حضرت ارمیا علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'از پيامبران بزرگ بنى‌ اسرائيل در دوره سقوط اورشليم بدست بُخْتُ نُصَّر. ارميا ا...' ایجاد کرد)
 
جز (مهدی موسوی صفحهٔ اِرميا را به حضرت ارمیا علیه السلام منتقل کرد)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
از پيامبران بزرگ بنى‌ اسرائيل در دوره سقوط اورشليم بدست بُخْتُ نُصَّر.
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
  
ارميا ابن ‌حلقيا از [[پيامبران]] يهود در قرن 6‌ـ‌7 قبل از ميلاد بوده كه در [[قرآن]] به ‌طور صريح از او نامى به ‌ميان نيامده است؛ ولى منابع تاريخى و تفسيرى و روايى در ذيل برخى آيات از او ياد ‌كرده‌اند ([[سوره بقره]]/2، 243، 246 و 259؛ [[سوره اسراء]]/17، 4‌ـ‌7؛ [[سوره انبياء]]/21،11) كه عمده اين يادكردها درباره برخى حوادث سياسى و اجتماعى يهود است. نام او در منابع اسلامى به ‌گونه‌هاى متعددى گزارش شده است: اِرميا، اِرمياء، اُرميا، اورميا و يرميا.<ref> فتح‌البارى، ج‌ 6‌، ص‌ 309؛ تاريخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 71؛ الدرالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 29.</ref>
+
از پیامبران بزرگ بنى‌ اسرائیل در دوره سقوط اورشلیم بدست بُخْتُ نُصَّر.
  
واژه «يرميا‌= Jeremiah» در زبان عبرى به ‌معناى «رفعت يافته از سوى خدا، منصوب از سوى او، خدا تير مى‌افكند يا به زير مى‌اندازد» آمده است.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 40؛ دائرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 222.</ref>
+
==ارمیا کیست؟==
  
ارميا در عهد عتيق اهميت ويژه‌اى داشته است و كتاب مستقلى به نام او در اسفار [[تورات]] به چشم مى‌خورد. او بنا به گزارش تورات در روستاى عناتوت در نزديكى اورشليم (واقع در 6 كيلومترى شرق بيت‌المقدس كنونى) از خانواده‌اى كهانت ‌پيشه به دنيا آمد. سكونت خانواده او در منطقه‌اى موسوم به بنيامين،<ref> كتاب مقدس، ارميا، 1: 1‌ـ‌3.</ref> احتمالاً نشان‌دهنده انتساب وى به شاخه بنيامينى از بنى‌اسرائيل است؛ گرچه ابن‌عساكر و ابن‌خلدون او را از سبط لاوى‌ بن يعقوب دانسته‌اند.<ref> تاريخ دمشق، ج‌ ص‌ 27؛ تاريخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 116.</ref>
+
ارمیا ابن ‌حلقیا از [[پیامبران]] یهود در قرن 6‌ـ‌7 قبل از میلاد بوده كه در [[قرآن]] به ‌طور صریح از او نامى به ‌میان نیامده است؛ ولى منابع تاریخى و تفسیرى و روایى در ذیل برخى آیات از او یاد ‌كرده‌اند ([[سوره بقره]]/2، 243، 246 و 259؛ [[سوره اسراء]]/17، 4‌ـ‌7؛ [[سوره انبیاء]]/21،11) كه عمده این یادكردها درباره برخى حوادث سیاسى و اجتماعى یهود است. نام او در منابع اسلامى به ‌گونه‌هاى متعددى گزارش شده است: اِرمیا، اِرمیاء، اُرمیا، اورمیا و یرمیا.<ref> فتح‌البارى، ج‌ 6‌، ص‌ 309؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 71؛ الدرالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 29.</ref>
  
برخى نيز احتمال داده‌اند او از نسل «ابياتار شيلوى» كاهن عصر سليمان است كه به دستور وى به عناتوت تبعيد شده بود.<ref> الكتاب المقدس، ص‌ 1637.</ref>
+
واژه «یرمیا‌= Jeremiah» در زبان عبرى به ‌معناى «رفعت یافته از سوى خدا، منصوب از سوى او، خدا تیر مى‌افكند یا به زیر مى‌اندازد» آمده است.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 40؛ دائرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 222.</ref>
  
'''تاريخچه نبوت ارميا:'''
+
ارمیا در عهد عتیق اهمیت ویژه‌اى داشته است و كتاب مستقلى به نام او در اسفار [[تورات]] به چشم مى‌خورد. او بنا به گزارش تورات در روستاى عناتوت در نزدیكى اورشلیم (واقع در 6 كیلومترى شرق بیت‌المقدس كنونى) از خانواده‌اى كهانت ‌پیشه به دنیا آمد. سكونت خانواده او در منطقه‌اى موسوم به بنیامین،<ref> كتاب مقدس، ارمیا، 1: 1‌ـ‌3.</ref> احتمالاً نشان‌دهنده انتساب وى به شاخه بنیامینى از بنى‌اسرائیل است؛ گرچه ابن‌عساكر و ابن‌خلدون او را از سبط لاوى‌ بن یعقوب دانسته‌اند.<ref>تاریخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 27؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 116.</ref>
  
ارميا در دوره افول آشوريان و به قدرت رسيدن بابليان و رقابت آن دو امپراتورى با حكومت [[مصر]] مى‌زيسته است. دوره حيات او به ‌دليل همزمانى با تبعيد يهوديان به بابل، نقطه عطف مهمى در تاريخ يهود به ‌شمار ‌مى‌رود.
+
برخى نیز احتمال داده‌اند او از نسل «ابیاتار شیلوى» كاهن عصر سلیمان است كه به دستور وى به عناتوت تبعید شده بود.<ref> الكتاب المقدس، ص‌ 1637.</ref>
  
تجزيه كشور يهوديه به دو بخش شمالى و جنوبى و جنگ‌هاى پياپى ميان آن‌ها و رواج شرك و ستم و بت‌پرستى ميان يهوديان و ضعف و بحران اقتصادى، همگى سبب زوال قدرت و انحطاط سياسى و فرهنگى و اجتماعى آنان شده و رونق و اقتدار زمان سليمان را از بين برده بود.
+
==تاریخچه نبوت ارمیا==
  
در اين دوره، شاهد ظهور [[پيامبران]] مصلحى هستيم كه عمده آموزه‌هاى آنان صبغه‌اى اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى داشت. اين پيامبران، در كنار پند مردم به پيش‌گويى حوادث اسف‌بار آينده يهود به ‌صورت عذاب خداوند پرداخته، بدين وسيله آنان را از عواقب شوم كردارهايشان بيم مى‌دادند. اين پيامبران در عين حال پس از توبيخ مردم و ابلاغ انذار و عذاب زودرس الهى، آنان را به آينده‌اى روشن در عصر ظهورِ نجات دهنده‌اى بزرگ مژده مى‌دادند.
+
ارمیا در دوره افول آشوریان و به قدرت رسیدن بابلیان و رقابت آن دو امپراتورى با حكومت [[مصر]] مى‌زیسته است. دوره حیات او به ‌دلیل همزمانى با تبعید یهودیان به بابل، نقطه عطف مهمى در تاریخ یهود به ‌شمار ‌مى‌رود.
  
اشعياى نبى سر سلسله اين پيامبران به‌شمار مى‌رود كه احتمالا ارمياى نبى نيز با توجه به فاصله كم تاريخى ميان آن دو از او متأثر بوده است؛ گرچه از نگاه كلامى هر دو پيامبر از يك سرچشمه كه همان وحى خداوندى است، اثر پذيرفته‌اند.
+
تجزیه كشور یهودیه به دو بخش شمالى و جنوبى و جنگ‌هاى پیاپى میان آن‌ها و رواج شرك و ستم و بت‌پرستى میان یهودیان و ضعف و بحران اقتصادى، همگى سبب زوال قدرت و انحطاط سیاسى و فرهنگى و اجتماعى آنان شده و رونق و اقتدار زمان سلیمان را از بین برده بود.
  
اشعيا و ارميا همواره از همگرايى با مصر در برابر حملات آشوريان و پس از آن‌ها بابليان پرهيز داده و به نوعى، بى‌طرفى در نزاع‌هاى امپراتورى‌هاى بزرگ همسايه جهت محافظت از اورشليم سفارش مى‌كردند؛<ref> تاريخ تمدن، ج‌ 1، ص‌ 350‌ـ‌372.</ref> البته اين رويكرد آن‌ها صبغه‌اى وحيانى و نه صرفاً سياسى داشت.
+
در این دوره، شاهد ظهور [[پیامبران]] مصلحى هستیم كه عمده آموزه‌هاى آنان صبغه‌اى اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى داشت. این پیامبران، در كنار پند مردم به پیش‌گویى حوادث اسف‌بار آینده یهود به ‌صورت عذاب خداوند پرداخته، بدین وسیله آنان را از عواقب شوم كردارهایشان بیم مى‌دادند. این پیامبران در عین حال پس از توبیخ مردم و ابلاغ انذار و عذاب زودرس الهى، آنان را به آینده‌اى روشن در عصر ظهورِ نجات دهنده‌اى بزرگ مژده مى‌دادند.
  
ارميا همزمان با پادشاهى يوشيا به نبوت مى‌رسد<ref> كتاب مقدس، ارميا، 1: 1.</ref> (628‌ ق.‌م) يوشيا با دست يافتن به نسخه‌اى مفقود از شريعت موسى، تصميم مى‌گيرد در يهوديه به اصلاحات گسترده مذهبى و فرهنگى و اجتماعى دست زند.<ref> همان، دوم پادشاهان، 22‌ـ‌23؛ دوم تواريخ، 34‌ـ‌35.</ref>
+
اشعیاى نبى سر سلسله این پیامبران به‌شمار مى‌رود كه احتمالا ارمیاى نبى نیز با توجه به فاصله كم تاریخى میان آن دو از او متأثر بوده است؛ گرچه از نگاه كلامى هر دو پیامبر از یك سرچشمه كه همان وحى خداوندى است، اثر پذیرفته‌اند.
  
فعاليت چشمگيرى از ارميا در اين دوره گزارش نشده، جز آن كه برخى احتمال داده‌اند او نيز در جريان اصلاحات با پادشاه همكارى داشته است.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 40‌ـ‌41.</ref> برخى نيز ارميا را فرزند همان حلقياى كاهن دانسته‌اند كه اسفار [[تورات]] را يافته و در اختيار يوشيا قرار داده است.<ref> الله والانبياء فى التوراه، ص‌ 526.</ref> گفتگوها و مناجات‌هاى ارميا با خداوند در آغاز دوره رسالتش به اين دوره مربوط مى‌شود كه در بخش‌هاى نخست سِفْر او گرد آمده است. جانشينان يوشيا با اعتماد به قدرت مصر در برابر خطر بُختُ نُصَّر به ‌سوى امپراتورى غربى گراييده و به شيوه كفرآميز و ستمگرانه شاهان پيش از يوشيا بازگشتند. فعاليت عمده ارميا در دوره اين پادشاهان تا تخريب اورشليم بدست بُختُ نُصَّر است.<ref> دايرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 223‌ـ‌226.</ref>
+
اشعیا و ارمیا همواره از همگرایى با مصر در برابر حملات آشوریان و پس از آن‌ها بابلیان پرهیز داده و به نوعى، بى‌طرفى در نزاع‌هاى امپراتورى‌هاى بزرگ همسایه جهت محافظت از اورشلیم سفارش مى‌كردند؛<ref> تاریخ تمدن، ج‌1، ص‌ 350‌ـ‌372.</ref> البته این رویكرد آن‌ها صبغه‌اى وحیانى و نه صرفاً سیاسى داشت.
  
او كه اخلاق مردم را فاسد و زمامداران را ستمگر و بى‌سياست و ملت را در انحطاط مذهبى و ملى و ضعف سياسى مى‌ديد، در هر مكان از خانه خدا تا كوچه و بازار و به هر وسيله و بيان ممكن به اندرز مردم پرداخته، از هجوم بُختُ نُصَّر و تخريب اورشليم خبر مى‌داد تا آن كه تصور مزدورى بابل و خيانت به ميهن درباره او پديد آمده و از سوى كاهنان، اميران و پيامبران دروغين مورد آزار فراوان قرار گرفت و تا مرز كشته شدن پيش رفت.<ref> تاريخ تمدن، ج‌ 1، ص‌ 377.</ref> او پادشاه و بزرگان يهود و عموم مردم را به ‌دليل نقض احكام روز شنبه و پرستش رب النوع خورشيد و گناهان ديگر توبيخ ‌مى‌كرد.
+
ارمیا همزمان با پادشاهى یوشیا به نبوت مى‌رسد<ref> كتاب مقدس، ارمیا، 1: 1.</ref> (628‌ ق.‌م) یوشیا با دست یافتن به نسخه‌اى مفقود از شریعت موسى، تصمیم مى‌گیرد در یهودیه به اصلاحات گسترده مذهبى و فرهنگى و اجتماعى دست زند.<ref> همان، دوم پادشاهان، 22‌ـ‌23؛ دوم تواریخ، 34‌ـ‌35.</ref>
  
پيامبران دروغين از روى فريب در برابر انذارهاى او، مردم را به اميدهاى نابجا مژده داده، نعمت و آسايش را براى يهوديان در آينده نزديك پيش‌بينى مى‌كردند؛ از اين ‌روى ارميا به پيامبر شر لقب يافته بود و مردم از او بيزارى جسته، نفرينش مى‌كردند.<ref> دايرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 224.</ref>
+
فعالیت چشمگیرى از ارمیا در این دوره گزارش نشده، جز آن كه برخى احتمال داده‌اند او نیز در جریان اصلاحات با پادشاه همكارى داشته است.<ref>قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 40‌ـ‌41.</ref> برخى نیز ارمیا را فرزند همان حلقیاى كاهن دانسته‌اند كه اسفار [[تورات]] را یافته و در اختیار یوشیا قرار داده است.<ref> الله والانبیاء فى التوراه، ص‌ 526.</ref> گفتگوها و مناجات‌هاى ارمیا با خداوند در آغاز دوره رسالتش به این دوره مربوط مى‌شود كه در بخش‌هاى نخست سِفْر او گرد آمده است. جانشینان یوشیا با اعتماد به قدرت مصر در برابر خطر بُختُ نُصَّر به ‌سوى امپراتورى غربى گراییده و به شیوه كفرآمیز و ستمگرانه شاهان پیش از یوشیا بازگشتند. فعالیت عمده ارمیا در دوره این پادشاهان تا تخریب اورشلیم بدست بُختُ نُصَّر است.<ref> دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 223‌ـ‌226.</ref>
  
گريه و اندوه فراوان او بر قومش از وى پيامبرى گريان و اندوهناك به نمايش گذاشته است: «كاش كه سر من آب بود و چشمانم چشمه اشك تا روز و شب بر كشتگان دختر قوم خود مى‌گريستم».<ref> كتاب مقدس، ارميا، 8: 23؛ تاريخ تمدن، ج‌ 1، ص ‌377.</ref>
+
او كه اخلاق مردم را فاسد و زمامداران را ستمگر و بى‌سیاست و ملت را در انحطاط مذهبى و ملى و ضعف سیاسى مى‌دید، در هر مكان از خانه خدا تا كوچه و بازار و به هر وسیله و بیان ممكن به اندرز مردم پرداخته، از هجوم بُختُ نُصَّر و تخریب اورشلیم خبر مى‌داد تا آن كه تصور مزدورى بابل و خیانت به میهن درباره او پدید آمده و از سوى كاهنان، امیران و پیامبران دروغین مورد آزار فراوان قرار گرفت و تا مرز كشته شدن پیش رفت.<ref> تاریخ تمدن، ج‌ 1، ص‌ 377.</ref> او پادشاه و بزرگان یهود و عموم مردم را به ‌دلیل نقض احكام روز شنبه و پرستش رب النوع خورشید و گناهان دیگر توبیخ ‌مى‌كرد.
  
در اين ميان، حمله نخست بُختُ نُصَّر و اسارت بزرگان يهود به همراه پادشاهان يهوياقيم نيز در اصلاح مردم، حاكمان و كاهنان بى‌تأثير بود تا آن كه مدتى بعد در اثر استقلال خواهى صدقيا، پادشاه دست‌نشانده بابل و بى‌توجهى او به اندرزهاى ارميا، بُختُ نُصَّر بار ديگر به اورشليم حمله برده، شهر را به آتش كشيد و هيكل سليمان را تخريب كرد و انبوهى از يهوديان را به اسيرى به بابل برد.<ref> كتاب مقدس، دوم پادشاهان، 24‌ـ‌25؛ دوم تواريخ، 36.</ref> (7‌ـ‌586‌ ق.‌م)
+
پیامبران دروغین از روى فریب در برابر انذارهاى او، مردم را به امیدهاى نابجا مژده داده، نعمت و آسایش را براى یهودیان در آینده نزدیك پیش‌بینى مى‌كردند؛ از این ‌روى ارمیا به پیامبر شر لقب یافته بود و مردم از او بیزارى جسته، نفرینش مى‌كردند.<ref> دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 224.</ref>
  
ارميا به فرمان او از زندان كاخ صدقيا نجات يافت و با او به نيكى رفتار شد.<ref> همان، ارميا، 39: 11‌ـ‌14.</ref> اندكى بعد، مردم باقى‌مانده در اورشليم با كشتن جدليا، شاه دست ‌نشانده بُختُ نُصَّر بار ديگر بر بابل شوريده به رغم مخالفت ارميا او را به اجبار با خود به [[مصر]] بردند.<ref> همان، ارميا، 43: 2‌ـ‌5.</ref>
+
گریه و اندوه فراوان او بر قومش از وى پیامبرى گریان و اندوهناك به نمایش گذاشته است: «كاش كه سر من آب بود و چشمانم چشمه اشك تا روز و شب بر كشتگان دختر قوم خود مى‌گریستم».<ref> كتاب مقدس، ارمیا، 8: 23؛ تاریخ تمدن، ج‌ 1، ص ‌377.</ref>
  
سرنوشت او از اين دوره به بعد در هاله‌اى از ابهام است. برخى او را در مصر مدفون مى‌دانند و برخى ديگر از [[مرگ]] او در بابل خبر مى‌دهند. پاره‌اى گزارش‌ها نيز از سنگسار شدن وى بدست يهوديان مهاجر به مصر حكايت دارد. برخى از مسيحيان نيز به استناد عبارتى از رساله عبرانيان در عهد جديد،<ref> همان، عبرانيان، 11: 37.</ref> به شهادت آن پيامبر اعتقاد دارند؛ در مقابل عده‌اى ديگر او را همچنان زنده ‌پنداشته بازگشت او را به اين جهان از بهشت ‌برين باور دارند.<ref> دايرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 226‌ـ‌227.</ref>
+
در این میان، حمله نخست بُختُ نُصَّر و اسارت بزرگان یهود به همراه پادشاهان یهویاقیم نیز در اصلاح مردم، حاكمان و كاهنان بى‌تأثیر بود تا آن كه مدتى بعد در اثر استقلال خواهى صدقیا، پادشاه دست‌نشانده بابل و بى‌توجهى او به اندرزهاى ارمیا، بُختُ نُصَّر بار دیگر به اورشلیم حمله برده، شهر را به آتش كشید و هیكل سلیمان را تخریب كرد و انبوهى از یهودیان را به اسیرى به بابل برد.<ref> كتاب مقدس، دوم پادشاهان، 24‌ـ‌25؛ دوم تواریخ، 36.</ref> (7‌ـ‌586‌ ق.‌م)
  
'''پيام نبوى ارميا:'''
+
ارمیا به فرمان او از زندان كاخ صدقیا نجات یافت و با او به نیكى رفتار شد.<ref> همان، ارمیا، 39: 11‌ـ‌14.</ref> اندكى بعد، مردم باقى‌مانده در اورشلیم با كشتن جدلیا، شاه دست ‌نشانده بُختُ نُصَّر بار دیگر بر بابل شوریده به رغم مخالفت ارمیا او را به اجبار با خود به [[مصر]] بردند.<ref> همان، ارمیا، 43: 2‌ـ‌5.</ref>
  
رسالت ارميا، پيام انتقام خدا از ملتى گنه‌كار است. سخن خداوند در دوره غضب او بر بنى‌اسرائيل بر وى نازل مى‌شود تا چونان آتشى بر آنان شعله افكند. اين رسالت سنگين و آن مردم نافرمان از هر سو بر او فشار مى‌آورد؛ بدين سبب سفر او از مناجات‌هاى سوزناك و پرتلاطم با خداوند سرشار است.<ref> كتاب مقدس، دوم ارميا، 1‌ـ‌5: 1‌ـ‌20.</ref> او مردى تنها ميان مردمى نادان بود كه او را به درستى درنيافته بودند و به وى افترا مى‌بستند و ستم مى‌كردند و او جز خدا پناه ديگرى نداشت؛ از اين ‌روى در كتاب وى به احساس شديد مسئوليت در برابر خداوند و گوهر پيوند انسان با خدا برمى‌خوريم.
+
سرنوشت او از این دوره به بعد در هاله‌اى از ابهام است. برخى او را در مصر مدفون مى‌دانند و برخى دیگر از [[مرگ]] او در بابل خبر مى‌دهند. پاره‌اى گزارش‌ها نیز از سنگسارشدن وى بدست یهودیان مهاجر به مصر حكایت دارد. برخى از مسیحیان نیز به استناد عبارتى از رساله عبرانیان در عهد جدید،<ref> همان، عبرانیان، 11: 37.</ref> به شهادت آن پیامبر اعتقاد دارند؛ در مقابل عده‌اى دیگر او را همچنان زنده ‌پنداشته بازگشت او را به این جهان از بهشت ‌برین باور دارند.<ref> دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 226‌ـ‌227.</ref>
  
پيام او، پيام معنويت و عرفان است؛ عهد خدا را به مردم يادآور مى‌شود و بلاى قريب‌الوقوع را از روى عصيان و طغيان ملت مى‌شمرد، نه آن كه حادثه‌اى تصادفى باشد. او از نگاه سطحى و ظاهرى به دين و آيين و بسنده كردن به اصلاحات ظاهرى پرهيز داده، به امتداد اصلاح و بازسازى دينى تا اعماق درون دعوت مى‌كند؛ چرا كه خدا فقط به قلب آدميان مى‌نگرد و فقط روزه انسانى پاك و قربانى دلى وارسته را مى‌پذيرد؛ پس دل‌ها را از شهوت گناهان تن بشوييد و او را خدمتى شايسته كنيد.
+
==پیام نبوى ارمیا==
  
ارميا، جريان دين و مذهب را از سطح قومى و قبيله‌اى به رابطه‌اى معنوى ميان همه انسان‌ها با خداى خويش، تعالى مى‌بخشد؛ پس چه بسا هيكل خداوند از ميان رفته، خراب شود و ملت خدا كشته و اسير شوند و مملكت خدا سقوط كند؛ اما باز ‌بندگى انسان و ديانت او در برابر خداى خويش در هر حال محفوظ است. تصور نادرست امت برگزيده خدا در اين رويكرد از هم فرو مى‌پاشد. ملت خدا هر ملتى است كه حريم او را پاس دارند.
+
رسالت ارمیا، پیام انتقام خدا از ملتى گنه‌كار است. سخن خداوند در دوره غضب او بر بنى‌اسرائیل بر وى نازل مى‌شود تا چونان آتشى بر آنان شعله افكند. این رسالت سنگین و آن مردم نافرمان از هر سو بر او فشار مى‌آورد؛ بدین سبب سفر او از مناجات‌هاى سوزناك و پرتلاطم با خداوند سرشار است.<ref> كتاب مقدس، دوم ارمیا، 1‌ـ‌5: 1‌ـ‌20.</ref> او مردى تنها میان مردمى نادان بود كه او را به درستى درنیافته بودند و به وى افترا مى‌بستند و ستم مى‌كردند و او جز خدا پناه دیگرى نداشت؛ از این ‌روى در كتاب وى به احساس شدید مسئولیت در برابر خداوند و گوهر پیوند انسان با خدا برمى‌خوریم.
  
آنچه او مى‌خواهد، اورشليم مستقل و مقتدر نيست بلكه مردمى امين و خداخواه است؛ پس هر انسانى از هر نژاد و خون و رنگ و جنسيتى با خداى خود رابطه‌اى ويژه دارد. اين نوع نگاه، زمينه‌ساز پيدايش عهد جديد است كه دل‌هاى آدميان در آن واسطه ميان خدا و انسان قرار مى‌گيرد؛ از اين ‌رو مسيحيان او را مژده رسان ظهور عهد جديد بدست عيسى مى‌دانند.<ref> قاموس ‌الكتاب المقدس، ص 53ـ54؛ تاريخ تمدن، ج 1، ص‌ 369‌ـ‌379.</ref>
+
پیام او، پیام معنویت و عرفان است؛ عهد خدا را به مردم یادآور مى‌شود و بلاى قریب‌الوقوع را از روى عصیان و طغیان ملت مى‌شمرد، نه آن كه حادثه‌اى تصادفى باشد. او از نگاه سطحى و ظاهرى به دین و آیین و بسنده كردن به اصلاحات ظاهرى پرهیز داده، به امتداد اصلاح و بازسازى دینى تا اعماق درون دعوت مى‌كند؛ چرا كه خدا فقط به قلب آدمیان مى‌نگرد و فقط روزه انسانى پاك و قربانى دلى وارسته را مى‌پذیرد؛ پس دل‌ها را از شهوت گناهان تن بشویید و او را خدمتى شایسته كنید.
  
پيامبران پس از ارميا مانند حزقيال و اشعياى دوم<ref> تاريخ تمدن، ج‌ 1، ص‌ 378‌ـ‌379.</ref> و به ‌ويژه زكريا نيز رويكرد نبوى او را دنبال كرده‌اند تا آن جا كه برخى مسيحيان، روح ارميا را در زكريا جارى شمرده‌اند.<ref> دايرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 227.</ref>
+
ارمیا، جریان دین و مذهب را از سطح قومى و قبیله‌اى به رابطه‌اى معنوى میان همه انسان‌ها با خداى خویش، تعالى مى‌بخشد؛ پس چه بسا هیكل خداوند از میان رفته، خراب شود و ملت خدا كشته و اسیر شوند و مملكت خدا سقوط كند؛ اما باز ‌بندگى انسان و دیانت او در برابر خداى خویش در هر حال محفوظ است. تصور نادرست امت برگزیده خدا در این رویكرد از هم فرو مى‌پاشد. ملت خدا هر ملتى است كه حریم او را پاس دارند.
  
'''ارميا در عهد عتيق:'''
+
آنچه او مى‌خواهد، اورشلیم مستقل و مقتدر نیست بلكه مردمى امین و خداخواه است؛ پس هر انسانى از هر نژاد و خون و رنگ و جنسیتى با خداى خود رابطه‌اى ویژه دارد. این نوع نگاه، زمینه‌ساز پیدایش عهد جدید است كه دل‌هاى آدمیان در آن واسطه میان خدا و انسان قرار مى‌گیرد؛ از این ‌رو مسیحیان او را مژده رسان ظهور عهد جدید بدست عیسى مى‌دانند.<ref> قاموس ‌الكتاب المقدس، ص 53ـ54؛ تاریخ تمدن، ج 1، ص‌ 369‌ـ‌379.</ref>
  
در دوره ارميا، پيامبران دروغين بسيارى نيز حضور داشتند و اين سبب مى‌شد تا مردم در ادعاى او با ديده ترديد بنگرند؛ اما سرانجام متألّهان يهود در بازگشت از تبعيد بابل تصميم گرفتند او را از [[پيامبران]] الهى برشمرده و افزون بر سخنانش، تاريخ زندگى او را نيز در تورات به ‌صورت پيامبرى الهى درج كنند.<ref> الكتاب المقدس، ص‌ 1636‌ـ‌1637.</ref>
+
پیامبران پس از ارمیا مانند حزقیال و اشعیاى دوم<ref> تاریخ تمدن، ج‌ 1، ص‌ 378‌ـ‌379.</ref> و به ‌ویژه زكریا نیز رویكرد نبوى او را دنبال كرده‌اند تا آن جا كه برخى مسیحیان، روح ارمیا را در زكریا جارى شمرده‌اند.<ref> دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 227.</ref>
  
كتاب ارميا يك بار به ‌وسيله شاگردش باروك، تدوين يافته، در بيت ايل در حضور مردم بر همگان خوانده شد؛ ولى پادشاه يهوياقيم از آن سخنان ناخشنود شد و آن صحيفه را پاره پاره كرد؛ آنگاه او با هميارى باروك به نگارش دوباره آن پرداخت.<ref> كتاب مقدس، ارميا، 36: 1‌ـ‌32.</ref>
+
==ارمیا در عهد عتیق==
  
سِفْر او شامل موضوعات ذيل است: مناجات‌هاى دوره آغاز رسالت، گفتگوها و منازعاتش با كاهنان و بزرگان و پيامبران دروغين، درددل و شكايت به خدا از سختى بار رسالت، اندرزها و پندهاى اخلاقى و پيام‌هاى معنوى، بيم دهى از نزول عذاب الهى و سقوط اورشليم، توبيخ و انتقاد شديد از مردم گنه‌كار اورشليم و فساد اخلاقى يهود و دعوتشان به توبه، دعوت به گوهر معنوى و اخلاقى دين در انجام مناسك و آداب مذهبى، دعوت به توحيد و انتقاد از آيين‌هاى شرك آلود اقوام همسايه، گريه و اندوه بر سرانجام شوم اورشليم، نامه‌اى به تبعيديان بابل جهت تقويت روحيه آن‌ها و سفارش ايشان به حفظ دين در آن محيط، برخى گزارش‌هاى مهم تاريخى از آن دوره، خبر از افول و نابودى همه اقوام و تمدن‌هاى بزرگ، خبر از آينده‌اى روشن در پايان حوادث اسف بار جهان.
+
در دوره ارمیا، پیامبران دروغین بسیارى نیز حضور داشتند و این سبب مى‌شد تا مردم در ادعاى او با دیده تردید بنگرند؛ اما سرانجام متألّهان یهود در بازگشت از تبعید بابل تصمیم گرفتند او را از [[پیامبران]] الهى برشمرده و افزون بر سخنانش، تاریخ زندگى او را نیز در تورات به ‌صورت پیامبرى الهى درج كنند.<ref> الكتاب المقدس، ص‌ 1636‌ـ‌1637.</ref>
  
افزون بر سِفر ارميا، سِفر مراثى نيز در ترجمه يونانى، معروف به سبعين به او نسبت داده شده و مرثيه پنجم آن به دعاى ارميا نامگذارى شده است. اين سِفْر گرچه از ديرباز ميان متألّهان يهودى و مسيحى به ارميا منسوب بوده، وجود برخى سخنان ناسازگار با ديدگاه‌هاى ارميا سبب ترديد برخى معاصران در اين انتساب شده است. نامه ديگرى نيز از ارميا خطاب به اسيران يهودى بابل در پايان سفر باروك ثبت شده كه صحت آن نيز مورد ترديد است و از مجموعه اپوكريفايى عهد عتيق به ‌شمار مى‌رود.
+
كتاب ارمیا یك بار به ‌وسیله شاگردش باروك، تدوین یافته، در بیت ایل در حضور مردم بر همگان خوانده شد؛ ولى پادشاه یهویاقیم از آن سخنان ناخشنود شد و آن صحیفه را پاره پاره كرد؛ آنگاه او با همیارى باروك به نگارش دوباره آن پرداخت.<ref> كتاب مقدس، ارمیا، 36: 1‌ـ‌32.</ref>
  
بخش‌هايى از سِفر مزامير<ref> دايرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 227.</ref> به اضافه برخى متون اپوكريفايى ديگر نيز به ارميا نسبت داده مى‌شود.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص 55ـ56؛ كتاب مقدس، مراثى ارميا، 1‌ـ‌5.</ref> ديدگاه عهد عتيق درباره ارميا از نگاهى كلى متأثر از رويكرد كلامى يهود به خداوند با طبيعتى شبه بشرى و پديده نبوت به مثابه واقعيتى عادى و محسوس و شخصيت [[پيامبران]] به ‌صورت انسان‌هايى معمول با همه واكنش‌ها و افت و خيزهاى بشرى است كه به ‌طور طبيعى، واكنش انتقادى متألهان مسلمان را در پى داشته است.<ref> الهدى الى دين‌المصطفى، ج 1، ص‌ 154.</ref>
+
سِفْر او شامل موضوعات ذیل است: مناجات‌هاى دوره آغاز رسالت، گفتگوها و منازعاتش با كاهنان و بزرگان و پیامبران دروغین، درددل و شكایت به خدا از سختى بار رسالت، اندرزها و پندهاى اخلاقى و پیام‌هاى معنوى، بیم دهى از نزول عذاب الهى و سقوط اورشلیم، توبیخ و انتقاد شدید از مردم گنه‌كار اورشلیم و فساد اخلاقى یهود و دعوتشان به توبه، دعوت به گوهر معنوى و اخلاقى دین در انجام مناسك و آداب مذهبى، دعوت به توحید و انتقاد از آیین‌هاى شرك آلود اقوام همسایه، گریه و اندوه بر سرانجام شوم اورشلیم، نامه‌اى به تبعیدیان بابل جهت تقویت روحیه آن‌ها و سفارش ایشان به حفظ دین در آن محیط، برخى گزارش‌هاى مهم تاریخى از آن دوره، خبر از افول و نابودى همه اقوام و تمدن‌هاى بزرگ، خبر از آینده‌اى روشن در پایان حوادث اسف بار جهان.
  
'''ارميا در منابع اسلامى:'''
+
افزون بر سِفر ارمیا، سِفر مراثى نیز در ترجمه یونانى، معروف به سبعین به او نسبت داده شده و مرثیه پنجم آن به دعاى ارمیا نامگذارى شده است. این سِفْر گرچه از دیرباز میان متألّهان یهودى و مسیحى به ارمیا منسوب بوده، وجود برخى سخنان ناسازگار با دیدگاه‌هاى ارمیا سبب تردید برخى معاصران در این انتساب شده است. نامه دیگرى نیز از ارمیا خطاب به اسیران یهودى بابل در پایان سفر باروك ثبت شده كه صحت آن نیز مورد تردید است و از مجموعه اپوكریفایى عهد عتیق به ‌شمار مى‌رود.
  
منابع تاريخى و تفسيرى اسلامى از آن جا كه نام ارميا در قرآن به صراحت نيامده و حوادث زندگى او به تفصيل مورد توجه قرار نگرفته، از گزارش‌هاى تورات و باورهاى يهوديان و مسيحيان درباره اين پيامبر، تأثير بسيارى پذيرفته‌اند. در اين ميان، نقش «وهب ‌بن منبه» در ورود بخش گسترده‌اى از اسرائيليات درباره اين شخصيت بنى‌اسرائيل نيز حائز اهميت است.
+
بخش‌هایى از سِفر مزامیر<ref> دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 227.</ref> به اضافه برخى متون اپوكریفایى دیگر نیز به ارمیا نسبت داده مى‌شود.<ref> قاموس الكتاب المقدس، ص 55ـ56؛ كتاب مقدس، مراثى ارمیا، 1‌ـ‌5.</ref> دیدگاه عهد عتیق درباره ارمیا از نگاهى كلى متأثر از رویكرد كلامى یهود به خداوند با طبیعتى شبه بشرى و پدیده نبوت به مثابه واقعیتى عادى و محسوس و شخصیت [[پیامبران]] به ‌صورت انسان‌هایى معمول با همه واكنش‌ها و افت و خیزهاى بشرى است كه به ‌طور طبیعى، واكنش انتقادى متألهان مسلمان را در پى داشته است.<ref> الهدى الى دین‌المصطفى، ج 1، ص‌ 154.</ref>
  
در عين حال، انعكاس ديدگاه يهودى و مسيحى درباره اين پيامبر در [[منابع اسلامى]] به ‌طور دقيق صورت نپذيرفته و در نتيجه، ابهام‌ها و تعارض‌هاى بسيارى درباره اين پيامبر پديد آورده است.<ref> EncycLopedia of IsLam, VIV,p79.</ref>
+
==ارمیا در منابع اسلامى==
  
برخى او را همان عزير پيامبر دانسته‌اند كه پس از مرگى 100 ساله دوباره زنده ‌شد<ref> تفسير عبدالرزاق، ج‌ 1، ص‌ 358؛ جامع البيان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 41؛ مجمع البيان، ج‌ 2، ص‌ 639.</ref> و عده‌اى ديگر تحت تأثير وهب ‌بن منبه، او را همان خضر نبى معرفى كرده<ref> جامع‌البيان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 41؛ مجمع‌البيان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسير قرطبى، ج‌ 3، ص‌ 188.</ref> و از پيامبران پس از موسى شمرده‌اند كه در آيه‌ 87 [[سوره بقره]]/2 از آن‌ها ياد ‌شده است:<ref> تاريخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 33؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 86.</ref> «و‌لَقَد ءاتَينا موسَى الكِتبَ و قَفَّينا مِن بَعدِهِ بِالرُّسُلِ».
+
منابع تاریخى و تفسیرى اسلامى از آن جا كه نام ارمیا در قرآن به صراحت نیامده و حوادث زندگى او به تفصیل مورد توجه قرار نگرفته، از گزارش‌هاى تورات و باورهاى یهودیان و مسیحیان درباره این پیامبر، تأثیر بسیارى پذیرفته‌اند. در این میان، نقش «وهب ‌بن منبه» در ورود بخش گسترده‌اى از اسرائیلیات درباره این شخصیت بنى‌اسرائیل نیز حائز اهمیت است.
  
در ‌همين جهت، برخى ديگر از تفاسير ذيل داستان ملاقات موسى با مردى حكيم در آيه‌ 65 [[سوره كهف]]/18، از ارميا ياد ‌كرده‌اند<ref> زادالمسير، ج‌ 5، ص ‌167.</ref> و در رواياتى ديگر از ‌او در جايگاه پيامبر دوره پس از شهادت يحيى ‌بن زكريا نام برده شده است.<ref> تاريخ دمشق، ج 64، ص 210؛ البداية والنهايه، ج 2، ص 26.</ref>
+
در عین حال، انعكاس دیدگاه یهودى و مسیحى درباره این پیامبر در [[منابع اسلامى]] به ‌طور دقیق صورت نپذیرفته و در نتیجه، ابهام‌ها و تعارض‌هاى بسیارى درباره این پیامبر پدید آورده است.<ref> EncycLopedia of IsLam, VIV,p79.</ref>
  
مفسران بر اساس اين مجموعه روايات متعارض، داستان‌هاى متعددى از قرآن را بر او حمل كرده‌اند. در مقابل برخى ديگر از مفسران به اين قبيل روايات با ديده ترديد نگريسته<ref> الميزان، ج‌ 2، ص‌ 378.</ref> و دسته‌اى از آن‌ها را تضعيف سندى و محتوايى كرده و به اسراييلى بودن آن‌ها تصريح داشته‌اند.<ref> تفسير ابن ‌كثير، ج‌ ص‌ 27‌ـ‌28؛ قصص‌الانبياء، ابن ‌كثير، ص 421؛ اسرائيليات والموضوعات، ص‌ 234‌ـ‌237.</ref>
+
برخى او را همان عزیر پیامبر دانسته‌اند كه پس از مرگى 100 ساله دوباره زنده ‌شد<ref> تفسیر عبدالرزاق، ج‌ 1، ص‌ 358؛ جامع البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 41؛ مجمع البیان، ج‌ 2، ص‌ 639.</ref> و عده‌اى دیگر تحت تأثیر وهب ‌بن منبه، او را همان خضر نبى معرفى كرده<ref> جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 41؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 3، ص‌ 188.</ref> و از پیامبران پس از موسى شمرده‌اند كه در آیه‌ 87 [[سوره بقره]]/2 از آن‌ها یاد ‌شده است:<ref> تاریخ دمشق، ج‌ ص‌ 33؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 86.</ref> {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ»}}.
  
داستان ارميا با روايتى از حسن بصرى آغاز مى‌شود كه درباره زهد و پارسايى او است. وى در اين روايت، فرزند پادشاهى معرفى شده كه به رغم اصرار پدر، از ازدواج پرهيز مى‌كرده و به كناره‌گيرى از مردم تمايل داشته است تا آن كه سرانجام وحى الهى بر او نازل شد.<ref> تاريخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 34.</ref>
+
در ‌همین جهت، برخى دیگر از تفاسیر ذیل داستان ملاقات موسى با مردى حكیم در آیه‌ 65 [[سوره كهف]]/18، از ارمیا یاد ‌كرده‌اند<ref> زادالمسیر، ج‌ 5، ص ‌167.</ref> و در روایاتى دیگر از ‌او در جایگاه پیامبر دوره پس از شهادت یحیى ‌بن زكریا نام برده شده است.<ref> تاریخ دمشق، ج 64، ص 210؛ البدایة والنهایه، ج 2، ص 26.</ref>
  
ادامه داستان از زبان وهب است كه تشابه بسيارى با گزارش سفر ارميا دارد. خداوند از انتخاب وى به نبوت پيش از تولدش و رسالت بزرگ او ياد مى‌كند و براى ارشاد و هدايت پادشاه و عموم بنى‌اسرائيل به سويشان روانه‌اش مى‌سازد. ارميا از ناتوانى خويش در انجام اين مسئوليت بزرگ به خدا شكوه مى‌برد و از او يارى مى‌خواهد.
+
مفسران بر اساس این مجموعه روایات متعارض، داستان‌هاى متعددى از قرآن را بر او حمل كرده‌اند. در مقابل برخى دیگر از مفسران به این قبیل روایات با دیده تردید نگریسته<ref> المیزان، ج‌ 2، ص‌ 378.</ref> و دسته‌اى از آن‌ها را تضعیف سندى و محتوایى كرده و به اسراییلى بودن آن‌ها تصریح داشته‌اند.<ref>تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 27‌ـ‌28؛ قصص‌الانبیاء، ابن ‌كثیر، ص 421؛ اسرائیلیات والموضوعات، ص‌ 234‌ـ‌237.</ref>
  
خداوند از قدرت بى‌نهايت خويش و اراده بى‌تغيير خود و حمايت مدامش از ارميا و همراهى‌اش با او در انجام اين مسئوليت ياد مى‌كند و پس از گناهان و فساد اقشار گوناگون بنى‌اسرائيل از پادشاهان، كاهنان، عابدان و... سخن گفته، سرانجام از عذاب سخت خويش با فرستادن پادشاهى ستمگر براى تخريب اورشليم خبر مى‌دهد.
+
داستان ارمیا با روایتى از حسن بصرى آغاز مى‌شود كه درباره زهد و پارسایى او است. وى در این روایت، فرزند پادشاهى معرفى شده كه به رغم اصرار پدر، از ازدواج پرهیز مى‌كرده و به كناره‌گیرى از مردم تمایل داشته است تا آن كه سرانجام وحى الهى بر او نازل شد.<ref> تاریخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 34.</ref>
  
ارميا با شنيدن اين پيام، فرياد مى‌كشد و پيراهن پاره مى‌كند و خاكستر بر سر مى‌فكند و بسان روايت توراتى به بدبختى خويش نفرين مى‌فرستد. خداوند بر حال وى تأسف خورده به او دلدارى مى‌دهد كه عذاب خود را پيش از رضايت ارميا بر آنان فرونفرستد تا آن كه مدتى بعد بر گناهان و طغيان بنى‌اسرائيل افزوده و بُخت نُصَّر به ‌سوى اورشليم روانه مى‌شود.
+
ادامه داستان از زبان وهب است كه تشابه بسیارى با گزارش سفر ارمیا دارد. خداوند از انتخاب وى به نبوت پیش از تولدش و رسالت بزرگ او یاد مى‌كند و براى ارشاد و هدایت پادشاه و عموم بنى‌اسرائیل به سویشان روانه‌اش مى‌سازد. ارمیا از ناتوانى خویش در انجام این مسئولیت بزرگ به خدا شكوه مى‌برد و از او یارى مى‌خواهد.
  
در همين هنگام، فرشته‌اى در لباس آدمى نزد ارميا آمده، از او درباره خانواده ناسپاس خويش كه پاسخ همه محبت‌هايش را به دشمنى داده‌اند، شكايت مى‌برد. ارميا پس از دو بار سفارش به مدارا و نرمى، بار سوم كه از فساد و آلودگى اخلاقى آن خانواده باخبر مى‌شود، خشم آن شخص را از روى [[حق]] و عدل مى‌شمرد و بر آنان نفرين فرستاده، عذاب خداوند را برايشان مى‌خواهد.
+
خداوند از قدرت بى‌نهایت خویش و اراده بى‌تغییر خود و حمایت مدامش از ارمیا و همراهى‌اش با او در انجام این مسئولیت یاد مى‌كند و پس از گناهان و فساد اقشار گوناگون بنى‌اسرائیل از پادشاهان، كاهنان، عابدان و... سخن گفته، سرانجام از عذاب سخت خویش با فرستادن پادشاهى ستمگر براى تخریب اورشلیم خبر مى‌دهد.
  
در همين آن، صاعقه‌اى بر بيت المقدس فرود مى‌آيد و آن را به آتش مى‌كشد و خداوند ارميا را از حقيقت ماجرا آگاه مى‌سازد. در اين هنگام، ارميا ميان پرندگان آسمان به پرواز آمده؛ سپس ديگر حوادث هجوم بُختُ نُصَّر رخ مى‌دهد.<ref> تاريخ طبرى، ج 1، ص‌ 321؛ تاريخ دمشق، ج 8، ص 34‌ـ‌41؛ قصص‌الانبياء، ابن‌كثير، ص 432‌ـ‌436.</ref>
+
ارمیا با شنیدن این پیام، فریاد مى‌كشد و پیراهن پاره مى‌كند و خاكستر بر سر مى‌فكند و بسان روایت توراتى به بدبختى خویش نفرین مى‌فرستد. خداوند بر حال وى تأسف خورده به او دلدارى مى‌دهد كه عذاب خود را پیش از رضایت ارمیا بر آنان فرونفرستد تا آن كه مدتى بعد بر گناهان و طغیان بنى‌اسرائیل افزوده و بُخت نُصَّر به ‌سوى اورشلیم روانه مى‌شود.
  
در روايتى ديگر از كعب، تفصيل بيشترى از ماجراى سخنان ارميا با خدا و ابلاغ پيامش به مردم و زندانى شدن وى داده شده ‌است كه شباهت بسيارى با گزارش‌هاى سِفْر ارميا دارد؛ سپس در روايتى ديگر از وهب به آزادى ارميا از زندان پادشاه يهود بدست بُختُ نُصَّر اشاره<ref> قصص الانبياء، ابن‌كثير، ص‌ 436‌ـ‌438.</ref> و جريان هجرت يهوديان به مصر نيز در برخى منابع نقل شده است.<ref> قصص الانبياء، راوندى، ص‌ 225؛ تاريخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 316.</ref>
+
در همین هنگام، فرشته‌اى در لباس آدمى نزد ارمیا آمده، از او درباره خانواده ناسپاس خویش كه پاسخ همه محبت‌هایش را به دشمنى داده‌اند، شكایت مى‌برد. ارمیا پس از دو بار سفارش به مدارا و نرمى، بار سوم كه از فساد و آلودگى اخلاقى آن خانواده باخبر مى‌شود، خشم آن شخص را از روى [[حق]] و عدل مى‌شمرد و بر آنان نفرین فرستاده، عذاب خداوند را برایشان مى‌خواهد.
  
در برخى روايات نيز از ملاقات ارميا با دانيال در زندان بُختُ نُصَّر در بابل به شيوه‌اى اعجازگونه ياد ‌شده است.<ref> الفرج بعد الشده، ج‌ 1، ص‌ 18؛ تاريخ دمشق، ج‌ ص‌ 32.</ref> برخى نيز ارميا را جزو اسيران يهود در بابل دانسته‌اند.<ref> البدء والتاريخ، ج‌ 30، ص‌ 115.</ref> ماجراى گفتگوى خدا با ارميا و ابلاغ پيام عذاب الهى بر بنى‌اسرائيل و ملاقات وى با بُختُ نُصَّر در منابع شيعى نيز به نقل از [[امام صادق]] عليه‌السلام حكايت شده است كه با گزارش [[تورات]] تقارب بسيارى دارد، جز آن كه در پايان از ماجراى منسوب به عزير ياد ‌شده است.
+
در همین آن، صاعقه‌اى بر بیت المقدس فرود مى‌آید و آن را به آتش مى‌كشد و خداوند ارمیا را از حقیقت ماجرا آگاه مى‌سازد. در این هنگام، ارمیا میان پرندگان آسمان به پرواز آمده؛ سپس دیگر حوادث هجوم بُختُ نُصَّر رخ مى‌دهد.<ref> تاریخ طبرى، ج 1، ص‌ 321؛ تاریخ دمشق، ج ص 34‌ـ‌41؛ قصص‌الانبیاء، ابن‌كثیر، ص 432‌ـ‌436.</ref>
  
ادامه داستان ارميا به چند ماجراى قرآنى ارتباط دارد:
+
در روایتى دیگر از كعب، تفصیل بیشترى از ماجراى سخنان ارمیا با خدا و ابلاغ پیامش به مردم و زندانى شدن وى داده شده ‌است كه شباهت بسیارى با گزارش‌هاى سِفْر ارمیا دارد؛ سپس در روایتى دیگر از وهب به آزادى ارمیا از زندان پادشاه یهود بدست بُختُ نُصَّر اشاره<ref> قصص الانبیاء، ابن‌كثیر، ص‌ 436‌ـ‌438.</ref> و جریان هجرت یهودیان به مصر نیز در برخى منابع نقل شده است.<ref> قصص الانبیاء، راوندى، ص‌ 225؛ تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 316.</ref>
  
'''''1. ارميا و مرگ صد ساله:'''''
+
در برخى روایات نیز از ملاقات ارمیا با دانیال در زندان بُختُ نُصَّر در بابل به شیوه‌اى اعجازگونه یاد ‌شده است.<ref> الفرج بعد الشده، ج‌ 1، ص‌ 18؛ تاریخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 32.</ref> برخى نیز ارمیا را جزو اسیران یهود در بابل دانسته‌اند.<ref> البدء والتاریخ، ج‌ 30، ص‌ 115.</ref> ماجراى گفتگوى خدا با ارمیا و ابلاغ پیام عذاب الهى بر بنى‌اسرائیل و ملاقات وى با بُختُ نُصَّر در منابع شیعى نیز به نقل از [[امام صادق]] علیه‌السلام حكایت شده است كه با گزارش [[تورات]] تقارب بسیارى دارد، جز آن كه در پایان از ماجراى منسوب به عزیر یاد ‌شده است.
  
بنا به برخى روايات سنى<ref> المعارف، ص 48؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 188؛ الدرالمنثور، ج 2، ص ‌29.</ref> و [[شيعه]]،<ref> تفسير قمى، ج‌ 1، ص‌ 117؛ تفسير عياشى، ج‌ 1، ص 140ـ141؛ وسائل‌الشيعه، ج 16، ص 142‌ـ‌143.</ref> ارميا پس از خراب شدن بيت‌المقدس يا هنگام بازگشت از مصر با مقدارى آب و غذا به راه مى‌افتد و در گوشه‌اى بيرون شهر با نگاه به خرابه‌هاى آن از خود مى‌پرسد: چگونه خداوند اين شهر<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 317.</ref> يا اين جمع مردگان را پس از [[مرگ]] و نابودى دوباره برپا مى‌دارد: «اَو كالَّذى مَرَّ عَلى قَريَة و هِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُروشِها قالَ اَنّى يُحيى هذِهِ اللّهُ بَعدَ مَوتِها». ([[سوره بقره]]/2، 259)
+
ادامه داستان ارمیا به چند ماجراى قرآنى ارتباط دارد:
  
آنگاه خداوند او را 100 سال مى‌ميراند؛ سپس دوباره در دوره بازگشت بنى‌اسرائيل از تبعيد بابل و آبادى مجدد اورشليم به حيات باز‌مى‌گرداند: «فَاَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَم لَبِثتَ قالَ لَبِثتُ يَومـًا اَو بَعضَ يَوم‌...». ([[سوره بقره]]/2،‌259)
+
'''''1. ارمیا و مرگ صد ساله:'''''
  
در روايتى از وهب ‌بن منبه پس از نقل ماجراى مذكور، براى ارميا حياتى طولانى قائل شده و او را همچنان زنده شمرده‌اند.<ref> جامع‌البيان، مج ‌3، ج‌ ص‌ 49؛ و مج‌ 9، ج‌ 15، ص‌ 50‌ـ‌52؛ تاريخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 324.</ref> صرفنظر از روايات درباره شخصيت قرآنى ارميا، ميان مفسران اختلاف نظر پديد آمده است.
+
بنا به برخى روایات سنى<ref> المعارف، ص 48؛ تفسیر قرطبى، ج 3، ص 188؛ الدرالمنثور، ج 2، ص ‌29.</ref> و [[شیعه]]،<ref> تفسیر قمى، ج‌ ص‌ 117؛ تفسیر عیاشى، ج‌ 1، ص 140ـ141؛ وسائل‌الشیعه، ج 16، ص 142‌ـ‌143.</ref> ارمیا پس از خراب شدن بیت‌المقدس یا هنگام بازگشت از مصر با مقدارى آب و غذا به راه مى‌افتد و در گوشه‌اى بیرون شهر با نگاه به خرابه‌هاى آن از خود مى‌پرسد: چگونه خداوند این شهر<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 317.</ref> یا این جمع مردگان را پس از [[مرگ]] و نابودى دوباره برپا مى‌دارد: {{متن قرآن|«أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِـي هَـَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا»}}. ([[سوره بقره]]/2، 259)
  
از ابن عباس، قتاده و برخى ديگر از مفسران نخستين<ref> معانى القرآن، ج‌ 1، ص‌ 277‌ـ‌278؛ مجمع البيان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسير قرطبى، ج‌ 3، ص‌ 187.</ref> و همچنين در رواياتى از [[امام على]] عليه‌السلام<ref> تفسير عياشى، ج‌ 1، ص‌ 141؛ مجمع‌البيان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌ 1، ص‌ 322.</ref> و [[امام صادق]] عليه‌السلام<ref> التبيان، ج 2، ص 320؛ روضة‌الواعظين، ص 14؛ [[بحارالانوار]]، ج 7، ص 34.</ref> نقل ‌شده كه آيات مورد بحث درباره عزير هستند. فيض كاشانى براى حل تعارض روايات، احتمال داده كه ماجراى مذكور به ‌طور جداگانه درباره هر ‌يك از عزير و ارميا اتفاق افتاده است.<ref> الصافى، ج‌ 1، ص‌ 292؛ كنزالدقائق، ج‌ 2، ص‌ 426.</ref>
+
آنگاه خداوند او را 100 سال مى‌میراند؛ سپس دوباره در دوره بازگشت بنى‌اسرائیل از تبعید بابل و آبادى مجدد اورشلیم به حیات باز‌مى‌گرداند: {{متن قرآن|«فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ...»}}. ([[سوره بقره]]/2،‌ 259)
  
برخى نيز با استناد به سياق آيات كه درباره منكران رستاخيز است، آيه مزبور را مربوط به انسانى كافر و نه پيامبرى مؤمن شمرده‌اند.<ref> زادالمسير، ج 1، ص‌ 292؛ تفسير بيضاوى، ج 1، ص‌ 219؛ كنزالدقائق، ج 2، ص 426.</ref>
+
در روایتى از وهب ‌بن منبه پس از نقل ماجراى مذكور، براى ارمیا حیاتى طولانى قائل شده و او را همچنان زنده شمرده‌اند.<ref> جامع‌البیان، مج ‌3، ج‌ 3، ص‌ 49؛ و مج‌ 9، ج‌ 15، ص‌ 50‌ـ‌52؛ تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 324.</ref> صرفنظر از روایات درباره شخصیت قرآنى ارمیا، میان مفسران اختلاف نظر پدید آمده است.
  
'''''2. ارميا و فساد بنى‌اسرائيل:'''''
+
از ابن عباس، قتاده و برخى دیگر از مفسران نخستین<ref> معانى القرآن، ج‌ 1، ص‌ 277‌ـ‌278؛ مجمع البیان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 3، ص‌ 187.</ref> و همچنین در روایاتى از [[امام على]] علیه‌السلام<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ 1، ص‌ 141؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 322.</ref> و [[امام صادق]] علیه‌السلام<ref> التبیان، ج 2، ص 320؛ روضة‌الواعظین، ص 14؛ [[بحارالانوار]]، ج 7، ص 34.</ref> نقل ‌شده كه آیات مورد بحث درباره عزیر هستند. فیض كاشانى براى حل تعارض روایات، احتمال داده كه ماجراى مذكور به ‌طور جداگانه درباره هر ‌یك از عزیر و ارمیا اتفاق افتاده است.<ref> الصافى، ج‌ 1، ص‌ 292؛ كنزالدقائق، ج‌ 2، ص‌ 426.</ref>
  
ماجراى حمله بُختُ نُصَّر در روايات اسلامى، به ‌طور معمول ذيل آيه‌ 4‌ـ‌7 [[سوره اسراء]]/17 نقل مى‌شود: «و‌قَضَينا اِلى بَنى اِسرءيلَ فِى الكِتبِ لَتُفسِدُنَّ فِى‌الاَرضِ مَرَّتَينِ... × فَاِذا جاءَ وَعدُ اُولهُما بَعَثنا عَلَيكُم عِبادًا لَنا اولى بَأس شَديد... × ...فَاِذا جاءَ وَعدُ الأخِرَةِ لِيَسوءوا وُجوهَكُم‌...».
+
برخى نیز با استناد به سیاق آیات كه درباره منكران رستاخیز است، آیه مزبور را مربوط به انسانى كافر و نه پیامبرى مؤمن شمرده‌اند.<ref> زادالمسیر، ج 1، ص‌ 292؛ تفسیر بیضاوى، ج 1، ص‌ 219؛ كنزالدقائق، ج 2، ص 426.</ref>
  
در اين آيات از دو دوره افساد بنى‌اسرائيل و دوبار انتقام الهى از آنان ياد ‌شده است. برخى دوره نخست افساد را به زندانى ساختن ارميا و كشتن زكريا مربوط دانسته<ref> الكشاف، ج‌ 2، ص‌ 649؛ جوامع الجامع، ج‌ 1، ص‌ 744؛ غريب القرآن، ص‌ 277.</ref> و عده‌اى ديگر، دوره دوم را مربوط به حبس و شكنجه ارميا شمرده‌اند.<ref> المعارف، ص‌ 47.</ref>
+
'''''2. ارمیا و فساد بنى‌اسرائیل:'''''
  
از سوى ديگر در برخى روايات از ماجراى حمله بُختُ نُصَّر پس از قتل يحيى ‌بن زكريا خبر داده شده و آن حادثه را انتقام خداوند از قاتلان و رضايت‌دهندگان به [[مرگ]] يحيى عليه‌السلام شمرده‌اند.<ref> بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 356.</ref>
+
ماجراى حمله بُختُ نُصَّر در روایات اسلامى، به ‌طور معمول ذیل آیه‌ 4‌ـ‌7 [[سوره اسراء]]/17 نقل مى‌شود: {{متن قرآن|«وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ... × فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ... × ...فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ...»}}.
  
هارون ‌بن خارجه در روايتى از [[امام صادق]] عليه‌السلام به اين ماجرا اشاره كرده و همچنين داستانى افسانه‌وار درباره ملاقات ارميا با بُختُ نُصَّر در كودكى و گرفتن امان نامه‌اى از او نقل كرده است كه اعتبار و صحت آن روايت را مورد سؤال قرار مى‌دهد.<ref> تفسير قمى، ج 1، ص 113‌ـ‌115؛ بحارالانوار، ج 14، ص 356‌ـ‌357.</ref>
+
در این آیات از دو دوره افساد بنى‌اسرائیل و دوبار انتقام الهى از آنان یاد ‌شده است. برخى دوره نخست افساد را به زندانى ساختن ارمیا و كشتن زكریا مربوط دانسته<ref> الكشاف، ج‌ 2، ص‌ 649؛ جوامع الجامع، ج‌ 1، ص‌ 744؛ غریب القرآن، ص‌ 277.</ref> و عده‌اى دیگر، دوره دوم را مربوط به حبس و شكنجه ارمیا شمرده‌اند.<ref> المعارف، ص‌ 47.</ref>
  
اين روايات ناسازگار با واقعيات تاريخى سبب شده تا برخى مورخان اسلامى از قبيل طبرى و ابن‌اثير آن‌ها را نقد كنند<ref> تاريخ طبرى، ج 1، ص‌ 347؛ الكامل، ج ‌1، ص‌ 198‌ـ‌206.</ref> و برخى مفسران نيز براى جداساختن حوادث گوناگون تاريخى به تبيين و تمييز دو دوره افساد بنى‌اسرائيل و دو بلاى خداوند بر آن‌ها بپردازند.<ref> المعارف، ص‌ 47؛ تفسير قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 141؛ مجمع البيان، ج‌ ص‌ 614.</ref>
+
از سوى دیگر در برخى روایات از ماجراى حمله بُختُ نُصَّر پس از قتل یحیى ‌بن زكریا خبر داده شده و آن حادثه را انتقام خداوند از قاتلان و رضایت‌دهندگان به [[مرگ]] یحیى علیه‌السلام شمرده‌اند.<ref> بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 356.</ref>
  
علامه مجلسى با توجه به تعارض روايات در منابع شيعى، بدون در نظر گرفتن گزارش‌هاى تاريخى و احتمالاً تحت تأثير ثعلبى در عرائس به اين احتمال دامن زده است كه بخت نُصَّر، عمرى دراز داشته و در دو دوره بلند مدت به اورشليم حمله كرده است.<ref> بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 355.</ref> در همين جهت نيز از دو بخت نُصَّر ياد ‌شده كه يكى در عهد ارميا و ديگرى در عهد يحيى بوده است.<ref> اثبات‌الوصيه، ص‌ 86‌ـ‌87.</ref>
+
هارون ‌بن خارجه در روایتى از [[امام صادق]] علیه‌السلام به این ماجرا اشاره كرده و همچنین داستانى افسانه‌وار درباره ملاقات ارمیا با بُختُ نُصَّر در كودكى و گرفتن امان نامه‌اى از او نقل كرده است كه اعتبار و صحت آن روایت را مورد سؤال قرار مى‌دهد.<ref> تفسیر قمى، ج 1، ص 113‌ـ‌115؛ بحارالانوار، ج 14، ص 356‌ـ‌357.</ref>
  
'''''3. ارميا و معجزه احياى مردگان:'''''
+
این روایات ناسازگار با واقعیات تاریخى سبب شده تا برخى مورخان اسلامى از قبیل طبرى و ابن‌اثیر آن‌ها را نقد كنند<ref> تاریخ طبرى، ج 1، ص‌ 347؛ الكامل، ج ‌1، ص‌ 198‌ـ‌206.</ref> و برخى مفسران نیز براى جداساختن حوادث گوناگون تاریخى به تبیین و تمییز دو دوره افساد بنى‌اسرائیل و دو بلاى خداوند بر آن‌ها بپردازند.<ref> المعارف، ص‌ 47؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 141؛ مجمع البیان، ج‌ 6، ص‌ 614.</ref>
  
برخى منابع كلامى [[شيعه]] در اثبات عقيده رجعت به ماجراى زنده شدن هزاران نفر از بنى‌اسرائيل پس از [[مرگ]] ناگهانى استدلال و ارميا را پيامبر آنان معرفى كرده‌اند.  
+
علامه مجلسى با توجه به تعارض روایات در منابع شیعى، بدون در نظر گرفتن گزارش‌هاى تاریخى و احتمالاً تحت تأثیر ثعلبى در عرائس به این احتمال دامن زده است كه بخت نُصَّر، عمرى دراز داشته و در دو دوره بلند مدت به اورشلیم حمله كرده است.<ref> بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 355.</ref> در همین جهت نیز از دو بخت نُصَّر یاد ‌شده كه یكى در عهد ارمیا و دیگرى در عهد یحیى بوده است.<ref> اثبات‌الوصیه، ص‌ 86‌ـ‌87.</ref>
  
[[شيخ صدوق]] از اين ماجرا چنين حكايت مى‌كند: آنان كه از بيمارى طاعون رنج مى‌بردند، براى رهايى از آن همگى از شهر خارج شده به ساحل دريا پناه مى‌برند؛ آنگاه فرمان [[مرگ]] از سوى خداوند بر آنان فرود مى‌آيد؛ سپس ارميا با گذر از جمع مردگان به خداوند روى كرده و از او حياتى دوباره را براى آنان خواستار مى‌شود و بدين ترتيب همگى به حيات باز‌مى‌گردند:<ref> الاعتقادات، ص‌ 60‌ـ‌61؛ بحارالانوار، ج‌ 53، ص‌ 128.</ref>
+
'''''3. ارمیا و معجزه احیاى مردگان:'''''
  
«اَلَم ‌تَرَ اِلَى الَّذينَ خَرَجوا مِن دِيرِهِم و هُم اُلوفٌ حَذَرَ المَوتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ موتوا ثُمَّ اَحيهُم». ([[سوره بقره]]/2، 243) در منابع ديگر نام اين پيامبر، حزقيل ياد ‌شده است.<ref> مجمع‌البيان، ج 2، ص 604؛ تفسير عياشى، ج 1، ص‌ 131؛ البرهان، ج 1، ص‌ 503.</ref>
+
برخى منابع كلامى [[شیعه]] در اثبات عقیده رجعت به ماجراى زنده شدن هزاران نفر از بنى‌اسرائیل پس از [[مرگ]] ناگهانى استدلال و ارمیا را پیامبر آنان معرفى كرده‌اند.  
  
'''''4. ارميا و جالوت:'''''
+
[[شیخ صدوق]] از این ماجرا چنین حكایت مى‌كند: آنان كه از بیمارى طاعون رنج مى‌بردند، براى رهایى از آن همگى از شهر خارج شده به ساحل دریا پناه مى‌برند؛ آنگاه فرمان [[مرگ]] از سوى خداوند بر آنان فرود مى‌آید؛ سپس ارمیا با گذر از جمع مردگان به خداوند روى كرده و از او حیاتى دوباره را براى آنان خواستار مى‌شود و بدین ترتیب همگى به حیات باز‌مى‌گردند:<ref> الاعتقادات، ص‌ 60‌ـ‌61؛ بحارالانوار، ج‌ 53، ص‌ 128.</ref>
  
در روايتى از هارون ‌بن خارجه از [[امام باقر]] عليه‌السلام نقل شده كه ارميا همان پيامبر دوره جالوت بوده كه مردم از او تعيين پادشاهى را درخواست كرده بودند تا به رهبرى او به مبارزه با جالوت برآيند.
+
{{متن قرآن|«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ»}}. ([[سوره بقره]]/2، 243) در منابع دیگر نام این پیامبر، حزقیل یاد ‌شده است.<ref> مجمع‌البیان، ج 2، ص 604؛ تفسیر عیاشى، ج 1، ص‌ 131؛ البرهان، ج 1، ص‌ 503.</ref>
  
او نيز طالوت را به فرمان خداوند براى اين امر برمى‌گزيند:<ref> تفسير قمى، ج‌ 1، ص ‌108؛ الصافى، ج‌ 1، ص‌ 274؛ بحارالانوار، ج‌ 13، ص‌ 439.</ref> «اَلَم تَرَ اِلَى المَلاَِ مِن بَنى اِسرءيلَ مِن بَعدِ موسى اِذ قالوا لِنَبِىّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِكـًا نُقتِل فى سَبيلِ اللّهِ... ×‌ و قالَ لَهُم نَبِيُّهُم اِنَّ اللّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالوتَ مَلِكـًا». ([[سوره بقره]]/2، 246‌ـ‌247)
+
'''''4. ارمیا و جالوت:'''''
  
نام اين پيامبر در روايات ديگر كه شهرت بيشترى دارند، اشموئيل ياد ‌شده است.<ref> مجمع البيان، ج‌ 2، ص‌ 610؛ الميزان، ج‌ 2، ص‌ 296‌ـ‌297.</ref>
+
در روایتى از هارون ‌بن خارجه از [[امام باقر]] علیه‌السلام نقل شده كه ارمیا همان پیامبر دوره جالوت بوده كه مردم از او تعیین پادشاهى را درخواست كرده بودند تا به رهبرى او به مبارزه با جالوت برآیند.
  
'''''5. ارميا و عذاب خدا بر اهل حجاز:'''''
+
او نیز طالوت را به فرمان خداوند براى این امر برمى‌گزیند:<ref> تفسیر قمى، ج‌ 1، ص ‌108؛ الصافى، ج‌ 1، ص‌ 274؛ بحارالانوار، ج‌ 13، ص‌ 439.</ref> {{متن قرآن|«أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ... ×‌ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا»}}. ([[سوره بقره]]/2، 246‌ـ‌247)
  
قرطبى، ذيل آيه‌ 11 [[سوره انبياء]]/21 «و‌كَم قَصَمنا مِن قَريَة كانَت ظالِمَةً» ارميا را پيام‌آور نزول غضب خداوند بر عرب‌هاى [[حجاز]] مى‌داند. آنان كه طغيان و فساد را به سر حد نهايى رسانده و پيامبرشان را كشته بودند، مورد غضب خدا قرار گرفتند و ارميا از سوى خدا نزد بخت نُصَّر آمده، او را براى انتقام از ايشان به آن ديار مى‌فرستد. خداوند پيش از حمله بخت نُصَّر به ارميا مأموريت مى‌دهد كه معد بن عدنان، جد پيامبر را از جزيرة‌العرب خارج سازد.<ref> تفسير قرطبى، ج‌ 11، ص‌ 182.</ref>
+
نام این پیامبر در روایات دیگر كه شهرت بیشترى دارند، اشموئیل یاد ‌شده است.<ref> مجمع البیان، ج‌ 2، ص‌ 610؛ المیزان، ج‌ ص‌ 296‌ـ‌297.</ref>
  
به ماجراى نجات معد بن ‌عدنان به ‌گونه‌اى افسانه‌وار و گسترده در منابع اسلامى توجه شده است<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 327؛ المحبر، ص‌ 6‌ـ‌7؛ تاريخ ابن ‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 161، 239 و 299.</ref> و او را در زمره پيامبرانى برشمرده‌اند كه مژده ظهور [[پيامبر اسلام]] را داده‌اند.<ref> البداية والنهايه، ج‌ 6‌، ص‌ 138؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 86‌.</ref>
+
'''''5. ارمیا و عذاب خدا بر اهل حجاز:'''''
  
مورخان اسلامى، سلسله نسب پيامبر تا عدنان را نيز برگرفته از كتاب برخيا يا بورخ، كاتب ارميا دانسته‌اند.<ref> عمدة‌الطالب، ص 28؛ تهذيب‌الكمال، ج 1، ص 175؛ الطبقات، ج‌ 1، ص‌ 47.</ref> احتمالاً برخيا يا بورخ، واژه معرب باروك است كه در عهد عتيق، شاگرد ارميا و يكى از پيامبران بنى‌اسرائيل معرفى شده است. نقش مژده رسانى ارميا در سروده‌هاى اسلامى نيز انعكاس يافته است.<ref> الغدير، ج‌ ص‌ 39.</ref>
+
قرطبى، ذیل آیه‌ 11 [[سوره انبیاء]]/21 {{متن قرآن|«وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً»}} ارمیا را پیام‌آور نزول غضب خداوند بر عرب‌هاى [[حجاز]] مى‌داند. آنان كه طغیان و فساد را به سر حد نهایى رسانده و پیامبرشان را كشته بودند، مورد غضب خدا قرار گرفتند و ارمیا از سوى خدا نزد بخت نُصَّر آمده، او را براى انتقام از ایشان به آن دیار مى‌فرستد. خداوند پیش از حمله بخت نُصَّر به ارمیا مأموریت مى‌دهد كه معد بن عدنان، جد پیامبر را از جزیرة‌العرب خارج سازد.<ref> تفسیر قرطبى، ج‌ 11، ص‌ 182.</ref>
  
'''''‌6. سرانجام ارميا:'''''
+
به ماجراى نجات معد بن ‌عدنان به ‌گونه‌اى افسانه‌وار و گسترده در منابع اسلامى توجه شده است<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 327؛ المحبر، ص‌ 6‌ـ‌7؛ تاریخ ابن ‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 161، 239 و 299.</ref> و او را در زمره پیامبرانى برشمرده‌اند كه مژده ظهور [[پیامبر اسلام]] را داده‌اند.<ref> البدایة والنهایه، ج‌ 6‌، ص‌ 138؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 86‌.</ref>
  
در منابع اسلامى صرفنظر از رواياتى كه او را همان خضر نبى دانسته براى او عمرى دراز مى‌پندارند، در برخى روايات ديگر به ‌گونه‌اى تصوير شده كه قرين به [[شهادت]] است. در اين دسته روايات به جريان سنگسار شدن وى به ‌وسيله يهوديان مصر يا عرب‌هاى حجاز<ref> تاريخ ابن ‌خلدون، ج‌ ص‌ 107.</ref> اشاره و روز شهادت او نيز در برخى منابع شيعى، 23 [[ذی القعده]] دانسته شده است.<ref> مستدرك سفينة البحار، ج‌ ص‌ 556.</ref>
+
مورخان اسلامى، سلسله نسب پیامبر تا عدنان را نیز برگرفته از كتاب برخیا یا بورخ، كاتب ارمیا دانسته‌اند.<ref> عمدة‌الطالب، ص 28؛ تهذیب‌الكمال، ج 1، ص 175؛ الطبقات، ج‌ ص‌ 47.</ref> احتمالاً برخیا یا بورخ، واژه معرب باروك است كه در عهد عتیق، شاگرد ارمیا و یكى از پیامبران بنى‌اسرائیل معرفى شده است. نقش مژده رسانى ارمیا در سروده‌هاى اسلامى نیز انعكاس یافته است.<ref> الغدیر، ج‌ ص‌ 39.</ref>
  
ارميا از عالمان دانش رمل و حروف شمرده شده<ref> ينابيع الموده، ج‌ 3، ص‌ 198؛ كشف الظنون، ج‌ 1، ص‌ 912.</ref> و در منابع تاريخى متأثر از فرهنگ ايرانى، از زردشت به ‌صورت شاگرد يا خدمت‌گزار يكى از شاگردان ارميا ياد ‌شده است.<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 317؛ البداية والنهايه، ج‌ 2، ص‌ 51؛ تاريخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 161.</ref>
+
'''''‌6. سرانجام ارمیا:'''''
  
افزون بر اين، نقش‌هاى متعدد ديگرى نيز به ارميا نسبت داده شده است: آبادسازى مصر و پادشاهى بر آن پس از تخريب بدست بخت نُصَّر،<ref> معجم‌البلدان، ج‌ ص‌ 140.</ref> پنهان ساختن تابوت موسى<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ 1، ص‌ 65.</ref> كه در آخرالزمان از درياچه طبريه بيرون كشيده خواهد شد.<ref> معجم احاديث المهدى، ج‌ ص‌ 530‌ـ‌531.</ref>
+
در منابع اسلامى صرفنظر از روایاتى كه او را همان خضر نبى دانسته براى او عمرى دراز مى‌پندارند، در برخى روایات دیگر به ‌گونه‌اى تصویر شده كه قرین به [[شهادت]] است. در این دسته روایات به جریان سنگسار شدن وى به ‌وسیله یهودیان مصر یا عرب‌هاى حجاز<ref> تاریخ ابن ‌خلدون، ج‌ ص‌ 107.</ref> اشاره و روز شهادت او نیز در برخى منابع شیعى، 23 [[ذی القعده]] دانسته شده است.<ref> مستدرك سفینة البحار، ج‌ ص‌ 556.</ref>
  
==پانویس ==
+
ارمیا از عالمان دانش رمل و حروف شمرده شده<ref> ینابیع الموده، ج‌ 3، ص‌ 198؛ كشف الظنون، ج‌ 1، ص‌ 912.</ref> و در منابع تاریخى متأثر از فرهنگ ایرانى، از زردشت به ‌صورت شاگرد یا خدمت‌گزار یكى از شاگردان ارمیا یاد ‌شده است.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 317؛ البدایة والنهایه، ج‌ 2، ص‌ 51؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 161.</ref>
<references />
 
===منابع===
 
  
على معموری، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 529-539
+
افزون بر این، نقش‌هاى متعدد دیگرى نیز به ارمیا نسبت داده شده است: آبادسازى مصر و پادشاهى بر آن پس از تخریب بدست بخت نُصَّر،<ref> معجم‌البلدان، ج‌ 5، ص‌ 140.</ref> پنهان ساختن تابوت موسى<ref> تاریخ یعقوبى، ج‌ 1، ص‌ 65.</ref> كه در آخرالزمان از دریاچه طبریه بیرون كشیده خواهد شد.<ref> معجم احادیث المهدى، ج‌ 1، ص‌ 530‌ـ‌531.</ref>
  
 +
==پانویس==
 +
<references/>
 +
 +
==منابع==
 +
على معموری، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 529-539.
 +
{{پیامبران}}
 
[[رده: پیامبران]]
 
[[رده: پیامبران]]
 +
[[رده:یهودیت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۰۲

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


از پیامبران بزرگ بنى‌ اسرائیل در دوره سقوط اورشلیم بدست بُخْتُ نُصَّر.

ارمیا کیست؟

ارمیا ابن ‌حلقیا از پیامبران یهود در قرن 6‌ـ‌7 قبل از میلاد بوده كه در قرآن به ‌طور صریح از او نامى به ‌میان نیامده است؛ ولى منابع تاریخى و تفسیرى و روایى در ذیل برخى آیات از او یاد ‌كرده‌اند (سوره بقره/2، 243، 246 و 259؛ سوره اسراء/17، 4‌ـ‌7؛ سوره انبیاء/21،11) كه عمده این یادكردها درباره برخى حوادث سیاسى و اجتماعى یهود است. نام او در منابع اسلامى به ‌گونه‌هاى متعددى گزارش شده است: اِرمیا، اِرمیاء، اُرمیا، اورمیا و یرمیا.[۱]

واژه «یرمیا‌= Jeremiah» در زبان عبرى به ‌معناى «رفعت یافته از سوى خدا، منصوب از سوى او، خدا تیر مى‌افكند یا به زیر مى‌اندازد» آمده است.[۲]

ارمیا در عهد عتیق اهمیت ویژه‌اى داشته است و كتاب مستقلى به نام او در اسفار تورات به چشم مى‌خورد. او بنا به گزارش تورات در روستاى عناتوت در نزدیكى اورشلیم (واقع در 6 كیلومترى شرق بیت‌المقدس كنونى) از خانواده‌اى كهانت ‌پیشه به دنیا آمد. سكونت خانواده او در منطقه‌اى موسوم به بنیامین،[۳] احتمالاً نشان‌دهنده انتساب وى به شاخه بنیامینى از بنى‌اسرائیل است؛ گرچه ابن‌عساكر و ابن‌خلدون او را از سبط لاوى‌ بن یعقوب دانسته‌اند.[۴]

برخى نیز احتمال داده‌اند او از نسل «ابیاتار شیلوى» كاهن عصر سلیمان است كه به دستور وى به عناتوت تبعید شده بود.[۵]

تاریخچه نبوت ارمیا

ارمیا در دوره افول آشوریان و به قدرت رسیدن بابلیان و رقابت آن دو امپراتورى با حكومت مصر مى‌زیسته است. دوره حیات او به ‌دلیل همزمانى با تبعید یهودیان به بابل، نقطه عطف مهمى در تاریخ یهود به ‌شمار ‌مى‌رود.

تجزیه كشور یهودیه به دو بخش شمالى و جنوبى و جنگ‌هاى پیاپى میان آن‌ها و رواج شرك و ستم و بت‌پرستى میان یهودیان و ضعف و بحران اقتصادى، همگى سبب زوال قدرت و انحطاط سیاسى و فرهنگى و اجتماعى آنان شده و رونق و اقتدار زمان سلیمان را از بین برده بود.

در این دوره، شاهد ظهور پیامبران مصلحى هستیم كه عمده آموزه‌هاى آنان صبغه‌اى اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى داشت. این پیامبران، در كنار پند مردم به پیش‌گویى حوادث اسف‌بار آینده یهود به ‌صورت عذاب خداوند پرداخته، بدین وسیله آنان را از عواقب شوم كردارهایشان بیم مى‌دادند. این پیامبران در عین حال پس از توبیخ مردم و ابلاغ انذار و عذاب زودرس الهى، آنان را به آینده‌اى روشن در عصر ظهورِ نجات دهنده‌اى بزرگ مژده مى‌دادند.

اشعیاى نبى سر سلسله این پیامبران به‌شمار مى‌رود كه احتمالا ارمیاى نبى نیز با توجه به فاصله كم تاریخى میان آن دو از او متأثر بوده است؛ گرچه از نگاه كلامى هر دو پیامبر از یك سرچشمه كه همان وحى خداوندى است، اثر پذیرفته‌اند.

اشعیا و ارمیا همواره از همگرایى با مصر در برابر حملات آشوریان و پس از آن‌ها بابلیان پرهیز داده و به نوعى، بى‌طرفى در نزاع‌هاى امپراتورى‌هاى بزرگ همسایه جهت محافظت از اورشلیم سفارش مى‌كردند؛[۶] البته این رویكرد آن‌ها صبغه‌اى وحیانى و نه صرفاً سیاسى داشت.

ارمیا همزمان با پادشاهى یوشیا به نبوت مى‌رسد[۷] (628‌ ق.‌م) یوشیا با دست یافتن به نسخه‌اى مفقود از شریعت موسى، تصمیم مى‌گیرد در یهودیه به اصلاحات گسترده مذهبى و فرهنگى و اجتماعى دست زند.[۸]

فعالیت چشمگیرى از ارمیا در این دوره گزارش نشده، جز آن كه برخى احتمال داده‌اند او نیز در جریان اصلاحات با پادشاه همكارى داشته است.[۹] برخى نیز ارمیا را فرزند همان حلقیاى كاهن دانسته‌اند كه اسفار تورات را یافته و در اختیار یوشیا قرار داده است.[۱۰] گفتگوها و مناجات‌هاى ارمیا با خداوند در آغاز دوره رسالتش به این دوره مربوط مى‌شود كه در بخش‌هاى نخست سِفْر او گرد آمده است. جانشینان یوشیا با اعتماد به قدرت مصر در برابر خطر بُختُ نُصَّر به ‌سوى امپراتورى غربى گراییده و به شیوه كفرآمیز و ستمگرانه شاهان پیش از یوشیا بازگشتند. فعالیت عمده ارمیا در دوره این پادشاهان تا تخریب اورشلیم بدست بُختُ نُصَّر است.[۱۱]

او كه اخلاق مردم را فاسد و زمامداران را ستمگر و بى‌سیاست و ملت را در انحطاط مذهبى و ملى و ضعف سیاسى مى‌دید، در هر مكان از خانه خدا تا كوچه و بازار و به هر وسیله و بیان ممكن به اندرز مردم پرداخته، از هجوم بُختُ نُصَّر و تخریب اورشلیم خبر مى‌داد تا آن كه تصور مزدورى بابل و خیانت به میهن درباره او پدید آمده و از سوى كاهنان، امیران و پیامبران دروغین مورد آزار فراوان قرار گرفت و تا مرز كشته شدن پیش رفت.[۱۲] او پادشاه و بزرگان یهود و عموم مردم را به ‌دلیل نقض احكام روز شنبه و پرستش رب النوع خورشید و گناهان دیگر توبیخ ‌مى‌كرد.

پیامبران دروغین از روى فریب در برابر انذارهاى او، مردم را به امیدهاى نابجا مژده داده، نعمت و آسایش را براى یهودیان در آینده نزدیك پیش‌بینى مى‌كردند؛ از این ‌روى ارمیا به پیامبر شر لقب یافته بود و مردم از او بیزارى جسته، نفرینش مى‌كردند.[۱۳]

گریه و اندوه فراوان او بر قومش از وى پیامبرى گریان و اندوهناك به نمایش گذاشته است: «كاش كه سر من آب بود و چشمانم چشمه اشك تا روز و شب بر كشتگان دختر قوم خود مى‌گریستم».[۱۴]

در این میان، حمله نخست بُختُ نُصَّر و اسارت بزرگان یهود به همراه پادشاهان یهویاقیم نیز در اصلاح مردم، حاكمان و كاهنان بى‌تأثیر بود تا آن كه مدتى بعد در اثر استقلال خواهى صدقیا، پادشاه دست‌نشانده بابل و بى‌توجهى او به اندرزهاى ارمیا، بُختُ نُصَّر بار دیگر به اورشلیم حمله برده، شهر را به آتش كشید و هیكل سلیمان را تخریب كرد و انبوهى از یهودیان را به اسیرى به بابل برد.[۱۵] (7‌ـ‌586‌ ق.‌م)

ارمیا به فرمان او از زندان كاخ صدقیا نجات یافت و با او به نیكى رفتار شد.[۱۶] اندكى بعد، مردم باقى‌مانده در اورشلیم با كشتن جدلیا، شاه دست ‌نشانده بُختُ نُصَّر بار دیگر بر بابل شوریده به رغم مخالفت ارمیا او را به اجبار با خود به مصر بردند.[۱۷]

سرنوشت او از این دوره به بعد در هاله‌اى از ابهام است. برخى او را در مصر مدفون مى‌دانند و برخى دیگر از مرگ او در بابل خبر مى‌دهند. پاره‌اى گزارش‌ها نیز از سنگسارشدن وى بدست یهودیان مهاجر به مصر حكایت دارد. برخى از مسیحیان نیز به استناد عبارتى از رساله عبرانیان در عهد جدید،[۱۸] به شهادت آن پیامبر اعتقاد دارند؛ در مقابل عده‌اى دیگر او را همچنان زنده ‌پنداشته بازگشت او را به این جهان از بهشت ‌برین باور دارند.[۱۹]

پیام نبوى ارمیا

رسالت ارمیا، پیام انتقام خدا از ملتى گنه‌كار است. سخن خداوند در دوره غضب او بر بنى‌اسرائیل بر وى نازل مى‌شود تا چونان آتشى بر آنان شعله افكند. این رسالت سنگین و آن مردم نافرمان از هر سو بر او فشار مى‌آورد؛ بدین سبب سفر او از مناجات‌هاى سوزناك و پرتلاطم با خداوند سرشار است.[۲۰] او مردى تنها میان مردمى نادان بود كه او را به درستى درنیافته بودند و به وى افترا مى‌بستند و ستم مى‌كردند و او جز خدا پناه دیگرى نداشت؛ از این ‌روى در كتاب وى به احساس شدید مسئولیت در برابر خداوند و گوهر پیوند انسان با خدا برمى‌خوریم.

پیام او، پیام معنویت و عرفان است؛ عهد خدا را به مردم یادآور مى‌شود و بلاى قریب‌الوقوع را از روى عصیان و طغیان ملت مى‌شمرد، نه آن كه حادثه‌اى تصادفى باشد. او از نگاه سطحى و ظاهرى به دین و آیین و بسنده كردن به اصلاحات ظاهرى پرهیز داده، به امتداد اصلاح و بازسازى دینى تا اعماق درون دعوت مى‌كند؛ چرا كه خدا فقط به قلب آدمیان مى‌نگرد و فقط روزه انسانى پاك و قربانى دلى وارسته را مى‌پذیرد؛ پس دل‌ها را از شهوت گناهان تن بشویید و او را خدمتى شایسته كنید.

ارمیا، جریان دین و مذهب را از سطح قومى و قبیله‌اى به رابطه‌اى معنوى میان همه انسان‌ها با خداى خویش، تعالى مى‌بخشد؛ پس چه بسا هیكل خداوند از میان رفته، خراب شود و ملت خدا كشته و اسیر شوند و مملكت خدا سقوط كند؛ اما باز ‌بندگى انسان و دیانت او در برابر خداى خویش در هر حال محفوظ است. تصور نادرست امت برگزیده خدا در این رویكرد از هم فرو مى‌پاشد. ملت خدا هر ملتى است كه حریم او را پاس دارند.

آنچه او مى‌خواهد، اورشلیم مستقل و مقتدر نیست بلكه مردمى امین و خداخواه است؛ پس هر انسانى از هر نژاد و خون و رنگ و جنسیتى با خداى خود رابطه‌اى ویژه دارد. این نوع نگاه، زمینه‌ساز پیدایش عهد جدید است كه دل‌هاى آدمیان در آن واسطه میان خدا و انسان قرار مى‌گیرد؛ از این ‌رو مسیحیان او را مژده رسان ظهور عهد جدید بدست عیسى مى‌دانند.[۲۱]

پیامبران پس از ارمیا مانند حزقیال و اشعیاى دوم[۲۲] و به ‌ویژه زكریا نیز رویكرد نبوى او را دنبال كرده‌اند تا آن جا كه برخى مسیحیان، روح ارمیا را در زكریا جارى شمرده‌اند.[۲۳]

ارمیا در عهد عتیق

در دوره ارمیا، پیامبران دروغین بسیارى نیز حضور داشتند و این سبب مى‌شد تا مردم در ادعاى او با دیده تردید بنگرند؛ اما سرانجام متألّهان یهود در بازگشت از تبعید بابل تصمیم گرفتند او را از پیامبران الهى برشمرده و افزون بر سخنانش، تاریخ زندگى او را نیز در تورات به ‌صورت پیامبرى الهى درج كنند.[۲۴]

كتاب ارمیا یك بار به ‌وسیله شاگردش باروك، تدوین یافته، در بیت ایل در حضور مردم بر همگان خوانده شد؛ ولى پادشاه یهویاقیم از آن سخنان ناخشنود شد و آن صحیفه را پاره پاره كرد؛ آنگاه او با همیارى باروك به نگارش دوباره آن پرداخت.[۲۵]

سِفْر او شامل موضوعات ذیل است: مناجات‌هاى دوره آغاز رسالت، گفتگوها و منازعاتش با كاهنان و بزرگان و پیامبران دروغین، درددل و شكایت به خدا از سختى بار رسالت، اندرزها و پندهاى اخلاقى و پیام‌هاى معنوى، بیم دهى از نزول عذاب الهى و سقوط اورشلیم، توبیخ و انتقاد شدید از مردم گنه‌كار اورشلیم و فساد اخلاقى یهود و دعوتشان به توبه، دعوت به گوهر معنوى و اخلاقى دین در انجام مناسك و آداب مذهبى، دعوت به توحید و انتقاد از آیین‌هاى شرك آلود اقوام همسایه، گریه و اندوه بر سرانجام شوم اورشلیم، نامه‌اى به تبعیدیان بابل جهت تقویت روحیه آن‌ها و سفارش ایشان به حفظ دین در آن محیط، برخى گزارش‌هاى مهم تاریخى از آن دوره، خبر از افول و نابودى همه اقوام و تمدن‌هاى بزرگ، خبر از آینده‌اى روشن در پایان حوادث اسف بار جهان.

افزون بر سِفر ارمیا، سِفر مراثى نیز در ترجمه یونانى، معروف به سبعین به او نسبت داده شده و مرثیه پنجم آن به دعاى ارمیا نامگذارى شده است. این سِفْر گرچه از دیرباز میان متألّهان یهودى و مسیحى به ارمیا منسوب بوده، وجود برخى سخنان ناسازگار با دیدگاه‌هاى ارمیا سبب تردید برخى معاصران در این انتساب شده است. نامه دیگرى نیز از ارمیا خطاب به اسیران یهودى بابل در پایان سفر باروك ثبت شده كه صحت آن نیز مورد تردید است و از مجموعه اپوكریفایى عهد عتیق به ‌شمار مى‌رود.

بخش‌هایى از سِفر مزامیر[۲۶] به اضافه برخى متون اپوكریفایى دیگر نیز به ارمیا نسبت داده مى‌شود.[۲۷] دیدگاه عهد عتیق درباره ارمیا از نگاهى كلى متأثر از رویكرد كلامى یهود به خداوند با طبیعتى شبه بشرى و پدیده نبوت به مثابه واقعیتى عادى و محسوس و شخصیت پیامبران به ‌صورت انسان‌هایى معمول با همه واكنش‌ها و افت و خیزهاى بشرى است كه به ‌طور طبیعى، واكنش انتقادى متألهان مسلمان را در پى داشته است.[۲۸]

ارمیا در منابع اسلامى

منابع تاریخى و تفسیرى اسلامى از آن جا كه نام ارمیا در قرآن به صراحت نیامده و حوادث زندگى او به تفصیل مورد توجه قرار نگرفته، از گزارش‌هاى تورات و باورهاى یهودیان و مسیحیان درباره این پیامبر، تأثیر بسیارى پذیرفته‌اند. در این میان، نقش «وهب ‌بن منبه» در ورود بخش گسترده‌اى از اسرائیلیات درباره این شخصیت بنى‌اسرائیل نیز حائز اهمیت است.

در عین حال، انعكاس دیدگاه یهودى و مسیحى درباره این پیامبر در منابع اسلامى به ‌طور دقیق صورت نپذیرفته و در نتیجه، ابهام‌ها و تعارض‌هاى بسیارى درباره این پیامبر پدید آورده است.[۲۹]

برخى او را همان عزیر پیامبر دانسته‌اند كه پس از مرگى 100 ساله دوباره زنده ‌شد[۳۰] و عده‌اى دیگر تحت تأثیر وهب ‌بن منبه، او را همان خضر نبى معرفى كرده[۳۱] و از پیامبران پس از موسى شمرده‌اند كه در آیه‌ 87 سوره بقره/2 از آن‌ها یاد ‌شده است:[۳۲] «وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ».

در ‌همین جهت، برخى دیگر از تفاسیر ذیل داستان ملاقات موسى با مردى حكیم در آیه‌ 65 سوره كهف/18، از ارمیا یاد ‌كرده‌اند[۳۳] و در روایاتى دیگر از ‌او در جایگاه پیامبر دوره پس از شهادت یحیى ‌بن زكریا نام برده شده است.[۳۴]

مفسران بر اساس این مجموعه روایات متعارض، داستان‌هاى متعددى از قرآن را بر او حمل كرده‌اند. در مقابل برخى دیگر از مفسران به این قبیل روایات با دیده تردید نگریسته[۳۵] و دسته‌اى از آن‌ها را تضعیف سندى و محتوایى كرده و به اسراییلى بودن آن‌ها تصریح داشته‌اند.[۳۶]

داستان ارمیا با روایتى از حسن بصرى آغاز مى‌شود كه درباره زهد و پارسایى او است. وى در این روایت، فرزند پادشاهى معرفى شده كه به رغم اصرار پدر، از ازدواج پرهیز مى‌كرده و به كناره‌گیرى از مردم تمایل داشته است تا آن كه سرانجام وحى الهى بر او نازل شد.[۳۷]

ادامه داستان از زبان وهب است كه تشابه بسیارى با گزارش سفر ارمیا دارد. خداوند از انتخاب وى به نبوت پیش از تولدش و رسالت بزرگ او یاد مى‌كند و براى ارشاد و هدایت پادشاه و عموم بنى‌اسرائیل به سویشان روانه‌اش مى‌سازد. ارمیا از ناتوانى خویش در انجام این مسئولیت بزرگ به خدا شكوه مى‌برد و از او یارى مى‌خواهد.

خداوند از قدرت بى‌نهایت خویش و اراده بى‌تغییر خود و حمایت مدامش از ارمیا و همراهى‌اش با او در انجام این مسئولیت یاد مى‌كند و پس از گناهان و فساد اقشار گوناگون بنى‌اسرائیل از پادشاهان، كاهنان، عابدان و... سخن گفته، سرانجام از عذاب سخت خویش با فرستادن پادشاهى ستمگر براى تخریب اورشلیم خبر مى‌دهد.

ارمیا با شنیدن این پیام، فریاد مى‌كشد و پیراهن پاره مى‌كند و خاكستر بر سر مى‌فكند و بسان روایت توراتى به بدبختى خویش نفرین مى‌فرستد. خداوند بر حال وى تأسف خورده به او دلدارى مى‌دهد كه عذاب خود را پیش از رضایت ارمیا بر آنان فرونفرستد تا آن كه مدتى بعد بر گناهان و طغیان بنى‌اسرائیل افزوده و بُخت نُصَّر به ‌سوى اورشلیم روانه مى‌شود.

در همین هنگام، فرشته‌اى در لباس آدمى نزد ارمیا آمده، از او درباره خانواده ناسپاس خویش كه پاسخ همه محبت‌هایش را به دشمنى داده‌اند، شكایت مى‌برد. ارمیا پس از دو بار سفارش به مدارا و نرمى، بار سوم كه از فساد و آلودگى اخلاقى آن خانواده باخبر مى‌شود، خشم آن شخص را از روى حق و عدل مى‌شمرد و بر آنان نفرین فرستاده، عذاب خداوند را برایشان مى‌خواهد.

در همین آن، صاعقه‌اى بر بیت المقدس فرود مى‌آید و آن را به آتش مى‌كشد و خداوند ارمیا را از حقیقت ماجرا آگاه مى‌سازد. در این هنگام، ارمیا میان پرندگان آسمان به پرواز آمده؛ سپس دیگر حوادث هجوم بُختُ نُصَّر رخ مى‌دهد.[۳۸]

در روایتى دیگر از كعب، تفصیل بیشترى از ماجراى سخنان ارمیا با خدا و ابلاغ پیامش به مردم و زندانى شدن وى داده شده ‌است كه شباهت بسیارى با گزارش‌هاى سِفْر ارمیا دارد؛ سپس در روایتى دیگر از وهب به آزادى ارمیا از زندان پادشاه یهود بدست بُختُ نُصَّر اشاره[۳۹] و جریان هجرت یهودیان به مصر نیز در برخى منابع نقل شده است.[۴۰]

در برخى روایات نیز از ملاقات ارمیا با دانیال در زندان بُختُ نُصَّر در بابل به شیوه‌اى اعجازگونه یاد ‌شده است.[۴۱] برخى نیز ارمیا را جزو اسیران یهود در بابل دانسته‌اند.[۴۲] ماجراى گفتگوى خدا با ارمیا و ابلاغ پیام عذاب الهى بر بنى‌اسرائیل و ملاقات وى با بُختُ نُصَّر در منابع شیعى نیز به نقل از امام صادق علیه‌السلام حكایت شده است كه با گزارش تورات تقارب بسیارى دارد، جز آن كه در پایان از ماجراى منسوب به عزیر یاد ‌شده است.

ادامه داستان ارمیا به چند ماجراى قرآنى ارتباط دارد:

1. ارمیا و مرگ صد ساله:

بنا به برخى روایات سنى[۴۳] و شیعه،[۴۴] ارمیا پس از خراب شدن بیت‌المقدس یا هنگام بازگشت از مصر با مقدارى آب و غذا به راه مى‌افتد و در گوشه‌اى بیرون شهر با نگاه به خرابه‌هاى آن از خود مى‌پرسد: چگونه خداوند این شهر[۴۵] یا این جمع مردگان را پس از مرگ و نابودى دوباره برپا مى‌دارد: «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِـي هَـَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا». (سوره بقره/2، 259)

آنگاه خداوند او را 100 سال مى‌میراند؛ سپس دوباره در دوره بازگشت بنى‌اسرائیل از تبعید بابل و آبادى مجدد اورشلیم به حیات باز‌مى‌گرداند: «فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ...». (سوره بقره/2،‌ 259)

در روایتى از وهب ‌بن منبه پس از نقل ماجراى مذكور، براى ارمیا حیاتى طولانى قائل شده و او را همچنان زنده شمرده‌اند.[۴۶] صرفنظر از روایات درباره شخصیت قرآنى ارمیا، میان مفسران اختلاف نظر پدید آمده است.

از ابن عباس، قتاده و برخى دیگر از مفسران نخستین[۴۷] و همچنین در روایاتى از امام على علیه‌السلام[۴۸] و امام صادق علیه‌السلام[۴۹] نقل ‌شده كه آیات مورد بحث درباره عزیر هستند. فیض كاشانى براى حل تعارض روایات، احتمال داده كه ماجراى مذكور به ‌طور جداگانه درباره هر ‌یك از عزیر و ارمیا اتفاق افتاده است.[۵۰]

برخى نیز با استناد به سیاق آیات كه درباره منكران رستاخیز است، آیه مزبور را مربوط به انسانى كافر و نه پیامبرى مؤمن شمرده‌اند.[۵۱]

2. ارمیا و فساد بنى‌اسرائیل:

ماجراى حمله بُختُ نُصَّر در روایات اسلامى، به ‌طور معمول ذیل آیه‌ 4‌ـ‌7 سوره اسراء/17 نقل مى‌شود: «وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ... × فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ... × ...فَإِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ...».

در این آیات از دو دوره افساد بنى‌اسرائیل و دوبار انتقام الهى از آنان یاد ‌شده است. برخى دوره نخست افساد را به زندانى ساختن ارمیا و كشتن زكریا مربوط دانسته[۵۲] و عده‌اى دیگر، دوره دوم را مربوط به حبس و شكنجه ارمیا شمرده‌اند.[۵۳]

از سوى دیگر در برخى روایات از ماجراى حمله بُختُ نُصَّر پس از قتل یحیى ‌بن زكریا خبر داده شده و آن حادثه را انتقام خداوند از قاتلان و رضایت‌دهندگان به مرگ یحیى علیه‌السلام شمرده‌اند.[۵۴]

هارون ‌بن خارجه در روایتى از امام صادق علیه‌السلام به این ماجرا اشاره كرده و همچنین داستانى افسانه‌وار درباره ملاقات ارمیا با بُختُ نُصَّر در كودكى و گرفتن امان نامه‌اى از او نقل كرده است كه اعتبار و صحت آن روایت را مورد سؤال قرار مى‌دهد.[۵۵]

این روایات ناسازگار با واقعیات تاریخى سبب شده تا برخى مورخان اسلامى از قبیل طبرى و ابن‌اثیر آن‌ها را نقد كنند[۵۶] و برخى مفسران نیز براى جداساختن حوادث گوناگون تاریخى به تبیین و تمییز دو دوره افساد بنى‌اسرائیل و دو بلاى خداوند بر آن‌ها بپردازند.[۵۷]

علامه مجلسى با توجه به تعارض روایات در منابع شیعى، بدون در نظر گرفتن گزارش‌هاى تاریخى و احتمالاً تحت تأثیر ثعلبى در عرائس به این احتمال دامن زده است كه بخت نُصَّر، عمرى دراز داشته و در دو دوره بلند مدت به اورشلیم حمله كرده است.[۵۸] در همین جهت نیز از دو بخت نُصَّر یاد ‌شده كه یكى در عهد ارمیا و دیگرى در عهد یحیى بوده است.[۵۹]

3. ارمیا و معجزه احیاى مردگان:

برخى منابع كلامى شیعه در اثبات عقیده رجعت به ماجراى زنده شدن هزاران نفر از بنى‌اسرائیل پس از مرگ ناگهانى استدلال و ارمیا را پیامبر آنان معرفى كرده‌اند.

شیخ صدوق از این ماجرا چنین حكایت مى‌كند: آنان كه از بیمارى طاعون رنج مى‌بردند، براى رهایى از آن همگى از شهر خارج شده به ساحل دریا پناه مى‌برند؛ آنگاه فرمان مرگ از سوى خداوند بر آنان فرود مى‌آید؛ سپس ارمیا با گذر از جمع مردگان به خداوند روى كرده و از او حیاتى دوباره را براى آنان خواستار مى‌شود و بدین ترتیب همگى به حیات باز‌مى‌گردند:[۶۰]

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ». (سوره بقره/2، 243) در منابع دیگر نام این پیامبر، حزقیل یاد ‌شده است.[۶۱]

4. ارمیا و جالوت:

در روایتى از هارون ‌بن خارجه از امام باقر علیه‌السلام نقل شده كه ارمیا همان پیامبر دوره جالوت بوده كه مردم از او تعیین پادشاهى را درخواست كرده بودند تا به رهبرى او به مبارزه با جالوت برآیند.

او نیز طالوت را به فرمان خداوند براى این امر برمى‌گزیند:[۶۲] «أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ... ×‌ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا». (سوره بقره/2، 246‌ـ‌247)

نام این پیامبر در روایات دیگر كه شهرت بیشترى دارند، اشموئیل یاد ‌شده است.[۶۳]

5. ارمیا و عذاب خدا بر اهل حجاز:

قرطبى، ذیل آیه‌ 11 سوره انبیاء/21 «وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً» ارمیا را پیام‌آور نزول غضب خداوند بر عرب‌هاى حجاز مى‌داند. آنان كه طغیان و فساد را به سر حد نهایى رسانده و پیامبرشان را كشته بودند، مورد غضب خدا قرار گرفتند و ارمیا از سوى خدا نزد بخت نُصَّر آمده، او را براى انتقام از ایشان به آن دیار مى‌فرستد. خداوند پیش از حمله بخت نُصَّر به ارمیا مأموریت مى‌دهد كه معد بن عدنان، جد پیامبر را از جزیرة‌العرب خارج سازد.[۶۴]

به ماجراى نجات معد بن ‌عدنان به ‌گونه‌اى افسانه‌وار و گسترده در منابع اسلامى توجه شده است[۶۵] و او را در زمره پیامبرانى برشمرده‌اند كه مژده ظهور پیامبر اسلام را داده‌اند.[۶۶]

مورخان اسلامى، سلسله نسب پیامبر تا عدنان را نیز برگرفته از كتاب برخیا یا بورخ، كاتب ارمیا دانسته‌اند.[۶۷] احتمالاً برخیا یا بورخ، واژه معرب باروك است كه در عهد عتیق، شاگرد ارمیا و یكى از پیامبران بنى‌اسرائیل معرفى شده است. نقش مژده رسانى ارمیا در سروده‌هاى اسلامى نیز انعكاس یافته است.[۶۸]

‌6. سرانجام ارمیا:

در منابع اسلامى صرفنظر از روایاتى كه او را همان خضر نبى دانسته براى او عمرى دراز مى‌پندارند، در برخى روایات دیگر به ‌گونه‌اى تصویر شده كه قرین به شهادت است. در این دسته روایات به جریان سنگسار شدن وى به ‌وسیله یهودیان مصر یا عرب‌هاى حجاز[۶۹] اشاره و روز شهادت او نیز در برخى منابع شیعى، 23 ذی القعده دانسته شده است.[۷۰]

ارمیا از عالمان دانش رمل و حروف شمرده شده[۷۱] و در منابع تاریخى متأثر از فرهنگ ایرانى، از زردشت به ‌صورت شاگرد یا خدمت‌گزار یكى از شاگردان ارمیا یاد ‌شده است.[۷۲]

افزون بر این، نقش‌هاى متعدد دیگرى نیز به ارمیا نسبت داده شده است: آبادسازى مصر و پادشاهى بر آن پس از تخریب بدست بخت نُصَّر،[۷۳] پنهان ساختن تابوت موسى[۷۴] كه در آخرالزمان از دریاچه طبریه بیرون كشیده خواهد شد.[۷۵]

پانویس

  1. فتح‌البارى، ج‌ 6‌، ص‌ 309؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 71؛ الدرالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 29.
  2. قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 40؛ دائرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 222.
  3. كتاب مقدس، ارمیا، 1: 1‌ـ‌3.
  4. تاریخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 27؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 116.
  5. الكتاب المقدس، ص‌ 1637.
  6. تاریخ تمدن، ج‌1، ص‌ 350‌ـ‌372.
  7. كتاب مقدس، ارمیا، 1: 1.
  8. همان، دوم پادشاهان، 22‌ـ‌23؛ دوم تواریخ، 34‌ـ‌35.
  9. قاموس الكتاب المقدس، ص‌ 40‌ـ‌41.
  10. الله والانبیاء فى التوراه، ص‌ 526.
  11. دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 223‌ـ‌226.
  12. تاریخ تمدن، ج‌ 1، ص‌ 377.
  13. دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 224.
  14. كتاب مقدس، ارمیا، 8: 23؛ تاریخ تمدن، ج‌ 1، ص ‌377.
  15. كتاب مقدس، دوم پادشاهان، 24‌ـ‌25؛ دوم تواریخ، 36.
  16. همان، ارمیا، 39: 11‌ـ‌14.
  17. همان، ارمیا، 43: 2‌ـ‌5.
  18. همان، عبرانیان، 11: 37.
  19. دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 226‌ـ‌227.
  20. كتاب مقدس، دوم ارمیا، 1‌ـ‌5: 1‌ـ‌20.
  21. قاموس ‌الكتاب المقدس، ص 53ـ54؛ تاریخ تمدن، ج 1، ص‌ 369‌ـ‌379.
  22. تاریخ تمدن، ج‌ 1، ص‌ 378‌ـ‌379.
  23. دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 227.
  24. الكتاب المقدس، ص‌ 1636‌ـ‌1637.
  25. كتاب مقدس، ارمیا، 36: 1‌ـ‌32.
  26. دایرة‌المعارف، ج‌ 3، ص‌ 227.
  27. قاموس الكتاب المقدس، ص 55ـ56؛ كتاب مقدس، مراثى ارمیا، 1‌ـ‌5.
  28. الهدى الى دین‌المصطفى، ج 1، ص‌ 154.
  29. EncycLopedia of IsLam, VIV,p79.
  30. تفسیر عبدالرزاق، ج‌ 1، ص‌ 358؛ جامع البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 41؛ مجمع البیان، ج‌ 2، ص‌ 639.
  31. جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 41؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 3، ص‌ 188.
  32. تاریخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 33؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 86.
  33. زادالمسیر، ج‌ 5، ص ‌167.
  34. تاریخ دمشق، ج 64، ص 210؛ البدایة والنهایه، ج 2، ص 26.
  35. المیزان، ج‌ 2، ص‌ 378.
  36. تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 27‌ـ‌28؛ قصص‌الانبیاء، ابن ‌كثیر، ص 421؛ اسرائیلیات والموضوعات، ص‌ 234‌ـ‌237.
  37. تاریخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 34.
  38. تاریخ طبرى، ج 1، ص‌ 321؛ تاریخ دمشق، ج 8، ص 34‌ـ‌41؛ قصص‌الانبیاء، ابن‌كثیر، ص 432‌ـ‌436.
  39. قصص الانبیاء، ابن‌كثیر، ص‌ 436‌ـ‌438.
  40. قصص الانبیاء، راوندى، ص‌ 225؛ تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 316.
  41. الفرج بعد الشده، ج‌ 1، ص‌ 18؛ تاریخ دمشق، ج‌ 8، ص‌ 32.
  42. البدء والتاریخ، ج‌ 30، ص‌ 115.
  43. المعارف، ص 48؛ تفسیر قرطبى، ج 3، ص 188؛ الدرالمنثور، ج 2، ص ‌29.
  44. تفسیر قمى، ج‌ 1، ص‌ 117؛ تفسیر عیاشى، ج‌ 1، ص 140ـ141؛ وسائل‌الشیعه، ج 16، ص 142‌ـ‌143.
  45. تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 317.
  46. جامع‌البیان، مج ‌3، ج‌ 3، ص‌ 49؛ و مج‌ 9، ج‌ 15، ص‌ 50‌ـ‌52؛ تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 324.
  47. معانى القرآن، ج‌ 1، ص‌ 277‌ـ‌278؛ مجمع البیان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 3، ص‌ 187.
  48. تفسیر عیاشى، ج‌ 1، ص‌ 141؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 639؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 322.
  49. التبیان، ج 2، ص 320؛ روضة‌الواعظین، ص 14؛ بحارالانوار، ج 7، ص 34.
  50. الصافى، ج‌ 1، ص‌ 292؛ كنزالدقائق، ج‌ 2، ص‌ 426.
  51. زادالمسیر، ج 1، ص‌ 292؛ تفسیر بیضاوى، ج 1، ص‌ 219؛ كنزالدقائق، ج 2، ص 426.
  52. الكشاف، ج‌ 2، ص‌ 649؛ جوامع الجامع، ج‌ 1، ص‌ 744؛ غریب القرآن، ص‌ 277.
  53. المعارف، ص‌ 47.
  54. بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 356.
  55. تفسیر قمى، ج 1، ص 113‌ـ‌115؛ بحارالانوار، ج 14، ص 356‌ـ‌357.
  56. تاریخ طبرى، ج 1، ص‌ 347؛ الكامل، ج ‌1، ص‌ 198‌ـ‌206.
  57. المعارف، ص‌ 47؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 141؛ مجمع البیان، ج‌ 6، ص‌ 614.
  58. بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 355.
  59. اثبات‌الوصیه، ص‌ 86‌ـ‌87.
  60. الاعتقادات، ص‌ 60‌ـ‌61؛ بحارالانوار، ج‌ 53، ص‌ 128.
  61. مجمع‌البیان، ج 2، ص 604؛ تفسیر عیاشى، ج 1، ص‌ 131؛ البرهان، ج 1، ص‌ 503.
  62. تفسیر قمى، ج‌ 1، ص ‌108؛ الصافى، ج‌ 1، ص‌ 274؛ بحارالانوار، ج‌ 13، ص‌ 439.
  63. مجمع البیان، ج‌ 2، ص‌ 610؛ المیزان، ج‌ 2، ص‌ 296‌ـ‌297.
  64. تفسیر قرطبى، ج‌ 11، ص‌ 182.
  65. تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 327؛ المحبر، ص‌ 6‌ـ‌7؛ تاریخ ابن ‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 161، 239 و 299.
  66. البدایة والنهایه، ج‌ 6‌، ص‌ 138؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 86‌.
  67. عمدة‌الطالب، ص 28؛ تهذیب‌الكمال، ج 1، ص 175؛ الطبقات، ج‌ 1، ص‌ 47.
  68. الغدیر، ج‌ 6، ص‌ 39.
  69. تاریخ ابن ‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 107.
  70. مستدرك سفینة البحار، ج‌ 8، ص‌ 556.
  71. ینابیع الموده، ج‌ 3، ص‌ 198؛ كشف الظنون، ج‌ 1، ص‌ 912.
  72. تاریخ طبرى، ج‌ 1، ص‌ 317؛ البدایة والنهایه، ج‌ 2، ص‌ 51؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج‌ 2، ص‌ 161.
  73. معجم‌البلدان، ج‌ 5، ص‌ 140.
  74. تاریخ یعقوبى، ج‌ 1، ص‌ 65.
  75. معجم احادیث المهدى، ج‌ 1، ص‌ 530‌ـ‌531.

منابع

على معموری، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 529-539.

پیامبران
پیامبران اولوالعزم
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم
سایر پیامبران
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون