تفسیر المراغی (کتاب): تفاوت بین نسخهها
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز (مهدی موسوی صفحهٔ تفسير المراغى (کتاب) را به تفسیر المراغی (کتاب) منتقل کرد) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | {{مشخصات کتاب | |
− | + | |عنوان= | |
− | = | + | |تصویر= [[پرونده:تفسير المراغى.jpg|240px|وسط]] |
− | + | |نویسنده= احمد بن مصطفی مراغی | |
− | = | + | |موضوع= تفسیر اهل سنت |
− | + | |زبان= عربی | |
− | = | + | |تعداد جلد= ۳۰ |
− | + | |عنوان افزوده1= | |
− | + | |افزوده1= | |
− | + | |عنوان افزوده2= | |
− | + | |افزوده2= | |
− | + | |لینک= | |
− | + | }} | |
+ | '''«تفسیر المراغی»''' تألیف احمد بن مصطفى مراغى، از جامعترین تفاسیر معاصر [[اهل سنت]] و شامل همه آیهها و سورههاى [[قرآن]] است. اسلوب و طریقه نقل مطالب و نظم مباحث آن متناسب با نیاز زمان مىباشد و مىتوان آن را تفسیرى اجتهادى، تحلیلى، تربیتى، اجتماعى و علمى نامید که در صدد تقریب بین مذاهب اسلامى نیز بوده است. | ||
− | + | ==انگیزه تألیف== | |
− | + | مفسر در مقدّمه خود قبل از آغاز تفسیر سوره حمد در بیان انگیزه خود مىآورد که بسیارى از اوقات از خود سؤال مىنمودم بهترین تفسیرى که به راحتى و در مدتى اندک مطالب مفید و اصلى را به خواننده ارائه دهد کدام است؟ با وجود مطالعه بسیارى از تفاسیر و اعتقاد به اینکه هر کدام داراى مطالب مفید و علمى فراوانى است، امّا پاسخى براى سؤال خود نیافتم، به همین جهت به خود جرأت داده براى رفع نیاز مخاطبان هم عصر خود، تفسیرى هم سطح آنان و پاسخ گوى مسائل فکرى آنها تألیف نمایم. | |
− | + | ==شیوه ادبى اجتماعى در تفسیر== | |
− | |||
− | از | + | حرکت و همگام بودن تفاسیر با زمان موجب شد تا متناسب با تنوع دگرگونیها، تفسیر نیز متنوع و گوناگون گردد، از جمله شیوه ادبى - اجتماعى، که متأثر از ادبیات معاصر و با توجه به نیازهاى اجتماعى روز صورت گرفت. از آنجایى که شیوه ادبى - اجتماعى آمیخته با تحلیل اجتهادى و عقلى و غالبا با رویکرد تربیتى، رایجترین [[روشهای تفسیری قرآن|شیوه تفسیرى]] عصر حاضر بوده و تفسیر مورد بحث از آن جمله است، توضیح مختصرى درباره آن داده می شود. |
− | + | امتیاز این شیوه تفسیرى در دوران معاصر، در آن است که رنگى نو به خود گرفته، با چهره فرهنگ و ادب معاصر و با پرداختن به مسائل جامعه درخشیده است و هرگز تقلید گونه به مسائل ظاهرى و خسته کننده که موجب دورى مردم از [[قرآن]] مىشود نپرداخته است. این نوع تفسیر، پدیدهاى نو ظهور است که نخست به اظهار دقایق تعابیر قرآنى و سپس بیان آنها با اسلوبى زیبا و ادبى و تطبیق آنها با هستى و حیات و سنن اجتماعى موجود در جامعه پرداخته است. این نهضت ادبى- اجتماعى با تلاش و کوشش فراوانى در راه [[تفسیر قرآن]] و تقریب آن بر فهم همگان و انطباق آن با واقعیات موجود آغاز شد. | |
− | + | ویژگى این شیوه، این است که در آن به دور از هر گونه تعصبات افراطى به قرآن نگریسته مىشود و سعى بر آن است که مفاهیم قرآن، آن گونه که هست بر مردم عرضه شود، بدین جهت از هر گونه تکلّف و ضعف مفرط عارى و به رسا بودن و رساندن پیامهاى قرآنى- بدون آلایش- آراسته است. از آن گذشته، از دخالت دادن [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] و [[حدیث جعلی|روایات جعلى]] و ساختگى در فهم قرآن و تبیین آن پرهیز کرده است. | |
− | از جمله آثار | + | از جمله آثار فریفته نشدن این مکتب تفسیرى به روایات اسرائیلى و احادیث جعلى این است که به محدوده ابهامات قرآن وارد نمىشود، ابهاماتى از قبیل [[حروف مقطعه]] و برخى الفاظ مبهم قرآن. همچنین به امور غیبى که جز از طریق احادیث صحیح قابل شناخت نیستند وارد نمىشوند، بلکه ایمان به آنها را - از آن جهت که در قرآن به آنها تصریح شده- به طور اجمال واجب مىدانند و از وارد شدن به جزئیات مسائلى مانند زندگى برزخى، بهشت، جهنم، حور، قصور، غلمان و نظائر آن خوددارى مىکنند و مانع نفوذ [[خرافات]] و مطالب غیر واقعى و جعلى به محدوده آنها مىگردد، زیرا هدف بیان قرآنى به باز شدن این مبهمات بستگى ندارد. |
− | + | این مکتب تفسیرى، تفسیر را از اصطلاحات علوم و فنون و [[فلسفه]] و [[کلام]] -که به تدریج وارد محدوده تفسیر شده بود- دور ساخت، چنانکه این مفسران تنها به قدر نیاز و هنگام ضرورت از این اصطلاحات استفاده کردهاند. | |
− | از جنبه | + | از جنبه ایجابى نیز این مکتب، سبکى ادبى- اجتماعى در تفسیر بوجود آورد و گوشههایى از [[بلاغت]] قرآنى و [[معجزه|اعجاز]] بیانى آن را ظاهر ساخت و معانى و جوانب مختلف مفاهیم آنها را مشخص کرد و سنتهاى حاکم بر جهان هستى و جامعه را که در قرآن بدان اشاره شده، آشکار گردانید و بویژه به مشکلات جامعه اسلامى و جامعه بشرى و طرح ارشادات و راهنمایىهاى قرآن- که در بردارنده سعادت دنیا و آخرت بشر است- پرداخت. |
− | |||
− | + | علاوه بر آن، بین قرآن و نظریات صحیح و ثابت علمى مطابقت و هماهنگى برقرار نمود و براى مردم روشن ساخت که قرآن کتاب جاوید الهى است و مىتواند همگام با تحولات زمان پیش رود تا اینکه خداوند زمین را به بندگان صالح خود وا گذارد. | |
− | |||
− | |||
− | + | همچنین به شبهاتى که بر قرآن وارد شده بود پاسخ گفت و شکوک و توهماتى را که در مورد قرآن ایجاد شده بود با استدلالى قوى پاسخ گفت. همه اینها با اسلوبى زیبا و جذاب انجام گرفت بگونهاى که خواننده را به خواندن قرآن و اندیشیدن در معانى و اسرار آن برانگیخت. | |
+ | این مکتب در برابر تفسیر درى گشود که از زمانهایى دور بسته بود، بدین معنا که به عقل انسان آزادى و اختیار گسترده بخشید تا در پهنهاى وسیع که خداوند به او داده است به تدبر و اندیشه بپردازد. | ||
− | + | نخستین پیشواى این مکتب (در عصر حاضر)، استاد [[محمد عبده]] است که اساس این بنیان عظیم را پى افکند و باب اجتهاد در تفسیر را پس از چند قرن گشود. بعد از او هم شاگردان بزرگش، مانند رشید رضا، شیخ محمد قاسمى، شیخ احمد مصطفى مراغى و پس از آنان علماى دیگرى مانند، سید قطب، شیخ محمد جواد مغنیه، شیخ محمد صادقى، سید محمد حسین فضل الله، سید محمد شیرازى، شیخ سعید حوى، محمد طاهر ابن عاشور، سید محمد تقى مدرسى، استاد ناصر مکارم شیرازى و دیگران بر همین منوال حرکت کردند، اما کسى که بر همه آنان برترى دارد و در این راه گوى سبقت را از همگان ربوده است، علامه و فیلسوف بزرگوار مرحوم سید محمد حسین طباطبائى است. | |
− | ==روش | + | ==روش تفسیر مراغی== |
− | در | + | احمد مصطفى مراغى ابتدا در مقدمه تفسیر خود مطالبى را مطرح نموده است از قبیل: ۱- عنایت مسلمانان به [[تفسیر قرآن]]، ۲- طبقات مفسران از عصر [[صحابه]] و [[تابعین]] تا زمانهاى بعد. ۳- شیوه نگارش [[قرآن]]، ۴- آراء علماء در التزام به رسم عثمانى در نگارش قرآن ۵- شیوه تفسیرى خود، ۶- مصادر تفسیر مراغى در لغت و ادب و تاریخ و [[علوم قرآن|علوم قرآنى]]. |
− | روش | + | چنانکه بیان شد، روش کلى مراغی را باید ادبى - اجتماعى، با رویکردى تربیتى و تحلیلى دانست. وى از مباحث نحوى، اعراب، اختلاف قرائات و مباحث زبانى جز شرح برخى مفردات، چیزى در تفسیر خود نیاورده و از [[حدیث جعلی|احادیث موضوع]]، ضعیف و [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] جدا پرهیز کرده است، اگر چه در بسیارى مواقع به احادیث [[پیامبر اکرم]] (ص)، اشعار عرب و اقوال اهل لغت استناد کرده است. |
− | + | روش کلى مفسر بدین ترتیب است که ابتداى هر [[سوره]]، اطلاعات لازم مربوط به آن، شامل اسم سوره، عدد آیات، محل نزول، [[ترتیب نزول سوره ها|ترتیب نزول]] و مناسبت آن با سوره و آیات قبل را بیان مىدارد، در انتهاى سوره نیز مقاصد آن را در چند بند متعرض مىشود. سپس آیات را دسته بندى کرده، به تفسیر آنها مىپردازد. | |
− | در | + | مراغی مطالب خود را در سه عنوان «شرح المفردات»، «المعنى الجملى» و «الایضاح»، عنوان مىکند. در شرح مفردات به تفسیر کلماتى که تا حدودى معناى صریح و آشکارى ندارند پرداخته، به توضیح معنایى آنها با ذکر [[وجوه و نظائر]] و اضداد با استفاده از آیات دیگر، همت مىگمارد. |
− | + | در عنوان «المعنى الجملى» به معناى ترکیبى کلمات که [[آیه]] و مقاطع آن را تشکیل مىدهد به طور اجمال مىپردازد، تناسب آیات با همدیگر را متعرض شده، در صورت وجود [[اسباب نزول]] آیه، آن را در همین عنوان ذکر کرده، گاهى به نقد آن مىپردازد. مانند آیات ۹-۷ [[سوره انعام]]. | |
− | در | + | در نهایت عنوان «الایضاح»، [[تفسیر]] مفصل و تحلیلى آیات مطرح شده را در بر مىگیرد، در این بخش نیز براى توضیح آیات از آیات دیگر، مأثورات و اقوال مفسرین بهره برده، تناسب بین آیات را بیشتر تشریح مىکند و خلاصهاى از هر مقطع مطرح شده در این بخش را ارائه مىدهد. |
− | |||
− | + | مفسر سعى دارد روایاتى که مورد قبول نبوده و یا با قضایاى دینى تنافى داشته باشند را، نقل ننماید و از بحثهایى که مفسرین پیشین به تناسب عصر خود مطرح کرده بودند، دورى مىگزیند. وى معتقد به تغییر نوع مباحث و اسلوب مطرح کردن آنها به تناسب عصر خود مىباشد. مسائل عقیدتى و [[علم کلام|کلامى]] را به تناسب آیات مطرح کرده و بیشتر به دیدگاه [[اشاعره|اشعرى]] تمایل دارد، مانند بحث رؤیت خداوند در [[آیه 103 سوره انعام|آیه ۱۰۳ انعام]] و [[آیه 22 سوره قیامه|آیه ۲۲ قیامت]]؛ که در مورد تعبیر {{متن قرآن|«إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»}} مىنویسد: یعنى بدون حجاب به خداوند نظر مىافکنند همان گونه که در شب چهاردهم ماه، به ماه مىنگرند. | |
− | + | در مسائل فقهى نیز [[احکام شرعی|احکام]] فقهى متعلق به آیه را در حدّ نقل روایات و فتاواى مذاهب چهارگانه و استدلال جزئى بدون بیان تفصیلى احکام و ادله آن، با قصد توضیح و تفسیر آیه، مطرح مىنماید. سعى دارد اسرار و حکمتهاى احتمالى احکام را نیز از جهت اجتماعى و علمى، متعرض گردد. | |
+ | همانطور که اشاره شد، از روایات اسرائیلى شدیدا پرهیز داشته، به کرّات مسلمین را از پرداختن به آنها بر حذر داشته است. | ||
− | + | نسبت به [[تفسیر علمی - تجربی|تفسیر علمى]]، از جهتى از تفصیل در آن پرهیز مىنماید و معتقد است، پرداختن به آن انسان را از مقاصد عالى قرآنى دور مىنماید. امّا از جهتى دیگر، تفکر در آیاتى را که متضمن اسرار خلقت و ظواهر طبیعت مىباشد به سبب تقویت و ازدیاد ایمان مؤمنین و اینکه بیان وجوهى از [[اعجاز قرآن]] است، ترغیب مىنماید و حقایق علمى را که معتقد است سیزده قرن بعد انسانها بدان دست یافتهاند، مطرح کرده است. مانند آیات ۷- ۵ [[سوره طارق]]:{{متن قرآن|«فَلْینْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ...»}}. | |
− | == | + | ==منابع تفسیر مراغی== |
− | + | مراغى در تفسیر خود از منابع بسیارى که ۳۰ مورد آن را ذکر مىکند، استفاده کرده است، امّا تأکید بیشترى بر برخى منابع داشته که از آن جملهاند: ۱- [[تفسیر طبری (کتاب)|تفسیر طبرى]] ۲- [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل (کتاب)|تفسیر کشاف]] ۳- [[انوار التنزیل و اسرار التأویل (کتاب)|تفسیر بیضاوى]] ۴- تفسیر غرائب القرآن نیشابورى ۵- [[تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (کتاب)|تفسیر ابن کثیر]] ۶- تفسیر [[البحر المحیط فی التفسیر (کتاب)|البحر المحیط]] ابو حیان ۷- تفسیر [[روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم (کتاب)|روح المعانى]]، ۸- [[تفسیر المنار (کتاب)|تفسیر المنار]] رشید رضا. ۹- تفسیر [[محمد عبده]]، (استاد مراغى)، با تصریح به اینکه استفاده فراوانى از آن نموده است. | |
− | + | ==نقد تفسیر مراغى== | |
− | + | نقد اساسى بر مراغى، نقدى مبنایى است که اغلب در مباحث اعتقادى جلوه مىکند، از آنجایى که ایشان [[شافعی|شافعى]] [[اشاعره|اشعرى]] است، دیدگاه اعتقادى وى تفاوت اساسى با متفکران [[معتزله|معتزلى]] و على الخصوص شیعه [[امامیه|امامى]] دارد، بنابر این در مباحث [[علم کلام|کلامى]] و [[فقه|فقهى]] قرآن مبانى ایشان از دیدگاه شیعه قابل قبول نمىباشد و در تفاسیر علماى شیعه و کتب مفصل کلامى و فقهى، مورد بحث واقع شده است. از جمله مسئله اعتقاد شیعه به وجود [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]] علیه السلام، ظهور ایشان و احیاى دوباره [[اسلام]] است که مراغى با اعلام کلى ضعف روایات مربوطه و نقل کلام [[ابن خلدون]]، آن را حمل بر [[تعصب|عصبیت]] قومى نموده و به تمسخر مىکشاند. اینگونه برخوردهاى تعصبى از ایشان که ادعاى اصلاح فکرى و آزادگى در عقیده را دارد، به دور است. | |
− | + | ==نسخه شناسى== | |
− | + | تفسیر مراغى که تألیف آن از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ هجرى قمرى انجام گرفت، از همان اوان چاپ و منتشر گردید، از جمله: چاپ اول و دوم در چاپخانه مصطفى بابى حلبى در سال ۱۳۶۹ ق. ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد. همچنین نسخه حاضر نیز توسط دار احیاء التراث العربى ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد به قطع وزیرى مىباشد و بدون تاریخ انتشار یافته است. این نسخه داراى مقدمهاى از مفسر و پاورقىهاى جزیى وى مىباشد. انتهاى هر جزء فهرستى از مطالب و موضوعات آن، ارائه شده که راهنماى محققان مىباشد. | |
− | + | ==منابع == | |
− | + | * تفسیر و مفسرون، آیت الله معرفت، ج ۲ ص ۳۱۱ و ۴۸۱ به بعد و ۴۹۵. | |
+ | * دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، به کوشش بهاء الدین خرمشاهى، ج ۱ ص ۷۵۵ و ج ۲ ص ۲۰۲۵. | ||
+ | * المفسرون حیاتهم و منهجهم، سید محمدعلى ایازى، ص ۳۵۷. | ||
+ | * تفسیر و تفاسیر جدید بهاء الدین خرمشاهى، ص ۲۰. | ||
− | + | [[رده: تفاسیر ]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۳۹
نویسنده | احمد بن مصطفی مراغی |
موضوع | تفسیر اهل سنت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | ۳۰ |
|
«تفسیر المراغی» تألیف احمد بن مصطفى مراغى، از جامعترین تفاسیر معاصر اهل سنت و شامل همه آیهها و سورههاى قرآن است. اسلوب و طریقه نقل مطالب و نظم مباحث آن متناسب با نیاز زمان مىباشد و مىتوان آن را تفسیرى اجتهادى، تحلیلى، تربیتى، اجتماعى و علمى نامید که در صدد تقریب بین مذاهب اسلامى نیز بوده است.
محتویات
انگیزه تألیف
مفسر در مقدّمه خود قبل از آغاز تفسیر سوره حمد در بیان انگیزه خود مىآورد که بسیارى از اوقات از خود سؤال مىنمودم بهترین تفسیرى که به راحتى و در مدتى اندک مطالب مفید و اصلى را به خواننده ارائه دهد کدام است؟ با وجود مطالعه بسیارى از تفاسیر و اعتقاد به اینکه هر کدام داراى مطالب مفید و علمى فراوانى است، امّا پاسخى براى سؤال خود نیافتم، به همین جهت به خود جرأت داده براى رفع نیاز مخاطبان هم عصر خود، تفسیرى هم سطح آنان و پاسخ گوى مسائل فکرى آنها تألیف نمایم.
شیوه ادبى اجتماعى در تفسیر
حرکت و همگام بودن تفاسیر با زمان موجب شد تا متناسب با تنوع دگرگونیها، تفسیر نیز متنوع و گوناگون گردد، از جمله شیوه ادبى - اجتماعى، که متأثر از ادبیات معاصر و با توجه به نیازهاى اجتماعى روز صورت گرفت. از آنجایى که شیوه ادبى - اجتماعى آمیخته با تحلیل اجتهادى و عقلى و غالبا با رویکرد تربیتى، رایجترین شیوه تفسیرى عصر حاضر بوده و تفسیر مورد بحث از آن جمله است، توضیح مختصرى درباره آن داده می شود.
امتیاز این شیوه تفسیرى در دوران معاصر، در آن است که رنگى نو به خود گرفته، با چهره فرهنگ و ادب معاصر و با پرداختن به مسائل جامعه درخشیده است و هرگز تقلید گونه به مسائل ظاهرى و خسته کننده که موجب دورى مردم از قرآن مىشود نپرداخته است. این نوع تفسیر، پدیدهاى نو ظهور است که نخست به اظهار دقایق تعابیر قرآنى و سپس بیان آنها با اسلوبى زیبا و ادبى و تطبیق آنها با هستى و حیات و سنن اجتماعى موجود در جامعه پرداخته است. این نهضت ادبى- اجتماعى با تلاش و کوشش فراوانى در راه تفسیر قرآن و تقریب آن بر فهم همگان و انطباق آن با واقعیات موجود آغاز شد.
ویژگى این شیوه، این است که در آن به دور از هر گونه تعصبات افراطى به قرآن نگریسته مىشود و سعى بر آن است که مفاهیم قرآن، آن گونه که هست بر مردم عرضه شود، بدین جهت از هر گونه تکلّف و ضعف مفرط عارى و به رسا بودن و رساندن پیامهاى قرآنى- بدون آلایش- آراسته است. از آن گذشته، از دخالت دادن اسرائیلیات و روایات جعلى و ساختگى در فهم قرآن و تبیین آن پرهیز کرده است.
از جمله آثار فریفته نشدن این مکتب تفسیرى به روایات اسرائیلى و احادیث جعلى این است که به محدوده ابهامات قرآن وارد نمىشود، ابهاماتى از قبیل حروف مقطعه و برخى الفاظ مبهم قرآن. همچنین به امور غیبى که جز از طریق احادیث صحیح قابل شناخت نیستند وارد نمىشوند، بلکه ایمان به آنها را - از آن جهت که در قرآن به آنها تصریح شده- به طور اجمال واجب مىدانند و از وارد شدن به جزئیات مسائلى مانند زندگى برزخى، بهشت، جهنم، حور، قصور، غلمان و نظائر آن خوددارى مىکنند و مانع نفوذ خرافات و مطالب غیر واقعى و جعلى به محدوده آنها مىگردد، زیرا هدف بیان قرآنى به باز شدن این مبهمات بستگى ندارد.
این مکتب تفسیرى، تفسیر را از اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و کلام -که به تدریج وارد محدوده تفسیر شده بود- دور ساخت، چنانکه این مفسران تنها به قدر نیاز و هنگام ضرورت از این اصطلاحات استفاده کردهاند. از جنبه ایجابى نیز این مکتب، سبکى ادبى- اجتماعى در تفسیر بوجود آورد و گوشههایى از بلاغت قرآنى و اعجاز بیانى آن را ظاهر ساخت و معانى و جوانب مختلف مفاهیم آنها را مشخص کرد و سنتهاى حاکم بر جهان هستى و جامعه را که در قرآن بدان اشاره شده، آشکار گردانید و بویژه به مشکلات جامعه اسلامى و جامعه بشرى و طرح ارشادات و راهنمایىهاى قرآن- که در بردارنده سعادت دنیا و آخرت بشر است- پرداخت.
علاوه بر آن، بین قرآن و نظریات صحیح و ثابت علمى مطابقت و هماهنگى برقرار نمود و براى مردم روشن ساخت که قرآن کتاب جاوید الهى است و مىتواند همگام با تحولات زمان پیش رود تا اینکه خداوند زمین را به بندگان صالح خود وا گذارد.
همچنین به شبهاتى که بر قرآن وارد شده بود پاسخ گفت و شکوک و توهماتى را که در مورد قرآن ایجاد شده بود با استدلالى قوى پاسخ گفت. همه اینها با اسلوبى زیبا و جذاب انجام گرفت بگونهاى که خواننده را به خواندن قرآن و اندیشیدن در معانى و اسرار آن برانگیخت. این مکتب در برابر تفسیر درى گشود که از زمانهایى دور بسته بود، بدین معنا که به عقل انسان آزادى و اختیار گسترده بخشید تا در پهنهاى وسیع که خداوند به او داده است به تدبر و اندیشه بپردازد.
نخستین پیشواى این مکتب (در عصر حاضر)، استاد محمد عبده است که اساس این بنیان عظیم را پى افکند و باب اجتهاد در تفسیر را پس از چند قرن گشود. بعد از او هم شاگردان بزرگش، مانند رشید رضا، شیخ محمد قاسمى، شیخ احمد مصطفى مراغى و پس از آنان علماى دیگرى مانند، سید قطب، شیخ محمد جواد مغنیه، شیخ محمد صادقى، سید محمد حسین فضل الله، سید محمد شیرازى، شیخ سعید حوى، محمد طاهر ابن عاشور، سید محمد تقى مدرسى، استاد ناصر مکارم شیرازى و دیگران بر همین منوال حرکت کردند، اما کسى که بر همه آنان برترى دارد و در این راه گوى سبقت را از همگان ربوده است، علامه و فیلسوف بزرگوار مرحوم سید محمد حسین طباطبائى است.
روش تفسیر مراغی
احمد مصطفى مراغى ابتدا در مقدمه تفسیر خود مطالبى را مطرح نموده است از قبیل: ۱- عنایت مسلمانان به تفسیر قرآن، ۲- طبقات مفسران از عصر صحابه و تابعین تا زمانهاى بعد. ۳- شیوه نگارش قرآن، ۴- آراء علماء در التزام به رسم عثمانى در نگارش قرآن ۵- شیوه تفسیرى خود، ۶- مصادر تفسیر مراغى در لغت و ادب و تاریخ و علوم قرآنى.
چنانکه بیان شد، روش کلى مراغی را باید ادبى - اجتماعى، با رویکردى تربیتى و تحلیلى دانست. وى از مباحث نحوى، اعراب، اختلاف قرائات و مباحث زبانى جز شرح برخى مفردات، چیزى در تفسیر خود نیاورده و از احادیث موضوع، ضعیف و اسرائیلیات جدا پرهیز کرده است، اگر چه در بسیارى مواقع به احادیث پیامبر اکرم (ص)، اشعار عرب و اقوال اهل لغت استناد کرده است.
روش کلى مفسر بدین ترتیب است که ابتداى هر سوره، اطلاعات لازم مربوط به آن، شامل اسم سوره، عدد آیات، محل نزول، ترتیب نزول و مناسبت آن با سوره و آیات قبل را بیان مىدارد، در انتهاى سوره نیز مقاصد آن را در چند بند متعرض مىشود. سپس آیات را دسته بندى کرده، به تفسیر آنها مىپردازد.
مراغی مطالب خود را در سه عنوان «شرح المفردات»، «المعنى الجملى» و «الایضاح»، عنوان مىکند. در شرح مفردات به تفسیر کلماتى که تا حدودى معناى صریح و آشکارى ندارند پرداخته، به توضیح معنایى آنها با ذکر وجوه و نظائر و اضداد با استفاده از آیات دیگر، همت مىگمارد.
در عنوان «المعنى الجملى» به معناى ترکیبى کلمات که آیه و مقاطع آن را تشکیل مىدهد به طور اجمال مىپردازد، تناسب آیات با همدیگر را متعرض شده، در صورت وجود اسباب نزول آیه، آن را در همین عنوان ذکر کرده، گاهى به نقد آن مىپردازد. مانند آیات ۹-۷ سوره انعام.
در نهایت عنوان «الایضاح»، تفسیر مفصل و تحلیلى آیات مطرح شده را در بر مىگیرد، در این بخش نیز براى توضیح آیات از آیات دیگر، مأثورات و اقوال مفسرین بهره برده، تناسب بین آیات را بیشتر تشریح مىکند و خلاصهاى از هر مقطع مطرح شده در این بخش را ارائه مىدهد.
مفسر سعى دارد روایاتى که مورد قبول نبوده و یا با قضایاى دینى تنافى داشته باشند را، نقل ننماید و از بحثهایى که مفسرین پیشین به تناسب عصر خود مطرح کرده بودند، دورى مىگزیند. وى معتقد به تغییر نوع مباحث و اسلوب مطرح کردن آنها به تناسب عصر خود مىباشد. مسائل عقیدتى و کلامى را به تناسب آیات مطرح کرده و بیشتر به دیدگاه اشعرى تمایل دارد، مانند بحث رؤیت خداوند در آیه ۱۰۳ انعام و آیه ۲۲ قیامت؛ که در مورد تعبیر «إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» مىنویسد: یعنى بدون حجاب به خداوند نظر مىافکنند همان گونه که در شب چهاردهم ماه، به ماه مىنگرند.
در مسائل فقهى نیز احکام فقهى متعلق به آیه را در حدّ نقل روایات و فتاواى مذاهب چهارگانه و استدلال جزئى بدون بیان تفصیلى احکام و ادله آن، با قصد توضیح و تفسیر آیه، مطرح مىنماید. سعى دارد اسرار و حکمتهاى احتمالى احکام را نیز از جهت اجتماعى و علمى، متعرض گردد. همانطور که اشاره شد، از روایات اسرائیلى شدیدا پرهیز داشته، به کرّات مسلمین را از پرداختن به آنها بر حذر داشته است.
نسبت به تفسیر علمى، از جهتى از تفصیل در آن پرهیز مىنماید و معتقد است، پرداختن به آن انسان را از مقاصد عالى قرآنى دور مىنماید. امّا از جهتى دیگر، تفکر در آیاتى را که متضمن اسرار خلقت و ظواهر طبیعت مىباشد به سبب تقویت و ازدیاد ایمان مؤمنین و اینکه بیان وجوهى از اعجاز قرآن است، ترغیب مىنماید و حقایق علمى را که معتقد است سیزده قرن بعد انسانها بدان دست یافتهاند، مطرح کرده است. مانند آیات ۷- ۵ سوره طارق:«فَلْینْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ...».
منابع تفسیر مراغی
مراغى در تفسیر خود از منابع بسیارى که ۳۰ مورد آن را ذکر مىکند، استفاده کرده است، امّا تأکید بیشترى بر برخى منابع داشته که از آن جملهاند: ۱- تفسیر طبرى ۲- تفسیر کشاف ۳- تفسیر بیضاوى ۴- تفسیر غرائب القرآن نیشابورى ۵- تفسیر ابن کثیر ۶- تفسیر البحر المحیط ابو حیان ۷- تفسیر روح المعانى، ۸- تفسیر المنار رشید رضا. ۹- تفسیر محمد عبده، (استاد مراغى)، با تصریح به اینکه استفاده فراوانى از آن نموده است.
نقد تفسیر مراغى
نقد اساسى بر مراغى، نقدى مبنایى است که اغلب در مباحث اعتقادى جلوه مىکند، از آنجایى که ایشان شافعى اشعرى است، دیدگاه اعتقادى وى تفاوت اساسى با متفکران معتزلى و على الخصوص شیعه امامى دارد، بنابر این در مباحث کلامى و فقهى قرآن مبانى ایشان از دیدگاه شیعه قابل قبول نمىباشد و در تفاسیر علماى شیعه و کتب مفصل کلامى و فقهى، مورد بحث واقع شده است. از جمله مسئله اعتقاد شیعه به وجود امام عصر علیه السلام، ظهور ایشان و احیاى دوباره اسلام است که مراغى با اعلام کلى ضعف روایات مربوطه و نقل کلام ابن خلدون، آن را حمل بر عصبیت قومى نموده و به تمسخر مىکشاند. اینگونه برخوردهاى تعصبى از ایشان که ادعاى اصلاح فکرى و آزادگى در عقیده را دارد، به دور است.
نسخه شناسى
تفسیر مراغى که تألیف آن از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ هجرى قمرى انجام گرفت، از همان اوان چاپ و منتشر گردید، از جمله: چاپ اول و دوم در چاپخانه مصطفى بابى حلبى در سال ۱۳۶۹ ق. ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد. همچنین نسخه حاضر نیز توسط دار احیاء التراث العربى ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد به قطع وزیرى مىباشد و بدون تاریخ انتشار یافته است. این نسخه داراى مقدمهاى از مفسر و پاورقىهاى جزیى وى مىباشد. انتهاى هر جزء فهرستى از مطالب و موضوعات آن، ارائه شده که راهنماى محققان مىباشد.
منابع
- تفسیر و مفسرون، آیت الله معرفت، ج ۲ ص ۳۱۱ و ۴۸۱ به بعد و ۴۹۵.
- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، به کوشش بهاء الدین خرمشاهى، ج ۱ ص ۷۵۵ و ج ۲ ص ۲۰۲۵.
- المفسرون حیاتهم و منهجهم، سید محمدعلى ایازى، ص ۳۵۷.
- تفسیر و تفاسیر جدید بهاء الدین خرمشاهى، ص ۲۰.