سید صدرالدین رضوی قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''سید صدرالدین محمد رضوی قمی''' (۱۱۶۰-۱۰۹۵ ق) معروف به «سید صدرالدین قمی»، از فقیهان و دانشوران برجسته [[شیعه]] در قرن دوازدهم هجرى است. علامه [[وحید بهبهانی|وحید بهبهانی]] از شاگردان بارز اوست. مهمترین اثر سید صدر، شرح «[[الوافیه فی اصول الفقه (کتاب)|الوافیه]]» است.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید صدرالدین محمد رضوی قمی
 +
|تصویر=
 +
||زادروز =  ۱۰۹۵ قمری
 +
|زادگاه =  [[قم]]
 +
|وفات =  ۱۱۶۰ قمری
 +
|مدفن =  [[نجف]]
 +
|اساتید = [[آقا جمال خوانساری]]، شیخ جعفر قاضى، ملا میرزا محمد شیروانى،...
 +
|شاگردان = [[وحید بهبهانی]]،...
 +
|آثار=  حاشیه بر «[[مختلف الشیعه (کتاب)|مختلف]]»، شرح «[[الوافیه فی اصول الفقه (کتاب)|الوافیه]]»، کتاب طهارت،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان ==
  
 +
سید صدرالدین محمد رضوى قمى فرزند محمدباقر، در سال ۱۰۹۵ هـ.ق در یک خانواده اصیل و بلند، پا به عرصه وجود نهاد.<ref>الاجازة الکبیره، سید عبدالله موسوى جزایرى، ص ۹۹؛‌ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۰۴؛ فوائد الرضویه، ص ۲۱۳؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۲۲ و ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۰.</ref> از زادگاه سید صدر نشانى در دست نیست و این که آیا ایشان واقعاً اهل [[قم]] بود، یا چون مدتى در آن شهر اقامت داشت، به «قمى» معروف شد.
  
 +
از خاندان سید صدر اطلاع دقیقى در دست نیست؛ گرچه بعضى از نویسندگان، عده اى از عالمان [[شیعه|شیعه]] را جزو این خاندان جلیل به حساب مى آورند، همانند: محمدمهدى، فرزند میرزا محمدباقر حسینى مشهدى که گفته اند او جد [[سادات]] همدان است. همچنین محمدباقر رضوى قمى که او را قمى‌الاصل، متولد و ساکن همدان دانسته اند.<ref>روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۳۵.</ref>
  
 +
سید صدر برادرى به نام سید ابراهیم رضوى ساکن در همدان داشت که از محققان و بزرگان علم و صاحب تألیف بود و سید عبدالله جزائرى نام او را در کتاب اجازه خود مى آورد.<ref>الاجازة الکبیره، ص ۹۹ و روضات الجنات، ج ۲، ص ۱۲۵.</ref>
  
'''قامت تقوى '''
+
== سید صدر از دیدگاه بزرگان ==
 +
دانشمندان در کتاب هاى تراجم خود از سید صدر به نیکى یاد کرده اند. مستندترین شرح هاى او بدست یکى از بهترین رجال شناسان قرن ۱۲ هجرى قمرى (سید عبدالله موسوى جزایرى) به رشته تحریر درآمده است. او که با جناب سید صدر ملاقات کرده است، مقام و منزلت او را با دقت فراوان نقل مى کند و مى نویسد: «سید صدر عالمى بزرگوار، اهل کلام و داراى حَسَب و نسب والایى است. او در [[نجف]] اشرف اقامت داشت و بزرگترین و برجسته ترین دانشمندى بود که در [[عراق]] دیدم. بهره وجودى او بیشتر از همه بزرگان روزگارش بود و در [[حکمت]] و [[فلسفه]] و روایت و [[فقه]] از همه جامع تر به نظر مى رسید. [[حکمت|حکمت]] را از حکیمان [[اصفهان]] فراگرفت و به خاطر بروز فتنه [[افغانستان|افغان]] که موجب شد عرصه تعلیم و تربیت و تبلیغ [[احکام شرعی|احکام]] دینى بر او تنگ شود و نتواند به وظایف ارشادى خود بپردازد، ناچار به [[نجف]] هجرت کرد. در آن جا از چنان عظمت و نفوذ کلام برخوردار شد که وقتى [[شیعه|شیعیان]] از سراسر جهانِ [[شیعه|تشیع]] به زیارت حضرت [[امام على]] علیه‌السلام مشرف مى شدند، به خدمت او نیز مى رفتند و ضمن ملاقات، مسائل شرعیه مورد نیازشان را مى پرسیدند».<ref>الاجازة الکبیره، چاپ کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشى، ص ۹۹.</ref>
  
سيد صدرالدين رضوى قمى از فقيهان و دانشوران برجسته قرن يازدهم و دوازدهم هجرى است. او در سال 1095 هـ.ق در يك خانواده اصيل و بلند، پا به عرصه وجود نهاد و نامش را صدرالدين نهادند.(1) شايد زمانى كه پدر اين نام را براى مولود مباركش برمى‌گزيد، نمى دانست آينده درخشانى در انتظار اوست و فرزند كوچكش يكى از مشعل‌داران حوزه [[فقه]] و فقاهت و تقوى و معرفت خواهد شد.
+
مرحوم صاحب [[روضات الجنات (کتاب)|روضات الجنات]] مى نویسد: «سید صدرالدین از محققان و عالمان بزرگ عصر خود به شمار مى آمد و در مراتب فضل و دقت بى‌نظیر بود. او ابتدا در حوزه [[اصفهان]] نزد جمعى از دانشوران برجسته درس خواند و به مراحلى از کمال علمى نائل شد. از حوزه اصفهان براى ارشاد و تبلیغ [[احکام]] دین و تربیت طلاب، به شهر [[قم]] رفت. تا این که به دنبال [[فتنه]] و شورش محمود افغان که دامنه اش به شهر [[قم]] هم رسید، تدریس و ارشاد برایش ممکن نشد و بر اثر تضیقات و فشارهاى روحى فراوانى که بر علماء وارد مى شد، از قم به سمت همدان که برادرش سید ابراهیم در آنجا زندگى مى کرد، حرکت کرد. مدتى در آن جا بود، تا این که از همدان به قصد [[نجف]] حرکت کرد و در [[حوزه علمیه]] نجف پیش جمعى از بزرگان حاضر شد و از خرمن علوم و کمالات آن‌ها بهره ها برد». مرحوم خوانسارى اضافه مى کند: «مرحوم سید صدر با جد من ([[میر کبیر|سید جعفر موسوى خوانسارى]])، ارتباط نزدیکى داشت و پدربزرگم از نزدیکان سید صدر بود».<ref>روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۲۴.</ref>
  
'''پدر و محل تولد او'''
+
[[محمدعلی مدرس تبریزی|محمدعلى مدرس]] مى نگارد: «صدرالدین رضوى قمى، قمى الاصل، معروف و مشهور به سید صدر از برجستگان دانشمندان [[شیعه|شیعه]] بود در اواسط قرن دوازده هجرى، او دربردارنده فروع و اصول و مرجع ملت در احکام دینى بود».
  
پدرش؛ محمدباقر رضوى است.(2) كه از شرح‌حال او در كتاب هاى تراجم مطلبى بدست نيامد؛ البته مرحوم خوانسارى در «روضات الجنات»(3) و مرحوم [[شيخ عباس قمى]] در «فوايد الرضويه»(4) دو نفر از علما را به نام «محمدباقر رضوى قمى» يا «حسينى نجفى»، يادآورى مى كنند و آن‌ها را از بزرگان علم كلام مى شمارند و اين سوال مطرح مى شود كه آيا يكى از آن‌ها پدر بزرگوار شخصيت مورد نظر ما هست يا نه؟
+
گفته شده پس از فوت [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]] تا ظهور [[وحید بهبهانی|وحید بهبهانی]] و [[صاحب حدائق]]، زعامت و تصدی حوزه چندین ساله نجف به دست با کفایت این بزرگوار بود.
  
با اين كه نمى توان نظر قاطعانه اى ابراز كرد، اما برخى از قرائن گوياى اين مطلب است كه مرحوم «محمدباقر» فرزند «محمدابراهيم» فرزند «محمدباقر رضوى قمى همدانى» پدر ايشان است. بر اساس اين احتمال در سال 1118 هـ.ق از دنيا رفته است.(5) از زادگاه سيد صدر هم نشانى در دست نيست و اين كه آيا ايشان واقعاً اهل [[قم]] بود يا چون مدتى در آن شهر اقامت داشت، به «قمى» معروف شد. همان طور كه خيلى از علماى ما كه اهل قم نبودند به دليل حضور و اقامت در اين شهر، مشهور به «قمى» شدند.
+
==اساتید و شاگردان==
  
'''سيد صدر در منظر بزرگان'''
+
سید صدرالدین در حوزه علمى [[اصفهان]] که در آن دوره از رونق بسزایى برخوردار بود، نزد جمعى از نخبگان [[علم]] و [[حکمت]] و [[فقه]] حاضر شد و با همت بلند و رنج فراوان به درجات بالایى از دانش و فضل دست یافت، که در این فرصت به معرفى معروفترین آن‌ها بسنده مى کنیم.
  
دانشمندان در كتاب هاى تراجم خود از سيد صدر به نيكى ياد كرده اند. مستندترين شرح هاى او بدست يكى از بهترين رجال شناسان قرن 12 هجرى قمرى (سيد عبدالله موسوى جزايرى) به رشته تحرير درآمده است. او (سيد عبدالله) كه با جناب سيد صدر ملاقات كرده است، مقام و منزلت او را با دقت فراوان نقل مى كند و مى نويسد: «سيد صدر عالمى بزرگوار، اهل كلام و داراى حَسَب و نسب والايى است. او در [[نجف]] اشرف اقامت داشت و بزرگترين و برجسته ترين دانشمندى بود كه در [[عراق]] ديدم. بهره وجودى او بيشتر از همه بزرگان روزگارش بود و در [[حكمت]] و [[فلسفه]] و روايت و [[فقه]] از همه جامع تر به نظر مى رسيد. حكمت را از حكيمان اصفهان فراگرفت و به خاطر بروز فتنه افغان كه موجب شد عرصه تعليم و تربيت و تبليغ احكام دينى بر او تنگ شود و نتواند به وظايف ارشادى خود بپردازد، ناچار به نجف هجرت كرد. در آن جا از چنان عظمت و نفوذ كلام برخوردار شد كه وقتى شيعيان از سراسر جهانِ تشيع به زيارت حضرت [[امام على]] علیه‌السلام مشرف مى شدند، به خدمت او نيز مى رفتند و ضمن ملاقات، مسائل شرعيه مورد نيازشان را مى پرسيدند».(6)
+
*۱- [[آقا جمال خوانساری|آقا جمال‌الدین خوانسارى]]؛ عالمى بزرگوار و دانشمندى توانا و صاحبِ اندیشه هاى عمیق در [[کلام]] و [[فلسفه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] بود.<ref> روضات الجنات، ج ۲، ص ۲۱۴، فوائد الرضویه، ص ۸۳.</ref>
  
اين گزارش كوتاه و عميق و جامع، پايه سخن دانشمندان ديگرى است كه بعد از مرحوم جزايرى درباره سيد صدر كلامى گفته يا مطلبى نوشته اند، همانند «حاجى نورى» و «خوانسارى» و «[[شيخ عباس قمى]]» و «[[آقا بزرگ تهرانى]]» و «سيد محسن امين» و... اين موضوع هر چند ما را از مطرح كردن آن سخنان بى‌نياز مى كند؛ ولى چون بعضى ديگر از دانشوران محقق شرح حال سيد صدر را با تفصيل بيشترى آورده اند، ناچار به يادآورى برخى از آن‌ها هستيم.
+
*۲- شیخ جعفر قاضى؛ از نوابغ علم و فضل و در فقه و اصول و [[حکمت]] شهره آفاق بود.  
  
مرحوم صاحب روضات الجنات مى نويسد: «سيد صدرالدين از محققان و عالمان بزرگ عصر خود به شمار مى آمد و در مراتب فضل و دقت بى‌نظير بود. او ابتدا در حوزه [[اصفهان]] نزد جمعى از دانشوران برجسته درس خواند و به مراحلى از كمال علمى نائل شد. از حوزه اصفهان براى ارشاد و تبليغ [[احكام]] دين و تربيت طلاب، به شهر [[قم]] رفت. تا اين كه به دنبال فتنه و شورش محمود افغان كه دامنه اش به شهر قم هم رسيد، تدريس و ارشاد برايش ممكن نشد و بر اثر تضيقات و فشارهاى روحى فراوانى كه بر علماء وارد مى شد، از قم به سمت همدان كه برادرش سيد ابراهيم در آنجا زندگى مى كرد، حركت كرد. مدتى در آن جا بود، تا اين كه از همدان به قصد [[نجف]] حركت كرد و در حوزه علميه نجف پيش جمعى از بزرگان حاضر شد و از خرمن علوم و كمالات آن‌ها بهره ها برد».
+
*۳- علامه ملا میرزا محمد شیروانى؛ مرحوم شیروانى از متفکرترین دانشمندان روزگار خود بود.<ref>ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۰.</ref>
  
مرحوم خوانسارى اضافه مى كند: «مرحوم سيد صدر با جد من (سيد جعفر موسوى خوانسارى)، ارتباط نزديكى داشت و پدربزرگم از نزديكان سيد صدر بود».(7)
+
اما تنها عالمى که به عنوان شاگرد سید صدر مطرح است، آیت حق و الگوى [[تقوا|تقوى]] و [[تواضع]]؛ مرحوم [[وحید بهبهانی|وحید بهبهانى]] است که به حق، ستاره پرفروغ آسمان علم و فضل و اندیشه است؛ زیرا او مؤسس [[اصول فقه‌‌‌‌|علم اصول]] است، آن هم در زمانى که نزدیک بود بر اثر رونق گرفتن بازار [[اخباریان|اخباری‌گرى]]، علم «اصول فقه» از میان حوزه علمى [[شیعه]] از بین برود. بر اثر تلاش هاى بى‌وقفه این اصولى متفکر، پایه هاى علم اصول بر براهین قاطع استوار شد و نه تنها علم اصول به این وسیله از نابود شدن نجات یافت؛ بلکه مشرب و مسلک اخبارى ها از هم فروریخت. اگر سید صدر را شاگردى جز وحید بهبهانى نبود، باید گفت زهى فخر و مباهات که چنین استادى چنین شاگردى را تربیت کرد.<ref>دانشمند محترم؛ آقاى على دوانى درباره وحید بهبهانى کتابى مستقل نوشته است.</ref> آقای بهبهانی در تألیفات خویش استاد را به عظمت و بزرگی یاد نموده است.
  
محمدعلى مدرس مى نگارد: «صدرالدين رضوى قمى، قمى الاصل، معروف و مشهور به سيد صدر از برجستگان دانشمندان شيعه بود، در اواسط قرن دوازده هجرى «قمى» دربردارنده فروع و اصول و مرجع ملت در احكام دينى».
+
==آثار و تألیفات ==
  
'''اساتيد'''(8)
+
تألیفاتى چند براى سید صدرالدین رضوی قمی ذکر کرده اند همانند: حاشیه بر «[[مختلف الشیعه (کتاب)|مختلف]]» [[علامه حلی|علامه حلى]] و کتاب طهارت.
  
سيد صدر در حوزه علمى اصفهان كه در آن دوره از رونق بسزايى برخوردار بود، نزد جمعى از نخبگان [[علم]] و [[حكمت]] و [[فقه]] حاضر شد و با همت بلند و رنج فراوان به درجات بالايى از دانش و فضل دست يافت كه در اين فرصت به معرفى معروفترين آن‌ها بسنده مى كنيم.
+
اما مشهورترین و معتبرترین کتابى که از او به یادگار ماند، شرح بر [[الوافیه فی اصول الفقه (کتاب)|وافیه]] (اثر [[ملا عبدالله فاضل تونی|فاضل تونی]]) در علم [[اصول فقه]] است. کتابى که مرحوم [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ مرتضى انصارى]] بارها در «[[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]]» از آن نام مى برد و آراء سید صدر را مطرح مى کند. هرگاه نظرش موافق نظریه سید نباشد، آن نظریه را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. شیخ انصارى تقریباً در ۱۲ موضع از کتاب رسائل خود به نظریه هاى سید پرداخته است.
  
* 1- آقا جمال‌الدين خوانسارى؛ نام او در كتاب هاى تراجم «محمد» است؛ ولى به «جمال‌الدين خوانسارى» مشهور است. وى فرزند عالم و دانشمند فرزانه شيعه «آقا حسين خوانسارى» است.
+
==وفات ==
  
آقا جمال، عالمى بزرگوار و دانشمندى توانا و صاحبِ انديشه هاى عميق در [[كلام]] و [[فلسفه]] و فقه و اصول بود.(9) صاحب جامع الروات (محقق اردبيلى) كه خود از شخصیت های برجسته شيعى (در زمينه رجال شناسى و تراجم حالات راويان و علما) است، مرحوم آقا جمال را درك كرده است و درباره او مى نويسد: «جمال‌الدين خوانسارى عالمى است. بلندمرتبه و جليل القدر، محل اطمينان، راستگو، درستكار، آشنا و عارف به اخبار و روايات و فقه و كلام و فلسفه است و تأليفات فراوانى دارد. خداوند عمر او را طولانى كند و از خطرات حفظ فرمايد».(10)
+
مرحوم سید صدرالدین رضوی قمی در سن شصت و پنج سالگى در سال ۱۱۶۰ هـ.ق در [[نجف]] اشرف، روحش از عالم خاکى پرواز کرد و به ملکوت اعلى پیوست.<ref>الاجازة الکبیره، ص ۹۹ و منابع دیگر.</ref>
  
يكى از كارهاى پسنديده اين فقيه وارسته ترجمه [[قرآن]]، [[صحيفه سجاديه]] و غُرَر و دُرَر آمدى به فارسى است.(11) آقا جمال از معاصران [[علامه مجلسى]] بود و در سال 1125 هـ.ق در شهر اصفهان از دنيا رفت و در قبرستان «تخت فولاد» و در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد.(12)
+
==پانویس==
 +
<references />
  
* 2- شيخ جعفر قاضى؛ از نوابغ علم و فضل و در [[فقه]] و اصول و [[حكمت]] شهره آفاق بود. او همچنين داماد آقا حسين خوانسارى بود و بعد از رحلت علامه مجلسى منصب قضاوت به او منتقل شد.(13)
+
==منابع==
  
محقق اردبيلى، شاگرد شيخ جعفر قاضى، درباره استادش مى گويد: «او دانشمند آشنا به روايات، تفسير، [[فقه]] و [[اصول]] و جامع كمالات است و در جامعيت علمى و دقت نظر همتا ندارد. وى در همه علوم استاد ماست. خداوند عمر او را زياد كند».(14)
+
* ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۶.
 
+
* پایگاه شعائر.
«يك وقتى يكى از تجار اصفهان، به نام محمود، و به قصد حج بيت‌الله از اصفهان حركت كرد و با او بود، ضريح مقدس حضرت موسى بن جعفر و [[امام جواد]] علیه‌السلام و جمعيت زيادى هم با اين كاروان همراه بودند كه ده هزار نفر مى شدند و شيخ جعفر قاضى هم در اين قافله و كاروان قرار داشت. سه هزار نفر از آنان قصد [[مكه]] داشتند و باقى مى خواستند به [[زيارت]] عتبات عاليات در [[عراق]]، مشرف شوند. مقصد نهائى مرحوم شيخ جعفر زيارت خانه خدا بود. به كرمانشاه كه رسيدند، او بيمار شد و با همان بيمارى به [[كاظمين]] مشرف گرديد. در آنجا حالش بهتر شد؛ ولى دوباره كسالت و مريضى برگشت. به هر حال با همين حالت به [[كربلا]] رفت و از آنجا به [[نجف]]. در نزديكى نجف بود كه دعوت حق را لبيك گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد و در جوار قبر مطهر [[امیرالمومنین]] علیه‌السلام به خاك سپرده شد. سال رحلت او در سال 1115 هـ.ق نوشته اند».(15)
 
 
 
البته صاحب روضات عقيده دارد وى بعد از مراجعت از [[حج]]، در نجف مريض شد و از دنيا رفت.(16)
 
 
 
* 3- علامه شيروانى؛ نامش «محمد» در ميان دانشمندان به ملا ميرزا معروف بود و ميرزا عبدالله افندى نويسنده كتاب رياض العلما، از وى با عنوان «علامه» ياد مى كند. مرحوم شيروانى از متفكرترين دانشمندان روزگار خود بود. وى كه در شيروان به دنيا آمد، ساكن اصفهان شد و در اين شهر مورد توجه همه دانشجويان بود. علامه شيروانى ابتدا در [[نجف]] مشغول تحصيل و تدريس بود، تا آن كه شاه سليمان صفوى او را به اصفهان دعوت كرد؛ وى درخواست شاه سليمان را پذيرفت و با حضور خود به حوزه اصفهان شكوه و جلوه خاصى بخشيد، ضمناً او داماد مرحوم ملا تقى مجلسى بود.
 
 
 
علامه تأليفات متعددى به يادگار گذاشت كه شرح معالم الاصول يكى از آن‌ها است. اين استاد فرزانه در سال 1085 هـ.ق زندگى را بدرود گفت و پيكرش را از اصفهان به [[مشهد]] رضوى حمل كردند و در مدرسه ميرزا جعفر به خاك سپردند.(17)
 
 
 
'''شاگردان'''
 
 
 
در منابع گوناگون مطالعه شد،به شاگردان سيد صدر اشاره اى شده بود و تنها عالمى كه به عنوان شاگرد سيد مطرح است، آيت حق و الگوى تقوى و تواضع؛ وحيد بهبهانى است كه به حق ستاره پرفروغ آسمان علم و فضل و انديشه است؛ زيرا او مؤسس علم اصول است، آن هم در زمانى كه نزديك بود بر اثر رونق گرفتن بازار اخباري‌گرى، علم «اصول فقه» از ميان حوزه علمى [[شيعه]] از بين برود. بر اثر تلاش هاى بى‌وقفه اين اصولى متفكر پايه هاى علم اصول بر براهين قاطع استوار شد و نه تنها علم اصول به اين وسيله از نابود شدن نجات يافت؛ بلكه مشرب و مسلك اخبارى ها از هم فروريخت. اگر سيد صدر را شاگردى جز وحيد بهبهانى نبود، بايد گفت زهى فخر و مباهات كه چنين استادى چنين شاگردى را تربيت كرد.(18)
 
 
 
'''تاليفات'''
 
 
 
تأليفاتى چند براى سيد صدر ذكر كرده اند همانند: حاشيه بر مختلف علامه حلى و كتاب طهارت؛ اما مشهورترين و معتبرترين كتابى كه از او به يادگار ماند، شرح بر شرح وافيه در علم [[اصول فقه]] است. كتابى كه مرحوم شيخ مرتضى انصارى بارها در رسائل از آن نام مى برد و آراء سيد صدر را مطرح مى كند. هرگاه نظرش موافق نظريه سيد نباشد، آن نظريه را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. شيخ انصارى تقريباً در 12 موضع از كتاب رسائل خود به نظريه هاى سيد پرداخته است.
 
 
 
حال به سه مورد از مبانى اصولى سيد اشاره مى كنيم:
 
 
 
'''<I>حجيت قطع:</I>'''
 
 
 
در علم اصول اين بحث مطرح است كه آيا قطع يقينى كه از راه مقدمات عقلى براى انسان حاصل شود، اعتبار دارد يا نه؟ و آيا حجت است يا نيست؟ اصولى ها قطع حاصل از مقدمات عقلى را معتبر مى دانند و بايد مطابق آن قطع عمل كرد؛ ولى اخبارى ها چنين قطعى را حجت نمى دانند.
 
 
 
مرحوم سيد صدر كه در اين بحث گويا تمايل گرايش بيشترى به مكتب اخباري‌گرى دارد، مبنايش اين است كه چنين قطعى اعتبارى ندارد و راه بدست آوردن [[احكام]] دين، منحصر به اخذ از روايات و اخبار معصومين علیهم‌السلام است. او مى نويسد: «انجام كار يا ترك آن در صورتى واجب است كه گمان يا قطع از طريق نقل از معصوم علیه‌السلام حاصل شود نه از راه ديگر، هر چند آن راه عقل باشد».(19) بر اين اساس وى احكامى را كه از راه حكم عقل بدست آيد، حجت نمى داند.
 
 
 
'''<I>حجيت ظواهر:</I>'''
 
 
 
اختلاف نظر ديگرى كه بين اين دو دسته از علما است، درباره اعتبار ظواهر [[قرآن]] است. آيا به طور كلى ظواهر آيات قرآن و آنچه يك مجتهد از قرآن مى فهمد، حجت است يا نه؟ مبناى اصوليين بر حجيت است؛ ولى از منظر اخبارى ها، حجت نيست. در اين زمينه مرحوم صدرالدين مى گويد: «عمل نمودن به ظواهر قرآن، برخلاف اصل و قاعده است؛ چون قرآن كتابى است كه دربردارنده آيات متشابه است و بر يك سبك و اسلوب خاصى نازل شده است. به اين دو دليل، ما از ظواهر قرآن چيزى متوجه نمى شويم، مگر از راه تفسير [[اهل بيت]] علیهم‌السلام».(20)
 
 
 
'''خاندان'''
 
 
 
از خاندان سيد صدر اطلاع دقيقى در دست نيست؛ گرچه بعضى از نويسندگان، عده اى از عالمان شيعه را جزو اين خاندان جليل به حساب مى آورند، همانند: محمدمهدى، فرزند ميرزا محمدباقر حسينى مشهدى كه گفته اند او جد [[سادات]] همدان است. همچنين محمدباقر رضوى قمى كه او را قمى‌الاصل، متولد و ساكن همدان دانسته اند.(21)
 
 
 
سيد صدر برادرى به نام سيد ابراهيم رضوى ساكن در همدان داشت كه از محققان و بزرگان علم و صاحب تأليف بود و سيد عبدالله جزائرى نام او را در كتاب اجازه مى آورد.(22) وى همان كسى بود كه سيد صدر از [[قم]] به همدان رفت و مهمانش شد. سيد ابراهيم رضوى بعد از رحلت برادرش، سيد صدرالدين، از همدان به كرمانشاه رفت و تا مدتى آنجا ساكن شد؛ اما اين كه در كجا و چه زمانى رحلت كرد، مشخص نيست.(23)
 
 
 
'''رحلت'''
 
 
 
سيد صدرالدين در سال 1160 هـ.ق در سن شصت و پنج سالگى، روحش از عالم خاكى پرواز كرد و به ملكوت اعلى پيوست؛ البته زمان رحلت و محل دفنش معلوم نيست.(24)
 
 
 
'''فتنه محمود افغان'''
 
 
 
به مناسبت اين كه در ضمن شرح حال سيد به فتنه اى در ايران اشاره كرديم، براى حفظ حقيقت ها و يادآورى حوادث ناگوارى كه به مردم اين مرز و بوم گذشت، به اين حادثه تلخ و ناگوار اشاره مى كنيم.
 
 
 
سلسله حكومت صفويه به سلطان حسين صفوى رسيد. در روزگار اين پادشاه بى‌كفايت، بر اثر فساد دربار و ظلم و ستمى كه از طرف حكام بر مردم تحميل مى شد، حكومت خاندان صفويه رو به ضعف و انحطاط نهاد. شاه خود در فساد و عياشى غرق بود و ستم بر مردم گسترش يافته بود. در چنين فضايى سپاه و لشكر نيز روحيه اش را باخته بود. در همين موقعيت فردى به نام محمود افغان، پسر ميروس از طائفه غليجائى از قندهار با لشكرى نه چندان بزرگ از راه سيستان و كرمان و يزد حركت كرد و به اصفهان كه پايتخت ايران بود، حمله كرد.
 
 
 
او سپاه شاه صفويه را شكست داد و به اصفهان رسيد. چندين ماه اصفهان را در محاصره نگاه داشت و مردم بر اثر قحطى و فشارهاى روحى ديگر، در بدترين وضعيت قرار گرفتند. تا اين كه سلطان حسين در سال 1135 هـ.ق با جمعى از درباريان و خانواده اش به «فرح آباد» نزد محمود افغان رفت و خود را از سلطنت خلع و تاج و تخت را به محمود واگذار كرد. او هم خود را پادشاه اعلام كرد و تاج شاهى بر سر نهاد. وى دو سه سال با كمال قساوت و استبداد حكومت كرد. خيلى از مردم را كشت و خسارات فراوانى به آثار باستانى و تاريخى و مساجد شكوهمند اصفهان وارد كرد. دامنه فتنه او گسترش يافت و همدان و [[قم]] و چند شهر ديگر را نيز فراگرفت.
 
 
 
بالاخره ديوانگى و جنون به سراغش آمد و به دست پسرعمويش «اشرف افغان» كشته شد. اشرف هم كه به حكومت رسيد، راه ظلم و ستم محمود را ادامه داد و هم او بود كه دستور داد سلطان حسين را در زندان كشتند. حكومت اشرف چند سال ادامه داشت تا اين كه به دست نادرشاه افشار كشته شد و آتش اين فتنه كه لطمات و ضايعات فراوانى به قسمتى از ايران آن روز بر جاى گذاشته بود، خاموش شد.(25)
 
 
 
پى  نوشت
 
 
 
(1). الاجازة الكبيره، سيد عبدالله موسوى جزايرى، ص 99؛‌ [[مستدرك الوسائل]]، ج 3، ص 404؛ فوائد الرضويه، ص 213؛ [[روضات الجنات]]، ج 4، ص 122 و [[ريحانة الادب]]، ج 3، ص 420.
 
 
 
(2). همان.
 
 
 
(3). روضات الجنات، ج 4، ص 125.
 
 
 
(4). فوائد الرضويه، ص 430.
 
 
 
(5). روضات الجنات، ج 4، ص 125.
 
 
 
(6). الاجازة الكبيره، چاپ كتابخانه مرحوم آيت الله مرعشى، ص 99.
 
 
 
(7). روضات الجنات، ج 4، ص 124.
 
 
 
(8). ريحانة الادب، ج 3، ص 420.
 
 
 
(9). روضات الجنات، ج 2، ص 214، فوائد الرضويه، ص 83.
 
 
 
(10). جامع الروات، ج 1، ص 165 و نيز به مجله حوزه، ش 5-6، سال 15، آذر، دى، بهمن و اسفند 1377، و يا ش 89-90 (ويژه شرح حال او و پدرش) رجوع كنيد.
 
 
 
(11). فوائد الرضويه، ص 83.
 
 
 
(12). روضات الجنات، ج 2، ص 215 و ريحانة الادب، ج 1، ص 54 و فوائد الرضويه، ص 83.
 
 
 
(13). فوائد الرضويه، ص 75 و ريحانة الادب، ج 1، ص 85.
 
 
 
(14). جامع الروات، ج 1، ص 153.
 
 
 
(15). مدارك مذكور، فوائد الرضويه، ص 75 و ريحانة الادب، ج 1، ص 85.
 
 
 
(16). روضات الجنات، ج 2، ص 195.
 
 
 
(17). روضات الجنات، ج 7، ص 95، جامع الروات، ج 2، ص 92 و فوائد الرضويه، ص 46.
 
 
 
(18). دانشمند محترم؛ آقاى على دوانى درباره وحيد بهبهانى كتابى مستقل نوشته است.
 
 
 
(19). رسائل، چاپ قديم، ص 11.
 
 
 
(20). همان، ص 38.
 
 
 
(21). روضات الجنات، ج 4، ص 135.
 
 
 
(22). الاجازة الكبيره، ص 99 و روضات الجنات، ج 2، ص 125.
 
 
 
(23). روضات الجنات، ج 2 ص 126 و ريحانة الادب، ج 3، ص 420.
 
 
 
(24). الاجازة الكبيره، ص 99 و منابع ديگر.
 
 
 
(25). تاريخ روضة الصفا و مير خواند، ج 8، ص 500 تا 505، منتخب التواريخ، ص 619، منتهى الآمال، ص 429، اطلاعات عمومى، حسن عميد و فرهنگ معين.
 
 
 
==منبع==
 
 
 
ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، ستارگان حرم، جلد 6
 
  
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۵

سید صدرالدین محمد رضوی قمی (۱۱۶۰-۱۰۹۵ ق) معروف به «سید صدرالدین قمی»، از فقیهان و دانشوران برجسته شیعه در قرن دوازدهم هجرى است. علامه وحید بهبهانی از شاگردان بارز اوست. مهمترین اثر سید صدر، شرح «الوافیه» است.

نام کامل سید صدرالدین محمد رضوی قمی
زادروز ۱۰۹۵ قمری
زادگاه قم
وفات ۱۱۶۰ قمری
مدفن نجف

Line.png

اساتید

آقا جمال خوانساری، شیخ جعفر قاضى، ملا میرزا محمد شیروانى،...

شاگردان

وحید بهبهانی،...

آثار

حاشیه بر «مختلف»، شرح «الوافیه»، کتاب طهارت،...

ولادت و خاندان

سید صدرالدین محمد رضوى قمى فرزند محمدباقر، در سال ۱۰۹۵ هـ.ق در یک خانواده اصیل و بلند، پا به عرصه وجود نهاد.[۱] از زادگاه سید صدر نشانى در دست نیست و این که آیا ایشان واقعاً اهل قم بود، یا چون مدتى در آن شهر اقامت داشت، به «قمى» معروف شد.

از خاندان سید صدر اطلاع دقیقى در دست نیست؛ گرچه بعضى از نویسندگان، عده اى از عالمان شیعه را جزو این خاندان جلیل به حساب مى آورند، همانند: محمدمهدى، فرزند میرزا محمدباقر حسینى مشهدى که گفته اند او جد سادات همدان است. همچنین محمدباقر رضوى قمى که او را قمى‌الاصل، متولد و ساکن همدان دانسته اند.[۲]

سید صدر برادرى به نام سید ابراهیم رضوى ساکن در همدان داشت که از محققان و بزرگان علم و صاحب تألیف بود و سید عبدالله جزائرى نام او را در کتاب اجازه خود مى آورد.[۳]

سید صدر از دیدگاه بزرگان

دانشمندان در کتاب هاى تراجم خود از سید صدر به نیکى یاد کرده اند. مستندترین شرح هاى او بدست یکى از بهترین رجال شناسان قرن ۱۲ هجرى قمرى (سید عبدالله موسوى جزایرى) به رشته تحریر درآمده است. او که با جناب سید صدر ملاقات کرده است، مقام و منزلت او را با دقت فراوان نقل مى کند و مى نویسد: «سید صدر عالمى بزرگوار، اهل کلام و داراى حَسَب و نسب والایى است. او در نجف اشرف اقامت داشت و بزرگترین و برجسته ترین دانشمندى بود که در عراق دیدم. بهره وجودى او بیشتر از همه بزرگان روزگارش بود و در حکمت و فلسفه و روایت و فقه از همه جامع تر به نظر مى رسید. حکمت را از حکیمان اصفهان فراگرفت و به خاطر بروز فتنه افغان که موجب شد عرصه تعلیم و تربیت و تبلیغ احکام دینى بر او تنگ شود و نتواند به وظایف ارشادى خود بپردازد، ناچار به نجف هجرت کرد. در آن جا از چنان عظمت و نفوذ کلام برخوردار شد که وقتى شیعیان از سراسر جهانِ تشیع به زیارت حضرت امام على علیه‌السلام مشرف مى شدند، به خدمت او نیز مى رفتند و ضمن ملاقات، مسائل شرعیه مورد نیازشان را مى پرسیدند».[۴]

مرحوم صاحب روضات الجنات مى نویسد: «سید صدرالدین از محققان و عالمان بزرگ عصر خود به شمار مى آمد و در مراتب فضل و دقت بى‌نظیر بود. او ابتدا در حوزه اصفهان نزد جمعى از دانشوران برجسته درس خواند و به مراحلى از کمال علمى نائل شد. از حوزه اصفهان براى ارشاد و تبلیغ احکام دین و تربیت طلاب، به شهر قم رفت. تا این که به دنبال فتنه و شورش محمود افغان که دامنه اش به شهر قم هم رسید، تدریس و ارشاد برایش ممکن نشد و بر اثر تضیقات و فشارهاى روحى فراوانى که بر علماء وارد مى شد، از قم به سمت همدان که برادرش سید ابراهیم در آنجا زندگى مى کرد، حرکت کرد. مدتى در آن جا بود، تا این که از همدان به قصد نجف حرکت کرد و در حوزه علمیه نجف پیش جمعى از بزرگان حاضر شد و از خرمن علوم و کمالات آن‌ها بهره ها برد». مرحوم خوانسارى اضافه مى کند: «مرحوم سید صدر با جد من (سید جعفر موسوى خوانسارى)، ارتباط نزدیکى داشت و پدربزرگم از نزدیکان سید صدر بود».[۵]

محمدعلى مدرس مى نگارد: «صدرالدین رضوى قمى، قمى الاصل، معروف و مشهور به سید صدر از برجستگان دانشمندان شیعه بود در اواسط قرن دوازده هجرى، او دربردارنده فروع و اصول و مرجع ملت در احکام دینى بود».

گفته شده پس از فوت علامه مجلسی تا ظهور وحید بهبهانی و صاحب حدائق، زعامت و تصدی حوزه چندین ساله نجف به دست با کفایت این بزرگوار بود.

اساتید و شاگردان

سید صدرالدین در حوزه علمى اصفهان که در آن دوره از رونق بسزایى برخوردار بود، نزد جمعى از نخبگان علم و حکمت و فقه حاضر شد و با همت بلند و رنج فراوان به درجات بالایى از دانش و فضل دست یافت، که در این فرصت به معرفى معروفترین آن‌ها بسنده مى کنیم.

  • ۲- شیخ جعفر قاضى؛ از نوابغ علم و فضل و در فقه و اصول و حکمت شهره آفاق بود.
  • ۳- علامه ملا میرزا محمد شیروانى؛ مرحوم شیروانى از متفکرترین دانشمندان روزگار خود بود.[۷]

اما تنها عالمى که به عنوان شاگرد سید صدر مطرح است، آیت حق و الگوى تقوى و تواضع؛ مرحوم وحید بهبهانى است که به حق، ستاره پرفروغ آسمان علم و فضل و اندیشه است؛ زیرا او مؤسس علم اصول است، آن هم در زمانى که نزدیک بود بر اثر رونق گرفتن بازار اخباری‌گرى، علم «اصول فقه» از میان حوزه علمى شیعه از بین برود. بر اثر تلاش هاى بى‌وقفه این اصولى متفکر، پایه هاى علم اصول بر براهین قاطع استوار شد و نه تنها علم اصول به این وسیله از نابود شدن نجات یافت؛ بلکه مشرب و مسلک اخبارى ها از هم فروریخت. اگر سید صدر را شاگردى جز وحید بهبهانى نبود، باید گفت زهى فخر و مباهات که چنین استادى چنین شاگردى را تربیت کرد.[۸] آقای بهبهانی در تألیفات خویش استاد را به عظمت و بزرگی یاد نموده است.

آثار و تألیفات

تألیفاتى چند براى سید صدرالدین رضوی قمی ذکر کرده اند همانند: حاشیه بر «مختلف» علامه حلى و کتاب طهارت.

اما مشهورترین و معتبرترین کتابى که از او به یادگار ماند، شرح بر وافیه (اثر فاضل تونی) در علم اصول فقه است. کتابى که مرحوم شیخ مرتضى انصارى بارها در «رسائل» از آن نام مى برد و آراء سید صدر را مطرح مى کند. هرگاه نظرش موافق نظریه سید نباشد، آن نظریه را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. شیخ انصارى تقریباً در ۱۲ موضع از کتاب رسائل خود به نظریه هاى سید پرداخته است.

وفات

مرحوم سید صدرالدین رضوی قمی در سن شصت و پنج سالگى در سال ۱۱۶۰ هـ.ق در نجف اشرف، روحش از عالم خاکى پرواز کرد و به ملکوت اعلى پیوست.[۹]

پانویس

  1. الاجازة الکبیره، سید عبدالله موسوى جزایرى، ص ۹۹؛‌ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۰۴؛ فوائد الرضویه، ص ۲۱۳؛ روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۲۲ و ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۰.
  2. روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۳۵.
  3. الاجازة الکبیره، ص ۹۹ و روضات الجنات، ج ۲، ص ۱۲۵.
  4. الاجازة الکبیره، چاپ کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشى، ص ۹۹.
  5. روضات الجنات، ج ۴، ص ۱۲۴.
  6. روضات الجنات، ج ۲، ص ۲۱۴، فوائد الرضویه، ص ۸۳.
  7. ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۰.
  8. دانشمند محترم؛ آقاى على دوانى درباره وحید بهبهانى کتابى مستقل نوشته است.
  9. الاجازة الکبیره، ص ۹۹ و منابع دیگر.

منابع

  • ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، ستارگان حرم، جلد ۶.
  • پایگاه شعائر.