سید حسن معصومی اشکوری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
آيت الله سید حسن معصومی اشكوري  
+
آيت الله سید حسن معصومی اشكوري (1374-1259 ق)
  
==ولادت و خاندان ==
+
آيت الله سيد حسن اشكوري، دين و سياست را توام و يكي مي‌دانست و در زندگي خويش در [[عراق]] و ايران كه رژيم سلطنتي حاكم بود، معتقد بود كه «سلطنت بايد مطيع [[شریعت|شريعت]] باشد نه شريعت، مطيع سلطنت» و با [[شجاعت]] و شهامت براي ترويج [[دين]] و شعائر آن و انجام تكاليف مذهبي و شرعي جامعه اهتمام مي‌ورزيد و در حل و فصل امور اجتماعي و سياسي، صاحب نظر بود.
 +
 
 +
==ولادت و خاندان==
  
 
سید حسن معصومی در 3 [[شوال]] 1259 قمری در [[نجف]] اشرف و در ميان خانداني معروف به علم، فقاهت و [[سادات|سيادت]] چشم به جهان گشود.  
 
سید حسن معصومی در 3 [[شوال]] 1259 قمری در [[نجف]] اشرف و در ميان خانداني معروف به علم، فقاهت و [[سادات|سيادت]] چشم به جهان گشود.  
سطر ۳۹: سطر ۴۱:
 
وي چندي هم در تهران به تدريس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] در مدرسه مروي همت گماشت ولي آب و هواي تهران نيز با وي سر ناسازگاري داشت و به دستور پزشكان مي‌بايستي در مناطق معتدل زندگي مي كرد. لذا وي به گيلان رفت و مدتي را در اشكور گذراند و سپس به دعوت علماي بزرگ رشت همانند آيت الله حاج سيد محمود مجتهد روحاني<ref> آيت الله حاج سيد محمود مجتهد روحاني - از شاگردان صاحب جواهر و شيخ انصاري و از علماي طراز اول گيلان و اعلم علماي رشت و داراي مرجعيت و رياست شرعيه در آن سامان - چهره‌اي فقيه، اصولي، مبارز متقي بود. (تاريخ علما و شعراي گيلان، ص 118).</ref> به رشت كوچ كرد و تا آخر عمر در اين شهر سكونت داشت.<ref> نام‌ها و نامداران گيلان، ص 15.</ref>
 
وي چندي هم در تهران به تدريس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] در مدرسه مروي همت گماشت ولي آب و هواي تهران نيز با وي سر ناسازگاري داشت و به دستور پزشكان مي‌بايستي در مناطق معتدل زندگي مي كرد. لذا وي به گيلان رفت و مدتي را در اشكور گذراند و سپس به دعوت علماي بزرگ رشت همانند آيت الله حاج سيد محمود مجتهد روحاني<ref> آيت الله حاج سيد محمود مجتهد روحاني - از شاگردان صاحب جواهر و شيخ انصاري و از علماي طراز اول گيلان و اعلم علماي رشت و داراي مرجعيت و رياست شرعيه در آن سامان - چهره‌اي فقيه، اصولي، مبارز متقي بود. (تاريخ علما و شعراي گيلان، ص 118).</ref> به رشت كوچ كرد و تا آخر عمر در اين شهر سكونت داشت.<ref> نام‌ها و نامداران گيلان، ص 15.</ref>
  
==خدمات و مبارزات سید حسن معصومی==
+
==فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ==
  
عصر زندگي آيت الله معصومي اشكوري را از دوره‌هاي پرآشوب و نابسامان تاريخي گيلان و اساساً كشور بايد دانست. از اين رو زندگي او با نشيب و فرازهاي سياسي و اجتماعي توام بود. در ايران نهضت مشروطه پاگرفت و تب و تاب مشروطه‌خواهي همه جا را پر كرد. جنگ اول بين الملل، عوارض و آثار تخريبي و جنگي خود را در همه شئون به جاي نهاد و از طرفي جوش و خروش نهضت جنگل و انقلاب گيلان به رهبري ميرزا كوچك جنگلي، اين منطقه را تحت پوشش فراگير قرار داد. در چنين شرايط و موقعيتي آيت الله سيد حسن اشكوري به رشت وارد شد و مورد استقبال علما و اقشار مختلف قرار گرفت و در اين شهر رحل اقامت افكند.
+
عصر زندگي آيت الله معصومي اشكوري را از دوره‌هاي پرآشوب و نابسامان تاريخي گيلان و اساساً كشور بايد دانست. از اين رو زندگي او با نشيب و فرازهاي سياسي و اجتماعي توام بود. در [[ایران|ايران]] نهضت [[مشروطیت|مشروطه]] پاگرفت و تب و تاب مشروطه‌خواهي همه جا را پر كرد. جنگ اول بين الملل، عوارض و آثار تخريبي و جنگي خود را در همه شئون به جاي نهاد و از طرفي جوش و خروش نهضت جنگل و انقلاب گيلان به رهبري [[میرزا کوچک خان جنگلی|ميرزا كوچك جنگلي]]، اين منطقه را تحت پوشش فراگير قرار داد. در چنين شرايط و موقعيتي آيت الله سيد حسن اشكوري به رشت وارد شد و مورد استقبال علما و اقشار مختلف قرار گرفت و در اين شهر رحل اقامت افكند.
  
==كميته اتحاد اسلام==
+
'''كميته اتحاد اسلام:'''
  
بعد از اقامت در رشت به پيشنهاد كميته اتحاد اسلام - متشكل از علماي بزرگ رشت - كه رياست آن را آيت الله حاج سيد محمود روحاني رشتي، مجتهد معروف ساكن رشت، به عهده داشت و نهضت جنگل را رهبري و پشتيباني مي‌كرد، آيت الله اشكوري به امر قضا پرداخت و رياست محكمه عالي استيناف گيلان را عهده‌دار شد. پس از كمرنگ شدن كار كميته با اشغال گيلان از جانب روس‌ها به سال 1338 هـ.ق از كار كناره گرفت.<ref> ديوان آذركده، ص 31.</ref>
+
بعد از اقامت ایشان در رشت، به پيشنهاد كميته اتحاد اسلام - متشكل از علماي بزرگ رشت، كه رياست آن را آيت الله حاج سيد محمود روحاني رشتي به عهده داشت و نهضت جنگل را رهبري و پشتيباني مي‌كرد - آيت الله اشكوري به امر قضا پرداخت و رياست محكمه عالي استيناف گيلان را عهده‌دار شد. پس از كمرنگ شدن كار كميته با اشغال گيلان از جانب روس‌ها به سال 1338 هـ.ق، از كار كناره گرفت.<ref> ديوان آذركده، ص 31.</ref>
  
==تشكيل مجمع علماي گيلان==
+
'''تشكيل مجمع علماي گيلان:'''
  
 
در زماني كه اميرلشكر گيلان، سرتيپ محمدحسين خان آيروم در رشت مستقر شد و به ارعاب و سركوب انديشمندان و مخالفين و قتل و غارت مبادرت ورزيد؛ آيت الله معصومي اشكوري «مجمع علما و روحانيون گيلان» را رهبري كرد تا با اعمال قدرت علمي و ديني، مانع از ستم و اجحاف مراكز قدرت و مأموران حكومت و شيطنت سياسي در عرصه اجتماع باشد.
 
در زماني كه اميرلشكر گيلان، سرتيپ محمدحسين خان آيروم در رشت مستقر شد و به ارعاب و سركوب انديشمندان و مخالفين و قتل و غارت مبادرت ورزيد؛ آيت الله معصومي اشكوري «مجمع علما و روحانيون گيلان» را رهبري كرد تا با اعمال قدرت علمي و ديني، مانع از ستم و اجحاف مراكز قدرت و مأموران حكومت و شيطنت سياسي در عرصه اجتماع باشد.
  
اين مجمع متحد و منسجم كه مهمترين علماي گيلان در رأس آن بودند، روابط اجتماعي مستحكم و نفوذ فوق‌العاده‌اي در جامعه گيلان داشت و در جهت مصالح و منافع و رفاه و رستگاري مردم به ويژه تشريح اقتدار شريعت و [[احكام]] دين در آن موقعيت خاص، گام‌هاي بلند و سودمندي برداشت. تشكيل اين مجمع و اقدامات قاطعانه آن در امور، براي آيت الله اشكوري پي‌آمدهاي ناگوار و رنج‌هاي فراواني به بار آورد و منجر به تبعيد وي از شهر رشت به روستاهاي دورافتاده و فاقد هرگونه امكانات اوليه آن زمان گرديد.
+
اين مجمع متحد و منسجم كه مهمترين علماي گيلان در رأس آن بودند، روابط اجتماعي مستحكم و نفوذ فوق‌العاده‌اي در جامعه گيلان داشت و در جهت مصالح و منافع و رفاه و رستگاري مردم به ويژه تشريح اقتدار [[شریعت|شريعت]] و [[احكام]] دين در آن موقعيت خاص، گام‌هاي بلند و سودمندي برداشت. تشكيل اين مجمع و اقدامات قاطعانه آن در امور، براي آيت الله اشكوري پي‌آمدهاي ناگوار و رنج‌هاي فراواني به بار آورد و منجر به تبعيد وي از شهر رشت به روستاهاي دورافتاده و فاقد هرگونه امكانات اوليه آن زمان گرديد.
 
 
او سال‌ها تحت نظر بودن و دوري از وطن و خانواده را تحمل كرد و در ماجراي اتحاد شكل و تغيير لباس كه روحانيون را هم خلع لباس، مي‌كردند، ايستادگي كرد و رنج و سختي را به جان خريد و ماهها در منزل منزوي و خانه‌نشين بود و از فشار حكومت پهلوي خم به ابرو نياورد تا بر اثر اقدامات علماي اعلام و مراجع [[نجف]] اشرف موفق شد خواست خود را به كرسي نشانده و كماكان با مقام شامخ اجتهاد، ملبس به لباس روحانيت باشد.
 
 
 
مجمع روحانيون گيلان بعد از پيشبرد نظرات مراجع تقليد نجف اشرف و توفيق آيت الله اشكوري بر تلبس به لباس روحانيت و عمامه، از اين استقامت و پيروزي براي حفظ حرمت ساير روحانيون استفاده كرده و با اتخاذ تدابيري، اجازه صدور جواز پوشش لباس را براي اهل علم بدست مي‌آورد و به صدور جواز مبادرت مي‌كند. تقاضاها در اين مورد زياد مي شود و سرانجام صدور جواز نيز فراگير مي شود. سروده زير نمونه درخواست منظوم اهل علم يكي از آبادي‌هاي شرق گيلان است:
 
 
 
من احمدم(*) سمي شفيع قيامتم × در اِشْلَلَكْ<ref> دهي در جوار رحيم‌آباد شهرستان رودسر كه آيت الله اشكوري منزل مسكوني داشته و اوقات فراغت را در آن جا مي‌گذرانده است كه اين منزل هنوز باقي است.</ref> مباشر امر امامتم
 
 
 
اخلاق من حسن بود فعل من حسن × داغ جبين، مراست نشان و علامتم
 
 
 
آزار من به كس نرسيده است تاكنون × گويا بشرنيم من و حيوان صامتم
 
 
 
نه قاضيم نه مجتهدم نه مُدرسم × نه مفتيان رشت و نه اهل روايتم
 
 
 
روحانيون كفر نيم، نه محصلم × ز آن هشت فرقه طرفه امام جماعتم
 
 
 
در هيئت ثمانيه اتحاد شكل × چون نعش در شبيهم و بي‌حس ساكتم
 
 
 
بر مدعاي خويش به نزديكان مردمان × غير از عمامه نيست دليل و علامتم
 
 
 
از بهر حفظ آن به برِ جمكرانِ كل × در انتظار لطف عميم و عنايتم.<ref> ديوان آذركده، ص 34.</ref>
 
 
 
با اين كيفيت، همه روحانيون گيلان در هر رده علمي كه بوده‌اند، در لباس روحانيت باقي مي‌مانند. با سخت‌گيري‌هايي كه دولت در ساير نقاط كشور داشته، آزادي عمل روحانيون گيلان موجب اين مي شود كه حكومت مورد بازخواست قرار گيرد. فاطمي، حاكم وقت گيلان، در كميسيوني عدم رضايت دولت را در اين قضيه در يك دوبيتي به نظم چنين به آيت الله اشكوري اعلام مي‌كند.
 
 
 
از بس كه جواز گشته شايع × از منبع مخزن الودايع
 
 
 
كز سيل جواز مي‌توان گفت × گنجينه علم گشته ضايع.
 
 
 
آيت الله اشكوري بلادرنگ در پاسخ يادداشت منظوم حاكم گيلان چنين مي‌سرايد:
 
 
 
در مملكتي كه نيست شايع × نه كسب، نه حرفه، نه صنايع
 
 
 
اين گونه اجازه‌ها عجب نيست × از منبع مخزن الودايع
 
 
 
دردا كه پي متاع ايران × حيران شده مشتري و بايع
 
 
 
گنجينه علم را چه نقصان × عالِم نه كه عالمي است ضايع.<ref> همان، ص 35.</ref>
 
 
 
ناگزير از طرف حاكم تدابيري ديگر اتخاذ مي‌شود كه در جهت اهداف و نظريات مجمع روحانيون نبود.
 
 
 
آيت الله سيد حسن اشكوري از رجال و علماي برجسته آن ديار، دين و سياست را توام و يكي مي‌دانست و در زندگي خويش در [[عراق]] و ايران كه رژيم سلطنتي حاكم بود، معتقد بود كه «سلطنت بايد مطيع شريعت باشد نه شريعت، مطيع سلطنت» و با شجاعت و شهامت براي ترويج [[دين]] و شعائر آن و انجام تكاليف مذهبي و شرعي جامعه اهتمام مي‌ورزيد و در حل و فصل امور اجتماعي و سياسي، صاحب نظر بود به طوري كه مورخ شهير گيلان، جهانگير سرتيپ پور، در كتاب نام‌ها و «نامداران گيلان» ضمن شرح ايشان آورده است: «در سال 1320 خورشيدي كه گيلان مجدداً مورد تجاوز (روس‌ها) قرار گرفت و رشت در اشغال قواي سرخ درآمد؛ كوشش‌هايي از طرف بعضي طبقات در جهت مقاومت منفي آغاز شد كه آيت الله سيد حسن اشكوري به تقاضاي عده‌اي، رياست گروهي را كه به نام «جمعيت خرده مالكان» متشكل شده بودند، پذيرفت و فعاليت اين گروه با مخالفت قدرت حاكم روبرو شد ولي بعضي اعضاي آن، مِنْ جمله سيد حسن اشكوري وظايفي را كه در چنين مصائب ميهني بر عهده شرافتمندان مترتب مي شود، در نهان انجام مي‌داد».<ref> نام‌ها و نامداران گيلان، ص 15.</ref>
 
 
 
فارغ از مسائلي كه در مورد تشكيل اتحاد خرده مالكان، آقاي سرتيپ پور در كتاب خود به آن اشاره نموده‌اند؛ بعد ديگر قضيه، حفظ حقوق صنفي در قبال تعرضات بود و مسأله تأمين آب زراعي و توزيع آن در ميان شاليكاران و همچنين بازارفروش و خلاصه اصل زراعي، كاشت، داشت و برداشت مطرح بود از جمله اقدامات مؤثر و مفيد اين اتحاد عزيمت گروهي به تهران و تحصن در برابر مجلس شوراي ملي و توقف شش ماهه در مجلس تا تحصيل نتيجه نهائي و تأمين خواسته در مورد استرداد املاكي بود كه رضاشاه در دوران سلطنت خود به اجبار غصب يا به ثمن بخس از مالكين مازندران و تنكابن و گيلان شرقي (لاهيجان، لنگرود، رودسر) گرفته بود.
 
  
آيت الله اشكوري بدواً به دخالت در املاك و تصرف آن رأي داد. مالكين و خرده مالكين به همين نحو عمل كردند و اراضي و مزارع و املاك از دست داده را تصرف كرده و از دست عوامل شاه خارج ساختند و بعداً به تحصن خود تا نتيجه نهائي ادامه دادند. گزارش عوامل دولت در محل و انعكاس آن در مجلس، مقاومت مالكين گيلاني بود و دولت به لحاظ وجود بيگانه در كشور و بلاد شمالي، طلب آرامش مي‌كرد. آيت الله در توجيه نظرات و رأي خود اصل غصب و غبن شرعي را در عمل و معامله و فرس (اسب) ماژور شاهي('''') را در قبال مجلس عنوان كرد و در نتيجه با بررسي‌هاي دولت و مجلس طرح قانون واگذاري املاك با صواب ديد متحصنين تهيه و مورد تصويب قرار گرفت. '''
+
او سال‌ها تحت نظر بودن و دوري از وطن و خانواده را تحمل كرد و در ماجراي اتحاد شكل و تغيير لباس كه روحانيون را هم خلع لباس مي‌كردند، ايستادگي كرد و رنج و سختي را به جان خريد و ماهها در منزل منزوي و خانه‌نشين بود و از فشار حكومت پهلوي خم به ابرو نياورد تا بر اثر اقدامات علماي اعلام و مراجع [[نجف]] اشرف موفق شد خواست خود را به كرسي نشانده و كماكان با مقام شامخ اجتهاد، ملبس به لباس روحانيت باشد.
  
در سال 1329-30 ش. كه نهضت ملي ايران براي كوتاه كردن دست اجانب از كشور و منابع و ذخائر طبيعي آن، آغاز و موضوع ملي شدن نفت ايران مطرح شد، آيت الله اشكوري به تأييد و همگامي با نهضت پرداخت و با صدور اعلاميه و فتواي ديگر در تجهيز مردم گيلان و محافل فعال همت گماشت. نظر قاطع و فتواي ايشان بر ملي نمودن نفت و ذخائر ديگر و طرد اجانب، استوار بود و نقش مؤثري در پشتيباني عمومي از ملي شدن اين سرمايه مهم كشور داشت.<ref> آئينه در آفتاب، نوشته فرزند بزرگوارش سيد ابوالقاسم معصومي اشكوري، ص 36.</ref>
+
مجمع روحانيون گيلان بعد از پيشبرد نظرات مراجع تقليد نجف اشرف و توفيق آيت الله اشكوري بر تلبس به لباس روحانيت و عمامه، از اين استقامت و پيروزي براي حفظ حرمت ساير روحانيون استفاده كرده و با اتخاذ تدابيري، اجازه صدور جواز پوشش لباس را براي اهل علم بدست مي‌آورد و به صدور جواز مبادرت مي‌كند. تقاضاها در اين مورد زياد مي شود و سرانجام صدور جواز نيز فراگير مي شود. با اين كيفيت، همه روحانيون گيلان در هر رده علمي كه بوده‌اند، در لباس روحانيت باقي مي‌مانند. با سخت‌گيري‌هايي كه دولت در ساير نقاط كشور داشته، آزادي عمل روحانيون گيلان موجب اين مي شود كه حكومت مورد بازخواست قرار گيرد.  
  
متن فتوا: بسم الله الرحمن الرحيم. راجع به ملي كردن صنعت نفت ايران، فتوا و رأي اينجانب را خواسته بوديد، لزوماً اعلام مي‌دارد چون معدن نفت لَوْخُلِّيَ داخلي و طبعه و همچنين ساير معادن مهمه از ذخاير ارضي و غيره جزء عوايد مسلمين ايران و اندوخته بيت المال است، اصلح به حال مسلمانان ايران آن است كه ملي شود و منافع آن صرف حفظ نظم و امنيت حدود و ثغور مملكت و ايجاد رفاه و آسايش جهت ملت و رفع فلاكت و ادبار مردم گردد، چه رسد به مسأله «نفت جنوب» بالخصوص كه وسيله مداخلات نامشروع و سوءاستفاده‌ها و پايگاه تبليغات و تصميمات و عمليات خانمان سوز اجانب در امور كشور و ملت ايران مي‌باشد.
+
'''ملي شدن صنعت نفت:'''
  
تسليط بيگانگان و كفار بر اموال و نواميس مسلمين، [[حرام]] و بر تمام مسلمين ايران لازم و واجب و وظيفه ملي و ديني آنان است كه با اهتمام مخصوص براي استفاده حق مسلم و حتمي خود از چنگال اجانب سعي و كوشش نمايند. و براي سعادت ايرانيان و رفع تجاوز و تعدي و قلع مظالم و اجحافات ستمكاران بايد صنعت نفت در سراسر كشور ملي گردد تا استقلال سياسي و اقتصادي ميسر و از انحطاط و اضمحلال ايران جلوگيري به عمل آيد.<ref> همان، ص 37.</ref>
+
در سال 1329-30 ش. كه نهضت ملي [[ایران|ايران]] براي كوتاه كردن دست اجانب از كشور و منابع و ذخائر طبيعي آن، آغاز و موضوع ملي شدن نفت ايران مطرح شد، آيت الله اشكوري به تأييد و همگامي با نهضت پرداخت و با صدور اعلاميه و فتواي ديگر در تجهيز مردم گيلان و محافل فعال همت گماشت. نظر قاطع و فتواي ايشان بر ملي نمودن نفت و ذخائر ديگر و طرد اجانب، استوار بود و نقش مؤثري در پشتيباني عمومي از ملي شدن اين سرمايه مهم كشور داشت.<ref> آئينه در آفتاب، نوشته فرزند بزرگوارش سيد ابوالقاسم معصومي اشكوري، ص 36.</ref>
  
اشكور در سال‌هاي 1327-1328 ش. كه به موجب رأي مجلس مؤسسان قرار شد ايران داراي كنگره مشورتي باشد و علاوه بر مجلس شوراي ملي، مجلس سنا هم مركب از علما و بزرگان و دانشمندان و رجال سياست تشكيل شود، قانون مجلس سنا تصويب و به موقع اجرا گذارده شد. ايالات و ولايات كشور در تكاپوي تعيين سناتورهاي شايسته براي اعزام به اولين دوره مجلس سنا شدند؛ دولت نيز فضاي باز انتخاباتي اعلام و براي سنجش رشد مردم فقط نظارت بر امور داشت. مردم شرق گيلان (حوزه انتخابيه لاهيجان، لنگرود، رودسر و توابع) از فرصت استفاده كردند با اكثريت تام آيت الله حاج سيد حسن اشكوري را انتخاب نمودند و شايستگي و برجستگي و حس تدبير خود را در انتخاب بروز دادند و كاري كردند كه ساير ايالات كشور و حتي ساير حوزه‌هاي انتخابيه گيلان نكرد. به سال 1332 خورشيدي در دوره دوم نيز مردم اين حوزه انتخاب خود را تكرار كردند ولي ايشان شركت در اين مجلس را نپذيرفت.<ref> همان، ص 38.</ref>
+
متن [[فتوا|فتوای]] ایشان چنین است: بسم الله الرحمن الرحيم. راجع به ملي كردن صنعت نفت ايران، فتوا و رأي اينجانب را خواسته بوديد، لزوماً اعلام مي‌دارد چون معدن نفت لَوْخُلِّيَ داخلي و طبعه و همچنين ساير معادن مهمه از ذخاير ارضي و غيره جزء عوايد مسلمين ايران و اندوخته بيت المال است، اصلح به حال مسلمانان ايران آن است كه ملي شود و منافع آن صرف حفظ نظم و امنيت حدود و ثغور مملكت و ايجاد رفاه و آسايش جهت ملت و رفع فلاكت و ادبار مردم گردد، چه رسد به مسأله «نفت جنوب» بالخصوص كه وسيله مداخلات نامشروع و سوءاستفاده‌ها و پايگاه تبليغات و تصميمات و عمليات خانمان سوز اجانب در امور كشور و ملت ايران مي‌باشد. تسليط بيگانگان و كفار بر اموال و نواميس مسلمين، [[حرام]] و بر تمام مسلمين ايران لازم و واجب و وظيفه ملي و ديني آنان است كه با اهتمام مخصوص براي استفاده حق مسلم و حتمي خود از چنگال اجانب سعي و كوشش نمايند. و براي سعادت ايرانيان و رفع تجاوز و تعدي و قلع مظالم و اجحافات ستمكاران بايد صنعت نفت در سراسر كشور ملي گردد تا استقلال سياسي و اقتصادي ميسر و از انحطاط و اضمحلال ايران جلوگيري به عمل آيد.<ref> همان، ص 37.</ref>
  
 
==سید حسن معصومی از دیدگاه علما==
 
==سید حسن معصومی از دیدگاه علما==

نسخهٔ ‏۲۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۴

آيت الله سید حسن معصومی اشكوري (1374-1259 ق)

آيت الله سيد حسن اشكوري، دين و سياست را توام و يكي مي‌دانست و در زندگي خويش در عراق و ايران كه رژيم سلطنتي حاكم بود، معتقد بود كه «سلطنت بايد مطيع شريعت باشد نه شريعت، مطيع سلطنت» و با شجاعت و شهامت براي ترويج دين و شعائر آن و انجام تكاليف مذهبي و شرعي جامعه اهتمام مي‌ورزيد و در حل و فصل امور اجتماعي و سياسي، صاحب نظر بود.

ولادت و خاندان

سید حسن معصومی در 3 شوال 1259 قمری در نجف اشرف و در ميان خانداني معروف به علم، فقاهت و سيادت چشم به جهان گشود.

پدرش آيت الله سيد ابوالقاسم اشكوري (م، 1325 ق) از فقها و مجتهدان شيعه و از شاگردان برجسته آيات: شيخ مرتضي انصاري (م، 1281 ق) و ميرزاي شيرازي (م، 1312 ق) بود. از وي تأليفات فقهي و اصولي همانند بغية الطالب في حاشيه المكاسب و جواهر العقول في شرح فرائدالاصول به يادگار مانده است. ضمناً وي در حرم مطهر امام علی علیه السلام شب‌ها به اقامه جماعت می‌‌پرداخت.[۱] همچنین مادرش دختر آيت الله آخوند ملا محمدرفيع بن عبدالمحمد كزازي اراكي بود كه در نجف اشرف به فضل، دانش، زهد و تقوا شهرت داشت.[۲]

خاندان آيت الله ‌‌اشكوري بي‌شك يكي از خاندان‌هاي بزرگ و ريشه‌دار و از سادات عالي نسب حسيني و مورد احترام همگان، خصوصاً اهالي گيلان بوده‌اند.[۳] نسب اين خاندان شريف و بافضيلت به امام همام علي بن الحسين علیه السلام می‌‌رسد.

تحصيلات و استادان

سید حسن معصومی تربيت و فراگيري قرآن را در همان اوان كودكي زير نظر پدر بزرگوارش شروع كرد. سيد حسن چند سالي را در جوار حرم مطهر جدش حضرت امام علی عليه السلام ساكن بود تا اين كه به اتفاق پدر به قصد زيارت مرقد امام رضا علیه السلام و صله ارحام، سفري به ايران داشت و مدتي در زادگاه پدري خود (اشكور) دروس مقدماتي را نزد پدر بزرگوار و نيز عموي گرانقدرش آقا سيد جعفر اشكوري فراگرفت.

سيد حسن، پدر را كه رهسپار نجف اشرف بود، همراهي نكرد و در اشكور ماند و دروس مقدماتي را تا شرح لمعه در همان مكان خوش آب و هوا، نزد اساتيد آن روزگار - كه از اعمام و بني اعمام وي بودند - با مهارت خاص و دقت تمام به پايان رسانيد و آنگاه براي تحصيل علم و تكميل معارف، به امر عمويش، اشكور را ترك و به دارالعلم قزوين مهاجرت نمود و دو سالي را در قزوين براي ادامه تحصيل توقف نمود و بعد از چندي به اصفهان كه مركزيت علمی ‌‌خاصي داشت، عازم گرديد.

مهمترين اساتيد وي در اصفهان: مرحوم جهانگيرخان قشقايي و مرحوم آيت الله سيد محمدباقر درچه‌اي بودند كه وي به همراه بسياري از فضلا و علماي گرانقدر همانند آيت الله بروجردي، سيد جمال گلپايگاني و... كه بعداً از بزرگان و زعماي مهم شيعه شدند، در درس اساتيد بزرگوار ياد شده، شركت مي‌جستند.

سيد حسن معصومي اشكوري بعد از چهار سال توقف و اتمام سطوح عالي، حوزه اصفهان را به قصد نجف اشرف ترك گفت و در جوار حرم مطهر جدش امیرالمومنین علیه السلام رحل اقامت افكند. وي با استعداد سرشار و حافظه قوي و پشتكار و همت عالي به سرعت نردبان ترقي علم و كمال را طي نمود و به قله مدارج عاليه فقاهت پا گذارد. وي ابتداً به درس ميرزا حبیب الله رشتي رفت ولي اين درس سودمند دوامي نيافت و سيد بيش از دو سال نتوانست از خرمن علم ميرزا خوشه‌ها بچيند. بعد از رحلت ميرزاي رشتي در سال 1312 ق. سيد از محضر دانشمندان كم‌نظير حوزه نجف اشرف بهره‌مند شد؛ همچون آيات عظام:

  • 1. سيد ابوالقاسم معصومي اشكوري، (پدرش).
  • 2. شيخ عبدالله مازندراني.

سيد اشکوری در ميان دروس فقه و اصول اساتيد مذكور، عشق و علاقه خاصي به درس آخوند خراساني داشت؛ او با اشكالات خود، استاد را واداشت تا او را به جلسه درس خصوصي خويش فراخواند و از شاگردان خاص وي گردد. «سيد به واسطه ذوق اصولي و مشرب ادبي و حافظه قدرتمند خويش، مطالب تلگرافي و سنگين استادش آخوند خراساني را با بيان شيوا و روان خود براي برخي از همشاگردانش بازگو مي نمود. سيد در مدت چهار سال از درس آخوند بهره جست و اولين اجازه اجتهاد خود را از اين استاد گرانقدر دريافت داشت.

وي درباره عظمت علمي آخوند خراساني مي‌نويسد: «تدريس علم اصول در حوزه علميه نجف اشرف و كربلا قبل از آخوند خراساني يك دوره طولاني داشت. از آيت الله حاج ميرزا حبيب الله رشتي شيخ المحققين نقل است كه فرمود: اگر من بخواهم يك دوره كامل علم اصول را تدريس كنم حداقل سي سال طول خواهد كشيد. براي طلبه فرصتي باقي نمي‌ماند كه بتواند فقه بخواند و ترويج دين كند. مرحوم آخوند خراساني زوايد علم اصول را حذف كرد و با آوردن نظريات و آراء تازه و مطرح ساختن افكار بلند فلسفي، با تأليف كتاب كفاية الاصول، اين درس را به يك دوره سه ساله تقليل داد و تدريس كرد.[۵]

آيت الله سيد حسن اشكوري با تسلط خاص، دوره علم اصول را به زبان عربي به نظم كشيد. منظومه اصول ايشان بالغ بر دو هزار بیت و بيش از يكصد و پنجاه موضوع و تبصره و اصل و فصل در دسترس است كه بلاغت و اختصار و انسجام بي‌نظير دارد و نزد اهل علم و فن شاهكاري است. وي طبع سرشار و قريحه بلند و شورانگيز و عرفاني داشت.

هجرت به ايران

آيت الله اشكوري به حوزه علميه نجف اشرف علاقه وافري داشت و همواره ميل داشت كه در جوار حرم علوي براي هميشه سكونت داشته و از درياي بيكران علمي و معنوي بزرگان نامدار و سترگ اين حوزه علميه كهنسال بهره‌مند گردد؛ ولي آب و هواي نجف اشرف با وضع مزاجي وي ناسازگار بود. با اين وجود، به واسطه هوش و استعداد و همت عالي خود توانست مراحل علمي را سريع طي نمايد و بعد از كسب موفقيت علمي و اخذ اجازات اجتهاد از سوي برجسته‌ترين اساتيد، به ناچار نجف اشرف را ترك و در تهران رحل اقامت افكند.

وي چندي هم در تهران به تدريس خارج فقه و اصول در مدرسه مروي همت گماشت ولي آب و هواي تهران نيز با وي سر ناسازگاري داشت و به دستور پزشكان مي‌بايستي در مناطق معتدل زندگي مي كرد. لذا وي به گيلان رفت و مدتي را در اشكور گذراند و سپس به دعوت علماي بزرگ رشت همانند آيت الله حاج سيد محمود مجتهد روحاني[۶] به رشت كوچ كرد و تا آخر عمر در اين شهر سكونت داشت.[۷]

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

عصر زندگي آيت الله معصومي اشكوري را از دوره‌هاي پرآشوب و نابسامان تاريخي گيلان و اساساً كشور بايد دانست. از اين رو زندگي او با نشيب و فرازهاي سياسي و اجتماعي توام بود. در ايران نهضت مشروطه پاگرفت و تب و تاب مشروطه‌خواهي همه جا را پر كرد. جنگ اول بين الملل، عوارض و آثار تخريبي و جنگي خود را در همه شئون به جاي نهاد و از طرفي جوش و خروش نهضت جنگل و انقلاب گيلان به رهبري ميرزا كوچك جنگلي، اين منطقه را تحت پوشش فراگير قرار داد. در چنين شرايط و موقعيتي آيت الله سيد حسن اشكوري به رشت وارد شد و مورد استقبال علما و اقشار مختلف قرار گرفت و در اين شهر رحل اقامت افكند.

كميته اتحاد اسلام:

بعد از اقامت ایشان در رشت، به پيشنهاد كميته اتحاد اسلام - متشكل از علماي بزرگ رشت، كه رياست آن را آيت الله حاج سيد محمود روحاني رشتي به عهده داشت و نهضت جنگل را رهبري و پشتيباني مي‌كرد - آيت الله اشكوري به امر قضا پرداخت و رياست محكمه عالي استيناف گيلان را عهده‌دار شد. پس از كمرنگ شدن كار كميته با اشغال گيلان از جانب روس‌ها به سال 1338 هـ.ق، از كار كناره گرفت.[۸]

تشكيل مجمع علماي گيلان:

در زماني كه اميرلشكر گيلان، سرتيپ محمدحسين خان آيروم در رشت مستقر شد و به ارعاب و سركوب انديشمندان و مخالفين و قتل و غارت مبادرت ورزيد؛ آيت الله معصومي اشكوري «مجمع علما و روحانيون گيلان» را رهبري كرد تا با اعمال قدرت علمي و ديني، مانع از ستم و اجحاف مراكز قدرت و مأموران حكومت و شيطنت سياسي در عرصه اجتماع باشد.

اين مجمع متحد و منسجم كه مهمترين علماي گيلان در رأس آن بودند، روابط اجتماعي مستحكم و نفوذ فوق‌العاده‌اي در جامعه گيلان داشت و در جهت مصالح و منافع و رفاه و رستگاري مردم به ويژه تشريح اقتدار شريعت و احكام دين در آن موقعيت خاص، گام‌هاي بلند و سودمندي برداشت. تشكيل اين مجمع و اقدامات قاطعانه آن در امور، براي آيت الله اشكوري پي‌آمدهاي ناگوار و رنج‌هاي فراواني به بار آورد و منجر به تبعيد وي از شهر رشت به روستاهاي دورافتاده و فاقد هرگونه امكانات اوليه آن زمان گرديد.

او سال‌ها تحت نظر بودن و دوري از وطن و خانواده را تحمل كرد و در ماجراي اتحاد شكل و تغيير لباس كه روحانيون را هم خلع لباس مي‌كردند، ايستادگي كرد و رنج و سختي را به جان خريد و ماهها در منزل منزوي و خانه‌نشين بود و از فشار حكومت پهلوي خم به ابرو نياورد تا بر اثر اقدامات علماي اعلام و مراجع نجف اشرف موفق شد خواست خود را به كرسي نشانده و كماكان با مقام شامخ اجتهاد، ملبس به لباس روحانيت باشد.

مجمع روحانيون گيلان بعد از پيشبرد نظرات مراجع تقليد نجف اشرف و توفيق آيت الله اشكوري بر تلبس به لباس روحانيت و عمامه، از اين استقامت و پيروزي براي حفظ حرمت ساير روحانيون استفاده كرده و با اتخاذ تدابيري، اجازه صدور جواز پوشش لباس را براي اهل علم بدست مي‌آورد و به صدور جواز مبادرت مي‌كند. تقاضاها در اين مورد زياد مي شود و سرانجام صدور جواز نيز فراگير مي شود. با اين كيفيت، همه روحانيون گيلان در هر رده علمي كه بوده‌اند، در لباس روحانيت باقي مي‌مانند. با سخت‌گيري‌هايي كه دولت در ساير نقاط كشور داشته، آزادي عمل روحانيون گيلان موجب اين مي شود كه حكومت مورد بازخواست قرار گيرد.

ملي شدن صنعت نفت:

در سال 1329-30 ش. كه نهضت ملي ايران براي كوتاه كردن دست اجانب از كشور و منابع و ذخائر طبيعي آن، آغاز و موضوع ملي شدن نفت ايران مطرح شد، آيت الله اشكوري به تأييد و همگامي با نهضت پرداخت و با صدور اعلاميه و فتواي ديگر در تجهيز مردم گيلان و محافل فعال همت گماشت. نظر قاطع و فتواي ايشان بر ملي نمودن نفت و ذخائر ديگر و طرد اجانب، استوار بود و نقش مؤثري در پشتيباني عمومي از ملي شدن اين سرمايه مهم كشور داشت.[۹]

متن فتوای ایشان چنین است: بسم الله الرحمن الرحيم. راجع به ملي كردن صنعت نفت ايران، فتوا و رأي اينجانب را خواسته بوديد، لزوماً اعلام مي‌دارد چون معدن نفت لَوْخُلِّيَ داخلي و طبعه و همچنين ساير معادن مهمه از ذخاير ارضي و غيره جزء عوايد مسلمين ايران و اندوخته بيت المال است، اصلح به حال مسلمانان ايران آن است كه ملي شود و منافع آن صرف حفظ نظم و امنيت حدود و ثغور مملكت و ايجاد رفاه و آسايش جهت ملت و رفع فلاكت و ادبار مردم گردد، چه رسد به مسأله «نفت جنوب» بالخصوص كه وسيله مداخلات نامشروع و سوءاستفاده‌ها و پايگاه تبليغات و تصميمات و عمليات خانمان سوز اجانب در امور كشور و ملت ايران مي‌باشد. تسليط بيگانگان و كفار بر اموال و نواميس مسلمين، حرام و بر تمام مسلمين ايران لازم و واجب و وظيفه ملي و ديني آنان است كه با اهتمام مخصوص براي استفاده حق مسلم و حتمي خود از چنگال اجانب سعي و كوشش نمايند. و براي سعادت ايرانيان و رفع تجاوز و تعدي و قلع مظالم و اجحافات ستمكاران بايد صنعت نفت در سراسر كشور ملي گردد تا استقلال سياسي و اقتصادي ميسر و از انحطاط و اضمحلال ايران جلوگيري به عمل آيد.[۱۰]

سید حسن معصومی از دیدگاه علما

آيات بزرگوار و اساتيد برجسته حوزه علميه نجف اشرف در طي اجازات اجتهاد به وي، مقام علمي و منزلت ديني و اجتماعي وي را با عباراتي بسيار مستحكم و ارزشمند و ستودني، اين گونه به رشته تحرير درآورده‌اند:

سيد ابوالحسن اصفهاني: ...و بعد فان جناب العالم الفاضل المهذب الكامل الجليل النبيل صاحب الفكرة القويمة والسليقة المستقيمة السيد حسن نجل المرحوم حجة الاسلام السيد ابوالقاسم الاشكوري اعلي الله مقامه...

آيت الله حاج شيخ شعبان گيلاني: ...فان جناب السيد الجليل والعالم النبيل والفاضل الكامل صفوة العلماء الاعلام و مصباح الظلام و ملاذ الاسلام و معدن التقي والسداد و مركز الهداية و الرشاد فرع شجرة النبوة و ثمرة دوحة الامامه مؤيّد الشرع المبين السيد حسن آقا الجيلاني الاشكوري...

آيت الله سيد حسين غروي النجفي الاشكوري (عموي بزرگوار معظم‌له): ان العالم والفاضل الورع الكامل علم الاعلام و صفوة العلماء العاملين العظام ملاذ الاسلام والمسلمين حضرة المستطاب السيد السند آقا سيد حسن آقا النجفي الاشكوري...

شيخ الواعظين حاج نصرالله لاهوتي اشكوري: در سال 1324 شمسي به عتبات عاليات مشرف شدم و براي درك محضر حضرت آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني، مرجع اعظم تقليد، با رخصت قبلي شرفيات حضور گرديدم. در مجلس با عظمت آيت الله كه جمعي از علماي عجم و عرب حضور داشتند، آيت الله مرا كه مهماني از اشكور گيلان بودم، در كنار مصطبه (تشك) خويش جاي داد و ضمن تفقد مخصوص از آيت الله سيد حسن اشكوري فرمود: «ايشان اگر در نجف مي‌ماندند، نوبت به ما نمي‌رسيد!».[۱۱]

شيخ حسن شمس گيلاني: المولي السيد حسن بن سيد ابوالقاسم الاشكوري الجيلاني كان عالماً فاضلاً اديباً شاعراً؛ آن جناب از برجسته‌ترين علماي گيلان و از اعاظم اهل فضل و دانش است. امروزه در گيلان به مثل آن جناب در ادبيات و سرودن شعر عربي كسي نيست. ذوق شعري آن جناب بسيار عالي است. مولانا مردي است آزاد و غني الطبع و خوش فكر و معاش آن از راه فلاحت است؛ به هيچ وجه از ممر روحانيت ارتزاق ننموده و اشعار عربي و فارسي زياد گفته است.[۱۲]

تأليفات سید حسن معصومی اشکوری

آيت الله سيد حسن اشكوري تأليفات فقهي و اصولي و ديوان شعري دارد كه برخي از آنان به زيور طبع آراسته شده است. تأليفات ايشان به شرح زير است:

  • 1. حاشيه بر كفاية الاصول استادش آخوند خراساني.
  • 2. منظومه دوره علم اصول، با بيش از دو هزار بيت و در يك صد و پنجاه موضوع كه در سلاست و بلاغت و اختصار و انسجام بي‌نظير و نزد اهل علم شاهكاري است.
  • 3. آذركده؛ ديوان شعري اين عالم بزرگوار «آذركده» نام دارد و تخلص شعري ايشان «حسيني» است. تمام اشعار اين كتاب كه بالغ بر 213 صفحه است، همه در مدح و مرثيه اهل بيت علیهم السلام مي‌باشد. وي در فارسي اقتدا به هيچ شاعري نكرده و تمام اشعار وي به وجه مُخَمَّس و مُسدّس است كه اگر آن را فرهنگ و ادبيات عاشوراي حسيني بدانيم، چيزي گزاف نگفته‌ايم.

اين ديوان چندين بار چاپ شده و آخرين بار نيز انتشارات هدايت رشت در 4000 نسخه در سال 1374 ش. چاپ نموده است. اين ديوان به دو صورت عربي و فارسي تهيه و تدوين شده است. درباره فصاحت و لطافت ادبي شعر ايشان، مرحوم حاجي مرتضي كسائي (م 1354 ش) - كه علاوه بر دانائي و توانائي در سخن و خطابت، از موهبت الهي حُسن صوت برخوردار بود - گفته است: «اينجانب در سال 1308 ش. با چند تن از علماي قم و گيلان از جمله آقا شيخ عباس قمي معروف، صاحب مفاتيح الجنان از راه دريا همراه و همسفر بوديم. به قاعده مرسوم و امكانات زمان ناگزير مي‌بايست صحاري گرم عربستان را با گردونه‌هاي بي‌سقف و راحله به ويژه در شب طي كرد. من هم با ساير راهيان قافله كه اغلب عرب بودند، در گردونه‌اي سرباز از مكه به منا، كه مسافت متنابهي به نظر مي‌رسيد، مي‌رفتم براي تسلط به اين محفل و رفع خمودي همسفران، مانع را مفقود و مقتضي را موجود ديدم؛ گوشه احرام را به سر كشيده و در گوشه‌اي از گردونه غنوده با تحريري گيرا و دلچسب قصيده‌اي عربي از قصائد سروده مولانا سيد حسن اشكوري را در مدح حضرت ختمي مرتبت پيغمبر صلی الله علیه و آله با صوتي جلي و رثا شروع به خواندن كردم. در طول مدت، نفس‌ها در سينه ساكت بود و صدا از كسي بلند نمي‌شد مگر در مواقعي كه تجديد نَفَس ضرورت داشت؛ بانگ احسنت احسنت اعراب در فضا طنين انداز مي‌شد و سكوت را مي‌شكست. پس از ختم قصيده، حضار با پي‌جوئي و تفحص خاص پرسش مي‌كردند: اين قصيده غرا از كدام شاعر برجسته عرب است و خواننده آن از كدام كشور عربي است؟ موقعي كه توضيح مي‌دادم سروده، از اديبي است عجمي و خواننده آن عجم، باور نمي‌كردند كه عجمي بدين سلاست و بلاغت و شيوائي شعر عربي بسرايد...».[۱۳]

وفات ایشان

آيت الله حاج سيد حسن معصومي اشكوري قريب به 80 سال در اين جهان زندگي كرد و عمرش را صرف خدمت به اسلام و مسلمين و همياري به همنوعان خصوصاً محرومان و مبارزه با اجانب و بيگانگان، نمود. سرانجام در طي مدت يك دوره بيماري در سال 1374 ق. (1334 ش) در رشت دارفاني را وداع گفت و با تشييع از سوي اقشار گوناگون آن سامان، پيكر پاكش به قم منتقل و با حضور كم‌نظير علما و روحانيان در جوار حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، بالاسر حرم (مقبرة العلماء) مدفون گرديد. مجالس ترحيم و باشكوهي در نجف اشرف، قم و خصوصاً در گيلان براي آن مرحوم منعقد گرديد. عاش سعيداً و مات سعيداً.

تذكر: پسرعموي اين بزرگوار نيز آيت الله سيد حسن حسيني اشكوري نام داشت. (حدود 1295-1367 ق) و او نيز از شاگردان ميرزاي رشتي و آخوند خراساني و... بود و با وي تشابه اسمي داشته است. وي در سال 1367 ق. در نجف اشرف رحلت كرد و در همان سرزمين پاك مدفون شد.[۱۴]

پانویس

  1. اعيان الشيعه، ج 2، ص 416؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 135؛ الذريعه، ج 3، ص 133.
  2. ديوان آذركده، آيت الله سيد حسن اشكوري، ص 15، چاپ هدايت، رشت، سال 1374 ش.
  3. اماكن مذهبي و بقاع متبركه شهرستان رودسر، اصغر عليزاده رودسري وي نام بيش از 50 نفر از سادات و علماي معصومي اشكوري را در كتابش آورده است.
  4. شرح حال آيت الله سيد حسن معصومي اشكوري در منابع ذيل آمده است: ريحانة الادب، ج 1، ص 79؛ تاريخ علما و شعراي گيلان، ص 122؛ نام‌ها و نامداران گيلان، جهانگير سرتيپ پور، ص 15؛ لغت نامه دهخدا، فصل اول، ص 2685؛ كتاب بعيةالطالب في حاشيةالمكاسب، چاپ اول، ج 1، ص 1؛ روزنامه گيلان ما، اسفند سال 1329 ش شماره 65؛ زندگي نامه، حجةالاسلام حاج سيدابوالقاسم عدناني بلخي، مدرس حوزه علميه مشهد، روزنامه سايبان، رشت، 1344 ش، از شماره 9374 الي 9377.
  5. ديوان آذركده، ص 20.
  6. آيت الله حاج سيد محمود مجتهد روحاني - از شاگردان صاحب جواهر و شيخ انصاري و از علماي طراز اول گيلان و اعلم علماي رشت و داراي مرجعيت و رياست شرعيه در آن سامان - چهره‌اي فقيه، اصولي، مبارز متقي بود. (تاريخ علما و شعراي گيلان، ص 118).
  7. نام‌ها و نامداران گيلان، ص 15.
  8. ديوان آذركده، ص 31.
  9. آئينه در آفتاب، نوشته فرزند بزرگوارش سيد ابوالقاسم معصومي اشكوري، ص 36.
  10. همان، ص 37.
  11. ديوان آذركده، ص 42.
  12. تاريخ علما و شعراي گيلان، ص 118.
  13. آذركده، ص 33.
  14. تراجم الرجال، سيد احمد حسيني اشكوري، ص 257.

(*). آيت الله حاج سيد احمد محدث اشكوري.


('). فرس ماژور شاهي.


منابع

محمدتقي ادهم‌نژاد, ستارگان حرم، جلد 15، صفحه 58-77