مختصر نویسی متوسط است
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

جعفر بن احمد قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(لینک آثار)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
==نام==
+
'''«جعفر بن‌ احمد بن‌ علی‌ قمی‌»''' معروف به «ابن رازی»، محدث‌ و فقیه‌ [[امامیه|امامی]] قرن ۴ قمری و از مشایخ [[شیخ صدوق]] است. ابن رازی کتابهای [[حدیث|حدیثی]] بسیاری تألیف کرده که معروفترین آنها با نام «[[جامع الأحادیث النبویة (کتاب)|جامع الأحادیث النبویة»]] به همراه پنج کتاب دیگر باقی مانده از او، در یک مجموعه به چاپ رسیده است.  
تمام منابع اتفاق دارند كه او «ابومحمد جعفر ايلاقي قمي»،<ref> ايلاقي: منسوب به «ايلاق» كه ملكي است منطقه‌ي چاچ در ماوراءالنهر ر.ك: فرهنگ آنندراج.</ref> معروف به «ابن الرازي» می‌‌باشد و قمی‌‌الاصل، اما ساكن ري بوده است و در قرن چهارم هجري می‌‌زيسته است. در نام پدر ابن الرازي اختلاف است؛ بعضي او را فرزند احمد و بعضي فرزند علي دانسته‌اند. منشأ اختلاف يا «عدم دقت در آثار او» و يا تحريفي از سوي نساخ است.
+
{{شناسنامه عالم
 
+
||نام کامل = جعفر بن‌ احمد بن‌ علی‌ قمی‌
ابن طاووس<ref> الدروع الواقيه، فصل 24، ص 250 و 248؛ فلاح السائل، فصل 19، ص 293.</ref>، ابن فهد حلي<ref> عدةالداعي، ص 242؛ التحصين، ح 39.</ref>، مرحوم مجلسي<ref> [[بحارالانوار]]، ج 1، ص 37.</ref>، خوانساري<ref> روضات الجنات، ج 2، ص 172.</ref>، شهيد ثاني<ref> [[جامع الاحاديث]]، ص 9؛ [[اعيان الشيعه]]، ج 4، ص 82.</ref>، [[آقا بزرگ تهرانی]]<ref> طبقات اعلام الشيعه، قرن الرابع، ص 68.</ref> و [[شيخ عباس قمی‌‌]]<ref> فوائد الرضويه، ص 59؛ سفينةالبحار، ج 1، ص 596.</ref>، او را فرزند احمد دانسته‌اند. در مقابل اين نظريه، افرادي چون: [[شيخ صدوق]]<ref> معاني الاخبار، ح 3، ص 6؛ توحيد، باب 4، ص 88؛ عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 126.</ref>، [[شيخ طوسی]]<ref> رجال الشيخ طوسي، ص 418.</ref>، ابن داود<ref> رجال ابن داود، ص 86.</ref> و استرآبادي<ref> منهج المقال، ص 83.</ref> او را فرزند علي می‌‌دانند.
+
||تصویر=
 
+
||زادروز = 
سيد محسن امين می‌‌گويد: نام پدرش  احمد بن علي باشد يا علي بن احمد، آنچه مسلم است يكي از عبارت‌ها پس و پيش شده و خدا می‌‌داند كه كدام درست است. در يك مورد او را فرزند محمد بن علي خوانده‌اند كه احتمالاً تحريف از نساخ است.<ref> اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.</ref> (احمد را تبديل به محمد كرده‌اند.)
+
|زادگاه = [[قم]]
 
+
|وفات =  قرن ۴ قمری
شعراني می‌‌گويد: مصنف اين كتاب (جامع الاحاديث) ثقةالاسلام ابومحمد جعفر بن احمد بن علي القمی ‌‌الايلاقي نزيل الري می‌‌باشد. در بعضي نسخه‌ها «ابن علي بن احمد» ذكر شده؛ اما «ابن احمد بن علي» صحيح است.<ref> جامع الاحاديث، ص 10.</ref>
+
|مدفن = شهر ری
از دو قول مذكور، قول اول صحيح به نظر می‌‌رسد؛ زيرا خود ابومحمد پس از حديث چهارم كتاب مسلسلات، خود را فرزند احمد بن علي معرفي كرده و فرموده است: «قال ابومحمد جعفر بن احمد بن علي الرازي، مصنف هذاالكتاب: قلنا للحسن بن...»<ref> مسلسلات، حديث 4، ص 242.</ref> اين را هم بيفزاييم كه پدر ابومحمد (احمد بن علي) جعفر قمی ‌‌خود از علما و يكي از مشايخ فرزندش، ابن رازي بوده است.<ref> اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.</ref>
+
|اساتید = محمد بن عبدالله شیبانی، سهل بن احمد دیباجی، احمد بن علی بن محمد النجار، حسن بن حمزة شریف علوی ابومحمد، [[هارون بن موسی تلعکبری]]،...
 
+
|شاگردان = [[شیخ صدوق]]، عبیدالله بن موسی بن احمد علوی، محمد بن علی الدقاق، محمد بن علی بن محمد الفوی،...
==از نگاه بزرگان==
+
|آثار = [[جامع الأحادیث النبویة (کتاب)|جامع الأحادیث]]، [[کتاب العروس (کتاب)|کتاب العروس]]، [[الغایات (کتاب)|الغایات]]، [[المسلسلات (کتاب)|المسلسلات]]، [[نوادر الاثر فی علی خیر البشر (کتاب)|نوادر الاثر فی علی خیرالبشر]]، [[الاعمال المانعة من الجنة (کتاب)|الاعمال المانعة من دخول الجنة]]،...
در وثاقت ابومحمد جعفر قمی ‌‌علما اتفاق نظر ندارند؛ ليكن افراد دقيقي چون [[سيد بن طاووس]]، از كتب او نقل كرده‌اند كه اين، نشانه وثاقت او است. نكته گفتني اين كه افرادي كه او را ثقه ندانسته‌اند، وي را تضعيف نكرده‌اند. اكنون نظر هر دو دسته را می‌‌آوريم.
+
}}
 
+
==معرفی اجمالی==
===كساني كه او را توثيق نكرده‌اند===
+
تمام منابع اتفاق دارند که او «ابومحمد جعفر ایلاقی قمی»،<ref> ایلاقی: منسوب به «ایلاق» که ملکی است منطقه‌ی چاچ در ماوراءالنهر ر.ک: فرهنگ آنندراج.</ref> معروف به «ابن الرازی» می‌‌باشد و قمی‌‌الاصل، اما ساکن ری بوده است و در قرن چهارم هجری می‌‌زیسته است. در نام پدر ابن الرازی اختلاف است؛ بعضی او را فرزند احمد و بعضی فرزند علی دانسته‌اند. منشأ اختلاف یا «عدم دقت در آثار او» و یا [[تصحیف و تحریف|تحریف]] از سوی نساخ است.
بيشتر علما در ذكر ابوجعفر قمي، به قول [[شيخ طوسی]] استناد كرده‌اند. وي گفته است: «جعفر بن علي بن احمد قمی ‌‌المعروف بابن الرازي يكني ابا محمد صاحب تصنيفات».<ref> رجال الطوسي، ص 418.</ref>
 
 
 
ملاحظه می‌‌شود كه اين جمله هيچ اشاره‌اي به ثقه بودن ابن رازي ندارد، مگر اين كه بپذيريم شيخ فقط افراد موثق را آورده است. از كساني كه در ذكر ابن الرازي نگاهي به رجال [[شيخ طوسی]] داشته، «ابو علي حائري» است. وي در منتهي المقال می‌‌گويد: دو نسخه از [[رجال شيخ طوسي]] در نزد من است. در باب «فيمن لم يرو عنهم» (كساني كه از ائمه روايت نكرده‌اند)، نام جعفر بن محمد بن علي معروف به «ابن الرازي» داراي كنيه ابا محمد صاحب تصانيف است؛ ولي مطلبي كه او را توثيق كند، نيست (و ليس فيه التوثيق).<ref> منتهي المقال في احوال الرجال، ج 2، ص 255.</ref>
 
 
 
در اين ميان نقل مطلب تكملة الرجال خالي از لطف نيست. عبدالنبي كافلي می‌‌گويد: ايشان (ابن الرازي)، همچنان كه از كتاب معاني الاخبار برمی‌‌آيد، يكي از مشايخ صدوق است. ابن داود از وصف صدوق اخذ توثيق كرده است (جمله صدوق اين است: ابومحمد جعفر بن علي بن احمد الفقيه القمی ‌‌الايلاقي رضي الله عنه)؛ اما احتمال دارد صدوق جد او(احمد) را وصف كرده و طلب رضا از خداوند براي جدش بوده باشد، الّا اين كه ظاهر كلام به جعفر رجوع بكند؛ چون استاد صدوق، خود جعفر است و نه جد وي. و از طرفي تعظيم اساتيد اولي است و تعرض به بزرگداشت اواسط سند كم است. سخن آخر اين كه «وصف» و «ترضي» (فقيه، رضي الله عنه) غايت حسن است و شايد در نسخه‌اي كه نزد ابن داود بوده، كلمه «فقيه» به «ثقه» تبديل شده است.<ref> تكملة الرجال، ج 1، ص 248 و 249.</ref>
 
 
 
رجالي معاصر، مرحوم شوشتري بعضي از اقوال را می‌‌گويد و سپس تعريض می‌‌زند به آناني كه گفته‌اند در رجال [[شيخ طوسی]] نام ابومحمد جعفر را پيدا نكرده‌ايم: آن چگونه ممكن است، در حالي كه در رجال شيخ در باب كساني كه از ائمه روايت نكرده‌اند، اين سلسله سند موجود است: في الحسن بن الحسن بن محمد بن موسي بن بابويه - ابن اخت علي بن بابويه - روي عنه جعفر بن علي بن احمد القمي... (و پس از نقل سخن وحيد بهبهاني (كه ابن الرازي را بر اساس وصف صدوق ثقه می‌‌داند) می‌‌گويد:) مورد روايات و ترضي متعين نشد و اين كه او فقيه باشد، اعم از وثاقت است».<ref> قاموس الرجال، ج 2، ص 641، ش 1470.</ref> (ممكن است كسي فقيه باشد، ولي موثق نباشد.)
 
 
 
===كساني كه او را توثيق كرده‌اند===
 
ابي داود نوشته است: «جعفر بن علي بن احمد القمی ‌‌معروف به ابن الرازي لم (جخ)<ref> ر.ك: رجال شيخ، باب «فيمن لم يروا عن الائمّة».</ref> ابومحمد ثقة، مصنف».<ref> رجال ابن داود، ص 86.</ref> قهپايي نيز همين را در مجمع الرجال نقل كرده است.<ref> مجمع الرجال قهپايي، ج 2، ص 31.</ref>
 
 
 
ابن طاووس می‌‌گويد: «اين جعفر بن احمد عظيم‌الشأن از مشهورين است»<ref> الدروع الواقية، ص 248.</ref> و در فلاح المسائل او را «فقيه سعيد»، وصف می‌‌كند.<ref> فلاح السائل، فصل 19، ص 293.</ref> [[شيخ صدوق]] در كتاب‌هاي مختلف خود از او روايت نقل كرده و در همه آن‌ها او را فقيه توصيف و از خداوند براي او طلب رضايت می‌‌كند.<ref> معاني الاخبار، ح 3، ص 6؛ توحيد، باب 4، ص 88 و باب 65، ص 417؛ [[عيون اخبارالرضا]]، ج 1، باب 12، ح 1، ص 126.</ref>
 
 
 
خويي قدس سره نيز به همين مطلب اشاره دارد.<ref> معجم الرجال الحديث، ج 4، ص 83، ش 2196.</ref>
 
 
 
[[علامه مجلسی]] می‌‌گويد: مؤلف اين 4 كتاب (عروس، مسلسلات، المانعة والغايات) در كتب رجال غير مذكور است؛ ولكن او از قدما است. نزديك به عصر [[شيخ مفيد]] يا هم عصر او... سيد بن طاووس از كتاب‌هاي او در اقبال و غير آن نقل روايت كرده است و اين عمل، مؤيد توثيق ابن الرازي است.<ref> بحارالانوار، ج 1، ص 37.</ref>
 
 
 
ابن فهد حلي<ref> عدةالداعي، ص 242؛ التحصين، ح 39.</ref> و شهيد ثاني<ref> [[اعيان الشيعه]]، ج 4، ص 82.</ref> در كتب خود از كتاب‌هاي او نقل روايت كرده‌اند، كه خود دليل اعتماد آن‌ها به ابن الرازي است.
 
 
 
محدث نوری می‌‌گويد: اين شيخ در كتب رجالي كه به ما رسيده غير مذكور است، مگر در رجال ابي داود. با اين كه از مؤلفين معروف و بزرگان حديث است و تأليفات او بين علما دست به دست می‌‌گردد... از همه آنچه كه ذكر كرديم، معلوم می‌‌شود كه او از علماي معروفي است كه احتياج به تزكيه و توثيق ندارند و ايشان داخل در جمعي هستند كه شهيد ثاني در شرح الدرايه گفته است: مشايخ مشهور ما از زمان كليني تاكنون هيچ كدام به خاطر ثقه بودنشان در هر زمان و تقواي فوق‌العاده‌شان نياز به تنصيص تزكيه ندارند.<ref> همان.</ref>
 
 
 
سيد محسن امين، بعد از نقل اقوال مختلف، می‌‌گويد: از آنچه گذشت، دانسته می‌‌شود كه شايسته نيست در وثاقت و جلالت او تأمل كنيم و اگر صدوق او را به فقيه توصيف نمی‌‌كرد نيز كافي بود. (همين كه صدوق از او حديث كرده، دليل بر توثيق او است) و وصف صدوق دال بر فقيه بودن او است.<ref> همان.</ref>
 
 
 
و شيخ عباس قمی ‌‌می‌‌گويد: ابومحمد نزيل الري شيخنا الاجل الاقدم المؤيد المسدد الفقيه النبيه المحدث المتتّبع صاحب التصانيف الكثيره... تعجب دارد اين سستي علماي رجال كه اين شيخ بزرگ جليل القدر را با اين همه كتاب ذكر نكرده‌اند و هيچ گونه اشاره‌اي به زندگي و آثارش نداشته‌اند!<ref> فوائد الرضويه، ص 59.</ref>
 
 
 
و در سفينةالبحار می‌‌گويد: «او از بزرگان [[حديث]] و مؤلفين معروف است و تأليفات او در بين علما دست به دست می‌‌گردد».<ref> سفينةالبحار، ج 1، ص 596.</ref>
 
 
 
وحيد بهبهاني می‌‌گويد: ظاهراً او از مشايخ صدوق است و طبق آنچه كه گفته شده، شيخ الاجازه وي است و در آن (شيخ الاجازه بودن) اشعار به وثاقت است و صدوق از او بسيار روايت كرده و او را به عنوان فقيه ستوده است و اين مطلب هم اشاره به وثاقت او دارد.<ref> تعليقه الوحيد بهبهاني، ص 83. (حاشيه بر منهاج المقال)</ref>
 
 
 
شيخ آقا بزرگ در طبقات اعلام شيعه براي او دو عنوان قرار داده است و در عنوان جعفر بن علي بن... او را ثقه معرفي می‌‌كند.<ref> طبقات اعلام الشيعه، قرن الرابع، ص 71.</ref>
 
 
 
ابومحمد جعفر قمی ‌‌همچنين يكي از مشايخ تفسير منسوب به [[امام حسن عسكری]] علیه‌السلام است. محمدبن جعفر الدقاق می‌‌گويد: حدثني الشيخان الفقيهان، ابوالحسن محمد بن احمد بن علي بن الحسن بن شاذان و ابومحمد جعفر بن احمد بن علي القمی‌‌ رحمةالله عليه.<ref> تفسير منسوب به [[امام حسن عسكری]] علیه‌السلام، ص 9.</ref>
 
 
 
در نقدالرجال آمده است: جعفر بن علي بن احمد القمی‌‌ معروف به ابن الرازي لم (جخ) ثقة، مصنف، رجال ابن داود ولم اجده في الرجال و غيره.<ref> نقدالرجال، ج 1، ص 349.</ref> به همين سياق در منهج المقال نيز آمده است.<ref> منهج المقال، ص 83.</ref>
 
 
 
==پاسخ به يك سؤال==
 
 
 
برخي از علما درباره اين شخصيت گفته‌اند: «لم اجده في الرجال؛ نام ابوجعفر را در كُتُب رجال نديدم». ممكن است پرسيده شود كه چرا مطلبي درباره وي نيافته‌اند، در حالي كه نام وي را ابوداود از رجال [[شيخ طوسی]] نقل كرده بود و مرحوم شوشتري هم سلسله سندي را ذكر كرد؟! (در صفحات قبل گذشت) شايد عدم اطلاع آنان، به دليل تعدد نسخه‌ها و تحريف نساخ بوده است. لذا می‌‌بينيم كه بعضي از علما از وجود مطلبي در كتابي اظهار بي‌اطلاعي می‌‌كنند.  
 
 
 
عمررضا كحالة، عالم سني در كتاب خود ابن الرازي را فقيه و محدث معرفي می‌‌كند.<ref> معجم المؤلفين، ج 1، ص 486.</ref>
 
 
 
==طبقه او در حديث==
 
 
 
همچنان كه قبلاً ذكر شد، او از علماي قرن چهارم است و در طبقه مفيد و ابن الخضائري و امثال آن دو و بلكه در طبقه صدوق است.<ref> اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.</ref> آقابزرگ می‌‌گويد: «او معاصر صدوق است و از همديگر روايت كرده‌اند».<ref> طبقات اعلام الشيعه، قرن الرابع، ص 69.</ref>  
 
 
 
اين كه از يكديگر روايت نقل كرده‌اند، هيچ منافاتي ندارد؛ زيرا مثل اين قضيه بسيار واقع شده است؛<ref> جامع الاحاديث، شعراني.</ref> چرا كه هميشه بين دو راوي رابطه شاگردي و استادي محض برقرار نبوده است؛ بلكه گاهي دو استاد هم سطح در يك مجلس براي همديگر روايت نقل می‌‌كردند و اجازه نقل روايت هم به يكديگر می‌‌دادند. [[علامه مجلسی]] با اشاره به اين نكته می‌‌گويد: او از قدما است، نزديك به عصر مفيد يا هم عصر او. از صفواني كه به واسطه اي راوي كليني است، نقل كرده است و همچنين از صدوق روايت كرده است.<ref> [[بحارالانوار]]، ج 1، ص 37.</ref>
 
 
 
اكثر مشايخ وي از علماي قرن چهارم هستند؛ علمايي چون: ابي محمد هارون بن موسي (متوفي 385)، سهل بن احمد ديباجي (متوفي 370) و ابي المفضل محمد بن عبدالله شيباني(متوفي 387).<ref> جامع الاحاديث، ص 15.</ref> از كتاب‌هايش معلوم می‌‌شود كه او روايتي از صاحب اسماعيل بن عباد طالقاني (وزير) دارد كه شايد مربوط به زماني باشد كه صاحب بن عباد در ري بوده است.<ref> روضات الجنات، ج 2، ص 172.</ref>
 
 
 
==اساتيد==
 
 
 
همان طور كه گذشت، بين راويان هميشه رابطه استادي و شاگردي مستقيم برقرار نبوده است؛ ولي از آنجا كه معمولاً مشايخ به اساتيد هم ناميده شده‌اند، ما هم اين عنوان را انتخاب كرده‌ايم. با توجه به كتب ابومحمد جعفر قمي، اساتيد وي بيش از 60 نفر هستند كه به نام چند تن از آن‌ها اشاره می‌‌كنيم:
 
 
 
* 1- احمد بن ابراهيم بن ايوب؛
 
 
 
* 2- احمد بن اسماعيل؛
 
 
 
* 3- احمد بن الحسن بن احمد بن عقيل؛
 
 
 
* 4- احمد بن علي (والد مؤلف)؛
 
 
 
* 5- احمد بن علي بن محمد النجار ابوالحسن؛
 
 
 
* 6- صاحب اسماعيل بن عباد بن عباس (وزير)؛
 
 
 
* 7- حسن بن حمزة العلوي الشريف ابومحمد؛
 
 
 
* 8- المعافي زكريا القاضي ابوالفرج؛
 
 
 
* 9- هارون بن موسي التلعكبري؛
 
 
 
* 10- محمد بن محمد الحافظ؛
 
 
 
* 11- ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي (شيخ صدوق).
 
 
 
==شاگردان==
 
 
 
از كساني كه از او روايت كرده‌اند، تعداد محدودي را می‌‌شناسيم كه عبارتند از:
 
 
 
* 1- مرحوم شيخ صدوق كه در كتب خود از او نقل كرده است؛
 
 
 
* 2- عبيدالله بن موسي بن احمد العلوي السيد ابوالفتح؛
 
 
 
* 3- محمد بن علي بن محمد بن جعفر الدقاق كه تفسير منسوب به [[امام حسن عسكری]] علیه‌السلام را از او روايت كرده است؛
 
 
 
* 4- محمد بن علي بن محمدالفوي (از استادان مفيد ثاني).
 
 
 
==تأليفات==
 
 
 
سيد بن طاووس از الفهرست كراجكي نقل كرده كه شيخ ابومحمد جعفر قمی ‌‌220 كتاب داشته است،<ref> الدروع الواقيه، ص 248.</ref> ولي متأسفانه از آن همه كتاب جز 6 كتاب چيزي به دست ما نرسيده است و اين، مطلب شگفت‌آوري نيست؛ چرا كه كشور ما حوادث بسيار ناگواري به خود ديده و بسياري از دستاوردهاي علمی‌‌ و فرهنگي و... نابود شده است؛ از جمله در حمله مغول بيشتر گنجينه‌هاي علمی ‌‌اين كشور در آتش سوختند و كتابخانه‌هاي عظيم در زير تل خاكستر مدفون شدند و...
 
 
 
كتاب‌هاي ايلاقي قمی‌‌ دو دسته‌اند: اول) آنچه كه از گزند حوادث مصون مانده و به دست ما رسيده و چاپ شده است؛ دوم) كتاب‌هايي كه نويسندگان از آن‌ها نقل كرده‌اند و به عبارتي از منابع به شمار می‌‌روند؛ ولي از بين رفته و موجود نيستند.
 
 
 
===آثار به جا مانده===
 
آثار به جا مانده و چاپ شده عبارت است از:
 
 
 
* 1- [[جامع الأحادیث النبویة (کتاب)|جامع الأحادیث]]؛
 
 
 
* 2- [[کتاب العروس (کتاب)|العروس]]؛
 
  
* 3- [[الغایات (کتاب)|الغايات]]؛
+
[[سید بن طاووس]]<ref> الدروع الواقیه، فصل ۲۴، ص ۲۵۰ و ۲۴۸؛ فلاح السائل، فصل ۱۹، ص ۲۹۳.</ref>، [[ابن فهد حلی|ابن فهد حلی]]<ref> عدةالداعی، ص ۲۴۲؛ التحصین، ح ۳۹.</ref>، [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]]<ref> بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۷.</ref>، [[سید محمدباقر موسوی خوانساری|خوانساری]]<ref> روضات الجنات، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref>، [[شهید ثانی|شهید ثانی]]<ref> جامع الاحادیث، ص ۹؛ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۸۲.</ref>، [[آقا بزرگ تهرانی]]<ref> طبقات اعلام الشیعه، قرن الرابع، ص ۶۸.</ref> و [[شیخ عباس قمی‌‌]]<ref> فوائد الرضویه، ص ۵۹؛ سفینةالبحار، ج ۱، ص ۵۹۶.</ref>، او را فرزند احمد دانسته‌اند. در مقابل این نظریه، افرادی چون: [[شیخ صدوق]]<ref> معانی الاخبار، ح ۳، ص ۶؛ توحید، باب ۴، ص ۸۸؛ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref> رجال الشیخ طوسی، ص ۴۱۸.</ref> و [[ابن داوود حلی|ابن داود]]<ref> رجال ابن داود، ص ۸۶.</ref> او را فرزند علی می‌‌دانند.
  
* 4- [[المسلسلات (کتاب)|المسلسلات]]؛
+
[[علامه شعرانی|علامه شعرانی]] می‌‌گوید: مصنف این کتاب ([[جامع الأحادیث النبویة (کتاب)|جامع الاحادیث]]) ثقةالاسلام ابومحمد جعفر بن احمد بن علی القمی ‌‌الایلاقی نزیل الری می‌‌باشد. در بعضی نسخه‌ها «ابن علی بن احمد» ذکر شده؛ اما «ابن احمد بن علی» صحیح است.<ref> جامع الاحادیث، ص ۱۰.</ref>
  
* 5- [[نوادر الاثر فی علی خیر البشر (کتاب)|النوادر الاثر في علي علیه‌السلام خيرالبشر]]؛
+
از دو قول مذکور، قول اول صحیح به نظر می‌‌رسد؛ زیرا خود ابومحمد رازی پس از حدیث چهارم کتاب [[المسلسلات (کتاب)|المسلسلات]]، خود را فرزند احمد بن علی معرفی کرده و فرموده است: «قال ابومحمد جعفر بن احمد بن علی الرازی، مصنف هذاالکتاب: قلنا للحسن بن...».<ref> مسلسلات، حدیث ۴، ص ۲۴۲.</ref>
  
* 6- [[الاعمال المانعة من الجنة (کتاب)|الاعمال المانعة من دخول الجنة]].
+
این را هم باید افزود که پدر ابومحمد جعفر (احمد بن علی)، ‌‌خود از علما و یکی از [[مشایخ]] فرزندش، ابن رازی بوده است.<ref> اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۸۲.</ref> ابومحمد جعفر قمی ‌‌خود یکی از مشایخ [[تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام (کتاب)|تفسیر منسوب به امام عسکری]] علیه‌السلام است. محمدبن جعفر الدقاق می‌‌گوید: حدثنی الشیخان الفقیهان، ابوالحسن محمد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان و ابومحمد جعفر بن احمد بن علی القمی‌‌ رحمةالله علیه.<ref> تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السلام، ص ۹.</ref>
  
آثار منسوب به او عبارتند از:
+
==از نگاه عالمان==
 +
علما در وثاقت ابومحمد جعفر قمی ‌‌اتفاق نظر ندارند؛ لیکن افراد دقیقی چون [[سید بن طاووس]]، از کتب او نقل کرده‌اند که این، نشانه وثاقت او است. نکته گفتنی این که افرادی که او را ثقه ندانسته‌اند، وی را تضعیف نکرده‌اند.
  
* 1- الامام والمأموم (ادب الامام والمأموم)؛
+
بیشتر علما -از جمله [[شیخ ابوعلی حائری|ابوعلی حائری]] در «[[منتهى المقال (کتاب)|منتهی المقال]]»-<ref> منتهی المقال فی احوال الرجال، ج ۲، ص ۲۵۵.</ref> در ذکر ابوجعفر قمی، به قول [[شیخ طوسی]] استناد کرده‌اند که گفته است: «جعفر بن علی بن احمد قمی ‌‌المعروف بابن الرازی یکنی ابا محمد صاحب تصنیفات».<ref> رجال الطوسی، ص ۴۱۸.</ref>
  
* 2- دفن الميت؛
+
ملاحظه می‌‌شود که این جمله هیچ اشاره‌ای به ثقه بودن ابن رازی ندارد، مگر این که بپذیریم شیخ فقط افراد موثق را آورده است.
  
* 3- المنبيء عن زهد النبي صلی الله علیه و آله؛
+
در این میان نقل مطلب تکملة الرجال خالی از لطف نیست. عبدالنبی کافلی می‌‌گوید: او (ابن الرازی)، همچنان که از کتاب [[معانى الأخبار (کتاب)|معانی الاخبار]] برمی‌‌آید، یکی از [[مشایخ]] [[شیخ صدوق]] است. [[ابن داوود حلی|ابن داود]] از وصف صدوق، اخذ توثیق کرده است (جمله صدوق این است: ابومحمد جعفر بن علی بن احمد الفقیه القمی ‌‌الایلاقی رضی الله عنه). همچنین وصف «فقیه» و تعبیر «رضی الله عنه»، غایت حُسن است و شاید در نسخه‌ای که نزد ابن داود بوده، کلمه «فقیه» به «ثقه» تبدیل شده است.<ref> تکملة الرجال، ج ۱، ص ۲۴۸ و ۲۴۹.</ref>
  
* 4- فضائل جعفر بن ابيطالب؛
+
رجالی معاصر، [[محمدتقی شوشتری|محمدتقی شوشتری]] پس از نقل سخن [[وحید بهبهانی|وحید بهبهانی]] (که ابن الرازی را بر اساس وصف شیخ صدوق ثقه دانسته) می‌‌گوید: مورد روایات و ترضّی متعین نشد و این که او فقیه باشد، اعم از وثاقت است».<ref> قاموس الرجال، ج ۲، ص ۶۴۱، ش ۱۴۷۰.</ref> (ممکن است کسی فقیه باشد، ولی موثق نباشد.)
  
* 5- فضل الجمعه.
+
کسانی نیز او را توثیق کرده‌اند؛ از جمله [[ابن داوود حلی|ابن داود]] نوشته است: «جعفر بن علی بن احمد القمی ‌‌معروف به ابن الرازی ابومحمد، ثقة، مصنف».<ref> رجال ابن داود، ص ۸۶.</ref> [[عنایت الله قهپایی]] نیز همین را در [[مجمع الرجال (کتاب)|مجمع الرجال]] نقل کرده است.<ref> مجمع الرجال قهپایی، ج ۲، ص ۳۱.</ref>
  
===آثار منسوب به او===
+
[[سید بن طاووس]] می‌‌گوید: «این جعفر بن احمد عظیم‌الشأن از مشهورین است»<ref> الدروع الواقیة، ص ۲۴۸.</ref> و در [[فلاح السائل (کتاب)|فلاح السائل]] او را «فقیه سعید»، وصف می‌‌کند.<ref> فلاح السائل، فصل ۱۹، ص ۲۹۳.</ref> [[شیخ صدوق]] در کتاب‌های مختلف خود از او روایت نقل کرده و در همه آن‌ها او را فقیه توصیف و از خداوند برای او طلب رضایت می‌‌کند.<ref> معانی الاخبار، ح ۳، ص ۶؛ توحید، باب ۴، ص ۸۸؛ عیون اخبارالرضا، ج ۱، باب ۱۲، ح ۱، ص ۱۲۶.</ref>
  
* 1- ادب الامام والمأموم: سيد بن طاووس در فلاح السائل روايت «تكبير سه گانه بعد از نماز» را از اين كتاب نقل كرده است: «روي ذلك الشيخ الفقيه السعيد ابومحمد جعفر... في كتاب ادب الامام والمأموم».<ref> فلاح السائل، فصل 19، ص 293.</ref>
+
خویی قدس سره نیز به همین مطلب اشاره دارد.<ref> معجم الرجال الحدیث، ج ۴، ص ۸۳، ش ۲۱۹۶.</ref>
  
شهيد ثاني در روض الجنان حديث فضيلت [[نماز جماعت]] (فضل صلوة الجماعة) را از اين كتاب نقل كرده است.<ref> دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج ص 530.</ref>
+
[[علامه مجلسی]] می‌‌گوید: مؤلف این ۴ کتاب ([[کتاب العروس (کتاب)|العروس]]، [[المسلسلات]]، [[الاعمال المانعة من الجنة (کتاب)|المانعة]] و [[الغایات (کتاب)|الغایات]]) در کتب رجال غیر مذکور است؛ ولکن او از قدما است. نزدیک به عصر [[شیخ مفید]] یا هم عصر او... سید بن طاووس از کتاب‌های او در [[اقبال الاعمال (کتاب)|اقبال]] و غیر آن نقل روایت کرده است و این عمل، مؤید توثیق ابن الرازی است.<ref> بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۷.</ref>
  
خوانساري گفته است: و از جمله مصنفات او كتاب ادب الامام والمأموم است و آن كتابي است كه در روض الجنان حديث فضل [[نماز جماعت]] از آن نقل شده و همچنين در فلاح السائل تكبير سه گانه.<ref> روضات الجنات، ج ص 172.</ref>
+
[[ابن فهد حلی|ابن فهد حلی]]<ref> عدةالداعی، ص ۲۴۲؛ التحصین، ح ۳۹.</ref> و [[شهید ثانی|شهید ثانی]]<ref> اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۸۲.</ref> در کتب خود از کتاب‌های او نقل روایت کرده‌اند، که خود دلیل اعتماد آن‌ها به ابن الرازی است.
  
اعيان الشيعه هم جملاتي شبيه خوانساري دارد.<ref> اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.</ref> نيز شيخ عباس قمی‌‌<ref> فوائد الرضويه، ص 60.</ref> و عمررضا كحّالة<ref> معجم المؤلفين، ج 1، ص 486.</ref> به اين كتاب اشاره داشته‌اند.
+
[[وحید بهبهانی|وحید بهبهانی]] می‌‌گوید: ظاهراً او از مشایخ صدوق است و طبق آنچه که گفته شده، [[شیخ (علم الحدیث)|شیخ]] الاجازه وی است و در آن (شیخ الاجازه بودن) اشعار به وثاقت است و صدوق از او بسیار روایت کرده و او را به عنوان [[فقیه|فقیه]] ستوده است و این مطلب هم اشاره به وثاقت او دارد.<ref> تعلیقه الوحید بهبهانی، ص ۸۳. (حاشیه بر منهاج المقال)</ref>
  
* 2- دفن الميت: خود ابن الرازي در الغايات بدان اشاره كرده است.<ref> دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 3، ص 530.</ref>
+
[[محدث نوری]] می‌‌گوید: این شیخ در کتب [[علم رجال|رجالی]] که به ما رسیده غیر مذکور است، مگر در رجال ابن داود. با این که از مؤلفین معروف و بزرگان حدیث است و تألیفات او بین علما دست به دست می‌‌گردد... از همه آنچه که ذکر کردیم، معلوم می‌‌شود که او از علمای معروفی است که احتیاج به تزکیه و توثیق ندارند و ایشان داخل در جمعی هستند که شهید ثانی در شرح الدرایه گفته است: مشایخ مشهور ما از زمان [[شیخ کلینی|کلینی]] تاکنون هیچ کدام به خاطر ثقه بودنشان در هر زمان و تقوای فوق‌العاده‌شان نیاز به تنصیص تزکیه ندارند.<ref> همان.</ref>
  
مؤلف بعد از حديث احسن الصور التي يدخلن قبر المؤمن، می‌‌گويد: «وقد اخرجت اخبارا في هذا المعني في كتاب دفن الميّت».<ref> جامع الاحاديث؛ كتاب الغايات، ص 230.</ref> از ديگر كساني كه از اين كتاب نام برده اند، شيخ آقابزرگ در الذريعه و خوانساري در روضات الجنات و عالم بزرگ شيعه، محسن الامين در اعيان الشيعه می‌‌باشند.
+
[[سید محسن امین|سید محسن امین]]، بعد از نقل اقوال مختلف، می‌‌گوید: از آنچه گذشت، دانسته می‌‌شود که شایسته نیست در وثاقت و جلالت او تأمل کنیم و اگر شیخ صدوق او را به فقیه توصیف نمی‌‌کرد نیز کافی بود (همین که صدوق از او حدیث کرده، دلیل بر توثیق او است) و وصف صدوق دال بر فقیه بودن او است.<ref> همان.</ref>
  
* 3- المنبيء عن زهد النبي صلی الله علیه و آله: از معروف‌ترين كتب منسوب وي است. شيخ آقا بزرگ می‌‌گويد: «اقول و يعرف كتابه بكتاب المنبيء عن زهد النبي».<ref> طبقات اعلام الشيعه، قرن الرابع، ص 69.</ref>
+
و [[حاج شیخ عباس قمی|شیخ عباس قمی]] ‌‌می‌‌گوید: ابومحمد نزیل الری شیخنا الاجل الاقدم المؤید المسدد الفقیه النبیه المحدث المتتّبع صاحب التصانیف الکثیره...؛ تعجب دارد این سستی علمای رجال که این شیخ بزرگ جلیل القدر را با این همه کتاب ذکر نکرده‌اند و هیچ گونه اشاره‌ای به زندگی و آثارش نداشته‌اند!<ref> فوائد الرضویه، ص ۵۹.</ref>
  
سيد محسن امين می‌‌گويد: «ورّام در مجموعه‌اش و احمد بن فهد حلي در تحصين و عدةالداعي از آن نقل كرده‌اند».<ref> اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.</ref> و همچنين آقا بزرگ تهراني آن را عنواني قرار داده است: «المنبيء عن زهد النبي...» و همچنين جد مادري سيد، ورام بن ابي فراس در تنبيه الخواطر و نزهة النواظر از آن نقل كرده است.<ref> جامع الاحاديث.</ref>
+
و در [[سفینة البحار (کتاب)|سفینةالبحار]] می‌‌گوید: «او از بزرگان [[حدیث]] و مؤلفین معروف است و تألیفات او در بین علما دست به دست می‌‌گردد».<ref> سفینةالبحار، ج ۱، ص ۵۹۶.</ref>
  
سيد بن طاووس می‌‌گويد: «در اين كتاب درباره خوف از خداوند متعال حد بلاغ گفته شده است» و سپس 3 حديث در الدروع الواقيه از اين كتاب نقل می‌‌كند.<ref> الدروع الواقيه، فصل 24، ص 248-253.</ref> وي در فلاح السائل هم از اين كتاب، حديثي نقل كرده كه براي تبركاً آن را می‌‌آوريم:<ref> فلاح السائل، باب 19، ص 289.</ref>
+
[[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ]] در [[طبقات اعلام الشیعه (کتاب)|طبقات اعلام الشیعه]] برای او دو عنوان قرار داده است و در عنوان «جعفر بن علی بن...» او را ثقه معرفی می‌‌کند.<ref> طبقات اعلام الشیعه، قرن الرابع، ص ۷۱.</ref>
  
...من كتاب زهد النبي قال: كان النبي اذا قام الي الصلوة تربّد وجهه خوفاً من الله تعالي و كان لصدره ازيز كازيز المرجل؛ وقتي پيامبر براي [[نماز]] برمی‌‌خاست، از خوف خدا چهره‌اش زرد می‌‌گشت و سينه‌اش چون ديگ جوشان می‌‌لرزيد.
+
==اساتید و شاگردان==
  
احمد بن فهد حلي نيز در دو كتاب خود از زهد النبي صلی الله علیه و آله نقل روايت كرده است؛ در عدةالداعي روايتي درباره «عرضه كردن اعمال بندگان بر ملائكه قبل از عرضه بر خداوند»<ref> عدةالداعي، ص 242.</ref> و در كتاب تحصين حديثي تقريباً طولاني از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل كرده است كه چند جمله از آن را نقل می‌‌كنيم: ...فقال اسامه: يا رسول الله! ما ايسر ما يقطع به ذلك الطريق؟ (طريق الحق)؛ اسامه پرسيد: آسان‌ترين راهي كه به طريق حق برسيم، كدام است؟ قال: السهر الدائم و الظمأ في الهواجر و كفّ النّفس عن الشهوات و ترك اتباع الهوي و اجتناب ابناءالدنيا؛<ref> التحصين، ح 39، ص 20.</ref> فرمود: شب زنده‌داري و تشنگي در گرماي سخت و خودداري از شهوات و پيروي نكردن از هواي نفس و دوري از اهل دنيا.
+
[[آقا بزرگ تهرانی]] می‌‌گوید: «او معاصر [[شیخ صدوق]] است و از همدیگر روایت کرده‌اند».<ref> طبقات اعلام الشیعه، قرن الرابع، ص ۶۹.</ref> این که از یکدیگر روایت نقل کرده‌اند، هیچ منافاتی ندارد؛ زیرا مثل این قضیه بسیار واقع شده است؛<ref> جامع الاحادیث، شعرانی.</ref> چرا که همیشه بین دو راوی رابطه شاگردی و استادی محض برقرار نبوده است؛ بلکه گاهی دو استاد هم سطح در یک مجلس برای همدیگر روایت نقل می‌‌کردند و [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] نقل روایت هم به یکدیگر می‌‌دادند.  
  
* 4 - فقال جعفر بن ابيطالب: اين كتاب را رافعي در التدوين ضمن سرگذشت محمد بن موسي قزويني ذكر كرده است: حدث عنه جعفر بن احمد بن علي القمی ‌‌نزيل الري فيما جمعه من فضائل جعفر بن ابي طالب رضي الله عنه... رضي الدين قزويني نيز در ضيافة الاخوان از تدوين نقل كرده است.<ref> جامع الاحاديث، ص 18.</ref>
+
اکثر اساتید و [[مشایخ]] ابومحمد جعفر قمی از علمای قرن چهارم هستند؛ با توجه به کتب وی، اساتید وی بیش از ۶۰ نفر هستند که به نام چند تن از آن‌ها اشاره می‌‌کنیم:
  
* 5. فضل الجمعه: مؤلف در اواخر كتاب عروس ذيل باب «الساعة التي يستجاب فيها الدعاء يوم الجمعه؛ ساعتي كه در روز جمعه [[دعا]] در آن مستجاب می‌‌شود» به آن كتاب اشاره داشته، می‌‌گويد: «و قد ذكر هذه الاخبار في فضل الجمعه؛ اين روايات را در (كتاب) فضل جمعه گفته‌ام».<ref> همان؛ كتاب عروس، ص 166.</ref> از كساني كه به اين كتاب اشاره داشته‌اند، سيد محسن امين در اعيان الشيعه و [[شيخ عباس قمی]] ‌‌در فوائد رضويه و [[آقا بزرگ تهرانی]] در الذريعه را می‌‌توان نام برد.
+
*۱- محمد بن عبدالله شیبانی (متوفی ۳۸۷)؛
  
===آثار چاپي===
+
*۲- سهل بن احمد دیباجی (متوفی ۳۷۰)؛
  
آثار چاپي ابن الرازي مجموعاً به 6 كتاب می‌‌رسد كه هر يك در بين كتاب‌هاي ديگر چون ستاره‌اي پرفروغ می‌‌درخشد. اين كتاب‌ها، همان طور كه خواهد آمد، از منابع [[بحارالانوار]] بوده و علما با ديدي تحسين‌آميز از اين كتب ياد كرده‌اند.
+
*۳- احمد بن الحسن بن احمد بن عقیل؛
  
به نظر می‌‌رسد، اين كتاب‌ها در پاسخ به درخواست فردي به رشته تحرير درآمده‌اند. شاهد بر اين ادعا اين كه، در مقدمه هر 6 كتاب اين مضمون آمده است: «درخواست تو را اجابت كرده‌ام» و در كتاب مسلسلات به شخص مذكور اجازه نقل روايت داده است.
+
*۴- احمد بن علی قمی (پدر جعفر قمی)؛
  
'''<I>1- [[جامع الأحادیث النبویة (کتاب)|جامع الاحاديث]]:</I>'''
+
- احمد بن علی بن محمد النجار ابوالحسن؛
  
در آن 1000 روايت از پيغمبر، به ترتيب حروف الفبا، جمع شده كه مسند هستند؛ شبيه جامع الصغير سيوطي.<ref> اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.</ref> آقا بزرگ هم در الذريعه همان جملات بالا را عنوان قرار داد؛<ref> [[جامع الاحاديث]]، ص 34.</ref> اما به نظر می‌‌رسد كه مؤلف محترم در آن نزديك به 600 روايت گردآوري كرده است و شايد علت اين كه علماي مذكور 1000 روايت را نسبت داده‌اند، گمان كرده‌اند كه اين كتاب تمام جعفريات را دربردارد. والله اعلم بالصواب.<ref> همان، ص 35.</ref>
+
*۶- [[صاحب بن عباد|صاحب اسماعیل بن عباد]] (وزیر)؛
  
با نگاهي به [[بحارالانوار]] می‌‌بينيم كه اكثر روايات اين كتاب در بحارالانوار آمده؛ ولي اشاره به جامع الاحاديث نشده است. آنچه كه مسلم است [[علامه مجلسی]] به نسخه‌اي از اين كتاب دست يافته بوده ولكن مصنف آن را نمی‌‌دانسته است. لذا وقتي احاديث را ذكر می‌‌كند، گاهي به الامامة والتبصرة من الحيره (كه منسوب به علي بن حسين پدر شيخ صدوق است) ارجاع می‌‌دهد و گاهي به اصلي از اصولِ قدما كه معاصر علي بن حسين باشد. البته اين كه تمام اين كتاب منتسب به علي بن حسين باشد، مورد ترديد است؛ چرا كه راويان كتاب به طبقه بعد از والد شيخ صدوق (علي بن حسين) تعلق دارند.
+
*۷- حسن بن حمزة العلوی الشریف ابومحمد؛
  
علي بن حسين، والد [[شيخ صدوق]] متوفي 329 هـ.ق است؛ در حالي كه بعضي از راويان اين كتاب افرادي مثل ابي المفضل محمد بن عبدالله شيباني متوفي 387 و ابي محمد هارون بن موسي التلعكبري متوفي 385 هستند كه روايت كردن علي بن حسين از اين اشخاص كمی ‌‌بعيد و عجيب است؛ زيرا اين‌ها در زمان حيات علي بن حسين كودكاني بيش نبوده‌اند؛ ولي به يقين [[علامه مجلسی]] به تعدد كتاب واقف بوده وليكن در انتساب آن به مؤلف خاص ترديد داشته است. آنچه كه براي ما واضح است اين كه، اخباري كه علامه مجلسي در بحارالانوار و [[محدث نوری]] در مستدرك به واسطه بحار تحت عنوان «امامة و تبصره» آورده‌اند، هفت روايت آن از كتاب امامة و تبصره علي بن حسين و<ref> همان، ص 29-34.</ref> بقيه روايات از جامع الاحاديث نبوي جعفر بن احمد رازي است.
+
- المعافی زکریا القاضی ابوالفرج؛
  
<I>روش تأليف كتاب</I>
+
*۹- [[هارون بن موسی تلعکبری|هارون بن موسی التلعکبری]] (متوفی ۳۸۵)؛
  
در ابتداي كتاب آمده است: «از من خواستي، هر آنچه را كه در مجلس درس از من شنيدي، الفاظ پيغمبر را به ترتيب حروف معجم براي تو جمع‌آوري كنم؛ من هم اجابت كردم؛ قربة الي الله و الي رسول الله...» و سپس حدود 600 روايت را می‌‌آورد؛ به اين ترتيب كه اول هر باب سلسله سند اولين را ذكر كرده، سپس حديث را نقل می‌‌كند و همه احاديث با سند به حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌‌رسد.
+
*۱۰- محمد بن محمد الحافظ؛
  
از ديگر كتاب‌هايي كه به اين روش نوشته شده‌اند، دو كتاب را معرفي می‌‌كنيم:
+
*۱۱- محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی ([[شیخ صدوق]]).
  
* الف) دعائم الاسلام، از مرحوم القاضي نعمان بن محمد بن منصور؛ قاضي مصر در دولت اسماعيليه.
+
همچنین از کسانی که از او روایت کرده‌اند، تعداد محدودی را می‌‌شناسیم که عبارتند از:
  
* ب) النوادر، فضل الله راوندي.<ref> همان، ص 36.</ref>
+
*۱- مرحوم [[شیخ صدوق]] که در کتب خود از او نقل کرده است؛
  
'''2- [[کتاب العروس (کتاب)|العروس]]:'''
+
- عبیدالله بن موسی بن احمد العلوی السید ابوالفتح؛
  
عروس در خصايص و آداب روز جمعه است. و علت نامگذاري آن به عروس، اين است كه در ابتداي آن از [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت كرده: «زماني كه روز قيامت می‌‌شود، روزها به شكل‌هايي كه مردم آن‌ها را می‌‌شناسند (كه ايام هفته‌اند) مبعوث می‌‌شوند؛ روز جمعه مثل عروس زيبايي است...».<ref> [[اعيان الشيعه]]، ج 4، ص 82.</ref>
+
*۳- محمد بن علی بن محمد بن جعفر الدقاق، که [[تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام (کتاب)|تفسیر منسوب به امام حسن عسکری]] علیه‌السلام را از او روایت کرده است؛
  
شيخ عباس می‌‌گويد: العروس همان كه مصنف تصنيف كرده به چيزهايي كه به جمعه اختصاص دارد و نامگذاري كرده... و آن كتاب كوچك شريفي است كه من به خط خودم استنساخ كرده‌ام و قصدم آن است كه تمام آن را در كتاب خودم صحائف النور في عمل الايام والاسابيع والشهور در باب متعلق به هفته وارد كنم.<ref> فوائدالرضويه، ص 59.</ref>
+
*۴- محمد بن علی بن محمدالفوی (از استادان [[ابو علی طوسی|مفید ثانی]]).
  
خوانساري در روضات الجنات و شيخ عباس در سفينة البحار و سيد حسن صدر در تأسيس الشيعه از آن نام برده‌اند و اكثر [[احاديث]] آن را مجلسي در بحار و [[محدث نوری]] در مستدرك نوشته‌اند.<ref> جامع الاحاديث، ص 26.</ref>
+
==آثار و تألیفات==
  
مؤلف در ابتداي كتاب نوشته است: سؤال كرده‌اي آيا روز جمعه [[عبادت]] مخصوص به خود در بين ايام هفته دارد؟ بدان! خدا بر آگاهيت بيفزايد... كه خداوند روز جمعه را به چند خصلت مخصوص گردانده و در ميان ايام هفته به آن فضيلت داده است و آن را مثل عروسي زينت داده كه شوهرش رابه دنبال خود می‌‌كشاند، قرار داده است. سپس علت نامگذاري را با آوردن دو حديث می‌‌گويد...<ref> همان؛ كتاب عروس، ص 146.</ref>
+
[[سید بن طاووس|سید بن طاووس]] از الفهرست [[محمد بن علی کراجکی|کراجکی]] نقل کرده که شیخ ابومحمد جعفر قمی ‌‌۲۲۰ کتاب داشته است،<ref> الدروع الواقیه، ص ۲۴۸.</ref> ولی متأسفانه از آن همه کتاب جز ۶ کتاب، چیزی به دست ما نرسیده است. کتاب‌های جعفر قمی‌‌ دو دسته‌اند: اول) آنچه که از گزند حوادث مصون مانده و به دست ما رسیده و چاپ شده است؛ دوم) کتاب‌هایی که نویسندگان از آن‌ها نقل کرده‌اند و به عبارتی از منابع به شمار می‌‌روند؛ ولی از بین رفته و موجود نیستند. آثار به جا مانده و چاپ شده عبارت است از:
  
'''3- [[الغایات (کتاب)|الغايات]]:'''
+
- [[جامع الأحادیث النبویة (کتاب)|جامع الأحادیث]]؛ که در آن ۶۰۰ روایت (و به نقلی ۱۰۰۰ روایت) از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله، به ترتیب حروف الفبا، جمع شده که [[حدیث مسند|مسند]] هستند.
  
سيد محسن امين می‌‌گويد: ...صاحب كتاب‌هاي زيادي مثل كتاب... و كتاب الغايات كه عجيب است و در آن رواياتي را جمع كرده كه نقطه نهايي امور مختلف را بيان می‌‌كنند و بر هر كدام عنواني قرار داده كه بر آن دلالت كند؛ مثل دوست داشتني‌ترين اعمال، بزرگترين آيه، شرورترين افراد و...<ref> فوائدالرضويه، ص 59.</ref>
+
*۲- [[کتاب العروس (کتاب)|العروس]]؛ در خصایص و آداب روز [[جمعه]] است. و علت نامگذاری آن به عروس، این است که در ابتدای آن از [[امام صادق]] علیه‌السلام روایت کرده: «زمانی که روز [[قیامت]] می‌‌شود، روزها به شکل‌هایی که مردم آن‌ها را می‌‌شناسند (که ایام هفته‌اند) مبعوث می‌‌شوند؛ روز جمعه مثل عروس زیبایی است...».<ref> اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۸۲.</ref>
  
كتاب الغايات، يعني اموري كه آنچه غايت چيزي است به نحو افعل التفضيل از روايات؛ مثل احبّ الاعمال، افضل الاعمال، افضل الدعا، اعظم آيه في كتاب الله، الفضل العباده، خيرالدعاء، اشدّالاشياء و... تهراني در الذريعه و خوانساري در روضات الجنات و شيخ عباس قمی‌‌ در سفينة البحار و عمررضا كحّالة به اين كتاب از ابن الرازي اشاره داشته‌اند و [[علامه مجلسی]] و [[محدث نوری]] از اين كتاب نقل كرده‌اند.<ref> جامع الاحاديث، ص 25.</ref>
+
*۳- [[الغایات (کتاب)|الغایات]]؛ الغایات، یعنی اموری که آنچه غایت چیزی است به نحو افعل التفضیل از روایات؛ مثل احبّ الاعمال، افضل الاعمال، افضل الدعا،... .
  
'''4- [[المسلسلات (کتاب)|المسلسلات]]:'''
+
- [[المسلسلات (کتاب)|المسلسلات]]؛  خوانساری درباره ویژگی این کتاب گفته است: «جمع کرده روایاتی را که در تمام سندش لفظ خاصی قرار گرفته تا برسد به [[معصوم]]».<ref> روضات الجنات، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref>
  
سيد محسن امين آن را از مصنفات ابن الرازي شمرده و سپس قسمتي از ابتداي روايت مسلسله فواطم را از [[بحارالانوار]] نقل كرده است.<ref> اعيان الشيعه، ج 4، ص 82.</ref> عمررضا كحاله نيز در معجم المؤلفين و شيخ آقابزرگ در الذريعه و [[شيخ عباس قمی]] ‌‌در سفينةالبحار «المسلسلات» را از وي دانسته‌اند و همچنين شيخ عباس قمی‌‌ در فوائدالرضويه گفته: «تبرك می‌‌جوييم به ذكر حديثي در فضل شيعه اميرالمؤمنين از كتاب مسلسلات او به توسط بحار...» خوانساري درباره ويژگي اين كتاب گفته است: «جمع كرده رواياتي را كه در تمام سندش لفظ خاصي قرار گرفته تا برسد به معصوم».<ref> روضات الجنات، ج ص 172.</ref>
+
*۵- [[نوادر الاثر فی علی خیر البشر (کتاب)|نوادر الاثر فی علی علیه‌السلام خیرالبشر]]؛ در این کتاب، حدیث نبوی «[[امام علی علیه السلام|علی]] خیرُالبشر» از بیش از ۷۰ طریق جمع‌آوری شده است.<ref> دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، ص ۵۳۰.</ref>
  
<I>معناي حديث مسلسل</I>
+
*۶- [[الاعمال المانعة من الجنة (کتاب)|الاعمال المانعة من دخول الجنة]]؛ شیخ آقا بزرگ گفته است: المانعات من دخول الجنه (اعمالی که مانع وارد شدن انسان به [[بهشت]] می‌‌شود) در آن ذکر شده است.<ref> جامع الاحادیث، ص ۲۶، به نقل از الذریعه.</ref>
  
و هو ما تتابع فيه رجال الاسناد علي صفة او حالة في الراوي من قول او فعل او غيرهما؛ مثلا ان يقول اخبرنا فلان والله، قال اخبرنا فلان والله... الي آخر سند، او يقول اخبرنا فلان و قد سُبّك اصابعه... الي آخر سند او يقول اخبرنا فلان و كان متكئا... الي آخر سند؛<ref> الدرايه، شهيد ثاني، ص 14.</ref> و آن پي در پي آمدن رجال سند در صفت يا حالتي است كه راوي (همان حالت را) از قول و فعل استادش نقل می‌‌كند؛ مثلاً می‌‌گويد: خبر داد ما را فلاني والله... و او گفت خبر داد ما را فلاني والله. تا آخر سند؛ يا بگويد خبر داد فلاني ما را در حالي كه دست او را می‌‌فشرد تا آخر سند.
+
به نظر می‌‌رسد، این کتاب‌ها در پاسخ به درخواست فردی به رشته تحریر درآمده‌اند. این کتاب‌ها، از منابع [[بحارالانوار]] بوده و علما با دیدی تحسین‌آمیز از این کتب یاد کرده‌اند.
  
گاهي تسلسل در راويان می‌‌باشد؛ مثلاً تمام سلسله سند، محمد نام دارند ولذا به محمدين معروف می‌‌شود و يا در سلسله سند همه فاطمه هستند، مثل [[حديث]] فواطم كه اين خود، انسان را به جمع و حفظ روايات تشويق و ترغيب می‌‌كند.
+
همچنین آثار منسوب به او عبارتند از:
  
در اين كتاب 40 روايت مسلسل آمده است. از كتاب‌هايي كه به اين سبك و سياق نوشته شده است، می‌‌توان الجواهر المكللة في الاحاديث المسلسلة از سخاوي را نام برد.<ref> جامع الاحاديث.</ref>
+
*۱- الامام والمأموم (ادب الامام والمأموم)؛ خوانساری گفته است: و از جمله مصنفات او کتاب ادب الامام والمأموم است.
  
'''5- [[نوادر الاثر فی علی خیر البشر (کتاب)|النوادر الاثر في علي علیه‌السلام خيرالبشر]]:'''
+
- دفن المیت: که خود ابن الرازی در الغایات بدان اشاره کرده است.
  
در اين كتاب، حديث نبوي علي خيرُالبشر از بيش از 70 طريق جمع‌آوري شده است.<ref> دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 3، ص 530.</ref> شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] آن را در الذريعه عنوان قرار داده است و در ابتداي كتاب می‌‌گويد: «... فاجبتك الي ملتمسك لِأنك اهل لذلك».
+
*۳- المنبیء عن زهد النبی صلی الله علیه و آله؛
  
'''6- [[الاعمال المانعة من الجنة (کتاب)|الاعمال المانعة من الجنة]]:'''
+
- فضائل جعفر بن ابیطالب؛
  
سيد محسن امين در [[اعيان الشيعه]] و [[شيخ عباس قمی‌‌]] در سفينةالبحار و فوائدالرضويه و عمررضا كحّالة در معجم المؤلفين و خوانساري در روضات الجنات آن را ذكر كرده‌اند. شيخ آقا بزرگ گفته است: المانعات من دخول الجنه (اعمالي كه مانع وارد شدن انسان به [[بهشت]] می‌‌شود) در آن ذكر شده است و از اين كتاب در بحار نقل شده با عنوان الاعمال المانعة و به شكر خدا كتاب موجود است و نوري در مستدرك الوسايل [[احاديث]] آن را نقل كرده است.<ref> جامع الاحاديث، ص 26، به نقل از الذريعه.</ref>
+
*۵- فضل الجمعه.
اين 6 كتاب مجموعاً با عنوان «جامع الاحاديث» 3 بار به چاپ رسيده است: چاپ سنگي با مقدمه عالم بزرگوار ميرزا ابوالحسن شعراني كه آقاي نيشابوري به آن اشاره دارد و ديگري به كوشش تهراني كه مجموعاً از اين كتاب‌ها و صحيفه [[امام رضا]] علیه‌السلام و اصول اربعمأة... می‌‌باشد كه در سال 1369 قمري به زيور طبع آراسته گرديده است. چاپ ديگر اين مجموعه (6 كتاب) در سال 1371 شمسي بوده است كه به همت آستان قدس رضوي و با مقدمه تحقيقي و تصحيح آقاي سيد محمد حسيني نيشابوري با كيفيت عالي به چاپ رسيده است.
 
  
==گزيده‌اي از روايات==
+
==گزیده‌ای از روایات==
  
در پايان به ذكر چند روايت از كتاب‌هاي ابومحمد جعفر قمی ‌‌تبرك می‌‌جوييم:
+
در پایان به ذکر چند روایت از کتاب‌های ابومحمد جعفر قمی ‌‌تبرک می‌‌جوییم:
  
'''<I>1- جايگاه پيروان اميرمؤمنان علیه‌السلام:</I>'''
+
'''<I>۱- جایگاه پیروان امیرمؤمنان علیه‌السلام:</I>'''
  
حديث اول، حديث فواطم است كه دربردارنده فضل شيعه می‌‌باشد: ...عن ام كلثوم بنت علي علیه‌السلام عن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله قالت: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يقول: لما اُسري بي الي السماء دخلت الجنّة. فاذا انا بقصر من دُرّة بيضاء مجوّفة و عليها باب مكلّل بالدّرّ والياقوت و علي الباب ستر. فرفعت رأسي. فاذا مكتوب علي الباب: لااله الاّ الله، محمّد رسول الله، عليّ وليّ القوم؛ و اذا مكتوب علي السّتر: بخ بخ من مثل شيعة عليّ. فدخلته، فاذا انا بقصر من عقيق احمرّ مجوّف و عليه باب من فضة مكلّل بالزّبرجد الأخضر و اذا علي الباب ستر. فرفعت رأسي و اذا مكتوب علي الباب: محمّد رسول الله، عليّ وصيّ المصطفي؛ و اذا علي الستر مكتوب: بشّر شيعة عليّ بطيب المولد. فدخلته. فاذا انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف لم أرَ أحسن منه و عليه باب من ياقوتة حمراء مكلّلة باللؤلؤ و علي الباب ستر. فرفعت رأسي فاذا مكتوب علي السّتر. شيعة عليّ هم الفائزون. فقلت: حبيبي جبرئيل! لمن هذا؟ فقال: يا محمّد! لابن عمّك و وصيّك عليّ بن ابيطالب. يحشر النّاس كلّهم يوم القيامة حفاة عراة الاّ شيعه عليّ علیه‌السلام و يُدعي النّاس بأسماء اُمّهاتهم ما خلا<ref> در جامع الاحاديث به جاي «ماخلأ» كلمه «الاّ» آمده است.</ref> شيعة عليّ علیه‌السلام فانّهم يدعون بأسماء ابائهم. فقلت: حبيبي جبرئيل! كيف ذاك؟ قال: لانّهم أحبّوا عليّا فطاب مولدهم.<ref> جامع الاحاديث؛ كتاب مسلسلات، ح 14، ص 250، شيخ عباس قمی‌‌ در فوائد از [[بحارالانوار]] نقل كرده بود، ما هم از فوائد نقل كرديم: فوائد الرضويه، ص 60.</ref>
+
حدیث اول، حدیث فواطم است که دربردارنده فضل شیعه می‌‌باشد: ...عن ام کلثوم بنت علی علیه‌السلام عن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وآله قالت: سمعت رسول الله یقول: لما اُسری بی الی السماء دخلت الجنّة. فاذا انا بقصر من دُرّة بیضاء مجوّفة و علیها باب مکلّل بالدّرّ والیاقوت و علی الباب ستر. فرفعت رأسی. فاذا مکتوب علی الباب: لااله الاّ الله، محمّد رسول الله، علی ولی القوم؛ و اذا مکتوب علی السّتر: بخ بخ من مثل شیعة علی. فدخلته، فاذا انا بقصر من عقیق احمرّ مجوّف و علیه باب من فضة مکلّل بالزّبرجد الأخضر و اذا علی الباب ستر. فرفعت رأسی و اذا مکتوب علی الباب: محمّد رسول الله، علی وصی المصطفی؛ و اذا علی الستر مکتوب: بشّر شیعة علی بطیب المولد. فدخلته. فاذا انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف لم أرَ أحسن منه و علیه باب من یاقوتة حمراء مکلّلة باللؤلؤ و علی الباب ستر. فرفعت رأسی فاذا مکتوب علی السّتر. شیعة علی هم الفائزون. فقلت: حبیبی جبرئیل! لمن هذا؟ فقال: یا محمّد! لابن عمّک و وصیک علی بن ابیطالب. یحشر النّاس کلّهم یوم القیامة حفاة عراة الاّ شیعه علی علیه‌السلام و یدعی النّاس بأسماء اُمّهاتهم ما خلا<ref> در جامع الاحادیث به جای «ماخلأ» کلمه «الاّ» آمده است.</ref> شیعة علی علیه‌السلام فانّهم یدعون بأسماء ابائهم. فقلت: حبیبی جبرئیل! کیف ذاک؟ قال: لانّهم أحبّوا علیا فطاب مولدهم.<ref> جامع الاحادیث؛ کتاب مسلسلات، ح ۱۴، ص ۲۵۰؛ به نقل از شیخ عباس قمی‌‌ در فوائد الرضویه، ص ۶۰، از بحارالانوار. </ref>
  
...پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: زماني كه [[معراج]] رفتم، داخل [[بهشت]] شدم. قصري ديدم از مرواريد سفيد ميان تهي و بر آن دري بود كه شكوفه‌هايي از دُرّ و ياقوت داشت و بر در پرده‌اي بود. سربلند كردم، بر روي در نوشته شده بود: «معبودي نيست مگر خداي يگانه، محمد فرستاده او است، علي سرپرست قوم است» و بر پرده نوشته شده بود: «آفرين، آفرين، به مثل شيعه علي». پس وارد آن شدم، قصري از عقيق سرخ ديدم كه دري از نقره داشت كه به شكوفه‌هايي از زبرجد سبز آراسته شده بود و بر در پرده‌اي بود. سرم را بلند كردم، بر در نوشته شده بود: «محمد فرستاده خدا است، علي وصي مصطفي است» و بر پرده نوشته شده بود: «شيعه علي را به پاكي تولد (آميخته نبودن نسل به واسطه زنا و شبهه) مژده و بشارت بده» وارد آن شدم. پس قصري ديدم از زمرّد سبز كه بهتر از آن را نديده‌ام و دري داشت از ياقوت سرخ كه مزين شده بود به شكوفه‌هايي از لؤلؤ، و بر در پرده‌اي بود. سرم را بلند كردم، بر پرده نوشته شده بود: «شيعه علي رستگارانند.» گفتم: حبيبم جبرئيل! اين قصر براي كيست؟ گفت: يا محمد! براي پسرعمو و وصي تو علي بن ابيطالب. همه مردم در [[روز قيامت]] پابرهنه و عريان محشور می‌‌شوند، مگر شيعه علي و مردم را به نام مادرشان صدا می‌‌زنند (براي تحقير)، مگر شيعه علي كه آنان را به نام پدرانشان می‌‌خوانند. گفتم: حبيبم جبرئيل! چرا آن گونه است؟ گفت: چون آنان علي را دوست دارند، پس پاكي تولد دارند. (پدرانشان مشخص است)
+
...[[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله فرمود: زمانی که [[معراج]] رفتم، داخل [[بهشت]] شدم. قصری دیدم از مروارید سفید میان تهی و بر آن دری بود که شکوفه‌هایی از دُرّ و یاقوت داشت و بر در پرده‌ای بود. سر بلند کردم، بر روی در نوشته شده بود: «معبودی نیست مگر خدای یگانه، محمد فرستاده او است، علی سرپرست قوم است» و بر پرده نوشته شده بود: «آفرین، آفرین، به مثل شیعه علی». پس وارد آن شدم، قصری از عقیق سرخ دیدم که دری از نقره داشت که به شکوفه‌هایی از زبرجد سبز آراسته شده بود و بر در پرده‌ای بود. سرم را بلند کردم، بر در نوشته شده بود: «محمد فرستاده خدا است، علی وصی مصطفی است» و بر پرده نوشته شده بود: «شیعه علی را به پاکی تولد (آمیخته نبودن نسل به واسطه زنا و شبهه) مژده و بشارت بده» وارد آن شدم. پس قصری دیدم از زمرّد سبز که بهتر از آن را ندیده‌ام و دری داشت از یاقوت سرخ که مزین شده بود به شکوفه‌هایی از لؤلؤ، و بر در پرده‌ای بود. سرم را بلند کردم، بر پرده نوشته شده بود: «شیعه علی رستگارانند.» گفتم: حبیبم [[جبرئیل|جبرئیل]]! این قصر برای کیست؟ گفت: یا محمد! برای پسرعمو و وصی تو [[امام علی علیه السلام|علی بن ابیطالب]]. همه مردم در [[روز قیامت]] پابرهنه و عریان محشور می‌‌شوند، مگر [[شیعه|شیعه]] علی و مردم را به نام مادرشان صدا می‌‌زنند (برای تحقیر)، مگر شیعه علی که آنان را به نام پدرانشان می‌‌خوانند. گفتم: حبیبم جبرئیل! چرا آن گونه است؟ گفت: چون آنان علی را دوست دارند، پس پاکی تولد دارند (پدرانشان مشخص است).
  
'''<I>2- بهترين مردمان:</I>'''
+
'''<I>۲- بهترین مردمان:</I>'''
  
عن ابي عبدالله علیه‌السلام قال: اورع الناس من وقف عندالشبهة و اعبد الناس من اقام الفرائض و ازهد الناس من ترك المحارم (الحرام) و اشدّ الناس اجتهادا من ترك الذنب؛<ref> جامع الاحاديث؛ كتاب الغايات، ص 180؛ جامع الاحاديث، تهراني، ص 69.</ref> ...[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: پرهيزكارترين مردم كسي است كه موقع شبهه توقف كند و عابدترين مردم، به جا آورنده واجبات است و زاهدترين مردم، ترك كننده حرام است و كوشاترين مردم كسي است كه گناه را ترك كند.
+
عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: اورع الناس من وقف عندالشبهة و اعبد الناس من اقام الفرائض و ازهد الناس من ترک المحارم (الحرام) و اشدّ الناس اجتهادا من ترک الذنب؛<ref> جامع الاحادیث؛ کتاب الغایات، ص ۱۸۰؛ جامع الاحادیث، تهرانی، ص ۶۹.</ref> ...[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: پرهیزکارترین مردم کسی است که موقع شبهه توقف کند و عابدترین مردم، به جا آورنده واجبات است و زاهدترین مردم، ترک کننده حرام است و کوشاترین مردم کسی است که گناه را ترک کند.
  
'''<I>3- سزاي همسايه آزار:</I>'''
+
'''<I>۳- سزای همسایه آزار:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لايدخل الجنة من لايأمن جاره بَوائقه؛<ref> همان؛ كتاب الاعمال المانعة، ص 281.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: كسي كه همسايگان از آزار و اذيتش ايمن نيستند، وارد [[بهشت]] نمی‌‌شود.
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لایدخل الجنة من لایأمن جاره بَوائقه؛<ref> همان؛ کتاب الاعمال المانعة، ص ۲۸۱.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که همسایگان از آزار و اذیتش ایمن نیستند، وارد بهشت نمی‌‌شود.
  
'''<I>4- نزديكترين حالت به كفر:</I>'''
+
'''<I>۴- نزدیکترین حالت به کفر:</I>'''
  
عن ابي عبدالله علیه‌السلام قال: ان اقرب ما يكون احدكم الي الكفر اذا تحفظ علي اخيه زلله ليعيره به يوما؛<ref> همان؛ كتاب الغايات، ص 234.</ref> امام صادق علیه‌السلام فرمود: نزديكترين حالت شما به كفر، زماني است كه لغزش برادر (ديني) خود را حفظ می‌‌كنيد تا يك روزي به او برگردانيد. (مثلاً سرزنش كنيد كه تو فلاني بوده‌اي)
+
عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: ان اقرب ما یکون احدکم الی الکفر اذا تحفظ علی اخیه زَلَـله لیعیره به یوما؛<ref> همان؛ کتاب الغایات، ص ۲۳۴.</ref> امام صادق علیه‌السلام فرمود: نزدیکترین حالت شما به کفر، زمانی است که لغزش برادر (دینی) خود را حفظ می‌‌کنید تا یک روزی به او برگردانید (مثلاً سرزنش کنید که تو فلانی بوده‌ای).
  
'''<I>5- روز جمعه و تفقه در دين:</I>'''
+
'''<I>۵- روز جمعه و تفقه در دین:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اف لكم مسلم لايجعل في كل جمعة يوما، يتفقه فيه امرالله و يسئل عن دينه؛<ref> همان؛ باب الف، ص 58.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اف (كلمه اظهار تنفر) بر مسلماني كه در هر هفته روزي را براي تفقه در دينش قرار ندهد!
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: افّ لکل مسلم لایجعل فی کل جمعة یوما یتفقه فیه امرالله و یسئل عن دینه؛<ref> همان؛ باب الف، ص ۵۸.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اُف بر مسلمانی که در هر هفته روزی را برای تفقه در دینش قرار ندهد!
  
'''<I>6- فضيلت حديث اهل بيت علیهم‌السلام:</I>'''
+
'''<I>۶- فضیلت حدیث اهل بیت علیهم‌السلام:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اربعون حديثا يستظهر بها الرجل في حبنا اهل البيت خير من اربعين الف دينار يتصدق به واعطاه الله بكل حديث ثواب نبيّ و كان له بكل حرف نور يوم القيامة؛<ref> همان.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چهل حديث در حبّ ما اهل بيت كه بدان از ما پشتيباني شود، بهتر از 40 هزار دينار [[صدقه]] است. خداوند به نقل هر حديثي، ثواب كار پيامبري می‌‌دهد و براي حافظ [[حديث]] در روز قيامت به ازاي هر حرفي، نوري خواهد بود.
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اربعون حدیثا یستظهر بها الرجل فی حبّنا اهل البیت خیر من اربعین الف دینار یتصدق به، واعطاه الله بکل حدیث ثواب نبی و کان له بکل حرف نور یوم القیامة؛<ref> همان.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چهل [[حدیث]] در حبّ ما اهل بیت که بدان از ما پشتیبانی شود، بهتر از ۴۰ هزار دینار [[صدقه]] است. خداوند به نقل هر حدیثی، ثواب کار پیامبری می‌‌دهد و برای حافظ حدیث در روز قیامت به ازای هر حرفی، نوری خواهد بود.
  
'''<I>7- نيكي به والدين:</I>'''
+
'''<I>۷- نیکی به والدین:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: برّوا ابائكم يبرّكم ابنائكم؛<ref> همان، باب الباء، ص 63.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به پدرانتان (والدين خود) نيكويي كنيد تا فرزندانتان به شما نيكي كنند.
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: برّوا آبائکم یبرّکم ابنائکم؛<ref> همان، باب الباء، ص ۶۳.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به پدرانتان (والدین خود) نیکویی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.
  
'''<I>8- چگونه زيستن:</I>'''
+
'''<I>۸- چگونه زیستن:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: التودد الي الناس نصف العقل والرفق نصف العيش و ما عال امرء اقتصد؛<ref> همان، باب التاء، ص 64.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دوستي با مردم، نصف عقل است و رفق و مدارا، نصف زندگي و نادار نشد مردي كه ميانه‌روي كرد.
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: التودّد الی الناس نصف العقل والرفق نصف العیش و ما عال امرء اقتصد؛<ref> همان، باب التاء، ص ۶۴.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دوستی با مردم، نصف عقل و رفق و مدارا، نصف زندگی است، و نادار نشد مردی که میانه‌روی کرد.
  
'''<I>9- همسايه و رفيق:</I>'''
+
'''<I>۹- همسایه و رفیق:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الجار ثم الدار والرفيق ثم الطريق؛<ref> همان، باب الجيم، ص 69.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اول همسايه، سپس خانه و اول رفيق، سپس راه. (انسان بايد رفيقش را بشناسد تا بتواند با او مسافرت كند.)
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الجار ثم الدار والرفیق ثم الطریق؛<ref> همان، باب الجیم، ص ۶۹.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اول همسایه، سپس خانه و اول رفیق، سپس راه. (انسان باید رفیقش را بشناسد تا بتواند با او مسافرت کند.)
  
'''<I>10- اثر تلقين:</I>'''
+
'''<I>۱۰- اثر تلقین:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من تفاقر افتقر و من تمارض مرض؛<ref> همان، باب الميم، ص 116.</ref> كسي كه خود را به فقر بزند، فقير خواهد شد و كسي كه خود را به مريضي بزند، مريض می‌‌شود.
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من تفاقَر اِفتَقر و من تمارض مَرِض؛<ref> همان، باب المیم، ص ۱۱۶.</ref> کسی که خود را به فقر بزند، فقیر خواهد شد و کسی که خود را به مریضی بزند، مریض می‌‌شود.
  
'''<I>11- خواب عقل:</I>'''
+
'''<I>۱۱- خواب عاقل:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: نوم العاقل افضل من سهر الجاهل؛<ref> همان، باب النون، ص 124.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خواب عاقل بهتر از شب زنده‌داري جاهل است.
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: نوم العاقل افضل من سهر الجاهل؛<ref> همان، باب النون، ص ۱۲۴.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خواب عاقل بهتر از شب زنده‌داری جاهل است.
  
'''<I>12- گل‌هاي محمدي:</I>'''
+
'''<I>۱۲- گل‌های زندگی:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الولد ريحانة و ريحانتي الحسن والحسين؛<ref> همان، باب الواو، ص 128.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند، گل زندگي است و گل‌هاي من، حسن و حسين هستند.
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الولد ریحانة و ریحانتی الحسن والحسین؛<ref> همان، باب الواو، ص ۱۲۸.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند، گل زندگی است و گل‌های من، [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] هستند.
  
'''<I>13- قدرداني از مردم:</I>'''
+
'''<I>۱۳- قدردانی از مردم:</I>'''
  
قال رسول الله علیه‌السلام: لايشكر الله من لايشكر الناس؛<ref> همان، باب اللاء، ص 132.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند از شخصي كه سپاس مردم را به جا نمی‌‌آورد، قدرداني نمی‌‌كند.
+
قال رسول الله علیه‌السلام: لایشکر الله من لایشکر الناس؛<ref> همان، باب اللاء، ص ۱۳۲.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند از شخصی که سپاس مردم را به جا نمی‌‌آورد، قدردانی نمی‌‌کند.
  
'''<I>14- فضيلت اميرمؤمنان علیه‌السلام:</I>'''
+
'''<I>۱۴- فضیلت امیرمؤمنان علیه‌السلام:</I>'''
  
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: علي خيرالبشر من شكّ فقد كفر؛<ref> جامع الاحاديث، نوادر الاثر في علي الخيرالبشر، ح 1 و ص 297 و 298.</ref> پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: علي بهترين بشر است؛ هر كه شك كند، كافر است.
+
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: علی خیرالبشر من شک فقد کفر؛<ref> جامع الاحادیث، نوادر الاثر فی علی الخیرالبشر، ح ۱ و ۲، ص ۲۹۷ و ۲۹۸.</ref> پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: [[امام علی علیه السلام|علی]] بهترین بشر است؛ هر که شک کند، کافر است.
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
\
+
==منابع==
 
 
 
 
==منابع:==
 
 
 
(1). اعيان الشيعه: آقا بزرگ تهراني، تحقيق: حسن امين، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1403 ق، 1983 م.
 
 
 
(2). [[بحارالانوار]]: علامه محمدباقر مجلسي، دارالاحياء التراث العربي، بيروت، چاپ سوم، 1403 هـ.ق، 1983 م.
 
 
 
(3). التحصين في صفات العارفين: جمال الدين احمد بن محمد بن فهد الحلي، تحقيق و نشر: مدرسه امام المهدي، قم، به ضميمه كتاب مثيرالاحزان، ابن نماحلي، چاپ دوم 1406 ق.
 
 
 
(4). تكملةالرجال: عبدالنبي كاظمي، تحقيق: سيد محمدصادق بحرالعلوم، مكتبة الامام الحكيم العامة، [[نجف]].
 
 
 
(5). التوحيد: ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمی‌‌ (شيخ صدوق)، تصيح: سيد هاشم حسيني طهراني، جامعه مدرسين، قم.
 
 
 
(6). تفسير منسوب به [[امام حسن عسكری]] علیه‌السلام؛ تحقيق و نشر: مدرسه امام المهدي، قم، چاپ اول، 1409 ق.
 
 
 
(7). جامع الاحاديث: ابن الرازي، تحقيق: تهراني، كتاب فروشي اسلاميه، تهران، [[شعبان]] 1369 ق.
 
 
 
(8). جامع الاحاديث: ابن الرازي، تحقيق: سيد محمد نيشابوري، آستانه قدس رضوي، 1371 ش.
 
 
 
(9). دائرة المعارف بزرگ اسلامي: جمعي از نويسندگان، ناشر: مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، چاپ دوم، 1369 ش.
 
 
 
(10). الدراية: زين الدين العاملي (شهيد ثاني)، مجمع علمی ‌‌اسلامي، چاپ اول، 1404 ق.
 
 
 
(11). الدروع الواقية: سيد جعفر بن طاووس، تحقيق: جواد بن محمدعلي القيومی‌‌ الاصفهاني، مؤسسه النشر الاسلامي، قم، 1414 ق.
 
 
 
(12). الرجال: علي بن داود حلي، چاپ دانشگاه تهران، 1362 ش.
 
 
 
(13). رجال شيخ الطوسي: شيخ الطائفة ابي جعفر بن محمد بن الحسن الطوسي، تحقيق: جواد قيومی ‌‌اصفهاني، جامعه مدرسين، قم، [[رمضان]] المبارك، 1415 ق.
 
 
 
(14). روضات الجنات: ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري اصفهاني، تحقيق: اسدالله اسماعيليان، چاپ اسماعيليان، 1392 ق.
 
 
 
(15). سفينة البحار: شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة والنشر (اسوه قم)، چاپ اول، 1414 ق.
 
 
 
(16). طبقات اعلام الشيعة، قرن الرابع: آقا بزرگ تهراني، تحقيق: علي نقي منزوي، چاپ، اسماعيليان، قم.
 
 
 
(17). عدّة الداعي و نجاح الساعي: احمد بن فهد حلي، تصحيح: احمد الموحدي القمي، دارالكتاب الاسلامي، 1407 ق، 1987 م.
 
 
 
(18). عيون اخبارالرضا: شيخ صدوق، منشورات الاعلمي، تهران، تحقيق: محمدمهدي السيد حسن الخرسان، 1390 ق، 1970 م.
 
 
 
(19). فلاح السائل: سيد بن طاووس، تحقيق: غلامحسين مجيدي، چاپ 1377.
 
 
 
(20). فوائد الرضويه: شيخ عباس قمي، كتابخانه مركزي، ناصر خسرو تهران.
 
 
 
(21). قاموس الرجال: شيخ محمدتقي شوشتري، جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1410 ق.
 
 
 
(22). مجمع الرجال: عنايت‌الله القهپايي، تحقيق: سيد ضياءالدين اصفهاني، موسسه اسماعيليان.
 
 
 
(23). معجم الرجال الحديث: ابوالقاسم خويي رحمة الله، منشورات مدينة العلم آيت الله العظمی‌ ‌خويي، چاپ سوم، 1403 ق، 1983 م.
 
 
 
(24). معجم المؤلفين: عمر رضا كحالة، مؤسسة الرسالة، چاپ 1414 ق، 1993 م.
 
 
 
(25). منتهي المقال في احوال الرجال: ابوعلي حائري، محمد بن اسماعيل مازندراني، تحقيق و نشر: مؤسسه آل البيت، 1416 ق، 1995 م.
 
 
 
(26). منهج المقال (رجال استرآبادي): نسخه كپي شده از چاپ سنگي، كتابخانه دارالحديث، [[قم]].
 
 
 
(27). نقدالرجال: سيد مصطفي بن الحسين الحسيني التفرشي، آل البيت، [[شوال]] 1418.
 
 
 
(28). معاني الاخبار: [[شيخ صدوق]]، تحقيق علي‌اكبر غفاري، انتشارات اسلامی ‌‌جامعه مدرسين، 1361 ش.
 
 
 
(29). تعليقة الوحيد بهبهاني: حاشيه منهج المقال، كپي شده از چاپ سنگي، كتابخانه دارالحديث، قم.
 
 
 
==منبع==
 
  
*عباسعلي مردي قشلاقي، "ابو محمد جعفر بن احمد ايلاقي قمي"، ستارگان حرم، جلد 13، صفحه 66-88
+
*"ابومحمد جعفر بن احمد ایلاقی قمی"، ستارگان حرم، عباسعلی مردی قشلاقی، ج ۱۳، ص ۶۶-۸۸.
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
|شناسه= ضعیف
+
|شناسه= خوب
 
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
سطر ۳۶۷: سطر ۲۰۵:
 
}}
 
}}
  
[[رده:علمای قرن چهارم]]
+
[[رده:علمای قرن چهارم]][[رده:علماء شیعه]]
[[رده:محدثان]]
+
[[رده:محدثان]][[رده:فقیهان]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۲

«جعفر بن‌ احمد بن‌ علی‌ قمی‌» معروف به «ابن رازی»، محدث‌ و فقیه‌ امامی قرن ۴ قمری و از مشایخ شیخ صدوق است. ابن رازی کتابهای حدیثی بسیاری تألیف کرده که معروفترین آنها با نام «جامع الأحادیث النبویة» به همراه پنج کتاب دیگر باقی مانده از او، در یک مجموعه به چاپ رسیده است.

نام کامل جعفر بن‌ احمد بن‌ علی‌ قمی‌
زادگاه قم
وفات قرن ۴ قمری
مدفن شهر ری

Line.png

اساتید

محمد بن عبدالله شیبانی، سهل بن احمد دیباجی، احمد بن علی بن محمد النجار، حسن بن حمزة شریف علوی ابومحمد، هارون بن موسی تلعکبری،...

شاگردان

شیخ صدوق، عبیدالله بن موسی بن احمد علوی، محمد بن علی الدقاق، محمد بن علی بن محمد الفوی،...

آثار

جامع الأحادیث، کتاب العروس، الغایات، المسلسلات، نوادر الاثر فی علی خیرالبشر، الاعمال المانعة من دخول الجنة،...

معرفی اجمالی

تمام منابع اتفاق دارند که او «ابومحمد جعفر ایلاقی قمی»،[۱] معروف به «ابن الرازی» می‌‌باشد و قمی‌‌الاصل، اما ساکن ری بوده است و در قرن چهارم هجری می‌‌زیسته است. در نام پدر ابن الرازی اختلاف است؛ بعضی او را فرزند احمد و بعضی فرزند علی دانسته‌اند. منشأ اختلاف یا «عدم دقت در آثار او» و یا تحریف از سوی نساخ است.

سید بن طاووس[۲]، ابن فهد حلی[۳]، علامه مجلسی[۴]، خوانساری[۵]، شهید ثانی[۶]، آقا بزرگ تهرانی[۷] و شیخ عباس قمی‌‌[۸]، او را فرزند احمد دانسته‌اند. در مقابل این نظریه، افرادی چون: شیخ صدوق[۹]، شیخ طوسی[۱۰] و ابن داود[۱۱] او را فرزند علی می‌‌دانند.

علامه شعرانی می‌‌گوید: مصنف این کتاب (جامع الاحادیث) ثقةالاسلام ابومحمد جعفر بن احمد بن علی القمی ‌‌الایلاقی نزیل الری می‌‌باشد. در بعضی نسخه‌ها «ابن علی بن احمد» ذکر شده؛ اما «ابن احمد بن علی» صحیح است.[۱۲]

از دو قول مذکور، قول اول صحیح به نظر می‌‌رسد؛ زیرا خود ابومحمد رازی پس از حدیث چهارم کتاب المسلسلات، خود را فرزند احمد بن علی معرفی کرده و فرموده است: «قال ابومحمد جعفر بن احمد بن علی الرازی، مصنف هذاالکتاب: قلنا للحسن بن...».[۱۳]

این را هم باید افزود که پدر ابومحمد جعفر (احمد بن علی)، ‌‌خود از علما و یکی از مشایخ فرزندش، ابن رازی بوده است.[۱۴] ابومحمد جعفر قمی ‌‌خود یکی از مشایخ تفسیر منسوب به امام عسکری علیه‌السلام است. محمدبن جعفر الدقاق می‌‌گوید: حدثنی الشیخان الفقیهان، ابوالحسن محمد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان و ابومحمد جعفر بن احمد بن علی القمی‌‌ رحمةالله علیه.[۱۵]

از نگاه عالمان

علما در وثاقت ابومحمد جعفر قمی ‌‌اتفاق نظر ندارند؛ لیکن افراد دقیقی چون سید بن طاووس، از کتب او نقل کرده‌اند که این، نشانه وثاقت او است. نکته گفتنی این که افرادی که او را ثقه ندانسته‌اند، وی را تضعیف نکرده‌اند.

بیشتر علما -از جمله ابوعلی حائری در «منتهی المقال»-[۱۶] در ذکر ابوجعفر قمی، به قول شیخ طوسی استناد کرده‌اند که گفته است: «جعفر بن علی بن احمد قمی ‌‌المعروف بابن الرازی یکنی ابا محمد صاحب تصنیفات».[۱۷]

ملاحظه می‌‌شود که این جمله هیچ اشاره‌ای به ثقه بودن ابن رازی ندارد، مگر این که بپذیریم شیخ فقط افراد موثق را آورده است.

در این میان نقل مطلب تکملة الرجال خالی از لطف نیست. عبدالنبی کافلی می‌‌گوید: او (ابن الرازی)، همچنان که از کتاب معانی الاخبار برمی‌‌آید، یکی از مشایخ شیخ صدوق است. ابن داود از وصف صدوق، اخذ توثیق کرده است (جمله صدوق این است: ابومحمد جعفر بن علی بن احمد الفقیه القمی ‌‌الایلاقی رضی الله عنه). همچنین وصف «فقیه» و تعبیر «رضی الله عنه»، غایت حُسن است و شاید در نسخه‌ای که نزد ابن داود بوده، کلمه «فقیه» به «ثقه» تبدیل شده است.[۱۸]

رجالی معاصر، محمدتقی شوشتری پس از نقل سخن وحید بهبهانی (که ابن الرازی را بر اساس وصف شیخ صدوق ثقه دانسته) می‌‌گوید: مورد روایات و ترضّی متعین نشد و این که او فقیه باشد، اعم از وثاقت است».[۱۹] (ممکن است کسی فقیه باشد، ولی موثق نباشد.)

کسانی نیز او را توثیق کرده‌اند؛ از جمله ابن داود نوشته است: «جعفر بن علی بن احمد القمی ‌‌معروف به ابن الرازی ابومحمد، ثقة، مصنف».[۲۰] عنایت الله قهپایی نیز همین را در مجمع الرجال نقل کرده است.[۲۱]

سید بن طاووس می‌‌گوید: «این جعفر بن احمد عظیم‌الشأن از مشهورین است»[۲۲] و در فلاح السائل او را «فقیه سعید»، وصف می‌‌کند.[۲۳] شیخ صدوق در کتاب‌های مختلف خود از او روایت نقل کرده و در همه آن‌ها او را فقیه توصیف و از خداوند برای او طلب رضایت می‌‌کند.[۲۴]

خویی قدس سره نیز به همین مطلب اشاره دارد.[۲۵]

علامه مجلسی می‌‌گوید: مؤلف این ۴ کتاب (العروس، المسلسلات، المانعة و الغایات) در کتب رجال غیر مذکور است؛ ولکن او از قدما است. نزدیک به عصر شیخ مفید یا هم عصر او... سید بن طاووس از کتاب‌های او در اقبال و غیر آن نقل روایت کرده است و این عمل، مؤید توثیق ابن الرازی است.[۲۶]

ابن فهد حلی[۲۷] و شهید ثانی[۲۸] در کتب خود از کتاب‌های او نقل روایت کرده‌اند، که خود دلیل اعتماد آن‌ها به ابن الرازی است.

وحید بهبهانی می‌‌گوید: ظاهراً او از مشایخ صدوق است و طبق آنچه که گفته شده، شیخ الاجازه وی است و در آن (شیخ الاجازه بودن) اشعار به وثاقت است و صدوق از او بسیار روایت کرده و او را به عنوان فقیه ستوده است و این مطلب هم اشاره به وثاقت او دارد.[۲۹]

محدث نوری می‌‌گوید: این شیخ در کتب رجالی که به ما رسیده غیر مذکور است، مگر در رجال ابن داود. با این که از مؤلفین معروف و بزرگان حدیث است و تألیفات او بین علما دست به دست می‌‌گردد... از همه آنچه که ذکر کردیم، معلوم می‌‌شود که او از علمای معروفی است که احتیاج به تزکیه و توثیق ندارند و ایشان داخل در جمعی هستند که شهید ثانی در شرح الدرایه گفته است: مشایخ مشهور ما از زمان کلینی تاکنون هیچ کدام به خاطر ثقه بودنشان در هر زمان و تقوای فوق‌العاده‌شان نیاز به تنصیص تزکیه ندارند.[۳۰]

سید محسن امین، بعد از نقل اقوال مختلف، می‌‌گوید: از آنچه گذشت، دانسته می‌‌شود که شایسته نیست در وثاقت و جلالت او تأمل کنیم و اگر شیخ صدوق او را به فقیه توصیف نمی‌‌کرد نیز کافی بود (همین که صدوق از او حدیث کرده، دلیل بر توثیق او است) و وصف صدوق دال بر فقیه بودن او است.[۳۱]

و شیخ عباس قمی ‌‌می‌‌گوید: ابومحمد نزیل الری شیخنا الاجل الاقدم المؤید المسدد الفقیه النبیه المحدث المتتّبع صاحب التصانیف الکثیره...؛ تعجب دارد این سستی علمای رجال که این شیخ بزرگ جلیل القدر را با این همه کتاب ذکر نکرده‌اند و هیچ گونه اشاره‌ای به زندگی و آثارش نداشته‌اند![۳۲]

و در سفینةالبحار می‌‌گوید: «او از بزرگان حدیث و مؤلفین معروف است و تألیفات او در بین علما دست به دست می‌‌گردد».[۳۳]

شیخ آقا بزرگ در طبقات اعلام الشیعه برای او دو عنوان قرار داده است و در عنوان «جعفر بن علی بن...» او را ثقه معرفی می‌‌کند.[۳۴]

اساتید و شاگردان

آقا بزرگ تهرانی می‌‌گوید: «او معاصر شیخ صدوق است و از همدیگر روایت کرده‌اند».[۳۵] این که از یکدیگر روایت نقل کرده‌اند، هیچ منافاتی ندارد؛ زیرا مثل این قضیه بسیار واقع شده است؛[۳۶] چرا که همیشه بین دو راوی رابطه شاگردی و استادی محض برقرار نبوده است؛ بلکه گاهی دو استاد هم سطح در یک مجلس برای همدیگر روایت نقل می‌‌کردند و اجازه نقل روایت هم به یکدیگر می‌‌دادند.

اکثر اساتید و مشایخ ابومحمد جعفر قمی از علمای قرن چهارم هستند؛ با توجه به کتب وی، اساتید وی بیش از ۶۰ نفر هستند که به نام چند تن از آن‌ها اشاره می‌‌کنیم:

  • ۱- محمد بن عبدالله شیبانی (متوفی ۳۸۷)؛
  • ۲- سهل بن احمد دیباجی (متوفی ۳۷۰)؛
  • ۳- احمد بن الحسن بن احمد بن عقیل؛
  • ۴- احمد بن علی قمی (پدر جعفر قمی)؛
  • ۵- احمد بن علی بن محمد النجار ابوالحسن؛
  • ۷- حسن بن حمزة العلوی الشریف ابومحمد؛
  • ۸- المعافی زکریا القاضی ابوالفرج؛
  • ۱۰- محمد بن محمد الحافظ؛
  • ۱۱- محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (شیخ صدوق).

همچنین از کسانی که از او روایت کرده‌اند، تعداد محدودی را می‌‌شناسیم که عبارتند از:

  • ۱- مرحوم شیخ صدوق که در کتب خود از او نقل کرده است؛
  • ۲- عبیدالله بن موسی بن احمد العلوی السید ابوالفتح؛
  • ۴- محمد بن علی بن محمدالفوی (از استادان مفید ثانی).

آثار و تألیفات

سید بن طاووس از الفهرست کراجکی نقل کرده که شیخ ابومحمد جعفر قمی ‌‌۲۲۰ کتاب داشته است،[۳۷] ولی متأسفانه از آن همه کتاب جز ۶ کتاب، چیزی به دست ما نرسیده است. کتاب‌های جعفر قمی‌‌ دو دسته‌اند: اول) آنچه که از گزند حوادث مصون مانده و به دست ما رسیده و چاپ شده است؛ دوم) کتاب‌هایی که نویسندگان از آن‌ها نقل کرده‌اند و به عبارتی از منابع به شمار می‌‌روند؛ ولی از بین رفته و موجود نیستند. آثار به جا مانده و چاپ شده عبارت است از:

  • ۲- العروس؛ در خصایص و آداب روز جمعه است. و علت نامگذاری آن به عروس، این است که در ابتدای آن از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده: «زمانی که روز قیامت می‌‌شود، روزها به شکل‌هایی که مردم آن‌ها را می‌‌شناسند (که ایام هفته‌اند) مبعوث می‌‌شوند؛ روز جمعه مثل عروس زیبایی است...».[۳۸]
  • ۳- الغایات؛ الغایات، یعنی اموری که آنچه غایت چیزی است به نحو افعل التفضیل از روایات؛ مثل احبّ الاعمال، افضل الاعمال، افضل الدعا،... .
  • ۴- المسلسلات؛ خوانساری درباره ویژگی این کتاب گفته است: «جمع کرده روایاتی را که در تمام سندش لفظ خاصی قرار گرفته تا برسد به معصوم».[۳۹]

به نظر می‌‌رسد، این کتاب‌ها در پاسخ به درخواست فردی به رشته تحریر درآمده‌اند. این کتاب‌ها، از منابع بحارالانوار بوده و علما با دیدی تحسین‌آمیز از این کتب یاد کرده‌اند.

همچنین آثار منسوب به او عبارتند از:

  • ۱- الامام والمأموم (ادب الامام والمأموم)؛ خوانساری گفته است: و از جمله مصنفات او کتاب ادب الامام والمأموم است.
  • ۲- دفن المیت: که خود ابن الرازی در الغایات بدان اشاره کرده است.
  • ۳- المنبیء عن زهد النبی صلی الله علیه و آله؛
  • ۴- فضائل جعفر بن ابیطالب؛
  • ۵- فضل الجمعه.

گزیده‌ای از روایات

در پایان به ذکر چند روایت از کتاب‌های ابومحمد جعفر قمی ‌‌تبرک می‌‌جوییم:

۱- جایگاه پیروان امیرمؤمنان علیه‌السلام:

حدیث اول، حدیث فواطم است که دربردارنده فضل شیعه می‌‌باشد: ...عن ام کلثوم بنت علی علیه‌السلام عن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وآله قالت: سمعت رسول الله یقول: لما اُسری بی الی السماء دخلت الجنّة. فاذا انا بقصر من دُرّة بیضاء مجوّفة و علیها باب مکلّل بالدّرّ والیاقوت و علی الباب ستر. فرفعت رأسی. فاذا مکتوب علی الباب: لااله الاّ الله، محمّد رسول الله، علی ولی القوم؛ و اذا مکتوب علی السّتر: بخ بخ من مثل شیعة علی. فدخلته، فاذا انا بقصر من عقیق احمرّ مجوّف و علیه باب من فضة مکلّل بالزّبرجد الأخضر و اذا علی الباب ستر. فرفعت رأسی و اذا مکتوب علی الباب: محمّد رسول الله، علی وصی المصطفی؛ و اذا علی الستر مکتوب: بشّر شیعة علی بطیب المولد. فدخلته. فاذا انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف لم أرَ أحسن منه و علیه باب من یاقوتة حمراء مکلّلة باللؤلؤ و علی الباب ستر. فرفعت رأسی فاذا مکتوب علی السّتر. شیعة علی هم الفائزون. فقلت: حبیبی جبرئیل! لمن هذا؟ فقال: یا محمّد! لابن عمّک و وصیک علی بن ابیطالب. یحشر النّاس کلّهم یوم القیامة حفاة عراة الاّ شیعه علی علیه‌السلام و یدعی النّاس بأسماء اُمّهاتهم ما خلا[۴۲] شیعة علی علیه‌السلام فانّهم یدعون بأسماء ابائهم. فقلت: حبیبی جبرئیل! کیف ذاک؟ قال: لانّهم أحبّوا علیا فطاب مولدهم.[۴۳]

...پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: زمانی که معراج رفتم، داخل بهشت شدم. قصری دیدم از مروارید سفید میان تهی و بر آن دری بود که شکوفه‌هایی از دُرّ و یاقوت داشت و بر در پرده‌ای بود. سر بلند کردم، بر روی در نوشته شده بود: «معبودی نیست مگر خدای یگانه، محمد فرستاده او است، علی سرپرست قوم است» و بر پرده نوشته شده بود: «آفرین، آفرین، به مثل شیعه علی». پس وارد آن شدم، قصری از عقیق سرخ دیدم که دری از نقره داشت که به شکوفه‌هایی از زبرجد سبز آراسته شده بود و بر در پرده‌ای بود. سرم را بلند کردم، بر در نوشته شده بود: «محمد فرستاده خدا است، علی وصی مصطفی است» و بر پرده نوشته شده بود: «شیعه علی را به پاکی تولد (آمیخته نبودن نسل به واسطه زنا و شبهه) مژده و بشارت بده» وارد آن شدم. پس قصری دیدم از زمرّد سبز که بهتر از آن را ندیده‌ام و دری داشت از یاقوت سرخ که مزین شده بود به شکوفه‌هایی از لؤلؤ، و بر در پرده‌ای بود. سرم را بلند کردم، بر پرده نوشته شده بود: «شیعه علی رستگارانند.» گفتم: حبیبم جبرئیل! این قصر برای کیست؟ گفت: یا محمد! برای پسرعمو و وصی تو علی بن ابیطالب. همه مردم در روز قیامت پابرهنه و عریان محشور می‌‌شوند، مگر شیعه علی و مردم را به نام مادرشان صدا می‌‌زنند (برای تحقیر)، مگر شیعه علی که آنان را به نام پدرانشان می‌‌خوانند. گفتم: حبیبم جبرئیل! چرا آن گونه است؟ گفت: چون آنان علی را دوست دارند، پس پاکی تولد دارند (پدرانشان مشخص است).

۲- بهترین مردمان:

عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: اورع الناس من وقف عندالشبهة و اعبد الناس من اقام الفرائض و ازهد الناس من ترک المحارم (الحرام) و اشدّ الناس اجتهادا من ترک الذنب؛[۴۴] ...امام صادق علیه‌السلام فرمود: پرهیزکارترین مردم کسی است که موقع شبهه توقف کند و عابدترین مردم، به جا آورنده واجبات است و زاهدترین مردم، ترک کننده حرام است و کوشاترین مردم کسی است که گناه را ترک کند.

۳- سزای همسایه آزار:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لایدخل الجنة من لایأمن جاره بَوائقه؛[۴۵] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که همسایگان از آزار و اذیتش ایمن نیستند، وارد بهشت نمی‌‌شود.

۴- نزدیکترین حالت به کفر:

عن ابی عبدالله علیه‌السلام قال: ان اقرب ما یکون احدکم الی الکفر اذا تحفظ علی اخیه زَلَـله لیعیره به یوما؛[۴۶] امام صادق علیه‌السلام فرمود: نزدیکترین حالت شما به کفر، زمانی است که لغزش برادر (دینی) خود را حفظ می‌‌کنید تا یک روزی به او برگردانید (مثلاً سرزنش کنید که تو فلانی بوده‌ای).

۵- روز جمعه و تفقه در دین:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: افّ لکل مسلم لایجعل فی کل جمعة یوما یتفقه فیه امرالله و یسئل عن دینه؛[۴۷] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اُف بر مسلمانی که در هر هفته روزی را برای تفقه در دینش قرار ندهد!

۶- فضیلت حدیث اهل بیت علیهم‌السلام:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اربعون حدیثا یستظهر بها الرجل فی حبّنا اهل البیت خیر من اربعین الف دینار یتصدق به، واعطاه الله بکل حدیث ثواب نبی و کان له بکل حرف نور یوم القیامة؛[۴۸] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چهل حدیث در حبّ ما اهل بیت که بدان از ما پشتیبانی شود، بهتر از ۴۰ هزار دینار صدقه است. خداوند به نقل هر حدیثی، ثواب کار پیامبری می‌‌دهد و برای حافظ حدیث در روز قیامت به ازای هر حرفی، نوری خواهد بود.

۷- نیکی به والدین:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: برّوا آبائکم یبرّکم ابنائکم؛[۴۹] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به پدرانتان (والدین خود) نیکویی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

۸- چگونه زیستن:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: التودّد الی الناس نصف العقل والرفق نصف العیش و ما عال امرء اقتصد؛[۵۰] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دوستی با مردم، نصف عقل و رفق و مدارا، نصف زندگی است، و نادار نشد مردی که میانه‌روی کرد.

۹- همسایه و رفیق:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الجار ثم الدار والرفیق ثم الطریق؛[۵۱] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اول همسایه، سپس خانه و اول رفیق، سپس راه. (انسان باید رفیقش را بشناسد تا بتواند با او مسافرت کند.)

۱۰- اثر تلقین:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من تفاقَر اِفتَقر و من تمارض مَرِض؛[۵۲] کسی که خود را به فقر بزند، فقیر خواهد شد و کسی که خود را به مریضی بزند، مریض می‌‌شود.

۱۱- خواب عاقل:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: نوم العاقل افضل من سهر الجاهل؛[۵۳] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خواب عاقل بهتر از شب زنده‌داری جاهل است.

۱۲- گل‌های زندگی:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الولد ریحانة و ریحانتی الحسن والحسین؛[۵۴] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزند، گل زندگی است و گل‌های من، حسن و حسین هستند.

۱۳- قدردانی از مردم:

قال رسول الله علیه‌السلام: لایشکر الله من لایشکر الناس؛[۵۵] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند از شخصی که سپاس مردم را به جا نمی‌‌آورد، قدردانی نمی‌‌کند.

۱۴- فضیلت امیرمؤمنان علیه‌السلام:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: علی خیرالبشر من شک فقد کفر؛[۵۶] پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: علی بهترین بشر است؛ هر که شک کند، کافر است.

پانویس

  1. ایلاقی: منسوب به «ایلاق» که ملکی است منطقه‌ی چاچ در ماوراءالنهر ر.ک: فرهنگ آنندراج.
  2. الدروع الواقیه، فصل ۲۴، ص ۲۵۰ و ۲۴۸؛ فلاح السائل، فصل ۱۹، ص ۲۹۳.
  3. عدةالداعی، ص ۲۴۲؛ التحصین، ح ۳۹.
  4. بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۷.
  5. روضات الجنات، ج ۲، ص ۱۷۲.
  6. جامع الاحادیث، ص ۹؛ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۸۲.
  7. طبقات اعلام الشیعه، قرن الرابع، ص ۶۸.
  8. فوائد الرضویه، ص ۵۹؛ سفینةالبحار، ج ۱، ص ۵۹۶.
  9. معانی الاخبار، ح ۳، ص ۶؛ توحید، باب ۴، ص ۸۸؛ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۲۶.
  10. رجال الشیخ طوسی، ص ۴۱۸.
  11. رجال ابن داود، ص ۸۶.
  12. جامع الاحادیث، ص ۱۰.
  13. مسلسلات، حدیث ۴، ص ۲۴۲.
  14. اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۸۲.
  15. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السلام، ص ۹.
  16. منتهی المقال فی احوال الرجال، ج ۲، ص ۲۵۵.
  17. رجال الطوسی، ص ۴۱۸.
  18. تکملة الرجال، ج ۱، ص ۲۴۸ و ۲۴۹.
  19. قاموس الرجال، ج ۲، ص ۶۴۱، ش ۱۴۷۰.
  20. رجال ابن داود، ص ۸۶.
  21. مجمع الرجال قهپایی، ج ۲، ص ۳۱.
  22. الدروع الواقیة، ص ۲۴۸.
  23. فلاح السائل، فصل ۱۹، ص ۲۹۳.
  24. معانی الاخبار، ح ۳، ص ۶؛ توحید، باب ۴، ص ۸۸؛ عیون اخبارالرضا، ج ۱، باب ۱۲، ح ۱، ص ۱۲۶.
  25. معجم الرجال الحدیث، ج ۴، ص ۸۳، ش ۲۱۹۶.
  26. بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۷.
  27. عدةالداعی، ص ۲۴۲؛ التحصین، ح ۳۹.
  28. اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۸۲.
  29. تعلیقه الوحید بهبهانی، ص ۸۳. (حاشیه بر منهاج المقال)
  30. همان.
  31. همان.
  32. فوائد الرضویه، ص ۵۹.
  33. سفینةالبحار، ج ۱، ص ۵۹۶.
  34. طبقات اعلام الشیعه، قرن الرابع، ص ۷۱.
  35. طبقات اعلام الشیعه، قرن الرابع، ص ۶۹.
  36. جامع الاحادیث، شعرانی.
  37. الدروع الواقیه، ص ۲۴۸.
  38. اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۸۲.
  39. روضات الجنات، ج ۲، ص ۱۷۲.
  40. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، ص ۵۳۰.
  41. جامع الاحادیث، ص ۲۶، به نقل از الذریعه.
  42. در جامع الاحادیث به جای «ماخلأ» کلمه «الاّ» آمده است.
  43. جامع الاحادیث؛ کتاب مسلسلات، ح ۱۴، ص ۲۵۰؛ به نقل از شیخ عباس قمی‌‌ در فوائد الرضویه، ص ۶۰، از بحارالانوار.
  44. جامع الاحادیث؛ کتاب الغایات، ص ۱۸۰؛ جامع الاحادیث، تهرانی، ص ۶۹.
  45. همان؛ کتاب الاعمال المانعة، ص ۲۸۱.
  46. همان؛ کتاب الغایات، ص ۲۳۴.
  47. همان؛ باب الف، ص ۵۸.
  48. همان.
  49. همان، باب الباء، ص ۶۳.
  50. همان، باب التاء، ص ۶۴.
  51. همان، باب الجیم، ص ۶۹.
  52. همان، باب المیم، ص ۱۱۶.
  53. همان، باب النون، ص ۱۲۴.
  54. همان، باب الواو، ص ۱۲۸.
  55. همان، باب اللاء، ص ۱۳۲.
  56. جامع الاحادیث، نوادر الاثر فی علی الخیرالبشر، ح ۱ و ۲، ص ۲۹۷ و ۲۹۸.

منابع

  • "ابومحمد جعفر بن احمد ایلاقی قمی"، ستارگان حرم، عباسعلی مردی قشلاقی، ج ۱۳، ص ۶۶-۸۸.