انس بن مالک: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 +
«انس بن مالک» از [[صحابه]] نامدار [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله است، که مدت زیادی نیز در خدمت آن حضرت بوده و روایات زیادی نقل کرده است. وی به علت کتمان حقیقتی درباره [[امام علی]] علیه‌السلام، مورد نفرین ایشان قرار گرفت و به بیماری پیسی مبتلا شد.
  
از شخصیت‌های نامی دوران صدر اسلام که هم افتخار مصاحبت رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم را داشته و هم تا دوران اموی در قید حیات بوده است، شخصیتی نامی به نام انس بن مالک است. نام کامل او انس بن مالک بن نضر بن ضمضم بن زید بن حرام بن جندب بن عامر بن غنم بن عدی بن نجار بن ثعلبة بن عمرو بن خزرج بن حارثة أنصاری است که از قبیله خزرجیان [[مدینه]] و از طایفه بنی‌ نجار می‌باشد.<ref>ابن عبدالبر، أبوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ج1، ص109.</ref> در واقع او هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر منسوب به طایفه بنی‌نجار است.
+
== ولادت و نسب ==
 +
انس بن مالک بن نضر خزرجی انصاری از قبیله خزرجیان [[مدینه]] و از طایفه بنی‌ نجار می‌باشد.<ref>ابن عبدالبر، أبوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ج۱، ص۱۰۹.</ref> تاریخ تولد او بین مورخین اختلاف است؛ اما ظاهرا وی متولد سال ده قبل از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]]، معادل ۶۱۲ میلادی است.<ref>الزرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربین والمستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال ۱۹۸۹م، ج۲، ص۲۴.</ref>
  
مادر او ام سلیم دختر ملحان است و در مورد کنیه او آمده است که کنیه او اباحمزه می‌باشد<ref>الجزری، عزالدین بن الأثیر أبوالحسن علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، 1409، ج1، ص151.</ref> که به اسم عمویش نامیده شده است.<ref>  ابن عبدالبر، پیشین، ج1، ص109.</ref> کنیه اباحمزه را رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به او داده است و علاوه بر آن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او لقب ذوالاذنین را نیز داده است.<ref>الجزری، پیشین، ج1، ص151.</ref> تاریخ تولد او بین مورخین اختلاف است؛ اما با آنچه در ادامه به آن اشاره می‌شود، وی متولد سال ده قبل از هجرت معادل ششصد و دوازده میلادی است.<ref>الزرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربین والمستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال 1989م، ج2، ص24.</ref> او دارای فرزندان و اموال فراوان بود و نام یکی از همسرانش جمیله بود، جمیله کسی بود که بعد از جنگ اسلام و ایران به عنوان برده جمیله معرفی شد.<ref>بلاذری، أحمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره، چ اول، 1337ش، ص482.</ref> وی از جمله صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شمار می‌رود.
+
[[کنیه]] انس، اباحمزه می‌باشد<ref>الجزری، عزالدین بن الأثیر أبوالحسن علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۱۵۱.</ref> که به اسم عمویش نامیده شده است.<ref>  ابن عبدالبر، پیشین، ج۱، ص۱۰۹.</ref> گفته شده کنیه اباحمزه را [[رسول الله]] صلی الله علیه وآله به او داده و علاوه بر آن، پیامبر صلی الله علیه وآله به او لقب ذوالاذنین را نیز داده است.<ref>الجزری، پیشین، ج۱، ص۱۵۱.</ref>  
  
او می‌گوید: وقتی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به [[مدینه]] آمد مادرم مرا که هشت سال سن داشتم به خدمت آن حضرت برد و گفت: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم! مردان و زنان انصار هر کدام هدیه‌ای برای شما آوردند. من پسرم را آورده‌ام که در خدمت شما باشد. از آن پس من به مدت ده سال به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خدمت کردم. انس را به همین دلیل خادم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لقب دادند. وی به این خدمتگزاری افتخار می‌کرد.<ref>ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج7، ص14.</ref>
+
مادر او «[[ام انس|امّ أنس]]» یا «امّ سلیم» دختر ملحان، از زنان شجاع و فعال صدر اسلام است. انس می‌گوید: وقتی که رسول الله صلی الله علیه وآله به [[مدینه]] آمد، مادرم مرا که هشت سال سن داشتم به خدمت آن حضرت برد و گفت: یا رسول الله! مردان و زنان [[انصار]] هر کدام هدیه‌ای برای شما آوردند. من پسرم را آورده‌ام که در خدمت شما باشد. از آن پس من به مدت ده سال به پیامبر خدمت کردم. انس را به همین دلیل خادم رسول الله صلی الله علیه وآله لقب دادند. وی به این خدمتگزاری افتخار می‌کرد.<ref>ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۱۴.</ref>
  
==انس و همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله در میادین جنگ==
+
==انس در عصر پیامبر==
  
وی در بیشتر جنگ‌های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حضور داشت و حتی برخی همچون الجزری قائلند وی در [[جنگ بدر]] نیز بوده<ref> الجزری، پیشین، ج1، ص154.</ref> است، البته در منابع تاریخی کسی به غیر از الجزری به آن اشاره نکرده است. اما با این وصف او در غزوات حدیبیه، [[فتح مکه]]، حنین و خیبر حضور داشت و در رکاب پیامبر جنگید. البته می‌توان حضور او را در جنگ بدر این طور توجیه کرد که وی به دلیل سن کم جنگجو نبوده، لیکن همراه با سپاهیان و در خدمت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بوده است.<ref>  همان، ج1، ص151.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای انس [[دعا]] کرد ولذا او دارای مال و فرزند فراوان و طول عمر شد و علتش دعای پیامبر در حقش بود.<ref>المقریزی، تقی الدین أحمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال والحفدة و امتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1420، ج12، ص17.</ref>
+
انس بن مالک علاوه بر توفیق خدمت و مصاحبت [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله، در بیشتر [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله|غزوات]] و جنگ‌های آن حضرت حضور داشت و حتی برخی همچون [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر جزری]] قائلند که وی در [[جنگ بدر]] نیز بوده است.<ref> الجزری، پیشین، ج۱، ص۱۵۴.</ref> البته می‌توان حضور او را در جنگ بدر این طور توجیه کرد که وی به دلیل سن کم، جنگجو نبوده، لیکن همراه با سپاهیان و در خدمت [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله بوده است.<ref>  همان، ج۱، ص۱۵۱.</ref> همچنین انس در غزوات [[صلح حدیبیه|حدیبیه]]، [[فتح مکه]]، [[غزوه حنین|حنین]] و [[غزوه خیبر|خیبر]] حضور داشت و در رکاب پیامبر جنگید.  
  
==انس بن مالک و روایتگری حدیث==
+
پیامبر صلی الله علیه وآله برای انس [[دعا]] کرد ولذا او دارای مال و فرزند فراوان و طول عمر شد و علتش دعای پیامبر در حقش بود.<ref>المقریزی، تقی الدین أحمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال والحفدة و امتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰، ج۱۲، ص۱۷.</ref>
  
او یکی از بزرگترین روات حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیه السلام است و حدود دو هزار و دویست و هشتاد و شش روایت نقل کرده است و بعد از ابوهریره و عبدالله بن عمر در کثرت روایت جایگاه سوم را دارا است.<ref>ابن حزم، علی، جوامع السیره به کوشش احسان عباس و ناصرالدین اسد، قاهره، دارالمعارف، ص275و276.</ref> وی به جز از پیامبر از [[امام علی]] علیه السلام، عمر، ابوبکر، عثمان، معاذ بن جبل، ابی طلحه، عباده بن صامت، ام سلیم، ام حرام، اسید بن حضیر، ابوذر، ابن مسعود و... روایت نقل کرده است.<ref>الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1413، ج6، ص289.</ref> و حدود دویست نفر از او روایت نقل کرده‌اند.
+
انس بن مالک یکی از بزرگترین روات [[حدیث]] از پیامبر صلی الله علیه وآله است و حدود ۲۲۸۰ روایت نقل کرده است و بعد از [[ابوهریره|ابوهریره]] و [[عبدالله بن عمر]] در کثرت روایت، جایگاه سوم را دارا است.<ref>ابن حزم، علی، جوامع السیره به کوشش احسان عباس و ناصرالدین اسد، قاهره، دارالمعارف، ص۲۷۵و۲۷۶.</ref> وی از جمله راویانی بود که خصوصیات و شمایل پیامبر را نقل کرده است. وی همچنین روایاتی در فضیلت [[امام علی]] علیه السلام نقل کرده است، از جمله می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرمود: فردای [[قیامت]] هفتاد هزار نفر از پیروان من بدون حساب به [[بهشت]] وارد می‌شوند، سپس به طرف علی علیه السلام التفات کرده و فرمود: آنها [[شیعه]] تواند و تو امام آنهائی.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدی خوانساری، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۰، ص۲۹.</ref>
  
اشخاصی همچون ابن سیرین، شعبی، مکحول، قتاده و... در بین عالمان و راویان وی صحیح السند دانسته شده است.<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج1، ص37.</ref> وی از جمله راویانی بود که خصوصیات و شمایل پیامبر را نقل کرده است. درباره خصوصیات فردی او آمده است که مبتلا به بیماری برص بود و هنگام غذاخوردن لقمه‌های بزرگ می‌گرفت.<ref>ذهبی؛ پیشین، ج6، ص295.</ref>
+
انس به جز از پیامبر اکرم، از [[امام علی]] علیه السلام، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[ابوبکر]]، [[عثمان]]، [[معاذ بن جبل]]، [[ابوطلحه انصاری|ابی طلحه]]، [[عبادة بن صامت]]، [[ام انس|ام سلیم]] (مادرش)، [[ام حرام دختر ملحان|ام حرام]] (خاله اش)، [[اسید بن حضیر]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]]، [[ابن مسعود]] و... روایت نقل کرده است.<ref>الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، ج۶، ص۲۸۹.</ref>  
  
وی در میان مردم [[بصره]] دارای جایگاه بالایی بود، چرا که وقتی مردم بصره افتخارات شهرشان را بیان می‌کردند به حضور انس بن مالک در این شهر می‌بالیدند.<ref>قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تحقیق سید جلال الدین تهرانی، تهران، توس، 1361ش، ص294.</ref>
+
و حدود ۲۰۰ نفر نیز از انس روایت نقل کرده‌اند. اشخاصی همچون [[ابن سیرین]]، شعبی، مکحول، قتاده و... در بین عالمان و راویان وی صحیح السند دانسته شده است.<ref>ابن عبدالبر، پیشین، ج۱، ص۳۷.</ref>  
  
==انس بن مالک در دوران خلفا==
+
==انس در دوران خلفا==
  
در دوران خلافت ابوبکر، انس به عنوان جمع کننده خراج از طرف خلیفه به [[بحرین]] رفت و بعد از ستاندن صدقات به [[مدینه]] بازگشت. در واقع ابوبکر او را با مشورت عمر به بحرین فرستاد و انس نیز وقتی به مدینه برگشت ابوبکر وفات کرده بود، لذا اموال را به عمر تحویل داد و با او بیعت کرد. عمر نیز آن مبالغ را که چهار هزار درهم بود به انس بخشید.<ref>الذهبی، پیشین، ج6، ص293.</ref>
+
انس بن مالک در دوران [[خلافت]] [[ابوبکر]]، به عنوان جمع کننده [[خراج]] از طرف [[خلیفه]] به [[بحرین]] رفت و بعد از ستاندن صدقات به [[مدینه]] بازگشت. در واقع ابوبکر او را با مشورت [[عمر بن خطاب]] به بحرین فرستاد و انس نیز وقتی به مدینه برگشت ابوبکر وفات کرده بود، لذا اموال را به عمر تحویل داد و با او [[بیعت]] کرد. عمر نیز آن مبالغ را که چهار هزار درهم بود به انس بخشید.<ref>الذهبی، پیشین، ج۶، ص۲۹۳.</ref>
  
در دوران خلافت عمر بن خطاب، وی در جنگ شوشتر حضور داشت. در این جنگ او به همراه برادر خود از فرماندهان ابوموسی اشعری به شمار می‌رفت و فرماندهی سواره نظام را بر عهده داشت. در واقع این همان جنگی بود که انس، برادر خود براء را از دست داد.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ص165.</ref> او کسی بود هرمزان، سردار ایرانی را به [[مدینه]] نزد عمر آورد و در واقع با فتوایش جان هرمزان را نجات داد.<ref>ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363ش، ج1، ص538.</ref> بعد از این جنگ، عمر ابوموسی را والی [[بصره]] کرد و طبق درخواست ابوموسی، وی سی نفر از صحابه پیامبر را به بصره برای یاری ابوموسی فرستاد که یکی از آنان انس بن مالک بود.<ref>بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چ3، 1373ش، ج3، ص489.</ref>
+
در دوران خلافت عمر، وی در جنگ شوشتر حضور داشت. در این جنگ او به همراه برادر خود از فرماندهان [[ابوموسی اشعری]] به شمار می‌رفت و فرماندهی سواره نظام را بر عهده داشت. این همان جنگی بود که انس، برادر خود براء را از دست داد.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ص۱۶۵.</ref> او کسی بود هرمزان، سردار [[ایران|ایرانی]] را به [[مدینه]] نزد عمر آورد و در واقع با فتوایش جان هرمزان را نجات داد.<ref>ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۳۸.</ref> عمر بعد از این جنگ، ابوموسی را والی [[بصره]] کرد و طبق درخواست ابوموسی، وی سی نفر از [[صحابه]] پیامبر را به بصره برای یاری ابوموسی فرستاد که یکی از آنان انس بن مالک بود.<ref>بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چ۳، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۴۸۹.</ref>
  
از خصوصیات انس در این دوره این بود که وی انگشتری داشت که بر آن نقش گرگ یا روباه بود و علت آن این بوده که عمر بن خطاب نهی کرد که بر نگین انگشتری چیزی به زبان عربی بنویسند. اما بعد از مرگ عمر، بر روی انگشترش «محمد رسول الله» را نقش کرده بود و هرگاه به توالت می‌رفت آن را درمی‌آورد.<ref>ابن سعد، پیشین، ج7، ص15و20.</ref>
+
در دوران خلافت [[عثمان]]، در پی حمله به عثمان و شورش مردم بر علیه او، انس از جمله کسانی بود که به حمایت از عثمان پرداخت و در [[بصره]] در حمایت عثمان سخنرانی کرد.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۲-۳۲.</ref> او در زمان خلافت عثمان، سیرین پدر [[ابن سیرین|محمد بن سیرین]] و برادرانش یعنی یحیی بن سیرین و انس بن سیرین و معبد بن سیرین، از جمله آن اسیران بودند که اینان را انس بن مالک انصاری آزاد کرد.<ref>بلاذری، پیشین، ص۳۵۳.</ref>
  
انس فردی باتقوی و مستجاب الدعوه بود. این مطلب را می‌توان از ماجرایی که در طبقات آمده فهمید. ابن سعد در کتابش آورده: یکی از سرپرستان زمین‌های انس بن مالک از خشکی و بی‌آبی زمین پیش او شکوه کرد. گوید: انس نماز گزارد و [[دعا]] کرد ابری پدید آمد و زمین او را پوشاند و چندان بارید که استخر از آب آکنده شد.<ref>همان، ج7، ص18.</ref>
+
انس بن مالک پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلی الله علیه وآله، در مورد [[امام علی]] علیه السلام ابتدا سکوت کرد، لکن بعدها به نقل فضایل و مناقب آن حضرت پرداخت. [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج البلاغه]] خود، علت سکوت انس را رسیدن به مال دنیا و یاری دشمنان حضرت علی دانست.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ه، ج۴، ص۷۴.</ref>
  
در دوران عثمان، در پی حمله به عثمان و شورش مردم بر علیه او انس از جمله کسانی بود که به حمایت از عثمان پرداخت و در [[بصره]] در حمایت عثمان سخنرانی کرد.<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال 1375ش، ج6، ص22-32.</ref> او در زمان خلافت عثمان، سیرین پدر محمد بن سیرین و برادرانش؛ یعنی یحیی بن سیرین و انس بن سیرین و معبد بن سیرین بزرگترین این برادران، از جمله آن اسیران بودند که اینان را انس بن مالک انصاری آزاد کرد.<ref>بلاذری، پیشین، ص353.</ref>
+
در بسیاری از منابع آمده است که انس بن مالک مورد نفرین [[امام علی]] علیه السلام قرار گرفت. علت آن در کتاب «[[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]]» چنین ذکر شده: امام علی در [[کوفه]] جمعى از مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، چه کسى این سخن را از پیغمبر اکرم به هنگام بازگشت از [[حجة الوداع|حجةالوداع]] شنیده است که فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعِلَىٌّ مَوْلاهُ»؟ جمعى برخاستند وگواهى دادند که آری پیامبر صلی الله علیه وآله چنین فرمود. امام رو به انس بن مالک کرد و فرمود: تو که در [[واقعه غدیر|غدیر]] حاضر بودى چرا گواهى نمى دهى؟ انس عرض کرد: یا علی من اکنون پیر شده‌ام و از چنین سخنی که می‌گوئی چیزی به یاد ندارم. علی علیه السلام از سخن آن انس متأثر شده او را نفرین کرد و گفت: پروردگارا اگر این بیچاره دروغ می‌گوید، وی را به پیسی مبتلا کن که هیچگاه عمامه آن را مستور نکند. [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] می گوید خدا گواه است پس از این، میان دو چشم او را دیدم که لکه پیسی فراگرفته بود<ref>شیخ مفید، پیشین، ص۳۴۰.</ref> و این لکه تا آخر عمر در میان دو چشمانش نمایان بود.<ref>ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م، ص۲۵۱.</ref>  
  
==انس و اهل بیت علیهم السلام==
+
البته در [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]] و نیز تاریخ الفی آمده است که امام علی در زمان [[جنگ جمل]]، انس بن مالک را مأموریت داد تا نزد [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] برود و سخنانی را که امام بیان نمود، برساند؛ اما انس هیچیک از سخنان امام را به آنان نگفت و به همین سبب امام او را نفرین کرد.<ref>حکمت ۳۱۱ نهج البلاغه؛ قاضی احمد قزوینی، تاریخ الفی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ج۱، ص۳۰۰.</ref>
  
او پس از رحلت پیامبر با ابوبکر بیعت کرد و در مورد [[امام علی]] علیه السلام ابتدا سکوت کرد، لکن بعدها به نقل فضایل و مناقب آن حضرت پرداخت. از جمله روایت‌ها این است: انس بن مالک گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمود: فردای قیامت هفتاد هزار نفر از پیروان من بدون حساب به [[بهشت]] وارد می‌شوند، سپس به طرف علی علیه السلام التفات کرده. فرمود: آنها [[شیعه]] تواند و تو امام آنهائی.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدی خوانساری، تهران، اسلامیه، 1380، ص29.</ref>
+
به هر حال، انس در زمان [[جنگ جمل]] همچون [[سعد بن ابی وقاص]] کنار کشید و در لشکر هیچ یک از دو طرفِ نبرد، نرفت<ref>امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱۱۶.</ref> و در واقع وی از [[مرجئه]] به شمار آمد. از او نقل شده است که خداوند دوستی علی و عثمان را در دل مومنی جمع نکرد؛ اما خداوند دوستی هر دوی اینان را در دل‌های ما قرار داد.<ref>الذهبی، پیشین، ج۶، ص۲۹۵.</ref>
  
ابن ابی الحدید در شرح خود، علت سکوت انس بن مالک را رسیدن به مال دنیا و یاری دشمنان آن حضرت دانست.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378ه، ج4، ص74.</ref>
+
از انس بن مالک در مورد [[امام حسن]] علیه السلام روایتی نقل شده مبنی بر این که امام حسن شبیه‌ترین افراد به [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله بود.<ref>الجزری، پیشین، ج۱، ص۴۹۰.</ref>  
  
در بسیاری از منابع آمده است که وی مورد نفرین [[امام علی]] علیه السلام قرار گرفت. علت آن در ارشاد چنین ذکر شده: انس بن مالک هم که در روز غدیر حضور داشته و اتفاقاً آن روز هم در میان این عده انصار بود صحبت فرموده، علی علیه السلام را گواهی ننمود. علی علیه السلام به او متوجه شده، فرمود: ای انس تو چرا شهادت ندادی و گفته مرا تصدیق نکردی با این که تو هم مانند دیگران فرموده: پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را استماع کرده بودی. عرض کرد: یا علی من اکنون پیر شده‌ام و از چنین سخنی که می‌گوئی و از من گواهی می‌طلبی چیزی به یاد ندارم.
+
در زمان حکومت [[معاویه]]، وی چند بار با معاویه بحث و جدل نمود و حتی در چند مورد با درشتی بسیار با معاویه سخن گفت، اما معاویه از آن چشم‌پوشی کرد و حتی از [[عمرو بن عاص|عمروعاص]] خواست که انس را با وعد و وعید و احسان راضی نگهدارد.<ref>تتوی، پیشین، ج۴، ص۲۶-۳۶.</ref> انس به جهت مخالفت با معاویه در [[نماز]] شرکت نمی‌کرد و این باعث شده بود که مردم نیز در نماز او شرکت نکنند ولذا معاویه سعی می‌کرد به هر صورت انس را راضی نگه دارد.
  
علی علیه السلام از سخن آن انس بن مالک متأثر شده او را نفرین کرد. پروردگارا اگر این بیچاره دروغ می‌گوید، وی را به پیسی مبتلا کن که هیچگاه عمامه آن را مستور نکند. طلحه گفته خدا گواه است پس از این، میان دو چشم او را دیدم که لکه پیسی فراگرفته بود<ref>شیخ مفید، پیشین، ص340.</ref> و این لکه تا آخر عمر در میان دو چشمانش نمایان بود.<ref>ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م، ص251.</ref> البته در تاریخ الفی آمده است که در زمان [[جنگ جمل]]، امام انس را مأموریت داد تا نزد عایشه و طلحه و زبیر برود و سخنانی را که امام بیان نمود، برساند؛ اما انس هیچیک از سخنان امام را به آنان نگفت و به همین سبب امام او را نفرین کرد.<ref>تتوی، قاضی احمد، قزوینی، آصف خان، تاریخ الفی، تهران، علمی و فرهنگی، 1382، ج1، ص300.</ref>
+
در دوران [[یزید بن معاویه]]، زمانی که سر مبارک [[امام حسین]] علیه السلام را نزد [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] می‌آوردند، او در مجلس حضور داشت و گفته بود که حسین علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه وآله شباهت داشت.<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ (البدء والتاریخ)، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ج۲، ص۹۰۴.</ref> در دوران خلافت [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]]، وی مدتی از طرف او [[امام جماعت‌|امام جماعت]] مسجد [[بصره]] بود و مدت چهل روز در آنجا [[نماز]] می‌خواند تا این که بعد از چهل روز ابن زبیر او را از سمتش خلع کرد.<ref>بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷، ج۶، ص۳۴۲.</ref>
  
او در زمان [[جنگ جمل]] همچون سعد بن ابی وقاص کنار کشید و در لشکر هیچیک از دو طرف نبرد، نرفت<ref>امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، 1403، ج1، ص116.</ref> و در واقع وی از مرجئه به شمار آمد. از او نقل شده است که خداوند دوستی علی و عثمان را در دل مومنی جمع نکرد؛ اما خداوند دوستی هر دوی اینان را در دل‌های ما قرار داد.<ref>الذهبی، پیشین، ج6، ص295.</ref>
+
در تواریخ آمده است که [[حجاج بن یوسف]] بر گردن انس مهر سربی زد تا به این وسیله او را خوار و زبون کند. بی احترامی و ناسزاگویی حجاج به انس بسیار فراوان بود و حتی در چند مورد انس را تهدید به مرگ کرده است. به عنوان مثال روزی به او گفت: ای انس یک روز همراه [[مختار ثقفی|مختاری]] و روزی دیگر همراه پسر [[اشعث بن قیس|اشعث]]، در فتنه‌ها و شورش‌ها جولان می‌دهی، به خدا سوگند تصمیم دارم تو را زیر سنگهای سنگین آسیا خرد کنم و نشانه تیرها قرار دهم. این امر باعث شد که انس با [[عبدالملک بن مروان]] مکاتبه کند. عبدالملک شدیداً از کار حجاج خشمگین شد و حجاج را مجبور به عذرخواهی از انس کرد.<ref>دینوری، اخبارالطوال، پیشین، ص۳۶۵و۳۶۶.</ref>
  
==انس بعد از شهادت امام علی علیه السلام==
+
==وفات ==
  
از او در مورد [[امام حسن]] علیه السلام روایتی نقل شده مبنی بر این که امام حسن علیه السلام شبیه‌ترین افراد به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود.<ref>الجزری، پیشین، ج1، ص490.</ref> در زمان حکومت معاویه، وی چند بار با معاویه بحث نمود و حتی در چند مورد با درشتی بسیار با معاویه سخن گفت اما معاویه از آن چشم‌پوشی کرد و حتی از عمروعاص خواست که انس را با وعد و وعید و احسان راضی نگهدارد.<ref>تتوی، پیشین، ج4، ص26-36.</ref> انس به جهت مخالفت با معاویه در [[نماز]] شرکت نمی‌کرد و این باعث شده بود که مردم نیز در نماز او شرکت نکنند ولذا معاویه سعی می‌کرد به هر صورت انس را راضی نگه دارد.
+
در تاریخ [[مرگ]] انس بن مالک بین مورخین اختلاف است. برخی وفات او را سال ۹۰ نوشته و برخی سال ۹۱ و برخی دیگر سال ۹۳ هجری را سال وفاتش عنوان کرده‌اند.<ref>الجزری، پیشین، ج۱، ص۱۵۲.</ref> ظاهرا وی آخرین [[صحابی]] در [[بصره]] بود که درگذشت.<ref>مقدسی، پیشین، ج۲، ص۸۰۶.</ref> خود وی گفته بود که غیر من کسی نمانده است که به دو [[قبله]] نماز خوانده باشد.<ref>العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵،ج۱، ص۲۷۶.</ref> در میزان سن او در هنگام وفات نیز اختلاف است برخی سن او را ۹۹، برخی ۱۰۰ و برخی ۱۰۳ سال دانستند.<ref>العسقلانی، پیشین، ج۱، ص۲۷۷.</ref>
  
در دوران یزید بن معاویه، زمانی که سر [[امام حسین]] علیه السلام را نزد ابن زیاد می‌آوردند، او در مجلس حضور داشت و گفته بود که حسین علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شباهت داشت.<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ (البدء والتاریخ)، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ج2، ص904.</ref> در دوران خلافت ابن زبیر، وی مدتی از طرف ابن زبیر امام جماعت [[مسجد بصره]] بود و مدت چهل روز در آنجا نماز می‌خواند تا این که بعد از چهل روز ابن زبیر او را از سمتش خلع کرد.<ref>بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، 1417، ج6، ص342.</ref>
+
چون مرگ انس فرارسید، [[وصیت]] کرده بود که یادگاری که از [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله داشته را با او دفن کنند.<ref>الجزری، پیشین، ج۱، ص۱۵۲.</ref> همچنین وصیت کرد که [[ابن سیرین|محمد بن سیرین]] جنازه‌اش را [[غسل]] کند و بر او [[نماز میت|نماز]] بگزارد. ابن سیرین در آن هنگام زندانی بود؛ مردم پیش حکمران [[بصره]] که مردی از خاندان [[اسید بن حضیر|اسید]] بود رفتند و او به محمد بن سیرین اجازه داد. محمد از زندان بیرون آمد و پیکر انس را شست و [[کفن]] کرد و در قصر انس که در جانب صحرا بود، بر پیکرش نماز گزارد.<ref>ابن سعد، پیشین، ج۷، ص۱۵و۱۶.</ref> قبر او در نزدیکی وادی السباع، منطقه‌ای در بصره است.<ref>ابن بطوطه، شمس الدین ابی عبدالله محمد بن عبدالله االواتی الطنجی، ترجمه رحله ابن بطوطه، تهران، آگه، ۱۳۷۶، ج۱، ص۲۳۲.</ref>
 
 
در تواریخ آمده است که حجاج بر گردن انس مهر سربی زد تا به این وسیله او را خار و زبون کند. در تاریخ طبری علت امر چنین ذکر شد: «ابوعون گوید: حجاج را دیدم که کس پیش سهل بن سعد فرستاد و او را پیش خواند و گفت: چرا امیرمؤمنان، عثمان را یاری نکردی؟ گفت: «یاری کردم» گفت: دروغ می‌گویی و بگفت تا مهر سربی به گردن وی نهادند.<ref>طبری، پیشین، ج8، ص35-11.</ref> بی احترامی و ناسزاگویی حجاج به انس بسیار فراوان بود و حتی در چند مورد انس را تهدید به مرگ کرده است.
 
 
 
به عنوان مثال روزی به او گفت: ای انس یک روز همراه مختاری و روزی دیگر همراه پسر اشعث، در فتنه‌ها و شورش‌ها جولان می‌دهی، به خدا سوگند تصمیم دارم تو را زیر سنگهای سنگین آسیا خرد کنم و نشانه تیرها قرار دهم. این امر باعث شد که انس با عبدالملک مکاتبه کند. عبدالملک بن مروان شدیداً از کار حجاج خشمگین شد و حجاج را مجبور به عذرخواهی از انس کرد».<ref>دینوری، اخبارالطوال، پیشین، ص365و366.</ref>
 
 
 
==مرگ انس بن مالک==
 
 
 
در تاریخ مرگ انس بین مورخین اختلاف است. برخی وفات او را سال نود و یک نوشته و برخی سال نود را سال وفاتش عنوان کرده‌اند. برخی سال نود و برخی دیگر سال نود و سه را تاریخ مرگ انس دانستند.<ref>الجزری، پیشین، ج1، ص152.</ref> ظاهرا وی آخرین صحابی در [[بصره]] بود که درگذشت و پیش از مرگ از خود صد و بیست فرزند نرینه بر جای گذاشته بود.<ref>مقدسی، پیشین، ج2، ص806.</ref>
 
 
 
خود وی گفته بود که غیر من کسی نمانده است که به دو قبله نماز خوانده باشد.<ref>العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415،ج1، ص276.</ref> در زمان مرگش وصیت کرده بود که یادگاری که از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله داشته را با او دفن کنند.<ref>الجزری، پیشین، ج1، ص152.</ref> در میزان سن او در هنگام وفات نیز اختلاف است برخی سن او را نود و نه، برخی صد و برخی صد و سه سال دانستند.<ref>العسقلانی، پیشین، ج1، ص277.</ref> در الاعلام نیز سن او را نود و سه سال نوشته است.<ref>الزرکلی، پیشین، ج2، ص24.</ref> در اواخر عمر او، بیماری گریبان‌گیرش شد به طوری که یک سال پیش از مردن از روزه گرفتن ناتوان بود و نمی‌توانست روزه بگیرد.
 
 
 
چون مرگ انس بن مالک فرارسید وصیت کرد که محمد بن سیرین جنازه‌اش را بشوید و بر او [[نماز]] بگزارد. محمد بن سیرین در آن هنگام زندانی بود. مردم پیش حکمران بصره که مردی از خاندان اسید بود رفتند و او به محمد بن سیرین اجازه داد. محمد از زندان بیرون آمد و پیکر انس را شست و کفن کرد و در قصر انس که در جانب صحرا بود، بر پیکرش نماز گزارد.<ref>ابن سعد، پیشین، ج7، ص15و16.</ref> قبر او در نزدیکی وادی السباع، منطقه‌ای در بصره است.<ref>ابن بطوطه، شمس الدین ابی عبدالله محمد بن عبدالله االواتی الطنجی، ترجمه رحله ابن بطوطه، تهران، آگه، 1376، ج1، ص232.</ref>
 
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}  
 
{{پانویس}}  
 
 
==منابع==
 
==منابع==
*سید مرتضی میرتبار، انس بن مالک، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 30
+
*[http://www.pajoohe.ir "انس بن مالک"، دانشنامه پژوهه]، سید مرتضی میرتبار.
 
 
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
 
[[رده:راویان حدیث]]
 
[[رده:راویان حدیث]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۳۳

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«انس بن مالک» از صحابه نامدار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، که مدت زیادی نیز در خدمت آن حضرت بوده و روایات زیادی نقل کرده است. وی به علت کتمان حقیقتی درباره امام علی علیه‌السلام، مورد نفرین ایشان قرار گرفت و به بیماری پیسی مبتلا شد.

ولادت و نسب

انس بن مالک بن نضر خزرجی انصاری از قبیله خزرجیان مدینه و از طایفه بنی‌ نجار می‌باشد.[۱] تاریخ تولد او بین مورخین اختلاف است؛ اما ظاهرا وی متولد سال ده قبل از هجرت، معادل ۶۱۲ میلادی است.[۲]

کنیه انس، اباحمزه می‌باشد[۳] که به اسم عمویش نامیده شده است.[۴] گفته شده کنیه اباحمزه را رسول الله صلی الله علیه وآله به او داده و علاوه بر آن، پیامبر صلی الله علیه وآله به او لقب ذوالاذنین را نیز داده است.[۵]

مادر او «امّ أنس» یا «امّ سلیم» دختر ملحان، از زنان شجاع و فعال صدر اسلام است. انس می‌گوید: وقتی که رسول الله صلی الله علیه وآله به مدینه آمد، مادرم مرا که هشت سال سن داشتم به خدمت آن حضرت برد و گفت: یا رسول الله! مردان و زنان انصار هر کدام هدیه‌ای برای شما آوردند. من پسرم را آورده‌ام که در خدمت شما باشد. از آن پس من به مدت ده سال به پیامبر خدمت کردم. انس را به همین دلیل خادم رسول الله صلی الله علیه وآله لقب دادند. وی به این خدمتگزاری افتخار می‌کرد.[۶]

انس در عصر پیامبر

انس بن مالک علاوه بر توفیق خدمت و مصاحبت پیامبر صلی الله علیه وآله، در بیشتر غزوات و جنگ‌های آن حضرت حضور داشت و حتی برخی همچون ابن اثیر جزری قائلند که وی در جنگ بدر نیز بوده است.[۷] البته می‌توان حضور او را در جنگ بدر این طور توجیه کرد که وی به دلیل سن کم، جنگجو نبوده، لیکن همراه با سپاهیان و در خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است.[۸] همچنین انس در غزوات حدیبیه، فتح مکه، حنین و خیبر حضور داشت و در رکاب پیامبر جنگید.

پیامبر صلی الله علیه وآله برای انس دعا کرد ولذا او دارای مال و فرزند فراوان و طول عمر شد و علتش دعای پیامبر در حقش بود.[۹]

انس بن مالک یکی از بزرگترین روات حدیث از پیامبر صلی الله علیه وآله است و حدود ۲۲۸۰ روایت نقل کرده است و بعد از ابوهریره و عبدالله بن عمر در کثرت روایت، جایگاه سوم را دارا است.[۱۰] وی از جمله راویانی بود که خصوصیات و شمایل پیامبر را نقل کرده است. وی همچنین روایاتی در فضیلت امام علی علیه السلام نقل کرده است، از جمله می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرمود: فردای قیامت هفتاد هزار نفر از پیروان من بدون حساب به بهشت وارد می‌شوند، سپس به طرف علی علیه السلام التفات کرده و فرمود: آنها شیعه تواند و تو امام آنهائی.[۱۱]

انس به جز از پیامبر اکرم، از امام علی علیه السلام، عمر، ابوبکر، عثمان، معاذ بن جبل، ابی طلحه، عبادة بن صامت، ام سلیم (مادرش)، ام حرام (خاله اش)، اسید بن حضیر، ابوذر، ابن مسعود و... روایت نقل کرده است.[۱۲]

و حدود ۲۰۰ نفر نیز از انس روایت نقل کرده‌اند. اشخاصی همچون ابن سیرین، شعبی، مکحول، قتاده و... در بین عالمان و راویان وی صحیح السند دانسته شده است.[۱۳]

انس در دوران خلفا

انس بن مالک در دوران خلافت ابوبکر، به عنوان جمع کننده خراج از طرف خلیفه به بحرین رفت و بعد از ستاندن صدقات به مدینه بازگشت. در واقع ابوبکر او را با مشورت عمر بن خطاب به بحرین فرستاد و انس نیز وقتی به مدینه برگشت ابوبکر وفات کرده بود، لذا اموال را به عمر تحویل داد و با او بیعت کرد. عمر نیز آن مبالغ را که چهار هزار درهم بود به انس بخشید.[۱۴]

در دوران خلافت عمر، وی در جنگ شوشتر حضور داشت. در این جنگ او به همراه برادر خود از فرماندهان ابوموسی اشعری به شمار می‌رفت و فرماندهی سواره نظام را بر عهده داشت. این همان جنگی بود که انس، برادر خود براء را از دست داد.[۱۵] او کسی بود هرمزان، سردار ایرانی را به مدینه نزد عمر آورد و در واقع با فتوایش جان هرمزان را نجات داد.[۱۶] عمر بعد از این جنگ، ابوموسی را والی بصره کرد و طبق درخواست ابوموسی، وی سی نفر از صحابه پیامبر را به بصره برای یاری ابوموسی فرستاد که یکی از آنان انس بن مالک بود.[۱۷]

در دوران خلافت عثمان، در پی حمله به عثمان و شورش مردم بر علیه او، انس از جمله کسانی بود که به حمایت از عثمان پرداخت و در بصره در حمایت عثمان سخنرانی کرد.[۱۸] او در زمان خلافت عثمان، سیرین پدر محمد بن سیرین و برادرانش یعنی یحیی بن سیرین و انس بن سیرین و معبد بن سیرین، از جمله آن اسیران بودند که اینان را انس بن مالک انصاری آزاد کرد.[۱۹]

انس بن مالک پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله، در مورد امام علی علیه السلام ابتدا سکوت کرد، لکن بعدها به نقل فضایل و مناقب آن حضرت پرداخت. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود، علت سکوت انس را رسیدن به مال دنیا و یاری دشمنان حضرت علی دانست.[۲۰]

در بسیاری از منابع آمده است که انس بن مالک مورد نفرین امام علی علیه السلام قرار گرفت. علت آن در کتاب «الارشاد» چنین ذکر شده: امام علی در کوفه جمعى از مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، چه کسى این سخن را از پیغمبر اکرم به هنگام بازگشت از حجةالوداع شنیده است که فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعِلَىٌّ مَوْلاهُ»؟ جمعى برخاستند وگواهى دادند که آری پیامبر صلی الله علیه وآله چنین فرمود. امام رو به انس بن مالک کرد و فرمود: تو که در غدیر حاضر بودى چرا گواهى نمى دهى؟ انس عرض کرد: یا علی من اکنون پیر شده‌ام و از چنین سخنی که می‌گوئی چیزی به یاد ندارم. علی علیه السلام از سخن آن انس متأثر شده او را نفرین کرد و گفت: پروردگارا اگر این بیچاره دروغ می‌گوید، وی را به پیسی مبتلا کن که هیچگاه عمامه آن را مستور نکند. طلحه می گوید خدا گواه است پس از این، میان دو چشم او را دیدم که لکه پیسی فراگرفته بود[۲۱] و این لکه تا آخر عمر در میان دو چشمانش نمایان بود.[۲۲]

البته در نهج البلاغه و نیز تاریخ الفی آمده است که امام علی در زمان جنگ جمل، انس بن مالک را مأموریت داد تا نزد عایشه و طلحه و زبیر برود و سخنانی را که امام بیان نمود، برساند؛ اما انس هیچیک از سخنان امام را به آنان نگفت و به همین سبب امام او را نفرین کرد.[۲۳]

به هر حال، انس در زمان جنگ جمل همچون سعد بن ابی وقاص کنار کشید و در لشکر هیچ یک از دو طرفِ نبرد، نرفت[۲۴] و در واقع وی از مرجئه به شمار آمد. از او نقل شده است که خداوند دوستی علی و عثمان را در دل مومنی جمع نکرد؛ اما خداوند دوستی هر دوی اینان را در دل‌های ما قرار داد.[۲۵]

از انس بن مالک در مورد امام حسن علیه السلام روایتی نقل شده مبنی بر این که امام حسن شبیه‌ترین افراد به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بود.[۲۶]

در زمان حکومت معاویه، وی چند بار با معاویه بحث و جدل نمود و حتی در چند مورد با درشتی بسیار با معاویه سخن گفت، اما معاویه از آن چشم‌پوشی کرد و حتی از عمروعاص خواست که انس را با وعد و وعید و احسان راضی نگهدارد.[۲۷] انس به جهت مخالفت با معاویه در نماز شرکت نمی‌کرد و این باعث شده بود که مردم نیز در نماز او شرکت نکنند ولذا معاویه سعی می‌کرد به هر صورت انس را راضی نگه دارد.

در دوران یزید بن معاویه، زمانی که سر مبارک امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد می‌آوردند، او در مجلس حضور داشت و گفته بود که حسین علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه وآله شباهت داشت.[۲۸] در دوران خلافت ابن زبیر، وی مدتی از طرف او امام جماعت مسجد بصره بود و مدت چهل روز در آنجا نماز می‌خواند تا این که بعد از چهل روز ابن زبیر او را از سمتش خلع کرد.[۲۹]

در تواریخ آمده است که حجاج بن یوسف بر گردن انس مهر سربی زد تا به این وسیله او را خوار و زبون کند. بی احترامی و ناسزاگویی حجاج به انس بسیار فراوان بود و حتی در چند مورد انس را تهدید به مرگ کرده است. به عنوان مثال روزی به او گفت: ای انس یک روز همراه مختاری و روزی دیگر همراه پسر اشعث، در فتنه‌ها و شورش‌ها جولان می‌دهی، به خدا سوگند تصمیم دارم تو را زیر سنگهای سنگین آسیا خرد کنم و نشانه تیرها قرار دهم. این امر باعث شد که انس با عبدالملک بن مروان مکاتبه کند. عبدالملک شدیداً از کار حجاج خشمگین شد و حجاج را مجبور به عذرخواهی از انس کرد.[۳۰]

وفات

در تاریخ مرگ انس بن مالک بین مورخین اختلاف است. برخی وفات او را سال ۹۰ نوشته و برخی سال ۹۱ و برخی دیگر سال ۹۳ هجری را سال وفاتش عنوان کرده‌اند.[۳۱] ظاهرا وی آخرین صحابی در بصره بود که درگذشت.[۳۲] خود وی گفته بود که غیر من کسی نمانده است که به دو قبله نماز خوانده باشد.[۳۳] در میزان سن او در هنگام وفات نیز اختلاف است برخی سن او را ۹۹، برخی ۱۰۰ و برخی ۱۰۳ سال دانستند.[۳۴]

چون مرگ انس فرارسید، وصیت کرده بود که یادگاری که از رسول خدا صلی الله علیه وآله داشته را با او دفن کنند.[۳۵] همچنین وصیت کرد که محمد بن سیرین جنازه‌اش را غسل کند و بر او نماز بگزارد. ابن سیرین در آن هنگام زندانی بود؛ مردم پیش حکمران بصره که مردی از خاندان اسید بود رفتند و او به محمد بن سیرین اجازه داد. محمد از زندان بیرون آمد و پیکر انس را شست و کفن کرد و در قصر انس که در جانب صحرا بود، بر پیکرش نماز گزارد.[۳۶] قبر او در نزدیکی وادی السباع، منطقه‌ای در بصره است.[۳۷]

پانویس

  1. ابن عبدالبر، أبوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ج۱، ص۱۰۹.
  2. الزرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربین والمستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال ۱۹۸۹م، ج۲، ص۲۴.
  3. الجزری، عزالدین بن الأثیر أبوالحسن علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹، ج۱، ص۱۵۱.
  4. ابن عبدالبر، پیشین، ج۱، ص۱۰۹.
  5. الجزری، پیشین، ج۱، ص۱۵۱.
  6. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۱۴.
  7. الجزری، پیشین، ج۱، ص۱۵۴.
  8. همان، ج۱، ص۱۵۱.
  9. المقریزی، تقی الدین أحمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال والحفدة و امتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰، ج۱۲، ص۱۷.
  10. ابن حزم، علی، جوامع السیره به کوشش احسان عباس و ناصرالدین اسد، قاهره، دارالمعارف، ص۲۷۵و۲۷۶.
  11. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدی خوانساری، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۰، ص۲۹.
  12. الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، ج۶، ص۲۸۹.
  13. ابن عبدالبر، پیشین، ج۱، ص۳۷.
  14. الذهبی، پیشین، ج۶، ص۲۹۳.
  15. دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ص۱۶۵.
  16. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۳۸.
  17. بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، چ۳، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۴۸۹.
  18. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۲-۳۲.
  19. بلاذری، پیشین، ص۳۵۳.
  20. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ه، ج۴، ص۷۴.
  21. شیخ مفید، پیشین، ص۳۴۰.
  22. ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م، ص۲۵۱.
  23. حکمت ۳۱۱ نهج البلاغه؛ قاضی احمد قزوینی، تاریخ الفی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ج۱، ص۳۰۰.
  24. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱۱۶.
  25. الذهبی، پیشین، ج۶، ص۲۹۵.
  26. الجزری، پیشین، ج۱، ص۴۹۰.
  27. تتوی، پیشین، ج۴، ص۲۶-۳۶.
  28. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ (البدء والتاریخ)، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ج۲، ص۹۰۴.
  29. بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷، ج۶، ص۳۴۲.
  30. دینوری، اخبارالطوال، پیشین، ص۳۶۵و۳۶۶.
  31. الجزری، پیشین، ج۱، ص۱۵۲.
  32. مقدسی، پیشین، ج۲، ص۸۰۶.
  33. العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵،ج۱، ص۲۷۶.
  34. العسقلانی، پیشین، ج۱، ص۲۷۷.
  35. الجزری، پیشین، ج۱، ص۱۵۲.
  36. ابن سعد، پیشین، ج۷، ص۱۵و۱۶.
  37. ابن بطوطه، شمس الدین ابی عبدالله محمد بن عبدالله االواتی الطنجی، ترجمه رحله ابن بطوطه، تهران، آگه، ۱۳۷۶، ج۱، ص۲۳۲.

منابع