محمد بن عبدالله حمیری قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: توقیع، محمد بن عبدالله حمیری قمی، آثار ...' ایجاد کرد)
 
جز
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''«محمد حِمْیری قمی»''' فرزند [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى]]، از [[محدث|محدثان]] نامدار [[شیعه]] اهل [[قم]] در قرن سوم هجری است. وی به واسطه نائبان [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] (علیه‌السلام)، با آن حضرت در ارتباط بود و نامه‌هایی در مسائل شرعی ارسال می‌کرد و امام هم جواب می‌داد. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] ضمن توثیق محمد حمیرى، کتابهایی را برای او برمی‌شمرد، از جمله: کتاب الحقوق، الاوائل، ابلیس و جنوده، الاحتجاج. [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]] صاحب «[[کامل الزیارات|کامل الزیارات]]» از شاگردان اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = 
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  قرن سوم هجری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]]، [[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]،...
 +
|شاگردان = [[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]]، علی بن حسین بن شاذویه، احمد بن هارون، حسن بن حمزه طبری،...
 +
|آثار = کتاب الحقوق، الاوائل، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
 +
تاریخ دقیق ولادت محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى در مآخذ و مدارک ذکر نشده است. حمیری اهل [[قم]] و منسوب به قبیله ای در [[یمن]] به نام «حِمْیر» است. در [[مجمع البحرین (کتاب)|مجمع البحرین]] می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل یمن است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند.» برخی از خاندان حمیری از یمن به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت.
  
 +
خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى قمى]] از اصحاب [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس، [[شیخ طوسی]] او را در شمار [[محدث|محدثان]] و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] روایت نقل نکرده اند. البته طبق آنچه گفته خواهد شد، او با ناحیه مقدسه [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) ارتباط داشته، ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.
  
 +
محمد بن عبدالله، سه برادر دیگر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آنها با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]] (علیه السلام) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند.»<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۲.</ref>
  
 +
از تاریخ و مکان رحلت محمد حمیری، چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ قمری زنده بوده است.
  
عاشق ولايت
+
==اساتید و شاگردان==
 +
نام چندانی از استادان این [[محدث]] بزرگوار در تذکره ها و تراجم [[علم رجال|رجال]]، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایی نداشته است. این اساتید عبارتند از:
  
'''نيم نگاه'''
+
*[[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیری قمی]] (پدر بزرگوارش): او از یاران [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام عسکری]](ع) و نویسنده کتاب معروف «[[قرب الاسناد (کتاب)|قرب الاسناد]]» است.
 +
*[[احمد بن محمد بن خالد برقى|احمد بن محمد بن خالد برقی]]: او دانشمند مورد وثوق [[شیعه]] و مؤلف کتاب معروف «[[المحاسن]]» است.
  
آن چه به يك شهر، يا كشور اعتبار و اهميت مى بخشد و موقعيت آن را در نزد صاحبان خرد و دانش بالا مى برد، ظهور مردان بزرگ و فرهنگ پرورى است كه از آن سرزمين برمى خيزند و دانش و معرفت بشرى را گامى به پيش مى برند. شهر [[قم]] همواره و در طول قرن ها و عصرها و در مقاطع متفاوت فرهنگى و اجتماعى، محل خيزش انسان‌هايى دانشمند و فرهيخته و علاقمند به آموزه هاى دينى و مكتى بوده و هست.
+
همچنین، محمد بن عبدالله قمی خود در حوزه تعلیم به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:
  
در اين مقاله مى كوشيم كه با يكى از چهره هاى برجسته و شاخص محدثان شيعى آشنا شويم؛ بزرگ مردى كه نامش محمد، كنيه اش ابوجعفر و معروف به «حِمْيَرى قمى» است.(1)
+
*علی بن حسین بن شاذویه: شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم [[شیخ صدوق]] قرار دارد.
 +
*احمد بن هارون: از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «[[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمه]]» را از وی نقل می کند.
 +
*[[جعفر بن محمد قولویه|جعفر بن محمد بن قولویه قمی]]: او استاد [[شیخ مفید]] است. نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه [[حدیث]] و [[فقه]]، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از اینها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «[[کامل الزیارات|کامل الزیارات]]» از این جناب است.»<ref>رجال نجاشی، ص ۹۰.</ref>
 +
*حسن بن حمزه علوی حسینی طبری: از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در «[[الأمالى شیخ مفید (کتاب)|امالی]]» از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.<ref>امالی، ص ۲۵۳ حدیث ۳.</ref> [[شیخ طوسی]] درباره اش چنین می گوید: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.<ref>الفهرست، ص ۵۲.</ref>
 +
*علی بن حاتم بن ابی حاتم.
  
حميرى اهل قم و منسوب به قبيله اى در يمن به نام «حِمْيَر» است. در مجمع البحرين مى خوانيم: «حمير پدر يكى از قبائل يمن است كه از آنان پادشاهانى در آن سرزمين به سلطنت رسيدند».(2)
+
==از منظر عالمان==
 +
اکثر رجال شناسان معروف، از این محدّث به خوبی یاد کرده اند:
  
صاحب لسان العرب چنين مى نگارد: «حمير بزرگ خاندان طائفه حمير بود و او حمير بن سبأ است».(3)
+
*[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثان مورد اعتماد است و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استادم، [[ابن غضائری|احمد بن حسین غضائری]] برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۱.</ref>
 +
*[[شیخ طوسی]] (متوفای ۴۶۰) در سه جا از کتاب [[رجال شیخ طوسی (کتاب)|رجال]] خود از وی نام برده است.<ref>رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ و ۴۹۵ و ۵۱۳.</ref>
 +
*[[علامه حلی|علامه حلّی]] (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»<ref>خلاصه علّامه، ص ۱۵۷.</ref>
  
دكتر محمد معين در كتاب ارزشمندش مى گويد: «حمير شهر و ناحيه اى در يمن كه در مغرب شهر صنعاى امروزى است».(4) و حسن عميد مى نويسد: «حمير يكى از قبائل معتبر عرب قحطانيه كه در يمن سكونت داشته و دولت هاى كوچكى تشكيل داده اند، مهمترين دولت هاى آنان يكى دولت سبأ و ديگرى تبايعه بود كه در قرن ششم ميلادى منقرض شده اند».(5)
+
==ارتباط با امام زمان==
 +
محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و فقیهان [[شیعه]] است که گرایش عمیقی به [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]](علیه السلام) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران امام زمان، با آن حضرت رابطه برقرار کرد، خدمت ایشان نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم در [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعاتی]] جواب می داد. وی در سه نوبت خدمت امام زمان نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ قمری بود.<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.</ref>
  
به هر صورت حمير چه نام قبيله يا اسم منطقه و شهرى در يمن باشد، برخى از خاندان حميرى از يمن - بنابر عللى كه در جاى خود بايد مورد تحقيق قرار گيرد. - به [[قم]] آمدند و كم‌كم سلسله معروف حميرى در اين شهر پا گرفت كه يكى از معروفترين آنان همين محدث بزرگوار است و ديگرى پدر عظيم‌الشأن او كه از بزرگان و عالمان قم به حساب مى آمد.
+
او در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت مهدی، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»
  
'''ولادت'''
+
در آخر یکی از نامه ها که حضرت جوابش را می دهد، او را این گونه دعا می کند: «خداوند برای تو و برادرانت خیر دنیا و آخرت را جمع فرماید.»<ref>غیبت شیخ طوسی، ص ۳۳۹؛ احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۰۳.</ref>
  
همان گونه كه تاريخ دقيق و قطعى ولادت عده زيادى از فقيهان و محدثان بزرگ تاريخ شيعه، در هاله اى از ابهام قرار دارد، تاريخ ولادت اين عالم بزرگوار هم، مبهم است و در مآخذ و مدارك مطلبى ذكر نشده است. مورخان نيز متعرض اين موضوع نشده اند؛ البته آنچه مهم است، شناخت شخصيت مورد نظر است تا دستمايه اى باشد براى شناخت بيشتر مردانى كه قبل از ما در راه دين و مذهب و نشر آثار اهل بيت علیهم‌السلام زحمت ها و رنج هاى فراوانى را متحمل شده اند، تا مذهب راستين اسلام جاودان بماند.
+
اینک گزیده ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن حضرت ذکر می شود:
  
'''اساتيد'''
+
* بعضی از اصحاب ما (شیعه) می گویند که [[سجده]] شکر، [[بدعت]] و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن [[نماز]] واجب یا بعد از خواندن [[نافله های شبانه روز|نافله ها]]، سجده شکر به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از [[استحباب|مستحبات]] مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.»<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۸.</ref>
 +
* آیا در [[بهشت]] هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنین بود: «در آنجا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»
 +
* آیا مرد می تواند با دختر زن خود [[ازدواج]] کند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که "ربیبه" او حساب می شود، جایز نیست».<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۳.</ref>
 +
* [[نماز جعفر طیار|نماز جعفر طیار]] را می شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جایز است.»<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۵.</ref>
  
يكى از عواملى كه به شخصيت انسان شكل مى دهد و در آن تأثير فراوان بر جاى مى گذارد، استاد است. آرى! استاد است كه مى تواند علاوه بر انتقال يافته هاى علمى خود به شاگرد، در حوزه تهذيب و اخلاق نيز، پرورش دهنده روح او باشد و انسان‌هايى را در حوزه عقل و دانش و تهذيب و طهارت روح تربيت كند.
+
==آثار و تألیفات==
 +
[[شیخ طوسی]] می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»<ref>فهرست طوسی، ص ۱۵۶.</ref> مرحوم [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.<ref>رجال نجاشی، ص ۲۵۴.</ref>
  
نام چندانى از استادان اين محدث بزرگوار در تذكره هاى و تراجم رجال، ذكر نشده و گويا بيش از دو يا سه استاد روايت نداشته است. اين اساتيد عبارتند از:
+
همچنین «مسائل حمیری»، یعنی مجموع مطالبی که این محدّث عظیم از [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]](ع) سؤال کرد، حدود ۶۷ سؤال است که ناظر به ابواب مختلف [[فقه]] و مسائل دینی است.<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.</ref> این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع [[شیعه]] است و اصحاب [[فتوا]]، مطابق این روایات و سؤالات فتوا می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.
  
* 1. پدر بزرگوارش، عبدالله بن جعفر حميرى قمى: كه استاد اصلى او است.(6) عبدالله بن جعفر نويسنده كتاب معروف و معتبر «قرب الاسناد» است. درباره اش نوشته اند: «بزرگ قمى ها، شخصيت برجسته عالمان [[قم]] و از ياران حضرت [[امام حسن عسکری]] علیه‌السلام بود كه عمر پربركت خويش را در راه اعتلاى مذهب اهل بيت و ترويج مبانى دين به پايان برد».
+
==برگزیده‌ای از روایات==
 +
'''ایمان یک جوان:'''
  
[[شيخ طوسى]]، در رجال و فهرست از او نجليل مى كند و به شخصيت وى ارج مى نهد. علامه حلى نيز ضمن ستايش، به او اعتماد كامل دارد.(7)
+
این روایت را با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) نقل می کند: در زمانی که [[سلمان فارسی|سلمان]] از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم گرزها و پتک هایی از آهن است.» ([[سوره حج|حج]] - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به [[عیادت بیماران|عیادتش]] رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای [[عزرائیل]]، ای فرشته مرگ! با بردار من مدارا کن... .<ref>امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ ص ۳۸۶-۳۸۵.</ref>
  
* 2. احمد بن محمد بن خالد برقى قمى:(8) او دانشمند برجسته و مؤلف كتاب معروف «محاسن» است كه از زمان تأليف تا روزگار ما مورد اعتماد تمام دين شناسان است. جد ايشان اهل [[كوفه]] بود و مدتى، هنگام بروز حادثه شهادت زيد بن على در زندان ستمگران گرفتار بود؛ ولى در زندان به شهادت رسيد. در اين هنگام خالد همراه پدرش، عبدالرحمن به قم آمد.(9)
+
'''مظلومیت سیدالشهداء (ع):'''
  
نجاشى درباره احمد بن محمد بن خالد مى گويد: «او مورد وثوق و اعتماد است» البته يك نقطه ضعفى نيز بر او وارد كرده اند و مى گويند وى از افرادى كه چندان وثاقت آنان مشخص نبود، روايت نقل مى كرد. همين موضوع باعث شد كه احمد بن محمد بن عيسى قمى - كه شخص اول قم بود. - او را از [[قم]] تبعيد كند؛ ولى هنگام مرگش با سر و پاى برهنه دنبال پيكر احمد بن محمد بن خالد برقى حركت مى كرد و از كار خود پشيمات شده بود.(10)
+
از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]](ع) زهر داده شده بود، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر [[بنی امیه]] نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»<ref>امالی صدوق، ص ۱۰۱، مجلس ۲۴.</ref>
 
+
==پانویس==
در تاريخ رحلت او دو قول است؛ سال 274 يا سال 280 كه مرحوم نجاشى در كتاب خود به هر دو قول اشاره كرده است.(11)
+
<references />
 
+
==منابع==
'''شاگردان'''
+
*[[ستارگان حرم]]، "محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى"، نوشته ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، جلد ۷.
 
+
[[رده:علمای قرن سوم]]
تعليم و تربيت دو عنصر برجسته و بنيادى مكتب [[اسلام]] است. محمد بن عبدالله در اين حوزه به توفيقات بلندى دست يافت و جمعى از تشنگان معرفت دينى دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فيض بردند. نام برخى از آنان چنين است:
+
[[رده:علمای قرن چهارم]]
 
 
* 1. على بن حسين بن شاذويه:(12) شاگرد روايتى محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم [[شيخ صدوق]] قرار دارد.
 
 
 
* 2. احمد بن هارون:(13) از استادان شيخ صدوق است و جناب صدوق بيشتر روايات كتاب «اكمال الدين و اتمام النعمه» را از وى نقل مى كند كه اين خود نشان دهنده عظمت اين محدث توانا است.(14)
 
 
 
* 3. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمى:(15) مرحوم نجاشى او را اين چنين ستوده است: «از ياران موثق شيعه و بزرگان آنان است، در حوزه [[حديث]] و [[فقه]]، هر چه انسان درباره خوبى هاى او و فقه و معرفتش بگويد، باز او بالاتر از اين ها است. وى صاحب كتاب هاى بسيار خوبى است و كتاب معروف «كامل الزيارات» از اين جناب است».(16)
 
 
 
او استاد [[شيخ مفيد]] است. وى، مخصوصاً در كتاب «امالى» نام اين استاد را بارها ذكر كرده و از او روايت نقل مى كند.(17)
 
 
 
* 4. حسن بن حمزه علوى حسينى طبرى:(18) از اساتيد برجسته جناب شيخ مفيد است و در امالى از ايشان به عنوان «شريف صالح» ياد مى كند.(19)
 
 
 
شيخ طوسى كه شاگرد با واسطه اوست، درباره اش چنين اظهارنظر كرده است: حسن بن حمزه علوى طبرى، مردى فاضل، اديب، عارف به اخبار، فقيه در دين و داراى زهد و ورع فراوان بود و كتاب هاى زيادى تأليف و تصنيف كرد.(20)
 
 
 
* 5. على بن حاتم بن ابى حاتم.(21)
 
 
 
'''از منظر بزرگان'''
 
 
 
براى پى بردن به شخصيت علمى و فرهنگى يك عالم و محدث، اظهارنظرهاى دانشمندان و بزرگان تاريخ و تراجم درباره آنان راهگشا است، كه در نهايت موجب مى شود ابعاد شخصيتى آن فرد كاملا روشن و آشكار شود؛ بنابراين بايد گفته ها و نظرها درباره محمد بن عبدالله حميرى را مورد ملاحظه قرار داد. قريب به اتفاق تمام رجال شناسان معروف، كه ترجمه اين محدث را مورد بررسى قرار داده اند، از وى به خوبى ياد كرده اند؛ به عنوان نمونه، مرحوم نجاشى (متوفى در سال 450) درباره اش مى گويد: «محمد بن عبدالله حميرى، از محدثانى است مورد اعتماد و وثاقت و در ميان دانشمندان [[قم]]، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصيتى است كه باب مكاتبه اش با حضرت ولى عصر علیه‌السلام باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونى را در زمينه هاى دينى، از آن حضرت سؤال كرد. استاد من، احمد بن حسين غضائرى برايم مى گفت: من اصل سؤال ها و جواب هاى حضرت را كه در بين سطرها نوشته بودند، ديده ام».(22)
 
 
 
[[شيخ طوسى]] (متوفى 460 هـ.ق) در سه جا از كتاب رجال از وى نام برده است.(23) علامه حلى (متوفى 726) هم درباره اش مى گويد: «او محدثى است فرزانه كه با حضرت ولى عصر علیه‌السلام مكاتبه و ارتباط داشت».(24)
 
 
 
'''گرايش ولايى'''
 
 
 
محمد بن عبدالله حميرى قمى از جمله عالمان و فقيهان شيعه است كه گرايش عميقى به حضرت ولى عصر علیه‌السلام داشت و در اين راستا بود كه به واسطه سفيران حضرت، با [[امام مهدى]] علیه‌السلام رابطه برقرار كرد. خدمت آن عزيز، نامه‌هايى ارسال مى كرد و مسائل شرعى و نيازهاى دينى خود را از آن بزرگوار سؤال مى كرد و امام هم جواب مى داد.
 
 
 
در يكى از نامه‌هايش، اين چنين به حضرت اظهار اخلاص و محبت مى كند: «خداوند متعال عمر مبارك شما را طولانى كند و عزت شما را مستدام فرمايد. نعمت‌هايش را بر شما كامل كند. اى امام! هر كس در آستانه شما تسليم شد و شما او را قبول كرديد، او قطعاً انسانى شايسته و لايق است و هر كس را كه شما دست رد بر سينه اش زديد، بيچاره و ذليل است».
 
 
 
در آخر يكى از نامه ها كه حضرت جوابش را مى دهد، او را اين گونه [[دعا]] مى كند: «خداوند براى تو و برادرانت خير دنيا و [[آخرت]] را جمع فرمايد».(25)
 
 
 
'''توقيعات'''
 
 
 
توقيع به نامه‌هايى مى گويند كه در عصر غيبت صغرى، امام عصر علیه‌السلام به بعضى از شيعيان خاص خود مى نوشت.(26)
 
 
 
اينك پاره اى از سؤالات حميرى از امام عصر و جواب هاى آن بزرگوار را مى خوانيم:
 
 
 
* 1. بعضى از اصحاب ما - شيعه - مى گويند كه [[سجده]] شكر بدعت و كارى ناروا است. آيا انسان نمازگزار مى تواند، بعد از خواندن نماز واجب يا بعد از خواندن نافله هاى مغرب، [[سجده شكر]] به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شكر يكى از مستحبات مؤكّده است. كسى مى تواند بگويد بدعت است كه خود بدعت‌گذار باشد».(27)
 
 
 
* 2. آيا در [[بهشت]] هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنين بود: «در آن جا، براى زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها ميل مى كند و چشم ها را خوش مى آيد، وجود دارد».
 
 
 
* 3. آيا مرد مى تواند با دختر زن خود ازدواج كند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن اين مرد بزرگ شده كه ربيبه او حساب مى شود، جايز نيست...».(28)
 
 
 
* 4. نماز [[جعفر طيار]] علیه‌السلام را مى شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جايز است».(29)
 
 
 
اين بود گزيده اى از موارد متعدد سؤالات و جواب هاى حضرت.
 
 
 
'''صحابى امام'''
 
 
 
آن طور كه در اين نوشتار اشارت رفت. پدر اين بزرگوار، عبدالله بن جعفر حميرى از اصحاب [[امام حسن عسکری]] علیه‌السلام شمرده مى شد؛ اما درباره خودش مشخص نيست كه به شرف ملاقات امام عسكرى علیه‌السلام نائل شده باشد. بر اين اساس [[شيخ طوسى]] او را در شمار محدثان و عالمانى قرار مى دهد كه مستقيماً از امامان معصوم روايت نقل نكرده اند. طبق آنچه گفته شد، او با ناحيه مقدسه حضرت ولى عصر علیه‌السلام ارتباط داشته؛ ولى از صحابى معصوم به شمار نمى رود.
 
 
 
'''معرفى آثار'''
 
 
 
يكى از نشانه هاى قدرت علمى يك محدث و عالم، آثار و تأليفاتى است كه از خود به يادگار مى گذارد. عالم متبحر و معروف شيعه، شيخ طوسى مى نويسد: «براى محمد بن عبدالله حميرى تصنيفات و رواياتى است».(30)
 
 
 
رجال شناس نقاد و برجسته، مرحوم نجاشى هم مى گويد: «از براى محمد كتاب‌هايى است: كتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابليس و جنوده، الاحتجاج» وى آن گاه سند خويش را به اين تأليفات، به ترتيب ذكر مى كند.(31)
 
 
 
مرحوم نجاشى قطعه جالبى را نقل مى كند كه نشان دهنده حافظه قوى مرحوم حميرى است. او از قول استادش، على بن حاتم نقل مى كند: محمد بن عبدالله حميرى به من گفت: علت اين كه من اين كتاب ها را نوشتم اين بود كه جستجو و بررسى كردم فهرست كتاب هاى مساحت را كه احمد بن محمد بن خالد برقى نوشته بود و آن ها را بدست آوردم. همه آن ها را نوشتم؛ ولى اين كتاب ها كه دربردارنده شش كتاب بود، گم شد و از بين رفت. هيچ نسخه اى از آن‌ها به دست من نيامد. از برادران [[شيعه]] خودم در [[قم]]، [[بغداد]] و رى سوال كردم؛ ولى متأسفانه بى‌فايده بود و پيدا نشد؛ لذا به اصول و مصنفاتى كه علماى ما نوشته بودند، مراجعه كردم و اين شش كتاب را از آن اصول و تأليفات استخراج كردم و هر [[حديث]] را در جاى مناسب خود قرار دادم».(32)
 
 
 
'''اشاره به مسائل حميرى'''
 
 
 
مجموع مطالبى كه اين محدث عظيم شيعه از امام عصر علیه‌السلام سؤال كرد، حدود شصت و هفت سؤال است كه ناظر به ابواب مختلف [[فقه]] و مسائل دينى است. وى در سه نوبت خدمت امام نامه فرستاد و آخرين نامه اش كه به پيشگاه امام ارسال كرد، در تاريخ 308 هـ.ق بود.(33)
 
 
 
اين روايات و جواب هاى امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع شيعه است و اصحاب فتوا، مطابق اين روايات و سؤالات فتوا مى دهند و اين نيز جلوه هاى ديگر از شخصيت محمد بن عبدالله حميرى قمى است.(34)
 
 
 
'''خاندان'''
 
 
 
خاندان حميرى در [[قم]]، خاندانى اصيل و معتبر بودند. پدرش از بزرگان و خودش از محدثان و فقيهان نامور قم بود. علاوه بر اين ها محمد سه برادر به نام هاى: جعفر، حسين و احمد داشت. نجاشى درباره آنان مى گويد: «براى هر يك از آن ها با ولى‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مكاتبه اى است و بدست مى آيد كه براداران او نيز در زمره محدثان و اهل فقه و فضل بوده اند».(35)
 
 
 
'''رحلت و مدفن'''
 
 
 
از تاريخ رحلت بزرگ مرد فقه و حديث، محمد بن عبدالله چيزى در دست نيست؛ البته مى دانيم كه او تا سال 308 هـ.ق زنده بود. سرزمينى هم كه او در آن جا سر بر خاك تيره نهاد، نيز نامشخص است.
 
 
 
'''برگزيده اى از روايات'''
 
 
 
'''<I>ايمان يك جوان:</I>'''
 
 
 
اين روايت را با واسطه از حضرت [[امام صادق]] علیه‌السلام نقل مى كند: در زمانى كه سلمان از كوى آهنگران [[كوفه]] مى گذشت، ديد جوانى در كنار راه بر زمين افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتى سلمان را ديدند، به او گفتند: اى سلمان! گويا اين جوان ديوانه شده كه به اين حالت افتاده است. اگر ممكن است، دعايى در گوش او بخوانيد.
 
 
 
سلمان به نزديك جوان رفت و او يك مرتبه به هوش آمد و گفت: اى ابا عبدالله! (كنيه سلمان) اين چنين نيست كه اين ها مى گويند و من ديوانه نشده ام. من وقتى از اين جا مى گذشتم، چشمم به پُتك هاى آهنگران كه آهن را در سندان مى كوبند، افتاد تا اين حال را مشاهده كردم، سخن خداوند در قرآن يادم آمد كه فرموده است: «براى اهل جهنم كُرزها و پتك‌هايى از آهن است». ([[سوره حج]]/ آیه 21) ناگهان ترس از [[جهنم]] بر من مستولى شد و بيهوش شدم.
 
 
 
اين جا بود كه وقتى سلمان اين جوان خداترس را شناخت، او را به عنوان برادر دينى‌اش برگزيد و اين دوستى ادامه داشت تا وقتى كه آن جوان مريض شد و جناب سلمان به عيادتش رفت و بالاى سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنيا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: اى عزرائيل، اى فرشته [[مرگ]]! با برداد من مدارا كن...(36)
 
 
 
'''مظلوميت سيدالشهدا علیه‌السلام'''
 
 
 
از امام صادق علیه‌السلام با واسطه چنين نقل مى كند: هنگامى كه به [[امام حسن]] علیه‌السلام زهر داده شده بود، حضرت [[امام حسين]] علیه‌السلام به ملاقات برادر آمد. وقتى امام حسن را با آن مظلومیت مشاهده كرد، شروع كرد به گريه كردن و اشك از گوشه چشم‌هاى مقدس حضرت سرازير شد.
 
 
 
امام حسن علیه‌السلام متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد: بر مظلوميت شما اشك مى ريزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسيد؛ ولى هيچ روزى مانند روز تو نيست. سى هزار سپاه تو را محاصره مى كنند و ادعاى مسلمانى هم دارند؛ ولى اجتماع مى كنند تا خون تو را بر زمين ريزند، به اهل بيت تو ستم كنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است كه لعنت خدا بر بنى‌اميه نازل مى شود... بر تو حتى جانوران بيابان ها و ماهيان دريا گريه مى كنند.(37)
 
 
 
پى نوشت
 
 
 
(1). رجال نجاشى، ص 251، فهرست [[شيخ طوسى]]، ص 156، خلاصه علامه، ص 157؛ [[وسائل الشيعه]]، ج 20، ص 339 و...
 
 
 
(2). ماده حَمَرَ.
 
 
 
(3). لسان العرب، ج 3، ص 329.
 
 
 
(4). اعلام، ج 2، ص 68.
 
 
 
(5). فرهنگ اطلاعات، حسن عميد، ص 382.
 
 
 
(6). امالى صدوق، ص 42 و 101 و امالى مفيد، ص 130.
 
 
 
(7). تنقيح المقال، ج 2، ص 176؛ نجاشى، ص 169؛ فهرست، ص 128 و معالم العلما، ص 65.
 
 
 
(8). امالى صدوق، ص 42، ج 7.
 
 
 
(9) و (10). رجال نجاشى، ص 55.
 
 
 
(11). مقدمه فاضل ارموى بر كتاب محاسن برقى، ص بز.
 
 
 
(12). رجال نجاشى، ص 56.
 
 
 
(13). امالى صدوق، ص 88، حديث 7.
 
 
 
(14). همان، ص 42، حديث 7.
 
 
 
(15). تنقيح المقال، ج 3، ص 99.
 
 
 
(16). امالى مفيد، ص 136، حديث 4.
 
 
 
(17). نجاشى، ص 90 و مقدمه كامل الزيارات، از استاد محمدعلى غروى، ص 5.
 
 
 
(18). امالى، ص 12-11-9 و چند روايت ديگر.
 
 
 
(19). همان، ص 253، حديث 3.
 
 
 
(20). فهرست، ص 52.
 
 
 
(21). رجال نجاشى، ص 252.
 
 
 
(22). همان، ص 251.
 
 
 
(23). رجال شيخ طوسى، ص 507-495 و513.
 
 
 
(24). خلاصه علامه، ص 157.
 
 
 
(25). غيبت شيخ طوسى، ص 339 و احتجاج طبرسى، ج 2، ص 303.
 
 
 
(26). نگاه شود به احتجاج طبرسى، ج 2، ص 322-296.
 
 
 
(27). همان، ص 308.
 
 
 
(28). همان، ص 313.
 
 
 
(29). همان، ص 315.
 
 
 
(30). فهرست، ص 156.
 
 
 
(31) و (32). رجال نجاشى، ص 254.
 
 
 
(33) و (34). احتجاج طبرسى، ج 2، ص 309.
 
 
 
(35). رجال نجاشى، ص 252.
 
 
 
(36). امالى [[شيخ مفيد]]، ص 136 و بحار، ج 22 ص 386 و 385.
 
 
 
(37). امالى صدوق، ص 101، مجلس 24.
 
 
 
===منبع===
 
 
 
ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى, ستارگان حرم، جلد 7
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۰۵

«محمد حِمْیری قمی» فرزند عبدالله بن جعفر حمیرى، از محدثان نامدار شیعه اهل قم در قرن سوم هجری است. وی به واسطه نائبان امام زمان (علیه‌السلام)، با آن حضرت در ارتباط بود و نامه‌هایی در مسائل شرعی ارسال می‌کرد و امام هم جواب می‌داد. نجاشی ضمن توثیق محمد حمیرى، کتابهایی را برای او برمی‌شمرد، از جمله: کتاب الحقوق، الاوائل، ابلیس و جنوده، الاحتجاج. جعفر بن محمد بن قولویه قمی صاحب «کامل الزیارات» از شاگردان اوست.

نام کامل محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى
زادگاه قم
وفات قرن سوم هجری

Line.png

اساتید

عبدالله بن جعفر حمیری قمی، احمد بن محمد بن خالد برقی،...

شاگردان

جعفر بن محمد بن قولویه قمی، علی بن حسین بن شاذویه، احمد بن هارون، حسن بن حمزه طبری،...

آثار

کتاب الحقوق، الاوائل، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج،...

ولادت و خاندان

تاریخ دقیق ولادت محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى در مآخذ و مدارک ذکر نشده است. حمیری اهل قم و منسوب به قبیله ای در یمن به نام «حِمْیر» است. در مجمع البحرین می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل یمن است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند.» برخی از خاندان حمیری از یمن به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت.

خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش عبدالله بن جعفر حمیرى قمى از اصحاب امام عسکری(ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس، شیخ طوسی او را در شمار محدثان و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از امامان معصوم روایت نقل نکرده اند. البته طبق آنچه گفته خواهد شد، او با ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر(ع) ارتباط داشته، ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.

محمد بن عبدالله، سه برادر دیگر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. نجاشی درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آنها با حضرت ولی عصر (علیه السلام) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند.»[۱]

از تاریخ و مکان رحلت محمد حمیری، چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ قمری زنده بوده است.

اساتید و شاگردان

نام چندانی از استادان این محدث بزرگوار در تذکره ها و تراجم رجال، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایی نداشته است. این اساتید عبارتند از:

همچنین، محمد بن عبدالله قمی خود در حوزه تعلیم به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:

  • علی بن حسین بن شاذویه: شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم شیخ صدوق قرار دارد.
  • احمد بن هارون: از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» را از وی نقل می کند.
  • جعفر بن محمد بن قولویه قمی: او استاد شیخ مفید است. نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه حدیث و فقه، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از اینها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «کامل الزیارات» از این جناب است.»[۲]
  • حسن بن حمزه علوی حسینی طبری: از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در «امالی» از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.[۳] شیخ طوسی درباره اش چنین می گوید: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.[۴]
  • علی بن حاتم بن ابی حاتم.

از منظر عالمان

اکثر رجال شناسان معروف، از این محدّث به خوبی یاد کرده اند:

  • نجاشی درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثان مورد اعتماد است و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با حضرت ولی عصر(ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استادم، احمد بن حسین غضائری برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»[۵]
  • شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰) در سه جا از کتاب رجال خود از وی نام برده است.[۶]
  • علامه حلّی (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»[۷]

ارتباط با امام زمان

محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و فقیهان شیعه است که گرایش عمیقی به امام مهدی(علیه السلام) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران امام زمان، با آن حضرت رابطه برقرار کرد، خدمت ایشان نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم در توقیعاتی جواب می داد. وی در سه نوبت خدمت امام زمان نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ قمری بود.[۸]

او در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت مهدی، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»

در آخر یکی از نامه ها که حضرت جوابش را می دهد، او را این گونه دعا می کند: «خداوند برای تو و برادرانت خیر دنیا و آخرت را جمع فرماید.»[۹]

اینک گزیده ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن حضرت ذکر می شود:

  • بعضی از اصحاب ما (شیعه) می گویند که سجده شکر، بدعت و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن نماز واجب یا بعد از خواندن نافله ها، سجده شکر به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از مستحبات مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.»[۱۰]
  • آیا در بهشت هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنین بود: «در آنجا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»
  • آیا مرد می تواند با دختر زن خود ازدواج کند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که "ربیبه" او حساب می شود، جایز نیست».[۱۱]
  • نماز جعفر طیار را می شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جایز است.»[۱۲]

آثار و تألیفات

شیخ طوسی می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»[۱۳] مرحوم نجاشی هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.[۱۴]

همچنین «مسائل حمیری»، یعنی مجموع مطالبی که این محدّث عظیم از امام عصر(ع) سؤال کرد، حدود ۶۷ سؤال است که ناظر به ابواب مختلف فقه و مسائل دینی است.[۱۵] این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع شیعه است و اصحاب فتوا، مطابق این روایات و سؤالات فتوا می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.

برگزیده‌ای از روایات

ایمان یک جوان:

این روایت را با واسطه از امام صادق(ع) نقل می کند: در زمانی که سلمان از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم گرزها و پتک هایی از آهن است.» (حج - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به عیادتش رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای عزرائیل، ای فرشته مرگ! با بردار من مدارا کن... .[۱۶]

مظلومیت سیدالشهداء (ع):

از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به امام حسن(ع) زهر داده شده بود، امام حسین(ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر بنی امیه نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»[۱۷]

پانویس

  1. رجال نجاشی، ص ۲۵۲.
  2. رجال نجاشی، ص ۹۰.
  3. امالی، ص ۲۵۳ حدیث ۳.
  4. الفهرست، ص ۵۲.
  5. رجال نجاشی، ص ۲۵۱.
  6. رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ و ۴۹۵ و ۵۱۳.
  7. خلاصه علّامه، ص ۱۵۷.
  8. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.
  9. غیبت شیخ طوسی، ص ۳۳۹؛ احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۰۳.
  10. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۸.
  11. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۳.
  12. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۱۵.
  13. فهرست طوسی، ص ۱۵۶.
  14. رجال نجاشی، ص ۲۵۴.
  15. احتجاج طبرسی، ج ۲ ص ۳۰۹.
  16. امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ ص ۳۸۶-۳۸۵.
  17. امالی صدوق، ص ۱۰۱، مجلس ۲۴.

منابع

  • ستارگان حرم، "محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى"، نوشته ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، جلد ۷.