بریر بن خضیر همدانی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{بخشی از یک کتاب}} | {{بخشی از یک کتاب}} | ||
+ | '''«بُرَیر بن خُضَیر»''' از یاران باوفاى [[امام حسین]] علیهالسلام و از رزمآوران کارآمد آن حضرت در جریان واقعه [[کربلا]] بشمار مىرود که سرانجام در [[روز عاشورا]] به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. | ||
− | + | == معرفی اجمالی == | |
+ | سیرهنویسان و [[مقتل]] نگاران از «بُریر بن خضیر» با عنوان هاى گوناگون بریر بن حضیر، بدیر بن خضیر، بریر بن حصین، بدیر بن حضیر نیز یاد کرده اند. وى از خاندان بنى مِشْرَق از قبیله هَمْدان و ساکن [[کوفه]] بوده و در روزگار امامت [[امام على]] علیه السلام از اصحاب آن حضرت و از بزرگان کوفه بشمار مى رفت. | ||
− | + | بریر مردى [[زهد|زاهد]]، عابد و از بندگان صالح خدا بود؛ وى سرآمد قاریان روزگار خویش بود و در [[مسجد کوفه]] به تدریس و تعلیم [[قرآن]] اشتغال داشت. شمارى از رجال نویسان کتاب «القضایا والاحکام» را به وى نسبت داده اند. | |
− | + | == همراهی با سیدالشهداء == | |
+ | بریر هَمْدانى از یاران برجسته [[امام حسین]] علیه السلام بود که از [[کوفه|کوفه]] راهى [[مکه]] شد و در آنجا به کاروان حسینى پیوست. از مجموع گزارش هاى جنگ و نشانه هاى موجود، تا حدودى جایگاه و موقعیت رزمى بریر در لشکر امام علیه السلام روشن مى شود. او از پیشآهنگان سپاه و در زمره سواره نظام بود؛ که گاه به صورت پیک و گاه به نمایندگى از امام علیه السلام با فرمانده و سپاهیان دشمن به گفتگو مى پرداخت. | ||
− | از | + | در گزارشى آمده است: پس از آنکه [[حر بن یزید ریاحی|حرّ ریاحی]] و یارانش از حرکت امام حسین علیه السلام به سوى کوفه جلوگیرى کردند، آن حضرت یاران خود را گردآورد و با آنان از تصمیم نهایى خود سخن گفت و آنها را آزاد گذاشت تا درباره ماندن و کشته شدن، یا رفتن و رهایى از [[مرگ]] تصمیم بگیرند. در آن گفتگو هر یک از یاران امام علیه السلام پاسخ هایى دادند و از آن جمله بریر خطاب به آن حضرت گفت: «به خدا قسم اى فرزند [[رسول خدا]]، پروردگار به برکت وجود شما بر ما منت نهاد تا براى یارى شما کشته شویم و پیکر ما قطعه قطعه گردد، تا در [[قیامت]] از [[شفاعت]] جدت برخوردار شویم، گروهى که فرزند پیامبر را تباه گرداند روى رستگارى نخواهد دید. واى بر آنها! هنگام رستاخیز خداى را چگونه دیدار مى کنند؟ آنان در آتش [[جهنم]] فریاد هلاکت سر مى دهند!». |
− | + | از آنجا که بریر براى کوفیان آشنا و شناخته شده بود و امید مى رفت که گفتگوى او با مردم [[کوفه]] موجب هدایت و بیدارى آنان شود، امام علیه السلام به او فرمود تا با سپاه [[عمر بن سعد]] سخن گوید. وى نیز در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنین گفت: «اى مردم از خدا بترسید، اکنون فرزندان و [[عترت]] پیامبر صلى الله علیه و آله در مقابل شما قرار دارند، بگویید که مى خواهید با آنان چه بکنید؟». | |
− | + | به دنبال آن شمارى از سربازان دشمن فریاد برآوردند: مى خواهیم آنها را نزد [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] ببریم تا درباره شان حکم کند. بریر گفت: «آیا نمى پذیرید که به [[مکه]] بازگردند؟ آیا نامه ها و عهد و پیمان هاى خود را فراموش کرده اید؟ واى بر شما، [[اهل البیت|اهل بیت]] پیامبرتان را دعوت کردید تا جانتان را در راهشان فدا کنید، ولى اینک که نزد شما آمده اند، آنها را به عبیدالله تسلیم مى کنید و آب را بر آنان مى بندید و موهبتى را که [[یهود]]، [[مسیحیت|نصارى]] و [[مجوس]] از آن برخوردارند و پرندگان و چرندگان در آن رفت و آمد مى کنند از آنان دریغ مى ورزید؟ درباره فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله چه بد عمل کردید، خداوند شما را در قیامت سیراب نکند، واى بر شما این همان حسین سرور بهشتیان است». | |
− | + | در روایتى دیگر آمده است: بریر از امام علیه السلام تقاضا کرد تا با مردم کوفه سخن گوید. سپس آنان را مخاطب ساخت و گفت: «اى مردم خداوند [[پیامبر اسلام|محمد]] صلى الله علیه و آله را فرستاد تا مؤمنان را به [[بهشت]] بشارت دهد و کافران را از عذاب الهى بیمناک سازد و مردم را به سوى خدا دعوت کند. شما این آب [[فرات]] را که حیوانات از آن برخوردارند، بر فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله بسته اید، آیا این است پاداش محمد [[رسول خدا]]؟ سپاس خداى را که این مردم را به من شناساند. خدایا (تو گواه باش) من از کردار زشت این گروه بیزارم، خدایا آنها را تا هنگام [[مرگ]] گرفتار ساز و بر آنان خشم گیر». در این هنگام کوفیان به سوى او تیر افکندند و او به سپاه خود بازگشت. | |
− | + | بریر در یک وهله دیگر از امام علیه السلام درخواست کرد تا نزد ابن سعد، فرمانده لشکر دشمن رود و او را نصیحت کند، شاید از گمراهى نجات یابند. امام علیه السلام به وى فرمود: هر چه صلاح مى دانى انجام بده. بریر خود را به خیمه ابن سعد رساند و بى آن که سلام کند نشست. ابن سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مى شناسم، چرا سلام نکردى؟ | |
− | + | بریر گفت: «اگر مسلمان بودى و به خدا و رسولش [[ایمان]] داشتى با فرزندان و خاندانش جنگ نمى کردى و آب را به روى آنان نمى بستى. اى عمر، تو ادعاى مسلمانى مى کنى، ولى در حقیقت با محمد مصطفى دشمنى. این چه دینى است که تو دارى، آب فرات در برابر حسین علیه السلام و فرزندان و اهل بیت او مى درخشد و آنان صفاى آب را مى بینند ولى بچه هایشان از تشنگى هلاک مى شوند! در حالى که لشکر تو و حیوانات بیابان از آن مى نوشند، انصاف بده چگونه تو را مسلمان بدانم، زهى بى تقوایى و سنگدلى و جفاکارى». | |
− | + | ابن سعد که تا آن هنگام خاموش مانده بود با بیانى که نشان دلبستگى شدید وى به مقام هاى دنیوى است گفت: مى گویى از حکومت رى دست بکشم تا دیگرى آن را تصاحب کند، هرگز نمى توانم خود را بر این کار راضى کنم! | |
− | + | == بریر در میدان جنگ == | |
+ | در آغاز جنگ، یزید بن معقل از سربازان [[عمر بن سعد|ابن سعد]] در برابر بریر قرار گرفت و گفت: اى بریر فکر مى کنى که خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت: خداوند سرنوشت مرا نیک و سرنوشت تو را بد رقم زد. یزید گفت: اى بریر تو پیش از این دروغگو نبودى، ولى اکنون [[دروغ]] گفتى. آیا به یاد مى آورى که در محله بنى لوذان راه مى رفتیم و تو مى گفتى که [[عثمان]] بر خود ستم مى کند، [[معاویه]] گمراه و گمراه کننده است و پیشواى راستین و هدایت گر حقیقى تنها [[امام علی علیه السلام|على بن ابى طالب]] است. بریر گفت: آرى، شهادت بده که این رأى و نظر من بود. یزید گفت: گواهى مى دهم که تو از گمراهانى. | ||
− | به | + | بریر براى اثبات درستى اعتقاد خود به یزید بن معقل پیشنهاد مباهله داد و گفت: بیا تا مباهله کنیم و آن گاه دست ها را به سوى آسمان بلند کردند و از خداوند خواستند که دروغگو را لعنت کند و آن را که راستگو و بر حق است بر باطل پیروز گرداند؛ و پس از آن به مبارزه پرداختند. نخست یزید بن معقل ضربتى بر بریر زد که کارگر نیفتاد، این بار بریر حمله کرد و ضربه اش سر پسر معقل را شکافت و او را بر زمین زد. |
− | {{بیت|انا | + | به روایتى، بریر پس از شهادت [[حر بن یزید ریاحی|حر بن یزید ریاحى]] آهنگ میدان کرد و در برابر دشمن چنین [[رجزهای یاران ابا عبدالله علیه السلام|رجز]] مى خواند: |
− | {{بیت| | + | {{بیت|انا بریر و ابى خضیر|لیس یروع الاسد عند الزئر}} |
− | و | + | {{بیت|یعرف فینا الخیر اهل خیر|اضربکم ولا ارى من ضرّ}} |
+ | {{بیت|و ذاک فعل الخیر من بریر|}} | ||
− | + | «من بریر فرزند خضیرم، شیر از غرش نمى ترسد. اهل خیر از خیرخواهى ما آگاهند. من شما را مى زنم و از این کار زیان نمى بینم. این کار آزادمردان است که از بریر سر مى زند.» | |
− | او | + | او همچنین فریاد برآورد که اى قاتلان مؤمنان و فرزندان یادگاران پیامبر، پیش بیایید؛ و پس از آن که سى یا چهل تن از سپاه دشمن را از پاى درآورد، با رضى بن منقذ عبدى به ستیز پرداخت. پس از کمى مبارزه، رضى بن منقذ را بر زمین زد و بر سینه اش نشست. رضى فریاد برآورد و از یاران خود کمک خواست. در این هنگام [[کعب بن جابر ازدی|کعب بن جابر]] با نیزه به بریر حمله کرد و آن را در پشتش فروبرد و سرانجام بریر با ضربات پى در پى شمشیر کعب به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. |
− | در | + | در [[زیارت اربعین]] و زیارت شهدا ([[زیارت رجبیه امام حسین علیه السلام|زیارت رجبیه]]) مى خوانیم: «السلام على بریر بن خضیر». |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * | + | |
+ | *[[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، پژوهشکده تحقیقات اسلامی. | ||
{{الگو:واقعه عاشورا}} | {{الگو:واقعه عاشورا}} | ||
+ | [[رده:اصحاب امام حسین علیه السلام]] | ||
[[رده:شهدای کربلا]] | [[رده:شهدای کربلا]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۱
«بُرَیر بن خُضَیر» از یاران باوفاى امام حسین علیهالسلام و از رزمآوران کارآمد آن حضرت در جریان واقعه کربلا بشمار مىرود که سرانجام در روز عاشورا به شهادت رسید.
معرفی اجمالی
سیرهنویسان و مقتل نگاران از «بُریر بن خضیر» با عنوان هاى گوناگون بریر بن حضیر، بدیر بن خضیر، بریر بن حصین، بدیر بن حضیر نیز یاد کرده اند. وى از خاندان بنى مِشْرَق از قبیله هَمْدان و ساکن کوفه بوده و در روزگار امامت امام على علیه السلام از اصحاب آن حضرت و از بزرگان کوفه بشمار مى رفت.
بریر مردى زاهد، عابد و از بندگان صالح خدا بود؛ وى سرآمد قاریان روزگار خویش بود و در مسجد کوفه به تدریس و تعلیم قرآن اشتغال داشت. شمارى از رجال نویسان کتاب «القضایا والاحکام» را به وى نسبت داده اند.
همراهی با سیدالشهداء
بریر هَمْدانى از یاران برجسته امام حسین علیه السلام بود که از کوفه راهى مکه شد و در آنجا به کاروان حسینى پیوست. از مجموع گزارش هاى جنگ و نشانه هاى موجود، تا حدودى جایگاه و موقعیت رزمى بریر در لشکر امام علیه السلام روشن مى شود. او از پیشآهنگان سپاه و در زمره سواره نظام بود؛ که گاه به صورت پیک و گاه به نمایندگى از امام علیه السلام با فرمانده و سپاهیان دشمن به گفتگو مى پرداخت.
در گزارشى آمده است: پس از آنکه حرّ ریاحی و یارانش از حرکت امام حسین علیه السلام به سوى کوفه جلوگیرى کردند، آن حضرت یاران خود را گردآورد و با آنان از تصمیم نهایى خود سخن گفت و آنها را آزاد گذاشت تا درباره ماندن و کشته شدن، یا رفتن و رهایى از مرگ تصمیم بگیرند. در آن گفتگو هر یک از یاران امام علیه السلام پاسخ هایى دادند و از آن جمله بریر خطاب به آن حضرت گفت: «به خدا قسم اى فرزند رسول خدا، پروردگار به برکت وجود شما بر ما منت نهاد تا براى یارى شما کشته شویم و پیکر ما قطعه قطعه گردد، تا در قیامت از شفاعت جدت برخوردار شویم، گروهى که فرزند پیامبر را تباه گرداند روى رستگارى نخواهد دید. واى بر آنها! هنگام رستاخیز خداى را چگونه دیدار مى کنند؟ آنان در آتش جهنم فریاد هلاکت سر مى دهند!».
از آنجا که بریر براى کوفیان آشنا و شناخته شده بود و امید مى رفت که گفتگوى او با مردم کوفه موجب هدایت و بیدارى آنان شود، امام علیه السلام به او فرمود تا با سپاه عمر بن سعد سخن گوید. وى نیز در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنین گفت: «اى مردم از خدا بترسید، اکنون فرزندان و عترت پیامبر صلى الله علیه و آله در مقابل شما قرار دارند، بگویید که مى خواهید با آنان چه بکنید؟».
به دنبال آن شمارى از سربازان دشمن فریاد برآوردند: مى خواهیم آنها را نزد عبیدالله بن زیاد ببریم تا درباره شان حکم کند. بریر گفت: «آیا نمى پذیرید که به مکه بازگردند؟ آیا نامه ها و عهد و پیمان هاى خود را فراموش کرده اید؟ واى بر شما، اهل بیت پیامبرتان را دعوت کردید تا جانتان را در راهشان فدا کنید، ولى اینک که نزد شما آمده اند، آنها را به عبیدالله تسلیم مى کنید و آب را بر آنان مى بندید و موهبتى را که یهود، نصارى و مجوس از آن برخوردارند و پرندگان و چرندگان در آن رفت و آمد مى کنند از آنان دریغ مى ورزید؟ درباره فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله چه بد عمل کردید، خداوند شما را در قیامت سیراب نکند، واى بر شما این همان حسین سرور بهشتیان است».
در روایتى دیگر آمده است: بریر از امام علیه السلام تقاضا کرد تا با مردم کوفه سخن گوید. سپس آنان را مخاطب ساخت و گفت: «اى مردم خداوند محمد صلى الله علیه و آله را فرستاد تا مؤمنان را به بهشت بشارت دهد و کافران را از عذاب الهى بیمناک سازد و مردم را به سوى خدا دعوت کند. شما این آب فرات را که حیوانات از آن برخوردارند، بر فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله بسته اید، آیا این است پاداش محمد رسول خدا؟ سپاس خداى را که این مردم را به من شناساند. خدایا (تو گواه باش) من از کردار زشت این گروه بیزارم، خدایا آنها را تا هنگام مرگ گرفتار ساز و بر آنان خشم گیر». در این هنگام کوفیان به سوى او تیر افکندند و او به سپاه خود بازگشت.
بریر در یک وهله دیگر از امام علیه السلام درخواست کرد تا نزد ابن سعد، فرمانده لشکر دشمن رود و او را نصیحت کند، شاید از گمراهى نجات یابند. امام علیه السلام به وى فرمود: هر چه صلاح مى دانى انجام بده. بریر خود را به خیمه ابن سعد رساند و بى آن که سلام کند نشست. ابن سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مى شناسم، چرا سلام نکردى؟
بریر گفت: «اگر مسلمان بودى و به خدا و رسولش ایمان داشتى با فرزندان و خاندانش جنگ نمى کردى و آب را به روى آنان نمى بستى. اى عمر، تو ادعاى مسلمانى مى کنى، ولى در حقیقت با محمد مصطفى دشمنى. این چه دینى است که تو دارى، آب فرات در برابر حسین علیه السلام و فرزندان و اهل بیت او مى درخشد و آنان صفاى آب را مى بینند ولى بچه هایشان از تشنگى هلاک مى شوند! در حالى که لشکر تو و حیوانات بیابان از آن مى نوشند، انصاف بده چگونه تو را مسلمان بدانم، زهى بى تقوایى و سنگدلى و جفاکارى».
ابن سعد که تا آن هنگام خاموش مانده بود با بیانى که نشان دلبستگى شدید وى به مقام هاى دنیوى است گفت: مى گویى از حکومت رى دست بکشم تا دیگرى آن را تصاحب کند، هرگز نمى توانم خود را بر این کار راضى کنم!
بریر در میدان جنگ
در آغاز جنگ، یزید بن معقل از سربازان ابن سعد در برابر بریر قرار گرفت و گفت: اى بریر فکر مى کنى که خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت: خداوند سرنوشت مرا نیک و سرنوشت تو را بد رقم زد. یزید گفت: اى بریر تو پیش از این دروغگو نبودى، ولى اکنون دروغ گفتى. آیا به یاد مى آورى که در محله بنى لوذان راه مى رفتیم و تو مى گفتى که عثمان بر خود ستم مى کند، معاویه گمراه و گمراه کننده است و پیشواى راستین و هدایت گر حقیقى تنها على بن ابى طالب است. بریر گفت: آرى، شهادت بده که این رأى و نظر من بود. یزید گفت: گواهى مى دهم که تو از گمراهانى.
بریر براى اثبات درستى اعتقاد خود به یزید بن معقل پیشنهاد مباهله داد و گفت: بیا تا مباهله کنیم و آن گاه دست ها را به سوى آسمان بلند کردند و از خداوند خواستند که دروغگو را لعنت کند و آن را که راستگو و بر حق است بر باطل پیروز گرداند؛ و پس از آن به مبارزه پرداختند. نخست یزید بن معقل ضربتى بر بریر زد که کارگر نیفتاد، این بار بریر حمله کرد و ضربه اش سر پسر معقل را شکافت و او را بر زمین زد.
به روایتى، بریر پس از شهادت حر بن یزید ریاحى آهنگ میدان کرد و در برابر دشمن چنین رجز مى خواند:
انا بریر و ابى خضیر لیس یروع الاسد عند الزئر
یعرف فینا الخیر اهل خیر اضربکم ولا ارى من ضرّ
و ذاک فعل الخیر من بریر
«من بریر فرزند خضیرم، شیر از غرش نمى ترسد. اهل خیر از خیرخواهى ما آگاهند. من شما را مى زنم و از این کار زیان نمى بینم. این کار آزادمردان است که از بریر سر مى زند.»
او همچنین فریاد برآورد که اى قاتلان مؤمنان و فرزندان یادگاران پیامبر، پیش بیایید؛ و پس از آن که سى یا چهل تن از سپاه دشمن را از پاى درآورد، با رضى بن منقذ عبدى به ستیز پرداخت. پس از کمى مبارزه، رضى بن منقذ را بر زمین زد و بر سینه اش نشست. رضى فریاد برآورد و از یاران خود کمک خواست. در این هنگام کعب بن جابر با نیزه به بریر حمله کرد و آن را در پشتش فروبرد و سرانجام بریر با ضربات پى در پى شمشیر کعب به شهادت رسید.
در زیارت اربعین و زیارت شهدا (زیارت رجبیه) مى خوانیم: «السلام على بریر بن خضیر».
منابع
- پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، پژوهشکده تحقیقات اسلامی.
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |