آیه 48 سوره نور: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | «دُعُوا»: دعوت شدند. فرا خواهنده شدند. «إلَی اللهِ»: مراد به سوی قرآن خدا است. «لِیَحْکُمَ»: تا داوری کند. مرجع ضمیر (رسول) است. جائز است که ضمیر به مدعوّ الیه مفهوم از کلام، یعنی (الله) و (رسول) برگردد. در هر صورت پیغمبر قاضی بوده و اطاعت از او، اطاعت از خدا است | + | «دُعُوا»: دعوت شدند. فرا خواهنده شدند. «إلَی اللهِ»: مراد به سوی قرآن خدا است. «لِیَحْکُمَ»: تا داوری کند. مرجع ضمیر (رسول) است. جائز است که ضمیر به مدعوّ الیه مفهوم از کلام، یعنی (الله) و (رسول) برگردد. در هر صورت پیغمبر قاضی بوده و اطاعت از او، اطاعت از خدا است. «مُعرِضُونَ»: رویگردانان از حکم پیغمبر. |
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۳۵
<<47 | آیه 48 سوره نور | 49>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هر گاه به سوی خدا و رسول خوانده شوند تا (رسول به حکم خدا) میان آنها قضاوت کند گروهی از ایشان (از این دعوت) اعراض میکنند.
و زمانی که آنان را به سوی خدا و پیامبرش می خوانند تا [نسبت به اختلافاتی که دارند] میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان روی گردان می شوند.
و چون به سوى خدا و پيامبر او خوانده شوند، تا ميان آنان داورى كند، بناگاه دستهاى از آنها روى برمىتابند.
چون آنها را به خدا و پيامبرش خوانند تا ميانشان حكم كند، بينى كه گروهى اعراض مىكنند.
و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان میشوند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«دُعُوا»: دعوت شدند. فرا خواهنده شدند. «إلَی اللهِ»: مراد به سوی قرآن خدا است. «لِیَحْکُمَ»: تا داوری کند. مرجع ضمیر (رسول) است. جائز است که ضمیر به مدعوّ الیه مفهوم از کلام، یعنی (الله) و (رسول) برگردد. در هر صورت پیغمبر قاضی بوده و اطاعت از او، اطاعت از خدا است. «مُعرِضُونَ»: رویگردانان از حکم پیغمبر.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره مردى از منافقین نازل شده که بین آن مرد و یک نفر یهودى نزاعى رخ داده بود، یهودى دعواى خویش را به داورى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله خواسته بود ولى منافق مزبور دعواى خویش را به داورى نزد کعب بن اشرف میخواست و نیز گویند: درباره على بن ابىطالب علیهالسلام و مردى از بنىامیه نازل گردید که بین آنان نزاعى رخ داده بود.
امام على علیهالسلام جریان امر را به داورى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برده بود و آن مرد اموى داورى یک نفر یهودى را خواسته بود و نزاع آنها درباره آب و زمین بوده است.
بلخى گوید: میان على و عثمان منازعه اى درباره زمینى که عثمان از على خریده بود، رخ داد و موضوع نزاع سنگهائى بود که از زمین مزبور بیرون آمده بود. عثمان خواست زمین را به خاطر معیوب بودن زمین از اثر سنگ موجود در آن به على پس بدهد، على قبول نمیکرد و پیشنهاد نمود که قاضى و داور میان آنها پیامبر باشد ولى حکم بن العاص به عثمان گفت: اگر نزاع خود را نزد پسرعموى على ببرید به نفع على رأى خواهد داد. بنابراین نزد پیامبر نبرید سپس این آیه نازل گردید.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ «48»
و هرگاه به سوى خدا و رسولش خوانده شوند، تا پيامبر ميانشان داورى
جلد 6 - صفحه 201
كند، آن گاه است كه گروهى از آنان، روى گردان مىشوند.
وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ «49»
و (لى) اگر حقّ با آنان (و به سودشان) باشد، با رضايت و تسليم به سوى پيامبر مىآيند.
نکته ها
قضاوت و داورى رسول خدا صلى الله عليه و آله بر اساس حكم خداست. چنانكه در آيه 105 سوره نساء مىخوانيم: «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ» تا ميان مردم به (موجب) آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى.
پیام ها
1- نشانهى ايمان واقعى، پذيرفتن حكم پيامبر و نشانهى نفاق، روىگردانى از آن است. إِذا دُعُوا ... فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ
2- داورى و قضاوت از شئون انبيا مىباشد. «لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ»
3- حكم پيامبر، همان حكم خداوند است. ( «لِيَحْكُمَ» مفرد آمده، نه تثنيه)
4- در انتقاد، انصاف داشته باشيد و همه را نكوبيد. «فَرِيقٌ مِنْهُمْ»
5- قضاوت عادلانه، خوشايند گروهى از مردم نيست. «فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ»
6- به هر گرويدن و اظهار علاقهاى تكيه نكنيد. وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ ... (به سراغ پيامبر مىآيند، امّا در صورتى كه سخن پيامبر به نفع آنها باشد!)
7- منافق، فرصتطلب است و نان را به نرخ روز مىخورد. إِنْ يَكُنْ لَهُمُ ... مُذْعِنِينَ
8- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حتّى براى منافقان، (آنجا كه حقّ با آنان بود) به نفع آنان حكم مىكرد. لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ... إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (48)
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ: و زمانى كه خوانده شوند بسوى كتاب خدا و شريعت پيغمبر او، يا وقتى كه خوانده شوند بسوى حكم و پيغمبر او، لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ: تا حكم فرمايد پيغمبر ميان ايشان.
نكته: افراد حكم به سبب آنست كه حكم پيغمبر به امر خدا باشد، پس حكم
جلد 9 - صفحه 269
خدا و رسول يكى است.
إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ: در آن هنگام گروهى از ايشان اعراض كنندگان و روى برگردندگانند از آنچه خوانده شدند به آن.
على بن ابراهيم قمى رحمه اللّه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه اين آيه در شأن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و عثمان نازل شده كه در ميان ايشان منازعه بود در باغچهاى. حضرت امير المؤمنين فرمود: راضى هستيم به حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، كه در اين واقعه حكم فرمايد. عبد الرحمن بن عوف به عثمان گفت: محاكمه نكن نزد پيغمبر، زيرا حكم نمايد به حقانيت حضرت على عليه السّلام بر تو، محاكمه او را نزد ابن شيبه يهودى ببر. عثمان خدمت حضرت امير عرضه داشت: راضى نشويم به محاكمه مگر به ابن شيبه يهودى. ابن شيبه يهودى به عثمان گفت: امين مىدانيد حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را بر وحى آسمانى و متهم سازيد او را در احكام؟! يعنى حكم به حقانيت نكند و طرفدارى نمايد؟! پس آيه شريفه نازل شد: «وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ- الخ». «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (47) وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (48) وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (49) أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (50) إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (51)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (52)
ترجمه
و ميگويند ايمان آورديم بخدا و برسول و اطاعت كرديم پس بر ميگردند پارهئى از آنها بعد از اين و نباشند آنها مؤمنان
و چون خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا حكم كند ميانشان آنگاه باشند پارهئى از آنها أعراض كنندگان
و اگر باشد براى آنها حق ميآيند بسوى او فرمانبرداران
آيا در دلهاشان مرض است يا شك كردند يا ميترسند كه جور كند خدا بر آنها، و رسولش بلكه آنگروه آنانند ستمكاران
جز اين نباشد سخن مؤمنان وقتى كه خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا حكم كند ميانشان كه گويند شنيديم و اطاعت كرديم و آنگروه ايشانند رستگاران
و هر كه فرمان برد خدا و رسولش را
جلد 4 صفحه 40
و بترسد از خدا و بپرهيزد از او پس آنگروه ايشانند بمراد رسيدگان.
تفسير
خداوند متعال در اين آيات شريفه بيان فرموده حال كسانيرا كه مهتدى بهدايت الهى نشدند از اهل نفاق باين تقريب كه جمعى بزبان ميگويند ايمان آورديم بخدا و پيغمبرش و اطاعت نموديم از آن دو ولى بعدا در مقام عمل يكدسته از آنها از قبول حكم الهى روى ميگردانند و امتناع مينمايند و اينها در واقع آن اهل ايمان حقيقى نيستند چون اعتقاد قلبى ندارند و ثابت قدم در دين نميباشند لذا چون با كسى اختلافى داشته باشند و كسى بخواند آنها را بسوى حكم خدا و پيغمبرش تا حكم كند آنحضرت ميان آنها بحكم خدا ناگهان پارهئى از آنها سر از گريبان كفر و اعراض بيرون ميآورند و حاضر بحكومت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نميشوند چون ميدانند حق ندارند و پيغمبر بميل آنها حكم نميكند و اينها همان دستهئى هستند كه از قبول حكم الهى روى گردان بودند و ثانيا براى بيان كيفيّت تولّى و مبالغه در آن ذكر شدهاند و همين اشخاص اگر در اختلافى بدانند حق با آنها است با كمال شوق و انقياد براى فصل خصومت خدمت آنحضرت ميرسند چون ميدانند حكم بنفع آنها صادر ميشود پس اينها دنبال نفع خودشانند نه پيرو حق و حقيقت حال بايد فهميد جهت استنكاف آنها از قبول حكم پيغمبر و حضور نزد آنحضرت چيست آيا هنوز مرض كفر و نفاق و كينه ديرينه در قلوب آنها باقى است يا اخيرا چيزى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مشاهده نمودهاند كه بشك و ريب افتادهاند در باره او يا با آنكه مسلمان واقعى و معتقد بخدا و پيغمبرند ميترسند خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم جور كنند در حكم، بنقص حق آنها هيچيك از اينها نيست چون عدالت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در حكم مسلم پيش همه است و كفر قديم و شك جديد هم نميشود سبب باشد چه اگر بدانند حق با آنها است حاضر براى حضور نزد او ميشوند پس معلوم ميشود فقط سبب استنكاف آنستكه ميدانند حق باطرف آنها است و ميخواهند ظلم كنند بر او پس آنها ظالمند نه طرفشان و نه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و بنابراين اضراب از هر سه طرف ترديد است ولى فيض ره ظلم را داخل در مرض قلبى فرموده و اضراب را از دو طرف ديگر ترديد دانسته و بنظر حقير خلاف ظاهر اضراب است علاوه
جلد 4 صفحه 41
بر آنكه خدا فرموده اگر بدانند حق با آنها است منقادند و از آن معلوم ميشود غير از اراده تعدى چيز ديگرى مدخليت در استنكاف ندارد جز اين نيست قول اهل ايمان واقعى خصوصا امير ايشان وقتى كه دعوت شوند براى قبول حكم خدا و پيغمبرش كه ميگويند شنيديم بگوش و دل و اطاعت نموديم از جان و دل و ايشان رستگارانند از عذاب الهى نه غير ايشان و كسانيكه اطاعت كنند خدا و پيغمبرش را و بترسند از خدا و بپرهيزند از غضب و عذاب او ايشان فائز بنعيم ابدى خواهند بود نه غير ايشان و كلمه يتّقه بكسر قاف و سكون هاء و كسر آن با اشباع نيز قرائت شده است قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيات نازل شد در حق امير المؤمنين عليه السّلام و عثمان براى آنكه اختلاف داشتند با يكديگر در باغستانى و امير المؤمنين عليه السّلام فرمود راضى ميشويم بحكم پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم پس عبد الرحمن بن عوف بعثمان گفت نروى پيش پيغمبر براى محاكمه كه ترا محكوم ميكند برو با على عليه السّلام نزد ابن شيبه يهودى پس ابن شيبه بعثمان گفت شما پيغمبر را در وحى خدا امين ميدانيد و در حكم ميان خودتان متهم مينمائيد پس نازل شد بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و اذا دعوا الى اللّه و رسوله تا آخر آيات و در مجمع از بلخى كه يكى از علماء اهل سنت است نقل نموده كه ميان على عليه السّلام و عثمان نزاع بود در زمينى كه او از على عليه السّلام خريده بود و در آن قدرى سنگ بيرون آمد عثمان خواست آنرا براى عيبش ردّ كند على عليه السّلام قبول نكرد و گفت حكم ميان من و تو پيغمبر است پس حكم بن ابى العاص گفت اگر پيش پسر عمويش براى محاكمه بر وى حكم باو ميدهد نرو نزد او پس اين آيات نازل شد بعد از اين خودش فرموده كه اين معنى يا قريب بآن از امام باقر عليه السّلام نقل شده و در ذيل و اولئك هم المفلحون هم از آنحضرت نقل نموده كه مراد از اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى ترس از خدا را راجع بمعاصى گذشته دانستهاند و پرهيز را راجع بمعاصى در آتيه و ظاهرا ترس اعمّ است و اللّه اعلم.
جلد 4 صفحه 42
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا دُعُوا إِلَي اللّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحكُمَ بَينَهُم إِذا فَرِيقٌ مِنهُم مُعرِضُونَ (48)
و زماني که دعوت شوند به سوي خدا و رسول او که حكم كند بين آنها در اينکه موقع که دعوت ميشوند فريقي و جماعتي از آنها اعراض ميكنند راجع به آيه قبل است که امير المؤمنين عليه السلام دعوت فرمود عثمان را به سوي خدا و رسول او.
(وَ إِذا دُعُوا إِلَي اللّهِ وَ رَسُولِهِ) که حكم فرمايد بين شما و من.
(لِيَحكُمَ بَينَهُم) اينها.
(إِذا فَرِيقٌ مِنهُم مُعرِضُونَ).
[تنبيه] در خبر دارد شخصي از شيعيان خدمت حضرت باقر شرفياب شد عرض كرد که اگر دو نفر بين آنها منازعه باشد در دين يا ميراث و بروند نزد قاضي جور و حكم كرد فرمود حكم طاغوت است و اگر براي ذي حق هم حكم كند حرام است است گرفتن حق خود را و لو به تقاص ميتوان گرفت عرض كرد پس چه كنيم! فرمود:
(انظروا الي رجل منكم نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فاجعلوه حكما)
بعد فرمود:
(و الراد عليه كالراد علينا و الراد علينا كالراد علي اللّه و الراد علي اللّه في حد الشرك باللّه).
حكم مجتهد جامع الشرائط را نميشود رد كرد و حكم غير او نافذ نيست.
549
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 48)- بعد به عنوان یک دلیل روشن برای بیایمانی آنها میفرماید:
«و هنگامی که از آنها دعوت شود که به سوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میان آنان داوری کند، گروهی از آنها روی گردان میشوند» (وَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ در تفسیر مجمع البیان موضوع على علیهالسلام و عثمان نزدیک به همین مضمون از امام محمدباقر علیهالسلام نقل شده است و در تفسیر علی بن ابراهیم بعد از دو واسطه از ابن سنان او از امام صادق علیهالسلام نقل نماید که فرمود: این آیه درباره امیرالمومنین على علیهالسلام نازل شده است در موقعى که بین او و عثمان درباره باغى نزاعى رخ داده بود؛ على گفت: من داورى پیامبر را در این مورد قبول دارم، عبدالرحمن بن عفان بن عثمان گفت: به داورى کسى جز ابن شیبه رضایت نمیدهم سپس نزد ابن شیبه رفتند. ابن شیبه گفت: به داورى رسول خدا صلى الله علیه و آله تن در دهید که گفتار او همه از وحى آسمانى است سپس این آیه بر پیامبر نازل گردید.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.