اوصاف الاشراف (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۷: سطر ۷:
 
|نویسنده=خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی
 
|نویسنده=خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی
  
|موضوع=آداب طریقت
+
|موضوع= عرفان و اخلاق
  
 
|زبان=فارسی
 
|زبان=فارسی
  
|تعداد جلد=1
+
|تعداد جلد=۱
  
 
|عنوان افزوده1=
 
|عنوان افزوده1=
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
  
 
}}  
 
}}  
اوصاف الاشراف رساله ای است که توسط محمد بن محمد بن الحسن الطوسی، معروف به خواجه نصیرالدین طوسی از علمای بزرگ قرن هفتم هجری راجع به چگونگی سیر و سلوک و طلب کمال در شش باب به زبان فارسی نوشته شده است.
+
کتاب '''«اوصاف الأشراف»''' تألیف [[خواجه نصیرالدین طوسى]] (۵۹۷-۶۷۲ ق)، رساله‌ای است به زبان فارسی، که در زمینه [[عرفان]] عملی و بیان مراحل سیر و سلوک از ابتدای راه تا پایان آن نوشته شده است. خواجه در تمامی مراحل، جانب [[شریعت]] و طریقت را گرفته و ارتباط این دو را به خوبی بیان کرده است.
  
این کتاب را خواجه پس از اخلاق ناصری تالیف کرده است و در آن اخلاق اهل سیر و سلوک و قواعد ایشان را به خواهش شمس الدین محمد جوینی وزیر ساخته است. نام این کتاب و مختصری از کتاب جهت معرفی آن در جلد دوم کتاب الذریعه آورده شده است. این رساله را شیخ رکن الدین تعریب کرده است.  
+
==مؤلف==
 +
ابوجعفر نصیرالدین محمد بن محمدحسن طوسى، معروف به [[خواجه نصیرالدین طوسى]] (۵۹۷-۶۷۲ ق)، متکلم، ریاضیدان، فیلسوف و منجم [[ایران|ایرانی]] [[شیعه]]، متولد طوس و متوفی در [[بغداد]] بود. پدرش از علماى طوس بود و خواجه نصیرالدین مقدمات را از پدر فراگرفت و در جوانى به نیشابور رفت و از محضر استادان بزرگ بهره گرفت.
 +
 
 +
خواجه پس از تسلط هلاکوخان مغول، در سال ۶۵۸ ق. از طرف او مأموریت یافت که رصدخانه مراغه را تأسیس کند و به امر هلاکو جمیع اوقاف ممالک [[ایلخانیان|ایلخانى]] در اختیار او قرار گرفت. خواجه توانست رصدخانه عظیمى احداث کند و عالمان بزرگ زمان را در آنجا گرد آورد. او کتابخانه بزرگ و ارزشمندى هم تأسیس کرد. نتیجه کار این گروه تنظیم زیج ایلخانى بود. خواجه تا آخر عمر در خدمت علم باقى ماند و على رغم نفوذ بسیارش، تمایلى به مقامات دنیوى نداشت.
 +
 
 +
از شاگردان خواجه نصیرالدین می توان به [[علامه حلى]]، سید عبدالکریم بن طاووس و [[قطب الدین شیرازی|قطب الدین شیرازى]] اشاره نمود.
 +
 
 +
برخی از تألیفات او عبارتند از: [[اوصاف الاشراف (کتاب)|اوصاف الاشراف]]، [[تجرید الاعتقاد]]، [[اساس الاقتباس (کتاب)|اساس الاقتباس]]، [[اخلاق ناصری (کتاب)|اخلاق ناصرى]]، تحریر اصول اقلیدس، اثبات واجب تعالى، شرح اشارات [[ابن سینا]]، تلخیص المحصل.
  
==مؤلف==
+
== معرفی کتاب ==
ابوجعفر، محمد بن محمد بن حسن طوسى(طوس 597-‌653ش، بغدادمعروف به محقق طوسى و خواجه نصيرالدين طوسى، شاعر، فیلسوف، منجم، متکلم، فقیه و ریاضی دان ایرانی قرن ششم و هفتم قمری. پدرش محمد بن حسن از فقهاى اماميه و محدثان طوس بود. از جمله فعالیتهای  قابل توجه ایشان، ساخت رصدخانه با مشورت علمای ریاضی و ماهران  نجوم در طرف شمال غربى شهر مراغه در بالاى تپه بلندى كه به زبان آذربايجانى، «رصد داغى» (كوه رصد) مشهور است، که در سال 660ق به پایان رسید. از اساتید ایشان، پدرش فخرالدين محمد بن حسن، نورالدين على بن ابى‌منصور محمد الشيعى، شيخ ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانى و برخی از آثار ارزشمند ایشان، تجريد الاعتقاد؛ قواعد العقائد؛ فصول نصيريه؛ تلخیص المحصل؛ رسالة الإمامة يا وجيزه نصيريه می باشد. ایشان در سال 672 ق. در بغداد رحلت نمود و بنا به وصيت خودش در شهر كاظمين مدفون گرديد.
+
[[خواجه نصیرالدین طوسى|خواجه نصیرالدین]] کتاب «اوصاف الاشراف» را پس از کتاب «[[اخلاق ناصری (کتاب)|اخلاق ناصری]]» خود تألیف کرده است و در آن [[اخلاق]] اهل [[سیر و سلوک]] و قواعد ایشان را به خواهش خواجه شمس‌الدین جوینی شرح و توضیح داده است. [[شیخ آقا بزرگ تهرانی]]، نام کتاب را چنین ذکر می‌کند: «اوصاف الاشراف فی السیر و السلوک».
 +
 
 +
گویا این رساله، به سبب انس و الفت خواجه در دهه پایانی عمرش با [[تصوف|متصوفه]] و تأثیر از آنان به رشته تحریر درآمده و خواجه با حفظ دانش [[حکمت|حکمی]] خود، به بررسی روش متصوفه و «اهل الله» در سیر و سلوک پرداخته است.
 +
 
 +
کتاب «اوصاف الاشراف» نثری شیواتر و روانتر از «اخلاق ناصری» دارد و از آنجا که مختصرتر از اخلاق ناصری نیز می‌باشد، بسیار مورد توجه و مراجعه قرار گرفته است. نقشی که این کتاب در پیوند [[تشیع]] و [[تصوف]] ناب دارد، مهم‌ترین ویژگی آن به شمار می‌رود.
 +
 
 +
آنچه در معرفی کتاب «اوصاف الاشراف» باید بررسی شود، شیوه خواجه در ذکر درجات و مراحل سیر و سلوک است و تفاوت آن با دیگر آثار خواجه و همچنین تنظیم و تبویب دیگران در این زمینه است. حرکت سالک و زدودن علایق و تعلقات و گذر از موانع و شرح حالت‌های سالک پس از سیر و سلوک، به خوبی در کتاب ترسیم شده است و همچنان که اشاره شد، خواجه در تمامی مراحل جانب [[شریعت]] و طریقت را گرفته، و ارتباط این دو را به خوبی بیان کرده است. این نکته از بخش بندی کتاب برمی آید، به گونه‌ای که بایسته است سالک نخست و به ترتیب بر مسائل [[ایمان]]، ثبات، [[نیت]]، صدق، [[انابه]] و [[اخلاص]] احاطه یابد، سپس به زدودن موانع توسط اموری مانند [[توبه]]، [[زهد]]، محاسبه، [[مراقبه]] و [[تقوی]] پردازد.
 +
 
 +
این رساله را شیخ رکن‌الدین محمد جرجانی به زبان عربی برگردانده است که به نقل مرحوم [[محمدتقی مدرس رضوی]]، یک نسخه از آن در کتابخانه [[آستان قدس رضوی]] و نسخه دیگر آن در کتابخانه دانشگاه تهران موجود می‌باشد و به سعی آقای مدرسی زنجانی چاپ گردیده است.
 +
 
 +
== محتوای کتاب ==
 +
[[خواجه نصیرالدین طوسی|محقق طوسی]] در مقدمه تمهید چنین بحث می‌کند: «شبهه‌ای نیست که هر کسی چون در خود و افعال خود نگرد، خویشتن را به غیر خویش محتاج داند و محتاج به غیر، ناقص باشد بخود، و چون از نقص خود خبردار شود در باطن او شوقی که باعث او باشد بر طلب کمال پدید آید، پس به حرکتی محتاج شود در طلب کمال و اهل طریقت این حرکت را سلوک خوانند. کسی که به این حرکت رغبت کند شش چیز لازم حال او شود: اول: هدایت حرکت و آنچه از او چاره نباشد تا حرکت میسر گردد، که آن به منزله زاد و راحله است در حرکت ظاهر. دوم: ازاله عوایق و قطع موانع که او را از حرکت و سلوک باز دارند. سوم: حرکتی که به واسطه آن از مبدء به مقصد رسد، و آن سیر و سلوک باشد و احوال سالک در آن حال. چهارم: حال‌هایی که در اثنای سیر و سلوک از مبدء حرکت تا وصول به مقصد بر او گذرد. پنجم: حال‌هایی که بعد از سلوک، اهل وصول را سانح شود. ششم: نهایت حرکت و عدم او، و انقطاع سلوک، که آن را در این موضع فنای در [[توحید]] خوانند. و هر یک از این معانی مشتمل بود بر چند امر، الا نهایت حرکت که در آن تعدد نبود، و ما این شش معنی را در شش باب ایراد کنیم، هر بابی مشتمل بر شش فصل، الا باب آخر که قابل تکثیر نبود.»
 +
 
 +
بنابراین، کتاب «اوصاف الاشراف» دارای شش باب و هر باب در شش فصل (جز باب آخر که در پنج فصل است) به شرح ذیل است:
 +
 
 +
'''باب اول:''' در مبدء حرکت و آنچه از آن چاره نباشد تا حرکت میسر شود؛ و آن مشتمل بر شش فصل است:
 +
 
 +
* فصل اول- در [[ایمان]]
 +
* فصل دوم- در ثبات
 +
* فصل سوم- در [[نیت]]
 +
* فصل چهارم- در [[صدق]]
 +
* فصل پنجم- در [[انابه|انابت]]
 +
* فصل ششم- در [[اخلاص]]
 +
 
 +
'''باب دوم:''' در ازالت عوایق و قطع موانع از سیر و سلوک؛ و آن مشتمل بر شش فصل است:
 +
 
 +
* فصل اول- در [[توبه]]
 +
* فصل دوم- در [[زهد]]
 +
* فصل سوم- در فقر
 +
* فصل چهارم- در ریاضت
 +
* فصل پنجم- در محاسبت و [[مراقبه|مراقبت]]
 +
* فصل ششم- در [[تقوی]]
 +
 
 +
'''باب سوم:''' در سیر و سلوک در طلب کمال و بیان احوال سالک؛ و آن مشتمل بر شش فصل است:
 +
 
 +
* فصل اول- در خلوت
 +
* فصل دوم- در [[تفکر]]
 +
* فصل سوم- در [[خوف و رجاء|خوف]]
 +
* فصل چهارم- در [[خوف و رجاء|رجاء]]
 +
* فصل پنجم- در [[صبر]]
 +
* فصل ششم- در [[شکر]]
 +
 
 +
'''باب چهارم:''' در ذکر احوالی که مقارن سلوک حادث شود تا آنگاه وصول به مقصد باشد؛ و این مشتمل بر شش فصل است:
 +
 
 +
* فصل اول- در ارادت
 +
* فصل دوم- در شوق
 +
* فصل سوم- در محبت
 +
* فصل چهارم- در [[معرفت]]
 +
* فصل پنجم- در [[یقین]]
 +
* فصل ششم- در سکون
 +
 
 +
'''باب پنجم:''' در ذکر حال‌هایی که اهل وصول را سانح شود؛ و آن مشتمل بر شش فصل است:
  
==ساختاربندی کتاب==
+
* فصل اول- در [[توکل]]
 +
* فصل دوم- در [[رضا]]
 +
* فصل سوم- در [[تسلیم]]
 +
* فصل چهارم- در [[توحید]]
 +
* فصل پنجم- در اتحاد
 +
* فصل ششم- در وحدت
  
این کتاب شامل 6 باب و چندین فصل به شرح زیر است:  
+
'''باب ششم:''' در فنا؛ قال الله تعالی: {{متن قرآن|«کلّ شیء هالک الّا وجهَه»}}.
  
#باب اول: در مبدا حرکت؛ شامل 6 فصل:
+
[[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر]] هر فصل کتاب را با ذکر [[آیه|آیه‌ای]] از [[قرآن کریم]] آغاز می‌کند و سپس به تناسب و هر از چندگاه به روایات نیز اشارتی دارد. نکته جالب توجه در این نوشته، پرهیز خواجه از نقل و ذکر اخبار و احوال صوفیان و سالکان است، حتی به ذکر سخنان آنان (به جز اندکی همانند [[بایزید بسطامی|بایزید]] و [[حسین بن منصور حلاج|حلاج]]) نیز نمی‌پردازد.
##در ایمان
 
##در ثبات
 
##در نیت
 
##در صدق
 
##در انابت
 
##در اخلاص
 
#باب دوم: در ازالت عوایق، در 6 فصل:
 
##در توبه
 
##در زهد
 
##در فقر
 
##در ریاضت
 
##در محاسبت و مراقبت
 
##در تقوی
 
#باب سوم: در سیر و سلوک و احوال سالک، در 6 فصل:
 
##در خلوت
 
##در تفکر
 
##در خوف و حزن
 
##در رجاء
 
##در صبر
 
##در شکر
 
#باب چهارم: در ذکر احوال مقارن سلوک، در 6 فصل:
 
##در ارادت
 
##در شوق
 
##در محبت
 
##در معرفت
 
##در یقین
 
##(در سکون)
 
#باب پنجم: در حالاتی که اهل وصول را سانح شود، در 6 فصل:
 
##در توکل
 
##در رضا
 
##در تسلیم
 
##در توحید
 
##در اتحاد
 
##در وحدت
 
#باب ششم: در فنا
 
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*[http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=16620 دایرة المعارف طهور]
+
*نرم افزار خواجه نصیرالدین طوسی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
 
+
*[http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=16620 "اوصاف الاشراف"، دایرة المعارف طهور].
==متن کتاب اوصاف الاشراف==
 
[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/86932/ اوصاف الاشراف]
 
  
[[رده:کتاب‌های عرفانی]]
+
[[رده:کتاب‌های عرفانی]][[رده:کتاب‌های اخلاق اسلامی]]
 
[[رده:آثار خواجه نصیرالدین طوسی]]
 
[[رده:آثار خواجه نصیرالدین طوسی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۴

اوصاف الاشراف.jpg
نویسنده خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی
موضوع عرفان و اخلاق
زبان فارسی
تعداد جلد ۱

اوصاف الاشراف

کتاب «اوصاف الأشراف» تألیف خواجه نصیرالدین طوسى (۵۹۷-۶۷۲ ق)، رساله‌ای است به زبان فارسی، که در زمینه عرفان عملی و بیان مراحل سیر و سلوک از ابتدای راه تا پایان آن نوشته شده است. خواجه در تمامی مراحل، جانب شریعت و طریقت را گرفته و ارتباط این دو را به خوبی بیان کرده است.

مؤلف

ابوجعفر نصیرالدین محمد بن محمدحسن طوسى، معروف به خواجه نصیرالدین طوسى (۵۹۷-۶۷۲ ق)، متکلم، ریاضیدان، فیلسوف و منجم ایرانی شیعه، متولد طوس و متوفی در بغداد بود. پدرش از علماى طوس بود و خواجه نصیرالدین مقدمات را از پدر فراگرفت و در جوانى به نیشابور رفت و از محضر استادان بزرگ بهره گرفت.

خواجه پس از تسلط هلاکوخان مغول، در سال ۶۵۸ ق. از طرف او مأموریت یافت که رصدخانه مراغه را تأسیس کند و به امر هلاکو جمیع اوقاف ممالک ایلخانى در اختیار او قرار گرفت. خواجه توانست رصدخانه عظیمى احداث کند و عالمان بزرگ زمان را در آنجا گرد آورد. او کتابخانه بزرگ و ارزشمندى هم تأسیس کرد. نتیجه کار این گروه تنظیم زیج ایلخانى بود. خواجه تا آخر عمر در خدمت علم باقى ماند و على رغم نفوذ بسیارش، تمایلى به مقامات دنیوى نداشت.

از شاگردان خواجه نصیرالدین می توان به علامه حلى، سید عبدالکریم بن طاووس و قطب الدین شیرازى اشاره نمود.

برخی از تألیفات او عبارتند از: اوصاف الاشراف، تجرید الاعتقاد، اساس الاقتباس، اخلاق ناصرى، تحریر اصول اقلیدس، اثبات واجب تعالى، شرح اشارات ابن سینا، تلخیص المحصل.

معرفی کتاب

خواجه نصیرالدین کتاب «اوصاف الاشراف» را پس از کتاب «اخلاق ناصری» خود تألیف کرده است و در آن اخلاق اهل سیر و سلوک و قواعد ایشان را به خواهش خواجه شمس‌الدین جوینی شرح و توضیح داده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی، نام کتاب را چنین ذکر می‌کند: «اوصاف الاشراف فی السیر و السلوک».

گویا این رساله، به سبب انس و الفت خواجه در دهه پایانی عمرش با متصوفه و تأثیر از آنان به رشته تحریر درآمده و خواجه با حفظ دانش حکمی خود، به بررسی روش متصوفه و «اهل الله» در سیر و سلوک پرداخته است.

کتاب «اوصاف الاشراف» نثری شیواتر و روانتر از «اخلاق ناصری» دارد و از آنجا که مختصرتر از اخلاق ناصری نیز می‌باشد، بسیار مورد توجه و مراجعه قرار گرفته است. نقشی که این کتاب در پیوند تشیع و تصوف ناب دارد، مهم‌ترین ویژگی آن به شمار می‌رود.

آنچه در معرفی کتاب «اوصاف الاشراف» باید بررسی شود، شیوه خواجه در ذکر درجات و مراحل سیر و سلوک است و تفاوت آن با دیگر آثار خواجه و همچنین تنظیم و تبویب دیگران در این زمینه است. حرکت سالک و زدودن علایق و تعلقات و گذر از موانع و شرح حالت‌های سالک پس از سیر و سلوک، به خوبی در کتاب ترسیم شده است و همچنان که اشاره شد، خواجه در تمامی مراحل جانب شریعت و طریقت را گرفته، و ارتباط این دو را به خوبی بیان کرده است. این نکته از بخش بندی کتاب برمی آید، به گونه‌ای که بایسته است سالک نخست و به ترتیب بر مسائل ایمان، ثبات، نیت، صدق، انابه و اخلاص احاطه یابد، سپس به زدودن موانع توسط اموری مانند توبه، زهد، محاسبه، مراقبه و تقوی پردازد.

این رساله را شیخ رکن‌الدین محمد جرجانی به زبان عربی برگردانده است که به نقل مرحوم محمدتقی مدرس رضوی، یک نسخه از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی و نسخه دیگر آن در کتابخانه دانشگاه تهران موجود می‌باشد و به سعی آقای مدرسی زنجانی چاپ گردیده است.

محتوای کتاب

محقق طوسی در مقدمه تمهید چنین بحث می‌کند: «شبهه‌ای نیست که هر کسی چون در خود و افعال خود نگرد، خویشتن را به غیر خویش محتاج داند و محتاج به غیر، ناقص باشد بخود، و چون از نقص خود خبردار شود در باطن او شوقی که باعث او باشد بر طلب کمال پدید آید، پس به حرکتی محتاج شود در طلب کمال و اهل طریقت این حرکت را سلوک خوانند. کسی که به این حرکت رغبت کند شش چیز لازم حال او شود: اول: هدایت حرکت و آنچه از او چاره نباشد تا حرکت میسر گردد، که آن به منزله زاد و راحله است در حرکت ظاهر. دوم: ازاله عوایق و قطع موانع که او را از حرکت و سلوک باز دارند. سوم: حرکتی که به واسطه آن از مبدء به مقصد رسد، و آن سیر و سلوک باشد و احوال سالک در آن حال. چهارم: حال‌هایی که در اثنای سیر و سلوک از مبدء حرکت تا وصول به مقصد بر او گذرد. پنجم: حال‌هایی که بعد از سلوک، اهل وصول را سانح شود. ششم: نهایت حرکت و عدم او، و انقطاع سلوک، که آن را در این موضع فنای در توحید خوانند. و هر یک از این معانی مشتمل بود بر چند امر، الا نهایت حرکت که در آن تعدد نبود، و ما این شش معنی را در شش باب ایراد کنیم، هر بابی مشتمل بر شش فصل، الا باب آخر که قابل تکثیر نبود.»

بنابراین، کتاب «اوصاف الاشراف» دارای شش باب و هر باب در شش فصل (جز باب آخر که در پنج فصل است) به شرح ذیل است:

باب اول: در مبدء حرکت و آنچه از آن چاره نباشد تا حرکت میسر شود؛ و آن مشتمل بر شش فصل است:

باب دوم: در ازالت عوایق و قطع موانع از سیر و سلوک؛ و آن مشتمل بر شش فصل است:

  • فصل اول- در توبه
  • فصل دوم- در زهد
  • فصل سوم- در فقر
  • فصل چهارم- در ریاضت
  • فصل پنجم- در محاسبت و مراقبت
  • فصل ششم- در تقوی

باب سوم: در سیر و سلوک در طلب کمال و بیان احوال سالک؛ و آن مشتمل بر شش فصل است:

  • فصل اول- در خلوت
  • فصل دوم- در تفکر
  • فصل سوم- در خوف
  • فصل چهارم- در رجاء
  • فصل پنجم- در صبر
  • فصل ششم- در شکر

باب چهارم: در ذکر احوالی که مقارن سلوک حادث شود تا آنگاه وصول به مقصد باشد؛ و این مشتمل بر شش فصل است:

  • فصل اول- در ارادت
  • فصل دوم- در شوق
  • فصل سوم- در محبت
  • فصل چهارم- در معرفت
  • فصل پنجم- در یقین
  • فصل ششم- در سکون

باب پنجم: در ذکر حال‌هایی که اهل وصول را سانح شود؛ و آن مشتمل بر شش فصل است:

  • فصل اول- در توکل
  • فصل دوم- در رضا
  • فصل سوم- در تسلیم
  • فصل چهارم- در توحید
  • فصل پنجم- در اتحاد
  • فصل ششم- در وحدت

باب ششم: در فنا؛ قال الله تعالی: «کلّ شیء هالک الّا وجهَه».

خواجه نصیر هر فصل کتاب را با ذکر آیه‌ای از قرآن کریم آغاز می‌کند و سپس به تناسب و هر از چندگاه به روایات نیز اشارتی دارد. نکته جالب توجه در این نوشته، پرهیز خواجه از نقل و ذکر اخبار و احوال صوفیان و سالکان است، حتی به ذکر سخنان آنان (به جز اندکی همانند بایزید و حلاج) نیز نمی‌پردازد.

منابع