فهم قرآن: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | {{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | ||
− | |||
− | + | مقصود از فهم قرآن، کشف و دست یابی به مقصود و مراد خداوند است | |
− | + | «فهم» در لغت به معنای شناختن یا تعقل آمده است،<ref>فراهیدى، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۰ ق، چاپ دوم، ج۴، ص ۶۱.</ref> «فهمتُ الشیء» یعنی عرفتُه یا عقلته. برخی آن را شناختن با قلب معنا کرده اند.<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، سال ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم، ج۱۲، ص ۴۶۰.</ref> و معادل فارسی آن را دانستن می گویند.<ref> قرشى، سید على اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ ش، چاپ ششم، ج۵، ص ۲۰۵.</ref> ماده فهم در [[قرآن|قرآن کریم]] تنها یکبار به کار رفته است: {{متن قرآن|«فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ...»}}؛<ref>[[سوره انبیاء]]/۷۹.</ref> ما (حکم واقعى) آن را به [[حضرت سلیمان علیه السلام|سلیمان]] فهماندیم... . | |
+ | |||
+ | اهل لغت ماده فهم را برای معانی دانسته و بکار بردن آن را برای ذوات صحیح نمی دانند؛ مثل «فهمت الکلام»، ولى «فهمت الرّجل» صحیح نیست.<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص۲۰۵.</ref> و فهم قرآن هم از باب معانی است، می خواهد مطالبی را به انسان منتقل کند؛ از این جهت که خداوند در قرآن کریم برای ایراد مقاصد خود از زبان عربی استفاده کرده، معانی را از ماوراء طبیعت در شبکه الفاظ با چینش [[بلاغت|بلاغی]] فوق العاده [[معجزه|اعجازانگیز]]، قرار داده است. | ||
+ | |||
+ | == امکان فهم قرآن == | ||
+ | از اين كه آيات قرآن ما را به تدبر در آن دعوت مي كند معلوم مي شود كه قرآن براي هر كسي قابل فهم است. اگر اين طور نبود امر به تدبر در آن لغو و بيهوده بود و خداوند هم سخن لغو و بيهوده نمي گويد. با اين وجود برخي خيال مي كنند كه قرآن براي ما قابل فهم نيست. با اين حرف، قرآن محدود به خواندن مي شود و درك معاني براي ما امكان ندارد. تاكيد قرآن به تدبر آن هم در چهار بار، نشان از باطل بودن اين نظريه دارد. | ||
+ | |||
+ | از آياتى از قرآن كه امر به تدبّر مى كند به خوبى استفاده مى شود كه قرآن براى هر كس قابل فهم است، ولى به مقدار بضاعت علمى، و اگر قابل فهم نبود امر به تدبّر لغو بود و خداوند بزرگتر از آن است كه سخن لغو گويد، پس آنچه بعضى فكر مى كنند قرآن قابل فهم ما نيست و كتابى فوق فهم ما است، اينها يا عالمانه و يا جاهلانه قرآن را طرد مى كنند و متوجّه نيستند. ما فكر مى كنيم به طرفدارى از اين كتاب الهى سخن مى گويند و ظاهر سخن آنها هم زيبا است، ولى اگر در سخن آنها دقت شود، مفهوم حرفشان اين است كه: قرآن را بايد فقط خواند و از متن زندگى و جامعه كنار گذارد، زيرا فقط الفاظى مى خوانیم ولی معانى آن را درك نمى كنيم، آيا از خود نبايد بپرسيم اگر قرآن قابل تدبّر و درك نيست چرا فقط در خود قرآن چهار مرتبه امر به تدبّر شده، و اين غير از مواردى است كه امر به تفكر و تفقّه و غيره شده است يعنى فقط ماده (تدبّر) اين قدر مورد تأكيد قرار گرفته است. «أَفَلَايَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»(1) آيا نخوانده اند كه خداوند غايت انزال قرآن را تدبّر در آيات آن و تذكر قرار داده است: «كِتَابٌ اَنزَلنَاهُ اِلَيكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ اُولُوا الاَلبَابِ»(2)؛ (اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كرده ايم، تا در آيات آن تدبر كنند، و صاحبان مغز [و انديشه] متذكّر شوند).(3) | ||
+ | |||
+ | با استناد به ادله ذیل می توان اثبات كرد كه قرآن قابل فهم است: | ||
+ | |||
+ | ==== 1. عقلایی بودن زبان قرآن ==== | ||
+ | قرآن كریم بر اساس اصول محاورهٔ عقلایی با مردم سخن گفته و دلیلی بر كاربرد شیوه جدیدی در بیان قرآن وجود ندارد؛ بنابراین همانگونه كه محاورات دیگران قابل فهم است، آیات قرآن نیز فهم میشود و مخاطبان نیز فهم خود را درست میشمارند. اگر اینگونه برداشت و فهم زبان قرآن شیوهای نادرست یا مخالف با مقصود خداوند از آیات میبود، لازم بود به روشنی به همه ابلاغ شود تا مردم دچار كژفهمی نشده و هدف از نزول قرآن كه هدایت مردم است، از میان نرود.(1) | ||
+ | |||
+ | ==== 2. هماوردخواهی قرآن ==== | ||
+ | پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برای اثبات حقانیت رسالت خود، مخالفان را به آوردن كتابی همانند قرآن فراخوانده است. لازمهٔ این فراخوان، قابل فـهم بودن قـرآن است تا | ||
+ | ----1. عقلایی بودن زبان قرآن را از برخی آیات نیز میتوان فهمید؛ مانند آیاتی كه نزول قرآن را به زبان عربی آشكار میدانند؛ از جمله نحل، 103 و شعرا، 195. | ||
+ | |||
+ | ﴿ صفحه 64 ﴾ | ||
+ | |||
+ | مخالفان با فهم محتوا و آگاهی از جنبههای گوناگون اعجازی آن همانندآوری كنند. اگر قرآن قابل فهم نباشد یا فهم فراخوان شدگان برخلاف مقصود خدا و یا منوط به تأیید آن از سوی معصومان باشد، مبارزطلبی قرآن بیمعنا خواهد بود؛ زیرا منكران قرآن برای سخنان معصومان اعتباری قائل نیستند.(1) | ||
+ | |||
+ | ==== 3. فراخوان تدبر در آیات ==== | ||
+ | خداوند تعالی در آیاتی تدبر در قرآن را هدف نزول دانسته است: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْكَ مُبَارَكٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛(2)این كتابی بابركت است كه بر تو فرو فرستادیم تا در آیات آن بیندیشند و خردمندان متذكر شوند». همچنین از تدبر در آیات ستایش كرده، و تدبر نكردن در آن را نكوهیده است: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(3)آیا در قرآن نمیاندیشند یا آنكه قفلها بر دلها (ی آنان) است؟» «أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِینَ؛(4)آیا در این گفتار (قرآن) نیندیشیدند یا آن كه چیزی برایشان آمده كه بر پدران نخستینشان نیامده است؟» و نیز تدبر در قرآن را راهی برای فهم یكی از ابعاد اعجاز قرآن دانسته است: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا كَثِیرًا؛(5)آیا در قرآن نمیاندیشند | ||
+ | ----1. هماوردخواهی (تحدی) قرآن، از امور مسلم تاریخی است و افزون بر شواهد مختلفی كه در كتابهای تاریخی درباره آن وجود دارد، چندین آیه قرآن نیز، بر آن دلالت دارد؛ از جمله آیات 23 و 24 بقره، 38 یونس و 13 هود. ر.ك: همین كتاب، ج 1، ص 109 به بعد. | ||
+ | |||
+ | 2. ص، 29. | ||
+ | |||
+ | 3. محمد، 24. | ||
+ | |||
+ | 4. مؤمنون؛ 68. | ||
+ | |||
+ | 5. نساء، 82. | ||
+ | |||
+ | ﴿ صفحه 65 ﴾ | ||
+ | |||
+ | (تا دریابند كه) اگر از سوی غیر خدا میبود، ناهماهنگی فراوانی در آن مییافتند».(1)بر اساس این آیات، فهم قرآن و تدبر در آن نه تنها امری ممكن، بلكه لازم است. | ||
+ | |||
+ | ==== 4. ویژگیهای قرآن ==== | ||
+ | برخی اوصاف قرآن كریم كه در آیات متعددی آمده است، بر قابل فهم بودن قرآن دلالت دارد؛ مانند نور و بیان و تبیان: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْكُمْ نُورًا مُّبِینًا؛(2)و نوری آشكار به سوی شما فرستادیم.»، «هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ؛(3)این (كتاب) روشنگری برای مردم است.»، «وَنَزَّلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ تِبْیَانًا لِّكُلِّ شَیْءٍ؛(4)و بر تو كتاب را فرو فرستادیم كه بیانگر همه چیز است.» و «وَهَـذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ؛(5) و زبان قرآن، زبان عربی روشن است». | ||
+ | |||
+ | این ویژگیها و همانندهای آن،(6)بیانگر امكان فهم آیات قرآن كریم است؛ زیرا بیان و تبیان، آن است كه مطلبی را آشكارا بازگوید. نور آن است كه خود روشن و دیگر چیزها را در پرتو شعاع خود روشن سازد. اگر قرآن ـ دستكم در مراحل ابتدایی فهم ـ جز با بیان معصومان قابل فهم نباشد، اوصاف پیشگفته بر آن صادق نخواهد بود؛ زیرا چیزی كه قابل فهم نیست، چگونه نور و تبیان و مبین است؟ | ||
+ | ----1. فهم آیات صریح قرآن، از دایرهٔ بحث خارج است و مخالفان نیز، به قابل فهم بودن اینگونه آیات معترفند؛ بنابراین استدلال به این آیات كه دلالت صریح بر قابل فهم بودن قرآن دارد، «دور» باطل نیست. | ||
+ | |||
+ | 2. نساء، 174. | ||
+ | |||
+ | 3. آل عمران، 138. | ||
+ | |||
+ | 4. نحل، 89 . | ||
+ | |||
+ | 5. نحل، 103. | ||
+ | |||
+ | 6. مانند بیّنه، برهان، موعظه، ذكری، تذكره، ذكر، بشیر، نذیر، عذر، نذر و... ر.ك: همین كتاب، ج 1، ص 35، 36، 44 و 46. | ||
+ | |||
+ | ﴿ صفحه 66 ﴾ | ||
+ | |||
+ | ==== 5. روایات ==== | ||
+ | دستههای مختلفی از روایات نیز، بر امكان فهم همگانی قرآن دلالت دارد: | ||
+ | |||
+ | ==== ـ روایات بیانگر ضرورت تدبّر در قرآن ==== | ||
+ | پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) فرموده است: «تدبّروا القرآن و افهموا آیاته؛(1)در قرآن بیندیشید و آیاتش را بفهمید». و نیز فرمود: | ||
+ | |||
+ | «ویل لمن لاكها بین فكّیه و لم یتأمل فیها؛(2)وای بر آن كه قرآن را در میان دو فكّ خود بجود و در آن نیندیشد». امام علی(علیه السلام) فرموده است: «الا لا خیر فـى قرائة لیس فیها تدبّر؛(3)آگاه باشید! در خواندنی كه اندیشه در آن نباشد، هیچ خیری نیست». | ||
+ | |||
+ | پیشفرض پذیرفته شده در این روایات، امكان فهم قرآن برای غیر معصومان است؛ زیرا تا نوشتهای برای مردم قابل درك نباشد، آنان را به تدبّر در آن فرمان نمیدهند. | ||
+ | |||
+ | ==== ـ روایات بیانگر انواع آیات قرآن ==== | ||
+ | برخی روایات در مقام دستهبندی معارف مستفاد از آیات قرآن، فقط یك بخش از آنها را دور از فهم مردم دانسته است و درك دیگر بخشها را برای آنان ممكن میداند. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «كتاب الله علی اربعة اشیاء: علی العبارة والاشارة واللطائف والحقائق. فالعبارة للعوام والاشارة للخواص واللطائف للاولیاء والحقائق | ||
+ | ----1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 37، ص 132 و 209. | ||
+ | |||
+ | 2 . همان، ج 69، ص 350. | ||
+ | |||
+ | 3 . ورام بن ابی فراس مالكی اشتری، تنبیه الخواطر و نزههٔ النواظر، ج 1، ص 300 و محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج 1، ص 36. | ||
+ | |||
+ | ﴿ صفحه 67 ﴾ | ||
+ | |||
+ | للانبیاء؛(1)(معارف) قرآن شامل چهار بخش عبارتها، اشارتها، لطایف و حقایق است. عبارتها برای عامه مردم، اشارتها برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق ویژه انبیاست». | ||
+ | |||
+ | ==== ـ روایات بیانگر چگونگی فهم قرآن ==== | ||
+ | امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ؛(2)نون، سوگند به قلم و آنچه مینویسند.» بر ثبت همه حوادث عالم از گذشته و آینده به وسیله قلم در كتاب مكنون الاهی تأكید كرده و آن را اصل برای دیگر نسخهها برشمردند و فرمودند: «أولستم عرباً؟ فكیف لا تعرفون معنی الكلام واحدكم یقول لصاحبه انسخ ذلك الكتاب، أولیس انما ینسخ من كتاب آخر من الاصل؟ وهو قوله: «إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛(3)آیا عرب نیستید؟ پس چگونه معنای سخن را نمیفهمید در حالی كه یكی از شما به همنشین خود میگوید این كتاب را نسخهبرداری میكنم آیا چنین نیست كه از كتاب دیگری كه اصل است نسخهبرداری میكند؟ و آن سخن خداست «راستی كه ما (از) آنچه میكردید رونوشت میگرفتیم».(4) | ||
+ | ----1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 24، ص 237. | ||
+ | |||
+ | 2. قلم، 1. | ||
+ | |||
+ | 3. جاثیه، 29. | ||
+ | |||
+ | 4. «فحدثنی ابی عن ابن ابی عمیر عن عبدالرحمن (عبدالرحیم ط) القصیر عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن «ن والقلم»، قال: ... فهو الكتاب المكنون الذی منه النسخ كلها، أولستم عربا فكیف لا تعرفون معنی الكلام، واحدكم یقول لصاحبه انسخ ذلك الكتاب أولیس انما ینسخ من كتاب اخذ من الاصل وهو قوله: إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ... . علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 379 و 380 و عبدعلی حویزی، نور الثقلین، ج 5، ص 6. | ||
+ | |||
+ | ﴿ صفحه 68 ﴾ | ||
+ | |||
+ | در این روایت در شرح مراد از آیه، به كاربرد عرفی یكی از واژگان به كار رفته در آیه دیگرِ مرتبط با آن استناد شده و فهم همگانی از آن واژه، ملاكِ فهم مقصود خداوند از آیه قرار گرفته است؛ بنابراین آگاهان به زبان عربی با توجه به معانی واژهها و ساختار ادبی (صرفی، نحوی و بلاغی) كلام عربی كه زبان قرآن است، میتوانند به فهم مقصود خداوند از این كتاب دست یابند. | ||
+ | |||
+ | عبدالاعلی مولی آل سام از امام صادق(علیه السلام) چنین روایت كرده است: «قلت لابی عبدالله(علیه السلام): عثرت فانقطع ظفری فجعلت علی اصبعی مرارة فكیف اصنع بالوضوء؟ قال یعرف هذا و اشباهه من كتاب الله عزّ و جلّ «مَا جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» امسح علیه؛(1)به امام صادق(علیه السلام) گفتم به زمین افتادم و ناخنم جدا شد و مرهمی بر آن نهادم (اینك) چگونه وضو بگیرم؟ فرمود: این (مسئله) و همانندهای آن از كتاب خدای عزّ و جلّ فهمیده میشود. قرآن میفرماید: خداوند «حرجی (كار دشوار و طاقتفرسا) در دین بر شما قرار نداده است» بر (روی همان) مرهم مسح كن». | ||
+ | |||
+ | این روایت بر قابل فهم بودن قرآن دلالت دارد؛ زیرا اگر غیر معصومان دركی از آیات قرآن نداشتند، لازم بود امام بفرماید: اَعرِفُ هذا وَ اَشبَاهَهُ مِن كِتابِ اللهِ؛ این مسئله و مسائل مشابه آن را من از كتاب خدا میفهمم، در حالی كه فرمود: «یُعرَف» یعنی فهمیده میشود كه به امكان فهم تدبركنندگان در قرآن اشاره دارد. | ||
+ | |||
+ | در روایت دیگری زراره به امام صادق(علیه السلام) میگوید: «الا تخبرنی من این علمت ان المسح ببعض الرأس وبعض الرجلین؟ فضحك فقال: یا زرارة، قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) ونزل به الكتاب من الله عزّ وجلّ لان الله عزّ وجلّ یقول: «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ» فعرفنا ان الوجه كله ینبغى ان یغسل ثم قال: «وَأَیْدِیَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» فوصل الیدین الی | ||
+ | ----1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج24، ص 277 و ج80، ص367. روایات دیگری نیز، بر این مطلب دلالت دارد. برای نمونه ر.ك: همان، ص 289 و ج 46، ص 303. | ||
+ | |||
+ | ﴿ صفحه 69 ﴾ | ||
+ | |||
+ | المرافق فعرفنا انه ینبغی لهما ان یغسلا الی المرفقین ثم فصل بین الكلام فقال: «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ» فعرفنا حین قال: «بِرُؤُوسِكُمْ» ان المسح ببعض الرأس لمكان الباء ثم وصل الرجلین بالرأس كما وصل الیدین بالوجه فقال وارجلكم الی الكعبین فعرفنا حین وصلها بالراس ان المسح علی بعضها...؛(1)آیا به من خبر نمیدهید كه از كجا دانستید كه مسح، به قسمتی از سر و پاهاست؟ حضرت تبسمی كرده و فرمودند: ای زراره، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرموده و قرآن آن را از سوی خدا فرود آورده است؛ زیرا خدای عزّ و جلّ میفرماید: «رویتان را بشویید» فهمیدیم كه همه صورت را باید شست، سپس فرمود: «و دستهایتان را تا آرنج» پس دستها را تا آرنج به (شستن) صورت عطف كرد، فهمیدیم كه باید دستها را تا آرنج شست. سپس رشتة سخن را جدا كرده و فرمود: «سرهایتان را مسح كنید» پس زمانی كه فرمود «بِرُؤُوسِكُمْ» فهمیدیم كه مسح به قسمتی از سر است به خاطر حرف با (كه در ابتدای بِرُؤُوسِكُمْ آمده است) آنگاه پاها را به سر عطف كرد، همانطور كه دستها را به صورت و فرمود «وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَینِ» پس از این عطف فهمیدیم كه مسح بر قسمتی از پاها (واجب) است...» | ||
+ | |||
+ | امام(علیه السلام) به این وسیله شاگردان خود را تربیت میكردند تا راه استدلال به قرآن را فرا گیرند و در این راه از همان شیوهای كه مردم در فهم زبان عربی به كار میبرند، استفاده كردهاند؛ بنابراین هركس با رعایت شرایط و اصول فهم، به قرآن مراجعه كند به مقصود خدا دست خواهد یافت. | ||
+ | |||
+ | ==== ـ روایات بیانگر لزوم تمسّك به قرآن ==== | ||
+ | درروایات متعددی فرمان تمسكبه قرآنآمده است؛ مانند روایت نبوی(صلى الله علیه وآله): «... فاذا | ||
+ | ----1. محمد صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 103 و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 80، ص 289 با اندكی تفاوت. | ||
+ | |||
+ | ﴿ صفحه 70 ﴾ | ||
+ | |||
+ | التبست علیكم الفتن كقطع اللیل المظلم فعلیكم بالقرآن؛(1)زمانی كه فتنهها چون پارههای شب تار شما را فراگیرد بر شماست كه به قرآن روی آورید». در اینگونه روایات امكان فهم قرآن مفروغ عنه دانسته شده است؛ زیرا با فرض عدم امكان فهم آیات، تمسك به قرآن برای رهایی از فتنهها بیفایده خواهد بود. | ||
+ | |||
+ | ==== ـ روایات معیار بودن قرآن در ارزیابی روایات ==== | ||
+ | در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «كل شىء مردود الی كتاب الله والسنّة وكل حدیث لا یوافق كتاب الله فهو زخرف؛(2)هر چیزی به كتاب خدا و سنّت بازگردانده میشود و هر حدیثی كه با كتاب خدا موافق نباشد، باطلی آراسته است». | ||
+ | |||
+ | این روایت به روشنی بر امكان فهم قرآن دلالت دارد؛ زیرا اگر فهم قرآن ممكن نبود، هرگز آن را معیار سنجش روایات سره از ناسره قرار نمیدادند. در روایتی از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «ما جاءكم عنى یوافق القرآن فانا قلته وما جاءكم لا یوافق القرآن فلم اقله؛(3)آنچه از من برای شما نقل میشود كه با قرآن موافق است، گفتة من است و آنچه با قرآن موافق نیست، من نگفتهام». | ||
+ | |||
+ | بر اساس این روایات، قرآن معیار سنجش روایات و در نتیجه قابل فهم دانسته شده است؛ زیرا چیزی كه خود مبهم است و مراد از آن روشن نیست، چگونه ملاك ارزیابی مطالب دیگر تواند بود؟ | ||
==اصول فهم قرآن== | ==اصول فهم قرآن== | ||
− | برای فهم مطالب [[قرآن کریم]] برخی از صاحب نظران در این عرصه، اصولی را در کتاب های [[علوم قرآنی]]، مقالات یا مقدمه تفاسیر بیان کرده اند که | + | برای فهم [[قرآن]] تنها آنچه که برای فهم کلام عربی کافی است، کفایت نمی کند؛ بلکه علاوه بر آن، دانش های دیگری نیز لازم دارد. همچنین از این جهت که قرآن در حدود هزار و چهار صد سال قبل نازل شده، رویدادهای آن زمان برای فهم بهتر قرآن مؤثر است. پس به طور قطع برای فهم معانی قرآن باید اصول و قواعدی را در نظر گرفت که با بهره گیری از آن، قرآن را بفهمیم. باید توجه داشت که معانی قرآن مراتب گوناگون دارد، چنانکه [[معصوم|معصومین]] فرموده اند قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی غیر از آن دارد؛ اما مقصود ما در اینجا از فهمیدن قرآن، درک معانی آن به مقدار آشکارشدن ظاهر کلام برای انسان است. |
+ | |||
+ | برای فهم مطالب [[قرآن کریم]] برخی از صاحب نظران در این عرصه، اصولی را در کتاب های [[علوم قرآنی]]، مقالات یا مقدمه [[تفسیر قرآن|تفاسیر]] خود بیان کرده اند که مهمترین آنها عبارتند از: | ||
*'''۱. در نظر گرفتن قواعد ادبی و لغت عرب:''' | *'''۱. در نظر گرفتن قواعد ادبی و لغت عرب:''' | ||
− | قرآن به زبان عربى و در نهایت فصاحت و [[بلاغت]] نازل شده و مطابق با زبان متداول عصر [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] می باشد. بنابراین در فهم مطالب آن باید شخص به قواعد ادبی ([[صرف]]، [[علم نحو|نحو]]، علوم بلاغت) و لغات عربی آشنایی کافی داشته باشد و می توان گفت نخستین علمی که براى درک و فهم قرآن نیاز داریم و بایستى به آن پرداخته شود، علم الفاظ است.<ref> | + | قرآن به زبان عربى و در نهایت فصاحت و [[بلاغت]] نازل شده و مطابق با زبان متداول عصر [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] می باشد. بنابراین در فهم مطالب آن باید شخص به قواعد ادبی ([[صرف]]، [[علم نحو|نحو]]، علوم بلاغت) و لغات عربی آشنایی کافی داشته باشد و می توان گفت نخستین علمی که براى درک و فهم قرآن نیاز داریم و بایستى به آن پرداخته شود، علم الفاظ است.<ref>ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، سید غلامرضا خسروی، ج۱، ص۱۳۶.</ref> |
*'''۲. در نظر گرفتن روایات تفسیرى:''' | *'''۲. در نظر گرفتن روایات تفسیرى:''' | ||
سطر ۳۰: | سطر ۱۴۹: | ||
*'''۵. در نظر گرفتن شأن نزول و تاریخ نزول:''' | *'''۵. در نظر گرفتن شأن نزول و تاریخ نزول:''' | ||
− | شأن و [[اسباب نزول|سبب نزول]] وقایعی هستند که یک یا چند آیه به سبب آنها نازل شده و از این رو که آیات قرآن متناسب با زمان نزول و وقایع آن زمان بوده اند، می توان به طور قطع گفت که سبب نزول آیات کلید فهم قرآن است.<ref>اسلامى، محمدجعفر؛ شأن نزول آیات، تهران، نشر نى، ۱۳۸۳ ش، چاپ اول، ص۱۰.</ref> همچنین برخی تاریخ نزول را - گرچه یقینی نباشد - مفید و قابل استفاده در فهم قرآن می دانند.<ref>تفسیر احسن الحدیث، ج۱، ص | + | شأن و [[اسباب نزول|سبب نزول]] وقایعی هستند که یک یا چند آیه به سبب آنها نازل شده و از این رو که آیات قرآن متناسب با زمان نزول و وقایع آن زمان بوده اند، می توان به طور قطع گفت که سبب نزول آیات کلید فهم قرآن است.<ref>اسلامى، محمدجعفر؛ شأن نزول آیات، تهران، نشر نى، ۱۳۸۳ ش، چاپ اول، ص۱۰.</ref> همچنین برخی تاریخ نزول را - گرچه یقینی نباشد - مفید و قابل استفاده در فهم قرآن می دانند.<ref>تفسیر احسن الحدیث، ج۱، ص ۱۲؛ سید محمدباقر حجتى، اسباب النزول، ص ۷۱.</ref> |
این ها از جمله مباحث [[علوم قرآنی]] و مبانی تفسیری می باشند که آشنایی با آنها در فهم و تفسیر قرآن لازم است. | این ها از جمله مباحث [[علوم قرآنی]] و مبانی تفسیری می باشند که آشنایی با آنها در فهم و تفسیر قرآن لازم است. | ||
+ | |||
+ | '''6. جامع نگری نسبت به آیات''' | ||
+ | |||
+ | == منابع فهم قرآن == | ||
+ | در آغاز باید توجه کرد که قرآن کریم مراحل مختلفی از معنا دارد و دارای باطنهای متعددی است[8] و ما باید منظور خود را از فهم قرآن بیان کنیم که منظورمان فهم کدام مرحله از معنای قرآن است. | ||
+ | |||
+ | در اینجا منظور ما فهم بطون متعدد قرآن نیست بلکه در این مباحث منظور از فهم، مراد جدی خداوند از آیات قرآن کریم و درک مقصود اصلی آیات است. | ||
+ | |||
+ | بنابراین منظور از منابع فهم قرآن آن چیزهایی است که مفسر به کمک آنها مراد اصلی خداوند را از آیات میفهمد که این منابع در نگاه مفسران مختلفند برخی آنها را بسیار متعدد دانستهاند و چیزهایی مانند کشف و شهود و... را نیز جزء منابع تفسیری شمردهاند. | ||
+ | |||
+ | منابع فهم قرآن | ||
+ | |||
+ | اما آنچه که امروزه بین صاحب نظران به عنوان منابع فهم قرآن کریم مطرح است عمدتا چهار چیز میباشد که عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | 1. قرآن کریم: | ||
+ | |||
+ | منبع بودن قرآن کریم برای فهم خود قرآن یعنی فهم جمعی آیات قرآن و تبیین برخی از آیات فرعی به وسیله آیات اصلی و محوری و این همان روشی است که رسول اکرم(ص) مبین قرآن به آن عمل میکردند.[9] | ||
+ | |||
+ | 2. روایات: | ||
+ | |||
+ | دومین منبع فهم قرآن بعد از خود قرآن کریم روایات هستند، قرآن کریم خود در آیات مختلفی وظیفه بیان و تبیین آیات قرآن را بر عهده پیامبر اکرم (ص) گزارده است و پیامبر اکرم نیز در ادامه رسالت خویش توسط احادیثی مانند حدیث ثقلین این وظیفه را در زمان ائمه به ایشان سپرده است. قرآن کریم در بر دارنده اسرار و رموزی است که فهم آن منحصر به کسی است که مخاطب اوست و پس از وی محول به کسی شده که نماینده و جانشین او به حساب میآید که همان ائمه (ع) هستند.[10] | ||
+ | |||
+ | 3. عقل: | ||
+ | |||
+ | عقل فطرى و سالم از تأثيرات افكار و سليقههاى شخصى نيز، در مسير تفسير، يكى از منابع قابل توجه و تبعيت است زيرا عقل حجت و راهنماى صحيح و معتبر درونى است، همان طور كه پيامبر حجت و راهنماى برونى است.[11] | ||
+ | |||
+ | 4. علم: | ||
+ | |||
+ | درباره منبع بودن علم برای فهم قرآن یا منبع نبودن آن میان مفسرین اختلاف نظر وجود دارد و برخی معتقدند که علم نیز منبع فهم قرآن میتواند واقع شود و برخی معتقدند که علم نمیتواند منبع فهم قرآن واقع شود. | ||
+ | |||
+ | برای نمونه آیت الله جوادی آملی درباره منبع بودن علم برای تفسیر قرآن بر این اعتقادند که علم نمیتواند منبع برای تفسیر باشد، اما میتواند ادله قطعی آن در حد شاهد به کمک مفسر بیاید، ایشان در این باره در تفسیر تسنیم مینویسند: گر چه ره آورد علم را نمىتوان بر قرآن تحميل كرد، ليكن براهين قطعى علمى يا شواهد اطمینان بخش تجربى، تاريخى، هنرى و مانند آن را مىتوان حامل معارف و معانى قرآن قرار داد، به طورى كه در حد شاهد، قرينه و زمينه براى درك خصوص مطالب مربوط به بخشهاى تجربى، تاريخى و مانند آن باشد، نه خارج از آن. [12] | ||
+ | |||
+ | خلاصه آنکه: خود قرآن، احادیث، عقل و علم از منابع فهم قرآن شمرده شدهاند. | ||
+ | |||
+ | پی نوشت ها: | ||
+ | ----[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق، چاپ اول، ص: 788 و فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین، قم، انتشارات هجرت، 1410 ق، چاپ دوم، ج2، ص 160 | ||
+ | |||
+ | [2]. مصطفوى، حسن؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش، ج12، ص 28 | ||
+ | |||
+ | [3]. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ پیشین، ج4، ص: 61 | ||
+ | |||
+ | [4]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، 1414 ق، چاپ سوم، ج12، ص 460 | ||
+ | |||
+ | [5]. قرشى، سید على اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامیة، 1371 ش، چاپ ششم، ج5، ص 205 | ||
+ | |||
+ | [6]. همان | ||
+ | |||
+ | [7]. الأنبياء/79 | ||
+ | |||
+ | [8]. جوادی آملی، عبد الله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، قم، مرکز نشر اسوه، 1378ش، چاپ اول، ص374 | ||
+ | |||
+ | == موانع فهم قرآن == | ||
+ | منظور از فهم قرآن در بحث موانع فهم، دستیابی به معانی ظاهری آیات نیست؛ بلکه منظور اعتقاد داشتن و بهره بردن از آیات قرآن کریم است و الا هر کس به راحتی میتواند معنای ظاهری آیات را درک کند. | ||
+ | |||
+ | موانع فهم قرآن | ||
+ | |||
+ | قبل از شمردن موانع فهم قرآن باید متذکر شویم که قرآن در حجاب نیست و ابهامی ندارد كه دیگران آیاتش را نفهمند، بلكه خود انسان با اعمالش به جایی میرسد که از فهم قرآن بی نصیب میماند. | ||
+ | |||
+ | پس از ذکر این مقدمه موانعی که در مسیر فهم قرآن است را به دو قسمت کلی تقسیم میکنیم: | ||
+ | |||
+ | الف: اعمال و صفات ناپسند: | ||
+ | |||
+ | به طور کلی گناهان در فهم انسان نسبت به قرآن تاثیر میگذارند و بهره بری انسان را از این معارف عالی کم میکنند. اکنون چند نمونه از گناهانی که به خصوص در این باره توسط دانشمندان ذکر شدهاند را میآوریم که عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | 1. کفر و عناد: درباره کفار و معاندان خداوند در قرآن کریم در سه آیه میفرماید: | ||
+ | |||
+ | « جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرا »[9] | ||
+ | |||
+ | «ما بر دلهاى اینها پردههایى افكندهایم تا (قرآن را) نفهمند و در گوشهایشان سنگینى قرار دادهایم (تا صداى حق را نشنوند)!» | ||
+ | |||
+ | از این آیه و آیات شبیه به آن به خوبی استفاده میشود که خداوند بر دل کفار به سبب کفرشان تاریکی نهاده است لذا از فهم قرآن کریم عاجزند.[10] | ||
+ | |||
+ | 2. تکبر و خود بینی: چون تكبّر كنندهگان در ساحت حق فروتنی و تواضع ندارند و در برابر آن قیام میكنند، نه زبانشان به علم و حق گویاست و نه گوش | ||
+ | |||
+ | شنوایی برای شنیدن حق دارند. خداوند درباره اینان میفرماید: | ||
+ | |||
+ | « سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِی الَّذینَ یتَكَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ »[11] | ||
+ | |||
+ | «بزودى كسانى را كه در روى زمین بناحق تكبّر مىورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف مىسازم!» | ||
+ | |||
+ | چنین كسانی نه تنها خود به آیات قرآن كریم گوش فرا نمیدهند، بلكه دیگران را نیز از گوش دادن به آن باز میدارند. | ||
+ | |||
+ | انسان هر اندازه كه در تار و پود خود بینی واقع شود، از خدا بینی محروم است و قرآن را نمیفهمد هر چه بیشتر در خودبینی غوطهور باشد، به همان اندازه از فهم قرآن در حجاب است و هر اندازه از شهوت حیوانی لذّت میبرد، از لذّت قرآنی محروم میشود. | ||
+ | |||
+ | 3. دنیا طلبی: قرآن كریم به همهی انسانها هشدار میدهند كه اگر غرق در امور مادی باشید، جان پاك خود را در طبیعت دفن كرده و خسران دیدهاید. اگر كسی عقل و فطرت خود را در غریزهها و هدفهای طبیعی دفن كند، منبع الهام درونی و تشخیص حق و باطل و تقوا و بدی را نیز دفن كرده است.[12] | ||
+ | |||
+ | ب: تقلید کورکورانه: | ||
+ | |||
+ | تقلید کردن و استقلال نداشتن یکی دیگر از موانع فهم قرآن کریم است.[13] | ||
+ | |||
+ | قرآن کریم در آیات متعددی از مشرکان انتقاد کرده است که چرا خود درباره | ||
+ | |||
+ | سرنوشت خود تصمیم نمیگیرند و از پیشینیان خود تقلید میکنند: | ||
+ | |||
+ | « قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ »[14] | ||
+ | |||
+ | «گفتند: آيا به سراغ ما آمدهاى كه تنها خداى يگانه را بپرستيم، و آنچه را پدران ما مىپرستند، رها كنيم؟! پس اگر راست مىگويى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مىدهى، بياور!» | ||
+ | |||
+ | ج: تفکر نکردن: | ||
+ | |||
+ | تدبر و تفکر در آیات قرآن که حدود ده آیه از قرآن را به خود اختصاص داده است که بعضی از آنها انسان را به تفکر در کل قرآن فرا میخواند و برخی از آنها که بعد از مثل یا نشانهای به خصوص آمده انسان را متوجه آن مثل یا نشانه کرده و فرموده که در آن فکر کنید و عبرت بگیرید. | ||
+ | |||
+ | تفکر در قرآن یعنی دستیابی به گنجینهای که تمامی لوازم سعادت و خوشبختی انسان را داراست زیرا که قرآن معجزهای است از پیامبری که هم اولوالعزم بود و هم خاتم الانبیاء پس رسالت او نیز از طرف زمان و مکان خارج است. | ||
+ | |||
+ | خلاصه اینکه: اعمال و صفات ناپسند، تقلید کورکورانه، تفکر نکردن سه مانع مهم برای فهم درست قرآن میباشد. | ||
+ | |||
+ | پی نوشت ها: | ||
+ | ----[1]. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، دار صادر، بیروت، سال: 1414 ق، چاپ: سوم، ج8، ص: 343 و فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق، چاپ: دوم، ج2، ص: 163 | ||
+ | |||
+ | [2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق، چاپ: اول، ص: 779 | ||
+ | |||
+ | [3]. قرشى، سید على اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامیة، 1371 ش، چاپ: ششم، ج6، ص: 292 | ||
+ | |||
+ | [4]. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ همان، ج4، ص: 61 | ||
+ | |||
+ | [5]. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ همان، ج12، ص: 460 | ||
+ | |||
+ | [6]. قرشى، سید على اكبر؛ همان، ج5، ص: 205 | ||
+ | |||
+ | [7]. همان | ||
+ | |||
+ | [8]. الأنبياء/79 | ||
+ | |||
+ | [9]. الأنعام/25، الإسراء/46، الكهف/57 | ||
+ | |||
+ | [10]. داور پناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فى تفسیر القرآن، انتشارات صدر، تهران، 1375 ش، چاپ: اول، ج12، ص: 107 | ||
+ | |||
+ | [11]. الأعراف/146 | ||
+ | |||
+ | [12]. جوادی آملی، عبد الله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، قم، مرکز نشر اسوه، 1378ش، چاپ: اول، ص365 | ||
+ | |||
+ | [13]. كاشفى سبزوارى، حسين؛ جواهر التفسير، تهران، دفتر نشر ميراث مكتوب، بی تا،، ص: 272 | ||
+ | |||
+ | [14]. اعراف/70 | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۳۸: | سطر ۲۹۱: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * | + | |
+ | *[http://www.pajoohe.ir "اصول فهم قرآن"، دانشنامه پژوهه]، روحالله رضایی، تاریخ بازیابی: ۸ بهمن ۱۳۹۱. | ||
+ | *قرآن شناسی، محمدتقی مصباح یزدی، ج 2 ص64-70. | ||
+ | *[https://www.makarem.ir/maaref/fa/article/index/404005/%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84-%d9%81%d9%87%d9%85-%d8%a8%d9%88%d8%af%d9%86-%c2%ab%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86%c2%bb "قابل فهم بودن قرآن"، سایت آیین رحمت، دفتر آیتالله مکارم شیرازی]. | ||
{{قرآن}} | {{قرآن}} | ||
[[رده:قرآن]] | [[رده:قرآن]] | ||
[[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | [[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] |
نسخهٔ ۱۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۳۷
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
مقصود از فهم قرآن، کشف و دست یابی به مقصود و مراد خداوند است
«فهم» در لغت به معنای شناختن یا تعقل آمده است،[۱] «فهمتُ الشیء» یعنی عرفتُه یا عقلته. برخی آن را شناختن با قلب معنا کرده اند.[۲] و معادل فارسی آن را دانستن می گویند.[۳] ماده فهم در قرآن کریم تنها یکبار به کار رفته است: «فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ...»؛[۴] ما (حکم واقعى) آن را به سلیمان فهماندیم... .
اهل لغت ماده فهم را برای معانی دانسته و بکار بردن آن را برای ذوات صحیح نمی دانند؛ مثل «فهمت الکلام»، ولى «فهمت الرّجل» صحیح نیست.[۵] و فهم قرآن هم از باب معانی است، می خواهد مطالبی را به انسان منتقل کند؛ از این جهت که خداوند در قرآن کریم برای ایراد مقاصد خود از زبان عربی استفاده کرده، معانی را از ماوراء طبیعت در شبکه الفاظ با چینش بلاغی فوق العاده اعجازانگیز، قرار داده است.
محتویات
- ۱ امکان فهم قرآن
- ۱.۱ 1. عقلایی بودن زبان قرآن
- ۱.۲ 2. هماوردخواهی قرآن
- ۱.۳ 3. فراخوان تدبر در آیات
- ۱.۴ 4. ویژگیهای قرآن
- ۱.۵ 5. روایات
- ۱.۶ ـ روایات بیانگر ضرورت تدبّر در قرآن
- ۱.۷ ـ روایات بیانگر انواع آیات قرآن
- ۱.۸ ـ روایات بیانگر چگونگی فهم قرآن
- ۱.۹ ـ روایات بیانگر لزوم تمسّك به قرآن
- ۱.۱۰ ـ روایات معیار بودن قرآن در ارزیابی روایات
- ۲ اصول فهم قرآن
- ۳ منابع فهم قرآن
- ۴ موانع فهم قرآن
- ۵ پانویس
- ۶ منابع
امکان فهم قرآن
از اين كه آيات قرآن ما را به تدبر در آن دعوت مي كند معلوم مي شود كه قرآن براي هر كسي قابل فهم است. اگر اين طور نبود امر به تدبر در آن لغو و بيهوده بود و خداوند هم سخن لغو و بيهوده نمي گويد. با اين وجود برخي خيال مي كنند كه قرآن براي ما قابل فهم نيست. با اين حرف، قرآن محدود به خواندن مي شود و درك معاني براي ما امكان ندارد. تاكيد قرآن به تدبر آن هم در چهار بار، نشان از باطل بودن اين نظريه دارد.
از آياتى از قرآن كه امر به تدبّر مى كند به خوبى استفاده مى شود كه قرآن براى هر كس قابل فهم است، ولى به مقدار بضاعت علمى، و اگر قابل فهم نبود امر به تدبّر لغو بود و خداوند بزرگتر از آن است كه سخن لغو گويد، پس آنچه بعضى فكر مى كنند قرآن قابل فهم ما نيست و كتابى فوق فهم ما است، اينها يا عالمانه و يا جاهلانه قرآن را طرد مى كنند و متوجّه نيستند. ما فكر مى كنيم به طرفدارى از اين كتاب الهى سخن مى گويند و ظاهر سخن آنها هم زيبا است، ولى اگر در سخن آنها دقت شود، مفهوم حرفشان اين است كه: قرآن را بايد فقط خواند و از متن زندگى و جامعه كنار گذارد، زيرا فقط الفاظى مى خوانیم ولی معانى آن را درك نمى كنيم، آيا از خود نبايد بپرسيم اگر قرآن قابل تدبّر و درك نيست چرا فقط در خود قرآن چهار مرتبه امر به تدبّر شده، و اين غير از مواردى است كه امر به تفكر و تفقّه و غيره شده است يعنى فقط ماده (تدبّر) اين قدر مورد تأكيد قرار گرفته است. «أَفَلَايَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»(1) آيا نخوانده اند كه خداوند غايت انزال قرآن را تدبّر در آيات آن و تذكر قرار داده است: «كِتَابٌ اَنزَلنَاهُ اِلَيكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ اُولُوا الاَلبَابِ»(2)؛ (اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كرده ايم، تا در آيات آن تدبر كنند، و صاحبان مغز [و انديشه] متذكّر شوند).(3)
با استناد به ادله ذیل می توان اثبات كرد كه قرآن قابل فهم است:
1. عقلایی بودن زبان قرآن
قرآن كریم بر اساس اصول محاورهٔ عقلایی با مردم سخن گفته و دلیلی بر كاربرد شیوه جدیدی در بیان قرآن وجود ندارد؛ بنابراین همانگونه كه محاورات دیگران قابل فهم است، آیات قرآن نیز فهم میشود و مخاطبان نیز فهم خود را درست میشمارند. اگر اینگونه برداشت و فهم زبان قرآن شیوهای نادرست یا مخالف با مقصود خداوند از آیات میبود، لازم بود به روشنی به همه ابلاغ شود تا مردم دچار كژفهمی نشده و هدف از نزول قرآن كه هدایت مردم است، از میان نرود.(1)
2. هماوردخواهی قرآن
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برای اثبات حقانیت رسالت خود، مخالفان را به آوردن كتابی همانند قرآن فراخوانده است. لازمهٔ این فراخوان، قابل فـهم بودن قـرآن است تا
1. عقلایی بودن زبان قرآن را از برخی آیات نیز میتوان فهمید؛ مانند آیاتی كه نزول قرآن را به زبان عربی آشكار میدانند؛ از جمله نحل، 103 و شعرا، 195.
﴿ صفحه 64 ﴾
مخالفان با فهم محتوا و آگاهی از جنبههای گوناگون اعجازی آن همانندآوری كنند. اگر قرآن قابل فهم نباشد یا فهم فراخوان شدگان برخلاف مقصود خدا و یا منوط به تأیید آن از سوی معصومان باشد، مبارزطلبی قرآن بیمعنا خواهد بود؛ زیرا منكران قرآن برای سخنان معصومان اعتباری قائل نیستند.(1)
3. فراخوان تدبر در آیات
خداوند تعالی در آیاتی تدبر در قرآن را هدف نزول دانسته است: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْكَ مُبَارَكٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛(2)این كتابی بابركت است كه بر تو فرو فرستادیم تا در آیات آن بیندیشند و خردمندان متذكر شوند». همچنین از تدبر در آیات ستایش كرده، و تدبر نكردن در آن را نكوهیده است: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(3)آیا در قرآن نمیاندیشند یا آنكه قفلها بر دلها (ی آنان) است؟» «أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِینَ؛(4)آیا در این گفتار (قرآن) نیندیشیدند یا آن كه چیزی برایشان آمده كه بر پدران نخستینشان نیامده است؟» و نیز تدبر در قرآن را راهی برای فهم یكی از ابعاد اعجاز قرآن دانسته است: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا كَثِیرًا؛(5)آیا در قرآن نمیاندیشند
1. هماوردخواهی (تحدی) قرآن، از امور مسلم تاریخی است و افزون بر شواهد مختلفی كه در كتابهای تاریخی درباره آن وجود دارد، چندین آیه قرآن نیز، بر آن دلالت دارد؛ از جمله آیات 23 و 24 بقره، 38 یونس و 13 هود. ر.ك: همین كتاب، ج 1، ص 109 به بعد.
2. ص، 29.
3. محمد، 24.
4. مؤمنون؛ 68.
5. نساء، 82.
﴿ صفحه 65 ﴾
(تا دریابند كه) اگر از سوی غیر خدا میبود، ناهماهنگی فراوانی در آن مییافتند».(1)بر اساس این آیات، فهم قرآن و تدبر در آن نه تنها امری ممكن، بلكه لازم است.
4. ویژگیهای قرآن
برخی اوصاف قرآن كریم كه در آیات متعددی آمده است، بر قابل فهم بودن قرآن دلالت دارد؛ مانند نور و بیان و تبیان: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْكُمْ نُورًا مُّبِینًا؛(2)و نوری آشكار به سوی شما فرستادیم.»، «هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ؛(3)این (كتاب) روشنگری برای مردم است.»، «وَنَزَّلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ تِبْیَانًا لِّكُلِّ شَیْءٍ؛(4)و بر تو كتاب را فرو فرستادیم كه بیانگر همه چیز است.» و «وَهَـذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ؛(5) و زبان قرآن، زبان عربی روشن است».
این ویژگیها و همانندهای آن،(6)بیانگر امكان فهم آیات قرآن كریم است؛ زیرا بیان و تبیان، آن است كه مطلبی را آشكارا بازگوید. نور آن است كه خود روشن و دیگر چیزها را در پرتو شعاع خود روشن سازد. اگر قرآن ـ دستكم در مراحل ابتدایی فهم ـ جز با بیان معصومان قابل فهم نباشد، اوصاف پیشگفته بر آن صادق نخواهد بود؛ زیرا چیزی كه قابل فهم نیست، چگونه نور و تبیان و مبین است؟
1. فهم آیات صریح قرآن، از دایرهٔ بحث خارج است و مخالفان نیز، به قابل فهم بودن اینگونه آیات معترفند؛ بنابراین استدلال به این آیات كه دلالت صریح بر قابل فهم بودن قرآن دارد، «دور» باطل نیست.
2. نساء، 174.
3. آل عمران، 138.
4. نحل، 89 .
5. نحل، 103.
6. مانند بیّنه، برهان، موعظه، ذكری، تذكره، ذكر، بشیر، نذیر، عذر، نذر و... ر.ك: همین كتاب، ج 1، ص 35، 36، 44 و 46.
﴿ صفحه 66 ﴾
5. روایات
دستههای مختلفی از روایات نیز، بر امكان فهم همگانی قرآن دلالت دارد:
ـ روایات بیانگر ضرورت تدبّر در قرآن
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) فرموده است: «تدبّروا القرآن و افهموا آیاته؛(1)در قرآن بیندیشید و آیاتش را بفهمید». و نیز فرمود:
«ویل لمن لاكها بین فكّیه و لم یتأمل فیها؛(2)وای بر آن كه قرآن را در میان دو فكّ خود بجود و در آن نیندیشد». امام علی(علیه السلام) فرموده است: «الا لا خیر فـى قرائة لیس فیها تدبّر؛(3)آگاه باشید! در خواندنی كه اندیشه در آن نباشد، هیچ خیری نیست».
پیشفرض پذیرفته شده در این روایات، امكان فهم قرآن برای غیر معصومان است؛ زیرا تا نوشتهای برای مردم قابل درك نباشد، آنان را به تدبّر در آن فرمان نمیدهند.
ـ روایات بیانگر انواع آیات قرآن
برخی روایات در مقام دستهبندی معارف مستفاد از آیات قرآن، فقط یك بخش از آنها را دور از فهم مردم دانسته است و درك دیگر بخشها را برای آنان ممكن میداند. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «كتاب الله علی اربعة اشیاء: علی العبارة والاشارة واللطائف والحقائق. فالعبارة للعوام والاشارة للخواص واللطائف للاولیاء والحقائق
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 37، ص 132 و 209.
2 . همان، ج 69، ص 350.
3 . ورام بن ابی فراس مالكی اشتری، تنبیه الخواطر و نزههٔ النواظر، ج 1، ص 300 و محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج 1، ص 36.
﴿ صفحه 67 ﴾
للانبیاء؛(1)(معارف) قرآن شامل چهار بخش عبارتها، اشارتها، لطایف و حقایق است. عبارتها برای عامه مردم، اشارتها برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق ویژه انبیاست».
ـ روایات بیانگر چگونگی فهم قرآن
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ؛(2)نون، سوگند به قلم و آنچه مینویسند.» بر ثبت همه حوادث عالم از گذشته و آینده به وسیله قلم در كتاب مكنون الاهی تأكید كرده و آن را اصل برای دیگر نسخهها برشمردند و فرمودند: «أولستم عرباً؟ فكیف لا تعرفون معنی الكلام واحدكم یقول لصاحبه انسخ ذلك الكتاب، أولیس انما ینسخ من كتاب آخر من الاصل؟ وهو قوله: «إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛(3)آیا عرب نیستید؟ پس چگونه معنای سخن را نمیفهمید در حالی كه یكی از شما به همنشین خود میگوید این كتاب را نسخهبرداری میكنم آیا چنین نیست كه از كتاب دیگری كه اصل است نسخهبرداری میكند؟ و آن سخن خداست «راستی كه ما (از) آنچه میكردید رونوشت میگرفتیم».(4)
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 24، ص 237.
2. قلم، 1.
3. جاثیه، 29.
4. «فحدثنی ابی عن ابن ابی عمیر عن عبدالرحمن (عبدالرحیم ط) القصیر عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن «ن والقلم»، قال: ... فهو الكتاب المكنون الذی منه النسخ كلها، أولستم عربا فكیف لا تعرفون معنی الكلام، واحدكم یقول لصاحبه انسخ ذلك الكتاب أولیس انما ینسخ من كتاب اخذ من الاصل وهو قوله: إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ... . علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 379 و 380 و عبدعلی حویزی، نور الثقلین، ج 5، ص 6.
﴿ صفحه 68 ﴾
در این روایت در شرح مراد از آیه، به كاربرد عرفی یكی از واژگان به كار رفته در آیه دیگرِ مرتبط با آن استناد شده و فهم همگانی از آن واژه، ملاكِ فهم مقصود خداوند از آیه قرار گرفته است؛ بنابراین آگاهان به زبان عربی با توجه به معانی واژهها و ساختار ادبی (صرفی، نحوی و بلاغی) كلام عربی كه زبان قرآن است، میتوانند به فهم مقصود خداوند از این كتاب دست یابند.
عبدالاعلی مولی آل سام از امام صادق(علیه السلام) چنین روایت كرده است: «قلت لابی عبدالله(علیه السلام): عثرت فانقطع ظفری فجعلت علی اصبعی مرارة فكیف اصنع بالوضوء؟ قال یعرف هذا و اشباهه من كتاب الله عزّ و جلّ «مَا جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» امسح علیه؛(1)به امام صادق(علیه السلام) گفتم به زمین افتادم و ناخنم جدا شد و مرهمی بر آن نهادم (اینك) چگونه وضو بگیرم؟ فرمود: این (مسئله) و همانندهای آن از كتاب خدای عزّ و جلّ فهمیده میشود. قرآن میفرماید: خداوند «حرجی (كار دشوار و طاقتفرسا) در دین بر شما قرار نداده است» بر (روی همان) مرهم مسح كن».
این روایت بر قابل فهم بودن قرآن دلالت دارد؛ زیرا اگر غیر معصومان دركی از آیات قرآن نداشتند، لازم بود امام بفرماید: اَعرِفُ هذا وَ اَشبَاهَهُ مِن كِتابِ اللهِ؛ این مسئله و مسائل مشابه آن را من از كتاب خدا میفهمم، در حالی كه فرمود: «یُعرَف» یعنی فهمیده میشود كه به امكان فهم تدبركنندگان در قرآن اشاره دارد.
در روایت دیگری زراره به امام صادق(علیه السلام) میگوید: «الا تخبرنی من این علمت ان المسح ببعض الرأس وبعض الرجلین؟ فضحك فقال: یا زرارة، قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) ونزل به الكتاب من الله عزّ وجلّ لان الله عزّ وجلّ یقول: «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ» فعرفنا ان الوجه كله ینبغى ان یغسل ثم قال: «وَأَیْدِیَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» فوصل الیدین الی
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج24، ص 277 و ج80، ص367. روایات دیگری نیز، بر این مطلب دلالت دارد. برای نمونه ر.ك: همان، ص 289 و ج 46، ص 303.
﴿ صفحه 69 ﴾
المرافق فعرفنا انه ینبغی لهما ان یغسلا الی المرفقین ثم فصل بین الكلام فقال: «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ» فعرفنا حین قال: «بِرُؤُوسِكُمْ» ان المسح ببعض الرأس لمكان الباء ثم وصل الرجلین بالرأس كما وصل الیدین بالوجه فقال وارجلكم الی الكعبین فعرفنا حین وصلها بالراس ان المسح علی بعضها...؛(1)آیا به من خبر نمیدهید كه از كجا دانستید كه مسح، به قسمتی از سر و پاهاست؟ حضرت تبسمی كرده و فرمودند: ای زراره، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرموده و قرآن آن را از سوی خدا فرود آورده است؛ زیرا خدای عزّ و جلّ میفرماید: «رویتان را بشویید» فهمیدیم كه همه صورت را باید شست، سپس فرمود: «و دستهایتان را تا آرنج» پس دستها را تا آرنج به (شستن) صورت عطف كرد، فهمیدیم كه باید دستها را تا آرنج شست. سپس رشتة سخن را جدا كرده و فرمود: «سرهایتان را مسح كنید» پس زمانی كه فرمود «بِرُؤُوسِكُمْ» فهمیدیم كه مسح به قسمتی از سر است به خاطر حرف با (كه در ابتدای بِرُؤُوسِكُمْ آمده است) آنگاه پاها را به سر عطف كرد، همانطور كه دستها را به صورت و فرمود «وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَینِ» پس از این عطف فهمیدیم كه مسح بر قسمتی از پاها (واجب) است...»
امام(علیه السلام) به این وسیله شاگردان خود را تربیت میكردند تا راه استدلال به قرآن را فرا گیرند و در این راه از همان شیوهای كه مردم در فهم زبان عربی به كار میبرند، استفاده كردهاند؛ بنابراین هركس با رعایت شرایط و اصول فهم، به قرآن مراجعه كند به مقصود خدا دست خواهد یافت.
ـ روایات بیانگر لزوم تمسّك به قرآن
درروایات متعددی فرمان تمسكبه قرآنآمده است؛ مانند روایت نبوی(صلى الله علیه وآله): «... فاذا
1. محمد صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 103 و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 80، ص 289 با اندكی تفاوت.
﴿ صفحه 70 ﴾
التبست علیكم الفتن كقطع اللیل المظلم فعلیكم بالقرآن؛(1)زمانی كه فتنهها چون پارههای شب تار شما را فراگیرد بر شماست كه به قرآن روی آورید». در اینگونه روایات امكان فهم قرآن مفروغ عنه دانسته شده است؛ زیرا با فرض عدم امكان فهم آیات، تمسك به قرآن برای رهایی از فتنهها بیفایده خواهد بود.
ـ روایات معیار بودن قرآن در ارزیابی روایات
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «كل شىء مردود الی كتاب الله والسنّة وكل حدیث لا یوافق كتاب الله فهو زخرف؛(2)هر چیزی به كتاب خدا و سنّت بازگردانده میشود و هر حدیثی كه با كتاب خدا موافق نباشد، باطلی آراسته است».
این روایت به روشنی بر امكان فهم قرآن دلالت دارد؛ زیرا اگر فهم قرآن ممكن نبود، هرگز آن را معیار سنجش روایات سره از ناسره قرار نمیدادند. در روایتی از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «ما جاءكم عنى یوافق القرآن فانا قلته وما جاءكم لا یوافق القرآن فلم اقله؛(3)آنچه از من برای شما نقل میشود كه با قرآن موافق است، گفتة من است و آنچه با قرآن موافق نیست، من نگفتهام».
بر اساس این روایات، قرآن معیار سنجش روایات و در نتیجه قابل فهم دانسته شده است؛ زیرا چیزی كه خود مبهم است و مراد از آن روشن نیست، چگونه ملاك ارزیابی مطالب دیگر تواند بود؟
اصول فهم قرآن
برای فهم قرآن تنها آنچه که برای فهم کلام عربی کافی است، کفایت نمی کند؛ بلکه علاوه بر آن، دانش های دیگری نیز لازم دارد. همچنین از این جهت که قرآن در حدود هزار و چهار صد سال قبل نازل شده، رویدادهای آن زمان برای فهم بهتر قرآن مؤثر است. پس به طور قطع برای فهم معانی قرآن باید اصول و قواعدی را در نظر گرفت که با بهره گیری از آن، قرآن را بفهمیم. باید توجه داشت که معانی قرآن مراتب گوناگون دارد، چنانکه معصومین فرموده اند قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی غیر از آن دارد؛ اما مقصود ما در اینجا از فهمیدن قرآن، درک معانی آن به مقدار آشکارشدن ظاهر کلام برای انسان است.
برای فهم مطالب قرآن کریم برخی از صاحب نظران در این عرصه، اصولی را در کتاب های علوم قرآنی، مقالات یا مقدمه تفاسیر خود بیان کرده اند که مهمترین آنها عبارتند از:
- ۱. در نظر گرفتن قواعد ادبی و لغت عرب:
قرآن به زبان عربى و در نهایت فصاحت و بلاغت نازل شده و مطابق با زبان متداول عصر بعثت می باشد. بنابراین در فهم مطالب آن باید شخص به قواعد ادبی (صرف، نحو، علوم بلاغت) و لغات عربی آشنایی کافی داشته باشد و می توان گفت نخستین علمی که براى درک و فهم قرآن نیاز داریم و بایستى به آن پرداخته شود، علم الفاظ است.[۶]
- ۲. در نظر گرفتن روایات تفسیرى:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حکم قرآن مفسر و مبین قرآن است. چنان که در قرآن می خوانیم: «فَإِنَّما یسَّرْناهُ بِلِسانِک لَعَلَّهُمْ یتَذَکرُونَ»؛[۷] (ما آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختیم، شاید آنان متذکر شوند!) این آیه تفریع است بر تمام مطالب گذشته و منظور از «یسرناه» ظاهراً آسان کردن فهم قرآن است.[۸] بنابراین از این آیه و همچنین از آیه: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ ولَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ».[۹] (و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازىشاید اندیشه کنند!) روشن می شود که گفتار پیامبر در فهم قرآن حجیت دارد و ائمه اطهار نیز این حجیت را از قرآن و از پیامبر اسلام گرفته اند، چنانکه در حدیث ثقلین آمده است.
- ۳. توجه به سیاق آیات:
در مقام فهم و برداشت از قرآن، توجه به سیاق آیات یعنی ملاحظه مجموع آیات و در نظر داشتن سازگارى و هماهنگى مدلول آنها با یکدیگر ضرورى است. نباید آیه یا آیاتى از قرآن را بدون ملاحظه سازگاریش با سایر آیات، بررسى کرد؛ به دلیل این که قرآن مجموعه واحدى است که هدف واحدى را دنبال مىکند. همچنین آیات آن به محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید و... تقسیم مىشوند که باید در کنار هم تفسیر و معنا بیابند.[۱۰]
- ۴. در نظر گرفتن مبانى تفسیر قرآن:
مسائل متعددى وجود دارد که هر گونه موضعگیرى مثبت یا منفى و پذیرش یا عدم پذیرش آنها در تفسیر آیات مؤثر بوده و مفسر باید این مسائل را به نحو صحیح و دقیق فراگرفته و در تفسیر خود، آنها را مبنا قرار دهد. مانند: اعجاز قرآن، حقانیت بیانات قرآنى، جامعیت قرآن، مصونیت قرآن از تحریف، ابدیت قرآن و... .
- ۵. در نظر گرفتن شأن نزول و تاریخ نزول:
شأن و سبب نزول وقایعی هستند که یک یا چند آیه به سبب آنها نازل شده و از این رو که آیات قرآن متناسب با زمان نزول و وقایع آن زمان بوده اند، می توان به طور قطع گفت که سبب نزول آیات کلید فهم قرآن است.[۱۱] همچنین برخی تاریخ نزول را - گرچه یقینی نباشد - مفید و قابل استفاده در فهم قرآن می دانند.[۱۲]
این ها از جمله مباحث علوم قرآنی و مبانی تفسیری می باشند که آشنایی با آنها در فهم و تفسیر قرآن لازم است.
6. جامع نگری نسبت به آیات
منابع فهم قرآن
در آغاز باید توجه کرد که قرآن کریم مراحل مختلفی از معنا دارد و دارای باطنهای متعددی است[8] و ما باید منظور خود را از فهم قرآن بیان کنیم که منظورمان فهم کدام مرحله از معنای قرآن است.
در اینجا منظور ما فهم بطون متعدد قرآن نیست بلکه در این مباحث منظور از فهم، مراد جدی خداوند از آیات قرآن کریم و درک مقصود اصلی آیات است.
بنابراین منظور از منابع فهم قرآن آن چیزهایی است که مفسر به کمک آنها مراد اصلی خداوند را از آیات میفهمد که این منابع در نگاه مفسران مختلفند برخی آنها را بسیار متعدد دانستهاند و چیزهایی مانند کشف و شهود و... را نیز جزء منابع تفسیری شمردهاند.
منابع فهم قرآن
اما آنچه که امروزه بین صاحب نظران به عنوان منابع فهم قرآن کریم مطرح است عمدتا چهار چیز میباشد که عبارتند از:
1. قرآن کریم:
منبع بودن قرآن کریم برای فهم خود قرآن یعنی فهم جمعی آیات قرآن و تبیین برخی از آیات فرعی به وسیله آیات اصلی و محوری و این همان روشی است که رسول اکرم(ص) مبین قرآن به آن عمل میکردند.[9]
2. روایات:
دومین منبع فهم قرآن بعد از خود قرآن کریم روایات هستند، قرآن کریم خود در آیات مختلفی وظیفه بیان و تبیین آیات قرآن را بر عهده پیامبر اکرم (ص) گزارده است و پیامبر اکرم نیز در ادامه رسالت خویش توسط احادیثی مانند حدیث ثقلین این وظیفه را در زمان ائمه به ایشان سپرده است. قرآن کریم در بر دارنده اسرار و رموزی است که فهم آن منحصر به کسی است که مخاطب اوست و پس از وی محول به کسی شده که نماینده و جانشین او به حساب میآید که همان ائمه (ع) هستند.[10]
3. عقل:
عقل فطرى و سالم از تأثيرات افكار و سليقههاى شخصى نيز، در مسير تفسير، يكى از منابع قابل توجه و تبعيت است زيرا عقل حجت و راهنماى صحيح و معتبر درونى است، همان طور كه پيامبر حجت و راهنماى برونى است.[11]
4. علم:
درباره منبع بودن علم برای فهم قرآن یا منبع نبودن آن میان مفسرین اختلاف نظر وجود دارد و برخی معتقدند که علم نیز منبع فهم قرآن میتواند واقع شود و برخی معتقدند که علم نمیتواند منبع فهم قرآن واقع شود.
برای نمونه آیت الله جوادی آملی درباره منبع بودن علم برای تفسیر قرآن بر این اعتقادند که علم نمیتواند منبع برای تفسیر باشد، اما میتواند ادله قطعی آن در حد شاهد به کمک مفسر بیاید، ایشان در این باره در تفسیر تسنیم مینویسند: گر چه ره آورد علم را نمىتوان بر قرآن تحميل كرد، ليكن براهين قطعى علمى يا شواهد اطمینان بخش تجربى، تاريخى، هنرى و مانند آن را مىتوان حامل معارف و معانى قرآن قرار داد، به طورى كه در حد شاهد، قرينه و زمينه براى درك خصوص مطالب مربوط به بخشهاى تجربى، تاريخى و مانند آن باشد، نه خارج از آن. [12]
خلاصه آنکه: خود قرآن، احادیث، عقل و علم از منابع فهم قرآن شمرده شدهاند.
پی نوشت ها:
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق، چاپ اول، ص: 788 و فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین، قم، انتشارات هجرت، 1410 ق، چاپ دوم، ج2، ص 160
[2]. مصطفوى، حسن؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360 ش، ج12، ص 28
[3]. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ پیشین، ج4، ص: 61
[4]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، 1414 ق، چاپ سوم، ج12، ص 460
[5]. قرشى، سید على اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامیة، 1371 ش، چاپ ششم، ج5، ص 205
[6]. همان
[7]. الأنبياء/79
[8]. جوادی آملی، عبد الله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، قم، مرکز نشر اسوه، 1378ش، چاپ اول، ص374
موانع فهم قرآن
منظور از فهم قرآن در بحث موانع فهم، دستیابی به معانی ظاهری آیات نیست؛ بلکه منظور اعتقاد داشتن و بهره بردن از آیات قرآن کریم است و الا هر کس به راحتی میتواند معنای ظاهری آیات را درک کند.
موانع فهم قرآن
قبل از شمردن موانع فهم قرآن باید متذکر شویم که قرآن در حجاب نیست و ابهامی ندارد كه دیگران آیاتش را نفهمند، بلكه خود انسان با اعمالش به جایی میرسد که از فهم قرآن بی نصیب میماند.
پس از ذکر این مقدمه موانعی که در مسیر فهم قرآن است را به دو قسمت کلی تقسیم میکنیم:
الف: اعمال و صفات ناپسند:
به طور کلی گناهان در فهم انسان نسبت به قرآن تاثیر میگذارند و بهره بری انسان را از این معارف عالی کم میکنند. اکنون چند نمونه از گناهانی که به خصوص در این باره توسط دانشمندان ذکر شدهاند را میآوریم که عبارتند از:
1. کفر و عناد: درباره کفار و معاندان خداوند در قرآن کریم در سه آیه میفرماید:
« جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرا »[9]
«ما بر دلهاى اینها پردههایى افكندهایم تا (قرآن را) نفهمند و در گوشهایشان سنگینى قرار دادهایم (تا صداى حق را نشنوند)!»
از این آیه و آیات شبیه به آن به خوبی استفاده میشود که خداوند بر دل کفار به سبب کفرشان تاریکی نهاده است لذا از فهم قرآن کریم عاجزند.[10]
2. تکبر و خود بینی: چون تكبّر كنندهگان در ساحت حق فروتنی و تواضع ندارند و در برابر آن قیام میكنند، نه زبانشان به علم و حق گویاست و نه گوش
شنوایی برای شنیدن حق دارند. خداوند درباره اینان میفرماید:
« سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِی الَّذینَ یتَكَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ »[11]
«بزودى كسانى را كه در روى زمین بناحق تكبّر مىورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف مىسازم!»
چنین كسانی نه تنها خود به آیات قرآن كریم گوش فرا نمیدهند، بلكه دیگران را نیز از گوش دادن به آن باز میدارند.
انسان هر اندازه كه در تار و پود خود بینی واقع شود، از خدا بینی محروم است و قرآن را نمیفهمد هر چه بیشتر در خودبینی غوطهور باشد، به همان اندازه از فهم قرآن در حجاب است و هر اندازه از شهوت حیوانی لذّت میبرد، از لذّت قرآنی محروم میشود.
3. دنیا طلبی: قرآن كریم به همهی انسانها هشدار میدهند كه اگر غرق در امور مادی باشید، جان پاك خود را در طبیعت دفن كرده و خسران دیدهاید. اگر كسی عقل و فطرت خود را در غریزهها و هدفهای طبیعی دفن كند، منبع الهام درونی و تشخیص حق و باطل و تقوا و بدی را نیز دفن كرده است.[12]
ب: تقلید کورکورانه:
تقلید کردن و استقلال نداشتن یکی دیگر از موانع فهم قرآن کریم است.[13]
قرآن کریم در آیات متعددی از مشرکان انتقاد کرده است که چرا خود درباره
سرنوشت خود تصمیم نمیگیرند و از پیشینیان خود تقلید میکنند:
« قالُوا أَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ »[14]
«گفتند: آيا به سراغ ما آمدهاى كه تنها خداى يگانه را بپرستيم، و آنچه را پدران ما مىپرستند، رها كنيم؟! پس اگر راست مىگويى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مىدهى، بياور!»
ج: تفکر نکردن:
تدبر و تفکر در آیات قرآن که حدود ده آیه از قرآن را به خود اختصاص داده است که بعضی از آنها انسان را به تفکر در کل قرآن فرا میخواند و برخی از آنها که بعد از مثل یا نشانهای به خصوص آمده انسان را متوجه آن مثل یا نشانه کرده و فرموده که در آن فکر کنید و عبرت بگیرید.
تفکر در قرآن یعنی دستیابی به گنجینهای که تمامی لوازم سعادت و خوشبختی انسان را داراست زیرا که قرآن معجزهای است از پیامبری که هم اولوالعزم بود و هم خاتم الانبیاء پس رسالت او نیز از طرف زمان و مکان خارج است.
خلاصه اینکه: اعمال و صفات ناپسند، تقلید کورکورانه، تفکر نکردن سه مانع مهم برای فهم درست قرآن میباشد.
پی نوشت ها:
[1]. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، دار صادر، بیروت، سال: 1414 ق، چاپ: سوم، ج8، ص: 343 و فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق، چاپ: دوم، ج2، ص: 163
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق، چاپ: اول، ص: 779
[3]. قرشى، سید على اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامیة، 1371 ش، چاپ: ششم، ج6، ص: 292
[4]. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ همان، ج4، ص: 61
[5]. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ همان، ج12، ص: 460
[6]. قرشى، سید على اكبر؛ همان، ج5، ص: 205
[7]. همان
[8]. الأنبياء/79
[9]. الأنعام/25، الإسراء/46، الكهف/57
[10]. داور پناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فى تفسیر القرآن، انتشارات صدر، تهران، 1375 ش، چاپ: اول، ج12، ص: 107
[11]. الأعراف/146
[12]. جوادی آملی، عبد الله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، قم، مرکز نشر اسوه، 1378ش، چاپ: اول، ص365
[13]. كاشفى سبزوارى، حسين؛ جواهر التفسير، تهران، دفتر نشر ميراث مكتوب، بی تا،، ص: 272
[14]. اعراف/70
پانویس
- ↑ فراهیدى، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۰ ق، چاپ دوم، ج۴، ص ۶۱.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، سال ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم، ج۱۲، ص ۴۶۰.
- ↑ قرشى، سید على اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۱ ش، چاپ ششم، ج۵، ص ۲۰۵.
- ↑ سوره انبیاء/۷۹.
- ↑ قاموس قرآن، ج۵، ص۲۰۵.
- ↑ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، سید غلامرضا خسروی، ج۱، ص۱۳۶.
- ↑ سوره دخان/۵۸.
- ↑ قرشى، سید على اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ ش، چاپ سوم، ج۱۰، ص ۹۳.
- ↑ سوره نحل/۴۴.
- ↑ زارعى، حبیب الله؛ مقاله قواعد فهم قرآن (نگاهی به شش قاعده اصلی)، فصلنامه معرفت، شماره ۲۴.
- ↑ اسلامى، محمدجعفر؛ شأن نزول آیات، تهران، نشر نى، ۱۳۸۳ ش، چاپ اول، ص۱۰.
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، ج۱، ص ۱۲؛ سید محمدباقر حجتى، اسباب النزول، ص ۷۱.
منابع
- "اصول فهم قرآن"، دانشنامه پژوهه، روحالله رضایی، تاریخ بازیابی: ۸ بهمن ۱۳۹۱.
- قرآن شناسی، محمدتقی مصباح یزدی، ج 2 ص64-70.
- "قابل فهم بودن قرآن"، سایت آیین رحمت، دفتر آیتالله مکارم شیرازی.