اهل الذکر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
+
«أهل‌ الذِّکر» از تعابیر [[قرآن|قرآنی]] به معنای اهل علم و اطلاع و یادآورى است، که در دو آیه از قرآن آمده است. بر اساس روایات متعدد، [[اهل بیت]] (علیهم‌السلام) از مصادیق بارز «اهل الذّکر» هستند.
  
«أهل‌الذّكر» به معنای اهل اطلاع و يادآورى، امامان معصوم عليهم السلام.
+
==واژه‌شناسی==
 +
«أهل‌الذّکر» ترکیبى مرکب از «اهل» و «ذکر» است.  
  
== واژه‌شناسی ==
+
*واژه أهل به معنای سنخیت، أنس و الفت داشتن با چیزى و اختصاص داشتن به آن است و هرچه تعلق چیزى به چیزى بیشتر باشد، اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد صدق عنوان «اهلیت» قوى‌تر خواهد بود.<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».</ref>
«أهل‌الذّكر» تركيبى اضافى و مركب از «اهل» و «ذكر» است. واژه أهل به معانى سزاوار و لايق به چيزى، مختار و منتخب، خاندان، خويشان، عيال و فرزندان، ملت و امت و... آمده است<ref>بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌83‌، 85‌.</ref> كه قدر جامع همه آنها تعلق، سنخيت، أنس و الفت داشتن با چيزى و اختصاص داشتن به آن است. البته هرچه تعلق چيزى به چيزى بيشتر باشد، اختصاص بدان شديدتر است و هرچه اختصاص شديدتر باشد صدق عنوان «اهليت» قوى‌تر خواهد بود.<ref>التحقيق، ج‌1، ص‌169، «اهل».</ref>
 
  
واژه «ذكر» نیز در اصل خلاف نسيان<ref>مقاييس اللغه، ج‌2، ص‌358؛ لسان العرب، ج‌5‌، ص‌49، «ذكر».</ref> و به معناى يادآورى است.<ref> نثر طوبى، ج‌1، ص‌275.</ref> برخى گفته‌اند: «ذكر» گاهى به معناى‌ هيئت نفسانى است كه انسان به وسيله آن مى‌تواند معارفى را كه كسب كرده نگهدارى كند. در اين صورت ذكر مانند «حفظ» است، جز آن كه به اعتبار احراز آن معارف، «حفظ» و به اعتبار استحضار آنها، «ذكر» گفته مى‌شود.<ref>مفردات، ص‌328؛ بصائر ذوى التمييز، ج‌3، ص‌9، «ذكر».</ref>
+
*واژه «ذکر» نیز در اصل خلاف نسیان<ref>مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۳۵۸؛ لسان العرب، ج‌۵‌، ص‌۴۹، «ذکر».</ref> و به معناى یادآورى است.<ref> نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۵.</ref>
  
به گفته برخى، واژه «ذكر‌» در [[قرآن]] بالغ بر 20 معنا دارد، از جمله: [[قرآن]] ([[سوره انبياء]]/21،50‌؛‌ [[سوره طه]]/20، 124)، [[پیامبر اسلام|پيامبر]] ([[سوره طلاق]]/65‌، 10 ـ 11) و [[تورات]] ([[سوره انبياء]]/21، 105).<ref>مفردات، ص‌328‌ـ‌329؛ بصائر ذوى التمييز، ج‌3، ص‌9، 16.</ref>
+
به گفته برخى، واژه «ذکر‌» در [[قرآن]] بالغ بر ۲۰ معنا دارد<ref>[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، محسن اصغرپور قراملکى، ج۵، ص۱۳۰-۱۳۳.</ref>، از جمله: [[قرآن]] <ref>[[سوره انبیاء]]/۲۱،۵۰‌؛‌ [[سوره طه]]/۲۰، ۱۲۴</ref>، [[پیامبر اسلام|پیامبر]] <ref>[[سوره طلاق]]/۶۵‌، ۱۰-۱۱</ref> و [[تورات]]<ref>[[سوره انبیاء]]/۲۱، ۱۰۵</ref>و...
  
گفتنى است كه قرآن و كتب آسمانى را از آن رو كه مواعظ و علوم [[آخرت]] را مى‌آموزند ذكر گويند،<ref>نثر طوبى، ج‌1، ص‌275.</ref> چنان‌كه ذكر بودن پيامبر به اعتبار بشارتى است كه كتب آسمانى پيشين به [[رسالت]] ايشان داده‌اند،<ref>مفردات، ص‌328.</ref> بنابراين اهل الذكر كسانى هستند كه با يادآورى و ياد دادن، سنخيت و براى آن لياقت و شايستگى خاص داشته باشند.
+
ترکیب «أهل الذکر» در [[قرآن]] دوبار و به یک مضمون بکار رفته است:
  
تركيب «أهل الذكر» در [[قرآن]] تنها دوبار و به يك مضمون بكار رفته است: {{متن قرآن|«وما اَرسَلنا مِن قَبلِكَ اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَيهِم فَسئَلوا اَهلَ الذِّكرِ اِن كُنتُم لاتَعلَمون»}} ([[سوره نحل]]/16،43)، {{متن قرآن|«و ما اَرسَلنا قَبلَكَ اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَيهِم فَسئَلوا اَهلَ الذِّكرِ اِن كُنتُم لاتَعلَمون»}} ([[سوره انبياء]]/21،7).
+
#{{متن قرآن|«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»}} ([[سوره نحل]]/۱۶،۴۳
 +
#{{متن قرآن|«وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۖ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»}} ([[سوره انبیاء]]/۲۱،۷).
  
==تبيين أهل‌ الذكر==
+
==أهل‌ الذکر==
  
براى تبيين أهل الذكر گذشته از بررسى دو واژه اهل و ذكر كه پيش‌تر بيان شد لازم است مضمون و سياق آيات مشتمل بر اين تركيب و شأن نزول آنها نيز بررسى شود. مضمون هر دو آيه و نيز آيه 8 [[سوره انبياء]]/21 براى تثبيت و تاكيد‌اين حقيقت است كه [[پيامبران ]] و فرستادگان الهى از نوع بشر و رجال اِنسى بوده‌اند: {{متن قرآن|«...اِلاّ رِجالاً نوحى اِلَيهِم...»}}.
+
[[سیاق آیات|سیاق آیات]] مشتمل بر این ترکیب براى تثبیت و تاکید‌ این حقیقت است که [[پیامبران ]] الهى همگی از جنس بشر بوده اند.<ref>الميزان في تفسير القرآن، ج‏12، ص: 256</ref>  در شأن نزول آیات اهل‌الذکر نیز آمده است که چون مشرکان چنین مى‌پنداشتند که فرستاده خداوند فقط باید [[فرشتگان|فرشته]] باشد، با نزول آیات مذکور این پندار باطل گردیده است،<ref>روض الجنان، ج‌۱۲، ص‌۴۲.</ref> با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و شأن نزول آنها، روشن مى‌شود که مراد از اهل الذکر، اهل علم و خبرگان‌اند؛<ref>انوار الاصول، ج‌۳، ص‌۶۶۶‌.</ref> کسانى که بیشترین اختصاص، تعلق و سنخیت را با ذکر (حفظ، یاد دادن، قرآن، [[تورات]]، کتب آسمانى، پیامبر و...) دارند و مراجعه به آنها مى‌تواند مضمون و محتواى آیات مورد بحث یعنى بشر بودن پیامبران را تبیین و تأیید کند. بر این اساس امر به سؤال از اهل الذکر در [[آیه]]، ارشاد به این اصل عام عقلایى است که رجوع جاهل به اهل خبره لازم است و دربردارنده حکم تعبدى نیست.<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۹. </ref>
  
آنان پيكرى نبوده‌اند كه غذا نخورند و آنها كسانى نبوده‌اند كه داراى عمرى جاويدان باشند: {{متن قرآن|«و ما جَعَلنهُم جَسَدًا لايَأكُلونَ الطَّعامَ و ما كانوا خلِدين»}}. ([[سوره انبياء/21،8)
+
===اقوال در تبیین اهل الذکر===
 +
با توجه به آنچه گذشت، معناى اهل‌الذکر عام و فراگیر است و اقوال دیگرى که در این زمینه ارائه شده مى‌تواند از باب تبیین مصادیق گوناگون آن باشد؛ از جمله:
  
در شأن نزول آيات اهل‌الذكر نيز آمده است كه چون مشركان چنين مى‌پنداشتند كه فرستاده خداوند فقط بايد فرشته باشد، با نزول آيات مذكور اين پندار باطل گرديده است،<ref>روض الجنان، ج‌12، ص‌42.</ref> چنان‌كه در برخى آيات ديگر نيز قرآن شگفتى بى‌مورد مشركان را از اين كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله داراى ويژگي هاى انسان هاى عادى است و مانند آنها غذا مى‌خورد و در كوى و برزن راه مى‌رود نقل كرده: {{متن قرآن|«قالوا مالِ هذا الرَّسولِ يَأكُلُ الطَّعامَ و يَمشى فِى‌الاَسواقِ»}} ([[سوره فرقان]]/25،7) و همه پيامبران الهى را داراى خصوصيات مزبور دانسته است: {{متن قرآن|«ما اَرسَلنا قَبلَكَ مِنَ المُرسَلينَ اِلاّ اِنَّهُم لَيَأكُلونَ الطَّعامَ ويَمشونَ فِى‌الاَسواقِ»}}. ([[سوره فرقان]]/25،20) خداوند براى وادار كردن مشركان به پذيرش واقعيت ياد شده به آنان فرمود: خود اگر نمى‌دانيد از اهل الذكر بپرسيد: {{متن قرآن|«فَسـَلوا اَهلَ الذِّكرِ اِن كُنتُم لاتَعلَمون»}}.
+
*مراد از اهل الذکر، اهل کتب آسمانى پیشین از علماى [[یهود]] و [[مسیحیت|نصارا]]<ref>البحرالمحیط، ج‌۶‌، ص‌۵۳۳‌؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۸.</ref> و مقصود از سؤال، پرسش از نشانی هاى [[نبوت]] پیامبر اسلام است که در کتاب هاى ایشان وجود دارد. این نظر از کسانى است که در [[تفسیر]] آیه به خصوصِ سیاق آیات و شأن نزول آنها توجه کرده‌اند.
 +
*مراد از اهل الذکر، اهل علم به اخبار گذشتگان و آگاه به احوال امت هاى پیشین است.<ref>البحرالمحیط، ج‌۷، ص‌۴۱۱؛ روح المعانى، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۲۱۸؛ مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۵۷‌.</ref>
 +
*أهل الذکر، [[امامان معصوم]] علیهم السلام هستند. این قول با توجه به روایات صحیحه در این زمینه مطرح شده است.<ref>فرائد الاصول، ج ۱، ص‌۱۸۱.</ref>
  
با توجه به سياق آيات قبل و بعد و شأن نزول آنها روشن مى‌شود كه مراد از اهل الذكر اهل علم و خبرگان‌اند؛<ref>انوار الاصول، ج‌3، ص‌666‌.</ref> كسانى كه بيشترين اختصاص، تعلق و سنخيت را با ذكر (حفظ، ياد دادن، قرآن، تورات، كتب آسمانى، پيامبر و...) دارند و مراجعه به آنها مى‌تواند مضمون و محتواى آيات مورد بحث يعنى بشر بودن پيامبران را تبيين و تأييد كند، بر اين اساس امر به سؤال از اهل الذكر در آيه، ارشاد به اين اصل عام عقلايى است كه رجوع جاهل به اهل خبره لازم است و دربردارنده حكم تعبدى نيست،<ref>الميزان، ج‌12، ص‌259. </ref> از اين‌رو به برخى از اصوليانى كه براى حجيت خبر واحد به آيه اهل الذكر تمسك كرده‌اند چنين اشكال شده كه اگر آيه دلالتى بر حجيت خبر واحد و وجوب تعبد به آن داشته باشد، خبر واحدى را حجت مى‌داند كه راوى آن اهل علم و آگاه به مورد سؤال باشد؛ نه كسانى كه صرفا چيزى را شنيده و آن را نقل مى‌كنند، بنابراين آيه به تقليد عامى از عالم اشاره دارد، چنان‌كه اصوليان براى وجوب تقليد بر عامى به آن استدلال كرده‌اند.<ref>فرائدالاصول، ج‌1، ص‌181‌ـ‌182.</ref>
+
===اهل الذکر در روایات اهل بیت علیهم السلام===
 +
روایات در بیان مراد از ، اهل الذکر فراوان است. از جمله
  
با توجه به آنچه گذشت معناى اهل‌الذكر عام و فراگير است و اقوال ديگرى كه در اين زمينه ارائه شده مى‌تواند از باب تبيين مصاديق گوناگون آن باشد؛ از جمله:
+
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ أَهْلُ الذِّكْرِ»؛ من ذکر هستم و اهل بیت اهل الذکر هستند.
 +
*َ امام صادق علیه السلام : «َ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.»‏؛
 +
*[[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیه السلام که فرمود: «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُون‏.<ref>الکافى، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ </ref>
  
#مراد از اهل الذكر اهل كتب آسمانى پيشين از علماى يهود و نصارا<ref>البحرالمحيط، ج‌6‌، ص‌533‌؛ الميزان، ج‌12، ص‌258.</ref> و مقصود از سؤال، پرسش از نشاني هاى نبوت است كه در كتاب هاى ايشان وجود دارد. اين نظر از كسانى است كه در تفسير آيه به خصوصِ سياق آيات و شأن نزول آنها توجه كرده‌اند.
+
مراد این دسته از روایات را مى‌توان بیان روشن‌ترین مصداق اهل‌الذکر، یعنى امامان معصوم علیهم السلام دانست.<ref>تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۴۴.</ref> برخى در توضیح مضمون روایات یاد شده گفته‌اند: مقصود ائمه از این که گفته‌اند: اهل‌الذکر ما هستیم، این نیست که مفهوم ظاهر آیه چنین است، زیرا کافران اهل [[مکه]] ممکن نبود از ائمه چیزى بپرسند و بر فرض پرسش هم کلام ایشان را حجت ندانسته و باور نمى‌کردند، چنان که کلام خود [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله را نمى‌پذیرفتند، بنابراین مراد تشبیه و تمثیل است؛ یعنى این که هر چیز را باید از اهلش پرسید و همان گونه که بشر بودن پیامبران پیشین را باید از عالمان امت آن پیامبران پرسید، [[تفسیر]] و [[احکام]] اسلام را نیز باید از امام [[معصوم]] پرسید.<ref>نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۶.</ref>
#مراد از اهل الذكر اهل علم به اخبار گذشتگان و آگاه به احوال امت هاى پيشين است.<ref>البحرالمحيط، ج‌7، ص‌411؛ روح المعانى، مج‌8‌، ج‌14، ص‌218؛ مجمع البيان، ج‌6‌، ص‌557‌.</ref>
 
#أهل الذكر امامان معصوم عليهم السلام هستند. اين قول با توجه به روايات وارد در اين زمينه از جمله دو روايت صحيحه<ref>فرائد الاصول، ج 1، ص‌181.</ref> مطرح شده است.
 
 
 
روايات مزبور دو دسته است:
 
 
 
الف. رواياتى كه با لسان اثبات، اهل الذكر را منحصر در ائمه مى‌داند؛ از جمله روايت [[امام باقر]] عليه السلام كه فرمود: (تنها) ما اهل‌الذكر هستيم.<ref>الكافى، ج‌1، ص‌210‌ـ‌211؛ بصائر الدرجات، ج‌1، ص‌58‌،‌61‌.</ref> مراد اين دسته از روايات را مى‌توان بيان روشن‌ترين مصداق اهل‌الذكر، يعنى امامان معصوم عليهم السلام دانست.<ref>تفسير نمونه، ج‌11، ص‌244.</ref>
 
 
 
ب. رواياتى كه مضمون حصر را به صورت نفى از ديگران بيان كرده، مى‌گويد: اهل الذكر جز ما كسى نيست.<ref>الكافى، ج‌1، ص210‌ـ‌211؛ بصائرالدرجات، ج‌1، ص‌58‌، 61‌.</ref> اين دسته از روايات را مى‌توان ناظر به نفى‌ انحصار اهل الذكر در عالمان اهل كتاب دانست كه سؤال كننده به آن معتقد بوده است.<ref>تفسير نمونه، ج‌11، ص‌245.</ref>
 
 
 
برخى در توضيح مضمون روايات ياد شده گفته‌اند: مقصود ائمه از اين كه گفته‌اند: اهل‌الذكر ما هستيم، اين نيست كه مفهوم ظاهر آيه چنين است زيرا كافران اهل [[مكه]] ممكن نبود از ائمه چيزى بپرسند و بر فرض پرسش هم كلام ايشان را حجت ندانسته باور نمى‌كردند، چنان كه كلام خود [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله را نمى‌پذيرفتند، بنابراين مراد تشبيه و تمثيل است؛ يعنى اين كه هر چيز را بايد از اهلش پرسيد و همان گونه كه بشر بودن پيامبران پيشين را بايد از عالمان امت آن پيامبران پرسيد، تفسير و [[احكام]] اسلام را نيز بايد از امام معصوم عليه السلام پرسيد.<ref>نثر طوبى، ج‌1، ص‌276.</ref>
 
 
 
برخى درباره آيه اهل الذكر بر اين باورند كه با قطع نظر از مورد آيه و با توجه به اين اصل كه مورد مخصص نيست آيه به حسب ظاهر از حيث سؤال كننده و سؤال شونده و چيزى كه درباره آن سؤال مى‌شود عام است. بر پايه اين نظر سائل هر كسى است كه ناآگاه به چيزى از معارف حقيقى و مسائل مكلفان باشد و مورد سؤال همه معارف و مسائلى است كه ممكن است كسى به آن جاهل باشد؛ اما مسئول گرچه به لحاظ مفهوم عام است؛ ولى از نظر مصداق ويژه اهل‌بيت پيامبر است؛ خواه مراد از ذكر پيامبر باشد؛ مانند: {{متن قرآن|«قَد اَنزَلَ اللّهُ اِلَيكُم ذِكرا × رَسولاً»}} ([[سوره طلاق]]/65‌،10 ـ 11) يا [[قرآن]]؛ مانند: {{متن قرآن|«هذا ذِكرٌ مُبارَكٌ اَنزَلنهُ»}} ([[سوره انبياء]]/21، 50) زيرا آنان خاندان پيامبر و همسنگ با قرآن‌اند، چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله در حديث متواتر ثقلين اهل بيت را قرين قرآن دانسته، مردم را به تمسك به اين دو فرا‌خوانده است. دليل بر اين كه كلام ائمه عليهم السلام در روايات ياد شده با قطع نظر از مورد آيه است اين كه‌ آنان متعرض چيزى از خصوصيات مورد آيه نشده‌اند.<ref>الميزان، ج‌12، ص‌285.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
==منابع==
  
==منابع==
 
محسن اصغرپور قراملكى و بخش فلسفه و كلام دائرة المعارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص130-133.
 
  
 +
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده:جایگاه اهل البیت]]
 
[[رده:جایگاه اهل البیت]]
[[رده: واژگان قرآنی]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۵

«أهل‌ الذِّکر» از تعابیر قرآنی به معنای اهل علم و اطلاع و یادآورى است، که در دو آیه از قرآن آمده است. بر اساس روایات متعدد، اهل بیت (علیهم‌السلام) از مصادیق بارز «اهل الذّکر» هستند.

واژه‌شناسی

«أهل‌الذّکر» ترکیبى مرکب از «اهل» و «ذکر» است.

  • واژه أهل به معنای سنخیت، أنس و الفت داشتن با چیزى و اختصاص داشتن به آن است و هرچه تعلق چیزى به چیزى بیشتر باشد، اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد صدق عنوان «اهلیت» قوى‌تر خواهد بود.[۱]
  • واژه «ذکر» نیز در اصل خلاف نسیان[۲] و به معناى یادآورى است.[۳]

به گفته برخى، واژه «ذکر‌» در قرآن بالغ بر ۲۰ معنا دارد[۴]، از جمله: قرآن [۵]، پیامبر [۶] و تورات[۷]و...

ترکیب «أهل الذکر» در قرآن دوبار و به یک مضمون بکار رفته است:

  1. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (سوره نحل/۱۶،۴۳)،
  2. «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۖ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (سوره انبیاء/۲۱،۷).

أهل‌ الذکر

سیاق آیات مشتمل بر این ترکیب براى تثبیت و تاکید‌ این حقیقت است که پیامبران الهى همگی از جنس بشر بوده اند.[۸] در شأن نزول آیات اهل‌الذکر نیز آمده است که چون مشرکان چنین مى‌پنداشتند که فرستاده خداوند فقط باید فرشته باشد، با نزول آیات مذکور این پندار باطل گردیده است،[۹] با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و شأن نزول آنها، روشن مى‌شود که مراد از اهل الذکر، اهل علم و خبرگان‌اند؛[۱۰] کسانى که بیشترین اختصاص، تعلق و سنخیت را با ذکر (حفظ، یاد دادن، قرآن، تورات، کتب آسمانى، پیامبر و...) دارند و مراجعه به آنها مى‌تواند مضمون و محتواى آیات مورد بحث یعنى بشر بودن پیامبران را تبیین و تأیید کند. بر این اساس امر به سؤال از اهل الذکر در آیه، ارشاد به این اصل عام عقلایى است که رجوع جاهل به اهل خبره لازم است و دربردارنده حکم تعبدى نیست.[۱۱]

اقوال در تبیین اهل الذکر

با توجه به آنچه گذشت، معناى اهل‌الذکر عام و فراگیر است و اقوال دیگرى که در این زمینه ارائه شده مى‌تواند از باب تبیین مصادیق گوناگون آن باشد؛ از جمله:

  • مراد از اهل الذکر، اهل کتب آسمانى پیشین از علماى یهود و نصارا[۱۲] و مقصود از سؤال، پرسش از نشانی هاى نبوت پیامبر اسلام است که در کتاب هاى ایشان وجود دارد. این نظر از کسانى است که در تفسیر آیه به خصوصِ سیاق آیات و شأن نزول آنها توجه کرده‌اند.
  • مراد از اهل الذکر، اهل علم به اخبار گذشتگان و آگاه به احوال امت هاى پیشین است.[۱۳]
  • أهل الذکر، امامان معصوم علیهم السلام هستند. این قول با توجه به روایات صحیحه در این زمینه مطرح شده است.[۱۴]

اهل الذکر در روایات اهل بیت علیهم السلام

روایات در بیان مراد از ، اهل الذکر فراوان است. از جمله

  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ أَهْلُ الذِّكْرِ»؛ من ذکر هستم و اهل بیت اهل الذکر هستند.
  • َ امام صادق علیه السلام : «َ الذِّكْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ.»‏؛
  • امام رضا علیه السلام که فرمود: «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُون‏.[۱۵]

مراد این دسته از روایات را مى‌توان بیان روشن‌ترین مصداق اهل‌الذکر، یعنى امامان معصوم علیهم السلام دانست.[۱۶] برخى در توضیح مضمون روایات یاد شده گفته‌اند: مقصود ائمه از این که گفته‌اند: اهل‌الذکر ما هستیم، این نیست که مفهوم ظاهر آیه چنین است، زیرا کافران اهل مکه ممکن نبود از ائمه چیزى بپرسند و بر فرض پرسش هم کلام ایشان را حجت ندانسته و باور نمى‌کردند، چنان که کلام خود رسول خدا صلی الله علیه وآله را نمى‌پذیرفتند، بنابراین مراد تشبیه و تمثیل است؛ یعنى این که هر چیز را باید از اهلش پرسید و همان گونه که بشر بودن پیامبران پیشین را باید از عالمان امت آن پیامبران پرسید، تفسیر و احکام اسلام را نیز باید از امام معصوم پرسید.[۱۷]

پانویس

  1. التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹، «اهل».
  2. مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۳۵۸؛ لسان العرب، ج‌۵‌، ص‌۴۹، «ذکر».
  3. نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۵.
  4. دائرةالمعارف قرآن کریم، محسن اصغرپور قراملکى، ج۵، ص۱۳۰-۱۳۳.
  5. سوره انبیاء/۲۱،۵۰‌؛‌ سوره طه/۲۰، ۱۲۴
  6. سوره طلاق/۶۵‌، ۱۰-۱۱
  7. سوره انبیاء/۲۱، ۱۰۵
  8. الميزان في تفسير القرآن، ج‏12، ص: 256
  9. روض الجنان، ج‌۱۲، ص‌۴۲.
  10. انوار الاصول، ج‌۳، ص‌۶۶۶‌.
  11. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۹.
  12. البحرالمحیط، ج‌۶‌، ص‌۵۳۳‌؛ المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۸.
  13. البحرالمحیط، ج‌۷، ص‌۴۱۱؛ روح المعانى، مج‌۸‌، ج‌۱۴، ص‌۲۱۸؛ مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۵۵۷‌.
  14. فرائد الاصول، ج ۱، ص‌۱۸۱.
  15. الکافى، ج‌۱، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛
  16. تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۴۴.
  17. نثر طوبى، ج‌۱، ص‌۲۷۶.

منابع