فقه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(بخش بندی و تعیین رده)
 
(۲۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==دانش فقه==
+
{{خوب}}
 +
'''«فقه»''' در لغت به معنای تعمّق و فهم عمیق است و در اصطلاح متداول، عبارت از علم به [[احکام|احکام شرعی]] عملی، به استناد مدارک و منابع تفصیلی مورد قبول است. پیشینه علم فقه به پیشینه [[اسلام]] برمی‌گردد و سپس به مرور زمان و برابر نیازهای مردم، مسائل جدیدی وارد فقه شده و کم‌کم بر حجم و غنای آن افزوده شده است.
  
علم فقه از وسيع‌ترين و گسترده ‌ترين [[علوم اسلامى]] است. تاريخش از همه علوم ديگر اسلامى قديمى‌ تر است. در همه زمان‌ها در سطح بسيار گسترده اى تحصيل و تدريس مى شده است. فقهاء زيادى در [[اسلام]] پديد آمده اند كه غيرقابل احصائند. برخى از اين فقهاء از نوابغ دنيا بشمار مى روند.
+
==فقه در لغت و اصطلاح==
 +
با مراجعه ابتدایی به کلمات و تعبیرات کثیری از اهل لغت، به نظر می‌رسد که «فقه» به معنای مطلق فهم باشد. از تعبیراتی نظیر گفته‌های ذیل چنین استفاده‌ای می‌شود:
  
كتب فوق‌العاده زيادى در فقه نوشته شده است. بعضى از اين كتب فوق‌العاده ارزنده است. مسائل فراوانى كه شامل همه شئون زندگى بشر مى شود در فقه طرح شده است. مسائلى كه در جهان امروز تحت عنوان حقوق طرح مى شود با انواع مختلفش: حقوق اساسى، حقوق مدنى، حقوق خانوادگى، حقوق جزائى، حقوق ادارى، حقوق سياسى و...  
+
*«الفقه، الفهم. قال اعرابی لعیسی ‌بن ‌عمر: شهدت علیک بالفقه...».<ref>صحاح اللغة، ج ۶، ص ۲۲۴.</ref>
 +
*«الفقه، بالکسر العلم بالشی، والفهم له والفطنة له».<ref>قاموس اللغة، ج ۴، ص ۲۸۹.</ref>
 +
*«الفقه، فهم الشیء».<ref>مصباح المنیر، ص ۴۷۹.</ref>
  
در ابواب مختلف فقه با نام‌هاى ديگر پراكنده است. به علاوه در فقه مسائلى هست كه در حقوق امروز مطرح نيست، مانند مسائل عبادات. چنان كه مى دانيم آنچه از فقه در حقوق امروز مطرح است به صورت رشته هاى مختلف درآمده و در دانشكده هاى مختلف تحصيل و تدريس مى شود. اين است كه فقه بالقوه مشتمل بر رشته هاى گوناگون است.(1)
+
لیکن با تأمل و نگاهی مجدد، خصوصاً به عبارات لغویانی که در مقام تعیین تفاوت‌های ظریف بین واژگان متشابه برآمده‌اند و فروق اللغه را تدوین کرده‌اند، به این نتیجه می‌رسیم که «فقه» در لغت، مطلق فهم نیست، بلکه موشکافی و ریزبینی و فهم دقیق را «فقه» گویند.<ref>مجله طلوع، بهار و تابستان ۱۳۸۴، شماره ۱۳ و ۱۴.</ref>
  
 +
در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|«...فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»}}؛<ref>[[سوره توبه]]، آیه ۱۲۲.</ref> چرا از هر گروهى یک دسته کوچ نمى کنند تا در امر [[دین]] بصیرت کامل پیدا کنند و پس از بازگشتن، مردم خود را اعلام خطر نمایند، باشد که از ناشایست‌ها حذر نمایند.
  
== واژه فقه==
+
و در [[حدیث]] است که [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه وآله فرمود: «من حَفِظَ على امّتى اربعین حدیثا بعثهُ الله فقیها عالما؛<ref>خصال صدوق، ص ۵۴۱؛ ثواب الاعمال، ص ۱۶۲، با اندکى اختلاف.</ref> هر کس چهل حدیث بر امت من حفظ کند، خداوند او را [[فقیه|فقیه]] و عالم محشور کند».
  
 +
درست نمى دانیم که علما و فضلاء [[صحابه]] به عنوان «[[فقها]]» خوانده مى شده اند یا نه؛ ولى مسلم است که از زمان [[تابعین|تابعین]] (شاگردان [[صحابه]]) این عنوان بر عده اى اطلاق مى شده است. هفت نفر از تابعین به نام «فقهاء سبعه» خوانده مى شده اند. سال ۹۴ هجرى که سال شهادت [[امام سجاد]] علیه السلام است و در آن سال [[سعید بن مسیب|سعید بن مسیب]] و عروة بن زبیر از فقهاء سبعه و [[سعید بن جبیر]] و برخى دیگر از فقهاء [[مدینه]] درگذشتند، به نام «سنة الفقهاء» نامیده شد. از آن پس دوره به دوره به علماء عارف به [[اسلام]] - خصوصا [[احکام]] - «فقهاء» اطلاق مى شد.
  
در نگاه بدوی و مراجعه ابتدایی به کلمات و تعبیرات کثیری از اهل لغت، به نظر می‌رسد که «فقه» به معنای مطلق فهم باشد. از تعبیراتی نظیر گفته‌های ذیل چنین استفاده‌ای می‌شود:
+
[[ائمه اطهار]] مکرر این کلمه را بکار برده اند و بعضى از اصحاب خود را امر به تفقّه کرده اند و یا آن‌ها را [[فقیه]] خوانده اند. شاگردان مبرز ائمه اطهار در همان عصرها به عنوان «فقهاء [[شیعه|شیعه]]» شناخته مى شده اند.<ref>مطهری، آشنایى با علوم اسلامى، ج۳، ص۶۸-۶۹.</ref>
 +
===فقه در اصطلاح فقها===
  
<I>«الفقه، الفهم. قال اعرابی لعیسی ‌بن ‌عمر: شهدت علیک بالفقه...»؛</I>(2)
+
در اصطلاح علما و [[فقها]]، این کلمه به «فقه الاحکام» اختصاص یافته است. توضیح این که علمای اسلامی، تعالیم اسلامى را منقسم کردند به سه قسمت:
  
<I>«الفقه، بالکسر العلم بالشی، والفهم له والفطنة له»؛</I>(3)
+
*الف) معارف و اعتقادات، یعنى امورى که هدف از آن‌ها شناخت و [[ایمان]] و [[عقاید|اعتقاد]] است که به قلب و دل و فکر مربوط است، مانند مسائل مربوط به مبدا و [[معاد]] و [[نبوت]] و [[وحى]] و [[ملائکه]] و [[امامت]].
  
<I>«الفقه، فهم الشیء».</I>(4)
+
*ب) [[اخلاق|اخلاقیات]] و امور تربیتى، یعنى امورى که هدف از آن‌ها این است که [[انسان]] از نظر خصلت‌هاى روحى چگونه باشد و چگونه نباشد. مانند [[تقوا]]، [[عدالت]]، [[سخاوت]]، [[شجاعت]]، [[صبر]]، رضا و غیره.
  
لیکن با تأمل و نگاهی مجدد، خصوصاً به عبارات لغویانی که در مقام تعیین تفاوت‌های ظریف بین واژگان متشابه برآمده‌اند و فروق اللغه را تدوین کرده‌اند، به این نتیجه می‌رسیم که «فقه» در لغت، مطلق فهم نیست، بلکه موشکافی و ریزبینی و فهم دقیق را «فقه» گویند.(5)
+
*ج) [[احکام]] و مسائل عملى، یعنى امورى که هدف از آن‌ها این است که انسان، عمل خاصى انجام دهد و یا عملى که انجام مى دهد چگونه باشد و چگونه نباشد و به عبارت دیگر «قوانین و مقررات موضوعه».
  
 +
علمای اسلامی، کلمه فقه را در مورد قسم اخیر اصطلاح کردند، شاید از آن نظر که از صدر اسلام آنچه بیشتر مورد توجه و پرسش مردم بود مسائل عملى بود. از این رو کسانى که تخصصشان در این رشته مسائل بود، به عنوان «فقهاء» شناخته شدند.<ref>مطهری، آشنایى با علوم اسلامى، ج۳، ص۶۹-۷۰.</ref>
  
=== كلمه فقه در قرآن و حديث ===
+
با این توضیح، «فقه» در اصطلاح متداول امروزی، عبارت است از علم به احکام شرعی عملی، به استناد مدارک و منابع تفصیلی مورد قبول.<ref>تاریخ فقه مذاهب اسلامی ، کاظم مدیر شانه چی.</ref>
  
 +
==تاریخ علم فقه==
  
كلمه «فقه » و «تفقه » در [[قرآن كريم]] و در [[احاديث]]، زياد بکار برده شده است. مفهوم اين كلمه در همه جا همراه با تعمق و فهم عميق است. در قرآن كريم آمده است: «فلولانفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون»(6)؛ چرا از هر گروهى يك دسته كوچ نمى كنند تا در امر [[دين]] بصيرت كامل پيدا كنند و پس از بازگشتن، مردم خود را اعلام خطر نمايند، باشد كه از ناشايست‌ها حذر نمايند.
+
پیشینه علم فقه به پیشینه [[اسلام]] برمی‌گردد. در زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله مأمورانی که برای تعلیم تازه مسلمانان به مناطق دوردست همچون [[حبشه]] و [[یمن]] و [[حضر موت|حضرموت]] می‌رفتند و یا از جانب آن حضرت که به مأموریت‌های نظامی و سیاسی گسیل می‌شدند، وظیفه داشتند در حوزه مأموریت خویش، [[احکام]] اسلام را برای مردم بیان کنند و مسائل و مشکلات آنان را با تکیه بر درک و فهم خویش از آیات [[قرآن]] و سخنانی که از پیامبر صلی الله علیه وآله فراگرفته بودند و با آنچه از اعمال و رفتار پیامبر دیده بودند، حل کنند.<ref>سیره ابن هشام، ج ۱۴۳/۴، ۲۳۷، ۲۴۱؛‌ تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج۴۹۵/۱؛‌ دار احیاء التراث العربی، بیروت.</ref>
  
در [[حديث]] است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من حفظ على امتى اربعين حديثا بعثه الله فقيها عالما(7)؛ هر كس چهل حديث بر امت من حفظ كند خداوند او را فقيه و عالم محشور كند».  
+
روشن است که عمل این [[صحابه|اصحاب]] به گونه‌ای، [[اجتهاد]] و استنباط احکام [[دین]] بشمار می‌آمد، هر چند اجتهاد و تفقّه آنان بسیار ساده و ابتدایی بود. بعدها در دوران حکومت [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام فهم و تبیین احکام دین و پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم از جمله وظایف استانداران و کارگزارانی قرار گرفت که آن حضرت به مناطق گوناگون کشور اسلامی اعزام می‌کرد.<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۶۷.</ref>
  
درست نمى دانيم كه علما و فضلاء صحابه به عنوان «فقهاء» خوانده مى شده اند يا نه. ولى مسلم است كه از زمان تابعين (شاگردان صحابه؛‌ كسانى كه پيغمبر را درك نكرده ولى صحابه را درك كرده اند) اين عنوان بر عده اى اطلاق مى شده است.
+
در دوره‌های بعدی و در عصر [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهماالسلام و... فقه و فقاهت در میان اصحاب، رشد چشم‌گیری یافت و برخی [[قواعد فقهی]] و اصول اجتهادی نیز، بکار گرفته شد. البته به گونه ساده که از فهم نصوص فراتر نمی‌رفت. بسیاری از این فرع‌های فقهی که اکنون در کتاب‌های فقهی شاخ و برگ گسترده‌اند، در آن زمان نبودند.
  
هفت نفر از تابعين به نام «فقهاء سبعه » خوانده مى شده اند. سال 94 هجرى كه سال شهادت حضرت على بن الحسين عليهماالسلام است و در آن سال [[سعيد بن مسيب]] و [[عروة بن زبير]] از فقهاء سبعه و سعيد بن جبير و برخى ديگر از فقهاء [[مدينه]] درگذشتند به نام «سنة الفقهاء» ناميده شد. از آن پس دوره به دوره به علماء عارف به اسلام - خصوصا احكام اسلام - «فقهاء» اطلاق مى شد.
+
در آغاز عصر [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]]، که نخستین کتاب‌های فقهی استدلالی [[شیعه]]، توسط [[ابن ابی عقیل عمانی]] (م: ۳۵۰ هـ.ق)، [[ابن جنید اسکافی|ابن جنید اسکافی]] (م: ۳۸۱ هـ.ق)، [[شیخ مفید]] (۴۱۳ـ۳۳۶ هـ.ق) و... نگاشته شدند، بسیار مختصر و کم حجم بودند. حتی در سده‌های بعد و تا زمان [[شیخ طوسی]]، کتاب‌های فقهی ما با این که یک دوره کامل فقه را دربردارند، شمار صفحه‌های آن‌ها از چند صد صفحه معمولی فراتر نمی‌رود.
  
[[ائمه اطهار]] مكرر اين كلمه را بكار برده اند، بعضى از اصحاب خود را امر به تفقه كرده اند و يا آن‌ها را فقيه خوانده اند. شاگردان مبرز ائمه اطهار در همان عصرها به عنوان «فقهاء شيعه » شناخته مى شده اند.(8)
+
کم‌کم در سده‌های بعدی دانش فقه نیز پا به پای علوم دیگر، رشد یافت و فرع‌های بسیاری توسط فقهای بزرگ، چون [[محقق اول]]، [[علامه حلی]]، [[شهید اول]] و [[شهید ثانی]] و... بر آن افزوده شدند و مسائل جدیدی که برای مردم و جامعه در زوایای گوناگون زندگی پیش می‌آمد و مورد بحث و بررسی فقیهان قرار می‌گرفت، وارد فقه شدند و تا حدود زیادی بر حجم و گسترده فقه افزوده شد.
  
 +
فقها در مقام پاسخ‌گویی به مسائل نو که برای مسلمانان پیش می‌آمده و نیز پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی که مطرح می‌شده است، دامنه استخراج فرع‌ها و مسأله‌ها را از اصل تا حدود زیادی گسترش داده‌اند به گونه‌ای که [[صاحب جواهر]] به زحمت توانست یک دوره فقه را با صرف تقریباً یک عمر طولانی در کتاب «[[جواهر الکلام (کتاب)|جواهر الکلام]]» گرد آورد.
  
=== كلمه فقه در اصطلاح علماء ===
+
افزون شدن و گسترش یافتن فروع فقهی، باز هم در سال‌های بعد و پس از فوت صاحب جواهر، ادامه یافت و [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] و پس از ایشان دیگران تا به امروز هر یک به سهم خود بر حجم و دامنه فقه افزوده‌اند. بنابراین علم فقه همراه و بلکه پیشاپیش دیگر [[علوم اسلامی]] مسیر رشد و کمال را پیموده است و اکنون به صورت گنجینه‌ای ارزشمند و پایان‌ناپذیر و دربردارنده انبوه پرشماری از مسائل و فروع فقهی، در دست حوزویان است.<ref>مجله حوزه: فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر ۱۳۷۵، شماره ۷۳ و ۷۴.</ref>
  
 +
==دسته‌بندی مباحث فقهی==
 +
در میان بزرگان از فقها، دسته‌بندی های مختلفی برای علم فقه بیان شده است. از جمله این بزرگان مرحوم [[شهید سید محمدباقر صدر|شهید صدر]] است که زیر مجموعه عنوان فقه را در کتاب «الفتاوی الواضحه» خود این‌سان بیان می کند:
  
در اصطلاح علماء اين كلمه به «فقه الاحكام » اختصاص يافته است. توضيح اين كه علماء اسلام، تعاليم اسلامى را منقسم كردند به سه قسمت:
+
*الف. بخش عبادات، شامل مباحث نماز، روزه، اعتکاف، حج، عمره و کفارات.  
  
* الف) معارف و اعتقادات، يعنى امورى كه هدف از آن‌ها شناخت و [[ايمان]] و اعتقاد است كه به قلب و دل و فكر مربوط است مانند مسائل مربوط به مبدا و [[معاد]] و [[نبوت]] و [[وحى]] و ملائكه و امامت.
+
*ب. بخش اموال، که خود شامل مباحثی است:
  
* ب) اخلاقيات و امور تربيتى، يعنى امورى كه هدف از آن‌ها اين است كه انسان از نظر خصلت‌هاى روحى چگونه باشد و چگونه نباشد. مانند [[تقوا]]، [[عدالت]]، جود و سخا، شجاعت، صبر و رضا، استقامت و غيره.
+
۱. اموال عمومی، شامل مباحث خراج، انفال، خمس و زکات. مقصود شهید صدر از اموال عمومی، اموالی است که به فرد خاصّی تعلّق ندارد. بلکه برای مصالح عموم است که‌به‌طور طبیعی مصارف آن نیز مشخّص است. به همین جهت، بحث خمس و زکات را که همه فقیهان آن را در بخش‌ عبادات آورده‌اند، به‌سبب این که جنبه مالی آن‌ها قوی‌تر است، در این بخش گنجانده است.  
  
* ج) [[احكام]] و مسائل عملى، يعنى امورى كه هدف از آن‌ها اين است كه انسان در خارج، عمل خاصى انجام دهد و يا عملى كه انجام مى دهد چگونه باشد و چگونه نباشد و به عبارت ديگر «قوانين و مقررات موضوعه ».
+
۲. اموال خصوصی، یعنی اموالی که مالک یا مالکان مشخّصی دارد که به دو قسم تقسیم می‌شود:
  
فقهاء اسلام، كلمه فقه را در مورد قسم اخير اصطلاح كردند، شايد از آن نظر كه از صدر اسلام آن چه بيشتر مورد توجه و پرسش مردم بود مسائل عملى بود. از اين رو كسانى كه تخصصشان در اين رشته مسائل بود به عنوان «فقهاء» شناخته شدند.(9)
+
۲-۱. اسباب شرعی تملک یا به دست آوردن حق خاص، شامل مباحث احیای موات، حیازت، صید، تبعیت، میراث، ضمانات و غرامات.  
  
 +
۲-۲. احکام تصرّف در اموال. شامل مباحث بیع، صلح، شرکت، وقف، وصیت و معاملات. 
  
== نگاهی به پیشینه علم فقه ==
+
*ج. بخش سلوک و آداب و رفتار شخصی، یعنی اعمال شخصی که ربطی به عبادت و اموال ندارند. مانند:
  
 +
۱. روابط خانوادگی، مناسبات دو جنس زن و مرد. مباحث نکاح و طلاق، خلع و مبارات، ظهار و لعان و ایلاء.
  
پیشینه علم [[فقه]]، به پیشینه اسلام برمی‌گردد. در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله، مأمورانی که برای تعلیم تازه مسلمانان، به مناطق دوردست، همچون [[حبشه]] و یمن و حضرموت رخ می‌کشیدند و یا از جانب آن حضرت که به مأموریت‌های نظامی و سیاسی گسیل می‌شدند، وظیفه داشتند در حوزه مأموریت خویش، [[احکام]] اسلام را برای مردم بیان کنند و مسائل و مشکلات آنان را با تکیه بر درک و فهم خویش از آیات [[قرآن]] و سخنانی که از پیامبر صلی الله علیه و آله فراگرفته بودند و با آن چه از اعمال و رفتار پیامبر دیده بودند، حل کنند.(10)
+
۲. مقررات مربوط به تنظیم رفتار فردی و اجتماعی افراد جامعه، مثل مقررات مربوط به اطعمه و اشربه، ملابس ومساکن، آداب معاشرت، احکام نذر و عهد و یمین، ذباحه و امر به معروف و نهی از منکر.  
  
روشن است که عمل این اصحاب، به گونه‌ای، [[اجتهاد]] و استنباط احکام دین بشمار می‌آمد، هر چند اجتهاد و تفقه آنان بسیار ساده و ابتدایی بود. بعدها در دوران حکومت [[امیرالمومنین]] علیه السلام فهم و تبیین احکام دین و پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم، از جمله وظایف استانداران و کارگزارانی قرار گرفت که آن حضرت به مناطق گوناگون کشور اسلامی اعزام می‌کرد.(11)
+
*د. بخش آداب عمومی، یعنی رفتار و سلوک حاکم (ولی امر) در عرصه‌های حکومتی مثل مسایل قضا وحکومت، جنگ و صلح، روابط بین‌المللی، ابواب و مباحث ولایت عامّه، شهادات، جهاد و حدود.<ref>محمدباقر صدر، الفتاوی الواضحه، ج ۱۳۲/۱.</ref>
 +
 +
از دیگر بزرگانی که به بیان زیرمجموعه فقه پرداخته اند می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
  
در دوره‌های بعدی و در عصر [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهم‌السلام و... فقه و فقاهت در میان اصحاب، رشد چشم‌گیری یافت و برخی قواعد فقهی و اصول اجتهادی نیز، بکار گرفته شد. البته به گونه ساده که از فهم نصوص فراتر نمی‌رفت. بسیاری از این فرع‌های فقهی که اکنون در کتاب‌های فقهی شاخ و برگ گسترده‌اند، در آن زمان نبودند.
+
'''مرحوم ابن براج:'''
  
در آغاز عصر غیبت، که نخستین کتاب‌های فقهی استدلالی شیعه، توسط ابن ابی عقیل عمانی (م: 350 هـ.ق)، ابن جنید اسکافی (م: 381 هـ.ق)، [[شیخ مفید]] (413ـ336 هـ.ق) و... نگاشته شدند، بسیار مختصر و کم حجم بودند. حتی در سده‌های بعد و تا زمان [[شیخ طوسی]]، کتاب‌های فقهی ما با این که یک دوره کامل فقه را در بردارند، شمار صفحه‌های آن‌ها از چند صد صفحه معمولی، فراتر نمی‌رود.
+
[[ابن براج|قاضی عبدالعزیز بن براج طرابلسی]] (۴۸۱-۴۰۰ ق) در کتاب «المهذّب»، احکام شرعی را به دو بخش عمده‌ تقسیم کرده است:
  
کم‌کم در سده‌های بعدی، دانش فقه نیز، پا به پای علوم دیگر، رشد یافت و فرع‌های بسیاری توسط فقهای بزرگ، چون: محقق، علامه، شهیدین و... بر آن افزوده شدند و مسائل جدیدی که برای مردم و جامعه در زوایای گوناگون زندگی پیش می‌آمد و مورد بحث و بررسی فقیهان قرار می‌گرفت. کم‌کم، وارد فقه شدند و تا حدود زیادی بر حجم و گسترده فقه افزوده شده.
+
*الف. احکامی که مورد ابتلای همگان است.  
  
خوشبختانه سیر حرکت تکاملی فقه در روزگاران گذشته، از شتاب مناسبی برخوردار بوده و دانش فقه را غنای فراوان بخشیده است. بررسی کتاب‌های فقهی در دوره‌های پیشین، نشان می‌دهد که به مرور زمان و برابر نیازهای مردم، مسائل جدیدی وارد فقه شده است و کم‌کم بر حجم و غنای فقه افزوده شده است.  
+
. احکامی که مورد ابتلای همه مردم نیست.  
  
فقها در مقام پاسخ‌گویی به مسائل نو که برای مسلمانان پیش می‌آمده و نیز پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی که مطرح می‌شده است، دامنه استخراج فرع‌ها و مسأله‌ها را از اصل، تا حدود زیادی گسترش داده‌اند، به گونه‌ای که صاحب جواهر به زحمت توانست یک دوره فقه را با صرف تقریباً یک عمر طولانی در کتاب (جواهر) گرد آورد.
+
وی در این باره می‌نویسد: بدان که شرعیات دو نوعند: اوّل. شرعیاتی که همیشه مکلّف با آن سر و کار دارد؛  دوم. شرعیاتی که این گونه نیستند. آن‌که مکلف همیشه با ‌آن سر و کار دارد، عبارتند از نماز، حقوق اموال، روزه، حج و جهاد، و شرعیاتی که عام‌البلوی نیستند، غیر از موارد یاد شده‌اند. عام‌البلوی‌ نیز خود به دو قسم تقسیم می‌شود: ۱. عام‌البلوایی که مکلّف، بیش‌تر با آن سر و کار دارد. ۲. عام‌البلوایی که این‌گونه نیستند.<ref>قاضی ‌ابن‌ برّاج، المهذب، ۱۴۰۶: ج ۱، ص ۱۸.</ref>
  
افزون شدن و گسترش یافتن فروع فقهی، باز هم در سال‌های بعد و پس از فوت صاحب جواهر، ادامه یافت و شیخ انصاری و پس از ایشان دیگران، تا به امروز، هر یک به سهم خود بر حجم و دامنه فقه افزوده‌اند. بنابراین، علم فقه همراه و بلکه پیشاپیش دیگر علوم اسلامی مسیر رشد و کمال را پیموده است و اکنون به صورت گنجینه‌ای ارزشمند و پایان‌ناپذیر و دربردارنده انبوه پرشماری از مسائل و فروع فقهی، در دست حوزویان است.(12)
+
'''مرحوم محقق حلی:'''
 +
 +
[[محقق حلی|محقق ‌حلی]] (۶۷۶-۶۰۲ ق) با الهام از تقسیم بندی‌های گذشته کوشیده است طرحی را ارائه دهد که معایب طرح‌های‌ گذشته را نداشته باشد. بدین‌سبب، کتاب «[[شرایع الاسلام (کتاب)|شرایع‌الاسلام]]» را که از مهم‌ترین کتاب‌های او است، بر چهار بخش مهم‌ پایه‌ریزی کرده که عبارتند از:
  
 +
*الف. عبادات،
 +
*ب. عقود،
 +
*ج. ایقاعات،
 +
*د. احکام.<ref>محقّق حلّی، ۱۴۰۳: ج ۱، ص ۷.</ref> 
  
== پى  نوشت ==
+
صاحب شرایع، در کتاب خود فقط [[ابواب فقه|ابواب فقهی]] را بر اساس این چهار عنوان طبقه‌بندی کرده. امّا توجیه و وجه حصر آن را متعرّض نشده است. ولی فقیهان دیگری همچون [[شهید اول|شهید اوّل]] و [[فاضل مقداد]] کوشیده‌اند آن را توجیه‌کنند. و شاید بتوان ادّعا کرد که طرح "محقّق"، به‌طور کلّی مورد پذیرش فقیهان پس از وی قرار گرفته است. بدین‌لحاظ در ورود و خروج مباحث فقهی، بر اساس طرح صاحب شرایع عمل کرده‌اند.<ref>محمدجواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱۴۰۴: ج ۳، ص ۱۳.</ref>
  
 +
'''مرحوم فیض کاشانی:'''
  
(1). آشنايى با علوم اسلامى، ج 3، مرتضی مطهری.
+
[[فیض کاشانی|ملامحسن فیض کاشانی]] (متوفای ۱۰۹۰ ق) در کتاب «مفاتیح‌الشرایع»، فقه را به دو فنّ عمده تقسیم کرده است که ‌عبارت است از:
  
(2). صحاح اللغة، ج 6، ص 224.
+
*الف. فنّ عبادات و سیاسات‌؛ در این فن، شش مفاتیح است:
  
(3). قاموس اللغة، ج 4، ص 289.
+
۱. مفاتیح صلات، و مباحث نجاسات و طهارت را در همین مفاتیح وارد کرده است.  
  
(4). مصباح المنیر، ص 479.
+
۲. مفاتیح زکات، مباحث خمس و صدقات نیز در همین مفتاح است.  
  
(5). مجله طلوع: بهار و تابستان 1384، شماره 13 و 14.
+
۳. مفاتیح صیام، مباحث اعتکاف و کفارات در این مفتاح وارد شده است.  
  
(6). [[سوره توبه]]، آيه 122.
+
۴. مفاتیح حج، مباحث عمره و زیارات در این مفتاح داخل شده است.  
  
(7). خصال، صفحه 541؛ ثواب الاعمال، صفحه 162، با اندكى اختلاف.
+
۵. مفاتیح نذر و عهد که شامل مباحث ایمان و اصناف معاصی نیز می‌شود.  
  
(8). آشنايى با علوم اسلامى، ج 3، مرتضی مطهری.
+
۶. مفاتیح حسبه و حدود، شامل مباحث افتا، لقطه، دفاع، قصاص و دیات.  
  
(9). همان.
+
خاتمه در جنایز است که احکام مرضی و بعضی از وصیت در این خاتمه قرار داده شده.
  
(10). سیره ابن هشام، ج 143/4، 237، 241؛ دار احیاط التراث العربی، بیروت؛‌ تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج495/1؛‌ دار احیاء التراث العربی، بیروت.
+
. فنّ عادات و معاملات‌؛ در این فنّ نیز شش مفتاح و یک خاتمه قرار داده است:
  
(11). [[نهج البلاغه]]، صبحی صالح، نامه 67.
+
۱. مفاتیح مطاعم و مشارب: احکام صید و ذباحه در این مفاتیح جای داده شده است.  
  
(12). مجله حوزه: فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر 1375، شماره 73 و 74.
+
۲. مفاتیح مناکح و موالید: احکام طلاق، خلع، مبارات، لعان، ظهار و ایلا را در این مفتاح آورده است.  
  
 +
۳. مفاتیح معایش و مکاسب، شامل مباحث احیای موات، اصطیاد، استرقاق، بیع، ربا، شفعه، شرکت، قسمت، مزارعه، مساقات،اجاره، جعاله، سبق، صلح، اقاله، احکام مداینات از قبیل قرض، رهن، ضمان، حواله، کفالت، تفلیس، مدیون، اقرار و ابراء و سایر امانات و ضمانات همچون ودیعه، عاریه، غصب، اتلاف، لقطه و احکام تصرف بالنیابة مثل ولایت، وکالت و وصایت.
 +
 +
۴. مفاتیح عطایا و مروات: مباحث هدایا، وقوف، سکنا، حبس، وصیت به مال، عتق، تدبیر و کتابت در همین مفاتیح داخل می‌شوند.
 +
 +
۵. مفاتیح قضایا و شهادت.
 +
 +
۶. مفاتیح فرائض و مواریث.
 +
 +
و خاتمه در حیله‌های شرعی است.<ref>فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، ۱۴۰۱: ج ۱، ص ۳۶.</ref> 
 +
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}{{فقه}}
 +
[[رده:اسلام]]
 +
[[رده:علوم]]
 
[[رده:فقه]]
 
[[رده:فقه]]
 +
[[رده:تعاریف کلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۱۷

«فقه» در لغت به معنای تعمّق و فهم عمیق است و در اصطلاح متداول، عبارت از علم به احکام شرعی عملی، به استناد مدارک و منابع تفصیلی مورد قبول است. پیشینه علم فقه به پیشینه اسلام برمی‌گردد و سپس به مرور زمان و برابر نیازهای مردم، مسائل جدیدی وارد فقه شده و کم‌کم بر حجم و غنای آن افزوده شده است.

فقه در لغت و اصطلاح

با مراجعه ابتدایی به کلمات و تعبیرات کثیری از اهل لغت، به نظر می‌رسد که «فقه» به معنای مطلق فهم باشد. از تعبیراتی نظیر گفته‌های ذیل چنین استفاده‌ای می‌شود:

  • «الفقه، الفهم. قال اعرابی لعیسی ‌بن ‌عمر: شهدت علیک بالفقه...».[۱]
  • «الفقه، بالکسر العلم بالشی، والفهم له والفطنة له».[۲]
  • «الفقه، فهم الشیء».[۳]

لیکن با تأمل و نگاهی مجدد، خصوصاً به عبارات لغویانی که در مقام تعیین تفاوت‌های ظریف بین واژگان متشابه برآمده‌اند و فروق اللغه را تدوین کرده‌اند، به این نتیجه می‌رسیم که «فقه» در لغت، مطلق فهم نیست، بلکه موشکافی و ریزبینی و فهم دقیق را «فقه» گویند.[۴]

در قرآن کریم آمده است: «...فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛[۵] چرا از هر گروهى یک دسته کوچ نمى کنند تا در امر دین بصیرت کامل پیدا کنند و پس از بازگشتن، مردم خود را اعلام خطر نمایند، باشد که از ناشایست‌ها حذر نمایند.

و در حدیث است که رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «من حَفِظَ على امّتى اربعین حدیثا بعثهُ الله فقیها عالما؛[۶] هر کس چهل حدیث بر امت من حفظ کند، خداوند او را فقیه و عالم محشور کند».

درست نمى دانیم که علما و فضلاء صحابه به عنوان «فقها» خوانده مى شده اند یا نه؛ ولى مسلم است که از زمان تابعین (شاگردان صحابه) این عنوان بر عده اى اطلاق مى شده است. هفت نفر از تابعین به نام «فقهاء سبعه» خوانده مى شده اند. سال ۹۴ هجرى که سال شهادت امام سجاد علیه السلام است و در آن سال سعید بن مسیب و عروة بن زبیر از فقهاء سبعه و سعید بن جبیر و برخى دیگر از فقهاء مدینه درگذشتند، به نام «سنة الفقهاء» نامیده شد. از آن پس دوره به دوره به علماء عارف به اسلام - خصوصا احکام - «فقهاء» اطلاق مى شد.

ائمه اطهار مکرر این کلمه را بکار برده اند و بعضى از اصحاب خود را امر به تفقّه کرده اند و یا آن‌ها را فقیه خوانده اند. شاگردان مبرز ائمه اطهار در همان عصرها به عنوان «فقهاء شیعه» شناخته مى شده اند.[۷]

فقه در اصطلاح فقها

در اصطلاح علما و فقها، این کلمه به «فقه الاحکام» اختصاص یافته است. توضیح این که علمای اسلامی، تعالیم اسلامى را منقسم کردند به سه قسمت:

  • ج) احکام و مسائل عملى، یعنى امورى که هدف از آن‌ها این است که انسان، عمل خاصى انجام دهد و یا عملى که انجام مى دهد چگونه باشد و چگونه نباشد و به عبارت دیگر «قوانین و مقررات موضوعه».

علمای اسلامی، کلمه فقه را در مورد قسم اخیر اصطلاح کردند، شاید از آن نظر که از صدر اسلام آنچه بیشتر مورد توجه و پرسش مردم بود مسائل عملى بود. از این رو کسانى که تخصصشان در این رشته مسائل بود، به عنوان «فقهاء» شناخته شدند.[۸]

با این توضیح، «فقه» در اصطلاح متداول امروزی، عبارت است از علم به احکام شرعی عملی، به استناد مدارک و منابع تفصیلی مورد قبول.[۹]

تاریخ علم فقه

پیشینه علم فقه به پیشینه اسلام برمی‌گردد. در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله مأمورانی که برای تعلیم تازه مسلمانان به مناطق دوردست همچون حبشه و یمن و حضرموت می‌رفتند و یا از جانب آن حضرت که به مأموریت‌های نظامی و سیاسی گسیل می‌شدند، وظیفه داشتند در حوزه مأموریت خویش، احکام اسلام را برای مردم بیان کنند و مسائل و مشکلات آنان را با تکیه بر درک و فهم خویش از آیات قرآن و سخنانی که از پیامبر صلی الله علیه وآله فراگرفته بودند و با آنچه از اعمال و رفتار پیامبر دیده بودند، حل کنند.[۱۰]

روشن است که عمل این اصحاب به گونه‌ای، اجتهاد و استنباط احکام دین بشمار می‌آمد، هر چند اجتهاد و تفقّه آنان بسیار ساده و ابتدایی بود. بعدها در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام فهم و تبیین احکام دین و پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم از جمله وظایف استانداران و کارگزارانی قرار گرفت که آن حضرت به مناطق گوناگون کشور اسلامی اعزام می‌کرد.[۱۱]

در دوره‌های بعدی و در عصر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و... فقه و فقاهت در میان اصحاب، رشد چشم‌گیری یافت و برخی قواعد فقهی و اصول اجتهادی نیز، بکار گرفته شد. البته به گونه ساده که از فهم نصوص فراتر نمی‌رفت. بسیاری از این فرع‌های فقهی که اکنون در کتاب‌های فقهی شاخ و برگ گسترده‌اند، در آن زمان نبودند.

در آغاز عصر غیبت، که نخستین کتاب‌های فقهی استدلالی شیعه، توسط ابن ابی عقیل عمانی (م: ۳۵۰ هـ.ق)، ابن جنید اسکافی (م: ۳۸۱ هـ.ق)، شیخ مفید (۴۱۳ـ۳۳۶ هـ.ق) و... نگاشته شدند، بسیار مختصر و کم حجم بودند. حتی در سده‌های بعد و تا زمان شیخ طوسی، کتاب‌های فقهی ما با این که یک دوره کامل فقه را دربردارند، شمار صفحه‌های آن‌ها از چند صد صفحه معمولی فراتر نمی‌رود.

کم‌کم در سده‌های بعدی دانش فقه نیز پا به پای علوم دیگر، رشد یافت و فرع‌های بسیاری توسط فقهای بزرگ، چون محقق اول، علامه حلی، شهید اول و شهید ثانی و... بر آن افزوده شدند و مسائل جدیدی که برای مردم و جامعه در زوایای گوناگون زندگی پیش می‌آمد و مورد بحث و بررسی فقیهان قرار می‌گرفت، وارد فقه شدند و تا حدود زیادی بر حجم و گسترده فقه افزوده شد.

فقها در مقام پاسخ‌گویی به مسائل نو که برای مسلمانان پیش می‌آمده و نیز پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی که مطرح می‌شده است، دامنه استخراج فرع‌ها و مسأله‌ها را از اصل تا حدود زیادی گسترش داده‌اند به گونه‌ای که صاحب جواهر به زحمت توانست یک دوره فقه را با صرف تقریباً یک عمر طولانی در کتاب «جواهر الکلام» گرد آورد.

افزون شدن و گسترش یافتن فروع فقهی، باز هم در سال‌های بعد و پس از فوت صاحب جواهر، ادامه یافت و شیخ انصاری و پس از ایشان دیگران تا به امروز هر یک به سهم خود بر حجم و دامنه فقه افزوده‌اند. بنابراین علم فقه همراه و بلکه پیشاپیش دیگر علوم اسلامی مسیر رشد و کمال را پیموده است و اکنون به صورت گنجینه‌ای ارزشمند و پایان‌ناپذیر و دربردارنده انبوه پرشماری از مسائل و فروع فقهی، در دست حوزویان است.[۱۲]

دسته‌بندی مباحث فقهی

در میان بزرگان از فقها، دسته‌بندی های مختلفی برای علم فقه بیان شده است. از جمله این بزرگان مرحوم شهید صدر است که زیر مجموعه عنوان فقه را در کتاب «الفتاوی الواضحه» خود این‌سان بیان می کند:

  • الف. بخش عبادات، شامل مباحث نماز، روزه، اعتکاف، حج، عمره و کفارات.
  • ب. بخش اموال، که خود شامل مباحثی است:

۱. اموال عمومی، شامل مباحث خراج، انفال، خمس و زکات. مقصود شهید صدر از اموال عمومی، اموالی است که به فرد خاصّی تعلّق ندارد. بلکه برای مصالح عموم است که‌به‌طور طبیعی مصارف آن نیز مشخّص است. به همین جهت، بحث خمس و زکات را که همه فقیهان آن را در بخش‌ عبادات آورده‌اند، به‌سبب این که جنبه مالی آن‌ها قوی‌تر است، در این بخش گنجانده است.

۲. اموال خصوصی، یعنی اموالی که مالک یا مالکان مشخّصی دارد که به دو قسم تقسیم می‌شود:

۲-۱. اسباب شرعی تملک یا به دست آوردن حق خاص، شامل مباحث احیای موات، حیازت، صید، تبعیت، میراث، ضمانات و غرامات.

۲-۲. احکام تصرّف در اموال. شامل مباحث بیع، صلح، شرکت، وقف، وصیت و معاملات.

  • ج. بخش سلوک و آداب و رفتار شخصی، یعنی اعمال شخصی که ربطی به عبادت و اموال ندارند. مانند:

۱. روابط خانوادگی، مناسبات دو جنس زن و مرد. مباحث نکاح و طلاق، خلع و مبارات، ظهار و لعان و ایلاء.

۲. مقررات مربوط به تنظیم رفتار فردی و اجتماعی افراد جامعه، مثل مقررات مربوط به اطعمه و اشربه، ملابس ومساکن، آداب معاشرت، احکام نذر و عهد و یمین، ذباحه و امر به معروف و نهی از منکر.

  • د. بخش آداب عمومی، یعنی رفتار و سلوک حاکم (ولی امر) در عرصه‌های حکومتی مثل مسایل قضا وحکومت، جنگ و صلح، روابط بین‌المللی، ابواب و مباحث ولایت عامّه، شهادات، جهاد و حدود.[۱۳]

از دیگر بزرگانی که به بیان زیرمجموعه فقه پرداخته اند می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

مرحوم ابن براج:

قاضی عبدالعزیز بن براج طرابلسی (۴۸۱-۴۰۰ ق) در کتاب «المهذّب»، احکام شرعی را به دو بخش عمده‌ تقسیم کرده است:

  • الف. احکامی که مورد ابتلای همگان است.
  • ب. احکامی که مورد ابتلای همه مردم نیست.

وی در این باره می‌نویسد: بدان که شرعیات دو نوعند: اوّل. شرعیاتی که همیشه مکلّف با آن سر و کار دارد؛ دوم. شرعیاتی که این گونه نیستند. آن‌که مکلف همیشه با ‌آن سر و کار دارد، عبارتند از نماز، حقوق اموال، روزه، حج و جهاد، و شرعیاتی که عام‌البلوی نیستند، غیر از موارد یاد شده‌اند. عام‌البلوی‌ نیز خود به دو قسم تقسیم می‌شود: ۱. عام‌البلوایی که مکلّف، بیش‌تر با آن سر و کار دارد. ۲. عام‌البلوایی که این‌گونه نیستند.[۱۴]

مرحوم محقق حلی:

محقق ‌حلی (۶۷۶-۶۰۲ ق) با الهام از تقسیم بندی‌های گذشته کوشیده است طرحی را ارائه دهد که معایب طرح‌های‌ گذشته را نداشته باشد. بدین‌سبب، کتاب «شرایع‌الاسلام» را که از مهم‌ترین کتاب‌های او است، بر چهار بخش مهم‌ پایه‌ریزی کرده که عبارتند از:

  • الف. عبادات،
  • ب. عقود،
  • ج. ایقاعات،
  • د. احکام.[۱۵]

صاحب شرایع، در کتاب خود فقط ابواب فقهی را بر اساس این چهار عنوان طبقه‌بندی کرده. امّا توجیه و وجه حصر آن را متعرّض نشده است. ولی فقیهان دیگری همچون شهید اوّل و فاضل مقداد کوشیده‌اند آن را توجیه‌کنند. و شاید بتوان ادّعا کرد که طرح "محقّق"، به‌طور کلّی مورد پذیرش فقیهان پس از وی قرار گرفته است. بدین‌لحاظ در ورود و خروج مباحث فقهی، بر اساس طرح صاحب شرایع عمل کرده‌اند.[۱۶]

مرحوم فیض کاشانی:

ملامحسن فیض کاشانی (متوفای ۱۰۹۰ ق) در کتاب «مفاتیح‌الشرایع»، فقه را به دو فنّ عمده تقسیم کرده است که ‌عبارت است از:

  • الف. فنّ عبادات و سیاسات‌؛ در این فن، شش مفاتیح است:

۱. مفاتیح صلات، و مباحث نجاسات و طهارت را در همین مفاتیح وارد کرده است.

۲. مفاتیح زکات، مباحث خمس و صدقات نیز در همین مفتاح است.

۳. مفاتیح صیام، مباحث اعتکاف و کفارات در این مفتاح وارد شده است.

۴. مفاتیح حج، مباحث عمره و زیارات در این مفتاح داخل شده است.

۵. مفاتیح نذر و عهد که شامل مباحث ایمان و اصناف معاصی نیز می‌شود.

۶. مفاتیح حسبه و حدود، شامل مباحث افتا، لقطه، دفاع، قصاص و دیات.

خاتمه در جنایز است که احکام مرضی و بعضی از وصیت در این خاتمه قرار داده شده.

  • ب. فنّ عادات و معاملات‌؛ در این فنّ نیز شش مفتاح و یک خاتمه قرار داده است:

۱. مفاتیح مطاعم و مشارب: احکام صید و ذباحه در این مفاتیح جای داده شده است.

۲. مفاتیح مناکح و موالید: احکام طلاق، خلع، مبارات، لعان، ظهار و ایلا را در این مفتاح آورده است.

۳. مفاتیح معایش و مکاسب، شامل مباحث احیای موات، اصطیاد، استرقاق، بیع، ربا، شفعه، شرکت، قسمت، مزارعه، مساقات،اجاره، جعاله، سبق، صلح، اقاله، احکام مداینات از قبیل قرض، رهن، ضمان، حواله، کفالت، تفلیس، مدیون، اقرار و ابراء و سایر امانات و ضمانات همچون ودیعه، عاریه، غصب، اتلاف، لقطه و احکام تصرف بالنیابة مثل ولایت، وکالت و وصایت.

۴. مفاتیح عطایا و مروات: مباحث هدایا، وقوف، سکنا، حبس، وصیت به مال، عتق، تدبیر و کتابت در همین مفاتیح داخل می‌شوند.

۵. مفاتیح قضایا و شهادت.

۶. مفاتیح فرائض و مواریث.

و خاتمه در حیله‌های شرعی است.[۱۷]

پانویس

  1. پرش به بالا صحاح اللغة، ج ۶، ص ۲۲۴.
  2. پرش به بالا قاموس اللغة، ج ۴، ص ۲۸۹.
  3. پرش به بالا مصباح المنیر، ص ۴۷۹.
  4. پرش به بالا مجله طلوع، بهار و تابستان ۱۳۸۴، شماره ۱۳ و ۱۴.
  5. پرش به بالا سوره توبه، آیه ۱۲۲.
  6. پرش به بالا خصال صدوق، ص ۵۴۱؛ ثواب الاعمال، ص ۱۶۲، با اندکى اختلاف.
  7. پرش به بالا مطهری، آشنایى با علوم اسلامى، ج۳، ص۶۸-۶۹.
  8. پرش به بالا مطهری، آشنایى با علوم اسلامى، ج۳، ص۶۹-۷۰.
  9. پرش به بالا تاریخ فقه مذاهب اسلامی ، کاظم مدیر شانه چی.
  10. پرش به بالا سیره ابن هشام، ج ۱۴۳/۴، ۲۳۷، ۲۴۱؛‌ تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج۴۹۵/۱؛‌ دار احیاء التراث العربی، بیروت.
  11. پرش به بالا نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۶۷.
  12. پرش به بالا مجله حوزه: فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر ۱۳۷۵، شماره ۷۳ و ۷۴.
  13. پرش به بالا محمدباقر صدر، الفتاوی الواضحه، ج ۱۳۲/۱.
  14. پرش به بالا قاضی ‌ابن‌ برّاج، المهذب، ۱۴۰۶: ج ۱، ص ۱۸.
  15. پرش به بالا محقّق حلّی، ۱۴۰۳: ج ۱، ص ۷.
  16. پرش به بالا محمدجواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱۴۰۴: ج ۳، ص ۱۳.
  17. پرش به بالا فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، ۱۴۰۱: ج ۱، ص ۳۶.
فقه
کلیات: تاریخ فقه، ابواب فقه، احکام، اجتهاد، منابع اجتهاد در فقه شیعه، تقلید، اصول فقه، قواعد فقهی
منابع: عروة الوثقى، شرایع الاسلام، علل الشرائع، لمعه، جواهرالكلام، المكاسب المحرمه، مدارک الاحکام و ...
↓ رده ها ↓
فقه: فقیهان، منابع فقهی، اصطلاحات فقهی، آیات الاحکام، منابع اجتهاد در فقه شیعه، قواعد فقه
اصول فقه: اصول فقه، اصولیون، منابع اصول فقه، اصطلاحات اصول فقه
احکام: احکام، احکام عبادی، احکام اقتصادی، احکام خانواده، احکام روابط اجتماعی، احکام قضایی و جزایی، احکام اطعمه و اشربه، اصطلاحات احكام
مسابقه از خطبه ۱۴۵ و ۱۸۸ نهج البلاغه