فدک در فراز و نشیب (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۴۳: سطر ۴۳:
  
 
* حدیث «لا نورَث» تنها از سوى [[ابوبکر|ابوبکر]] نقل شده است و نه هیچ [[صحابی|صحابى]] دیگر: فقط ابوبکر گفته است که [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]](صلی الله علیه وآله) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمى‌گذاریم و آنچه از ما مى‌ماند صدقه است». و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسول‌الله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ [[اهل سنت]] تصریح نموده‌اند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى ۳۱۷)، ابوبکر شافعى (متوفاى ۳۵۴)، [[ابن عساکر|ابن عساکر]] (متوفاى ۵۷۱)، [[سیوطی|جلال‌الدین سیوطى]] (متوفاى ۹۱۱)، ابن حجر مکى (متوفاى ۹۷۳) و متقى هندى (متوفاى ۶۷۵)... .
 
* حدیث «لا نورَث» تنها از سوى [[ابوبکر|ابوبکر]] نقل شده است و نه هیچ [[صحابی|صحابى]] دیگر: فقط ابوبکر گفته است که [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]](صلی الله علیه وآله) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمى‌گذاریم و آنچه از ما مى‌ماند صدقه است». و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسول‌الله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ [[اهل سنت]] تصریح نموده‌اند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى ۳۱۷)، ابوبکر شافعى (متوفاى ۳۵۴)، [[ابن عساکر|ابن عساکر]] (متوفاى ۵۷۱)، [[سیوطی|جلال‌الدین سیوطى]] (متوفاى ۹۱۱)، ابن حجر مکى (متوفاى ۹۷۳) و متقى هندى (متوفاى ۶۷۵)... .
* ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مى‌کند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالى‌که [[قرآن|قرآن مجید]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|«وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»}}؛<ref>[[سوره نمل]]، ۱۶.</ref> «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]](ع) این‌گونه نقل مى‌نماید: {{متن قرآن|«وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِی مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا»}}<ref>؛[[سوره مریم]]، ۵-۶.</ref> «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالى‌که زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من [[ارث]] برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، به‌طور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در [[شرع]] عبارت است از انتقال آنچه که از ارث‌گذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آن‌هم مطابق با حکم الهى که در [[فقه]] بیان شده است.
+
* ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مى‌کند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالى‌که [[قرآن|قرآن مجید]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|«وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»}}؛<ref>[[سوره نمل]]، ۱۶.</ref> «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]](ع) این‌گونه نقل مى‌نماید: {{متن قرآن|«وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِی مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا»}}؛<ref>[[سوره مریم]]، ۵-۶.</ref> «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالى‌که زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من [[ارث]] برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، به‌طور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در [[شرع]] عبارت است از انتقال آنچه که از ارث‌گذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آن‌هم مطابق با حکم الهى که در [[فقه]] بیان شده است.
* چرا [[امام علی علیه السلام|امام على]](ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مى‌گوییم که امیرمؤمنان على(ع) در نامه‌اى که به [[سهل بن حنیف|سهل بن حنیف]] نوشته فرموده‌اند: «بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ، فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ، وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ. وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ؟ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ...»؛<ref>نامه ۴۵ نهج البلاغه.</ref> «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عده‌اى به همان نیز حرص ورزیدند و عده‌اى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکم‌کننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم؟ که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین [[شیخ صدوق]] با [[سند حدیث|سند]] خود روایت نموده که [[ابو بصیر|ابوبصیر]] مى‌گوید: به [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) گفتم: چرا امیرمؤمنان على(ع) هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأنّ الظالم و المظلوم کانا قدِما على الله عزّوجل و أثاب اللهُ المظلوم و عاقب الظالم، فکَرهَ أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛<ref>علل الشرائع، ج١، ص۱۵۴، حديث ۱؛ بحارالأنوار، ج ٢٩، ص ٣٩۵.</ref> «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عزوجل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...».
+
* چرا [[امام علی علیه السلام|امام على]](ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مى‌گوییم که امیرمؤمنان على(ع) در نامه‌اى که به [[عثمان بن حنیف]] نوشته فرموده‌اند: «... بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ، فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ، وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ. وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ؟ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ...»؛<ref>نامه ۴۵ نهج البلاغه.</ref> «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عده‌اى به همان نیز حرص ورزیدند و عده‌اى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکم‌کننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم؟ که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین [[شیخ صدوق]] با [[سند حدیث|سند]] خود روایت نموده که [[ابو بصیر|ابوبصیر]] مى‌گوید: به [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) گفتم: چرا امیرمؤمنان على(ع) هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأنّ الظالم و المظلوم کانا قدِما على الله عزّوجل و أثاب اللهُ المظلوم و عاقب الظالم، فکَرهَ أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛<ref>علل الشرائع، ج١، ص۱۵۴، حديث ۱؛ بحارالأنوار، ج٢٩، ص٣٩۵.</ref> «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عزوجل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...».
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۱۹

کتاب «فدک در فراز و نشیب؛ پژوهشى در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنى»، اثر سید على حسینى میلانى (متولد ۱۳۶۷ ق) است که در آن، به چند پرسش و شبهه درباره ماجراى فدک و ارتباط حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و امیرالمؤمنین على (علیه‌السلام) با آن، به‌صورت مستند و انتقادى پاسخ داده است.

Ketab351.jpg
نویسنده سید علی حسینی میلانی
موضوع پاسخ به شبهات درباره فدک
زبان فارسی
تعداد جلد ۱
ترجمه هیئت تحریریه مرکز حقایق اسلامى

معرفی کتاب

کتاب «فدک در فراز و نشیب: پژوهشى در مورد فدک در پاسخ به یک دانشور سنى» ترجمه فارسى اثر عربی آیت‌الله سید على حسینى میلانى، مى‌باشد که توسط «هیئت تحریریه مرکز حقایق اسلامى» انجام گرفته است.

این کتاب به چند پرسش و شبهه درباره فدک به صورت مستند پاسخ می‌دهد و به بررسی تاریخچه و اختلافات پیرامون فدک، به ویژه از دیدگاه حضرت فاطمه (س) می‌پردازد. نویسنده در مقدمه می گوید: «... چندى پیش، از طریق اینترنت، نامه‌اى از یک دانشور اهل سنت را دریافت کردم که در ضمن آن نامه از این‌جانب درباره ماجراى فدک درخواست گفتگو کرده بود... این دانشور سنى در بخشى از نامه خود، ۹ پرسش مطرح کرده بود...».

روش نویسنده در این اثر، عالمانه، انتقادى و تاریخى و کلامى است و از کتاب، سنت، تاریخ و عقل استفاده کرده است. نویسنده براى تولید اثر حاضر از منابع معتبر و متعددى از اندیشمندان قدیم و جدید (۷۱ کتاب) بهره برده است. کتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعات و توضیحاتش را به‌صورت پاورقى آورده است.

محتوای کتاب

کتاب حاضر در یک جلد تنظیم شده و مشتمل بر یک مقدمه که نویسنده کتاب توضیحات مختصری را بیان کرده است. و همچنین شامل بخش های ذیل می باشد:

  • بخش اول: نگاهی كوتا به ماجرای فدک؛
  • بخش دوم: نقد و بررسی حديث انحصاری؛
  • بخش سوم: نگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام به غاصبين فدک؛
  • بخش چهارم: بررسی سه مورد مهم.

برخی از مباحث کتاب چنین است:

  • حدیث «لا نورَث» تنها از سوى ابوبکر نقل شده است و نه هیچ صحابى دیگر: فقط ابوبکر گفته است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لانورث و ما ترکناه صدقة»؛ «ما پیامبران ارث نمى‌گذاریم و آنچه از ما مى‌ماند صدقه است». و تنها بودن ابوبکر را در نسبت دادن این کلام به رسول‌الله(ص)، حافظان و محدثان بزرگ اهل سنت تصریح نموده‌اند؛ کسانى مانند: ابوالقاسم بغوى (متوفاى ۳۱۷)، ابوبکر شافعى (متوفاى ۳۵۴)، ابن عساکر (متوفاى ۵۷۱)، جلال‌الدین سیوطى (متوفاى ۹۱۱)، ابن حجر مکى (متوفاى ۹۷۳) و متقى هندى (متوفاى ۶۷۵)... .
  • ابوبکر از پیامبر(ص) نقل مى‌کند که حضرتش فرمود: «إنا معاشر الأنبیاء لا نورث»؛ درحالى‌که قرآن مجید مى‌فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»؛[۱] «و سلیمان وارث داوود شد». همچنین قرآن از زبان زکریا(ع) این‌گونه نقل مى‌نماید: «وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَوالِی مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ اِمْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا»؛[۲] «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم و درحالى‌که زنم نازا و عقیم است؛ پس تو از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش، که از من ارث برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برده و او را اى پروردگار من مورد پسند و رضایت خود گردان». بدیهى است که هرچه برخلاف کتاب خدا باشد، به‌طور حتم و ضرورت مردود است؛ زیرا حقیقتِ معناى میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آنچه که از ارث‌گذارنده برجاى مانده است به وارثان او بعد از فوتش - چه مِلک باشد چه حق - آن‌هم مطابق با حکم الهى که در فقه بیان شده است.
  • چرا امام على(ع) در دوران حکومتش فدک را پس نگرفت؟... در پاسخ مى‌گوییم که امیرمؤمنان على(ع) در نامه‌اى که به عثمان بن حنیف نوشته فرموده‌اند: «... بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ، فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ، وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ. وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ؟ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ...»؛[۳] «آرى، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در دست ما بود؛ پس عده‌اى به همان نیز حرص ورزیدند و عده‌اى دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند. البته خداوند بهترین حکم‌کننده است. من با فدک و غیر آن چه کارى دارم؟ که جایگاه فرداى هر کس قبر است...». همچنین شیخ صدوق با سند خود روایت نموده که ابوبصیر مى‌گوید: به امام صادق(ع) گفتم: چرا امیرمؤمنان على(ع) هنگامى که حکومت بر مردم را در دست داشت فدک را باز پس نگرفت؟ براى چه آن را رها کرد؟ آن حضرت فرمود: «لأنّ الظالم و المظلوم کانا قدِما على الله عزّوجل و أثاب اللهُ المظلوم و عاقب الظالم، فکَرهَ أن یسترجع شیئاً قد عاقب الله علیه غاصبه و أثاب علیه المغصوب»؛[۴] «زیرا ظالم و مظلوم هر دو در پیشگاه خداوند عزوجل قرار گرفتند و خداوند به مظلوم پاداش داد و ظالم را عقاب نمود؛ او خوش نداشت چیزى را بازستاند که خداوند غاصبش را به سبب آن کیفر کرد و آن را که حقش غصب شده، جزا داد...».

پانویس

  1. سوره نمل، ۱۶.
  2. سوره مریم، ۵-۶.
  3. نامه ۴۵ نهج البلاغه.
  4. علل الشرائع، ج١، ص۱۵۴، حديث ۱؛ بحارالأنوار، ج٢٩، ص٣٩۵.

منابع

مطالب مرتبط

مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه