتزله]]: | |
− | + | از جمله مذاهب اسلامى که در اواخر قرن اول هجرى پیدا شد و پس از آن هم سهم عمدهاى در درگیرىهاى فکرى جامعه اسلامى داشت، مذهب اعتزال بود، اصل اساسى این مذهب، توجیه مسائل [[دین|دین]] در سایه [[عقل]] بود، که سپردن مقولههاى دینى به دست عقل، به طورى که در توجیه و تحلیل عقلى این مقولهها راه افراط سپرده شود، نمىتوانست نتایج مطلوبى به بار آورد. از نمونههاى آن انواع عقایدى است که به وسیلۀ این عقلگرایان دربارۀ [[توحید|توحید]] مطرح مىشد. گاهى صفات متضاد بر [[الله|خدا]] نسبت داده و گاه برخى از صفاتى که به تصریح قرآن، خدا متّصف به آنها است از حضرت بارى سلب کردهاند. این حرکت براى شیعیان که خود امام [[معصوم]] داشتند، قابل قبول نبود. در فرهنگ [[شیعه|شیعه]]، اصولگرایى، به معناى توجه به احادیث رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از اساسىترین اصول محسوب مىشد. در کنار آن، [[ائمه اطهار|امامان]] خود در دفاع از حقانیت [[اسلام]]، توجیهات عقلى نیز ارائه مىدادند. در همین زمینه، شاگردانى هم تربیت شدند که رسالت آنها دفاع عقلانى از دین و عقاید مذهب شیعه بود.<ref>حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان، ص:۴۱۰</ref> | |
− | + | ب. برخورد امام با [[اهل حدیث]]: | |
− | در | + | در برابر معتزله، گروههایى از اهل حدیث بودند که گرفتار [[حدیث جعلی|احادیث جعلى]] فراوانى بوده و در مسألۀ توحید، گرفتار شبهات و مشکلات بسیارى بودند. آنان که از مشبّهه بوده و با تشبّث به ظواهر [[آیه|آیات]] و روایات مىکوشیدند براى خدا صفات انسانى و مادى بتراشند، امام موضع گرفته و خدا را از هر نوع تشبیه و صفت مادّى مبرّا مىساخت. امام موسی کاظم (علیه السلام) در برابر این دو گروه و به طور کلی در مبحث توحید می فرمایند: «لا تتجاوز فى التّوحید ما ذکره الله تعالى فى کتابه فتهلک؛<ref> التوحید،شیخ صدوق، ص ٧۶ </ref> در مسألۀ توحید از آنچه خداى تبارک و تعالى در کتاب خود ذکر کرده پا فراتر نگذار که هلاک مىشوى.» و یا می فرمایند: «إنّ الله أعلى و اجلّ من أن یبلغ کنه صفته، فصِفوه بما وصف به نفسه و کفّوا عمّا سوى ذلک؛<ref> الکافى،شیخ کلینی، ج ١، ص ١٠۵ </ref> خداوند بالاتر و بزرگتر از آن است که کسى بتواند به حقیقت صفت او برسد؛ پس او را همانگونه که خودش توصیف فرموده بشناسید و از غیر آن دست بردارید.» |
+ | و زمانى که خودشان مىخواستند صفات خدا را بر شمرند، تنها از مضامین [[قرآن]] بهره مىگرفتند.<ref> التوحید،شیخ کلینی، ص ٧۶ </ref> | ||
− | + | ==اصحاب امام کاظم علیهالسلام== | |
+ | از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) می توان به افراد زیر اشاره کرد: | ||
− | + | *[[یونس بن عبدالرحمن]] | |
+ | *[[صفوان جمال|صفوان بن مهران]] | ||
+ | *[[محمد بن ابی عمیر]] | ||
+ | *عبدالله بن مغیره | ||
+ | *[[حسن بن محبوب]] | ||
+ | *[[احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی|احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى]]؛ (شش نفر مذکور از [[ اصحاب اجماع]] هستند) | ||
+ | *[[ علی بن یقطین ]] | ||
+ | *محمد بن خلاد | ||
+ | *عبدالرحمن بجلی | ||
+ | *[[علی بن جعفر علیه السلام|علی بن جعفر]] | ||
+ | *حسین بن علی بن فضال | ||
+ | *[[داود رقی|داود رقی]] | ||
+ | *موسی بن بکیر | ||
+ | *[[صفوان بن مهران]] | ||
− | امام | + | ==اخلاق و فضایل امام علیهالسلام== |
− | + | امام کاظم علیه السلام به دلیل [[حلم]] و بردباری در برابر تجاوزکاران و فرونشاندن [[غیظ|غیظ]] و خشم خویش به «کاظم» ملقب بود و به خاطر لیاقت و شایستگی اش به «عبدصالح» معروف بود. | |
− | + | خریدن غلام و آزاد ساختن غلام یکى از برنامه هاى عبادتى امام علیه السلام بوده است به حدى که در مدت عمر خود بیش از هزار نفر را خریدارى و در راه خدا و جلب رضایت و خشنودى او آزاد ساخته است. | |
− | |||
− | + | یکى از مشخص ترین صفات بارز پیشواى هفتم ما [[سخاوت]] و جود و کرم اوست که در راه خدا مبذول مى داشت. بر این اساس است که سیره نویسان بی طرف اتفاق نظر دارند که امام موسى بن جعفر علیه السلام یکى از چهره هاى معروف سخاوت و کرم عصر خود بود و امکانات مالى خود را که محصول دست رنج خود او بود و از راه کشاورزى و زراعت عائدش می شد، در اختیار نیازمندان و بیچارگان واقعى اجتماع قرار می داد. به ترتیبى بخشش ها و کرامت هاى آن بزرگوار در اعماق دل هاى مردم ریشه دوانده بود که در [[مدینه|مدینه]] به صورت ضرب المثلى شیوع داشت و مردم گاهى در گفتگوهاى خود به هم دیگر می گفتند: «تعجب از کسى است که کیسه بذل و بخشش موسى بن جعفر به او رسیده باشد ولى باز هم اظهار فقر و تنگدستى بنماید». | |
− | |||
− | |||
− | [[ | ||
− | |||
− | + | امام موسی بن جعفر علیه السلام بسیار به سراغ فقرا می رفت. شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما می ریخت و به وسایلی به فقرای مدینه می رساند، در حالی که آن ها نمی دانستند از ناحیه چه کسی است. | |
− | |||
− | + | ==شهادت امام کاظم علیهالسلام== | |
+ | درباره کیفیت [[شهادت در راه خدا|شهادت]] امام کاظم (علیه السلام) سه روایت مختلف نقل شده است: | ||
− | + | *شهادت آن حضرت در پى مسموم کردن امام صورت گرفته است. این در روایتى از [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السّلام آمده است. همینطور روایات دیگرى که یحیى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مىکند، این نکته آمده است. | |
+ | *در نقلى آمده است که آن حضرت را در فرشى پیچانده و چنان فشار دادهاند که حضرت به شهادت رسیده است. <ref> مقاتل الطالبیین، ص ۳۳۶ </ref> | ||
+ | *روایت دیگر آن است که مستوفى نقل کرده: شیعه گویند به فرمان [[هارون الرشید|هارون الرشید]] سرب گداخته در حلق ایشان ریختند. <ref> تاریخ گزیده، ص ۲۰۴ </ref> | ||
− | امام کاظم | + | [[پرونده:Images_(8).jpg|۲۷۰px|thumb|left|مرقد امام موسی کاظم علیه السلام و [[امام جواد علیه السلام]] در [[کاظمین]]]] |
+ | در این باره روایتى که بیش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارک آن حضرت را به دو دلیل در معرض دید خواص اهل [[بغداد]] و عموم مردم قرار دادند: | ||
− | + | *بنا به نوشته [[علی بن عیسی اربلی|اربلى]]، سندى بن شاهک، فقها و وجوه اهل بغداد را که هیثم بن عدى نیز در میان آنها دیده مىشد، بر سر جسد مبارک امام آورد تا ببینند زخم و جراحت و یا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبیعى از دنیا رفته است. | |
+ | *از آنجا که برخى از شیعیان معتقد به مهدویت آن حضرت بودند و یا احتمال داشت اعتقاد به مهدویت او پیدا کنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمین نهادند و یحیى بن خالد دستور داد تا فریاد زنند: این موسى بن جعفر است که [[رافضه]] معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى که از دنیا رفته بود نگاه کردند. آنگاه جنازه را در «باب التین» بغداد در مقبره قریشىها دفن کردند.<ref> کشف الغمه ج ۲، ص ۲۳۴ </ref> | ||
− | + | تاریخ شهادت امام بنا به نقل [[شیخ صدوق|شیخ صدوق]]، ۲۵ ماه [[ماه رجب|رجب]] ۱۸۳ قمری و بنا به نقل [[شیخ مفید|شیخ مفید]] ۲۴ رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه ۱۴ [[ماه صفر|صفر]] بوده است. | |
− | + | ==گزیدهای از سخنان امام علیهالسلام== | |
− | + | *الصبر على الوحدة علامة قوة العقل، فمن عقل عن الله تبارک و تعالى اعتزل اهل الدنیا و الراغبین فیها و رغب فیما عند ربه و کان الله آنسه فى الوحشه و صاحبه فى الوحده، و غناه فى العیله و معزه فى غیر عشیره.<ref> تحف العقول، ص ۳۸۷. </ref> صبر بر تنهایى نشانه قوت عقل است و هر که از طرف خداوند تبارک و تعالى تعقل کند از اهل دنیا و راغبین در آن کناره گرفته و بدانچه نزد پرودرگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایى یار او، و توانگرى او در ندارى و عزت او در بى تبارى است. | |
− | + | *ان العاقل لایکذب و ان کان فیه هواه.<ref> همان، ص ۳۹۱. </ref> همانا که عاقل دروغ نمى گوید، گر چه طبق میل و خواسته او باشد. | |
− | |||
− | * | + | *قلة المنطق حکم عظیم، فعلیکم بالصمت، فانه دعة حسنة و قلة وزر و خفة من الذنوب.<ref> همان، ص ۳۹۴. </ref> کم گویى، حکمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى که شیوه اى نیکو و سبکبار و سبب تخفیف گناه است. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | که | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | *ان الله حرّم الجنة على کل فاحش قلیل الحیاء لایبالى ما قال و لا ما قیل له.<ref> همان، ص ۳۹۴. </ref> همانا خداوند [[بهشت]] را بر هر هرزه گوى کم [[حیا|حیا]] که باکى ندارد چه مى گوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است. | |
− | * | + | *ایاک و الکبر، فانه لایدخل الجنه من کان فى قلبه مثقال حبة من کبر.<ref> همان، ص ۳۹۶. </ref> از [[کبر]] و خودخواهى بپرهیز، که هر کسى در دلش به اندازه دانه اى کبر باشد ، داخل بهشت نمى شود. |
− | + | *من احب الدنیا ذهب خوف الآخرة من قلبه و ما اوتى عبد علما فازداد للدنیا حبّا الا ازداد من الله بُعدا و ازداد الله علیه غضبا.<ref> همان، ص ۳۹۹. </ref> هر که دنیا را دوست بدارد، خوف [[آخرت]] از دلش برود، و به بنده اى دانشى ندهند که به دنیا علاقه مندتر شود، مگر آن که از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گیرد. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | *من احب | ||
− | |||
− | هر | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | + | *حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان،انتشارات انصاریان، ۱۳۸۱. | |
− | * | + | *زندگانى حضرت امام موسى کاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی، ترجمه موسی خسروی، انتشارات اسلامیة. |
− | *زندگانى حضرت امام موسى | + | *الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة. |
− | *الإرشاد | + | *تحلیلی از زندگانی امام کاظم علیهالسلام، باقر شریف قرشی، ترجمه محمد رضا عطایی. |
− | *تحلیلی از زندگانی امام کاظم | ||
{{چهارده معصوم علیهم السلام}} | {{چهارده معصوم علیهم السلام}} | ||
نسخهٔ ۹ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۰
حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام (۱۲۸ - ۱۸۳ ه.ق) ملقب و مشهور به «امام کاظم»، امام هفتم شیعیان است که پس از شهادت پدرش امام جعفر صادق علیه السلام به امامت رسید و از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳ به مدت ۳۵ سال رهبری شیعه را بر عهده گرفت. ایشان معاصر با چهار تن از خلفای عباسی یعنی منصور (۱۴۸ تا ۱۵۸)، مهدی (۱۵۸ تا ۱۶۹)، هادی (۱۶۹ تا ۱۷۰) و هارون الرشید (۱۷۰ تا ۱۸۳) بودند، که همگی در ضدیت با شیعه قرار گرفته و فشار بسیاری را متوجه امام کاظم و اصحابشان نمودند.
مقام | امام هفتم |
نام | موسی |
القاب | کاظم، عبد صالح |
کنیه | ابوالحسن |
پدر | امام صادق علیه السلام |
مادر | حمیده |
زادروز | "۷ صفر" یا "ذی الحجه"، سال ۱۲۷ یا ۱۲۸ قمری |
زادگاه | أبواء، بین مکه و مدینه |
مدت امامت | ۳۵ سال |
مدت عمر | ۵۵ سال |
تاریخ شهادت | ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری |
علت شهادت | مسمومیت توسط زهر |
قاتل | هارون الرشید |
مدفن | کاظمین |
محتویات
ولادت
روز ولادت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) در برخی منابع ۷ ماه صفر[۱] و در برخی دیگر ماه ذی الحجه[۲] (بدون تعیین روز آن) ذکر شده است. سال ولادت آن حضرت را نیز برخی ۱۲۷ هجری،[۳] و برخی ۱۲۸ هجری[۴] گفته اند.
مادر آن حضرت حمیده خاتون (سلام الله علیها) معروف به حمیده بربریه یا حمیده مصفاة (پاک) است.[۵]
کنیه و القاب امام کاظم علیهالسلام
کنیه آن جناب ابو الحسن اول و ابو ابراهیم و ابو على بود. معروف به کاظم، عبد صالح، نفس زکیه، زین المجتهدین، وفىّ، صابر، امین و زاهر شد. لقب زاهر را از آن جهت یافت که اخلاق پسندیده و بخشش فراوانش درخشید. کاظم بواسطه کظم غیظ و چشم پوشى که از ستمگران می کرد بطورى که با زهر ستم آنها در زندان شهید شد. کاظم کسى است که خوف و اندوه پیکرش را فرا گرفته باشد.[۶]
ربیع بن عبدالرحمن گفت: بخدا قسم موسى بن جعفر علیه السّلام از کسانى بود که آثار جلالت و کمال دانش و اطلاع از حقایق عالم در چهرهاش دیده مى شد، و می دانست چه کسى ادعاى مقامش را خواهد کرد و منکر امامت و جانشینش می گردد ولى این خشم را فرو می خورد و آنچه می دانست اظهار نمی کرد، از همین جهت لقب کاظم یافت.[۷]
از حضرت رضا علیه السّلام نقل شده که فرمود: نقش انگشترى پدرم موسى بن جعفر «حسبى اللَّه» بود، در این موقع امام دست خود را گشود و انگشترى را نشان داد و نقش آن را دیدم.[۸]
فرزندان امام کاظم علیهالسلام
حضرت ابوالحسن موسى (علیه السلام) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت:
۱- امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) ۲- ابراهیم ۳- عباس ۴- قاسم ۵- اسماعیل ۶- جعفر ۷- هرون ۸- حسن ۹- احمد ۱۰- محمد ۱۱- حمزه ۱۲- عبداللَّه ۱۳- اسحق ۱۴- عبیداللَّه ۱۵- زید ۱۶- حسن ۱۷- فضل ۱۸- حسین ۱۹- سلیمان ۲۰- فاطمه کبرى ۲۱- فاطمه صغرى ۲۲- رقیه ۲۳- حکیمه ۲۴- ام ابیها ۲۵- رقیه صغرى ۲۶- ام جعفر ۲۷- لبابه ۲۸- زینب ۲۹- خدیجه ۳۰- علیه ۳۱- آمنه ۳۲- حسنه ۳۳- بریهه ۳۴- عایشه ۳۵- ام سلمه ۳۶- میمونه ۳۷- ام کلثوم.
در میان تمام فرزندان حضرت ابو الحسن (علیه السلام) فرزند بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عالیقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده. احمد بن موسى (شاهچراغ) نیز مردى کریم و بزرگوار و پرهیزکار بود و حضرت موسى بن جعفر این فرزند بزرگوار را دوست می داشت و بر سایر فرزندان مقدم می داشت و بستان یسیر خود را به او بخشیده بود.[۹]
دوران امامت
امامت پس از امام صادق علیهالسلام
گر چه امام صادق علیه السلام در جلساتی خصوصی با برخی از اصحاب خاص خویش همچون مفضل بن عمر جعفى، معاذ بن کثیر، عبدالرحمان بن حجاج، فیض بن مختار، یعقوب سراج، سلیمان بن خالد، صفوان جمّال و اسحاق و على - که از برادران امام کاظم (علیه السلام) بوده اند - بر امامت فرزندش امام کاظم (علیه السلام) اشاره نمود[۱۰]، لیکن در عین حال بنا به دلایل سیاسى، از جمله به دلیل وحشتى که از حاکمیت عباسیان وجود داشت، امام براى بسیارى از شیعیان خود ناشناخته ماند؛ زیرا امکان آن بود که اگر به صورت صریح و در ملاء عام، امامت امام کاظم علیه السلام معین گردد، از ناحیه خلفا تحت فشار قرار گیرد.
از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- شدّت اختناق منصور درباره علویان، به ویژه امام صادق علیه السّلام- که عظمت فراوانى در جامعه داشت- سبب شد تا سردرگمى خاصى میان برخى از شیعیان، نسبت به رهبرى آینده، به وجود آید.
- دعوت و جذب شیعیان آن حضرت از طرف بعضى از فرزندان امام صادق علیه السّلام- که به ناحق داعیه امامت داشتند- و بهره گیرى آنان از این فرصت، مزید بر علت مىشد.
- پراکندگى شیعیان نیز خود مشکل دیگرى بود؛ زیرا آنها در شهرهاى دور و نزدیک زندگى مى کردند و کسب اطمینان درباره امام واقعى براى آنان کار دشوارى بود.
- امام صادق علیه السّلام در وصیت خویش براى این که جان امام بعد از خویش را حفظ کند، افزون بر دو فرزند خود، امام کاظم علیه السّلام، عبدالله و منصور عباسى را نیز وصىّ خود قرار داد.[۱۱]
- مسأله اسماعیل بن جعفر بن محمد: از آنجا که او فرزند بزرگتر امام صادق علیه السّلام بود، شیعیان گمان مىکردند که رهبرى آینده شیعه از آن او خواهد بود. وى در حیات پدر وفات کرد و به طورى که در روایت آمده، امام صادق علیه السّلام اصرار داشتند تا شیعیان با دیدن جنازه او به مرگش یقین کنند. با این حال عده اى، پس از آن حضرت با داعیه مهدویت اسماعیل و یا بهانه هاى دیگر، فرقه ایى بنام خطابیه، باطنیه یا اسماعیلیه در شیعه به وجود آوردند.[۱۲]
این عوامل دست به دست هم داد و در ایجاد انشعاب میان شیعیان پس از شهادت امام صادق علیه السّلام بسیار مؤثر بود، به طورى که یکى از اصحاب امام کاظم علیه السّلام گفت: ذهب النّاس بعد ابى عبداللّه علیه السّلام یمینا و شمالا.[۱۳]
نوبختى انشعاب شیعه را به شش فرقه پس از رحلت امام صادق علیه السّلام بدین ترتیب برمى شمارد:
- ناووسیه: کسانى که معتقد بر مهدویت خود امام صادق علیه السّلام بودند.
- اسماعیلیه خالصه که هنوز بر زنده بودن اسماعیل اصرار مى ورزیدند.
- آنان که به امامت محمّد فرزند اسماعیل اعتقاد داشتند.
- دسته اى که به امامت محمّد بن جعفر معروف به دیباج معتقد بودند.
- فطحیه: گروهى که امامت عبد الله افطح را قبول داشتند.
- کسانى که به امامت موسى بن جعفر علیه السّلام اعتقاد داشتند.[۱۴]
برخوردهای امام کاظم با بنیعباس
امام کاظم علیه السّلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امام صادق علیه السّلام در سال ۱۴۸، در زمان منصور دوانیقی امامت را عهده دار شد. منصور عباسى در سال ۱۵۸ در مکه مرد. جانشین وى تا سال ۱۶۹ فرزندش مهدى عباسى بود. پس از آن، یک سال هادى عباسى خلافت کرد و آنگاه هارون به خلافت رسید که امام در سال ۱۸۳ به دست او به شهادت رسید.
دورانى که امام کاظم علیه السّلام در آن زندگى مى کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگرى حکام عباسى بود. این اعمال فشار از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا علیه السّلام که دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت. مردم در زمان مأمون اندکى احساس امنیت سیاسى کردند، ولى دیرى نپایید که دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار سیاسى عباسیان در دورهاى آغاز شد که پیش از آن امام باقر و امام صادق علیهما السّلام با تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمى و حدیثى شیعه را تقویت کرده بودند و جنبشى عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند. رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در این حرکت علمى، توازن و تعادل فکرى را میان شیعیان برقرار کنند.
عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختى براى شیعیان بود و در این دوران حرکتهاى اعتراضآمیز متعددى از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت که از مهم ترین آنها قیام فخ -در زمان حکومت هادى عباسى- و نیز جنبش یحیى و ادریس فرزندان عبدالله بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعى بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد.[۱۵]
این وضعیت موجب می شد که امام کاظم غالبا راه تقیه را در پیش گیرد تا تشکل شیعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب مىشد تا تاریخ نتواند از حرکات سیاسى امام ارزشیابى دقیقى به عمل آورد. و به همین خاطر اسناد تاریخی در این مورد اندک است. با این حال نمونه هایی از مبارزه امام و برخورد او با دستگاه حاکم عباسى نقل شده است. از آن جمله تاکید بر عدم مشروعیت نظام حاکم و عدم همکاری با آن، به عنوان نمونه زمانى که صفوان بن مهران به عنوان یک شیعه خدمت امام کاظم علیه السّلام مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند: همه کارهاى تو نیکو و زیبا است، جز یک کار. صفوان پرسید: اى فرزند رسول خدا! آن چیست؟ امام فرمود: این که شترهایت را به هارون کرایه مى دهى. صفوان گفت: من شترهایم را براى لهو و صید و امثال آن به وى کرایه نمى دهم، بلکه تنها براى سفر حج این کار را انجام مى دهد. در این کار او خودش هم مباشرتى ندارد بلکه دیگران را براى آن اجیر مى کند. امام فرمود: آیا به نظر تو کرایه دادن شترانت به آنها صحیح است؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود: آیا دوست دارى آنها تا انقضاى مدت کرایه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود: هر کس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار مى گیرد و هر کس که از آنها باشد داخل جهنم مى شود.
پس از آن، صفوان تمامى شتران خود را فروخت و وقتى هارون از علت این کار پرسید، جواب داد: دیگر پیر شدهام و غلامانم چنانکه باید به این کار نمى رسند. هارون گفت: مى دانم به اشاره چه کسى شترانت را فروختهاى؛ موسى بن جعفر.
نوع دیگر از برخورد امام کاظم علیه السّلام با خلافت عباسى، حرکتى بود که امام در برخورد با على بن یقطین داشت و از وى خواست تا در دربار عباسى بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتارى نجات دهد. على بن یقطین در شمار اصحاب خاص امام کاظم علیه السّلام بود که در دستگاه خلافت عباسى داراى نفوذ بود. او در دوره مهدى و هارون نفوذ فراوانى داشت و از آن به نفع شیعیان بهرهگیرى مىکرد. زمانى که او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترک گوید، امام از دادن چنین اجازهاى خوددارى کرده و فرمود: این کار را نکن که ما به تو در آنجا انس گرفته ایم و تو مایه عزّت برادرانت (شیعه) هستى و شاید خدا به وسیله تو شکستى از دوستانش را جبران نموده و توطئه هاى مخالفان را درباره آنها بکشند. اى على! کفّاره گناهان شما همانا نیکى به برادرانتان است.
امام کاظم علیهالسلام در زندان
امام کاظم علیه السّلام دو بار به دست هارون به زندان افتاده اند که مرتبه دوم آن از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳؛ یعنى به مدت چهار سال به طول انجامیده و به شهادت آن حضرت منجر شده است. درباره مرتبه نخست زندان امام مدّت قید نشده است.
دلایل زندانى شدن امام در این دو بار که هر دو به دست هارون بوده است عبارت است از:
- سختگیری های هارون نسبت به علویان به خصوص امام موسی کاظم(علیه السلام).
- نفوذ بسیار امام و علویان در میان مردم به دلیل اینکه فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند.[۱۶]
- مفترض الطاعه بودن امامان شیعه و ترس دستگاه حکومت از شیعیان به دلیلی این صفت ائمه اطهار[۱۷] شیخ صدوق از جمله علل به شهادت رسیدن امام کاظم علیه السّلام را آگاهى یافتن هارون از اعتقاد شیعیان به امامت امام دانسته است. هارون فهمید که شیعیان شب و روز به خدمت امام مىرسند. و به خاطر ترس از جان و از دست دادن سلطنتش آن حضرت را به شهادت رسانید.[۱۸]
- سعایت برخی از بستگان امام مانند علی بن اسماعیل بن جعفر (پسر برادر امام) در نزد هارون از امام.[۱۹]
هارون با آن همه سلطه و قدرت، مجبور بود تا دست به چنین توجیهاتى بزند تا اقدامش از طرف مردم مورد انکار و نفرت قرار نگیرد. هارون در همان مسجد دستور توقیف حضرت را صادر کرد.[۲۰] وى دستور داد تا دو کاروان آماده کرده، یکى را به سمت کوفه و دیگرى را به سمت بصره بفرستند. او امام را همراه یکى از این دو کاروان روانه ساخت. این کار به این دلیل انجام گرفت تا مردم ندانند امام در کجا زندانى مىشود.[۲۱]
هارون، امام کاظم علیه السّلام را نزد حاکم بصره، عیسى بن جعفر بن منصور فرستاد؛ امام چندى در زندان او بسر برد، اما در نهایت، عیسى از این کار خسته شد و به هارون نوشت تا او را تحویل شخص دیگرى بدهد. در غیر این صورت او را آزاد خواهد کرد، زیرا در تمام این مدت کوشیده تا شاهدى بر ضد امام به دست آورد، اما چیزى نیافته است.
پس از آن، امام را تحویل فضل بن ربیع دادند. امام مدتى طولانى نزد وى زندانى بود. گفته شده که از او خواستند تا آن حضرت را به قتل برساند، اما او از این کار سرباز زد. پس از آن، حضرت را تحویل فضل بن یحیى دادند و مدتى نیز در زندان او بسر برد. مطابق نقل مورّخان او حرمت امام را پاس مى داشت. پس از آن امام کاظم علیه السّلام را تحویل زندانبان دیگرى بنام سندى بن شاهک دادند[۲۲]
برخوردهای امام با مذاهب دیگر
الف. برخورد امام با معتزله:
از جمله مذاهب اسلامى که در اواخر قرن اول هجرى پیدا شد و پس از آن هم سهم عمدهاى در درگیرىهاى فکرى جامعه اسلامى داشت، مذهب اعتزال بود، اصل اساسى این مذهب، توجیه مسائل دین در سایه عقل بود، که سپردن مقولههاى دینى به دست عقل، به طورى که در توجیه و تحلیل عقلى این مقولهها راه افراط سپرده شود، نمىتوانست نتایج مطلوبى به بار آورد. از نمونههاى آن انواع عقایدى است که به وسیلۀ این عقلگرایان دربارۀ توحید مطرح مىشد. گاهى صفات متضاد بر خدا نسبت داده و گاه برخى از صفاتى که به تصریح قرآن، خدا متّصف به آنها است از حضرت بارى سلب کردهاند. این حرکت براى شیعیان که خود امام معصوم داشتند، قابل قبول نبود. در فرهنگ شیعه، اصولگرایى، به معناى توجه به احادیث رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از اساسىترین اصول محسوب مىشد. در کنار آن، امامان خود در دفاع از حقانیت اسلام، توجیهات عقلى نیز ارائه مىدادند. در همین زمینه، شاگردانى هم تربیت شدند که رسالت آنها دفاع عقلانى از دین و عقاید مذهب شیعه بود.[۲۳]
ب. برخورد امام با اهل حدیث:
در برابر معتزله، گروههایى از اهل حدیث بودند که گرفتار احادیث جعلى فراوانى بوده و در مسألۀ توحید، گرفتار شبهات و مشکلات بسیارى بودند. آنان که از مشبّهه بوده و با تشبّث به ظواهر آیات و روایات مىکوشیدند براى خدا صفات انسانى و مادى بتراشند، امام موضع گرفته و خدا را از هر نوع تشبیه و صفت مادّى مبرّا مىساخت. امام موسی کاظم (علیه السلام) در برابر این دو گروه و به طور کلی در مبحث توحید می فرمایند: «لا تتجاوز فى التّوحید ما ذکره الله تعالى فى کتابه فتهلک؛[۲۴] در مسألۀ توحید از آنچه خداى تبارک و تعالى در کتاب خود ذکر کرده پا فراتر نگذار که هلاک مىشوى.» و یا می فرمایند: «إنّ الله أعلى و اجلّ من أن یبلغ کنه صفته، فصِفوه بما وصف به نفسه و کفّوا عمّا سوى ذلک؛[۲۵] خداوند بالاتر و بزرگتر از آن است که کسى بتواند به حقیقت صفت او برسد؛ پس او را همانگونه که خودش توصیف فرموده بشناسید و از غیر آن دست بردارید.» و زمانى که خودشان مىخواستند صفات خدا را بر شمرند، تنها از مضامین قرآن بهره مىگرفتند.[۲۶]
اصحاب امام کاظم علیهالسلام
از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) می توان به افراد زیر اشاره کرد:
- یونس بن عبدالرحمن
- صفوان بن مهران
- محمد بن ابی عمیر
- عبدالله بن مغیره
- حسن بن محبوب
- احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى؛ (شش نفر مذکور از اصحاب اجماع هستند)
- علی بن یقطین
- محمد بن خلاد
- عبدالرحمن بجلی
- علی بن جعفر
- حسین بن علی بن فضال
- داود رقی
- موسی بن بکیر
- صفوان بن مهران
اخلاق و فضایل امام علیهالسلام
امام کاظم علیه السلام به دلیل حلم و بردباری در برابر تجاوزکاران و فرونشاندن غیظ و خشم خویش به «کاظم» ملقب بود و به خاطر لیاقت و شایستگی اش به «عبدصالح» معروف بود.
خریدن غلام و آزاد ساختن غلام یکى از برنامه هاى عبادتى امام علیه السلام بوده است به حدى که در مدت عمر خود بیش از هزار نفر را خریدارى و در راه خدا و جلب رضایت و خشنودى او آزاد ساخته است.
یکى از مشخص ترین صفات بارز پیشواى هفتم ما سخاوت و جود و کرم اوست که در راه خدا مبذول مى داشت. بر این اساس است که سیره نویسان بی طرف اتفاق نظر دارند که امام موسى بن جعفر علیه السلام یکى از چهره هاى معروف سخاوت و کرم عصر خود بود و امکانات مالى خود را که محصول دست رنج خود او بود و از راه کشاورزى و زراعت عائدش می شد، در اختیار نیازمندان و بیچارگان واقعى اجتماع قرار می داد. به ترتیبى بخشش ها و کرامت هاى آن بزرگوار در اعماق دل هاى مردم ریشه دوانده بود که در مدینه به صورت ضرب المثلى شیوع داشت و مردم گاهى در گفتگوهاى خود به هم دیگر می گفتند: «تعجب از کسى است که کیسه بذل و بخشش موسى بن جعفر به او رسیده باشد ولى باز هم اظهار فقر و تنگدستى بنماید».
امام موسی بن جعفر علیه السلام بسیار به سراغ فقرا می رفت. شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما می ریخت و به وسایلی به فقرای مدینه می رساند، در حالی که آن ها نمی دانستند از ناحیه چه کسی است.
شهادت امام کاظم علیهالسلام
درباره کیفیت شهادت امام کاظم (علیه السلام) سه روایت مختلف نقل شده است:
- شهادت آن حضرت در پى مسموم کردن امام صورت گرفته است. این در روایتى از امام رضا علیه السّلام آمده است. همینطور روایات دیگرى که یحیى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مىکند، این نکته آمده است.
- در نقلى آمده است که آن حضرت را در فرشى پیچانده و چنان فشار دادهاند که حضرت به شهادت رسیده است. [۲۷]
- روایت دیگر آن است که مستوفى نقل کرده: شیعه گویند به فرمان هارون الرشید سرب گداخته در حلق ایشان ریختند. [۲۸]
در این باره روایتى که بیش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارک آن حضرت را به دو دلیل در معرض دید خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:
- بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهک، فقها و وجوه اهل بغداد را که هیثم بن عدى نیز در میان آنها دیده مىشد، بر سر جسد مبارک امام آورد تا ببینند زخم و جراحت و یا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبیعى از دنیا رفته است.
- از آنجا که برخى از شیعیان معتقد به مهدویت آن حضرت بودند و یا احتمال داشت اعتقاد به مهدویت او پیدا کنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمین نهادند و یحیى بن خالد دستور داد تا فریاد زنند: این موسى بن جعفر است که رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى که از دنیا رفته بود نگاه کردند. آنگاه جنازه را در «باب التین» بغداد در مقبره قریشىها دفن کردند.[۲۹]
تاریخ شهادت امام بنا به نقل شیخ صدوق، ۲۵ ماه رجب ۱۸۳ قمری و بنا به نقل شیخ مفید ۲۴ رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه ۱۴ صفر بوده است.
گزیدهای از سخنان امام علیهالسلام
- الصبر على الوحدة علامة قوة العقل، فمن عقل عن الله تبارک و تعالى اعتزل اهل الدنیا و الراغبین فیها و رغب فیما عند ربه و کان الله آنسه فى الوحشه و صاحبه فى الوحده، و غناه فى العیله و معزه فى غیر عشیره.[۳۰] صبر بر تنهایى نشانه قوت عقل است و هر که از طرف خداوند تبارک و تعالى تعقل کند از اهل دنیا و راغبین در آن کناره گرفته و بدانچه نزد پرودرگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایى یار او، و توانگرى او در ندارى و عزت او در بى تبارى است.
- ان العاقل لایکذب و ان کان فیه هواه.[۳۱] همانا که عاقل دروغ نمى گوید، گر چه طبق میل و خواسته او باشد.
- قلة المنطق حکم عظیم، فعلیکم بالصمت، فانه دعة حسنة و قلة وزر و خفة من الذنوب.[۳۲] کم گویى، حکمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى که شیوه اى نیکو و سبکبار و سبب تخفیف گناه است.
- ان الله حرّم الجنة على کل فاحش قلیل الحیاء لایبالى ما قال و لا ما قیل له.[۳۳] همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوى کم حیا که باکى ندارد چه مى گوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است.
- ایاک و الکبر، فانه لایدخل الجنه من کان فى قلبه مثقال حبة من کبر.[۳۴] از کبر و خودخواهى بپرهیز، که هر کسى در دلش به اندازه دانه اى کبر باشد ، داخل بهشت نمى شود.
- من احب الدنیا ذهب خوف الآخرة من قلبه و ما اوتى عبد علما فازداد للدنیا حبّا الا ازداد من الله بُعدا و ازداد الله علیه غضبا.[۳۵] هر که دنیا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده اى دانشى ندهند که به دنیا علاقه مندتر شود، مگر آن که از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گیرد.
پانویس
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص۶.
- ↑ دلائل الإمامة، قم: بعثت، ۱۴۱۳ ق، ص ۳۰۳
- ↑ دلائل الإمامة، قم: بعثت، ۱۴۱۳ ق، ص ۳۰۳
- ↑ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۲۱۵ - طبرسی، اعلام الوری، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص۶.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص۶.
- ↑ زندگانى حضرت امام موسى کاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ،ص ۱۱
- ↑ عیون اخبار الرضا،شیخ صدوق، ج ۱ ص ۱۲
- ↑ زندگانى حضرت امام موسى کاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار،علامه محمد باقر مجلسی ،ص ۱۱
- ↑ ترجمه الإرشاد ،ص:۵۸۸
- ↑ امامت امام کاظم علیه السلام، دانشنامه کلام اسلامی
- ↑ الخرائج، ص ۲۹۳؛ مسند الامام الکاظم ج ۱، ص ۳۹۰
- ↑ حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان ،ص:۳۸۰
- ↑ عیون اخبار الرضا ج ۱، ص ۳۱
- ↑ . فرق الشیعة، ص ۷۹
- ↑ حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان ،ص:۳۸۵
- ↑ الارشاد، ص ۲۸۰
- ↑ حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان ،ص:۳۹۷
- ↑ عیون اخبار الرضا ص ۱۰۰
- ↑ سرّ السلسلة العلویه، ص ۳۵؛ مسند الامام الکاظم ج ۱، ص ۱۲۷ به نقل از بخارى.
- ↑ الارشاد و نک: روضة الواعظین، ص ۱۸۷
- ↑ مرحوم صدوق مىنویسد: فرداى آن روز در حالى که در جایگاه رسول خدا بود در حال نماز او را دستگیر کردند. عیون اخبار الرضا ج ۱، ص ۷۳
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص ۳۳۶
- ↑ حیات فکرى و سیاسى ائمه، جعفریان، ص:۴۱۰
- ↑ التوحید،شیخ صدوق، ص ٧۶
- ↑ الکافى،شیخ کلینی، ج ١، ص ١٠۵
- ↑ التوحید،شیخ کلینی، ص ٧۶
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص ۳۳۶
- ↑ تاریخ گزیده، ص ۲۰۴
- ↑ کشف الغمه ج ۲، ص ۲۳۴
- ↑ تحف العقول، ص ۳۸۷.
- ↑ همان، ص ۳۹۱.
- ↑ همان، ص ۳۹۴.
- ↑ همان، ص ۳۹۴.
- ↑ همان، ص ۳۹۶.
- ↑ همان، ص ۳۹۹.
منابع
- حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان،انتشارات انصاریان، ۱۳۸۱.
- زندگانى حضرت امام موسى کاظم(ع)، ترجمه بحار الأنوار، علامه محمدباقر مجلسی، ترجمه موسی خسروی، انتشارات اسلامیة.
- الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة.
- تحلیلی از زندگانی امام کاظم علیهالسلام، باقر شریف قرشی، ترجمه محمد رضا عطایی.
چهارده معصوم علیهم السلام |
↓ اسامی ↓ |
حضرت محمد صلی الله علیه و آله • حضرت فاطمه سلام الله علیها امام علی علیه السلام • امام حسن علیه السلام • امام حسین علیه السلام • امام سجاد علیه السلام • امام باقر علیه السلام • امام صادق علیه السلام • امام کاظم علیه السلام • امام رضا علیه السلام • امام جواد علیه السلام • امام هادی علیه السلام • امام حسن عسکری علیه السلام • امام زمان عجل الله تعالی فرجه |
↓ مفاهیم وابسته ↓ |
اهل البیت علیهم السلام • عصمت • پنج تن • عترت • سادات • اهل الذکر • اکمال دین • اولی الأمر |
↓ آیات و احادیث مرتبط ↓ |
آیه تطهیر • آیه امامت • آیه اکمال • حدیث ثقلین • حدیث سفینه • حدیث یوم الدار • حدیث طیر مشوی |