حضرت علی اکبر علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
(تصحیح شعر) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فرزند بزرگ [[ | + | علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فرزند بزرگ [[سیدالشهدا]] که مشهور به علی اکبر و شبیه [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) می باشد. کنیه او ابوالحسن است که در [[روز عاشورا]] در [[کربلا]] به شهادت رسید. |
− | == | + | ==زندگینامه و ویژگیهای علی اکبر== |
− | + | بنا به نقلى، على اکبر، در یازدهم [[ماه شعبان|شعبان]] سال سى و سوم هجرى<ref>این نقل ، مربوط به مقتل الحسینِ مُقَرَّم است و در منابع کهن و معتبر ، یافت نشد .</ref>، متولّد شد.<ref>در السرائر و مَقاتل الطالبیین آمده است که در زمان خلافت عثمان به دنیا آمده است.</ref> [[ابوالفرج اصفهانی|ابوالفرج]] مى نویسد که او در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] زاده شد ولى از سال ولادتش نام نمى برد.<ref> مقاتل الطالبیین، دارالمعرفة، ص ۸۱</ref> صاحب [[اعیان الشیعه (کتاب)|اعیان الشیعه]] سال ولادت او را ۳۵ یا ۴۱ هجرى نوشته است.<ref>. اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۲۰۶.</ref> | |
− | جدّ | + | مادر على اکبر ، [[لیلی دختر ابی مرة]] بوده است. نام وى را آمنه<ref>در نسبُ قریش «آمنه» یا «لیلى» آمده است.</ref>، بَرّه و مُرّه نیز گفته اند. پدر او ابو مُرّه، [[صحابی|صحابه]] پیامبر صلى الله علیه و آله و مادرش میمونه، دختر ابو سفیان است. جدّ لیلى، عروة بن مسعود ثقفى، از بزرگان صحابه است که در رُخداد[[ صلح حدیبیه ]]، به نمایندگى از [[قریش|قریش]]، نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمد. پیامبر (صلى الله علیه و آله) وى را پس از اختیار کردن [[اسلام]]، جهت تبلیغ دین ، به سوى قبیله اش ثقیف فرستاد و وى بر اثر اصابت تیرى به شهادت رسید . چون خبر شهادت وى به پیامبر صلى الله علیه و آله رسید، فرمود: |
− | مَثَل | + | مَثَل عروه، مَثَل صاحب یاسین<ref>مقصود از «صاحب یاسین» ، مؤمنى است که خداوند ، داستان او را در سوره «یس» (آیه ۲۰) آورده است .</ref> است که قومش را به سوى خدا دعوت کرد؛ ولى آنها او را کشتند . |
− | در مورد زندگى | + | در مورد زندگى این بانو، از جمله تاریخ ولادت و وفات، مدّت عمر، زمان ازدواج و...، آگاهى هاى معتبرى در دست نیست. |
− | سند معتبرى براى حضور او در واقعه | + | سند معتبرى براى حضور او در واقعه [[کربلا|کربلا]] وجود ندارد؛ بلکه برخى متأخّران، درگذشت او را قبل از واقعه کربلا دانسته اند.<ref>دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۱، مدخل "لیلی همسر امام حسین(ع)"</ref> |
− | |||
− | |||
− | + | '''نام گذاری حضرت به علی اکبر:''' | |
− | |||
− | + | [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام به دلیل شدّت علاقه اى که به نام پدر بزرگوارش داشت، نام سه فرزند پسرِ خود را «على» گذاشت . از این رو ، اوّلى به «علىِ اکبر» و دومى به «علىِ اوسط» و سومى به «علىِ اصغر» معروف شدند . | |
− | در رد این نظریه ابو | + | شمارى از بزرگان، مانند [[شیخ طوسى]] و [[شیخ مفید]]، [[امام سجاد علیه السلام|امام زین العابدین]] علیه السلام را بزرگ ترین فرزند امام حسین علیه السلام دانسته اند؛ ولى این نظریه، خلاف رأى مشهور سیره نویسان و نَسَب شناسان است. در رد این نظریه ابو الفرج، در مقاتل الطالبیین خود ، نقل کرده که [[یزید بن معاویه|یزید]] به امام زین العابدین علیه السلام گفت: نامت چیست؟ ایشان به او پاسخ داد: «على». یزید گفت: مگر على را خدا نکشت؟ فرمود: «برادر بزرگ ترى به نام على داشتم که شما او را کشتید.» |
− | + | '''شبیه ترین خلق به پیامبر اکرم:''' | |
− | |||
− | در | + | على اکبر علیه السلام در شکل و شمایل و خلق و خو، شبیه ترین مردم به [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (صلى الله علیه و آله) بود و منش و رفتارش، اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را در خاطره ها زنده مى کرد و هرگاه [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام مشتاق دیدار جدشان رسول اللَّه (صلى الله علیه و آله) مى شدند، به چهره او مى نگریستند. |
− | + | در روایتی به نقل از [[شیخ جعفر شوشتری]] در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: در روز [[روز عاشورا|عاشورا]]، اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود: "یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله..." ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | '''شایستگی برای خلافت از نظر معاویه:''' | |
− | |||
− | + | [[معاویه|معاویه]]، او را شایسته ترین فرد براى [[خلافت]] مى دانست و او را چنین توصیف کرد: | |
− | + | شایسته ترین فرد براى این کار (خلافت) ، على بن الحسین بن على (علیهماالسلام) است . جدّش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است و دلیرى [[بنی هاشم|بنى هاشم]]، سخاوت [[بنی امیه|بنى امیه]] و فخر ثقیف را دارد. | |
− | === | + | البتّه این سخن معاویه، در واقع، یک موضعگیرى سیاسى، به منظور نفى خلافت از خاندان رسالت است، نه این که واقعا او خلافت را حقّ على اکبر مى دانسته است. |
− | + | ||
+ | ==علی اکبر و حادثه کربلا== | ||
+ | مشهور است که على اکبر، اوّلین شهید اهل بیت بوده و طبرى و ابو الفرج، به این مطلب، تصریح کرده اند و در «[[زیارت ناحیه مقدسه|زیارت ناحیه]]» هم آمده است . | ||
+ | |||
+ | '''سن حضرت در زمان شهادت''': | ||
+ | |||
+ | در باره سنّ على اکبر در هنگام شهادت در کربلا ، اختلاف نظر وجود دارد و تا بیست و هشت سال هم گزارش شده است. نظر به اختلاف در تاریخ ولادت على اکبر درباره سن او به هنگام شهادت نیز اختلاف است. [[ابن شهر آشوب|ابن شهرآشوب]] مى نویسد که او هنگام شهادت هجده سال داشت و سپس نقل مىکند که ۲۵ سال هم گفتهاند.<ref>مناقب، ج ۴، ص ۱۱۸</ref> [[شیخ مفید|شیخ مفید]]، سنّ او را نوزده سال مى داند<ref> الارشاد، ص ۲۳۸، مکتبة بصیرتى.</ref>؛ لیکن بنا بر نظریه مشهور ـ که وى بزرگ تر از [[امام سجاد علیه السلام|امام زین العابدین]] علیه السلام بوده است ـ و با عنایت به این که امام زین العابدین علیه السلام هنگام واقعه [[روز عاشورا|عاشورا]] ، بیست و سه سال داشته، باید سنّ على اکبر، بیش از این باشد و لذا گزارش هاى مبنى بر «ولادت وى در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]]» و ۲۵ ساله بودن وى در وقت شهادت»، درباره سن ایشان، واقع بینانه تر به نظر مى رسد . | ||
+ | |||
+ | '''مردن در راه حق چه باک:''' | ||
+ | |||
+ | [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبرى]] ـ به نقل از عُقْبة بن سَمعان ـ : وقتى آخر شب شد، [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیه السلام به ما فرمود که آبگیرى کنیم. آن گاه دستور حرکت داد و ما به راه افتادیم. وقتى از منزلگاه [[قصر مقاتل|قصر بنى مُقاتل]]، حرکت کردیم و لختى رفتیم، حسین علیه السلام چرتى زد و آن گاه بیدار شد و مى فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ» و این را دو یا سه بار تکرار کرد. | ||
− | + | پسرش على، بر اسب خویش آمد و گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَجِعُونَ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلمِینَ» پدر جان! فدایت شوم! حمد و اِنّا لِلّه گفتن تو ، براى چیست؟ فرمود: «پسرم! چُرتم گرفت و [در خواب،] سوارى را بر اسبى دیدم که گفت: این قوم حرکت مى کنند و مرگ نیز به دنبال آنهاست. پس دانستم که از مرگمان به ما خبر مى دهند» . | |
+ | |||
+ | گفت: پدر جان! خدا برایت بد نیاورد! مگر ما بر [[حق]] نیستیم (ألَسنا عَلَى الحَقِّ)؟ فرمود: «سوگند به آن که بندگان به سوى او خواهند رفت، چرا» . | ||
− | + | گفت: پدر جان! پس اهمّیتى ندارد؛ چرا که بر حق جان مى دهیم. فرمود: «خدا، نیکوترین پاداشى را که به خاطر پدرى به فرزندى داده، به تو بدهد!» . | |
− | + | ||
− | + | '''آوردن آب در شب عاشورا:''' | |
+ | |||
+ | [[الأمالی شیخ صدوق (کتاب)|الأمالى صدوق]] به نقل از عبد اللّه بن منصور، از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]]، از پدرش [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] از جدّش امام زین العابدین علیهم السلام: در [[شب عاشورا]] امام حسین علیه السلام فرمان داد تا در اطراف لشکرش ، گودالى شبیه خندق کنْدند و به دستور ایشان پُر از هیزم شد. آن گاه ، پسرش على اکبر علیه السلام را با سى سوار و بیست پیاده ، براى آوردن آبْ فرستاد. | ||
− | + | '''امان نامه برای حضرت در شب عاشورا:''' | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | در [[الطبقات الکبری (کتاب)|الطبقات الکبرى]] آمده است: مردى از شامیان، على اکبر فرزند حسین علیه السلام را ـ که مادرش آمنه ، دختر ابو مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود ، و مادر آمنه نیز دختر [[ابوسفیان|ابوسفیان بن حَرب]] ( جدّ [[یزید بن معاویه|یزید]] ) بود ـ ، فرا خواند و گفت : تو با امیر مؤمنان [ یزید ] ، خویشاوندى دارى و به او نزدیکى . اگر بخواهى ، ما به تو امان مى دهیم و به هر کجا که دوست داشتى ، برو ! على اکبر گفت : «بدان که ـ به خدا سوگند ـ رعایتِ خویشاوندىِ [[پیامبر اسلام|پیامبر خدا]] صلى الله علیه و آله ، لازم تر از رعایت خویشاوندى ابو سفیان است !» . | |
− | |||
− | + | '''نخستین شهید اهل بیت در روز عاشورا:''' | |
− | |||
− | + | در «[[زیارت ناحیه مقدسه|زیارت ناحیه مقدّسه]]»، خطاب به او آمده است : | |
− | + | سلام بر تو ، اى نخستین کشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم خلیل]] ! | |
− | سلام بر تو ، اى | ||
− | در | + | در تاریخ طبری آمده است: «نخستین کشته از خاندان [[ابوطالب علیه السلام|ابوطالب]]، در روز عاشورا، علىِ اکبر، فرزند حسین علیه السلام بود». |
− | + | '''ای پسر سعد خدا رحم تو را قطع کند:''' | |
− | |||
− | + | چون همه یاران و اصحاب امام شربت شهادت نوشیدند و مقتول گشتند و کسى از اصحاب باقى نماند مگر اهل بیت و خویشان آن حضرت ، پس فرزند دلبند امام که نام نامیش على بن الحسین بود و در زمانه بى عدیل و بى نظیر بود، اذن جهاد از پدر بزرگوار درخواست نمود، پدر نیز اذنش بداد؛ پس نظر حسرت و مأیوسى به سوى جوان خود نمود و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت و گفت : پروردگارا! بر این گروه شاهد باش که جوانى به جنگ آنان مى رود که شبیه ترین مردم است در خلقت ظاهرى واخلاص باطنى و سخن سرایى به پیامبر تو و ما هرگاه مشتاق دیدار پیغمبر تو مى شدیم ، به سوى این جوان نظر مى نمودیم ، سپس صیحه اى کشید و به آواز بلند فرمود: اى [[عمر بن سعد|ابن سعد]]! خدا رحم تو را قطع کند چنانکه رحم مرا قطع کردى . | |
− | در | ||
− | + | '''وداع حضرت علی اکبر با حرم:''' | |
− | در | + | در بسیاری از کتب است که چون حضرت عازم جنگ شد، امام به او فرمود: با مادر و برادر و عمّه هایت وداع نما. سپس به خیام حرم آمد، چون صدای جانفزای علی اکبر به گوش پرده نشینان حرم رسید همگی به دور او حلقه ماتم زدند و به علی اکبر گفتند: (إرحَم غُربَتَنا) به غربت ما رحم کن، (وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال) عجله به جانب میدان نکن، (فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک) ما فراق تو را طاقت نداریم. و دستها در آغوشش درآوردند، و چندی ناله و گریه کردند. ابی عبدالله فریاد زد: زنان، اهل بیت من، رهایش کنید. (فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله) اکبر من با ذات خدا تماس دارد و شهید راه خداست. |
− | امام | + | در کتاب روضة الاحباب نقل شده که امام حسین (ع) بدست خود سلاح جنگ به قامت علی اکبر پوشانید، و کلاه خودی فولادی برسر او گذاشت، و کمربند چرمی که از [[امام علی علیه السلام|علی مرتضی]] (ع) به یادگار داشت بر کمر وی بست و اسب عقاب را به او داد تا سوار شود، و او را بدین گونه روانه میدان کرد. امام حسین (ع) از شدّت غم گاهی می نشست و گاهی بر می خاست و سر خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شاهد باش که علی را فدای امّت جدّم کردم. |
− | + | '''رزم اول حضرت علی اکبر:''' | |
− | |||
− | + | على بن الحسین بر لشکر حمله کرد. وی بر لشکر چند بار حمله برد و جمع بسیارى کشت به اندازهاى از آن لشکر کشت که به شیون آمدند. در روایتى با تشنگى یکصد و بیست مرد را کشت. در «مناقب» گوید: هفتاد مبارز را کشت و نزد پدر برگشت. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | '''رجز حضرت علی اکبر:'''{{بیت|أنَا عَلِی بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِی|نَحنُ وبَیتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِی}} | |
+ | {{بیت|مِن شَبَثٍ و شَمَرٍ ذاک الدَّنِی|اَضرِبُکم بِالسَّیفِ حَتّی ینثَنی }} | ||
+ | {{بیت|ضَربُ غُلامٍ هاشِمی عَلَوِی|و لا اَزالُ الـیومَ اَحـمی اَبی }} | ||
+ | {{بیت|تااللهِ لا یحکمُ فینا اِبنُ الدَّعِی |}} | ||
− | + | من علی پسر حسین پسر علی (ع) هستم ، به خانه خدا سوگند که ما به نبّی(ص) نزدیکتر و اولی هستیم، تا [[شبث بن ربعی|شبث]] و [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] فرومایه ، آنقدر با شمشیر به شما می زنم تا شمشیر تاب بردارد، شمشیر زدن جوان هاشمی علوی. بخدا قسم پیوسته امروز از پدرم حمایت می کنم تا فرزند زنا زاده در میان ما حکومت نکند. | |
− | |||
− | + | '''تشنگی مفرط حضرت علی اکبر:''' | |
− | + | وی نزد پدر برگشت و زخم بسیارى بر تن داشت، عرض کرد: اى پدر، تشنگى مرا کشت و سنگینى آهن توانم برد، دسترسى به شربت آبى هست که توانى گیرم و بر دشمن بتازم؟ حسین گریست و فرمود: وا غوثاه، پسر جان، اندکى بجنگ و به همین زودى جدّت محمد را دیدار کنى و از جام لبالب او بنوشى و هرگز تشنه نشوى. | |
− | + | '''رزم دوم و شهادت حضرت علی اکبر:''' | |
− | + | على اکبر به میدان برگشت و جنگ را ادامه داد تا کشته را به دویست تن رسانید. مردم کوفه از کشتن او خوددارى مىکردند، چشم مرة بن منقذ عبدى لیثى به او افتاد و گفت: گناه عرب به گردن من باشد اگر با چنین کشتارى بر من گذارد و داغش را به دل مادرش نگذارم. در این میان که به مردم حمله مىکرد، مرة بن منقذ سر راه او را گرفت و نیزهاى به او نواخت و او را به خاک انداخت و لشکر دورش را گرفتند. (فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً) از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند. | |
− | به | + | ابو الفرج گوید: پیاپى حمله مىکرد تا تیرى به گلوگاه او زدند و گلویش درید و در خون غوطهور گردید و فریاد کشید: پدر جان، علیک السلام این جدّم رسول خدا است که گوید: زود بیا، و نالهاى کرد که جان داد. |
− | کتاب | + | به روایت [[بحارالأنوار (کتاب)|بحارالانوار]]: مرة بن منقذ بر فرق جوان ضربتی را زد که تاب و توان از او برفت ، لشکر با شمشیر بر او می زد و او دست بگردن اسب خود کرد، و اسب (که گویا تیر به چشمش خورده ، و یا خون آن حضرت چشمانش را گرفته بود ) او را میان لشکر دشمن برد. |
− | + | کتاب عوالم و محمد ابن جریر طبری و [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد]]، می گویند: مُنغَضِب ابن مرّه گفت: گناه عرب به گردن من اگر داغ او را به جگر پدرش نگذارم. حمله کرد، چنان شمشیری به فرق او زد که فرق شکافت، خون به صورتش جاری شد، شدت جریان خون جلوی چشمش را گرفت، از شدت زخم روی اسب افتاد، دستش را به گردن اسب انداخت، اسب چون در محاصره بود، راهی برای بیرون بردنش از میان لشکر نداشت، گرفتار شد. در این حال (فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً) از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند. | |
− | |||
− | + | '''پدر بر سر بالین پسر:''' | |
− | در | + | حضرت هنوز رمقی در تن داشت که فریاد برآورد: «یا أبتاه! علیک منّی السّلام هذا جدی رسول الله یقرئک السلام و یقول: عجّل القدوم إلینا و شهق شهقةً فارق الدنیا ؛ ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب کرد، او همی گوید: به سوی ما شتاب کن، و سپس نفسی کشید و به دیدار باقی شتافت . امام حسین(ع) به بالینش آمد و گونه بر گونهاش نهاد. حمید بن مسلم گوید: روز عاشوراء به گوش خود شنیدم که حسین مىفرمود: اى پسر جانم، خدا بکشد مردمى را که کشتند تو را چه اندازه بر خداى بخشاینده و بر هتک حرمت رسول جرأت دارند؟ سیل اشک روان کرد و گفت: پس از تو اف بر دنیا (عَلَى الدُّنیا بَعْدَک الْعَفا). |
− | در | + | در «روضة الصفا» است که حسین بر بالین او بلند گریست و تا آن زمان کسى گریهاش را نشنیده بود. در این هنگام حضرت زینب (سلام الله علیها) از خیمه بیرون دوید در حالتى که ندا مى کرد: یا حَبیباهُ یابْنَ أخاهُ! پس آن آمد و خود را بر روى بدن پاره پاره على اکبر افکند، امام حسین علیه السّلام آمدند و خواهر را از روى جنازه على اکبر بلند کرد به نزد زنان برگردانید. ابی عبدالله (ع) خود را به روی نعش علی انداخت وصورت روی صورت علی نهاد(گونه روی گونه) همه گفتند حسین روی جنازه علی جان سپرده است صدای هلهله و شادی دشمن بلند شد.بعد از دقایقی حضرت سر از روی نعش علی برداشت و رو به سمت خیام کرد وفرمود :"یا فتیان بنی هاشم! احملوا اخاکم الی الفسطاط" یعنی جوانان بنی هاشم بیایید و جنازه برادرتان رو به سوی خیمه ها ببرید. |
− | + | ==سلام بر حضرت در زیارت ناحیه مقدسه== | |
+ | در فرازی از [[زیارت ناحیه مقدسه]] خطاب به علی اکبر علیه السلام چنین آمده است: | ||
− | + | «السَّلامُ عَلَیک یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ ، صَلَّى اللّهُ عَلَیک وعَلى أبیک ، إذ قالَ فیک : قَتَلَ اللّهُ قَوما قَتَلوک ، یا بُنَی ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاک حُرمَةِ الرَّسولِ ! عَلَى الدُّنیا بَعدَک العَفا ، کأَنّی بِک بَینَ یدَیهِ ماثِلاً ، ولِلکافِرینَ قائِلاً : | |
− | |||
− | أنَا | + | أنَا عَلِی بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِی * نَحنُ وبَیتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِی |
− | + | أطعَنُکم بِالرُّمحِ حَتّى ینثنَی * أضرِبُکم بِالسَّیفِ أحمی عَن أبی | |
− | ضَرَبَ غُلامٍ | + | ضَرَبَ غُلامٍ هاشِمِی عَرَبِی * وَاللّهِ لا یحکمُ فینَا ابنُ الدَّعِی |
− | حَتّى | + | حَتّى قَضَیتَ نَحبَک ولَقیتَ رَبَّک ، أشهَدُ أنَّک أولى بِاللّهِ وبِرَسولِهِ ، وأنَّک ابنُ رَسولِهِ ، وحُجَّتُهُ وأمینُهُ، وَابنُ حُجَّتِهِ وأمینِهِ . حَکمَ اللّهُ عَلى قاتِلِک مُرَّةَ بنِ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ العَبدِی ـ لَعَنَهُ اللّهُ وأخزاهُ ـ ومَن شَرِکهُ فی قَتلِک ، وکانوا عَلَیک ظَهیرا ، أصلاهُمُ اللّهُ جَهَنَّمَ وساءَت مَصیرا ، وجَعَلَنَا اللّهُ مِن مُلاقیک ومُرافِقیک ، ومُرافِقی جَدِّک وأبیک وعَمِّک وأخیک واُمِّک المَظلومَةِ ، وأبرَأُ إلَى اللّهِ مِن أعدائِک اُولِى الجُحودِ ، والسَّلامُ عَلَیک ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ». |
− | سلام بر تو ، اى | + | سلام بر تو ، اى نخستین کشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل !درود خدا بر تو و بر پدرت ، آن گاه که در باره ات فرمود : «خدا ، بکشد آن گروهى را که تو را کشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان کردند . و چه جسارتى در هتک حرمت پیامبر ! پس از تو ، خاک بر سرِ دنیا !» . |
− | + | گویى که من (زائر) ، در نزد تو هستم و تو (على اکبر علیه السلام ) به کافران مى گویى : | |
− | من على ، پسر | + | من على ، پسر حسین بن على ام .به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلى الله علیه و آله ، نزدیک تریم . |
− | با | + | با نیزه ، چنان بر شما خواهم زد که نوک آن ، کج شودو با شمشیر ، در حمایت از پدرم ، شما را مى زنم ؛ |
− | زدنِ جوان هاشمىِ عرب .به خداوند سوگند ، پسر بى نسب (ابن | + | زدنِ جوان هاشمىِ عرب .به خداوند سوگند ، پسر بى نسب (ابن زیاد) ، حق ندارد بر ما حکمرانى کند ! |
− | تا عهدت را به انجام رساندى و پروردگارت را | + | تا عهدت را به انجام رساندى و پروردگارت را دیدار کردى . گواهى مى دهم که تو به خدا و پیامبر او ، نزدیک ترینى ، و پسرِ پیامبر خدا و حجّت و امین اویى ، و پسر حجّت خدا و پسرِ امین اویى . خداوند ، در باره قاتل تو ، مُرّة بن مُنقِذ بن نعمان عبدى ـ که لعنت و خوارى خدا بر او باد ـ و همدستانش در کشتن تو ، داورى کند ، که علیه تو هم داستان بودند . خدا ، آنان را به جهنّم ، فرو افکنَد ـ که بد بازگشتگاهى است ـ و خداوند ، ما را از دیدار کنندگانِ تو و همراهانت و همراهان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر ستم دیده ات ، |
− | قرار دهد ! از دشمنانِ اهل | + | قرار دهد ! از دشمنانِ اهل انکار تو ، برائت مى جویم . سلام و نیز رحمت و برکات خدا بر تو باد ! |
− | == شعری در وصف حضرت علی اکبر | + | ==شعری در وصف حضرت علی اکبر== |
{{بیت|یم فاطمی در سرمدی|مه هاشمی گل احمدی}} | {{بیت|یم فاطمی در سرمدی|مه هاشمی گل احمدی}} | ||
{{بیت|ز سرادقات محمدی | '''طلعت ظهور جلالتی'''}} | {{بیت|ز سرادقات محمدی | '''طلعت ظهور جلالتی'''}} | ||
سطر ۱۵۱: | سطر ۱۴۲: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *آهی سوزان بر مزار | + | |
− | *در کربلا چه گذشت؟(ترجمه نفس المهموم) | + | *آهی سوزان بر مزار شهیدان، ترجمه [[اللهوف علی قتلي الطفوف|الهوف علی قتلی الطفوف]]، [[سید بن طاووس]]، ترجمه احمد فهری زنجانی، انتشارات جهان. |
− | *ارشاد | + | *در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه [[نفس المهموم (کتاب)|نفس المهموم]])، [[حاج شیخ عباس قمی|شیخ عباس قمی]]، ترجمه محمد باقر کمره ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران ، سال 1381. |
− | * مقتل ابی مخنف ، لوط بن یحیی (ابومخنف) | + | *[[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|ارشاد]]، ترجمه، [[شیخ مفید|شيخ مفيد]]، مترجم محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامية، تهران،1380 ش. |
− | *دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه | + | *[[مقتل ابومخنف (کتاب)|مقتل ابی مخنف]]، لوط بن یحیی (ابومخنف)، مترجم جواد سلیمانی ، محقق محمد هادی یوسفی غروی ، سال 1381. |
+ | *[[دانشنامه امام حسین علیهالسلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (کتاب)|دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن]]، حديث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری (طباطبایی نژاد، سید محمود؛ سید طبائی، سید روح الله)، مترجم : مسعودی، عبدالهادی،جلد 1،5،6،7 ، انتشارات دارالحدیث ، قم ، 1388. | ||
+ | |||
+ | <br /> | ||
[[رده:شهدای کربلا]] | [[رده:شهدای کربلا]] | ||
[[رده:حضرت علی اکبر علیه السلام]] | [[رده:حضرت علی اکبر علیه السلام]] | ||
{{الگو:واقعه عاشورا}} | {{الگو:واقعه عاشورا}} |
نسخهٔ ۲۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۲۱
علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فرزند بزرگ سیدالشهدا که مشهور به علی اکبر و شبیه پیامبر (ص) می باشد. کنیه او ابوالحسن است که در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید.
محتویات
زندگینامه و ویژگیهای علی اکبر
بنا به نقلى، على اکبر، در یازدهم شعبان سال سى و سوم هجرى[۱]، متولّد شد.[۲] ابوالفرج مى نویسد که او در زمان خلافت عثمان زاده شد ولى از سال ولادتش نام نمى برد.[۳] صاحب اعیان الشیعه سال ولادت او را ۳۵ یا ۴۱ هجرى نوشته است.[۴]
مادر على اکبر ، لیلی دختر ابی مرة بوده است. نام وى را آمنه[۵]، بَرّه و مُرّه نیز گفته اند. پدر او ابو مُرّه، صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله و مادرش میمونه، دختر ابو سفیان است. جدّ لیلى، عروة بن مسعود ثقفى، از بزرگان صحابه است که در رُخدادصلح حدیبیه ، به نمایندگى از قریش، نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمد. پیامبر (صلى الله علیه و آله) وى را پس از اختیار کردن اسلام، جهت تبلیغ دین ، به سوى قبیله اش ثقیف فرستاد و وى بر اثر اصابت تیرى به شهادت رسید . چون خبر شهادت وى به پیامبر صلى الله علیه و آله رسید، فرمود: مَثَل عروه، مَثَل صاحب یاسین[۶] است که قومش را به سوى خدا دعوت کرد؛ ولى آنها او را کشتند .
در مورد زندگى این بانو، از جمله تاریخ ولادت و وفات، مدّت عمر، زمان ازدواج و...، آگاهى هاى معتبرى در دست نیست. سند معتبرى براى حضور او در واقعه کربلا وجود ندارد؛ بلکه برخى متأخّران، درگذشت او را قبل از واقعه کربلا دانسته اند.[۷]
نام گذاری حضرت به علی اکبر:
امام حسین علیه السلام به دلیل شدّت علاقه اى که به نام پدر بزرگوارش داشت، نام سه فرزند پسرِ خود را «على» گذاشت . از این رو ، اوّلى به «علىِ اکبر» و دومى به «علىِ اوسط» و سومى به «علىِ اصغر» معروف شدند .
شمارى از بزرگان، مانند شیخ طوسى و شیخ مفید، امام زین العابدین علیه السلام را بزرگ ترین فرزند امام حسین علیه السلام دانسته اند؛ ولى این نظریه، خلاف رأى مشهور سیره نویسان و نَسَب شناسان است. در رد این نظریه ابو الفرج، در مقاتل الطالبیین خود ، نقل کرده که یزید به امام زین العابدین علیه السلام گفت: نامت چیست؟ ایشان به او پاسخ داد: «على». یزید گفت: مگر على را خدا نکشت؟ فرمود: «برادر بزرگ ترى به نام على داشتم که شما او را کشتید.»
شبیه ترین خلق به پیامبر اکرم:
على اکبر علیه السلام در شکل و شمایل و خلق و خو، شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بود و منش و رفتارش، اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را در خاطره ها زنده مى کرد و هرگاه اهل بیت علیهم السلام مشتاق دیدار جدشان رسول اللَّه (صلى الله علیه و آله) مى شدند، به چهره او مى نگریستند.
در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: در روز عاشورا، اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود: "یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله..." ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.
شایستگی برای خلافت از نظر معاویه:
معاویه، او را شایسته ترین فرد براى خلافت مى دانست و او را چنین توصیف کرد: شایسته ترین فرد براى این کار (خلافت) ، على بن الحسین بن على (علیهماالسلام) است . جدّش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است و دلیرى بنى هاشم، سخاوت بنى امیه و فخر ثقیف را دارد.
البتّه این سخن معاویه، در واقع، یک موضعگیرى سیاسى، به منظور نفى خلافت از خاندان رسالت است، نه این که واقعا او خلافت را حقّ على اکبر مى دانسته است.
علی اکبر و حادثه کربلا
مشهور است که على اکبر، اوّلین شهید اهل بیت بوده و طبرى و ابو الفرج، به این مطلب، تصریح کرده اند و در «زیارت ناحیه» هم آمده است .
سن حضرت در زمان شهادت:
در باره سنّ على اکبر در هنگام شهادت در کربلا ، اختلاف نظر وجود دارد و تا بیست و هشت سال هم گزارش شده است. نظر به اختلاف در تاریخ ولادت على اکبر درباره سن او به هنگام شهادت نیز اختلاف است. ابن شهرآشوب مى نویسد که او هنگام شهادت هجده سال داشت و سپس نقل مىکند که ۲۵ سال هم گفتهاند.[۸] شیخ مفید، سنّ او را نوزده سال مى داند[۹]؛ لیکن بنا بر نظریه مشهور ـ که وى بزرگ تر از امام زین العابدین علیه السلام بوده است ـ و با عنایت به این که امام زین العابدین علیه السلام هنگام واقعه عاشورا ، بیست و سه سال داشته، باید سنّ على اکبر، بیش از این باشد و لذا گزارش هاى مبنى بر «ولادت وى در زمان خلافت عثمان» و ۲۵ ساله بودن وى در وقت شهادت»، درباره سن ایشان، واقع بینانه تر به نظر مى رسد .
مردن در راه حق چه باک:
تاریخ طبرى ـ به نقل از عُقْبة بن سَمعان ـ : وقتى آخر شب شد، حسین علیه السلام به ما فرمود که آبگیرى کنیم. آن گاه دستور حرکت داد و ما به راه افتادیم. وقتى از منزلگاه قصر بنى مُقاتل، حرکت کردیم و لختى رفتیم، حسین علیه السلام چرتى زد و آن گاه بیدار شد و مى فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ» و این را دو یا سه بار تکرار کرد.
پسرش على، بر اسب خویش آمد و گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَجِعُونَ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلمِینَ» پدر جان! فدایت شوم! حمد و اِنّا لِلّه گفتن تو ، براى چیست؟ فرمود: «پسرم! چُرتم گرفت و [در خواب،] سوارى را بر اسبى دیدم که گفت: این قوم حرکت مى کنند و مرگ نیز به دنبال آنهاست. پس دانستم که از مرگمان به ما خبر مى دهند» .
گفت: پدر جان! خدا برایت بد نیاورد! مگر ما بر حق نیستیم (ألَسنا عَلَى الحَقِّ)؟ فرمود: «سوگند به آن که بندگان به سوى او خواهند رفت، چرا» .
گفت: پدر جان! پس اهمّیتى ندارد؛ چرا که بر حق جان مى دهیم. فرمود: «خدا، نیکوترین پاداشى را که به خاطر پدرى به فرزندى داده، به تو بدهد!» .
آوردن آب در شب عاشورا:
الأمالى صدوق به نقل از عبد اللّه بن منصور، از امام صادق، از پدرش امام باقر از جدّش امام زین العابدین علیهم السلام: در شب عاشورا امام حسین علیه السلام فرمان داد تا در اطراف لشکرش ، گودالى شبیه خندق کنْدند و به دستور ایشان پُر از هیزم شد. آن گاه ، پسرش على اکبر علیه السلام را با سى سوار و بیست پیاده ، براى آوردن آبْ فرستاد.
امان نامه برای حضرت در شب عاشورا:
در الطبقات الکبرى آمده است: مردى از شامیان، على اکبر فرزند حسین علیه السلام را ـ که مادرش آمنه ، دختر ابو مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود ، و مادر آمنه نیز دختر ابوسفیان بن حَرب ( جدّ یزید ) بود ـ ، فرا خواند و گفت : تو با امیر مؤمنان [ یزید ] ، خویشاوندى دارى و به او نزدیکى . اگر بخواهى ، ما به تو امان مى دهیم و به هر کجا که دوست داشتى ، برو ! على اکبر گفت : «بدان که ـ به خدا سوگند ـ رعایتِ خویشاوندىِ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ، لازم تر از رعایت خویشاوندى ابو سفیان است !» .
نخستین شهید اهل بیت در روز عاشورا:
در «زیارت ناحیه مقدّسه»، خطاب به او آمده است : سلام بر تو ، اى نخستین کشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل !
در تاریخ طبری آمده است: «نخستین کشته از خاندان ابوطالب، در روز عاشورا، علىِ اکبر، فرزند حسین علیه السلام بود».
ای پسر سعد خدا رحم تو را قطع کند:
چون همه یاران و اصحاب امام شربت شهادت نوشیدند و مقتول گشتند و کسى از اصحاب باقى نماند مگر اهل بیت و خویشان آن حضرت ، پس فرزند دلبند امام که نام نامیش على بن الحسین بود و در زمانه بى عدیل و بى نظیر بود، اذن جهاد از پدر بزرگوار درخواست نمود، پدر نیز اذنش بداد؛ پس نظر حسرت و مأیوسى به سوى جوان خود نمود و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت و گفت : پروردگارا! بر این گروه شاهد باش که جوانى به جنگ آنان مى رود که شبیه ترین مردم است در خلقت ظاهرى واخلاص باطنى و سخن سرایى به پیامبر تو و ما هرگاه مشتاق دیدار پیغمبر تو مى شدیم ، به سوى این جوان نظر مى نمودیم ، سپس صیحه اى کشید و به آواز بلند فرمود: اى ابن سعد! خدا رحم تو را قطع کند چنانکه رحم مرا قطع کردى .
وداع حضرت علی اکبر با حرم:
در بسیاری از کتب است که چون حضرت عازم جنگ شد، امام به او فرمود: با مادر و برادر و عمّه هایت وداع نما. سپس به خیام حرم آمد، چون صدای جانفزای علی اکبر به گوش پرده نشینان حرم رسید همگی به دور او حلقه ماتم زدند و به علی اکبر گفتند: (إرحَم غُربَتَنا) به غربت ما رحم کن، (وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال) عجله به جانب میدان نکن، (فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک) ما فراق تو را طاقت نداریم. و دستها در آغوشش درآوردند، و چندی ناله و گریه کردند. ابی عبدالله فریاد زد: زنان، اهل بیت من، رهایش کنید. (فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله) اکبر من با ذات خدا تماس دارد و شهید راه خداست.
در کتاب روضة الاحباب نقل شده که امام حسین (ع) بدست خود سلاح جنگ به قامت علی اکبر پوشانید، و کلاه خودی فولادی برسر او گذاشت، و کمربند چرمی که از علی مرتضی (ع) به یادگار داشت بر کمر وی بست و اسب عقاب را به او داد تا سوار شود، و او را بدین گونه روانه میدان کرد. امام حسین (ع) از شدّت غم گاهی می نشست و گاهی بر می خاست و سر خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شاهد باش که علی را فدای امّت جدّم کردم.
رزم اول حضرت علی اکبر:
على بن الحسین بر لشکر حمله کرد. وی بر لشکر چند بار حمله برد و جمع بسیارى کشت به اندازهاى از آن لشکر کشت که به شیون آمدند. در روایتى با تشنگى یکصد و بیست مرد را کشت. در «مناقب» گوید: هفتاد مبارز را کشت و نزد پدر برگشت.
رجز حضرت علی اکبر:
أنَا عَلِی بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِی نَحنُ وبَیتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِی
مِن شَبَثٍ و شَمَرٍ ذاک الدَّنِی اَضرِبُکم بِالسَّیفِ حَتّی ینثَنی
ضَربُ غُلامٍ هاشِمی عَلَوِی و لا اَزالُ الـیومَ اَحـمی اَبی
تااللهِ لا یحکمُ فینا اِبنُ الدَّعِی
من علی پسر حسین پسر علی (ع) هستم ، به خانه خدا سوگند که ما به نبّی(ص) نزدیکتر و اولی هستیم، تا شبث و شمر فرومایه ، آنقدر با شمشیر به شما می زنم تا شمشیر تاب بردارد، شمشیر زدن جوان هاشمی علوی. بخدا قسم پیوسته امروز از پدرم حمایت می کنم تا فرزند زنا زاده در میان ما حکومت نکند.
تشنگی مفرط حضرت علی اکبر:
وی نزد پدر برگشت و زخم بسیارى بر تن داشت، عرض کرد: اى پدر، تشنگى مرا کشت و سنگینى آهن توانم برد، دسترسى به شربت آبى هست که توانى گیرم و بر دشمن بتازم؟ حسین گریست و فرمود: وا غوثاه، پسر جان، اندکى بجنگ و به همین زودى جدّت محمد را دیدار کنى و از جام لبالب او بنوشى و هرگز تشنه نشوى.
رزم دوم و شهادت حضرت علی اکبر:
على اکبر به میدان برگشت و جنگ را ادامه داد تا کشته را به دویست تن رسانید. مردم کوفه از کشتن او خوددارى مىکردند، چشم مرة بن منقذ عبدى لیثى به او افتاد و گفت: گناه عرب به گردن من باشد اگر با چنین کشتارى بر من گذارد و داغش را به دل مادرش نگذارم. در این میان که به مردم حمله مىکرد، مرة بن منقذ سر راه او را گرفت و نیزهاى به او نواخت و او را به خاک انداخت و لشکر دورش را گرفتند. (فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً) از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند.
ابو الفرج گوید: پیاپى حمله مىکرد تا تیرى به گلوگاه او زدند و گلویش درید و در خون غوطهور گردید و فریاد کشید: پدر جان، علیک السلام این جدّم رسول خدا است که گوید: زود بیا، و نالهاى کرد که جان داد.
به روایت بحارالانوار: مرة بن منقذ بر فرق جوان ضربتی را زد که تاب و توان از او برفت ، لشکر با شمشیر بر او می زد و او دست بگردن اسب خود کرد، و اسب (که گویا تیر به چشمش خورده ، و یا خون آن حضرت چشمانش را گرفته بود ) او را میان لشکر دشمن برد.
کتاب عوالم و محمد ابن جریر طبری و ارشاد، می گویند: مُنغَضِب ابن مرّه گفت: گناه عرب به گردن من اگر داغ او را به جگر پدرش نگذارم. حمله کرد، چنان شمشیری به فرق او زد که فرق شکافت، خون به صورتش جاری شد، شدت جریان خون جلوی چشمش را گرفت، از شدت زخم روی اسب افتاد، دستش را به گردن اسب انداخت، اسب چون در محاصره بود، راهی برای بیرون بردنش از میان لشکر نداشت، گرفتار شد. در این حال (فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً) از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند.
پدر بر سر بالین پسر:
حضرت هنوز رمقی در تن داشت که فریاد برآورد: «یا أبتاه! علیک منّی السّلام هذا جدی رسول الله یقرئک السلام و یقول: عجّل القدوم إلینا و شهق شهقةً فارق الدنیا ؛ ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب کرد، او همی گوید: به سوی ما شتاب کن، و سپس نفسی کشید و به دیدار باقی شتافت . امام حسین(ع) به بالینش آمد و گونه بر گونهاش نهاد. حمید بن مسلم گوید: روز عاشوراء به گوش خود شنیدم که حسین مىفرمود: اى پسر جانم، خدا بکشد مردمى را که کشتند تو را چه اندازه بر خداى بخشاینده و بر هتک حرمت رسول جرأت دارند؟ سیل اشک روان کرد و گفت: پس از تو اف بر دنیا (عَلَى الدُّنیا بَعْدَک الْعَفا).
در «روضة الصفا» است که حسین بر بالین او بلند گریست و تا آن زمان کسى گریهاش را نشنیده بود. در این هنگام حضرت زینب (سلام الله علیها) از خیمه بیرون دوید در حالتى که ندا مى کرد: یا حَبیباهُ یابْنَ أخاهُ! پس آن آمد و خود را بر روى بدن پاره پاره على اکبر افکند، امام حسین علیه السّلام آمدند و خواهر را از روى جنازه على اکبر بلند کرد به نزد زنان برگردانید. ابی عبدالله (ع) خود را به روی نعش علی انداخت وصورت روی صورت علی نهاد(گونه روی گونه) همه گفتند حسین روی جنازه علی جان سپرده است صدای هلهله و شادی دشمن بلند شد.بعد از دقایقی حضرت سر از روی نعش علی برداشت و رو به سمت خیام کرد وفرمود :"یا فتیان بنی هاشم! احملوا اخاکم الی الفسطاط" یعنی جوانان بنی هاشم بیایید و جنازه برادرتان رو به سوی خیمه ها ببرید.
سلام بر حضرت در زیارت ناحیه مقدسه
در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه خطاب به علی اکبر علیه السلام چنین آمده است:
«السَّلامُ عَلَیک یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ ، صَلَّى اللّهُ عَلَیک وعَلى أبیک ، إذ قالَ فیک : قَتَلَ اللّهُ قَوما قَتَلوک ، یا بُنَی ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاک حُرمَةِ الرَّسولِ ! عَلَى الدُّنیا بَعدَک العَفا ، کأَنّی بِک بَینَ یدَیهِ ماثِلاً ، ولِلکافِرینَ قائِلاً :
أنَا عَلِی بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِی * نَحنُ وبَیتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِی
أطعَنُکم بِالرُّمحِ حَتّى ینثنَی * أضرِبُکم بِالسَّیفِ أحمی عَن أبی
ضَرَبَ غُلامٍ هاشِمِی عَرَبِی * وَاللّهِ لا یحکمُ فینَا ابنُ الدَّعِی
حَتّى قَضَیتَ نَحبَک ولَقیتَ رَبَّک ، أشهَدُ أنَّک أولى بِاللّهِ وبِرَسولِهِ ، وأنَّک ابنُ رَسولِهِ ، وحُجَّتُهُ وأمینُهُ، وَابنُ حُجَّتِهِ وأمینِهِ . حَکمَ اللّهُ عَلى قاتِلِک مُرَّةَ بنِ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ العَبدِی ـ لَعَنَهُ اللّهُ وأخزاهُ ـ ومَن شَرِکهُ فی قَتلِک ، وکانوا عَلَیک ظَهیرا ، أصلاهُمُ اللّهُ جَهَنَّمَ وساءَت مَصیرا ، وجَعَلَنَا اللّهُ مِن مُلاقیک ومُرافِقیک ، ومُرافِقی جَدِّک وأبیک وعَمِّک وأخیک واُمِّک المَظلومَةِ ، وأبرَأُ إلَى اللّهِ مِن أعدائِک اُولِى الجُحودِ ، والسَّلامُ عَلَیک ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ».
سلام بر تو ، اى نخستین کشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل !درود خدا بر تو و بر پدرت ، آن گاه که در باره ات فرمود : «خدا ، بکشد آن گروهى را که تو را کشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان کردند . و چه جسارتى در هتک حرمت پیامبر ! پس از تو ، خاک بر سرِ دنیا !» . گویى که من (زائر) ، در نزد تو هستم و تو (على اکبر علیه السلام ) به کافران مى گویى :
من على ، پسر حسین بن على ام .به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلى الله علیه و آله ، نزدیک تریم .
با نیزه ، چنان بر شما خواهم زد که نوک آن ، کج شودو با شمشیر ، در حمایت از پدرم ، شما را مى زنم ؛
زدنِ جوان هاشمىِ عرب .به خداوند سوگند ، پسر بى نسب (ابن زیاد) ، حق ندارد بر ما حکمرانى کند !
تا عهدت را به انجام رساندى و پروردگارت را دیدار کردى . گواهى مى دهم که تو به خدا و پیامبر او ، نزدیک ترینى ، و پسرِ پیامبر خدا و حجّت و امین اویى ، و پسر حجّت خدا و پسرِ امین اویى . خداوند ، در باره قاتل تو ، مُرّة بن مُنقِذ بن نعمان عبدى ـ که لعنت و خوارى خدا بر او باد ـ و همدستانش در کشتن تو ، داورى کند ، که علیه تو هم داستان بودند . خدا ، آنان را به جهنّم ، فرو افکنَد ـ که بد بازگشتگاهى است ـ و خداوند ، ما را از دیدار کنندگانِ تو و همراهانت و همراهان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر ستم دیده ات ، قرار دهد ! از دشمنانِ اهل انکار تو ، برائت مى جویم . سلام و نیز رحمت و برکات خدا بر تو باد !
شعری در وصف حضرت علی اکبر
یم فاطمی در سرمدی مه هاشمی گل احمدی
ز سرادقات محمدی طلعت ظهور جلالتی
به ملک مطاع به خدا مطیع به مرض شفا به جزا شفیع
چه مقام بندگی اش منیع به چه طاعتی و اطاعتی
به سما قمر به نبی ثمر به فاطمه در به علی گوهر
به حسن جگر به حسین پسر چه نجابتی چه اصالتی
خم زلف او چه شکر شکن به مثال نقره ی فام تن
سپری به کتف و کفن به تن به چه قامتی و قیامتی
ز جلو نظر سوی قتلگه ز قفا نظر سوی خیمه گه
که نموده شه به قدش نگه به چه حسرتی و چه حالتی
ز قفا دو زن شده نوحه گر یکی عمه گفت و یکی پسر
که نما به حالت ما نظر به اشارتی و نظارتی
پانویس
- ↑ این نقل ، مربوط به مقتل الحسینِ مُقَرَّم است و در منابع کهن و معتبر ، یافت نشد .
- ↑ در السرائر و مَقاتل الطالبیین آمده است که در زمان خلافت عثمان به دنیا آمده است.
- ↑ مقاتل الطالبیین، دارالمعرفة، ص ۸۱
- ↑ . اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۲۰۶.
- ↑ در نسبُ قریش «آمنه» یا «لیلى» آمده است.
- ↑ مقصود از «صاحب یاسین» ، مؤمنى است که خداوند ، داستان او را در سوره «یس» (آیه ۲۰) آورده است .
- ↑ دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۱، مدخل "لیلی همسر امام حسین(ع)"
- ↑ مناقب، ج ۴، ص ۱۱۸
- ↑ الارشاد، ص ۲۳۸، مکتبة بصیرتى.
منابع
- آهی سوزان بر مزار شهیدان، ترجمه الهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ترجمه احمد فهری زنجانی، انتشارات جهان.
- در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، شیخ عباس قمی، ترجمه محمد باقر کمره ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران ، سال 1381.
- ارشاد، ترجمه، شيخ مفيد، مترجم محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامية، تهران،1380 ش.
- مقتل ابی مخنف، لوط بن یحیی (ابومخنف)، مترجم جواد سلیمانی ، محقق محمد هادی یوسفی غروی ، سال 1381.
- دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری (طباطبایی نژاد، سید محمود؛ سید طبائی، سید روح الله)، مترجم : مسعودی، عبدالهادی،جلد 1،5،6،7 ، انتشارات دارالحدیث ، قم ، 1388.
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |