امین (خلیفه عباسی): تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) جز (امين(خلیفه عباسی) را به امین(خلیفه عباسی) منتقل کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{متوسط}} |
+ | «ابوعبدالله محمد امین» فرزند [[هارون الرشید]] و ششمین خلیفه [[عباسیان]] از سال ۱۹۳ تا ۱۹۸ هجری بود. عمر و خلافت امین طولانی نبود، زیرا در فتنهای که میان او و برادرش [[مأمون]] پدید آمد، کشته شد. | ||
− | + | ==خلافت امین== | |
− | + | ابوعبدالله محمد معروف به امین، به سال ۱۹۳ هجری پس از [[مرگ]] پدرش [[هارون الرشید|هارون]] به خلافت رسید. به رغم درایت و کاردانی بیشتر [[مأمون]] نسبت به امین و اعتراف پدرش به این نکته، امین با نفوذ مادرش زبیده دختر جعفر بن منصور و دیگر بزرگان خاندان عباسی و به دلیل آنکه مادر مأمون کنیزی [[ایران|ایرانی]] بود، به عنوان ولیعهد اول هارون برگزیده و برای او از مردم [[بیعت|بیعت]] گرفته شد. | |
− | امین برای | + | امین پنج سال بیشتر نداشت که پدرش او را به عنوان ولی عهد خویش قرار داد. چنانکه گفته شد، مادرش زبیده که دخترعموی هارون رشید بود گام اساسی را برای این امر گذاشته بود، وی از زنان با استعداد و باهوش دوران خود شمرده میشد. هارون الرشید سه فرزند خود امین و مامون و قاسم را به ترتیب ولی عهد خویش قرار داد و حکومت خویش را میان آنها تقسیم کرد، او در این تقسیم، [[خراسان]] را به طور کامل در اختیار مأمون قرار داده و شبه جزیره را در اختیار قاسم و [[عراق]] را برای امین قرار داد. |
− | + | وقتی هارون در طوس بمرد، همه قلمروی اسلامی بدون هیچ گونه خلاف، با امین بیعت کردند و جامه و عصا و خاتم [[خلافت]] را برای امین بردند. اما مأمون در آن هنگام برای اجرای دستور پدرش یعنی دفع شورش در خراسان بسر میبرد و از حضور در مراسم بیعت با امین عذر طلبید. | |
− | + | دوران امین همه [[فتنه]] و آشوب بود و در همان ایام که میان او و [[مأمون]] فتنه بود، علی بن عبدالله معروف به سفیانی به دعوی خلافت در [[شام]] طغیان کرد و عامل امین را براند و [[دمشق]] و اطراف آن را تصرف کرد و چیزی نمانده بود که کار بر او راست شود، اما میان قبایل یمنی و مُضری شام تصادمی رخ داد که مانع انجام مقصود وی شد. امین برای خاموش کردن فتنه سفیانی، سپاهی به فرماندهی حسین پسر علی بن ماهان فرستاد. آنگاه فرماندهی سپاه را به عبدالله پسر صالح بن علی عباسی داد، اما آشفتگی [[بغداد]] مانع از آن بود که بر ضد سفیانی کار جدی انجام شود. دو سال و بیشتر شام در آشوب بود. حسین بن ماهان به سبب جانبداری از سپاه خراسان، کینه شامیان سپاه خویش را تحریک کرد و آب گل آلود شد و او را به بغداد خواندند. | |
− | + | ==عهدشکنی امین== | |
− | وقتی امین کشته | + | امین به هنگام حجگزاری [[هارون الرشید|هارون]] به سال ۱۸۶ق. حضور داشت. در این سفر، هارون در جمع فرزندان و سران لشکری و کشوری در دو فرمان جداگانه، مراتب فرمانبرداری و اطاعت [[مأمون]] برای امین و نیز احترام و وفاداری امین به جانشینی مأمون را نگاشت و حاضران را بر آن شاهد گرفت. آن دو تعهد کردند که در صورت تخلف از این فرمانها، امین ۵۰ سال و مأمون ۳۰ سال پیاده حج به جا آورند و همه دارایی آنها [[صدقه]] داده شود و همه همسرانشان سه طلاقه گردند. این فرمانها درون [[کعبه|کعبه]] آویخته شد. |
+ | |||
+ | امین برخلاف سوگند و تعهدنامه نهاده در کعبه، به تحریک علی بن عیسی و فضل بن ربیع -از کارگزاران دوره هارون و از رقبای [[فضل بن سهل سرخسی|فضل بن سهل]] ایرانی-، مأمون را برکنار کرد و براى ولیعهدی پسرش موسی به سال ۱۹۴ق. بیعت گرفت و از ذکر نام برادرانش عبدالله (مامون) و قاسم (مؤتمن) بر منبرها جلوگیری کرد و به بهانهای به خانه ام عیسى، همسر مأمون هجوم برد. | ||
+ | |||
+ | سرانجام بین دو برادر نبردی رخ داد که به شکست سپاهیان امین و کشته شدن او در [[ماه محرم|محرم]] سال ۱۹۸ قمری انجامید. وقتی امین کشته شد، عبدالله طاهر سر وی را برای مأمون فرستاد و مأمون به عنوان [[خلیفه]] روی کار آمد. | ||
+ | |||
+ | خلافت امین چهار سال و هفت ماه و سنش ۲۷ سال و یا ۲۸ سال بود و دو پسر به نام موسى و عبدالله به جاى گذاشت. | ||
+ | |||
+ | ==صفات امین== | ||
+ | |||
+ | [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] درباره امین گوید: «از امین کار شایسته ای نیافتم که یاد آن توانم کرد». [[محمد بن جریر طبری|طبری]] گوید: «وقتی امین بخلافت رسید از همه ولایات ارباب لهو را به دربار خواند و جزو خواص خویش کرد و مقرری داد. در خرید اسب و دواب کوشش بسیار کرد، حیوانات درنده و مرغان شکاری فراوان خرید. از برادران و سرداران و بزرگان خاندان خویش روی بپوشید و بدیشان بی اعتنایی کرد و آنچه در خزانه بود با همه جواهرات خاصه بخواجگان و همدمان و معاشران خویش بخشید و آن خزینه و جواهر و سلاح را که در رقه به روزگاران فراهم آمده بود بدیشان پخش کرد. در قصر خلد و خیزرانیه و بستان موسی و قصر عبدویه و قصر معلی و بسی جاهای دیگر خلوتگاه ها برای تفریح و سرگرمی آماده کرد و بفرمود تا بر دجله زورق ها به شکل شیر و فیل و عقاب و مار و اسب بساختند و مال فروان به مصرف آن داد». | ||
+ | |||
+ | [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] به نقل از اسحاق موصلی گوید: «امین مردی بخشنده و ادیب بود و [[شعر]] نیکو می شناخت، اما هوسباز و تفریح دوست بود. ابوالحسن احمر سخندان و نحوی معروف گفته است: بارها می شد شعری را که شاهد یکی از قضایای [[علم نحو|نحو]] بود، فراموش می کردم و امین آن را بخاطر داشت. در صف فرزندان خلفا هیچکس باهوشتر از او و [[مأمون]] نبود». | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | حسن ابراهیم حسن، | + | *تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ج۲، در دسترس: [http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/5452?ParentID=9251 سایت حوزه]، تاریخ بازیابی: ۱۳ دی ۱۳۹۱. |
+ | *الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر. | ||
+ | *[http://hajj.ir/99/3756 "امین عباسی"، سایت حج]، سید رضا هدایتی، بازیابی: ۱۳ اسفند ۱۳۹۲. | ||
+ | {{خلفای بنی عباس}} | ||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= متوسط | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= متوسط | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= ضعیف | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= متوسط | ||
+ | |رده= دارد | ||
+ | }} | ||
[[رده: خلفای عباسی]] | [[رده: خلفای عباسی]] | ||
+ | [[رده: مقاله های مهم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۳
«ابوعبدالله محمد امین» فرزند هارون الرشید و ششمین خلیفه عباسیان از سال ۱۹۳ تا ۱۹۸ هجری بود. عمر و خلافت امین طولانی نبود، زیرا در فتنهای که میان او و برادرش مأمون پدید آمد، کشته شد.
محتویات
خلافت امین
ابوعبدالله محمد معروف به امین، به سال ۱۹۳ هجری پس از مرگ پدرش هارون به خلافت رسید. به رغم درایت و کاردانی بیشتر مأمون نسبت به امین و اعتراف پدرش به این نکته، امین با نفوذ مادرش زبیده دختر جعفر بن منصور و دیگر بزرگان خاندان عباسی و به دلیل آنکه مادر مأمون کنیزی ایرانی بود، به عنوان ولیعهد اول هارون برگزیده و برای او از مردم بیعت گرفته شد.
امین پنج سال بیشتر نداشت که پدرش او را به عنوان ولی عهد خویش قرار داد. چنانکه گفته شد، مادرش زبیده که دخترعموی هارون رشید بود گام اساسی را برای این امر گذاشته بود، وی از زنان با استعداد و باهوش دوران خود شمرده میشد. هارون الرشید سه فرزند خود امین و مامون و قاسم را به ترتیب ولی عهد خویش قرار داد و حکومت خویش را میان آنها تقسیم کرد، او در این تقسیم، خراسان را به طور کامل در اختیار مأمون قرار داده و شبه جزیره را در اختیار قاسم و عراق را برای امین قرار داد.
وقتی هارون در طوس بمرد، همه قلمروی اسلامی بدون هیچ گونه خلاف، با امین بیعت کردند و جامه و عصا و خاتم خلافت را برای امین بردند. اما مأمون در آن هنگام برای اجرای دستور پدرش یعنی دفع شورش در خراسان بسر میبرد و از حضور در مراسم بیعت با امین عذر طلبید.
دوران امین همه فتنه و آشوب بود و در همان ایام که میان او و مأمون فتنه بود، علی بن عبدالله معروف به سفیانی به دعوی خلافت در شام طغیان کرد و عامل امین را براند و دمشق و اطراف آن را تصرف کرد و چیزی نمانده بود که کار بر او راست شود، اما میان قبایل یمنی و مُضری شام تصادمی رخ داد که مانع انجام مقصود وی شد. امین برای خاموش کردن فتنه سفیانی، سپاهی به فرماندهی حسین پسر علی بن ماهان فرستاد. آنگاه فرماندهی سپاه را به عبدالله پسر صالح بن علی عباسی داد، اما آشفتگی بغداد مانع از آن بود که بر ضد سفیانی کار جدی انجام شود. دو سال و بیشتر شام در آشوب بود. حسین بن ماهان به سبب جانبداری از سپاه خراسان، کینه شامیان سپاه خویش را تحریک کرد و آب گل آلود شد و او را به بغداد خواندند.
عهدشکنی امین
امین به هنگام حجگزاری هارون به سال ۱۸۶ق. حضور داشت. در این سفر، هارون در جمع فرزندان و سران لشکری و کشوری در دو فرمان جداگانه، مراتب فرمانبرداری و اطاعت مأمون برای امین و نیز احترام و وفاداری امین به جانشینی مأمون را نگاشت و حاضران را بر آن شاهد گرفت. آن دو تعهد کردند که در صورت تخلف از این فرمانها، امین ۵۰ سال و مأمون ۳۰ سال پیاده حج به جا آورند و همه دارایی آنها صدقه داده شود و همه همسرانشان سه طلاقه گردند. این فرمانها درون کعبه آویخته شد.
امین برخلاف سوگند و تعهدنامه نهاده در کعبه، به تحریک علی بن عیسی و فضل بن ربیع -از کارگزاران دوره هارون و از رقبای فضل بن سهل ایرانی-، مأمون را برکنار کرد و براى ولیعهدی پسرش موسی به سال ۱۹۴ق. بیعت گرفت و از ذکر نام برادرانش عبدالله (مامون) و قاسم (مؤتمن) بر منبرها جلوگیری کرد و به بهانهای به خانه ام عیسى، همسر مأمون هجوم برد.
سرانجام بین دو برادر نبردی رخ داد که به شکست سپاهیان امین و کشته شدن او در محرم سال ۱۹۸ قمری انجامید. وقتی امین کشته شد، عبدالله طاهر سر وی را برای مأمون فرستاد و مأمون به عنوان خلیفه روی کار آمد.
خلافت امین چهار سال و هفت ماه و سنش ۲۷ سال و یا ۲۸ سال بود و دو پسر به نام موسى و عبدالله به جاى گذاشت.
صفات امین
ابن اثیر درباره امین گوید: «از امین کار شایسته ای نیافتم که یاد آن توانم کرد». طبری گوید: «وقتی امین بخلافت رسید از همه ولایات ارباب لهو را به دربار خواند و جزو خواص خویش کرد و مقرری داد. در خرید اسب و دواب کوشش بسیار کرد، حیوانات درنده و مرغان شکاری فراوان خرید. از برادران و سرداران و بزرگان خاندان خویش روی بپوشید و بدیشان بی اعتنایی کرد و آنچه در خزانه بود با همه جواهرات خاصه بخواجگان و همدمان و معاشران خویش بخشید و آن خزینه و جواهر و سلاح را که در رقه به روزگاران فراهم آمده بود بدیشان پخش کرد. در قصر خلد و خیزرانیه و بستان موسی و قصر عبدویه و قصر معلی و بسی جاهای دیگر خلوتگاه ها برای تفریح و سرگرمی آماده کرد و بفرمود تا بر دجله زورق ها به شکل شیر و فیل و عقاب و مار و اسب بساختند و مال فروان به مصرف آن داد».
سیوطی به نقل از اسحاق موصلی گوید: «امین مردی بخشنده و ادیب بود و شعر نیکو می شناخت، اما هوسباز و تفریح دوست بود. ابوالحسن احمر سخندان و نحوی معروف گفته است: بارها می شد شعری را که شاهد یکی از قضایای نحو بود، فراموش می کردم و امین آن را بخاطر داشت. در صف فرزندان خلفا هیچکس باهوشتر از او و مأمون نبود».
منابع
- تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ج۲، در دسترس: سایت حوزه، تاریخ بازیابی: ۱۳ دی ۱۳۹۱.
- الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر.
- "امین عباسی"، سایت حج، سید رضا هدایتی، بازیابی: ۱۳ اسفند ۱۳۹۲.
خلفای بنی عباس |
سفاح (132-136) • منصور (136-158) • مهدى (158-169) • هادى (169-170) • هارون الرشید (170-193) • امین (193-198) • مأمون (198-218) • معتصم (218-227) • واثق (227-232) • متوکل (232-247) • منتصر (247-248) • مستعین (248-251) • معتز (251-255) • مهتدى (255-256) • معتمد (256-279) • معتضد (279-289) • مكتفى (289-295) • مقتدر (295-320) • قاهر (320-322) • راضی (322-329) • متقی (329-333) • مستكفى (333-334) • مطیع (334-363) • طایع (363-381) • قادر (381-422) • قائم (422-467) • مقتدی (467-487) • مستظهر (487-512) • مسترشد (512-529) • راشد (529-530) • مقتفى (530-555) • مستنجد (555-566) • مستضىء (566-575) • ناصر (575-622) • ظاهر (622-623) • مستنصر (623-640) • مستعصم (640-656) |