|
|
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
− | ==زادگاه سید محمد علم الهدی نقوی کابلی== | + | '''آیت الله علمالهدی نقوی کابلی''' (۱۲۸۸ - ۱۳۶۸ ق)، عالم ربانی [[شیعه]] در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان [[سید مرتضی کشمیری|سید مرتضی کشمیری]] بود. وی با وجود اینکه نابینا بود، با پشتکار و حافظه قوی، در علوم مختلف اسلامی از جمله [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] و [[حدیث]] تسلط یافت و آثاری از خود به جای گذاشت. ایشان از استادان و [[مشایخ|مشایخ]] روایی [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت الله مرعشی نجفی]] محسوب میشود. |
| + | {{شناسنامه عالم |
| + | ||نام کامل = سید محمد علمالهدی نقوی کابلی |
| + | ||تصویر= [[پرونده:A-kaboli.jpg|230px]] |
| + | ||زادروز = ۱۲۸۸ قمری |
| + | |زادگاه = کابل، [[افغانستان]] |
| + | |وفات = ۱۳۶۸ قمری |
| + | |مدفن = [[قم]] - قبرستان نو |
| + | |اساتید = [[سید مرتضی کشمیری|سید مرتضی کشمیری]]، [[محدث نوری|حاج میرزا حسین نوری]]، [[میر حامد حسین هندی]]، [[شیخ الشریعه اصفهانی|شیخ الشریعه اصفهانی]]،... |
| + | |شاگردان = [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی]]،... |
| + | |آثار = دستور العمل، تجوید القرآن الکریم، حقوق الإخوان، محاسبة النفس، حاشیه بر «[[جمال الأسبوع (کتاب)|جمال الاسبوع]]»،... |
| + | }} |
| + | ==ولادت و خاندان== |
| | | |
− | كابل از بهترين و بزرگترين شهرهاي كشور افغانستان محسوب میشود. كابل شهري تاريخي، سرسبز و زيبا است. با آب و هواي كوهستاني، كوهها و قلههاي اطراف آن و نيز رود خروشاني كه چون نوار آبي رنگ و پويا از وسط آن میگذرد، بيانگر شكوه و سربلندي مردمان آن در طول تاريخ بوده است.
| + | سید محمد نقوی کابلی، معروف به «علمالهدی»<ref> آیت الله سید محمد نقوی کابلی به «عَلَم»، «نجفی» و «ملایری» نیز اشتهار داشته است.</ref> در سال ۱۲۸۸ هـ.ق در شهر کابل [[افغانستان]] چشم به جهان گشود. پدرش سید «شمسالدین» فرزند «سید میراحمد نقوی کابلی»، مرد باصفا و دینداری بود که در زمان کودکی سید محمد وفات نود. |
| | | |
− | مردم اين شهر، خوش خُلق، مهربان، مهماننواز و خوش لهجه هستند. دين و مذهب در ميان آنها از اهميت زيادي برخوردار است. بيشتر مردم اين شهر، سني حنفي و بقيه، شيعه و از پيروان مكتب [[اهل بيت]] علیهمالسلام میباشند. در تاريخ كهن اين شهر، نام عالمان برجسته و دانشمندان شيعي بسياري میدرخشد. آيات عظام زير از جمله آنهايند:<ref> گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 6، ص 224-232.</ref>
| + | سید محمد نقوی در نامهای به آیت الله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]]، نسبت به جد مادریاش، مینویسد: «...قبر جد والدهام در میان [[شیعه]] آن سامان (کابل) معروف، مزار و مطاف شیعه بود. صاحب قبه و صندوق، از اطراف شیعیان (اظهار محبت) مینمودند برای بقعه شریف؛ و نقل کرامات و شفاء امراض به واسطه توسل به آن مرقد مبارک، معروف بود....».<ref> المسلسلات فی الاجازات، محمود مرعشی نجفی، ج ۲، ص ۲۲۷.</ref> |
| | | |
− | - ابوخالد كابلي (از اصحاب [[امام سجاد]]، [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهمالسلام كه طي سالهاي 61 تا 114 هـ.ق از محضر آن بزرگواران كسب فيض نمود)؛
| + | خانواده سید محمد علمالهدی نقوی کابلی، یکی از خاندان [[سادات]] کابلی است. گرچه در نسب وی اندکی اختلاف وجود دارد؛ عدهای نسب او را به «جعفر زکی» فرزند [[امام هادی]] علیهالسلام میرسانند؛ اما خود وی با توجه به شجرهنامه خانوادگیاش، نسبش را به «حسین» فرزند امام هادی علیهالسلام مرتبط میدانست و معتقد بود که قبر جدش «حسین بن امام هادی علیهالسلام» در شهر همدان است. |
| | | |
− | - شيخ محمد شريف فرزند ميرزا كاظم كابلي (1260-1339 ق)؛
| + | ==تحصیلات و استادان== |
| | | |
− | - شيخ علي محمد كابلي (1274-1339 ق)؛
| + | مادر سید محمد علم الهدی که بانوی مؤمن و فهیم بود، بعد از مرگ شوهرش سرپرستی و تربیت کودکش را به عهده گرفت. در همین ایام، مرض «آبله» تعدادی از مردم شهر را مبتلا ساخت، یکی از آنها سید محمد بود که در شش سالگی بر اثر آبله بینائیاش را از دست داد. |
| | | |
− | - سيد علي شفا فرزند سيد علي ميرزا حسين كابلي (متوفی 1354 ق)؛
| + | هنوز دوازده بهار از زندگی سید محمد نگذشته بود که مادرش قامت همت برافراشت و برای رشد و تربیت فرزندش، روش نیکو برگزید. وی دغدغهای جز تعلیم و تربیت فرزندش نداشت. او در امتداد همین اندیشه، با چند نفر از ارحام و بستگانش جلای وطن کرد و خود را به [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]] رساند و در شهر مقدس [[سامرا]] رحل اقامت افکند. او میخواست فرزندش یکی از عالمان عامل و فرزانگان جهان [[اسلام]] شود. پس به نزد یکی از بزرگترین عالمان شهر یعنی آیت الله «[[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزا محمدحسن شیرازی]]» رهبر «تحریم تنباکو» رفت. مادر سید محمد با اصرار زیاد از وی خواست تا برای فرزندش استادی معین کند و او را در تربیت دینی فرزندش یاری رساند. میرزای شیرازی نیز وقتی پافشاری آن زن دلسوز و آگاه را مشاهده کرد، از بین شاگردانش استادانی برای تربیت سید محمد برگزید. تحصیلات مقدماتی سید محمد از همان جا آغاز شد. |
| | | |
− | - سردار حيدرقلي خان كابلي، معروف به سردار كابلي (1372-1293 ق)؛
| + | سید محمد علمالهدی نقوی کابلی در اندک زمانی علوم مقدماتی را فراگرفت و در پی کسب مراتب بالای علم و [[عرفان]] آماده شد. او بعد از ۱۴ سال اقامت در آن شهر، در سال ۱۳۱۴ ق، خودش را به [[نجف]] اشرف رساند و بعد از طواف حرم مولایش [[امام علی]] علیهالسلام به نزد عالمان نامدار: شیخ المحدثین، «[[محدث نوری|حاج میرزا حسین نوری]]» و جمال السالکین «[[سید مرتضی کشمیری|سید مرتضی کشمیری]]» شتافت و به بهرهگیری از خرمن علم و فضل آن دو پرداخت. روز به روز تقربش نزد آن دو زیاد میشد و در کمترین زمان از شاگردان خصوصی و ملازمان امین آن دو به حساب آمد.<ref> المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵؛ الاجازات الکبیره، ص ۹۷.</ref> |
| | | |
− | - سيد ميرعلي احمد حجت (1268-1353 ش)؛
| + | سید علمالهدی کابلی، علوم گوناگون را از استادان برجسته و ذی فنون فراگرفته بود، از جمله: |
| | | |
− | - شيخ محمدامين افشاري كابلي (1288-1357 ش)؛<ref> زندانيان روحانيت تشيع در افغانستان، حسين شفائي، ص 30-41.</ref>
| + | '''<I>۱. [[سید مرتضی کشمیری|سید مرتضی رضوی کشمیری]]:</I>''' سید محمد علمالهدی در [[اخلاق]]، [[عرفان]]، [[تهذیب نفس|تهذیب]] و تزکیه بیشتر متأثر از این استاد فرزانه بود. به همین جهت، مرگ وی برایش سخت آمد و بعد از مدتی با [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]] وداع کرد. |
| | | |
− | - حاج سيد محمد سرور واعظ كابلي (295-1357 ش)؛<ref> جاويدالاثر، آیت الله شيخ محمدامين افشاري يكي از عالمان بنام و معاصر افغانستان بود كه مزدوران ماركسيست، در 28 اسفند ماه 1357 ش در سن 70 سالگي دستگير و تاكنون از سرنوشت غمبار او اطلاعي در دست نيست. (ر.ك: زندانيان روحانيت تشيع در افغانستان، ص 60-52)</ref>
| + | '''<I>۲. [[محدث نوری|حاج میرزا حسین نوری]]:</I>''' صاحب آثاری چون: [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک الوسایل]]؛ جنّةالمأوی؛ مواقع النّجوم؛ لؤلؤ و مرجان؛ شاخه طوبی؛ نجم الثّاقب. |
| | | |
− | - حاج شيخ محمد لطيف مولوي فرزند شيخ محمد شريف.
| + | '''<I>۳. [[میر حامد حسین هندی|سید میرحامد حسین لکهنوی]]:</I>''' سید میرحامد حسین از اکابر متکلمین امامیه و از اعاظم علمای [[شیعه]] محسوب میشود. از برجستهترین آثار وی، کتاب مشهور و ارزشمند «[[عبقات الانوار (کتاب)|عبقات الانوار]]» میباشد که در رد کتاب «تحفة اثنی عشریه» از عبدالعزیز دهلوی، نگاشته شده است. |
| | | |
− | و دهها دانشمند و خطيب شهير ديگر از اين سرزمين قامت برافراشته و هر يك، مايه افتخار كابليان و باعث اشتهار آن ديار شده است. اكنون نيز روند فقه و فقاهت و علم و جلالت، با حضور آيت الله محقق كابلي و دهها عالم برجسته ديگر ادامه دارد.
| + | '''<I>۴. [[شیخ الشریعه اصفهانی|شیخ الشریعه اصفهانی]]:</I>''' ایشان بعد از فوت آیت الله العظمی [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]] در [[نجف]] اشرف به عنوان مرجع مطلق [[شیعه]] شناخته شد. از مهمترین آثار ماندگار وی موارد زیر میباشد: التفصیل فی الجلودین السباع؛ ارث الزوجة؛ قاعدة الطهارة. |
| | | |
− | ==تولد و خاندان نقوی کایلی==
| + | '''<I>۵. [[شیخ محمدطه نجف|شیخ محمد طه نجف]]:</I>''' وی علاوه بر تربیت شاگردان برجسته در زمینه تحقیق و تألیف نیز از افراد موفق میباشد. نام برخی از آثار قلمی وی عبارتند از: الانصاف فی مسائل الخلاف (تعلیقه بر کتاب جواهرالکلام)؛ کتاب الزکاة (شرح زکاة الشرایع)؛ الدعائم فی الاصول و... . |
| | | |
− | يكي از ستارگان فروزان اين شهر، عالم جليل، عارف روشندل، دانشمند گمنام و بيبديل، آیت الله سيد محمد نقوي كابلي، معروف به «علمالهدي»<ref> آیت الله سيد محمد نقوي كابلي به «عَلَم»، «نجفي» و «ملايري» نيز اشتهار داشته است.</ref> است. او در سال 1288 هـ.ق در يكي از خانوادههاي متدين و مذهبي اين شهر چشم به جهان گشود. پدرش سيد «شمسالدین» فرزند «سيد ميراحمد نقوي كابلي»، مرد باصفا و دينداري بود. تولد سيد محمد، كانون خانواده سيد شمسالدين را بيش از قبل گرم ساخته بود.
| + | '''<I>۶. شیخ محمدرضا دزفولی:</I>''' برخی از آثار قلمی وی عبارتند از: حاشیه بر مکاسب؛ جُهدُالمقل فی اجوبة المسائل؛ حاشیه بر رسائل و... . |
| | | |
− | از نوشتههاي به جامانده از اين شخصيت برجسته چنين استفاده میشود كه پدر و مادر وي قرابت فاميلي داشتهاند. وي در نامهاي به آیت الله مرعشي نجفي، بعد از بيان عموزاده بودن والدينش، نسبت به جد مادرياش، مینويسد: «...قبر جد والدهام در ميان [[شيعه]] آن سامان (كابل) معروف، مزار و مطاف شيعه بود. صاحب قبه و صندوق، از اطراف شيعيان (اظهار محبت) مینمودند براي بقعه شريف؛ و نقل كرامات و شفاء امراض به واسطه توسل به آن مرقد مبارك، معروف بود. فصل خصومات به قسم خوردن به آن قبر شريف میكردند. اسم مباركش سيد سكندرشاه بود...».<ref> المسلسلات في الاجازات، محمود مرعشي نجفي، ج 2، ص 227.</ref>
| + | '''<I>۷. سید عدنان بحرانی:</I>''' کتابهای ارزشمند «قبسة العجلان» و «أجوبة بعض المسائل» از مهمترین آثار ماندگار وی میباشد. |
| | | |
− | هنوز چند صباحي از رايحه دلنواز اين ميلاد خجسته نگذشته بود كه سيد شمسالدین رُخ در نقاب خاك كشيد و در جوار رحمت بي منتهاي الهي جاي گرفت. با رحلت غمانگيز پدر، گل لبخند بر لبهاي سيد محمد پژمرده شد و در سن كودكي، لباس يتيمی بر تن كرد و غبار فقر و تنگدستي بر چهره پژمردهاش نشست.
| + | '''<I>۸. سید محمدحسین مرعشی شهرستانی:</I>''' وی در سال ۱۳۰۶ ق. به تهران هجرت کرد و در همان سال بعد از فوت «[[ملا علی کنی|حاج ملا علی کنی]]» به جای وی زعامت مردم را به عهده گرفت. شهرستانی از ۱۲ سالگی به تألیف کتاب پرداخت. آثار به جا مانده از وی عبارت است از: آیات بینات؛ اصل الاصول (در تلخیص «فصول» شیخ محمدحسین اصفهانی)؛ تحقیق الادلة (در اصول فقه)؛ تریاق فاروق (در فرق میان شیخیه و متشرعه) و... . |
| | | |
− | ==نسب سید محمد علم الهدی==
| + | '''<I>۹. [[سید هبة الدین شهرستانی|سید هبةالدین شهرستانی]]</I>'''؛<ref> گلشن ابرار، ج ۲، ص ۶۸۷-۶۹۶.</ref> |
| | | |
− | بعضي از محققان نوشتهاند كه در عصر مهاجرت امامزادگان علوي، دو نفر از «سادات حسني» به كابل رفته و رايحه باغستان عترت را در آن سرزمين گسترانيدهاند:
| + | '''<I>۱۰. [[سید حسن صدر|سید حسن صدر موسوی]]</I>'''.<ref> همان، ج ۳، ص ۶۰۰-۶۰۸.</ref> |
| | | |
− | * 1. عبدالله اشتر بن محمد نفس الزّكيّه كه در آن شهر رحل اقامت افكند و نسل وي از فرزندش «محمد» باقي ماند.
| + | ==آثار و تألیفات== |
| | | |
− | * 2. ابراهيم بن محمد بن عبدالله بن حسن بن [[امام حسن]] عليهالسلام كه در آنجا جام شهادت نوشيد و نسلش منقرض شد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 6، ص 224 و 225.</ref>
| + | آیت الله سید محمد علمالهدی کابلی، عالم فاضلی بود و با این که از عدم بینایی رنج میبُرد، با حافظه قوی، اراده آهنین و پشتکار قابل تحسین، توانست قلل مرتفع علوم مختلف اسلامی را فتح کند. وی علاوه بر تخصص در علوم [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]]، در علم [[حدیث]] نیز تسلط کامل داشت. لازم به یادآوری است ایشان از [[مشایخ|مشایخ]] روایی آیت الله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]] محسوب میشود. [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت وی به آیت الله مرعشی، موجود است.<ref> المسلسلات، ج ۱، ص ۱۵۶، ج ۲، ص ۲۱۶.</ref> |
| | | |
− | يكي از خاندان سادات كابلي، خانواده سيد محمد علمالهدي نقوي كابلي است. گرچه در نسب وي اندكي اختلاف وجود دارد؛ عدهاي نسب او را به «جعفر زكيّ» فرزند [[امام هادی]] عليهالسلام میرسانند؛ اما خود وي با توجه به شجرهنامه خانوادگياش، نسبش را به «حسين» فرزند امام هادی علیهالسلام مرتبط میدانست و معتقد بود كه قبر جدش «حسين بن امام هادي علیهالسلام» در شهر همدان است. البته اين مطلب با ديدگاه گروهي كه زيارتگاه شهر همدان را محل دفن سر شاه سلطان حسين صفوي میدانند، سازگار نيست.ا</ref>. المسلسلات، ج 2، ص 215. به نقل از كتاب «جراب العلم والحكمة» للهمذاني.</ref>
| + | آیت الله سید محمد کابلی در علوم غریبه نیز تبحر کامل داشت. تخصص او در علوم غریبه بیشتر مربوط به این موارد بود: تسخیر، جفر، رمل، اوفاق، مثلثات، مربعات، جدول.<ref> المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵.</ref> |
| | | |
− | در يك كلام، نسب سيد محمد علمالهدي به يكي از فرزندان امام هادي علیهالسلام (جعفر زكيّ - حسين) میرسد.<ref> المسلسلات، ج 2، ص 215. به نقل از كتاب «جراب العلم والحكمة» للهمذاني.</ref> و اين نشان میدهد كه تمام سادات كابل از نسل محمد بن عبدالله اشتر بن محمد نفس الزكيه نيستند. | + | سید محمد علمالهدی در عرصه نگارش نیز از تلاش و جدیت فروگذار نبود و چون به علت نابینایی خودش نمیتوانست کتابت نماید، از بعضی شاگردانش کمک میگرفت و آنچه را که در نظر داشت، املاء میکرد. به این شکل او توانست کتابهای زیادی تألیف و تصنیف کند. از وی یک کتابِ چاپ شده به نام «دستور العمل» - مربوط به مسائل زنان - به یادگار مانده است. مهمترین آثار چاپ نشده وی عبارتند از: |
| | | |
− | ==تحصیلات سیدعلم الهدی نقوی==
| + | *۱. تجوید القرآن الکریم؛ |
| | | |
− | مادر سيد محمد كه بانوي مؤمن و فهيم بود، بعد از مرگ شوهرش سرپرستي و تربيت كودكش را به عهده گرفت. شش سال از تولد سيد محمد گذشت؛ در همين ايام، مرض «آبله» بسان هيولاي وحشتناك از راه رسيد و تعدادي از مردم شهر را مبتلا ساخت، يكي از آنها سيد محمد بود. سيد محمد و خانوادهاش كه در نهايت فقر و فاقه زندگي میكردند، اسير خشم آبله شدند. چند روز نگذشته بود كه سيد محمد بر اثر آبله بينائياش را از دست داد. يأس و نااميدي بر قلب كوچكش سايه افكند. مادر كه شاهد نابيناشدن فرزندش بود، صبورانه به جنگ روزگار شتافت. وي نه تنها بار سنگين فرزند نابينايش را تحمل كرد كه هرگز در اراده فولادينش سستي راه نيافت.<ref> همان؛ طبقات اعلام الشيعه، قسم سوم از جزء اول، (نقباء البشر في قرن الرابع عشر) [[آقا بزرگ تهرانی]]، ص 1285.</ref>
| + | *۲. تعلیقة علی الاقبال لابن طاووس؛ |
| | | |
− | از مكتب، مدرسه و اساتيد سيد محمد تا سن 12 سالگي اطلاعي در دست نيست. هنوز دوازده بهار از زندگي سيد محمد نگذشته بود كه مادرش قامت همت برافراشت و براي رشد و تربيت فرزندش، روش نيكو برگزيد. وي دغدغهاي جز تعليم و تربيت فرزندش نداشت. در اين مسير چه رنجها كه نكشيد و چه دردها كه به جان نخريد! او در امتداد همين انديشه، با چند نفر از ارحام و بستگانش جلاي وطن كرد و چون كبوتران مهاجر، خود را به سرزمين عشق و صفا، يعني عتبات عاليات رساند. كاروان دلباخته آنها در سال 1300 ق. در شهر مقدس [[سامرا]] فرود آمد و در آن مكان قدسي، رحل اقامت افكند. هنوز مدتي از اقامتشان در آن شهر نگذشته بود كه مادر مضطرب از تربيت فرزند، ديگر بار به انديشه شكوفايي فرزندش فرو رفت. او میخواست فرزندش يكي از عالمان عامل و فرزانگان جهان اسلام شود. اما چگونه؟ اين چيزي بود كه آن بانوي متدين را سخت به انديشه فرو برده بود. میدانست كه زني مهاجر و درماندهاي است و فرزندش نيز ضعيف و نابينا؛ اما وقار عالي و همت والا او را به نزد يكي از بزرگترين عالمان شهر كشاند. آن عالم فرزانه، آیت الله «ميرزا محمدحسن شيرازي» رهبر «تحريم تنباكو» بود.
| + | *۳. تعلیقة علی منهج المقال للاسترآبادی؛ |
| | | |
− | مادر سيد محمد با اصرار زياد از وي خواست تا براي فرزندش استادي معين كند و او را در تربيت ديني فرزندش ياري رساند. ميرزاي شيرازي نيز وقتي پافشاري آن زن دلسوز و آگاه را مشاهده كرد، از بين شاگردانش استاداني براي تربيت سيد محمد برگزيد. تحصيلات مقدماتي سيد محمد از همان جا آغاز شد.
| + | *۴. تنبیه الغافلات، فی الاخبار الراجعة الی النّساء (در بیان خصال نیک و بد زنان)؛ |
| | | |
− | وي كه تربيت شده چنين زن مؤمنهاي بود، از موقعيت بدست آمده به نحوي شايسته سود جست و با جديت تمام، عاشقانه و صبورانه در جستجوي كيمياي علم پرداخت. در اندك زماني علوم مقدماتي را فراگرفت و در پي كسب مراتب بالاي علم و [[عرفان]] آماده شد. </ref> المسلسلات، ج 2، ص 215؛ نقباءالبشر في قرن الرابع عشر، ص 1275.</ref> طولي نكشيد كه اندوختههاي او بالا رفت و ديگر درياي علم و عرفان سامرا برايش كوچكي مینمود. او بعد از 14 سال اقامت در آن شهر به فكر درياي ديگري از علم و عرفان كه توان سيراب ساختن ذهن جويا و فكر خلاق او را داشته باشد، افتاد.<ref> المسلسلات، ج 2، ص 215؛ نقباءالبشر في قرن الرابع عشر، ص 1275.</ref>
| + | *۵. حقوق الإخوان؛ |
| | | |
− | ==ويژگيهاي اخلاقي سید محمد==
| + | *۶. درایة الحدیث؛ |
| | | |
− | '''<I>1. حافظه زياد و دل بيدار:</I>'''
| + | *۷. الکشکول؛ |
| | | |
− | خداوند بيهمتا، سرنوشت سيد محمد را چنين رقم زده بود كه در كودكي چشمان ظاهرياش را از او بگيرد و در عوض چشمان دل و قلب او را بيدار سازد. سيد محمد با چشم سر، چيزي را نمیديد اما با چشم دل به حقايق آگاه میشد و روز به روز رازهاي ناگفته و اسرار ناشنيده برايش كشف میگرديد و به اين شكل، او به يكي از معجزات پروردگار متعال تبديل شده بود. حافظهاش به حدي قوي و دقيق بود كه با يك بار خواندن آيات و روايات، همه را ضبط میكرد. ذكاوتش عجيب و فراستش نمونه روزگار بود. استادانش درس را برايش ارائه میكردند و او به خوبي همه آنها را در همان بار اول، حفظ میكرد.
| + | *۸. محاسبة النفس.<ref> المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۶؛ الاجازات الکبیره، ص ۹۶ و ۹۷.</ref> |
| | | |
− | وي در حفظ و سرعت انتقال مطالب، قدرت خارقالعادهاي داشت. حافظ كل [[قرآن كريم]]، صحيفه كامله سجاديه، هزاران حديث مسند، قصايد و رجزهاي بسيار بود. به همين جهت از همسالانش پيشي گرفته بود و در زمان اندك، زبانزد خاص و عام شده بود.(12)
| + | لازم به یادآوری است که سید محمد کابلی، علاوه بر تألیف کتابهای فوق، کتاب ارزشمند «[[جمال الأسبوع (کتاب)|جمال الاسبوع]]» [[سید بن طاووس|سید ابن طاووس]] را بعد از حاشیه و تعلیقه در سال ۱۳۳۰ ق. منتشر کرده است. در حاشیه این کتاب در مورد سید محمد علمالهدی آمده است: «... سیدٌ سند و عالمٌ معتمد فخرالسادة و منبع السعادة آقای سید علمالهدی النقوی النجفی...».<ref> جماع الاسبوع، سید بن طاووس، منشورات الرضی، قم، ۱۳۳۰ ق. حاشیه ص ۶؛ الاجازات الکبیره، ص ۹۶.</ref> |
| | | |
− | در اين مورد، آیت الله مرعشي نجفي مینويسد: «...ولعمري كان أظهر مظاهر قدرة الباري جلّ شأنه؛ ...به جانم قسم! وي از روشنترين مظاهر قدرت خداوند متعال بود».<ref> المسلسلات، ج 2، ص 216.</ref> | + | در پایان این بخش، ذکر دو نکته شایان توجه است: |
| | | |
− | '''<I>2. همت و پشتكار:</I>'''
| + | *۱. بر اساس وصیت آیت الله سید محمد علمالهدی کابلی، آثارش به کتابخانه [[مدرسه فیضیه|مدرسه فیضیه]] [[قم]]، منتقل و [[وقف]] شده است. |
| | | |
− | سيد محمد علمالهدي از كودكي با انبوهي از مشكلات و گرفتاريهاي مالي و جسمی روبرو بود. به همين جهت به حد كافي پخته و آب ديده شده بود. قدر عافيت را میدانست و به نحوي شايسته از استعدادش بهره میبرد. نابينايي، مانع اراده قوي و عزم راسخ او نشد. وي همچنان در جهت فتح قلل علم و دانش پيش رفت. احاطه كامل وي به علوم عقلي و نقلي، فراگيري علوم غريبه و نيز تأليف و تدوين چندين كتاب ارزشمند، گوياي اين تلاش چشمگير و پشتكار خستگيناپذير وي میباشد.
| + | *۲. از آنجایی که مرحوم سید محمد علمالهدی نابینا بود، مکاتبات و تألیفات وی را مینوشتهاند. دقت در نامههایی که به آیت الله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]] فرستاده، این مطلب را به خوبی نشان میدهد زیرا هر یک از این نامهها، با دست خط جدید نوشته شده است. |
| | | |
− | مرا اين زندگاني قيد و بند است × وگرنه همت من بس بلند است
| + | ==فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی== |
| | | |
− | همه اسباب دنيا گر بداني × به نزد اهل دانش ريشخند است.
| + | سید محمد علمالهدی کابلی بعد از طی مراحل علوم و شناخت طرق [[عرفان]] و سلوک، از [[نجف]] اشرف به [[ایران|ایران]] هجرت کرد. سال هجرت او روشن نیست؛ ولی شواهد بر این نکته تأکید دارند که بعد از رحلت استادش [[سید مرتضی کشمیری|سید مرتضی کشمیری]] (۱۳۲۳ ق) اتفاق افتاده باشد. وی بعد از ورود به ایران، در دیار عراق عجم که به سلطان آباد (اراک) معروف بود، اقامت گزید. از آنجایی که از [[تزکیه نفس|تزکیه نفس]] و روحیه قوی عرفانی و اخلاقی بهرهمند بود؛ در کمترین مدت در بین مردم شهرت یافت و با انجام وظایف دینی و تبلیغی، از محبوبیت خاصی برخوردار شد. رفتار و کردار شایستهاش جاذبهای در او به وجود آورد که همگان، عاشق سیمای جذاب و سیر و سلوکش شدند. |
| | | |
− | '''<I>3. محبت به خاندان عترت علیهمالسلام:</I>'''
| + | در آن روزگار که آیت الله سید محمد علمالهدی در اراک زندگی میکرد؛ مرجع عالیقدر جهان [[تشیع]]، [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حائری یزدی]]، نیز در آنجا بسر میبرد. سید محمد علمالهدی بارها به محضر آن عالم وارسته رسیده بود. آیت الله حائری یزدی نیز از فضل و کمال وی به خوبی اطلاع داشت؛ به همین جهت او را به عنوان وکیل خود در شهر «ملایر» فرستاد. شخصیت ممتاز و تلاشهای خستگیناپذیر سید محمد علمالهدی، ملایر و مردمان آن را نیز سیراب ساخت و با سیر و سلوک [[زهد|زاهدانه]]، باعث جلب و جذب مردم شده بود.<ref>نقباءالبشر...، ص ۱۲۷۶؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵.</ref> |
| | | |
− | وي كه خود از سلاله خاندان پيامبر صلي الله و عليه و آله و سلم بود؛ قدر و ارزش اين نعمت الهي را میدانست و پيوسته در جهت مستدل ساختن شجرهنامه خويش و ديگران، میكوشيد. از بارزترين تلاشهاي وي در اين مورد، مكاتبه چندين نامه با آیت الله مرعشي نجفي است. علاوه بر اين، وي در رديف ارادتمندان خاندان پيامبر صلي الله و عليه و آله و سلم قرار داشت. به اهل بيت و بازماندگان آنان - [[سادات]] - احترام زياد قائل بود. از نشانههاي اين عشق سوزان، برخورد وي با آیت الله مرعشي نجفي است؛ با اين كه وي در رديف شاگردانش، جاي داشت؛ احترام زياد قائل بود.
| + | سید محمد علمالهدی که وکالت زعیم [[حوزه علمیه]]، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی را به عهده داشت، وارد شهر ملایر شد. وی در بدو ورود با استقبال پرشور مردم مواجه گردید. مردم ملایر او را چون نگینی دربر گرفتند. از آنجایی که وی عالمی موجه و سالکی بیمدعا بود، به پیرامونش حلقه دوانیدند و در کمترین زمان ممکن، نام و آوازه سید محمد علمالهدی در افق شهر ملایر به درخشش درآمد. آن سید بزرگوار نیز از این شور و شیدایی مردم به خوبی استفاده کرد و با سعی و پشتکار عجیبی که داشت؛ آستین همت بالا زد و خدمات ارزندهای در عرصههای [[فرهنگ]] و اجتماع، به ثمر رساند. |
| | | |
− | مرحوم علمالهدي حدود هفت نامه خطاب به آیت الله مرعشي نجفي نگاشته است. جملات سرآغاز اين نامهها، انسان را به شگفت میآورد! وي وقتي میخواهد آیت الله مرعشي نجفي را خطاب كند، میگويد: «السلام عليك يابن رسول الله و علي آبائك المعصومين المظلومين...؛ مولاي و ابن مولاي...؛ مولاي من!...» و نيز وقتي میخواهد در پايان نامههايش امضاء كند، مینويسد: «...الأحقر علمالهدي النقوي بقربانت؛ و...».<ref> همان، ص 217-229.</ref>
| + | از مهمترین وظایف او، ارشاد و تبلیغ مردم بود. وی به مسائل [[شرع|شرعی]] مردم اهمیت زیاد قائل بود. نمازهای جماعتش همیشه برقرار بود. در حل اختلافات مردم، کوتاهی نمیکرد. در امور حِسبیه و عقود اسلامی، یار و راهنمای مردم بود. |
| | | |
− | به راستي كسي كه به فروعات آن [[شجره طیبه]] اين گونه احترام قائل است، به شخص آن ستارگان هدايت و پاكي چگونه عشق خواهد ورزيد؟ و اين، به خوبي ميزان عشق و علاقه مرحوم علمالهدي را نسبت به خاندان عترت و سادات نشان میدهد. | + | از همه اینها مهمتر، حلقههای درسی آن خدمتگزار دلسوز شگفت مینمود. وی به تعلیم و تربیت افراد، اهمیت زیاد قائل بود. عدهای از فضلا و مشتاقان علوم [[اهل بیت]] علیهمالسلام در درسهایش حاضر میشدند و از خرمن علم و دانشش بهرهها میگرفتند. با این که نابینا بود، مسائل مشکلِ علوم و فنون مختلف را به شاگردانش القاء میکرد و به این شکل، شاگردان برجستهای تحویل جامعه اسلامی داد.<ref> نقباءالبشر...، ص ۱۲۷۶؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵.</ref> |
| | | |
− | '''<I>4. زهد و عبادت:</I>'''
| + | ==ویژگیهای علمی و اخلاقی== |
| | | |
− | اصولاً رسيدن به چنان مقام علمی و معنوي بدون زهد، تقوا و عبادت خالق متعال، امكانپذير نيست. كساني كه در طول تاريخ به افتخاراتي دست يافتهاند؛ در سايه همين ويژگي است. آيا امكان دارد كه فرد فقير و نابينا بدون عنايات پروردگار، به مقام و منزلت علمی و عرفاني آن گونه، دست يازد؟
| + | '''<I>۱. حافظه زیاد و دل بیدار:</I>''' |
| | | |
− | در همين مورد، حضرت آیت الله مرعشي نجفي مینويسد: «...و كان ينزل في بعض رحلاته بدارنا ضيفاً لنا، و رأيتُ لياليه ساهرة و ساعاته مشغولة بالتبتل والانابة والتهجد والاستغفار، و شاهدتُ منه بعيني كرامات و عجائب و ليس المقام محلّ ذكرها؛<ref> همان، ص 216؛ الاجازات الكبيره، [[آیت الله مرعشی نجفی]]، ص 97.</ref>... وي در بعضي از سفرهايش به منزل من میآمد و مهمان میشد. مشاهده میكردم كه شبها بيدار و ساعتها مشغول توبه، تهجد و استغفار است. با چشمان خودم، كرامتها و عجايبي از او ديدم كه مجال ذكر آنها نيست». | + | خداوند بیهمتا، سرنوشت سید محمد را چنین رقم زده بود که در کودکی چشمان ظاهریاش را از او بگیرد و در عوض چشمان دل و قلب او را بیدار سازد. سید محمد با چشم سر، چیزی را نمیدید اما با چشم دل به حقایق آگاه میشد و روز به روز رازهای ناگفته و اسرار ناشنیده برایش کشف میگردید. حافظهاش به حدی قوی و دقیق بود که با یک بار خواندن [[آیه|آیات]] و روایات، همه را ضبط میکرد. ذکاوتش عجیب و نمونه بود؛ استادانش درس را برایش ارائه میکردند و او به خوبی همه آنها را در همان بار اول، حفظ میکرد. به همین جهت از همسالانش پیشی گرفته بود و در زمان اندک، زبانزد خاص و عام شده بود. آیت الله العظمی [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]] در وصف استاد خویش چنین آورده است: «این سید جلیل القدر، از نوابغ زمان و عجایب روزگار در حفظ و سرعت انتقال بود. در حفظ ضربالمثل بود. حافظ کل [[قرآن کریم]]، [[صحیفه سجادیه (کتاب)|صحیفه کامله سجادیه]]، رجزها و قصیدههای زیاد بود. دهها هزار [[حدیث مسند|حدیث مسند]] (غیر از [[حدیث مرسل|مرسل]]) را حفظ داشت. به جانم قسم! وی از روشنترین مظاهر قدرت خداوند متعال بود. بارها در محضرش شرفیاب شدم و از انفاس قدسی و برکاتش استفاده کردم. او از کسانی بود که به من در خواندن دعای سیفی اجازه داد...».<ref> المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵ و ۲۱۶؛ الاجازات الکبیره، ص ۹۷.</ref> |
| | | |
− | مرا هر شب هزاران آه باشد × هزاران سوز دل همراه باشد
| + | '''<I>۲. همت و پشتکار:</I>''' |
| | | |
− | هر آن كس را كه سوزي نيست در سر × به نزد عارفان، گمراه باشد
| + | سید محمد علمالهدی از کودکی با انبوهی از مشکلات و گرفتاریهای مالی و جسمی روبرو بود. به همین جهت به حد کافی پخته و آب دیده شده بود. قدر عافیت را میدانست و به نحوی شایسته از استعدادش بهره میبرد. نابینایی، مانع اراده قوی و عزم راسخ او نشد. وی همچنان در جهت فتح قلل علم و دانش پیش رفت. احاطه کامل وی به علوم عقلی و نقلی، فراگیری علوم غریبه و نیز تألیف و تدوین چندین کتاب ارزشمند، گویای این تلاش چشمگیر و پشتکار خستگیناپذیر وی میباشد. |
| | | |
− | نشايد دلبري را جز دلي پاك × اگر چه صورتي چون ماه باشد.
| + | '''<I>۳. محبت به خاندان عترت علیهمالسلام:</I>''' |
| | | |
− | ==سفر سید به نجف==
| + | وی که خود از سلاله خاندان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله و علیه و آله بود؛ قدر و ارزش این نعمت الهی را میدانست و پیوسته در جهت مستدل ساختن شجرهنامه خویش و دیگران، میکوشید. از بارزترین تلاشهای وی در این مورد، مکاتبه چندین نامه با آیت الله مرعشی نجفی است. علاوه بر این، وی در ردیف ارادتمندان خاندان پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم قرار داشت. به اهل بیت و بازماندگان آنان - [[سادات]] - احترام زیاد قائل بود. از نشانههای این عشق سوزان، برخورد وی با آیت الله مرعشی نجفی است؛ با این که وی در ردیف شاگردانش، جای داشت؛ احترام زیاد قائل بود. |
| | | |
− | آیت الله سيد محمد علمالهدي نقوي كابلي كه از تشنگان علوم آل محمد صلي الله و عليه و آله و سلم و از پويندگان راه [[حكمت]] و سعادت بود؛ در سال 1314 ق. آهنگ سفر كرد. او با زائرين حرم علوي همراه شد و خودش را به بزرگترين دانشگاه شيعه، يعني [[نجف]] اشرف رساند و بعد از [[طواف]] حرم مولايش [[امام علی]] علیهالسلام به نزد عالمان نامدار: شيخ المحدثين، «علامه حاج ميرزا حسين نوري» و جمال السالكين «سيد مرتضي كشميري» شتافت و به بهرهگيري از خرمن علم و فضل آن دو پرداخت. روز به روز تقربش نزد آن دو زياد میشد و در كمترين زمان از شاگردان خصوصي و ملازمان امين آن دو به حساب آمد.<ref> المسلسلات، ج 2، ص 215؛ الاجازات الكبيره، ص 97.</ref>
| + | '''<I>۴. زهد و عبادت:</I>''' |
| | | |
− | ==ازدواج سید محمد علم الهلدی==
| + | آیت الله مرعشی نجفی در این رابطه مینویسد: «... وی در بعضی از سفرهایش به منزل من میآمد و مهمان میشد. مشاهده میکردم که شبها بیدار و ساعتها مشغول [[توبه]]، [[تهجد]] و [[استغفار]] است. با چشمان خودم، کرامتها و عجایبی از او دیدم که مجال ذکر آنها نیست».<ref> همان، ص ۲۱۶؛ الاجازات الکبیره، آیت الله مرعشی نجفی، ص ۹۷.</ref> |
| | | |
− | از ديگر مشكلات سيد محمد علمالهدي، تشكيل خانواده بود. اينك بعد از سالها تلاش مستمر در كسب علوم و [[معارف اسلامی]]، زمان آن رسيده بود كه وي با انجام اين سنت نبوي به مرحله بالاتري از تكامل گام نهد. او براي حل اين مشكل از استادان خود ([[محدث نوری]] و سيد مرتضي كشميري) كسب تكليف نمود. سرانجام با راهنمايي و كوشش آن دو، با دختر خانواده ثروتمندي ازدواج كرد.
| + | ==وفات == |
| | | |
− | پدر آن بانو يكي از بانفوذترين تاجران شهر بود. همسر سيد محمد با پذيرش تقاضاي شوهرش ثابت كرد كه از زنان آگاه، مؤمن و فداكار است. او به خوبي از مشكلات ازدواج با مرد مهاجر و بي بضاعت آگاه بود؛ و با به جان خريدن و تحمل آن همه مشكل، از لذتهاي مادي و دنيايي گذشت و از ثروت و سرمايه خانوادهاش چشم پوشيد و با اين عمل خداپسندانه به تمام دوشيزگان جهان درس فراموش نشدني داد. اين میتواند سرمشق آنهايي باشد كه در ازدواجها، فضايل و كمالات انساني را ناديده میگيرند و براي دستيابي به خواهشهاي نفساني و با امتيازطلبيهاي ظاهري، اخلاق و معنويات را لگدكوب میسازند.
| + | مرحوم آیت الله سید محمد علمالهدی کابلی در اوائل [[ماه محرم|محرم]] سال ۱۳۶۸ ق. دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش به [[قم]] منتقل شد و در قبرستان نو دفن گردید. یار وفادار و شاگرد برجستهاش، آیت الله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]]، امورات [[کفن|کفن]] و [[دفن]] ایشان را به عهده گرفت. |
| | | |
− | در يك جمله میتوان نتيجه گرفت كه طبع بلند و اراده قوي، از مهمترين ويژگيهاي آن بانوي فداكار بود. وي باايمان و اختيار، از نفايس و اموال خانه پدرش گذشت. در حالي كه در اقيانوسي از حيا و عفت غوطهور بود، به زندگي سالكانه روي آورد و به درآمد اندك شوهرش قناعت ورزيد.<ref> نقباءالبشر في قرن الرابع عشر، ص 1257.</ref>
| + | ==پانویس== |
− | | |
− | شايان ذكر است كه سيد محمد علمالهدي در يكي از نامههاي خود به آیت الله مرعشي نجفي، از فرزندش «محمد» كه ملقب به «نورالهدي» بوده سخن به ميان آورده است.<ref> المسلسلات، ج 2، ص 26.</ref> از ديگر بازماندگان آن زوج مؤمن و باصفا، اطلاعي در دست نيست ولي قرائن و شواهد گواهي میدهند كه فرزندان ديگري نيز به يادگار گذاشته باشند.
| |
− | | |
− | ==زندگی علم الهدی کابلی==
| |
− | | |
− | زندگي سيد محمد علمالهدي كابلي آميختهاي از كرامات و اتفاقات باورنكردني است. يكي از آنها، كرامت شگفتانگيزي است كه هم بيانگر نفس پاك و مقام عرفاني او است و هم مرتبه عالي زهد و كمال استادش سيد مرتضي كشميري.
| |
− | | |
− | آیت الله مرعشي نجفي میگويد: «هنوز مرحوم سيد مرتضي كشميري رحلت نكرده بود كه شنيدم سيد محمد علمالهدي در اوائل ازدواجش دچار فقر و تنگدستي میشود؛ ناگزير مشكل را با استادش سيد مرتضي كشميري در ميان میگذارد. ايشان كيسه كوچكي به سيد محمد علمالهدي میدهد كه حاوي سكه رايج آن زمان بود. سيد محمد كيسه را در جيبش میگذارد و براي خريد مايحتاج زندگي، روانه بازار میشود. بعد از خريد در حالي كه هنوز مقداري از سكهها باقي مانده است، به خانه برمیگردد و باقي مانده سكهها را زير جانمازش میگذارد.
| |
− | | |
− | روز دوم نيز به بازار میرود و هر چه دلش میخواهد، میخرد و باقي مانده سكهها را زير جانمازش میگذارد. اين روند 24 يا 25 روز (ترديد از راوي است) میگذرد و سكهها تمام نمیشود. روز آخر، همسرش میپرسد: اين چه پولي است كه هر چه خرج میكني، تمام نمیشود؟! سيد محمد به ناچار جريان را به همسرش تعريف میكند. سپس جانمازش را بر میدارد، اثري از سكههايي كه با دست خود در آنجا گذاشته بود، نمیبيند. به محضر استادش سيد مرتضي كشميري میشتابد.
| |
− | | |
− | قبل از آن كه چيزي بگويد، استاد خطاب به او میگويد: «اي سيد علم! شايسته است كه بعضي از عادات نيك را از حيوانات بياموزيم. به مرغ بينديش، تخمهاي آن خيلي باارزش نيست؛ اما وقتي تخم میگذارد، با علائم و اشاره - نه به ديگران - كه به صاحبش میفهماند تخم گذارده است. همين طور صدف؛ در فصل باران روي آب دريا قرار میگيرد. با ولع تمام قطرههاي باران را در بطن خود پنهان میكند. آنگاه به قعر دريا فرو رفته و در عمق دريا، در لابهلاي گِلها و شنها جاي میگيرد. به طوري كه غواصان چيرهدست هم به آساني نمیتوانند به آن و گوهري كه در بطن خود دارد، دست يابند؛ مگر با سختي و مشكلات طاقت فرسا».<ref> نقباء البشر، ص 1275 و 1276.</ref>
| |
− | | |
− | سيد محمد علمالهدي از سخنان استاد میفهمد كه بايد جريان شگفتانگيز سكهها را پنهان میكرد.
| |
− | | |
− | فيض روحالقدس را باز مدد فرمايد × ديگران هم بكنند آنچه مسيحا میكرد.
| |
− | | |
− | در همين راستا، جناب آقا سيد علي نقي كشميري فرزند صاحب كرامات، حاج سيد مرتضي كشميري از سيد محمد علمالهدي نقل میكند كه فرمود: «در اوقات اقامت در [[نجف]] اشرف براي تحصيل علوم دينيه مدتي از جهت معيشت سخت در فشار بودم تا اين كه روزي براي تدارك نان و خوراك عيال هيچ نداشتم. از خانه بيرون رفتم و با حالت حيرت، وارد بازار شدم. چند مرتبه از اول تا آخر بازار رفت و آمد كردم به كسي نيز اظهار حال خود ننمودم. پس با خود گفتم: زشت است در بازار اين طور آمد و شد كردن! لذا از بازار خارج شده، داخل كوچه شدم تا نزديك خانه حاج سعيد، سيد مرتضي كشميري اعلي الله مقامه را ديدم. به من كه رسيد، ابتدا فرمود: «تو را چه میشود؟ جدت [[امیرالمومنین]] علیهالسلام نان جو میخورد و گاهي دو روز هيچ نداشت!» پس مقداري گرفتاريهاي آن حضرت را بيان كرد و مرا تسليت داد و فرمود: «صبر كن، البته فرج میشود و بايد در نجف زحمت كشيد و رنج برد» سپس چند فلس (پول رايج آن زمان) در جيبم ريخت و فرمود: «آن را شماره نكن و به كسي هم خبر مده و از آن هر چه خواهي، خرج كن».
| |
− | | |
− | پس ايشان رفتند و من آمدم بازار و از آن پول، نان و خورش گرفته به منزل بردم. تا چند روز از آن پول نان و خورش میگرفتم. با خود گفتم: حال كه اين پول تمام نمیشود و هر وقت دست در جيب میكنم، پول موجود است؛ خوبست بر عيال توسعه دهم. پس در آن روز گوشت خريدم. عيالم گفت: معلوم میشود كه برايت فرج شده؟! گفتم: بله. گفت: پس مقداري پارچه براي لباس ما تدارك كن. بازار رفتم و از بزّازي مقداري پارچهاي كه خواسته بودند، گرفتم و دست در جيب كرده، مقداري وجه بيرون آورده، جلوش گذاردم و گفتم: آنچه قيمت پارچهها میشود، بردار؛ و اگر كسري دارد تا بدهم. پولها را شمرد، مطابق با طلب او بود و بيش از يك سال، حال من چنين بود كه همه [[روزه]] به مقدار لازم از آن پول خرج میكردم و به كسي هم اطلاع ندادم تا اين كه روزي براي شستن، لباس را بيرون آوردم. غفلت كردم از اين كه پول را از جيب خارج كنم. از خانه بيرون رفتم. پس موقع شستن لباس، يكي از فرزندانم دست در جيب كرده، آن پول را بيرون آورده و آن را به مصرف مخارج همان روز رساند تا تمام شد».<ref> داستانهاي شگفت، شهيد دستغيب، ص 187، (داستان 84).</ref>
| |
− | | |
− | ==علوم سید==
| |
− | | |
− | آیت الله سيد محمد علمالهدي كابلي، عالم فاضلي بود كه علوم مختلف اسلامی را طي 80 سال عمر بابركت، فراگرفت. وي با اين كه از عدم بينايي رنج میبُرد، با حافظه قوي، اراده آهنين و پشتكار قابل تحسين، توانست قلل مرتفع علوم مختلف اسلامی را فتح كند. وي علاوه بر تخصص در علوم [[فقه]] و [[اصول]] در علم [[حديث]] نيز تسلط كامل داشت و با اجازه روايت به شاگرد برجستهاش، حضرت آیت الله العظمی مرعشي نجفي، مرتبه تخصصش در اين فن را به نمايش گذاشت. وي در علوم غريبه نيز تبحر كامل داشت. تخصص او در علوم غريبه بيشتر مربوط به موارد ذيل است كه اجمالاً اشاره میشود:
| |
− | | |
− | تسخير، جفر، رمل، اوفاق، مثلثات، مربعات، جدول و...<ref> المسلسلات، ج 2، ص 215.</ref>
| |
− | | |
− | ==استادان نامآورایشان==
| |
− | | |
− | سيد علمالهدي كابلي، علوم گوناگون را از استادان برجسته و ذي فنون فراگرفته بود.<ref> همان، ج 2، ص 216؛ الاجازات الكبيره، ص 96 و 97.</ref> وي اساتيد متعددي داشت كه در اينجا شايسته است. نگاهي گذرا به زندگي افتخارآميز برخي از آنان داشته باشيم:
| |
− | | |
− | '''<I>1. سيد مرتضي رضوي كشميري نجفي:</I>'''
| |
− | | |
− | سيد محمد علمالهدي در [[اخلاق]]، [[عرفان]]، [[تهذيب]] و تزكيه بيشتر متأثر از اين استاد فرزانه بود. جد وي «سيد كرمالله رضوي كشميري» از [[قم]] براي ترويج دين مقدس اسلام به كشمير مهاجرت كرد. فرزندانش در كشمير ساكن شدند؛ يكي از فرزندان وي پدر «سيد مرتضي كشميري» يعني «سيد مهدي» بود. سيد مرتضي در سرزمين سرسبز كشمير، چشم به جهان گشود. بعد از طي مراحل مقدماتي و در اوائل جواني به عتبات عاليات سفر كرد. و در حلقات درسي آيات عظام: «شيخ محمدحسين كاظمي»، «ميرزا حسين خليلي» و «شيخ زينالعابدين مازندراني» در [[نجف]] اشرف و [[كربلا]]ي معلي حضور يافت. وي از عالمان جامعي بود كه در علم و عمل ممتاز و برجسته بود. علاوه بر كسب علوم، به تهذيب و تزكيه نفس نيز پرداخته بود. استاد اخلاق وي «مولا حسين قلي همداني» بود. وي بعد از رحلت استادش به تدريس پرداخت. در جلسات درسي فقه، اصول و اخلاقش تعدادي از علماي فاضل شركت میكردند.
| |
− | | |
− | از وي تأليفاتي در فقه و اصول و رجال باقي مانده است. از جمله آنها كتاب «إعلام الاعلام» در علم رجال میباشد. وي در 13 [[شوال]] 1323 ق. در شهر [[كاظمين]] وفات كرد. جنازهاش را به كربلا آوردند و در حجره معروف به «كابليه»<ref> حجرهاي در سمت غربي حرم مطهر [[امام حسين]] علیهالسلام و در سمت راست باب زينبيه.</ref> دفن كردند.<ref> الاجازات الكبيره، ص 432.</ref>
| |
− | | |
− | سيد محمد علمالهدي كابلي در اخلاق، عرفان، تهذيب و تزكيه بيشتر متأثر از اين استاد گرانقدر بود؛ به همين جهت، مرگ وي برايش سخت آمد و بعد از مدتي با عتبات عاليات وداع كرد.
| |
− | | |
− | '''<I>2. حاج ميرزا حسين نوري:</I>'''
| |
− | | |
− | [[محدث نوری]] در 18 [[شوال]] 1254 ق. در روستاي «يالو» از توابع شهرستان «نور» استان «مازندران» به دنيا آمد. در 14 و 15 سالگي با فقيه فرهيخته «ملا محمدعلي محلاتي» آشنا و از محضر وي استفاده كرد. هر دو جهت نسخهبرداري از نسخههاي نفيس و كتابهاي ناياب و نيز سير و سلوك، به نقاط مختلف ايران، [[عراق]] و [[حجاز]] سفر كردند. مهمترين اساتيد وي عبارتند از آيات عظام:
| |
− | | |
− | * 1. ملا محمدعلي محلاتي (1232-1306 ق)؛
| |
− | | |
− | * 2. شيخ عبدالرحيم بروجردي (متوفی 1306 ق)؛
| |
− | | |
− | * 3. شيخ العراقين، عبدالحسين تهراني (متوفی 1286 ق)؛
| |
− | | |
− | * 4. [[شیخ مرتضی انصاری]] (1214-1281 ق).
| |
− | | |
− | از محدث نوري آثاري زياد برجاي مانده است؛ مهمترين آنها عبارتند از: مستدرك الوسايل و مستنبط المسائل (در 19 جلد)؛ جنّةالمأوي؛ مواقع النّجوم؛ لؤلؤ و مرجان؛ شاخه طوبي؛ نجم الثّاقب؛ معالم العبر؛ ميزان السماء؛ كلمه طيبه و بدر مشعشع.
| |
− | | |
− | وي در شب چهارشنبه، 27 [[جمادی الثانی]] سال 1320 ق. در 66 سالگي از دنيا رفت و در يكي از ايوانهاي حرم [[امام علی]] علیهالسلام در [[نجف]] اشرف دفن گرديد.<ref> گلشن ابرار، ج 1، ص 410-418.</ref>
| |
− | | |
− | '''<I>3. سيد ميرحامد حسين نقوي لكهنوي:</I>'''
| |
− | | |
− | وي از دانشمندان بنامی است كه در سال 1246 ق. در شهر لكهنو هندوستان چشم به جهان گشود. نام پدرش سيد محمد بن سيد حامد حسين مولوي لكهنوي نيشابوري بود. سيد ميرحامد حسين از اكابر متكلمين اماميه و از اعاظم علماي [[شيعه]] محسوب میشود.<ref> شرح حال سيد ميرحامد حسين نقوي لكهنوي در كتابهاي: اعيان الشيعه، علامه سيد محسن امين؛ الذريعه (طبقات اعلام الشيعه)، آقا بزرگ تهراني؛ اختران تابناك، [[محدث محلاتی]]، فوائد الرضويه، [[محدث قمی]]؛ گنجينه دانشمندان، شيخ محمدشريف رازي؛ گلشن ابرار، پژوهشكده باقرالعلوم علیهالسلام آمده است.</ref>
| |
− | | |
− | از برجستهترين آثار وي، كتاب مشهور و ارزشمند «عبقات الانوار» میباشد كه در رد كتاب «تحفة اثنی عشريه» از عبدالعزيز دهلوي، نگاشته شده است. دهلوي از ناصبيهاي ضد شيعه بود؛ وي كتابش را در دوازده باب تدوين كرد و يك باب آن را بر رد فضايل حضرت علي علیهالسلام و ديگر مشعلداران خاندان عصمت و طهارت اختصاص داد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 23-25.</ref>
| |
− | | |
− | سيد ميرحامد حسين براي نوشتن كتاب عبقات، رنجهاي بسيار و زحمات بيشماري كشيد. در همين راستا، داستان شگفتانگيزي كه از آیت الله العظمی مرعشي نجفي نقل شده، بيانگر ميزان تلاش و فداكاري او است كه در جهت معرفي و شناساندن چهرههاي تابناك امامان معصوم علیهمالسلام از خود نشان داده است.<ref> همان، ص 24 و 25.</ref> وي سرانجام بعد از مدتها تحقيق و تدريس علوم اسلامی در سال 1306 ق. چشم از جهان فروبست.
| |
− | | |
− | '''<I>4. شيخ الشريعه اصفهاني:</I>'''
| |
− | | |
− | آیت الله العظمی حاج فتحالله فرزند محمدجواد اصفهاني، معروف به «شريعت» در سال 1266 ق. متولد شد و بعد از سالها زندگي پرافتخار و انجام خدمات علمی و ديني در سال 1339 ق. رحلت كرد. وي بعد از فوت آیت الله العظمی سيد محمدكاظم يزدي در [[نجف]] اشرف به عنوان مرجع مطلق [[شيعه]] شناخته شد. در فقه، اصول، رجال، تفسير و كلام از مجتهدين بنام و كاوشگر برجسته جهان تشيع به حساب میآمد. از مهمترين آثار ماندگار وي موارد زير میباشد:
| |
− | | |
− | * 1. التفصيل في الجلودين السباع؛
| |
− | | |
− | * 2. ارث الزوجة؛
| |
− | | |
− | * 3. قاعدة الطهارة.<ref> همان، ص 264؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 471-477.</ref>
| |
− | | |
− | '''<I>5. شيخ محمد طه نجف:</I>'''
| |
− | | |
− | شيخ محمد طه نجف فرزند شيخ مهدي بن شيخ محمدرضا بن شيخ محمد بن المقدس الحاج نجف التبريزي الحكم آبادي در سال 1241 ق. از دامن مادر مؤمنهاش - دختر شيخ حسين بن محمد نجف كبير - چشم به جهان گشود. وي عالم وارسته، فقيه، اصولي، اديب شاعر و رجالي عالي مقامی بود كه سالها به تدريس، تحقيق و خدمترساني به جامعه اسلامی مشغول بود. وي علوم و فضائل را از اساتيد زير آموخته بود:
| |
− | | |
− | * 1. شيخ محسن خنفر؛
| |
− | | |
− | * 2. سيد حسين كوهكمري؛
| |
− | | |
− | * 3. [[شیخ مرتضی انصاری]]؛
| |
− | | |
− | * 4. شيخ عبدالرضا طفيلي نجفي؛
| |
− | | |
− | * 5.سيد حسين طباطبايي آل بحرالعلوم و...
| |
− | | |
− | وي كه در تقوا، ورع، زهد و عبادت نمونه روزگار بود؛ شاگردان بسياري تحويل جامعه تشيع داد و جماعتي از علما و بزرگان شيعه از خرمن پرفيض علم و كمالش بهرهمند شدند كه مهمترين آنها عبارتند از:
| |
− | | |
− | * 1. شيخ حسن (نجل صاحب جواهر)؛
| |
− | | |
− | * 2. سيد محمدسعيد حبوبي؛
| |
− | | |
− | * 3. شيخ جعفر بدري نجفي؛
| |
− | | |
− | * 4. سيد عدنان الغريفي؛
| |
− | | |
− | * 5. سيد محمد كاشي حائري؛
| |
− | | |
− | * 6. شيخ علي (حفيد [[صاحب جواهر]])؛
| |
− | | |
− | * 7. شيخ محمدحسن سميسم؛
| |
− | | |
− | * 8. سيد محمد علمالهدي نقوي كابلي.
| |
− | | |
− | وي علاوه بر تربيت شاگردان برجسته در زمينه تحقيق و تأليف نيز از افراد موفق میباشد. نام برخي از آثار قلمی وي عبارتند از:
| |
− | | |
− | * 1. الانصاف في مسائل الخلاف (تعليقه بر كتاب جواهرالكلام)؛
| |
− | | |
− | * 2. كتاب الزكاة (شرح زكاة الشرايع)؛
| |
− | | |
− | * 3. الدعائم في الاصول؛
| |
− | | |
− | * 4. غناء المحصلين؛
| |
− | | |
− | * 5. اتقان المقال في احوال الرجال؛
| |
− | | |
− | * 6. احياء الموات في احوال الرواة؛
| |
− | | |
− | * 7. رسالة في الحبوة؛
| |
− | | |
− | * 8. رسالة في التقيّة؛
| |
− | | |
− | * 9. رسالة في عقد النكاح المردّد بين الدّائم والمنقطع؛
| |
− | | |
− | * 10. رسالة في الاستظهار من الحيض؛
| |
− | | |
− | * 11. رسالة في المحدث بعد التيمّم عن الغسل؛
| |
− | | |
− | * 12. رسالة كشف الاستاد عن الخارج عن دارالاقامة في الاسفار؛
| |
− | | |
− | * 13. رسالة كشف الحجاب في الكر؛
| |
− | | |
− | * 14. رسالة فيمن ادرك ركعة من الوقت؛
| |
− | | |
− | * 15. رسالة في احوال جدّه شيخ حسين كبير؛
| |
− | | |
− | * 16. القواعد النجفية؛
| |
− | | |
− | * 17. حاشية الرّسائل؛
| |
− | | |
− | * 18. شرح منظومة بحرالعلوم.
| |
− | | |
− | شيخ محمد طه نجف بعد از سالها تدريس، تحقيق و خدمتگزاري به جامعه تشيع، سرانجام در شوال 1323 ق. چشم از جهان فروبست. بدن مطهرش در يكي از حجرات حرم [[امام علی]] علیهالسلام، در جوار پدربزرگ مادرياش «شيخ حسين نجف» و استاد گرانقدرش «شيخ محسن خنفر» به خاك سپرده شد.<ref> معارف الرجال في تراجم العلماء والادباء، محمد حرزالدين، نجف، 1384 ق، ج 2، ص 300-304؛ معجم رجال الفكر والأدب في النجف، محمدهادي اميني، ص 437، چاپ آدابي، نجف، 1384 ق.</ref>
| |
− | | |
− | '''<I>6. شيخ محمدرضا دزفولي:</I>'''
| |
− | | |
− | شيخ محمدرضا معزي دزفولي در سال 1273 ق. در خانواده روحاني در شهر [[نجف]] به دنيا آمد. پدرش شيخ محمدجواد نام داشت. شيخ محمدرضا تحصيلات مقدماتي را در زادگاهش آغاز كرد. پس از مدتي به شهر دزفول هجرت كرد. وي از ذكاوت سرشار و ذهن خلاق برخوردار بود و در سرعت انتقال و حاضرجوابي از عجايب روزگار به حساب میآمد.
| |
− | | |
− | از برجستهترين اساتيد وي عمويش «شيخ محمدطاهر» و «[[شیخ مرتضی انصاری]]» بود. شيخ محمدرضا بعد از سالها تحصيل، تحقيق و تدريس از علماي اعلام، مراجع تقليد و فقهاي برجسته جهان اسلام شد و علاوه بر مراتب علمی در فضل، تقوا، سلامت نفس، شعر و سياست نيز از نخبگان عصر خويش بود. وي علاوه بر تربيت شاگردان شايسته، در زمينه تحقيق و تأليف نيز گامهاي بلندي برداشت. برخي از آثار قلمی وي عبارتند از:
| |
− | | |
− | * 1. حاشيه بر مكاسب؛
| |
− | | |
− | * 2. جُهدُالمقل في اجوبة المسائل (در چند مجلد، مشتمل بر مسائل متفرقه در ابواب فقه از طهارت تا ديات)؛
| |
− | | |
− | * 3. حاشيه بر رسائل؛
| |
− | | |
− | * 4. رساله عمليه به نام «كلمة التقوي»؛
| |
− | | |
− | * 5. رساله فارسي در فقه؛
| |
− | | |
− | * 6. شرح نظام عربي، به قطع جيبي در علم صرف (غير از شرح نظام معروف).
| |
− | | |
− | شيخ محمدرضا دزفولي كه از معاصرين آقا ضياء عراقي، آقا ميرزا محمدتقي شيرازي (ميرزاي دوم) و حاج شيخ جعفر شوشتري بود؛ بيشتر عمر شريفش را در شهرهاي نجف، دزفول و بروجرد سپري كرد و سرانجام در 7 [[جمادی الاول]] 1352 ق. در بروجرد رحلت كرد. بر اساس نقل سيد محسن امين در جلد 9 [[اعيان الشيعه]]، در جوار امامزاده ابوالحسن علیهالسلام اين شهر دفن گرديد.<ref> تاريخ علماء و روحانيت دزفول، علي راجي، ج 2، ص 712-730، انتشارات زائر، 1382 ش.</ref>
| |
− | | |
− | '''<I>7. سيد عدنان بحراني:</I>'''
| |
− | | |
− | سيد عدنان بحراني بن سيد شبر بن علي بن مشعل، از عالمان عامل و برجسته عصر خويش بود. وي بعد از سالها تحقيق و تدريس به درجه اجتهاد دست يافت. او علاوه بر كسب علوم و معارف اسلامي، در تزكيه نفس، زهد و [[عبادت]] نيز از ممتازين علما محسوب میشد. كتابهاي ارزشمند «قبسة العجلان» و «أجوبة بعض المسائل» از مهمترين آثار ماندگار وي میباشد.
| |
− | | |
− | او در سرودن شعر نيز موفق بود؛ مجموعه سرودههاي او در كتابي به نام «ديوان شعر كبير» گردآوري شده است. دوبيتي زير از همين مجموعه تقديم میشود:
| |
− | | |
− | يا قلت ما أنت و الغواني × و أنت أهدي الأنام قصدا
| |
− | | |
− | مالك مهما ذكرت ليلي × قدحت بين الضلوع زندا.
| |
− | | |
− | متأسفانه سال تولد و رحلت آن عالم وارسته به دست نيامد!<ref> معجم رجال الفكر والأدب في النجف، ص 55.</ref>
| |
− | | |
− | '''<I>8. سيد محمدحسين مرعشي شهرستاني:</I>'''
| |
− | | |
− | سيد محمدحسين مرعشي شهرستاني ملقب به «ضياءالدين»، فرزند سيد محمدعلي شهرستاني است كه در سال 1287 ق. ديده به جهان گشود. وي در كرمانشاه متولد شد. بعد از فراگيري علوم مقدماتي، براي ادامه تحصيل روانه [[كربلا]] شد و در محضر بزرگاني چون: فاضل اردكاني، حاج سيد محمدمهدي قزويني و حاج سيد محمدابراهيم دلداري تلمذ نمود. وي كه علاوه بر فراگيري علوم عقلي و نقلي در شعر نيز صاحب رأي و نظر بود؛ در سال 1300 ق. به [[مشهد]] مقدس سفر كرد. بعد از مدتي اقامت در مشهد و تهران، بار ديگر عازم كربلا شد. در سال 1306 ق. نيز بار ديگر به تهران هجرت كرد و در همان سال بعد از فوت «حاج ملا علي كني» به جاي وي زعامت مردم را به عهده گرفت.
| |
− | | |
− | وي از 12 سالگي به تأليف كتاب پرداخت. آثار به جا مانده از وي عبارت است از:
| |
− | | |
− | * 1. آيات بينات؛
| |
− | | |
− | * 2. اصل الاصول (در تلخيص «فصول» شيخ محمدحسين اصفهاني)؛
| |
− | | |
− | * 3. تحقيق الادلة (در اصول فقه)؛
| |
− | | |
− | * 4. ترياق فاروق (در فرق ميان شيخيه و متشرعه)؛
| |
− | | |
− | * 5. تلويح الاشارة (در تلخيص «شرح الزيارة» شيخ احمد احسائي بر [[زيارت]] جامعه)؛
| |
− | | |
− | * 6. تنبيه الانام (در رد «ارشاد العوام» حاجي كريم خان)؛
| |
− | | |
− | * 7. جنة النعيم (در امامت)؛
| |
− | | |
− | * 8. حجة البالغه (در اثبات حضرت حجت علیهالسلام)؛
| |
− | | |
− | * 9. الدرّالنضيد (در نكاح اماء و عبيد)؛
| |
− | | |
− | * 10. دمع العين (ترجمه «خصائص الحسين علیهالسلام» مرحوم شوشتري)؛
| |
− | | |
− | * 11. زوائد الفوائد؛
| |
− | | |
− | * 12. سبيل الرشاد (در شرح «نجاة العباد» حاج شيخ محمدحسن نجفي)؛
| |
− | | |
− | * 13. الشّرع المبين (در رد كتاب «المتن المتين» سيد علي محمد دلداري)؛
| |
− | | |
− | * 14. شوارع الأعلام (در شرح «شرايع الاسلام»)؛
| |
− | | |
− | * 15. [[صحيفه حسينيه]]؛
| |
− | | |
− | * 16. عناصر (حاشيه بر «قوانين» ميرزاي قمي)؛
| |
− | | |
− | * 17. غايةالمسئول (در اصول)؛
| |
− | | |
− | * 18. چهل [[حديث]]؛
| |
− | | |
− | * 19. كشف الحجاب (در علم حساب)؛
| |
− | | |
− | * 20. الكوكب الدري (در تقويم)؛
| |
− | | |
− | * 21. لباب (در اسطرلاب)؛
| |
− | | |
− | * 22. لباب الاجتهاد؛
| |
− | | |
− | * 23. لآلي (در مسائل متفرقه [[فقه]] و [[اصول]])؛
| |
− | | |
− | * 24. عسل مصفي (منظومه)؛
| |
− | | |
− | * 25. نان و دوغ (منظومه)؛
| |
− | | |
− | * 26. مواقع النجوم (در هيئت)؛
| |
− | | |
− | * 27. موائد (كشكول)؛
| |
− | | |
− | * 28. مهجه (حاشيه بر «البهجة المرضية» سيوطي)؛
| |
− | | |
− | * 29. مذهب التهذيب (در نظم «تهذيب منطق» محقق تفتازاني)؛
| |
− | | |
− | * 30. تذكرة النفس (در مناجات و مراقبات)؛
| |
− | | |
− | * 31. هداية المسترشد (در شرح «كفاية المقتصد» محقق سبزواري در فقه)؛
| |
− | | |
− | * 32. رسالهاي در خواص آهن؛
| |
− | | |
− | * 33. رسالهاي در فقه؛
| |
− | | |
− | * 34. رسالهاي در اثبات خاتميت نبوت حضرت رسول صلي الله و عليه و آله و سلم.
| |
− | | |
− | وي سرانجام در 30 [[شوال]] 1315 ق. در [[كربلا]] وفات كرد و در رواق مطهر حسيني - نزديك ديوار شهدا - دفن گرديد.<ref> مكارم الآثار، ج 5، ص 1536-1538.</ref>
| |
− | | |
− | '''<I>9. سيد هبةالدين شهرستاني</I>'''؛<ref> گلشن ابرار، ج 2، ص 687-696.</ref>
| |
− | | |
− | '''<I>10. سيد حسن صدر موسوي</I>'''.<ref> همان، ج 3، ص 600-608.</ref>
| |
− | | |
− | ==آثار ماندگار سید محمد علم الهدینقوی کابلی==
| |
− | | |
− | سيد محمد علمالهدي كابلي با اين كه نابينا بود، در عرصه نگارش نيز از تلاش و جديت فروگذار نبود و چون خودش نمیتوانست كتابت نمايد، از بعضي شاگردانش كمك میگرفت و آنچه را كه در نظر داشت، املاء میكرد. به اين شكل - كه محدوديتهاي زيادي در پي دارد - او توانست كتابهاي زيادي تأليف و تصنيف كند. از وي يك كتابِ چاپ شده به نام «دستورالعمل» - مربوط به مسائل زنان - به يادگار مانده است. مهمترين آثار چاپ نشده وي عبارتند از:
| |
− | | |
− | * 1. تجويد القرآن الكريم؛
| |
− | | |
− | * 2. تعليقة علي الاقبال لابن طاووس؛
| |
− | | |
− | * 3. تعليقة علي منهج المقال للاسترآبادي؛
| |
− | | |
− | * 4. تنبيه الغافلات، في الاخبار الراجعة الي النّساء (در بيان خصال نيك و بد زنان)؛
| |
− | | |
− | * 5. حقوق الإخوان؛
| |
− | | |
− | * 6. دراية الحديث؛
| |
− | | |
− | * 7. الكشكول؛
| |
− | | |
− | * 8. محاسبة النفس.<ref> المسلسلات، ج 2، ص 216؛ الاجازات الكبيره، ص 96 و 97.</ref>
| |
− | | |
− | لازم به يادآوري است كه سيد محمد علمالهدي نقوي كابلي، علاوه بر تأليف كتابهاي فوق، كتاب ارزشمند «جمال الاسبوع» سيد ابن طاووس را بعد از حاشيه و تعليقه در سال 1330 ق. منتشر كرده است. در حاشيه اين كتاب در مورد سيد محمد علمالهدي آمده است: «...سيّدٌ سند و عالمٌ معتمد فخرالسادة و منبع السعادة آقاي سيد علمالهدي النقوي النجفي...».<ref> جماع الاسبوع، سيد بن طاووس، به همت سيد محمد علمالهدي كابلي چاپ شد، منشورات الرضي، [[قم]]، 1330 ق. حاشيه ص 6؛ الاجازات الكبيره، ص 96.</ref>
| |
− | | |
− | در پايان اين بخش، ذكر دو نكته شايان توجه است:
| |
− | | |
− | * 1. بر اساس وصيت آیت الله سيد محمد علمالهدي كابلي، آثارش به كتابخانه مدرسه فيضيه [[قم]]، منتقل و وقف شده است.
| |
− | | |
− | * 2. از آنجايي كه مرحوم سيد محمد علمالهدي نابينا بود، حتماً ديگران، مكاتبات و تأليفات وي را مینوشتهاند. دقت در نامههايي كه به آیت الله مرعشي نجفي فرستاده، اين مطلب را به خوبي نشان میدهد.
| |
− | | |
− | هر يك از اين نامهها، با دست خط جديد نوشته شده است. بعضي درشت، بعضي ريز، برخي خوش خط و بعض ديگر بدخط نوشته شدهاند. اين، نشان دهنده آن است كه كاتبان آثار وي متفاوت بودهاند. احتمالاً اسامی آنها در لابهلاي كتابهاي مرحوم علمالهدي ذكر شده باشند.
| |
− | | |
− | نگارنده براي كشف اين موضوع و ملاحظه كم و كيف آثار وي به كتابخانه [[مدرسه فيضيه]] مراجعه كرده است؛ ولي به جهت تغيير مكان آن كتابخانه به محل جديد و... موفق به ملاحظه آنها نشده است. با ملاحظه كتاب «جمال الاسبوع، ترجمه [[شیخ عباس قمی]]، چاپ سنگي» دريافته است كه بازنويسي متن و حاشيه آن را، شخصي به نام «اسدالله موسوي» فرزند كاظم كه خوانساري الاصل و ساكن قم بوده؛ تحت اشراف مرحوم علمالهدي نوشته است.
| |
− | | |
− | ==هجرت ایشان به ایران==
| |
− | | |
− | سيد محمد علمالهدي كابلي بعد از طي مراحل علوم و شناخت طرق عرفان و سلوك، از [[نجف]] اشرف به ايران هجرت كرد. سال هجرت او روشن نيست؛ ولي شواهد بر اين نكته تأكيد دارند كه بعد از رحلت استادش سيد مرتضي كشميري (1323 ق) اتفاق افتاده باشد. وي بعد از ورود به ايران، در ديار عراق عجم كه به سلطان آباد (اراك) معروف بود، اقامت گزيد. از آنجايي كه از تزكيه نفس و روحيه قوي عرفاني و اخلاقي بهرهمند بود؛ در كمترين مدت در بين مردم شهرت يافت و با انجام وظايف ديني و تبليغي، از محبوبيت خاصي برخوردار شد. رفتار و كردار شايستهاش جاذبهاي در او به وجود آورد كه همگان، عاشق سيماي جذاب و سير و سلوكش شدند.
| |
− | | |
− | يكي از عاشقان شيفته و مريدان دلباخته او شخصي به نام «حاج سهم الملك بيات» بود. او كه فرد مؤمن و سرمايهدار و از بزرگان شهر به حساب میآمد؛ در بين مردم از نفوذ سياسي و اجتماعي خوبي برخوردار بود؛ در اولين ديدار، عاشق راه و منش سيد محمد علمالهدي شد. به وي ارادت زياد میورزيد و مقدمش را گرامی میداشت. وي با پرداخت هزينه زندگي آن سيد والامقام، او را در ارشاد و تبليغ دين مقدس [[اسلام]] ياري نمود. در اندك زمان، نام و آوازه سيد محمد علمالهدي بالا گرفت و به عنوان يك مرشد و پيشواي ديني مطرح گرديد. البته تنها حاج سهم الملك بيات نبود كه دلباخته سيد محمد علمالهدي شده بود، بلكه در طي چند سال زندگي وي در اراك، كوچك و بزرگ، خاص و عام به وي احترام زياد قائل بودند و شيفته سير و سلوك و عرفان او شده بودند.
| |
− | | |
− | ==شخصیت سید علم الهدی==
| |
− | | |
− | در آن روزگار كه آیت الله سيد محمد علمالهدي در اراك زندگي میكرد؛ مرجع عاليقدر جهان تشيع، شيخ عبدالكريم حائري يزدي، نيز در آنجا بسر میبرد. سيد محمد علمالهدي بارها به محضر آن عالم وارسته رسيده بود. آیت الله حائري يزدي نيز از فضل و كمال وي به خوبي اطلاع داشت. مقام و مرتبه علمی و عرفاني سيد محمد، بر وي پوشيده نبود؛ به همين جهت او را به عنوان وكيل خود در شهر «ملاير» فرستاد. شخصيت ممتاز و تلاشهاي خستگيناپذير سيد محمد علمالهدي، ملاير و مردمان آن را نيز سيراب ساخت و با سير و سلوك زاهدانه، باعث جلب و جذب مردم شده بود.</ref>. نقباءالبشر...، ص 1276؛ المسلسلات، ج 2، ص 215.</ref>
| |
− | | |
− | ==جایگاه ایشان در ملاير==
| |
− | | |
− | سيد محمد علمالهدي كه وكالت زعيم حوزه علميه، حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي را به عهده داشت، وارد شهر ملاير شد. وي در بدو ورود با استقبال پرشور مردم مواجه گرديد. مردم ملاير او را چون نگيني دربر گرفتند. از آنجايي كه وي عالمی موجه و سالكي بيمدعا بود، به پيرامونش حلقه دوانيدند و در كمترين زمان ممكن، نام و آوازه سيد محمد علمالهدي در افق شهر ملاير به درخشش درآمد. آن سيد بزرگوار نيز از اين شور و شيدايي مردم به خوبي استفاده كرد و با سعي و پشتكار عجيبي كه داشت؛ آستين همت بالا زد و خدمات ارزندهاي در عرصههاي فرهنگ و اجتماع، به ثمر رساند.
| |
− | | |
− | از مهمترين وظايف او، ارشاد و تبليغ مردم بود. وي به مسائل شرعي مردم اهميت زياد قائل بود. نمازهاي جماعتش هميشه برقرار بود. در حل اختلافات مردم، كوتاهي نمیكرد. در امور حِسبيه و عقود اسلامي، يار و راهنماي مردم بود. از همه اينها مهمتر، حلقههاي درسي آن خدمتگزار دلسوز شگفت مینمود. وي به تعليم و تربيت افراد، اهميت زياد قائل بود. عدهاي از فضلا و مشتاقان علوم [[اهل بيت]] علیهمالسلام در درسهايش حاضر میشدند و از خرمن علم و دانشش نكتهها میاندوختند و بهرهها میگرفتند. با اين كه نابينا بود، مسائل مشكلِ علوم و فنون مختلف را به شاگردانش القاء میكرد و به اين شكل، شاگردان برجستهاي تحويل جامعه اسلامی داد.<ref> نقباءالبشر...، ص 1276؛ المسلسلات، ج 2، ص 215.</ref>
| |
− | | |
− | ملاير، سالها پذيرايي خدمات و هدايتهاي آن مرد عالم و عابد بود تا اين كه در يكي از روزهاي سال 1368 ق به بستر مريضي افتاد و تن ضعيف و رنجورش از ادامه خدمت رساني بازماند.
| |
− | | |
− | ==دیدگاه علما در مورد سید محمد==
| |
− | | |
− | در هر عصر و زماني ستارگان پرفروغي وجود دارند كه به علت عدم تظاهر و خودستايي، در گمنامی كامل بسر میبرند و حتي بعد از مرگشان نيز ناشناخته میمانند! حال اگر آن فرد، مهاجر و نابينا هم باشد، غربت و گمنامیاش دو چندان خواهد شد. آیت الله سيد محمد علمالهدي كابلي از همين دست افراد است. جز يكي دو تن از عالمان برجسته، كسي فضايل و برجستگيهاي او را بازگو نكرده است. كسي كه بيشتر به معرفي او پرداخته است، عالم زندهياد آیت الله العظمی مرعشي نجفي است. وي در بخشي از نوشتههايش چنين آورده است: «كان هذا السيد الجليل من نوابغ الزمان و أعاجيب العصر في الحفظ و سرعة الانتقال، و كان يضرب المثل بكثرة حفظه و ضبطه، كان حافظاً لتمام القرآن الكريم والصحيفة الكاملة السجادية و أراجيز و قصائد كثيرة و عشرة آلاف من الأحاديث المسندة سوي المراسيل، ولعمري كان من أظهر مظاهر قدرة الباري جلّ شأنه، اجتمعت به مراراً و استفدتُ من قدسي انفاسه و بركاته، و هو من المجيزين لي في قراءة دعاء السيفي...؛<ref> المسلسلات، ج 2، ص 215 و 216؛ الاجازات الكبيره، ص 97.</ref> اين سيد جليل القدر، از نوابغ زمان و عجايب روزگار در حفظ و سرعت انتقال بود. در حفظ ضربالمثل بود.
| |
− | | |
− | حافظ كل [[قرآن كريم]]، صحيفه كامله سجاديه، رجزها و قصيدههاي زياد بود. دهها هزار حديث مسند (غير از مرسل) را حفظ داشت. به جانم قسم! وي از روشنترين مظاهر قدرت خداوند متعال بود. بارها در محضرش شرفياب شدم و از انفاس قدسي و بركاتش استفاده كردم. او از كساني بود كه به من در خواندن دعاي سيفي اجازه داد...».
| |
− | | |
− | لازم به يادآوري است آیت الله سيد محمد علمالهدي كابلي از مشايخ روايي آیت الله مرعشي نجفي محسوب میشود. اجازه روايت وي به آیت الله مرعشي نجفي، موجود است.<ref> المسلسلات، ج 1، ص 156، ج 2، ص 216.</ref>
| |
− | | |
− | ==وفات سید محمد علم الهدی نقوی کابلی==
| |
− | | |
− | آیت الله سيد محمد علمالهدي كابلي در ادامه دردي كه در ملاير دامنگيرش شده بود؛ براي معالجه به تهران رفت. معالجات وي ثمر نبخشيد. روح بلند آن عالم وارسته، در اوائل [[محرم]] سال 1368 ق. از قفس تنگ دنياي فاني رهيد و همگام با عرشيان به پرواز درآمد.
| |
− | | |
− | جنازه مطهرش از تهران به [[قم]] منتقل شد. در قبرستان سكوئيه معروف به «قبرستان نو» دفن گرديد. يار وفادار و شاگرد برجستهاش، آیت الله مرعشي نجفي، امورات كفن و دفن وي را به عهده گرفت. وي با ديدگان اشكآلود به داخل خانه ابدي استادش رفت و بعد از نهادن جسم آن سيد والامقام بر روي خاك، با حسرت و اندوه با پيكر آن عالم گمنام علوي وداع كرد.<ref> همان، ج 2، ص 216؛ الاجازات الكبيره، ص 97؛ نقباء البشر...، ص 1276.</ref>
| |
− | | |
− | نهان شد گوهري از گنج دانش × زِ باغ دين، گرامی باغبان رفت
| |
− | | |
− | نداي ارجعي بشنيد از غيب × شتابان روح او سوي جنان رفت.
| |
− | | |
− | عاش سعيداً مات سعيداً.
| |
− | | |
− | ==پانویس == | |
| <references /> | | <references /> |
| ==منابع== | | ==منابع== |
| | | |
− | سيد علينقي ميرحسيني, ستارگان حرم، جلد 16، صفحه 85-113
| + | * سید علینقی میرحسینی، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۶، صفحه ۸۵-۱۱۳. |
− | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] | + | |
| + | [[رده:علمای قرن چهاردهم|علم الهدی نقوی کابلی،سید محمد]] |
| + | [[رده:محدثان]] |
| + | [[رده:مجتهدین]] |
| + | [[رده:مدفونین در قبرستان نو]] |
آیت الله علمالهدی نقوی کابلی (۱۲۸۸ - ۱۳۶۸ ق)، عالم ربانی شیعه در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان سید مرتضی کشمیری بود. وی با وجود اینکه نابینا بود، با پشتکار و حافظه قوی، در علوم مختلف اسلامی از جمله فقه و اصول و حدیث تسلط یافت و آثاری از خود به جای گذاشت. ایشان از استادان و مشایخ روایی آیت الله مرعشی نجفی محسوب میشود.
ولادت و خاندان
سید محمد نقوی کابلی، معروف به «علمالهدی»[۱] در سال ۱۲۸۸ هـ.ق در شهر کابل افغانستان چشم به جهان گشود. پدرش سید «شمسالدین» فرزند «سید میراحمد نقوی کابلی»، مرد باصفا و دینداری بود که در زمان کودکی سید محمد وفات نود.
سید محمد نقوی در نامهای به آیت الله مرعشی نجفی، نسبت به جد مادریاش، مینویسد: «...قبر جد والدهام در میان شیعه آن سامان (کابل) معروف، مزار و مطاف شیعه بود. صاحب قبه و صندوق، از اطراف شیعیان (اظهار محبت) مینمودند برای بقعه شریف؛ و نقل کرامات و شفاء امراض به واسطه توسل به آن مرقد مبارک، معروف بود....».[۲]
خانواده سید محمد علمالهدی نقوی کابلی، یکی از خاندان سادات کابلی است. گرچه در نسب وی اندکی اختلاف وجود دارد؛ عدهای نسب او را به «جعفر زکی» فرزند امام هادی علیهالسلام میرسانند؛ اما خود وی با توجه به شجرهنامه خانوادگیاش، نسبش را به «حسین» فرزند امام هادی علیهالسلام مرتبط میدانست و معتقد بود که قبر جدش «حسین بن امام هادی علیهالسلام» در شهر همدان است.
تحصیلات و استادان
مادر سید محمد علم الهدی که بانوی مؤمن و فهیم بود، بعد از مرگ شوهرش سرپرستی و تربیت کودکش را به عهده گرفت. در همین ایام، مرض «آبله» تعدادی از مردم شهر را مبتلا ساخت، یکی از آنها سید محمد بود که در شش سالگی بر اثر آبله بینائیاش را از دست داد.
هنوز دوازده بهار از زندگی سید محمد نگذشته بود که مادرش قامت همت برافراشت و برای رشد و تربیت فرزندش، روش نیکو برگزید. وی دغدغهای جز تعلیم و تربیت فرزندش نداشت. او در امتداد همین اندیشه، با چند نفر از ارحام و بستگانش جلای وطن کرد و خود را به عتبات عالیات رساند و در شهر مقدس سامرا رحل اقامت افکند. او میخواست فرزندش یکی از عالمان عامل و فرزانگان جهان اسلام شود. پس به نزد یکی از بزرگترین عالمان شهر یعنی آیت الله «میرزا محمدحسن شیرازی» رهبر «تحریم تنباکو» رفت. مادر سید محمد با اصرار زیاد از وی خواست تا برای فرزندش استادی معین کند و او را در تربیت دینی فرزندش یاری رساند. میرزای شیرازی نیز وقتی پافشاری آن زن دلسوز و آگاه را مشاهده کرد، از بین شاگردانش استادانی برای تربیت سید محمد برگزید. تحصیلات مقدماتی سید محمد از همان جا آغاز شد.
سید محمد علمالهدی نقوی کابلی در اندک زمانی علوم مقدماتی را فراگرفت و در پی کسب مراتب بالای علم و عرفان آماده شد. او بعد از ۱۴ سال اقامت در آن شهر، در سال ۱۳۱۴ ق، خودش را به نجف اشرف رساند و بعد از طواف حرم مولایش امام علی علیهالسلام به نزد عالمان نامدار: شیخ المحدثین، «حاج میرزا حسین نوری» و جمال السالکین «سید مرتضی کشمیری» شتافت و به بهرهگیری از خرمن علم و فضل آن دو پرداخت. روز به روز تقربش نزد آن دو زیاد میشد و در کمترین زمان از شاگردان خصوصی و ملازمان امین آن دو به حساب آمد.[۳]
سید علمالهدی کابلی، علوم گوناگون را از استادان برجسته و ذی فنون فراگرفته بود، از جمله:
۱. سید مرتضی رضوی کشمیری: سید محمد علمالهدی در اخلاق، عرفان، تهذیب و تزکیه بیشتر متأثر از این استاد فرزانه بود. به همین جهت، مرگ وی برایش سخت آمد و بعد از مدتی با عتبات عالیات وداع کرد.
۲. حاج میرزا حسین نوری: صاحب آثاری چون: مستدرک الوسایل؛ جنّةالمأوی؛ مواقع النّجوم؛ لؤلؤ و مرجان؛ شاخه طوبی؛ نجم الثّاقب.
۳. سید میرحامد حسین لکهنوی: سید میرحامد حسین از اکابر متکلمین امامیه و از اعاظم علمای شیعه محسوب میشود. از برجستهترین آثار وی، کتاب مشهور و ارزشمند «عبقات الانوار» میباشد که در رد کتاب «تحفة اثنی عشریه» از عبدالعزیز دهلوی، نگاشته شده است.
۴. شیخ الشریعه اصفهانی: ایشان بعد از فوت آیت الله العظمی سید محمدکاظم یزدی در نجف اشرف به عنوان مرجع مطلق شیعه شناخته شد. از مهمترین آثار ماندگار وی موارد زیر میباشد: التفصیل فی الجلودین السباع؛ ارث الزوجة؛ قاعدة الطهارة.
۵. شیخ محمد طه نجف: وی علاوه بر تربیت شاگردان برجسته در زمینه تحقیق و تألیف نیز از افراد موفق میباشد. نام برخی از آثار قلمی وی عبارتند از: الانصاف فی مسائل الخلاف (تعلیقه بر کتاب جواهرالکلام)؛ کتاب الزکاة (شرح زکاة الشرایع)؛ الدعائم فی الاصول و... .
۶. شیخ محمدرضا دزفولی: برخی از آثار قلمی وی عبارتند از: حاشیه بر مکاسب؛ جُهدُالمقل فی اجوبة المسائل؛ حاشیه بر رسائل و... .
۷. سید عدنان بحرانی: کتابهای ارزشمند «قبسة العجلان» و «أجوبة بعض المسائل» از مهمترین آثار ماندگار وی میباشد.
۸. سید محمدحسین مرعشی شهرستانی: وی در سال ۱۳۰۶ ق. به تهران هجرت کرد و در همان سال بعد از فوت «حاج ملا علی کنی» به جای وی زعامت مردم را به عهده گرفت. شهرستانی از ۱۲ سالگی به تألیف کتاب پرداخت. آثار به جا مانده از وی عبارت است از: آیات بینات؛ اصل الاصول (در تلخیص «فصول» شیخ محمدحسین اصفهانی)؛ تحقیق الادلة (در اصول فقه)؛ تریاق فاروق (در فرق میان شیخیه و متشرعه) و... .
۹. سید هبةالدین شهرستانی؛[۴]
۱۰. سید حسن صدر موسوی.[۵]
آثار و تألیفات
آیت الله سید محمد علمالهدی کابلی، عالم فاضلی بود و با این که از عدم بینایی رنج میبُرد، با حافظه قوی، اراده آهنین و پشتکار قابل تحسین، توانست قلل مرتفع علوم مختلف اسلامی را فتح کند. وی علاوه بر تخصص در علوم فقه و اصول، در علم حدیث نیز تسلط کامل داشت. لازم به یادآوری است ایشان از مشایخ روایی آیت الله مرعشی نجفی محسوب میشود. اجازه روایت وی به آیت الله مرعشی، موجود است.[۶]
آیت الله سید محمد کابلی در علوم غریبه نیز تبحر کامل داشت. تخصص او در علوم غریبه بیشتر مربوط به این موارد بود: تسخیر، جفر، رمل، اوفاق، مثلثات، مربعات، جدول.[۷]
سید محمد علمالهدی در عرصه نگارش نیز از تلاش و جدیت فروگذار نبود و چون به علت نابینایی خودش نمیتوانست کتابت نماید، از بعضی شاگردانش کمک میگرفت و آنچه را که در نظر داشت، املاء میکرد. به این شکل او توانست کتابهای زیادی تألیف و تصنیف کند. از وی یک کتابِ چاپ شده به نام «دستور العمل» - مربوط به مسائل زنان - به یادگار مانده است. مهمترین آثار چاپ نشده وی عبارتند از:
- ۲. تعلیقة علی الاقبال لابن طاووس؛
- ۳. تعلیقة علی منهج المقال للاسترآبادی؛
- ۴. تنبیه الغافلات، فی الاخبار الراجعة الی النّساء (در بیان خصال نیک و بد زنان)؛
لازم به یادآوری است که سید محمد کابلی، علاوه بر تألیف کتابهای فوق، کتاب ارزشمند «جمال الاسبوع» سید ابن طاووس را بعد از حاشیه و تعلیقه در سال ۱۳۳۰ ق. منتشر کرده است. در حاشیه این کتاب در مورد سید محمد علمالهدی آمده است: «... سیدٌ سند و عالمٌ معتمد فخرالسادة و منبع السعادة آقای سید علمالهدی النقوی النجفی...».[۹]
در پایان این بخش، ذکر دو نکته شایان توجه است:
- ۱. بر اساس وصیت آیت الله سید محمد علمالهدی کابلی، آثارش به کتابخانه مدرسه فیضیه قم، منتقل و وقف شده است.
- ۲. از آنجایی که مرحوم سید محمد علمالهدی نابینا بود، مکاتبات و تألیفات وی را مینوشتهاند. دقت در نامههایی که به آیت الله مرعشی نجفی فرستاده، این مطلب را به خوبی نشان میدهد زیرا هر یک از این نامهها، با دست خط جدید نوشته شده است.
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی
سید محمد علمالهدی کابلی بعد از طی مراحل علوم و شناخت طرق عرفان و سلوک، از نجف اشرف به ایران هجرت کرد. سال هجرت او روشن نیست؛ ولی شواهد بر این نکته تأکید دارند که بعد از رحلت استادش سید مرتضی کشمیری (۱۳۲۳ ق) اتفاق افتاده باشد. وی بعد از ورود به ایران، در دیار عراق عجم که به سلطان آباد (اراک) معروف بود، اقامت گزید. از آنجایی که از تزکیه نفس و روحیه قوی عرفانی و اخلاقی بهرهمند بود؛ در کمترین مدت در بین مردم شهرت یافت و با انجام وظایف دینی و تبلیغی، از محبوبیت خاصی برخوردار شد. رفتار و کردار شایستهاش جاذبهای در او به وجود آورد که همگان، عاشق سیمای جذاب و سیر و سلوکش شدند.
در آن روزگار که آیت الله سید محمد علمالهدی در اراک زندگی میکرد؛ مرجع عالیقدر جهان تشیع، شیخ عبدالکریم حائری یزدی، نیز در آنجا بسر میبرد. سید محمد علمالهدی بارها به محضر آن عالم وارسته رسیده بود. آیت الله حائری یزدی نیز از فضل و کمال وی به خوبی اطلاع داشت؛ به همین جهت او را به عنوان وکیل خود در شهر «ملایر» فرستاد. شخصیت ممتاز و تلاشهای خستگیناپذیر سید محمد علمالهدی، ملایر و مردمان آن را نیز سیراب ساخت و با سیر و سلوک زاهدانه، باعث جلب و جذب مردم شده بود.[۱۰]
سید محمد علمالهدی که وکالت زعیم حوزه علمیه، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی را به عهده داشت، وارد شهر ملایر شد. وی در بدو ورود با استقبال پرشور مردم مواجه گردید. مردم ملایر او را چون نگینی دربر گرفتند. از آنجایی که وی عالمی موجه و سالکی بیمدعا بود، به پیرامونش حلقه دوانیدند و در کمترین زمان ممکن، نام و آوازه سید محمد علمالهدی در افق شهر ملایر به درخشش درآمد. آن سید بزرگوار نیز از این شور و شیدایی مردم به خوبی استفاده کرد و با سعی و پشتکار عجیبی که داشت؛ آستین همت بالا زد و خدمات ارزندهای در عرصههای فرهنگ و اجتماع، به ثمر رساند.
از مهمترین وظایف او، ارشاد و تبلیغ مردم بود. وی به مسائل شرعی مردم اهمیت زیاد قائل بود. نمازهای جماعتش همیشه برقرار بود. در حل اختلافات مردم، کوتاهی نمیکرد. در امور حِسبیه و عقود اسلامی، یار و راهنمای مردم بود.
از همه اینها مهمتر، حلقههای درسی آن خدمتگزار دلسوز شگفت مینمود. وی به تعلیم و تربیت افراد، اهمیت زیاد قائل بود. عدهای از فضلا و مشتاقان علوم اهل بیت علیهمالسلام در درسهایش حاضر میشدند و از خرمن علم و دانشش بهرهها میگرفتند. با این که نابینا بود، مسائل مشکلِ علوم و فنون مختلف را به شاگردانش القاء میکرد و به این شکل، شاگردان برجستهای تحویل جامعه اسلامی داد.[۱۱]
ویژگیهای علمی و اخلاقی
۱. حافظه زیاد و دل بیدار:
خداوند بیهمتا، سرنوشت سید محمد را چنین رقم زده بود که در کودکی چشمان ظاهریاش را از او بگیرد و در عوض چشمان دل و قلب او را بیدار سازد. سید محمد با چشم سر، چیزی را نمیدید اما با چشم دل به حقایق آگاه میشد و روز به روز رازهای ناگفته و اسرار ناشنیده برایش کشف میگردید. حافظهاش به حدی قوی و دقیق بود که با یک بار خواندن آیات و روایات، همه را ضبط میکرد. ذکاوتش عجیب و نمونه بود؛ استادانش درس را برایش ارائه میکردند و او به خوبی همه آنها را در همان بار اول، حفظ میکرد. به همین جهت از همسالانش پیشی گرفته بود و در زمان اندک، زبانزد خاص و عام شده بود. آیت الله العظمی مرعشی نجفی در وصف استاد خویش چنین آورده است: «این سید جلیل القدر، از نوابغ زمان و عجایب روزگار در حفظ و سرعت انتقال بود. در حفظ ضربالمثل بود. حافظ کل قرآن کریم، صحیفه کامله سجادیه، رجزها و قصیدههای زیاد بود. دهها هزار حدیث مسند (غیر از مرسل) را حفظ داشت. به جانم قسم! وی از روشنترین مظاهر قدرت خداوند متعال بود. بارها در محضرش شرفیاب شدم و از انفاس قدسی و برکاتش استفاده کردم. او از کسانی بود که به من در خواندن دعای سیفی اجازه داد...».[۱۲]
۲. همت و پشتکار:
سید محمد علمالهدی از کودکی با انبوهی از مشکلات و گرفتاریهای مالی و جسمی روبرو بود. به همین جهت به حد کافی پخته و آب دیده شده بود. قدر عافیت را میدانست و به نحوی شایسته از استعدادش بهره میبرد. نابینایی، مانع اراده قوی و عزم راسخ او نشد. وی همچنان در جهت فتح قلل علم و دانش پیش رفت. احاطه کامل وی به علوم عقلی و نقلی، فراگیری علوم غریبه و نیز تألیف و تدوین چندین کتاب ارزشمند، گویای این تلاش چشمگیر و پشتکار خستگیناپذیر وی میباشد.
۳. محبت به خاندان عترت علیهمالسلام:
وی که خود از سلاله خاندان پیامبر صلی الله و علیه و آله بود؛ قدر و ارزش این نعمت الهی را میدانست و پیوسته در جهت مستدل ساختن شجرهنامه خویش و دیگران، میکوشید. از بارزترین تلاشهای وی در این مورد، مکاتبه چندین نامه با آیت الله مرعشی نجفی است. علاوه بر این، وی در ردیف ارادتمندان خاندان پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم قرار داشت. به اهل بیت و بازماندگان آنان - سادات - احترام زیاد قائل بود. از نشانههای این عشق سوزان، برخورد وی با آیت الله مرعشی نجفی است؛ با این که وی در ردیف شاگردانش، جای داشت؛ احترام زیاد قائل بود.
۴. زهد و عبادت:
آیت الله مرعشی نجفی در این رابطه مینویسد: «... وی در بعضی از سفرهایش به منزل من میآمد و مهمان میشد. مشاهده میکردم که شبها بیدار و ساعتها مشغول توبه، تهجد و استغفار است. با چشمان خودم، کرامتها و عجایبی از او دیدم که مجال ذکر آنها نیست».[۱۳]
وفات
مرحوم آیت الله سید محمد علمالهدی کابلی در اوائل محرم سال ۱۳۶۸ ق. دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش به قم منتقل شد و در قبرستان نو دفن گردید. یار وفادار و شاگرد برجستهاش، آیت الله مرعشی نجفی، امورات کفن و دفن ایشان را به عهده گرفت.
پانویس
- ↑ آیت الله سید محمد نقوی کابلی به «عَلَم»، «نجفی» و «ملایری» نیز اشتهار داشته است.
- ↑ المسلسلات فی الاجازات، محمود مرعشی نجفی، ج ۲، ص ۲۲۷.
- ↑ المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵؛ الاجازات الکبیره، ص ۹۷.
- ↑ گلشن ابرار، ج ۲، ص ۶۸۷-۶۹۶.
- ↑ همان، ج ۳، ص ۶۰۰-۶۰۸.
- ↑ المسلسلات، ج ۱، ص ۱۵۶، ج ۲، ص ۲۱۶.
- ↑ المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵.
- ↑ المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۶؛ الاجازات الکبیره، ص ۹۶ و ۹۷.
- ↑ جماع الاسبوع، سید بن طاووس، منشورات الرضی، قم، ۱۳۳۰ ق. حاشیه ص ۶؛ الاجازات الکبیره، ص ۹۶.
- ↑ نقباءالبشر...، ص ۱۲۷۶؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵.
- ↑ نقباءالبشر...، ص ۱۲۷۶؛ المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵.
- ↑ المسلسلات، ج ۲، ص ۲۱۵ و ۲۱۶؛ الاجازات الکبیره، ص ۹۷.
- ↑ همان، ص ۲۱۶؛ الاجازات الکبیره، آیت الله مرعشی نجفی، ص ۹۷.
منابع
- سید علینقی میرحسینی، ستارگان حرم، جلد ۱۶، صفحه ۸۵-۱۱۳.