آداب سخن گفتن: تفاوت بین نسخهها
(سنجش کیفی مقاله) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | «سخن گفتن» به عنوان یکی از امتیازات [[انسان]]، گرچه در ابتدا بسیار آسان و بیمؤونه تلقی میگردد، اما به کارگیری این نعمت بیبدیل، دارای آداب و رسوم خاصی است، که در [[قرآن]] و روایات مورد توجه قرار گرفته است. | |
− | |||
==آداب سخن گفتن در قرآن== | ==آداب سخن گفتن در قرآن== | ||
− | قرآن | + | یکی از نعمتهایی که [[خداوند]] در [[قرآن مجید]] به آن اشاره فرموده، نعمت زبان و توانایی سخن گفتن است: {{متن قرآن|«أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَینَینِ * وَ لِسانًا وَ شَفَتَینِ»}} ([[سوره بلد]]، ۸-۹). این نعمت با آنکه حجم کوچکی نسبت به سایر اعضای بدن دارد، اما کارایی بسیار زیادی دارد و به همین علت هم می بینیم [[گناهان]] زیادی را برای این عضو بر شمرده اند. |
− | + | در این گفتار در صدد آنیم که از دید قرآن کریم برخی خصوصیات گفتار و استفاده های صحیح و ناصحیح آن را بشناسیم تا سعی کنیم استفاده ما از این این عضو بدن، قرآنی باشد. | |
− | * | + | * ۱. در سخن گفتن مواظب باشید؛ چرا که تمام سخنانتان نوشته می شود:{{متن قرآن|«وَ إِنَّ عَلَیکُمْ لَحافِظینَ * کِراماً کاتِبین»}} ([[سوره انفطار]]، ۱۰ـ۱۱) |
− | * | + | * ۲. پاکان، در سخن گفتن نیز به پاکی هدایت یافته اند: {{متن قرآن|«وَ هُدُوا إِلَی الطَّیبِ مِنَ الْقَوْلِ ...»}} ([[سوره حج]]، ۲۴) |
− | * | + | * ۳. [[سلام]] کردن، بهترین شروع برای آغاز سخن با مؤمنان: {{متن قرآن|«وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکُمْ...»}} ([[سوره انعام]]، ۵۴) |
− | * | + | * ۴. سلام، اولین سخن [[ملائکه]] هنگام قبض روح پاکان: {{متن قرآن|«الَّذینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیبینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکُمْ ...»}} ([[سوره نحل]]، ۳۲) |
− | + | * ۵. سلام، بهترین جواب جاهلان: {{متن قرآن|«... وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلامًا»}} ([[سوره فرقان]]، ۶۳) | |
− | * | + | * ۶. کسانی مورد [[شفاعت]] قرار می گیرند که گفتارشان مورد رضایت خداوند باشد: {{متن قرآن|«یوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلاً»}} ([[سوره طه]]، ۱۰۹) |
− | * | + | * ۷. محکم و مستدل حرف بزنید: {{متن قرآن|«یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیدًا»}} ([[سوره احزاب]]، ۷۰) |
− | * | + | * ۸. در نصیحت دیگران سخن گفتن با نرمی احتمال تأثیرش بیشتر است: {{متن قرآن|«فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیّنًا لَعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشی»}} (سوره طه، ۴۴) |
− | * در | + | * ۹. با پدر و مادر بزرگوارانه سخن بگویید: {{متن قرآن|«... وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریمًا»}} ([[سوره اسراء]]، ۲۳) |
− | * با پدر و مادر بزرگوارانه سخن | + | * ۱۰. با مردم به نیکی سخن بگویید: {{متن قرآن|«... وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنًا ...»}} ([[سوره بقره]]، ۸۳) |
− | * با مردم به | + | * ۱۱. سخنان را بشنوید، اما به بهترینش عمل کنید: {{متن قرآن|«... فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ...»}} ([[سوره زمر]]، ۱۷ـ۱۸) |
− | * سخنان را | + | * ۱۲. وقتی سوار بر مرکب می شوید، این [[آیه]] را بخوانید: {{متن قرآن|«... سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ و انّا اِلی ربّنا لَمُنقَلِبون»}} ([[سوره زخرف]]، ۱۳). |
− | ==آداب سخن گفتن در | + | ==آداب سخن گفتن در روایات== |
− | |||
− | + | «قال الصّادق علیه السّلام: الکلام اظهار ما فی قلب المرء من الصّفاء و الکدر، و العلم و الجهل». | |
− | + | حضرت [[امام صادق]] علیه السّلام مىفرماید که: گویائى و تکلّم، ظاهر مىکند هر چه در باطن متکلّم است از صفا و کدورت، و از علم و جهل. یعنى: از کلام هر کس حال او ظاهر مىشود. و اگر صفاى باطن و ربط به مبدأ دارد، کلام او جز ذکر الهى و هدایت مردم و نقل حدیث و نشر مسائل علمى نخواهد بود. و اگر کلام او اکثر لغو و هجو و شعر و خبث است، دلیل [[قساوت قلب]] و عدم ربط به مبدأ است. و به همین قیاس است علم و جهل. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | «قال امیرالمؤمنین علیه السّلام: المَرءُ مَخبوءٌ تحتَ لسانِه». | |
− | + | حضرت [[امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین]] علیه السّلام مىفرماید که: هر کسى پنهان است به زیر زبان خود. یعنى: تا حرف نزده است، معلوم نمىشود که عالم است یا جاهل؟ صالح است یا طالح؟ | |
− | |||
− | + | «فَزِن کلامک و اعرضه على العقل، فان کان للَّه و فی الله فتکلّم به، و ان کان غیر ذلک فالسّکوت خیر منه». | |
+ | مىفرماید که: هر گاه خواهى که متکلّم شوى به کلامى، باید که پیش از گفتن بسنجى آن حرف را به عقل خود، اگر شایسته گفتن باشد و ضرر دنیوى یا اخروى بر گفتن او مترتّب نشود، بگو: و اگر نه این چنین باشد و مظنّه ضررى در او باشد، مگو. و نگفتن او را واجب دان. | ||
− | + | «فلیس على الجوارح عبادة اخفّ مئونة، و افضل منزلة، و اعظم قدرا عندالله من الکلام فی رضا الله و لوجهه، و نشر آلائه و نعمائه فی عباده». | |
+ | مىفرماید که: نیست هیچ عبادتى بر اعضا و جوارح، سبکتر از روى مؤنت و فاضلتر از روى قدر و مرتبه نزد خداوند عالم از کلامى که در رضاى خدا و از براى رضاى خدا گفته شود و متضمّن نشر نعمتهاى ظاهرى و باطنى الهى باشد در میان مردمان. | ||
− | + | «ألا تَرى انّ الله عزّ و جلّ، لم یجعل فیما بینه و بین رسله معنى یکشف ما اسرّ إلیهم من مکنونات علمه، و مخزونات وحیه غیر الکلام، و کذلک بین الرّسل و الامم». | |
+ | یعنى: آیا نمىبینى که نگردانیده است خداوند در میان خود و پیغمبران خود و همچنین میان پیغمبران و امّتهاى ایشان هیچ چیز را وسیله ظهور مکنونات و مخزونات وحى خود غیر کلام را. یعنى: شرافت مرتبه کلام از اینجا ظاهر مىشود که به وسیله کلام مخزونات علم الهى به انبیاى او مىرسد و از ایشان به امّتهاى ایشان سمت ظهور مى یابد. | ||
− | + | «فثبت بهذا انّه افضل الوسائل، و الطف العبادة». | |
− | + | و به همین ثابت شد که کلام، فاضلترین وسیلهها است و لطیفترین عبادت است. | |
− | + | ||
+ | «و کذلک لا معصیة اشغل على العبد، و أسرع عقوبة عند الله، و اشدّها ملامة، و أعجلها سامة عند الخلق منه». | ||
+ | چون جهات خوبى کلام را ذکر کرد، جهات بدى او را نیز مىخواهد بیان کند. | ||
+ | مىفرماید که: از جمله بدى کلام این است که هیچ معصیتى در ترتّب مفاسد، بدتر از کلام نیست. چه، گاه باشد که به یک گفتن، جان و مال جمعى در خطر باشد. و دیگر آن که وبال و عقاب گفتن، زودتر از سایر معاصى به آدمى مىرسد. چه به یک کلمه ردّه، یا استخفاف [[شرع]]، استحقاق خلود [[جهنم|جهنّم]] بهم مىرسد، و سایر معاصى و [[فسق|فسوق]] چنین نیست. چه در سایر فسوق، انتظار [[توبه]] و احتمال قبول رجوع هست. دیگر آن که کلام، سختترین معاصى است از روى ملامت بر نفس. امّا ملامت اخروى، مثل ملامتى که مترتّب شود بر گفتن ردّه و مثل او، و امّا ملامت دنیا، مثل آن که کسى در حضور جمعى، حرفى گوید که سامعان بر او [[استهزاء|استهزا]] و سخریه کنند و خفیف شود و این خفّت و الم، مستمرّ است از وقت گفتن تا انقضاى عمر، که هر گاه به خاطر بیاید متأثّر مىشود و ملامت خود مىکند و بسا باشد که شدّت الم و غصّه، به کوفتهاى مهلک منجرّ شود. و نیز الم کلام و اثر او، زودتر به متکلّم مىرسد از الم کارهاى دیگر. چرا که معاصى دیگر، الم آنها به حسب ظاهر منحصر به [[آخرت]] است و الم کلام، هم در دنیا است و هم در آخرت، چنانکه دانستى. | ||
+ | |||
+ | «و اللّسان ترجمان الضّمیر و صاحب خبر القلب». | ||
+ | مىفرماید که: زبان، ترجمان ضمیر است که هر چه در خاطر خطور کرد، زبان او را ترجمه مىکند و ظاهر مىکند. و زبان، صاحب خبر دل است و هر چه در دل است، زبان خبر از او مىدهد. | ||
+ | |||
+ | «و به ینکشف ما فی سرّ الباطن و علیه یحاسب الخلق یوم القیامة». و به وسیله زبان ظاهر مىشود هر چه در باطن، مکمون و مستور است. و بیشتر حساب خلایق در روز قیامت، متعلّق است به زبان و منوط است به گفتار زبان. | ||
+ | |||
+ | «و الکلام خمر یسکر القلوب و العقول ما کان منه لغیر الله». | ||
+ | مىفرماید که: گفتگوئى که از براى خدا نباشد و لغو و بىفایده باشد، مثل خمر موجب بیهوشى عقل است و عقل را مئوف و ناقص مىکند. | ||
+ | |||
+ | «و لیس شیء احقّ بطول السّجن من اللّسان». | ||
+ | یعنى: نیست هیچ چیز سزاوارتر به زندان بودن در اکثر اوقات بلکه همیشه، از زبان، که زبان مستحقّترین چیزها است به زندان بودن در اکثر اوقات، بلکه به حبس مخلّد. | ||
+ | |||
+ | «قال بعض الحکماء: احفظ لسانک عن خبیث الکلام، و فی غیره لا تسکت ان استطعت». | ||
+ | حکما گفته اند که: حفظ کن زبان را از گفتار بد، که ضرر دنیوى یا اخروى در او باشد، و در غیر بد، اگر توانى و خوف آزار نباشد، بگو و ساکت مباش. | ||
− | + | «فامّا السّکینة و الصّمت، فهی هیئة حسنة رفیعة من عند الله عزّ و جلّ لاهلها، و هم أمناء اسراره فی أرضه». | |
− | + | مىفرماید که: آرمیدگى و خاموشى، صفت خوب است و خوشاینده است و صاحب این دو صفت، چنانکه نزد خلق عزیز و مکرّم است، نزد خالق نیز مرتبهاش بلند است، و نیز صاحبان این دو صفت حفظ کننده اسرار الهى اند در زمین. | |
− | + | ممکن است که «اسرار» عبارت از این دو صفت باشد. چه، هر صفت کمالى که از مبادى عالیه به نفوس قابله فایض مىشود، اسرارى است منسوب به جناب احدیت. و مىتواند که مراد از «اسرار» کمالاتى باشد که به سبب این صفات، فایض مىشود بر نفس. چه، هر که نفسش به آرام است و خیالات باطله و توهّمات زائفه در او راه ندارد و ساکت است، البتّه خالى از ذکر و فکر نخواهد بود.<ref> ترجمه مصباح الشریعة، ص: ۲۹۶-۲۹۹. | |
− | + | </ref> | |
− | + | ==آداب سخنوری== | |
− | |||
− | + | بخشی از آداب سخنوری که زمینه تفاهم بهتر را فراهم و ما را از لغزش های احتمالی ایمن خواهد ساخت، به شرح زیر است: | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | * ۱. سخن حق بگویید و با سخن خود [[حق]] را بر ملا سازید. | ||
+ | * ۲. از روی علم و آگاهی سخن گفته و هیچ گاه بدون تأمل کافی حرف نزنید؛ به آثار و پیامد های حرف های خود توجه کنید. | ||
+ | * ۳. شمرده، بدون عجله و با صدای ملایم حرف بزنید. | ||
+ | * ۴. سنجیده و بجا سخن گویید (سنجیده گویی) و حرف بیهوده ([[لغو از منظر قرآن|لغو]]) نزنید. | ||
+ | * ۵. سعی کنید تنها به هنگام ضرورت صحبت کنید (کم گویی) | ||
+ | * ۶. مختصر و مفید سخن گویید (آفةُ الکلامِ الإطالَة).<ref> غررالحکم و دررالکلم، تمیمی آمدی، ح ۳۹۶۶.</ref> | ||
+ | * ۷. در نقل سخنان، امانت را رعایت کنید. | ||
+ | * ۸. در مورد اموری که به شما مربوط نیست، حرفی نزنید. | ||
+ | * ۹. هرگز به گناه تکلم نکنید ([[دروغ]]، [[غیبت (گناه)|غیبت]]، [[تهمت]]، [[تمسخر]]، [[شایعه]]، افشای سر، هتک حرمت، [[عیب جویی کردن|عیب جویی]]، [[سب و فحش دادن|دشنام]]، [[تحقیر]]، سخنان نیش دار و اختلاف افکنی). | ||
+ | * ۱۰. در وقت خشم و هیجان، در امور مهم سخن نگویید. | ||
+ | * ۱۱. هرگز الفاظ و جملات زشت و ناپسند بر زبان جاری نکنید. | ||
+ | * ۱۲. در سخن گفتن [[حیا]] را رعایت کنید. | ||
+ | * ۱۳. سطح درک مخاطبان را رعایت کنید. | ||
+ | * ۱۴. در بین صحبت دیگران، حرف نزنید (شنونده خوبی باشید). | ||
+ | * ۱۵. بکوشید تا سخنان شما همراه با تشویق دیگران باشد. | ||
+ | * ۱۶. با سخنان خود، خوبی ها را به اطرافیان تلقین کنید. | ||
+ | * ۱۷. نکات مثبت شخصیت افراد را یادآوری کنید. | ||
+ | * ۱۸. در نقل لطیفه ها و سخنان خنده دار افراط نکنید و اگر قصد [[شوخی]] دارید، مخاطب را از جدی نبودن سخن خود آگاه کنید. | ||
+ | * ۱۹. بهتر است در وقت صحبت، چهره ای [[تبسم|متبسم]] داشته باشید. | ||
+ | * ۲۰. بهتر است در بیان نقاط ضعف دیگران از کنایه استفاده کنید. | ||
+ | * ۲۱. هیچ گاه بی دلیل کسی را با حرفهایتان نترسانید. | ||
+ | * ۲۲. در محاورات، فرهنگ مخاطبین خود را در نظر بگیرید.<ref> فرهنگ عمومی جملات و عبارات خاصی برای بیان شادی، غم، تبریک، تسلیت و ... دارد که بهتر است این موارد را آموخته و رعایت کنیم. </ref> | ||
+ | * ۲۳. صادقانه و از روی محبت صحبت کنید. | ||
+ | * ۲۴. در وقت سخن گفتن، به حرکات فک و لب خود دقت کنید.<ref> می توانید در مقابل آیینه تمرین و حرکات نامناسب را اصلاح کنید. </ref> | ||
+ | * ۲۵. حرکت دست و حالات چهره خود را با سخنانتان هماهنگ کنید. | ||
+ | * ۲۶. وقتی با افراد بزرگتر از خود سخن می گویید، صدای خود را از صدای آنان بالاتر نبرید. | ||
+ | * ۲۷. اشتیاق و آمادگی شنوندگان را برای شنیدن سخنانتان در نظر بگیرید. | ||
+ | * ۲۸. شایسته است بدون آن که اظهار بزرگی کنید، سخنانتان موجب هشدار و [[موعظه]] برای دیگران باشد. | ||
+ | * ۲۹. سعی کنید سخنان شما، یاد [[خدا]] را در دل شنوندگان زنده کند و نیز سخنان خود را با نام خدا آغاز کنید. | ||
+ | * ۳۰. از کلمات محترمانه بهره بگیرید. (عرض می کنم، خواهش می کنم و ضمیر های جمع مانند: شما، ایشان، و...). | ||
+ | * ۳۱. حتی المقدور از سخنی که بار منفی دارد، خودداری کنید (جملات تنفرآمیز، یأس آور، حاکی از شکایت و گله و سرزنش زا). | ||
+ | * ۳۲. در غیر موارد لازم، از تکرار اظهارات خود بپرهیزید و در صورت نیاز، حرفتان را با بیانی رساتر تکرار کنید. | ||
+ | * ۳۳. سعی کنید از جملات امری کمتر استفاده کنید و از زیاد به کار بردن ضمیر «من» بپرهیزید. | ||
+ | * ۳۴. از آمیختن سخنان خود با اغراق و [[قسم خوردن|قسم]] زیاد خود داری کنید. در صورت نیاز، همراه با دلیل و [[برهان]] سخن گویید. | ||
+ | * ۳۵. از به کارگیری کلمات و عبارات غیر مأنوس و ثقیل بپرهیزید. | ||
+ | * ۳۶. سزاوار است سخنان شما، همیشه همراه با نقل کلام بزرگان [[دین]] و [[حکمت]] و حاوی نکات پند آموز باشد، تا به رشد مخاطبان منجر شود. | ||
+ | * ۳۷. دستور زبان فارسی را به خوبی فرا گیرید و از به کار بردن الفاظ غربی بپرهیزید.<ref> صاحب نظران فرهنگی، برای بسیاری از الفاظ نامأنوس واراداتی، معادلهای فارسی مناسب انتخاب کرده اند. شایسته است این موارد را شناخته و در به کارگیری و ترویج آن بکوشیم. </ref> | ||
+ | * ۳۸. در استفاده از کلمات با معانی مشترک، فهم شنونده را در نظر داشته باشید. | ||
+ | * ۳۹. تکیه کلام های زاید را با تمرین از سخنانتان حذف کنید. (بله، راستش، خوب و...). | ||
+ | * ۴۰. از پرخاشگری بپرهیزید و با سخن نرم با دیگران گفتگو کنید. پیوسته در نظر داشته باشید که سخنان شما، حاکی از شخصیت و میزان عقل شماست؛ «اللسان میزان الانسان».<ref> غررالحکم، تمیمی آمدی، ح ۱۲۸۲. </ref> | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
+ | ==منابع== | ||
+ | *شرح و ترجمه مصباح الشریعة، عبدالرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، ۱۳۷۷ شمسى. | ||
+ | *آیین گفتگو در فرهنگ دین، ص ۱-۵، آداب گفتگو با دیگران، [http://www.andisheqom.com/Files/moshavere.php?idVeiw=31522&level=4&subid=31522 اندیشه قم]، بازیابی: ۲۵ دی ۱۳۹۲. | ||
+ | *پژوهشکده باقرالعلوم، "در آداب سخن گفتن"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: ۲۵ دی ۱۳۹۲. | ||
+ | [[رده:واژگان قرآنی]] | ||
[[رده: آداب و سنن]] | [[رده: آداب و سنن]] | ||
− |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۹
«سخن گفتن» به عنوان یکی از امتیازات انسان، گرچه در ابتدا بسیار آسان و بیمؤونه تلقی میگردد، اما به کارگیری این نعمت بیبدیل، دارای آداب و رسوم خاصی است، که در قرآن و روایات مورد توجه قرار گرفته است.
آداب سخن گفتن در قرآن
یکی از نعمتهایی که خداوند در قرآن مجید به آن اشاره فرموده، نعمت زبان و توانایی سخن گفتن است: «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَینَینِ * وَ لِسانًا وَ شَفَتَینِ» (سوره بلد، ۸-۹). این نعمت با آنکه حجم کوچکی نسبت به سایر اعضای بدن دارد، اما کارایی بسیار زیادی دارد و به همین علت هم می بینیم گناهان زیادی را برای این عضو بر شمرده اند.
در این گفتار در صدد آنیم که از دید قرآن کریم برخی خصوصیات گفتار و استفاده های صحیح و ناصحیح آن را بشناسیم تا سعی کنیم استفاده ما از این این عضو بدن، قرآنی باشد.
- ۱. در سخن گفتن مواظب باشید؛ چرا که تمام سخنانتان نوشته می شود:«وَ إِنَّ عَلَیکُمْ لَحافِظینَ * کِراماً کاتِبین» (سوره انفطار، ۱۰ـ۱۱)
- ۲. پاکان، در سخن گفتن نیز به پاکی هدایت یافته اند: «وَ هُدُوا إِلَی الطَّیبِ مِنَ الْقَوْلِ ...» (سوره حج، ۲۴)
- ۳. سلام کردن، بهترین شروع برای آغاز سخن با مؤمنان: «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکُمْ...» (سوره انعام، ۵۴)
- ۴. سلام، اولین سخن ملائکه هنگام قبض روح پاکان: «الَّذینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیبینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکُمْ ...» (سوره نحل، ۳۲)
- ۵. سلام، بهترین جواب جاهلان: «... وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلامًا» (سوره فرقان، ۶۳)
- ۶. کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند که گفتارشان مورد رضایت خداوند باشد: «یوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلاً» (سوره طه، ۱۰۹)
- ۷. محکم و مستدل حرف بزنید: «یا أیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیدًا» (سوره احزاب، ۷۰)
- ۸. در نصیحت دیگران سخن گفتن با نرمی احتمال تأثیرش بیشتر است: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیّنًا لَعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشی» (سوره طه، ۴۴)
- ۹. با پدر و مادر بزرگوارانه سخن بگویید: «... وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریمًا» (سوره اسراء، ۲۳)
- ۱۰. با مردم به نیکی سخن بگویید: «... وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنًا ...» (سوره بقره، ۸۳)
- ۱۱. سخنان را بشنوید، اما به بهترینش عمل کنید: «... فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ...» (سوره زمر، ۱۷ـ۱۸)
- ۱۲. وقتی سوار بر مرکب می شوید، این آیه را بخوانید: «... سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ و انّا اِلی ربّنا لَمُنقَلِبون» (سوره زخرف، ۱۳).
آداب سخن گفتن در روایات
«قال الصّادق علیه السّلام: الکلام اظهار ما فی قلب المرء من الصّفاء و الکدر، و العلم و الجهل». حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: گویائى و تکلّم، ظاهر مىکند هر چه در باطن متکلّم است از صفا و کدورت، و از علم و جهل. یعنى: از کلام هر کس حال او ظاهر مىشود. و اگر صفاى باطن و ربط به مبدأ دارد، کلام او جز ذکر الهى و هدایت مردم و نقل حدیث و نشر مسائل علمى نخواهد بود. و اگر کلام او اکثر لغو و هجو و شعر و خبث است، دلیل قساوت قلب و عدم ربط به مبدأ است. و به همین قیاس است علم و جهل.
«قال امیرالمؤمنین علیه السّلام: المَرءُ مَخبوءٌ تحتَ لسانِه». حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام مىفرماید که: هر کسى پنهان است به زیر زبان خود. یعنى: تا حرف نزده است، معلوم نمىشود که عالم است یا جاهل؟ صالح است یا طالح؟
«فَزِن کلامک و اعرضه على العقل، فان کان للَّه و فی الله فتکلّم به، و ان کان غیر ذلک فالسّکوت خیر منه». مىفرماید که: هر گاه خواهى که متکلّم شوى به کلامى، باید که پیش از گفتن بسنجى آن حرف را به عقل خود، اگر شایسته گفتن باشد و ضرر دنیوى یا اخروى بر گفتن او مترتّب نشود، بگو: و اگر نه این چنین باشد و مظنّه ضررى در او باشد، مگو. و نگفتن او را واجب دان.
«فلیس على الجوارح عبادة اخفّ مئونة، و افضل منزلة، و اعظم قدرا عندالله من الکلام فی رضا الله و لوجهه، و نشر آلائه و نعمائه فی عباده». مىفرماید که: نیست هیچ عبادتى بر اعضا و جوارح، سبکتر از روى مؤنت و فاضلتر از روى قدر و مرتبه نزد خداوند عالم از کلامى که در رضاى خدا و از براى رضاى خدا گفته شود و متضمّن نشر نعمتهاى ظاهرى و باطنى الهى باشد در میان مردمان.
«ألا تَرى انّ الله عزّ و جلّ، لم یجعل فیما بینه و بین رسله معنى یکشف ما اسرّ إلیهم من مکنونات علمه، و مخزونات وحیه غیر الکلام، و کذلک بین الرّسل و الامم». یعنى: آیا نمىبینى که نگردانیده است خداوند در میان خود و پیغمبران خود و همچنین میان پیغمبران و امّتهاى ایشان هیچ چیز را وسیله ظهور مکنونات و مخزونات وحى خود غیر کلام را. یعنى: شرافت مرتبه کلام از اینجا ظاهر مىشود که به وسیله کلام مخزونات علم الهى به انبیاى او مىرسد و از ایشان به امّتهاى ایشان سمت ظهور مى یابد.
«فثبت بهذا انّه افضل الوسائل، و الطف العبادة». و به همین ثابت شد که کلام، فاضلترین وسیلهها است و لطیفترین عبادت است.
«و کذلک لا معصیة اشغل على العبد، و أسرع عقوبة عند الله، و اشدّها ملامة، و أعجلها سامة عند الخلق منه». چون جهات خوبى کلام را ذکر کرد، جهات بدى او را نیز مىخواهد بیان کند. مىفرماید که: از جمله بدى کلام این است که هیچ معصیتى در ترتّب مفاسد، بدتر از کلام نیست. چه، گاه باشد که به یک گفتن، جان و مال جمعى در خطر باشد. و دیگر آن که وبال و عقاب گفتن، زودتر از سایر معاصى به آدمى مىرسد. چه به یک کلمه ردّه، یا استخفاف شرع، استحقاق خلود جهنّم بهم مىرسد، و سایر معاصى و فسوق چنین نیست. چه در سایر فسوق، انتظار توبه و احتمال قبول رجوع هست. دیگر آن که کلام، سختترین معاصى است از روى ملامت بر نفس. امّا ملامت اخروى، مثل ملامتى که مترتّب شود بر گفتن ردّه و مثل او، و امّا ملامت دنیا، مثل آن که کسى در حضور جمعى، حرفى گوید که سامعان بر او استهزا و سخریه کنند و خفیف شود و این خفّت و الم، مستمرّ است از وقت گفتن تا انقضاى عمر، که هر گاه به خاطر بیاید متأثّر مىشود و ملامت خود مىکند و بسا باشد که شدّت الم و غصّه، به کوفتهاى مهلک منجرّ شود. و نیز الم کلام و اثر او، زودتر به متکلّم مىرسد از الم کارهاى دیگر. چرا که معاصى دیگر، الم آنها به حسب ظاهر منحصر به آخرت است و الم کلام، هم در دنیا است و هم در آخرت، چنانکه دانستى.
«و اللّسان ترجمان الضّمیر و صاحب خبر القلب». مىفرماید که: زبان، ترجمان ضمیر است که هر چه در خاطر خطور کرد، زبان او را ترجمه مىکند و ظاهر مىکند. و زبان، صاحب خبر دل است و هر چه در دل است، زبان خبر از او مىدهد.
«و به ینکشف ما فی سرّ الباطن و علیه یحاسب الخلق یوم القیامة». و به وسیله زبان ظاهر مىشود هر چه در باطن، مکمون و مستور است. و بیشتر حساب خلایق در روز قیامت، متعلّق است به زبان و منوط است به گفتار زبان.
«و الکلام خمر یسکر القلوب و العقول ما کان منه لغیر الله». مىفرماید که: گفتگوئى که از براى خدا نباشد و لغو و بىفایده باشد، مثل خمر موجب بیهوشى عقل است و عقل را مئوف و ناقص مىکند.
«و لیس شیء احقّ بطول السّجن من اللّسان». یعنى: نیست هیچ چیز سزاوارتر به زندان بودن در اکثر اوقات بلکه همیشه، از زبان، که زبان مستحقّترین چیزها است به زندان بودن در اکثر اوقات، بلکه به حبس مخلّد.
«قال بعض الحکماء: احفظ لسانک عن خبیث الکلام، و فی غیره لا تسکت ان استطعت». حکما گفته اند که: حفظ کن زبان را از گفتار بد، که ضرر دنیوى یا اخروى در او باشد، و در غیر بد، اگر توانى و خوف آزار نباشد، بگو و ساکت مباش.
«فامّا السّکینة و الصّمت، فهی هیئة حسنة رفیعة من عند الله عزّ و جلّ لاهلها، و هم أمناء اسراره فی أرضه». مىفرماید که: آرمیدگى و خاموشى، صفت خوب است و خوشاینده است و صاحب این دو صفت، چنانکه نزد خلق عزیز و مکرّم است، نزد خالق نیز مرتبهاش بلند است، و نیز صاحبان این دو صفت حفظ کننده اسرار الهى اند در زمین. ممکن است که «اسرار» عبارت از این دو صفت باشد. چه، هر صفت کمالى که از مبادى عالیه به نفوس قابله فایض مىشود، اسرارى است منسوب به جناب احدیت. و مىتواند که مراد از «اسرار» کمالاتى باشد که به سبب این صفات، فایض مىشود بر نفس. چه، هر که نفسش به آرام است و خیالات باطله و توهّمات زائفه در او راه ندارد و ساکت است، البتّه خالى از ذکر و فکر نخواهد بود.[۱]
آداب سخنوری
بخشی از آداب سخنوری که زمینه تفاهم بهتر را فراهم و ما را از لغزش های احتمالی ایمن خواهد ساخت، به شرح زیر است:
- ۱. سخن حق بگویید و با سخن خود حق را بر ملا سازید.
- ۲. از روی علم و آگاهی سخن گفته و هیچ گاه بدون تأمل کافی حرف نزنید؛ به آثار و پیامد های حرف های خود توجه کنید.
- ۳. شمرده، بدون عجله و با صدای ملایم حرف بزنید.
- ۴. سنجیده و بجا سخن گویید (سنجیده گویی) و حرف بیهوده (لغو) نزنید.
- ۵. سعی کنید تنها به هنگام ضرورت صحبت کنید (کم گویی)
- ۶. مختصر و مفید سخن گویید (آفةُ الکلامِ الإطالَة).[۲]
- ۷. در نقل سخنان، امانت را رعایت کنید.
- ۸. در مورد اموری که به شما مربوط نیست، حرفی نزنید.
- ۹. هرگز به گناه تکلم نکنید (دروغ، غیبت، تهمت، تمسخر، شایعه، افشای سر، هتک حرمت، عیب جویی، دشنام، تحقیر، سخنان نیش دار و اختلاف افکنی).
- ۱۰. در وقت خشم و هیجان، در امور مهم سخن نگویید.
- ۱۱. هرگز الفاظ و جملات زشت و ناپسند بر زبان جاری نکنید.
- ۱۲. در سخن گفتن حیا را رعایت کنید.
- ۱۳. سطح درک مخاطبان را رعایت کنید.
- ۱۴. در بین صحبت دیگران، حرف نزنید (شنونده خوبی باشید).
- ۱۵. بکوشید تا سخنان شما همراه با تشویق دیگران باشد.
- ۱۶. با سخنان خود، خوبی ها را به اطرافیان تلقین کنید.
- ۱۷. نکات مثبت شخصیت افراد را یادآوری کنید.
- ۱۸. در نقل لطیفه ها و سخنان خنده دار افراط نکنید و اگر قصد شوخی دارید، مخاطب را از جدی نبودن سخن خود آگاه کنید.
- ۱۹. بهتر است در وقت صحبت، چهره ای متبسم داشته باشید.
- ۲۰. بهتر است در بیان نقاط ضعف دیگران از کنایه استفاده کنید.
- ۲۱. هیچ گاه بی دلیل کسی را با حرفهایتان نترسانید.
- ۲۲. در محاورات، فرهنگ مخاطبین خود را در نظر بگیرید.[۳]
- ۲۳. صادقانه و از روی محبت صحبت کنید.
- ۲۴. در وقت سخن گفتن، به حرکات فک و لب خود دقت کنید.[۴]
- ۲۵. حرکت دست و حالات چهره خود را با سخنانتان هماهنگ کنید.
- ۲۶. وقتی با افراد بزرگتر از خود سخن می گویید، صدای خود را از صدای آنان بالاتر نبرید.
- ۲۷. اشتیاق و آمادگی شنوندگان را برای شنیدن سخنانتان در نظر بگیرید.
- ۲۸. شایسته است بدون آن که اظهار بزرگی کنید، سخنانتان موجب هشدار و موعظه برای دیگران باشد.
- ۲۹. سعی کنید سخنان شما، یاد خدا را در دل شنوندگان زنده کند و نیز سخنان خود را با نام خدا آغاز کنید.
- ۳۰. از کلمات محترمانه بهره بگیرید. (عرض می کنم، خواهش می کنم و ضمیر های جمع مانند: شما، ایشان، و...).
- ۳۱. حتی المقدور از سخنی که بار منفی دارد، خودداری کنید (جملات تنفرآمیز، یأس آور، حاکی از شکایت و گله و سرزنش زا).
- ۳۲. در غیر موارد لازم، از تکرار اظهارات خود بپرهیزید و در صورت نیاز، حرفتان را با بیانی رساتر تکرار کنید.
- ۳۳. سعی کنید از جملات امری کمتر استفاده کنید و از زیاد به کار بردن ضمیر «من» بپرهیزید.
- ۳۴. از آمیختن سخنان خود با اغراق و قسم زیاد خود داری کنید. در صورت نیاز، همراه با دلیل و برهان سخن گویید.
- ۳۵. از به کارگیری کلمات و عبارات غیر مأنوس و ثقیل بپرهیزید.
- ۳۶. سزاوار است سخنان شما، همیشه همراه با نقل کلام بزرگان دین و حکمت و حاوی نکات پند آموز باشد، تا به رشد مخاطبان منجر شود.
- ۳۷. دستور زبان فارسی را به خوبی فرا گیرید و از به کار بردن الفاظ غربی بپرهیزید.[۵]
- ۳۸. در استفاده از کلمات با معانی مشترک، فهم شنونده را در نظر داشته باشید.
- ۳۹. تکیه کلام های زاید را با تمرین از سخنانتان حذف کنید. (بله، راستش، خوب و...).
- ۴۰. از پرخاشگری بپرهیزید و با سخن نرم با دیگران گفتگو کنید. پیوسته در نظر داشته باشید که سخنان شما، حاکی از شخصیت و میزان عقل شماست؛ «اللسان میزان الانسان».[۶]
پانویس
- ↑ ترجمه مصباح الشریعة، ص: ۲۹۶-۲۹۹.
- ↑ غررالحکم و دررالکلم، تمیمی آمدی، ح ۳۹۶۶.
- ↑ فرهنگ عمومی جملات و عبارات خاصی برای بیان شادی، غم، تبریک، تسلیت و ... دارد که بهتر است این موارد را آموخته و رعایت کنیم.
- ↑ می توانید در مقابل آیینه تمرین و حرکات نامناسب را اصلاح کنید.
- ↑ صاحب نظران فرهنگی، برای بسیاری از الفاظ نامأنوس واراداتی، معادلهای فارسی مناسب انتخاب کرده اند. شایسته است این موارد را شناخته و در به کارگیری و ترویج آن بکوشیم.
- ↑ غررالحکم، تمیمی آمدی، ح ۱۲۸۲.
منابع
- شرح و ترجمه مصباح الشریعة، عبدالرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، ۱۳۷۷ شمسى.
- آیین گفتگو در فرهنگ دین، ص ۱-۵، آداب گفتگو با دیگران، اندیشه قم، بازیابی: ۲۵ دی ۱۳۹۲.
- پژوهشکده باقرالعلوم، "در آداب سخن گفتن"، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۲۵ دی ۱۳۹۲.