بریر بن خضیر همدانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: یاران امام حسین علیه السلام، شهدای کربل...' ایجاد کرد)
 
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 +
'''«بُرَیر بن خُضَیر»''' از یاران باوفاى [[امام حسین]] علیه‌السلام و از رزم‌آوران کارآمد آن حضرت در جریان واقعه [[کربلا]] بشمار مى‌رود که سرانجام در [[روز عاشورا]] به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
  
 +
== معرفی اجمالی ==
 +
سیره‌نویسان و [[مقتل]] نگاران از «بُریر بن خضیر» با عنوان هاى گوناگون بریر بن حضیر، بدیر بن خضیر، بریر بن حصین، بدیر بن حضیر نیز یاد کرده اند. وى از خاندان بنى مِشْرَق از قبیله هَمْدان و ساکن [[کوفه]] بوده و در روزگار امامت [[امام على]] علیه السلام از اصحاب آن حضرت و از بزرگان کوفه بشمار مى رفت.
  
 +
بریر مردى [[زهد|زاهد]]، عابد و از بندگان صالح خدا بود؛ وى سرآمد قاریان روزگار خویش بود و در [[مسجد کوفه]] به تدریس و تعلیم [[قرآن]] اشتغال داشت. شمارى از رجال نویسان کتاب «القضایا والاحکام» را به وى نسبت داده اند.
  
 +
== همراهی با سیدالشهداء ==
 +
بریر هَمْدانى از یاران برجسته [[امام حسین]] علیه السلام بود که از [[کوفه|کوفه]] راهى [[مکه]] شد و در آنجا به کاروان حسینى پیوست. از مجموع گزارش هاى جنگ و نشانه هاى موجود، تا حدودى جایگاه و موقعیت رزمى بریر در لشکر امام علیه السلام روشن مى شود. او از پیش‌آهنگان سپاه و در زمره سواره نظام بود؛ که گاه به صورت پیک و گاه به نمایندگى از امام علیه السلام با فرمانده و سپاهیان دشمن به گفتگو مى پرداخت.
  
برير بن خضير از حماسه سازان [[كربلا]] و ياران باوفاى [[امام حسين]] عليه السلام است كه سيره‌نويسان و مقتل نگاران از او با عنوان هاى گوناگون، برير بن خضير، برير بن حضير، بدير بن خضير، برير بن حصين، بدير بن حضير ياد كرده اند. وى از خاندان بنى مشرق از قبيله هَمْدان و ساكن [[كوفه]] بوده. برير در روزگار امامت [[امام على]] عليه السلام از اصحاب آن حضرت بشمار مى رفت. و از ياران نزديك آن حضرت و از بزرگان كوفه بشمار مى رفت. وى سرآمد قاريان روزگار خويش بود و در مسجد جامع كوفه به تدريس و تعليم قرآن اشتغال داشت.
+
در گزارشى آمده است: پس از آنکه [[حر بن یزید ریاحی|حرّ ریاحی]] و یارانش از حرکت امام حسین علیه السلام به سوى کوفه جلوگیرى کردند، آن حضرت یاران خود را گردآورد و با آنان از تصمیم نهایى خود سخن گفت و آنها را آزاد گذاشت تا درباره ماندن و کشته شدن، یا رفتن و رهایى از [[مرگ]] تصمیم بگیرند. در آن گفتگو هر یک از یاران امام علیه السلام پاسخ هایى دادند و از آن جمله بریر خطاب به آن حضرت گفت: «به خدا قسم اى فرزند [[رسول خدا]]، پروردگار به برکت وجود شما بر ما منت نهاد تا براى یارى شما کشته شویم و پیکر ما قطعه قطعه گردد، تا در [[قیامت]] از [[شفاعت]] جدت برخوردار شویم، گروهى که فرزند پیامبر را تباه گرداند روى رستگارى نخواهد دید. واى بر آن‌ها! هنگام رستاخیز خداى را چگونه دیدار مى کنند؟ آنان در آتش [[جهنم]] فریاد هلاکت سر مى دهند!».
  
برير مردى [[زاهد]]، [[عابد]] و از بندگان صالح خدا بود؛ و شمارى از رجال نويسان كتاب «القضايا والاحكام» را به وى نسبت داده اند. برير هَمْدانى از ياران برجسته امام حسين عليه السلام و از رزم آوران كارآمد آن حضرت در جريان واقعه خونين كربلا بشمار مى رود. او از كوفه راهى [[مكه]] شد و در آن جا به كاروان حسينى پيوست. از مجموع گزارش هاى جنگ و نشانه هاى موجود تا حدودى جايگاه و موقعيت رزمى برير در لشكر امام عليه السلام روشن مى شود. او از پيش‌آهنگان سپاه و در زمره سواره نظام بود؛ كه گاه به صورت پيك و گاه به نمايندگى از امام عليه السلام با فرمانده و سپاهيان دشمن به گفتگو مى پرداخت.
+
از آنجا که بریر براى کوفیان آشنا و شناخته شده بود و امید مى رفت که گفتگوى او با مردم [[کوفه]] موجب هدایت و بیدارى آنان شود، امام علیه السلام به او فرمود تا با سپاه [[عمر بن سعد]] سخن گوید. وى نیز در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنین گفت: «اى مردم از خدا بترسید، اکنون فرزندان و [[عترت]] پیامبر صلى الله علیه و آله در مقابل شما قرار دارند، بگویید که مى خواهید با آنان چه بکنید؟».
  
در گزارشى آمده است: پس از آن  كه حر و يارانش از حركت امام حسين عليه السلام به سوى كوفه جلوگيرى كردند، آن حضرت ياران خود را گردآورد و با آنان از تصميم نهايى خود سخن گفت؛ و آن ها را آزاد گذاشت تا درباره ماندن و كشته شدن، يا رفتن و رهايى از [[مرگ]] تصميم بگيرند. در آن گفتگو هر يك از ياران امام عليه السلام پاسخ هايى دادند و از آن جمله برير خطاب به آن حضرت گفت: «به خدا قسم اى فرزند [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم، پروردگار به بركت وجود شما بر ما منت نهاد تا براى يارى شما كشته شويم و پيكر ما قطعه قطعه گردد، تا در [[قيامت]] از شفاعت جدت برخوردار شويم، گروهى كه فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را تباه گرداند روى رستگارى را نخواهد ديد. واى بر آن‌ها! هنگام رستاخيز خداى را چگونه ديدار مى كنند؟ آنان در آتش [[جهنم]] فرياد هلاكت و [[مرگ]] سر مى دهند!».
+
به دنبال آن شمارى از سربازان دشمن فریاد برآوردند: مى خواهیم آن‌ها را نزد [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] ببریم تا درباره شان حکم کند. بریر گفت: «آیا نمى پذیرید که به [[مکه]] بازگردند؟ آیا نامه ها و عهد و پیمان هاى خود را فراموش کرده اید؟ واى بر شما، [[اهل البیت|اهل بیت]] پیامبرتان را دعوت کردید تا جانتان را در راهشان فدا کنید، ولى اینک که نزد شما آمده اند، آن‌ها را به عبیدالله تسلیم مى کنید و آب را بر آنان مى بندید و موهبتى را که [[یهود]]، [[مسیحیت|نصارى]] و [[مجوس]] از آن برخوردارند و پرندگان و چرندگان در آن رفت و آمد مى کنند از آنان دریغ مى ورزید؟ درباره فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله چه بد عمل کردید، خداوند شما را در قیامت سیراب نکند، واى بر شما این همان حسین سرور بهشتیان است».
  
از آنجا كه برير براى كوفيان آشنا و شناخته شده بود و اميد مى رفت كه گفتگوى او با مردم [[كوفه]] موجب هدايت و بيدارى آنان شود، امام عليه السلام به او فرمود تا با سپاه ابن سعد سخن گويد. وى نيز در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنين گفت: «اى مردم از خدا بترسيد، اكنون فرزندان و عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مقابل شما قرار دارند، بگوييد كه مى خواهيد با آنان چه بكنيد؟».
+
در روایتى دیگر آمده است: بریر از امام علیه السلام تقاضا کرد تا با مردم کوفه سخن گوید. سپس آنان را مخاطب ساخت و گفت: «اى مردم خداوند [[پیامبر اسلام|محمد]] صلى الله علیه و آله را فرستاد تا مؤمنان را به [[بهشت]] بشارت دهد و کافران را از عذاب الهى بیمناک سازد و مردم را به سوى خدا دعوت کند. شما این آب [[فرات]] را که حیوانات از آن برخوردارند، بر فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله بسته اید، آیا این است پاداش محمد [[رسول خدا]]؟ سپاس خداى را که این مردم را به من شناساند. خدایا (تو گواه باش)‌ من از کردار زشت این گروه بیزارم، خدایا آن‌ها را تا هنگام [[مرگ]] گرفتار ساز و بر آنان خشم گیر». در این هنگام کوفیان به سوى او تیر افکندند و او به سپاه خود بازگشت.
  
به دنبال آن شمارى از سربازان فرياد برآوردند: مى خواهيم آن‌ها را نزد عبيدالله ببريم تا درباره شان حكم كند. برير گفت: «آيا نمى پذيريد كه به [[مكه]] بازگردند؟ آيا نامه ها و عهد و پيمان هاى خود را فراموش كرده ايد؟ واى بر شما، اهل بيت پيامبرتان را دعوت كرديد تا جانتان را در راهشان فدا كنيد، ولى اينك كه نزد شما آمده اند، آن‌ها را به عبيدالله بن زياد تسليم مى كنيد و آب را بر آنان مى بنديد و موهبتى را كه يهود، نصارى و مجوس از آن برخوردارند و پرندگان و چرندگان در آن رفت و آمد مى كنند از آنان دريغ مى ورزيد؟ درباره فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چه بد عمل كرديد، خداوند شما را در [[قيامت]] سيراب نكند، واى بر شما اين همان حسين عليه السلام سرور بهشتيان است».
+
بریر در یک وهله دیگر از امام علیه السلام درخواست کرد تا نزد ابن سعد، فرمانده لشکر دشمن رود و او را نصیحت کند، شاید از گمراهى نجات یابند. امام علیه السلام به وى فرمود: هر چه صلاح مى دانى انجام بده. بریر خود را به خیمه ابن  سعد رساند و بى  آن که سلام کند نشست. ابن  سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مى شناسم، چرا سلام نکردى؟
  
در روايتى ديگر آمده است: برير از امام عليه السلام تقاضا كرد تا با مردم كوفه سخن گويد. سپس آنان را مخاطب ساخت و گفت: «اى مردم خداوند محمد صلى الله عليه و آله و سلم را فرستاد تا مؤمنان را به [[بهشت]] بشارت دهد و كافران را از عذاب الهى بيمناك سازد و مردم را به سوى خدا دعوت كند. شما اين آب فرات را كه حيوانات از آن برخوردارند، بر فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بسته ايد، آيا اين است پاداش محمد [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم؟ سپاس خداى را كه اين مردم را به من شناساند. خدايا (تو گواه باش )‌ من از كردار زشت اين گروه بيزارم، خدايا آن‌ها را تا هنگام مرگ گرفتار ساز و بر آنان خشم گير» در اين هنگام كوفيان به سوى او تير افكندند و او به سپاه خود بازگشت.
+
بریر گفت: «اگر مسلمان بودى و به خدا و رسولش [[ایمان]] داشتى با فرزندان و خاندانش جنگ نمى کردى و آب را به روى آنان نمى بستى. اى عمر، تو ادعاى مسلمانى مى کنى، ولى در حقیقت با محمد مصطفى دشمنى. این چه دینى است که تو دارى، آب فرات در برابر حسین علیه السلام و فرزندان و اهل بیت او مى درخشد و آنان صفاى آب را مى بینند ولى بچه هایشان از تشنگى هلاک مى شوند! در حالى که لشکر تو و حیوانات بیابان از آن مى نوشند، انصاف بده چگونه تو را مسلمان بدانم، زهى بى تقوایى و سنگدلى و جفاکارى».
  
برير در يك وهله ديگر از امام عليه السلام درخواست كرد تا نزد ابن سعد، فرمانده لشكر دشمن رود و او را نصيحت كند، شايد از گمراهى نجات يابند. امام عليه السلام به وى فرمود: هر چه صلاح مى دانى انجام بده. برير خود را به خيمه ابن  سعد رساند و بى  آن كه سلام كند نشست. ابن  سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مى شناسم، چرا سلام نكردى؟
+
ابن  سعد که تا آن هنگام خاموش مانده بود با بیانى که نشان دلبستگى شدید وى به مقام هاى دنیوى است گفت: مى گویى از حکومت رى دست بکشم تا دیگرى آن را تصاحب کند، هرگز نمى توانم خود را بر این کار راضى کنم!
  
برير گفت: «اگر مسلمان بودى و به خدا و رسولش ايمان داشتى با فرزندان و خاندانش جنگ نمى كردى و آب را به روى آنان نمى بستى. اى عمر، تو ادعاى مسلمانى مى كنى، ولى در حقيقت با محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم دشمنى. اين چه دينى است كه تو دارى، آب فرات در برابر حسين عليه السلام و فرزندان و اهل بيت او مى درخشد و آنان صفاى آب را مى بينند ولى بچه هايشان از تشنگى هلاك مى شوند! در حالى كه لشكر تو و حيوانات بيابان از آن مى نوشند، انصاف بده چگونه تو را مسلمان بدانم، زهى بى تقوايى و سنگدلى و جفاكارى».
+
== بریر در میدان جنگ ==
 +
در آغاز جنگ، یزید بن معقل از سربازان [[عمر بن سعد|ابن سعد]] در برابر بریر قرار گرفت و گفت: اى بریر فکر مى کنى که خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت: خداوند سرنوشت مرا نیک و سرنوشت تو را بد رقم زد. یزید گفت: اى بریر تو پیش از این دروغگو نبودى، ولى اکنون [[دروغ]] گفتى. آیا به یاد مى آورى که در محله بنى لوذان راه مى رفتیم و تو مى گفتى که [[عثمان]] بر خود ستم مى کند، [[معاویه]] گمراه و گمراه کننده است و پیشواى راستین و هدایت گر حقیقى تنها [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] است. بریر گفت: آرى، شهادت بده که این رأى و نظر من بود. یزید گفت: گواهى مى دهم که تو از گمراهانى.
  
ابن  سعد كه تا آن هنگام خاموش مانده بود با بيانى كه نشان دلبستگى شديد وى به مقام هاى دنيوى است گفت: مى گويى از حكومت رى دست بكشم تا ديگرى آن را تصاحب كند، هرگز نمى توانم خود را بر اين كار راضى كنم!
+
بریر براى اثبات درستى اعتقاد خود به یزید بن معقل پیشنهاد مباهله داد و گفت: بیا تا مباهله کنیم و آن گاه دست ها را به سوى آسمان بلند کردند و از خداوند خواستند که دروغگو را لعنت کند و آن را که راستگو و بر حق است بر باطل پیروز گرداند؛ و پس از آن به مبارزه پرداختند. نخست یزید بن معقل ضربتى بر بریر زد که کارگر نیفتاد، این بار بریر حمله کرد و ضربه اش سر پسر معقل را شکافت و او را بر زمین زد.
  
در آغاز جنگ، يزيد بن معقل از سربازان ابن  سعد در برابر برير قرار گرفت و گفت: اى برير فكر مى كنى كه خدا با تو چگونه رفتار كرد؟ گفت: خداوند سرنوشت مرا نيك و سرنوشت تو را بد رقم زد. يزيد گفت: اى برير تو پيش از اين دروغگو نبودى، ولى اكنون [[دروغ]] گفتى. آيا به ياد مى آورى كه در محله بنى لوذان راه مى رفتيم و تو مى گفتى كه عثمان بر خود ستم مى كند، معاويه گمراه و گمراه كننده است و پيشواى راستين و هدايت گر حقيقى تنها على بن ابى طالب است. برير گفت: آرى، شهادت بده كه اين رأى و نظر من بود. يزيد گفت: گواهى مى دهم كه تو از گمراهانى.
+
به روایتى، بریر پس از شهادت [[حر بن یزید ریاحی|حر بن یزید ریاحى]] آهنگ میدان کرد و در برابر دشمن چنین [[رجزهای یاران ابا عبدالله علیه السلام|رجز]] مى خواند:
 +
{{بیت|انا بریر و ابى خضیر|لیس یروع الاسد عند الزئر}}
 +
{{بیت|یعرف فینا الخیر اهل خیر|اضربکم ولا ارى من ضرّ}}
 +
{{بیت|و ذاک فعل الخیر من بریر|}}
  
برير براى اثبات درستى اعتقاد خود به يزيد بن معقل پيشنهاد مباهله داد و گفت: بيا تا [[مباهله]] كنيم و آن گاه دست ها را به سوى آسمان بلند كردند و از خداوند خواستند كه دروغگو را لعنت كند و آن را كه راستگو و بر حق است بر باطل پيروز گرداند؛ و پس از آن به مبارزه پرداختند. نخست يزيد بن معقل ضربتى بر برير زد كه كارگر نيفتاد، اين بار برير حمله كرد و ضربه اش سر پسر معقل را شكافت و او را بر زمين زد.
+
«من بریر فرزند خضیرم، شیر از غرش نمى ترسد. اهل خیر از خیرخواهى ما آگاهند. من شما را مى زنم و از این کار زیان نمى بینم. این کار آزادمردان است که از بریر سر مى زند.»
  
به روايتى، برير پس از شهادت حر بن يزيد رياحى آهنگ ميدان كرد و در برابر دشمن چنين رجز مى خواند:
+
او همچنین فریاد برآورد که اى قاتلان مؤمنان و فرزندان یادگاران پیامبر، پیش بیایید؛ و پس از آن که سى یا چهل تن از سپاه دشمن را از پاى درآورد، با رضى بن منقذ عبدى به ستیز پرداخت. پس از کمى مبارزه، رضى بن منقذ را بر زمین زد و بر سینه اش نشست. رضى فریاد برآورد و از یاران خود کمک خواست. در این هنگام [[کعب بن جابر ازدی|کعب بن جابر]] با نیزه به بریر حمله کرد و آن را در پشتش فروبرد و سرانجام بریر با ضربات پى در پى شمشیر کعب به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
  
انا برير و ابى خضير
+
در [[زیارت اربعین]] و زیارت شهدا ([[زیارت رجبیه امام حسین علیه السلام|زیارت رجبیه]]) مى خوانیم: «السلام على بریر بن خضیر».
  
ليس يروع الاسد عند الزئر
+
==منابع==
  
يعرف فينا الخير اهل خير
+
*[[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، پژوهشکده تحقیقات اسلامی.
  
اضربكم ولا ارى من ضر
+
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 
+
[[رده:اصحاب امام حسین علیه السلام]]
و ذاك فعل الخير من برير
+
[[رده:شهدای کربلا]]
 
 
من برير، فرزند خضيرم، شير از غرش نمى ترسد. اهل خير از خيرخواهى ما آگاهند. من شما را مى زنم و از اين كار زيان نمى بينم. اين كار آزادمردان است كه از برير سر مى زند.
 
 
 
او همچنين فرياد برآورد كه  اى قاتلان مؤمنان و فرزندان يادگاران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، پيش بياييد؛ و پس از آن  كه سى يا چهل تن از سپاه دشمن را از پاى درآورد، با رضى بن منقذ عبدى به ستيز پرداخت. پس از لختى مبارزه، رضى بن منقذ را بر زمين زد و بر سينه اش نشست. رضى فرياد برآورد و از ياران خود كمك خواست.
 
 
 
در اين هنگام [[كعب بن جابر]] با نيزه به برير حمله كرد و آن را در پشتش فروبرد و سرانجام برير با ضربات پى در پى شمشير كعب به [[شهادت]] رسيد. در [[زيارت اربعين]] و زيارت شهدا مى خوانيم ([[زيارت رجبيه]]) «السلام على برير بن خضير».
 
 
 
===منبع===
 
 
 
پژوهشکده تحقیقات اسلامی, پژوهشی پیرامون شهدای کربلا
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۱

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«بُرَیر بن خُضَیر» از یاران باوفاى امام حسین علیه‌السلام و از رزم‌آوران کارآمد آن حضرت در جریان واقعه کربلا بشمار مى‌رود که سرانجام در روز عاشورا به شهادت رسید.

معرفی اجمالی

سیره‌نویسان و مقتل نگاران از «بُریر بن خضیر» با عنوان هاى گوناگون بریر بن حضیر، بدیر بن خضیر، بریر بن حصین، بدیر بن حضیر نیز یاد کرده اند. وى از خاندان بنى مِشْرَق از قبیله هَمْدان و ساکن کوفه بوده و در روزگار امامت امام على علیه السلام از اصحاب آن حضرت و از بزرگان کوفه بشمار مى رفت.

بریر مردى زاهد، عابد و از بندگان صالح خدا بود؛ وى سرآمد قاریان روزگار خویش بود و در مسجد کوفه به تدریس و تعلیم قرآن اشتغال داشت. شمارى از رجال نویسان کتاب «القضایا والاحکام» را به وى نسبت داده اند.

همراهی با سیدالشهداء

بریر هَمْدانى از یاران برجسته امام حسین علیه السلام بود که از کوفه راهى مکه شد و در آنجا به کاروان حسینى پیوست. از مجموع گزارش هاى جنگ و نشانه هاى موجود، تا حدودى جایگاه و موقعیت رزمى بریر در لشکر امام علیه السلام روشن مى شود. او از پیش‌آهنگان سپاه و در زمره سواره نظام بود؛ که گاه به صورت پیک و گاه به نمایندگى از امام علیه السلام با فرمانده و سپاهیان دشمن به گفتگو مى پرداخت.

در گزارشى آمده است: پس از آنکه حرّ ریاحی و یارانش از حرکت امام حسین علیه السلام به سوى کوفه جلوگیرى کردند، آن حضرت یاران خود را گردآورد و با آنان از تصمیم نهایى خود سخن گفت و آنها را آزاد گذاشت تا درباره ماندن و کشته شدن، یا رفتن و رهایى از مرگ تصمیم بگیرند. در آن گفتگو هر یک از یاران امام علیه السلام پاسخ هایى دادند و از آن جمله بریر خطاب به آن حضرت گفت: «به خدا قسم اى فرزند رسول خدا، پروردگار به برکت وجود شما بر ما منت نهاد تا براى یارى شما کشته شویم و پیکر ما قطعه قطعه گردد، تا در قیامت از شفاعت جدت برخوردار شویم، گروهى که فرزند پیامبر را تباه گرداند روى رستگارى نخواهد دید. واى بر آن‌ها! هنگام رستاخیز خداى را چگونه دیدار مى کنند؟ آنان در آتش جهنم فریاد هلاکت سر مى دهند!».

از آنجا که بریر براى کوفیان آشنا و شناخته شده بود و امید مى رفت که گفتگوى او با مردم کوفه موجب هدایت و بیدارى آنان شود، امام علیه السلام به او فرمود تا با سپاه عمر بن سعد سخن گوید. وى نیز در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنین گفت: «اى مردم از خدا بترسید، اکنون فرزندان و عترت پیامبر صلى الله علیه و آله در مقابل شما قرار دارند، بگویید که مى خواهید با آنان چه بکنید؟».

به دنبال آن شمارى از سربازان دشمن فریاد برآوردند: مى خواهیم آن‌ها را نزد عبیدالله بن زیاد ببریم تا درباره شان حکم کند. بریر گفت: «آیا نمى پذیرید که به مکه بازگردند؟ آیا نامه ها و عهد و پیمان هاى خود را فراموش کرده اید؟ واى بر شما، اهل بیت پیامبرتان را دعوت کردید تا جانتان را در راهشان فدا کنید، ولى اینک که نزد شما آمده اند، آن‌ها را به عبیدالله تسلیم مى کنید و آب را بر آنان مى بندید و موهبتى را که یهود، نصارى و مجوس از آن برخوردارند و پرندگان و چرندگان در آن رفت و آمد مى کنند از آنان دریغ مى ورزید؟ درباره فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله چه بد عمل کردید، خداوند شما را در قیامت سیراب نکند، واى بر شما این همان حسین سرور بهشتیان است».

در روایتى دیگر آمده است: بریر از امام علیه السلام تقاضا کرد تا با مردم کوفه سخن گوید. سپس آنان را مخاطب ساخت و گفت: «اى مردم خداوند محمد صلى الله علیه و آله را فرستاد تا مؤمنان را به بهشت بشارت دهد و کافران را از عذاب الهى بیمناک سازد و مردم را به سوى خدا دعوت کند. شما این آب فرات را که حیوانات از آن برخوردارند، بر فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله بسته اید، آیا این است پاداش محمد رسول خدا؟ سپاس خداى را که این مردم را به من شناساند. خدایا (تو گواه باش)‌ من از کردار زشت این گروه بیزارم، خدایا آن‌ها را تا هنگام مرگ گرفتار ساز و بر آنان خشم گیر». در این هنگام کوفیان به سوى او تیر افکندند و او به سپاه خود بازگشت.

بریر در یک وهله دیگر از امام علیه السلام درخواست کرد تا نزد ابن سعد، فرمانده لشکر دشمن رود و او را نصیحت کند، شاید از گمراهى نجات یابند. امام علیه السلام به وى فرمود: هر چه صلاح مى دانى انجام بده. بریر خود را به خیمه ابن سعد رساند و بى آن که سلام کند نشست. ابن سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مى شناسم، چرا سلام نکردى؟

بریر گفت: «اگر مسلمان بودى و به خدا و رسولش ایمان داشتى با فرزندان و خاندانش جنگ نمى کردى و آب را به روى آنان نمى بستى. اى عمر، تو ادعاى مسلمانى مى کنى، ولى در حقیقت با محمد مصطفى دشمنى. این چه دینى است که تو دارى، آب فرات در برابر حسین علیه السلام و فرزندان و اهل بیت او مى درخشد و آنان صفاى آب را مى بینند ولى بچه هایشان از تشنگى هلاک مى شوند! در حالى که لشکر تو و حیوانات بیابان از آن مى نوشند، انصاف بده چگونه تو را مسلمان بدانم، زهى بى تقوایى و سنگدلى و جفاکارى».

ابن سعد که تا آن هنگام خاموش مانده بود با بیانى که نشان دلبستگى شدید وى به مقام هاى دنیوى است گفت: مى گویى از حکومت رى دست بکشم تا دیگرى آن را تصاحب کند، هرگز نمى توانم خود را بر این کار راضى کنم!

بریر در میدان جنگ

در آغاز جنگ، یزید بن معقل از سربازان ابن سعد در برابر بریر قرار گرفت و گفت: اى بریر فکر مى کنى که خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت: خداوند سرنوشت مرا نیک و سرنوشت تو را بد رقم زد. یزید گفت: اى بریر تو پیش از این دروغگو نبودى، ولى اکنون دروغ گفتى. آیا به یاد مى آورى که در محله بنى لوذان راه مى رفتیم و تو مى گفتى که عثمان بر خود ستم مى کند، معاویه گمراه و گمراه کننده است و پیشواى راستین و هدایت گر حقیقى تنها على بن ابى طالب است. بریر گفت: آرى، شهادت بده که این رأى و نظر من بود. یزید گفت: گواهى مى دهم که تو از گمراهانى.

بریر براى اثبات درستى اعتقاد خود به یزید بن معقل پیشنهاد مباهله داد و گفت: بیا تا مباهله کنیم و آن گاه دست ها را به سوى آسمان بلند کردند و از خداوند خواستند که دروغگو را لعنت کند و آن را که راستگو و بر حق است بر باطل پیروز گرداند؛ و پس از آن به مبارزه پرداختند. نخست یزید بن معقل ضربتى بر بریر زد که کارگر نیفتاد، این بار بریر حمله کرد و ضربه اش سر پسر معقل را شکافت و او را بر زمین زد.

به روایتى، بریر پس از شهادت حر بن یزید ریاحى آهنگ میدان کرد و در برابر دشمن چنین رجز مى خواند:

انا بریر و ابى خضیر لیس یروع الاسد عند الزئر

یعرف فینا الخیر اهل خیر اضربکم ولا ارى من ضرّ

و ذاک فعل الخیر من بریر

«من بریر فرزند خضیرم، شیر از غرش نمى ترسد. اهل خیر از خیرخواهى ما آگاهند. من شما را مى زنم و از این کار زیان نمى بینم. این کار آزادمردان است که از بریر سر مى زند.»

او همچنین فریاد برآورد که اى قاتلان مؤمنان و فرزندان یادگاران پیامبر، پیش بیایید؛ و پس از آن که سى یا چهل تن از سپاه دشمن را از پاى درآورد، با رضى بن منقذ عبدى به ستیز پرداخت. پس از کمى مبارزه، رضى بن منقذ را بر زمین زد و بر سینه اش نشست. رضى فریاد برآورد و از یاران خود کمک خواست. در این هنگام کعب بن جابر با نیزه به بریر حمله کرد و آن را در پشتش فروبرد و سرانجام بریر با ضربات پى در پى شمشیر کعب به شهادت رسید.

در زیارت اربعین و زیارت شهدا (زیارت رجبیه) مى خوانیم: «السلام على بریر بن خضیر».

منابع

11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها