آیه 1 سوره کهف: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | عوج: (بر وزن فرس): كجى، و بر وزن عنب، اسم مصدر است. آن به معنى انحراف است در دين و سخن و نيز در زمين، مانند «لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» ([[سوره طه|طه]]/ 107).<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | |
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
− | «[[شیخ طوسى]]» گوید: مشرکین از [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله سؤالاتى مى کردند که یهودیان بنىقریظه و بنىالنضیر تلقین کرده بودند و گفته بودند | + | «[[شیخ طوسى]]» گوید: مشرکین از [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله سؤالاتى مى کردند که یهودیان [[بنی قریظه|بنىقریظه]] و [[بنی نضیر|بنىالنضیر]] تلقین کرده بودند و گفته بودند اگر جواب سؤالات را شنیدند، بدانند این پیامبر همان پیامبرى است که خدا وعده داده است و اگر جواب نشنیدند، بدانند او شخص دروغگو و متقول است. اینان نزد پیامبر آمدند و آن سؤالات را مطرح کردند. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به آنان وعده داد که در موعد معین به آنها جواب بدهد ولى [[وحى]] خدا نرسید و جواب سؤالات به تأخیر افتاد و [[جبرئیل]] در آن میعاد نیامد. |
− | + | مشرکین گفتند: چون محمد جواب سؤالات را به تأخیر انداخته است، پیامبر نیست بلکه دروغگو و متقوّل است، سپس [[سوره کهف]] در جواب آنها نازل گشت. ابتداى این سوره تکذیب مشرکین است چنان که محمد بن اسحق از عکرمة او از [[ابن عباس]] روایت کنند و مشرکینى که نزد [[یهود|یهودیان]] رفته بودند تا از وضع پیامبر از آنها بپرسند، عبارت بودند از: نضر بن حرث بن کلده و عقبة بن ابىمعیط و مسائلى که یهودیان به آنان تلقین کرده بودند؛ سه چیز بوده: اول درباره جوانانى بود که در روزگار نخستین بوده اند و موضوع این جوانان ([[اصحاب کهف]]) نزد آنان عجیب مینمود که چسان به آنان گذشته است. دوم سؤال درباره مردى بود که طواف بوده و از اثر طوف و سیر، به مشارق و مغارب زمین رسیده بود و میخواستند خبر او را دریافت کنند. سوم از مسئله [[روح]] بوده که چه چیز است؟ گویند: تأخیر جوابهاى مزبور تا پانزده شب به طول انجامید و خداوند در این زمینه چیزى از وحى نمى فرستاد و جبرئیل هم نزد وى نمى آمد. اهل [[مکه]] به زبان آمدند و اراجیف و بدگوئى را نسبت به [[پیامبر اسلام|پیامبر]] شروع کردند و این موضوع پیامبر را سخت ناراحت کرد تا این که جبرئیل آمد و [[سوره کهف]] و آیه «یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ» را نازل نمود<ref> طبرى صاحب جامع البیان از طریق ابن اسحق او از شیخى از اهل [[مصر]] و او از ابن عباس نقل نماید که قریش سه نفر را نزد احبار یهود در [[مدینه]] فرستادند و آنها به این سه نفر سؤالات مزبور را تلقین نمودند.</ref>.<ref>محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 516.</ref> | |
− | + | ==تفسیر آیه== | |
− | مشرکین گفتند: چون محمد جواب سؤالات را به تأخیر انداخته | ||
− | |||
− | دوم سؤال درباره مردى بود که طواف بوده و از اثر طوف و سیر، به مشارق و مغارب زمین رسیده بود و میخواستند خبر او را دریافت کنند. سوم از مسئله [[روح]] بوده که چه چیز | ||
− | == تفسیر آیه == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
تفسیر نور= | تفسیر نور= | ||
سطر ۶۶: | سطر ۶۳: | ||
مشركان قريش افرادى را از مكّه به مدينه فرستادند تا ماجراى بعثت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نشانهى صداقت او را از علماى يهود بپرسند. علماى يهود به فرستادگان مشركان گفتند: از او سه چيز سؤال كنيد؛ اگر دو چيز را جواب داد و يكى را بىپاسخ گذاشت، او صادق است. دربارهى اصحاب كهف، ذوالقرنين و روح بپرسيد. اگر از اصحاب كهف و ذوالقرنين جواب داد، ولى از روح جواب نداد، او پيامبر است. «2» | مشركان قريش افرادى را از مكّه به مدينه فرستادند تا ماجراى بعثت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نشانهى صداقت او را از علماى يهود بپرسند. علماى يهود به فرستادگان مشركان گفتند: از او سه چيز سؤال كنيد؛ اگر دو چيز را جواب داد و يكى را بىپاسخ گذاشت، او صادق است. دربارهى اصحاب كهف، ذوالقرنين و روح بپرسيد. اگر از اصحاب كهف و ذوالقرنين جواب داد، ولى از روح جواب نداد، او پيامبر است. «2» | ||
− | در فضيلت اين سوره و آثار تلاوت آن، احاديث بسيارى است كه به چند نمونه آن اشاره مىشود: هركه اين سوره را بخواند از فتنهى دجّال بيمه است. | + | در فضيلت اين سوره و آثار تلاوت آن، احاديث بسيارى است كه به چند نمونه آن اشاره مىشود: |
+ | |||
+ | هركه اين سوره را بخواند از فتنهى دجّال بيمه است. | ||
+ | |||
+ | تلاوت آن در شب جمعه، سبب آمرزش گناهان تا جمعهى ديگر و سه روز بعد از آن مىشود. | ||
+ | |||
+ | تلاوت آيهى آخر آن سبب بيدار شدن در هر ساعتى از شب كه بخواهيد مىگردد. | ||
− | + | تلاوت اين سوره مانع از عذاب دوزخ و مانع ورود شيطان به خانهاى است كه در آن شب، اين سوره خوانده شده است. | |
به هر حال خواندن و تلاوت همراه با فهميدن و عمل كردن، رمز رسيدن به بركات قرآن است. | به هر حال خواندن و تلاوت همراه با فهميدن و عمل كردن، رمز رسيدن به بركات قرآن است. | ||
− | + | ------ | |
«1». اين سه داستان فقط در اين سوره بيان شده است. | «1». اين سه داستان فقط در اين سوره بيان شده است. | ||
سطر ۹۶: | سطر ۹۹: | ||
«اعوجاج» يعنى انحراف و كجى. «عَوَج» در مورد محسوسات و «عِوَج» در غير محسوسات به كار مىرود. «1» و «قيّم» به معناى برپادارنده وسامانبخش است. | «اعوجاج» يعنى انحراف و كجى. «عَوَج» در مورد محسوسات و «عِوَج» در غير محسوسات به كار مىرود. «1» و «قيّم» به معناى برپادارنده وسامانبخش است. | ||
− | + | ------ | |
«1». «عَوَج» براى انسانها و «عِوَج» براى غير انسانهاست. تفسير تبيان. | «1». «عَوَج» براى انسانها و «عِوَج» براى غير انسانهاست. تفسير تبيان. | ||
سطر ۱۲۰: | سطر ۱۲۳: | ||
7- دفع ضرر، مهمتر از جلب منفعت است. لذا انذار قبل از بشارت آمده است. | 7- دفع ضرر، مهمتر از جلب منفعت است. لذا انذار قبل از بشارت آمده است. | ||
+ | «لِيُنْذِرَ يُبَشِّرَ» | ||
− | + | 8- ايمان همراه با عمل صالح كارساز است. «الْمُؤْمِنِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ» | |
9- عمل صالح بايد استمرار داشته باشد. «يَعْمَلُونَ» | 9- عمل صالح بايد استمرار داشته باشد. «يَعْمَلُونَ» | ||
− | + | ------ | |
«1». فرقان، 1. | «1». فرقان، 1. | ||
سطر ۲۴۴: | سطر ۲۴۸: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <div style="font-size:smaller"><references/></div> | + | <div style="font-size:smaller"><references /></div> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | *[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم | ||
+ | *[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم | ||
+ | *[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول | ||
+ | *[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم | ||
+ | *[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش | ||
+ | *[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم | ||
+ | *محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه. | ||
[[رده:آیات سوره کهف]] | [[رده:آیات سوره کهف]] | ||
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | [[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]] | ||
[[رده:آیات دارای شان نزول]] | [[رده:آیات دارای شان نزول]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۴:۵۷
<<1 | آیه 1 سوره کهف | 2>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ستایش و سپاس مخصوص خداست که بر بنده خاص خود (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این کتاب بزرگ (قرآن) را نازل کرد و در آن هیچ نقص و کژی ننهاد.
همه ستایش ها ویژه خداست که این کتاب را بر بنده اش نازل کرد و برای آن هیچ گونه انحراف و کژی قرار نداد.
ستايش خدايى را كه اين كتاب [آسمانى] را بر بنده خود فرو فرستاد و هيچ گونه كژى در آن ننهاد،
سپاس خداوندى را كه بر بنده خود اين كتاب را نازل كرد و هيچ كجى و انحراف در آن ننهاد.
حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد...
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
عوج: (بر وزن فرس): كجى، و بر وزن عنب، اسم مصدر است. آن به معنى انحراف است در دين و سخن و نيز در زمين، مانند «لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» (طه/ 107).[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گوید: مشرکین از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤالاتى مى کردند که یهودیان بنىقریظه و بنىالنضیر تلقین کرده بودند و گفته بودند اگر جواب سؤالات را شنیدند، بدانند این پیامبر همان پیامبرى است که خدا وعده داده است و اگر جواب نشنیدند، بدانند او شخص دروغگو و متقول است. اینان نزد پیامبر آمدند و آن سؤالات را مطرح کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان وعده داد که در موعد معین به آنها جواب بدهد ولى وحى خدا نرسید و جواب سؤالات به تأخیر افتاد و جبرئیل در آن میعاد نیامد.
مشرکین گفتند: چون محمد جواب سؤالات را به تأخیر انداخته است، پیامبر نیست بلکه دروغگو و متقوّل است، سپس سوره کهف در جواب آنها نازل گشت. ابتداى این سوره تکذیب مشرکین است چنان که محمد بن اسحق از عکرمة او از ابن عباس روایت کنند و مشرکینى که نزد یهودیان رفته بودند تا از وضع پیامبر از آنها بپرسند، عبارت بودند از: نضر بن حرث بن کلده و عقبة بن ابىمعیط و مسائلى که یهودیان به آنان تلقین کرده بودند؛ سه چیز بوده: اول درباره جوانانى بود که در روزگار نخستین بوده اند و موضوع این جوانان (اصحاب کهف) نزد آنان عجیب مینمود که چسان به آنان گذشته است. دوم سؤال درباره مردى بود که طواف بوده و از اثر طوف و سیر، به مشارق و مغارب زمین رسیده بود و میخواستند خبر او را دریافت کنند. سوم از مسئله روح بوده که چه چیز است؟ گویند: تأخیر جوابهاى مزبور تا پانزده شب به طول انجامید و خداوند در این زمینه چیزى از وحى نمى فرستاد و جبرئیل هم نزد وى نمى آمد. اهل مکه به زبان آمدند و اراجیف و بدگوئى را نسبت به پیامبر شروع کردند و این موضوع پیامبر را سخت ناراحت کرد تا این که جبرئیل آمد و سوره کهف و آیه «یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ» را نازل نمود[۲].[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
جلد 5 - صفحه 137
سیمای سورهى كهف
اين سوره، يكصد و ده آيه دارد، و جز آيهى 28، همهى آن در مكّه نازل شده است. در اين سوره از داستان اصحاب كهف و داستان موسى و خضر و داستان ذوالقرنين «1» و مسائل مبدأ و معاد بحث شده است.
مشركان قريش افرادى را از مكّه به مدينه فرستادند تا ماجراى بعثت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نشانهى صداقت او را از علماى يهود بپرسند. علماى يهود به فرستادگان مشركان گفتند: از او سه چيز سؤال كنيد؛ اگر دو چيز را جواب داد و يكى را بىپاسخ گذاشت، او صادق است. دربارهى اصحاب كهف، ذوالقرنين و روح بپرسيد. اگر از اصحاب كهف و ذوالقرنين جواب داد، ولى از روح جواب نداد، او پيامبر است. «2»
در فضيلت اين سوره و آثار تلاوت آن، احاديث بسيارى است كه به چند نمونه آن اشاره مىشود:
هركه اين سوره را بخواند از فتنهى دجّال بيمه است.
تلاوت آن در شب جمعه، سبب آمرزش گناهان تا جمعهى ديگر و سه روز بعد از آن مىشود.
تلاوت آيهى آخر آن سبب بيدار شدن در هر ساعتى از شب كه بخواهيد مىگردد.
تلاوت اين سوره مانع از عذاب دوزخ و مانع ورود شيطان به خانهاى است كه در آن شب، اين سوره خوانده شده است.
به هر حال خواندن و تلاوت همراه با فهميدن و عمل كردن، رمز رسيدن به بركات قرآن است.
«1». اين سه داستان فقط در اين سوره بيان شده است.
«2». تفسير درّالمنثور.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 138
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشندهى مهربان.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1»
ستايش مخصوص خدايى است كه كتاب (آسمانى قرآن را) بر بندهى خود نازل كرد و براى آن هيچ گونه انحرافى قرار نداد.
قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً «2»
(كتابى كه) استوار و نگهبانِ (كتابهاى آسمانى ديگر) است، تا از عذاب شديدى كه از سوى اوست بترساند و به مؤمنانى كه كارهاى شايسته انجام مىدهند، بشارت دهد كه براى آنان پاداشى نيكوست.
نکته ها
از ميان سورههاى قرآن، حمد، انعام، سبأ، فاطر و كهف، باجملهى «الْحَمْدُ لِلَّهِ» شروع شده است و در سه سوره از آنها سخن از آفرينش هستى است. در سورهى حمد از تربيت و در اينجا از كتاب آسمانى سخن به ميان آمده است. گويا هستى و آفرينش، همراه با كتاب و قانون، دو بال براى تربيت انسانها هستند.
«اعوجاج» يعنى انحراف و كجى. «عَوَج» در مورد محسوسات و «عِوَج» در غير محسوسات به كار مىرود. «1» و «قيّم» به معناى برپادارنده وسامانبخش است.
«1». «عَوَج» براى انسانها و «عِوَج» براى غير انسانهاست. تفسير تبيان.
جلد 5 - صفحه 139
سورهى قبل با «سُبْحانَ الَّذِي» شروع شده بود و اين سوره با «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، تسبيح و تحميد معمولًا در كنار هماند.
كلمهى «عَبْدِهِ» در قرآن هرجا به طور مطلق آمده، مراد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است، مثل «نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ» «1»، «فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ» «2»، «يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ» «3»، أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ «4».
پیام ها
1- نعمت كتاب وقانون، به قدرى مهم است كه خداوند، خود را به خاطر آن ستوده است. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ ...
2- بندگى خدا، زمينهساز دريافت كمالات معنوى است. «أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ»
3- نه در كتاب خدا اعوجاج است، نه در رسول او، نه از حقّ به باطل مىگرايد، نه از مفيد به غير مفيد و نه از صحيح به فاسد. «لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً»
4- قرآن تا قيامت، استوار وغيرقابل نسخ است. «قَيِّماً»
5- قرآن، نگهبان كتب آسمانى ودر بردارنده تمام مصالح بندگان است. تناقض، اختلاف، افراط و تفريط در آن نيست، هم دعوت به قيام مىكند، هم قيام به دعوت دارد. «قَيِّماً»
6- شرط قيام به مصالح ديگران، اعوجاج نداشتن مصلح است. «لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً قَيِّماً»
7- دفع ضرر، مهمتر از جلب منفعت است. لذا انذار قبل از بشارت آمده است. «لِيُنْذِرَ يُبَشِّرَ»
8- ايمان همراه با عمل صالح كارساز است. «الْمُؤْمِنِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»
9- عمل صالح بايد استمرار داشته باشد. «يَعْمَلُونَ»
«1». فرقان، 1.
«2». نجم، 10.
«3». حديد، 9.
«4». زمر، 36.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 140
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1»
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي: حقيقت هر سپاس و ثناى جميل، مختص ذات خداوندى است كه: أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ: نازل فرمود بر بنده خود حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كتاب قرآن را. وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً: و قرار نداد در قرآن چيزى از كجى به اختلاف لفظ و تفاوت معنى، يا چيزى كه ملتبس باشد، يا قرار نداد در قرآن كجى در كلام كه خارج كند از صحت به فساد و از حق به باطل و از آنچه فايده دارد به آنچه فايده در آن نيست. حاصل آنكه: الفاظ و معانى قرآن در نهايت قوام و ثبات و استقامت باشد بدون هيچ اعوجاج و انحرافى.
تنبيه: برهان عقلى حكم نمايد به اينكه شكر منعم واجب، و محقق است ذات احديت خداوند سبحان منعم حقيقى، و انواع و اقسام نعم جسمانى و روحانى را نسبت به كليّه افراد بشر انعام فرموده، و اعظم و اتمّ و اكمل از آنها، اعطاء قرآن شريف باشد؛ زيرا در بر دارد تمام فوائد مادى و معنوى و دنيائى و آخرتى جميع طبقات انسانى را تا انقراض عالم، و هادى است به آنچه سبب تكميل و ترقى و تعالى و انتظام معاش و معاد بنى آدم مىباشد. و چون خداوند حميد، به اعطاء اين قرآن مجيد، مستحق سپاسدارى و شكرگزارى گردد، لذا ابتداى كلام شريف مصدّر شد به كلمه تحميد.
جلد 8 - صفحه 9
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1» قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً «2» ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً «3» وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً «4»
ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً «5» فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً «6»
ترجمه
ستايش مر خداوندى را است كه نازل فرمود بر بنده خود قرآن را و قرار نداد براى آن چيزى از كجى
بلكه قرار داد آنرا راست و درست تا بترساند بعذابى سخت از نزد خود و مژده دهد گروندگانى را كه بجا مىآورند كارهاى شايسته را كه مر ايشانرا است مزدى نيكو
با آنكه درنگ كنندگان باشند در آن هميشه
و بيم دهد آنانرا كه گفتند گرفت خدا فرزند
نبود براى آنها بآن دانشى و نه براى پدرانشان بزرگ گفتارى است گفتارى كه بيرون ميآيد از دهانهاشان نميگويند مگر دروغ
پس شايد تو كشنده باشى خود را بر اثرهاى اعراض آنها اگر ايمان نياورند باين كلام الهى از اندوه بسيار.
تفسير
- خداوند سبحان چون در سوره سابقه اخيرا امر فرمود پيغمبر اكرم را بستايش خداوند در صفات جلاليّه در اين سوره خود ستايش فرمود ذات اقدس خويش را بصفت كمالى كه فوق آن متصوّر نيست براى تعليم بندگان كيفيّت ستايش را بر بزرگترين نعمت خود كه انعام فرموده است آنرا ببندگان براى سعادت دنيا و آخرتشان و آن نازل نمودن قرآن كريم است بر پيغمبر اكرم كه بهيچ وجه اعوجاج و كجى و انحراف و اختلاف و اختلالى در لفظ و معناى آن راه ندارد و عوج بكسر كجى معقول و بفتح كجى محسوس است بلكه راست و درست
جلد 3 صفحه 404
و معتدل و مستقيم و مستوى و قائم بحقّ و قيّم بعدل و دائم بدوام ازلى و ابدى است و باطل و مبطلى در آن و براى آن نبوده و نخواهد بود قمّى ره فرموده دو كلمه عوجا و قيّما مقدم و مؤخّر است چون مراد آنستكه نازل فرمود بر بنده خود كتاب را كه قيّم است و قرار نداد در آن كجى را پس كلمهاى مقدم شده است بر كلمهاى و بنظر حقير چون تنزيه مقدم بر تقديس است و نتيجه خالى بودن از اعوجاج و كجى راستى و درستى است بايد و لم يجعل له عوجا مقدّم بر قيّما باشد تا بمنزله ذكر علّت براى آن گردد با آنكه كلام مأمون از اشتباه است چون نميشود قيّما صفت عوجا باشد و ظاهرا مقصود قمّى ره هم بيان معناى مراد باشد نه آنكه تحريفى در كلام روى داده و حاصل آنستكه چون قيّما حال است براى كتاب بايد مقدّم باشد بر معطوف بو او و مؤخّر شده بملاحظه نكته بلاغتى كه ذكر شد و براى تقويت تعلّق انذار به انزال چون لينذر متعلق است بانزل و جمله و لم يجعل له عوجا فاصله شده بين متعلّق و متعلّق به و اگر قيّما مؤخر نشده بود محتمل بود تعلّق بجمله اخيره پيدا كند با آنكه انذار نتيجه انزال قيّم است نه عدم اعوجاج چون علّت وجود، وجود است و علّت عدم، عدم و اين خود نكته بلاغتى ديگرى است براى تأخير قيّما كه ذكر شد و بعضى از اين نكته غفلت نمودهاند و براى تسهيل امر قيّما را مفعول و جعله كه مقدّر نمودهاند قرار دادهاند با آنكه اين نوع تقدير خلاف متعارف و مخلّ بمقصود است در هر حال منظور و مقصود از انزال كتاب و ارسال رسول اين بود كه بترساند اهل كفر و طغيان را از عذاب شديدى كه در دنيا و آخرت از نزد خداوند صادر و بآنها واصل خواهد شد و مژده دهد اهل ايمان و اعمال صالحه را بپاداش خوبى كه بهشت جاويد است و جايگاه ابدى ايشان خواهد بود و نيز بترساند از بين اهل كفر كفّار قريش را خصوصا، كه ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود و نصارى را كه ميگفتند عزيز و مسيح پسران خدايند از اين مقالات فاسده كه بتقليد آباء و اجداد بىمعرفت خودشان بزبان جارى مينمودند از راه بىدانشى و بىفكرى و تشبيه خداوند بخلق در صفات چون بزرگ حرفى است حرفى كه بيرون ميآيد از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه
جلد 3 صفحه 405
مذكوره تميز است براى آن كه موجب استغناء از ذكر آن شده و جمله تخرج من افواههم صفت است براى كلمه محذوفه و تركيب كلام من حيث المجموع براى افاده تعجّب و تأكيد و بزرگ شمردن اين جرئت و جسارت است و مراد از كلمه كلام است كه احيانا اراده ميشود و بعضى كلمة برفع قرائت نمودهاند و بنابراين مفاد كلام ظاهر است و محتاج بتقدير نيست ولى از صولت و صلابت كلام كاسته ميشود چنانچه بر ارباب ادب مخفى نيست و در خاتمه تصريح شده بآنكه اين گفتار ناهنجار صرف دروغ و مجرّد افتراء بخدا است و بايد گوينده آن معذّب بعذاب الهى گردد ولى نبايد رسول اكرم نفس شريف خود را بهلاكت اندازد بر اثر اين گفتار و كردار كفّار اگر باقى بمانند بر كفر و الحاد و ايمان نياورند بقرآن كه كلام الهى است براى شدّت تأسف و اندوه آنحضرت بر حال آنها چون او بوظيفه خود عمل نموده و آنها هم بمقرّى كه در علم الهى بر ايشان مقدّر شده خواهند رسيد و بر دامن كبرياى خداوند هم گردى از اين گفتارها و كردارها نخواهد نشست و اين براى تسليت خاطر آنحضرت است كه زياد متأثر و ملول از اصرار آنها بر كفر نگردد و در اينمقام گفتهاند خداوند تشبيه فرموده حال پيغمبر اكرم را در دنباله اعراض و رو گرداندن كفّار از حقّ بحال كسيكه در مفارقت دوستانش بر آثار آنها بنگرد از روى تأسف و تحسّر بقدريكه خود را بهلاكت اندازد از شدّت غم و اندوه و اين كلام براى تذكّر پيغمبر اكرم بآنكه جاى اين اندازه تأسف نيست ذكر شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلي عَبدِهِ الكِتابَ وَ لَم يَجعَل لَهُ عِوَجاً «1»
حمد مختص بخداونديست که نازل فرمود بر بنده خود رسول اللّه صلّي اللّه عليه و اله كتاب را و قرار نداد از براي او منحرف و معوج و غير مستقيم اخبار بسيار از طرق خاصّه و عامّه در فضائل و ثمرات اينکه سوره مباركه رسيده.
«1» اگر بنويسند و در خزائن حيوانات بگذارند از آفات و حيوانات موذيه محفوظ ميماند.
«2» اگر در شيشه که درب تنگ باشد بگذارند و در خانه قرار دهند از فقر و بلاها محفوظ ميشود.
«3» اگر قرائت كنند نوري ساطع شود تا مسجد الحرام و از آنجا تا بيت المقدس و ملائكه در آن نور براي او طلب مغفرت كنند.
«4» آيه آخر اينکه سوره را در وقت خواب تلاوت كند هر موقعي که اراده كرد بيدار شود بيدار ميشود.
«5» قرائت در هر جمعه اينکه سوره را باعث حفظ از بليّات ميشود تا جمعه ديگر و غير اينها از فوائد و ثمرات (الحَمدُ لِلّهِ) لام اختصاص است که حمد مختص بخدا است و غير او لياقت حمد ندارد و ما در اول سوره حمد مفصلا بيان كرديم و فرق بين حمد و شكر و مدح را بيان نموديم مراجعه فرمائيد الَّذِي أَنزَلَ عَلي عَبدِهِ مقام عبوديت حضرت رسالت بالاتر از مقام رسالت است بلكه يكي از شئون عبوديت رسالت است چنانچه در تشهد مقدم ذكر شد وه مقام عبوديت اينست که از خود هيچ ندارد و هيچ نظر ندارد فقط متوجه بمولي باشد عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي شَيءٍ نحل آيه 77
جلد 12 - صفحه 325
77 (الكِتابَ) قرآن مجيد را وَ لَم يَجعَل لَهُ عِوَجاً معوج بزبان فارسي كج چوله يعني غير مستقيم بنحوي که نتوانند استفاده كنند يا بر خلاف صلاح باشد يا مشتمل بر اباطيل باشد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 1)- آغاز با حمد و ستایش خدا: سوره کهف همچون بعضی دیگر از سورههای قرآن با حمد و ستایش خداوند آغاز شده است، و از آنجا که حمد و ستایش بخاطر کار یا صفت مهم و شایستهای است در اینجا ستایش را در برابر نزول قرآن که خالی از هر گونه اعوجاج و کژی است بیان کرده، میگوید: «حمد خدائی را که این کتاب آسمانی را بر بنده (بر گزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرى صاحب جامع البیان از طریق ابن اسحق او از شیخى از اهل مصر و او از ابن عباس نقل نماید که قریش سه نفر را نزد احبار یهود در مدینه فرستادند و آنها به این سه نفر سؤالات مزبور را تلقین نمودند.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 516.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.