ابن منیر طرابلسی: تفاوت بین نسخهها
(←منابع) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{خوب}} |
+ | '''«احمد بن منیر طرابلسی»''' معروف به '''«ابن مُنیر»''' (۴۷۳-۵۴۸ ق)، شاعر و ادیب بزرگ [[شيعه]] در قرن ششم قمری است. منابع کهن، توانایی و ذوق ابن منیر را در [[شعر]] ستودهاند. او از پیشوایان در ادبیات و از شاعران طراز اوّل است که اشعار زیبایى از جمله درباره [[ائمه اطهار|ائمّه اطهار]] (علیهمالسلام) سروده، و به دلیل بیان فضایل [[عترت]] طاهره در پایتخت [[امويان|امویان]] ([[دمشق]]) مورد تهمتهای ناروایی قرار گرفت. | ||
− | + | ==زندگینامه== | |
+ | ابوالحسین احمد بن منیر طرابلسی، ملقب به مهذبالدین و عینالزمان در ۴۷۳ قمری در طرابلس [[شام]] به دنیا آمد. پدرش، چنان به خاندان [[اهل بیت]] (ع) عشق میورزید که اشعار ابن عمودى شاعر [[شیعه|شیعی]] را در ستایش خاندان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) در بازارهای طرابلس به صدایی خوش میخواند.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۸.</ref> احتمالاً ابن منیر چندی شغل پدرش که به رفوگری اشتغال داشت را پیشۀ خود ساخته بود، زیرا گاه وی را شاعرِ «رفّاء» (رفوگر) نامیدهاند. با این حال وی به تحصیل پرداخت و سپس شاعری پیشه کرد. | ||
− | + | ابن منیر در زادگاه خود طرابلس [[قرآن]] را از بر كرد و ادب و لغت عربى را فراگرفت. از استادان وی آگاهی نداریم، اما احتمالاً نزد استادان دارالعلم طرابلس، از جمله ابوعبدالله طلیطلی، دانش آموخت. گویند هم آنان بودند که وی را به [[رافضى|رفض]] و [[غلوّ]] در [[تشیع]] رهنمون شدند، اما بیشک جامعۀ شیعی مذهب طرابلس آن روزگار در این امر تأثیر فراوان داشته است. وی لغت و ادب را نیک فراگرفت، [[قرآن|قرآن کریم]] و «[[جمهرة اللغة (کتاب)|جمهرۀ]]» [[ابن درید]] را از بر کرد و چندان دانش آموخت تا به استادی رسید و حلقۀ درسی پیرامون او تشکیل گردید.<ref>ابن مستوفی، تاريخ اربل، ۱ / ۲۹۱.</ref> | |
− | از | + | آگاهیهای ما دربارۀ نخستین دورۀ زندگی وی اندک است. ظاهراً وی ۳۰ سال نخست زندگی خویش را در طرابلس گذراند و پس از سقوط آن شهر به دست صلیبیان (۵۰۳ق / ۱۱۰۹م)، احتمالاً به همراه گروهی از مردم شهر به [[دمشق]] رفت.<ref>عمادالدین، قسم شعراء الشام، ۱ / ۷۷.</ref> |
− | + | با ورود به دمشق، زندگی پرکشاکش وی آغاز شد. او در دمشق [[قصیده|قصايد]] غرّا در منقبت [[امیرالمومنین]] علیه السلام و [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام و هجو و طعن دشمنان ايشان سرود كه خشم شاميان [[تعصب|متعصب]] را برانگيخت. او که به سبب مذهب و نیز زبان گزندهاش، مورد کینۀ رقیبان بود، اتابک طغتکین را مدح گفت تا شاید به او نزدیک گردد، اما بدخواهان از نادانی سلطان ترک زبان بهره جستند و همان مدیحه را وسیلۀ [[سعایت]] قرار دادند.<ref>ابن عدیم، ۱۴۹-۱۵۰.</ref> طغتکین بر وی خشم گرفت و در صدد مجازاتش برآمد، اما یوسف بن فیروز که حاجب حرم بود، وی را از مهلکه رهانید و همراه کاروان برید به [[بغداد]] فرستاد.<ref>ابن عدیم، ۱۴۹.</ref> گویند دلیل خشم سلطان، [[تغزل (شعر)|تغزل]] ابن منیر به یکی از نزدیکان وی بوده است، اما احتمالاً، بنا به گفتۀ ابن عدیم این هر دو عامل در این امر تأثیر داشته است. | |
− | + | ابن منیر در بغداد با بسیاری از بزرگان علم و سیاست، از جمله شریف موسوی، نقیب [[علویان]] که برخی وی را با [[سید رضی|شریف رضی]] و نیز [[سید مرتضی|شریف مرتضی]] اشتباه کردهاند، فقیه عبدالوهاب بن عبدالواحد، شیخ [[حنبلی|حنبلیان]] و معروف به شرفالاسلام و نیز ابن صدقه وزیر [[مسترشد (خلیفه عباسی)|المسترشد بالله]] دوستی و پیوند یافت و در [[قصیده|قصیدهای]] ابن صدقه را ستود.<ref>تدمری، ۳۵، ۱۳۴-۱۳۶.</ref> | |
− | + | در ۵۴۶ق. سلطان نورالدین محمود بن زنگى [[دمشق]] را به سبب سازش مجیرالدین آبق با صلیبیان، محاصره کرد و ابن منیر در این هنگام در حماه در بستر بیماری بود. اما ظاهراً در محاصرۀ دوم دمشق وی حاضر بود و با پیروزی و سرفرازی وارد دمشق شد و سپس همراه سپاه نورالدین به حلب بازگشت و چندی بعد در سال ۵۴۸ ق. در هفتاد و پنج سالگى درگذشت.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۹.</ref> اگر چه برخی احتمال دادهاند که درگذشت وی در دمشق روی داده باشد،<ref>ابن خلکان، وفیات، ۱ / ۱۶۰.</ref> اما گزارشهای مکرر تذکره نویسان، تردیدی در این امر برجای نمیگذارد.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۹؛ یاقوت، بلدان، ۱۹ / ۶۵.</ref> | |
+ | ==شعر ابن منیر== | ||
+ | همۀ مآخذ کهن، توانایی و ذوق ابن منیر را در [[شعر]] ستوده و گاه وی را در فصاحت با زهیر و در ظرافت با ابن حجاج قیاس کردهاند. اشعار مناقب ابن منير در [[شام]] و [[عراق]] و [[مصر]] و ساير بلاد عربى رايج و موجب تقويت [[شیعه|شيعيان]] بود. شعر ابن منير از بس روان و دلچسب و در بحور سبك سروده مى شد بزودى بر سر زبانها مى افتاد. شعرش دقت تعبير و سلاست و جزالت الفاظ را با انسجام و لطافت معانى در هم آميخته است. | ||
+ | |||
+ | اگرچه او به عنوان شاعری هجاگوی و «خبیث اللسان» که آبروی دیگران را به بازی میگرفته، شهرت یافته است.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۸؛ ابن خلکان، ۱ / ۱۵۶.</ref> چنین مینماید که وی نیز چون بسیاری از همگنان خویش دارای شخصیتی دوگانه بوده است. از سویی شعر او مورد پسند بزرگان دین بوده است و حتی برخی از آنان در شمار راویان شعر وی درآمدهاند و از سوی دیگر بسیاری به سرزنش وی پرداختهاند. | ||
+ | |||
+ | وی با تکیه بر پیروزیهای مسلمانان بر صلیبیان به ستایش ممدوحان خویش پرداخته و اشعار خود را به انواع صنعتهای بدیعی آراسته است. در اشعار [[تغزل (شعر)|تغزلی]] نیز به شیوۀ هم روزگاران خویش بیشتر به وصف خط و خال و زیباییهای ظاهری، آنهم در چهرۀ امردان و غلامان، پرداخته است. | ||
+ | |||
+ | ابن منیر در مدیحههای خود در کنار شاعرانی چون ابن حیوس و ابن خیاط که با وی همروزگار بودهاند، قرار میگیرد، وی در این اشعار بهویژه در مدایحی که تقدیم عمادالدین و نورالدین زنگی میکرد، شاعری جدی و باوقار جلوه میکند، چنانکه حتی هجوهای او نیز از متانتی ویژه برخوردار است. با اینهمه، وی در برخی از هجویهها، در چهرۀ مردی بدزبان و کینهجو آشکار میشود. | ||
+ | |||
+ | در این اشعار، هجو چندان با سخافت درآمیخته است که برخی، از جمله ابن شاکر از کتابت شعرهای وی طلب بخشایش کردهاند. در سنت هجوسرایی شعر عرب، وی را نمیتوان با شاعران پیشین در یک صف نهاد، چه وی در آغازگویی آهنگ هجوسرایی نداشت، اما از هنگام ورود به [[دمشق]]، از آنجا که آیین [[شیعه]] داشت، مورد کین بدخواهان قرار گرفت. این امر از اشارات ابن عدیم دربارۀ بسیاریِ دشمنان وی و نیز در [[سعایت]] آنان نزد طغتکین آشکار است. شاید نالیدن وی از مردم روزگار و نیز برخی اشارتها به همدستی روزگار و مردم برضد او، بیارتباط با این رویدادها نبوده است. در مآخذ نیز «خبیث اللسان» بودن را با شیعه بودنش درآمیختهاند.<ref>ابن عساکر، التاریخ الکبیر، ۲ / ۹۷.</ref> و با قرار دادن وی در برابر ابن قیسرانی به عنوان [[سنی]] پرهیزگار، بر این نکته تأکید ورزیدهاند؛ رؤیایی نیز که پس از مرگ وی دربارۀ کیفر دیدن او در جهان دیگر نقل کردهاند، در تأیید همین مطلب است.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۹.</ref> | ||
+ | |||
+ | به وی [[تهمت]] بیاحترامی به [[صحابه]] نیز زدهاند،<ref>ابن خلکان، ۴ / ۴۵۸.</ref> اما در [[دیوان (شعر)|دیوان]] او شعری که چنین معنایی از آن برآید، دیده نمیشود، وانگهی وی فرمانروایان سنی را به عنوان مسلمانانی که در برابر صلیبیان پایداری میکردهاند، بسیار ستوده است. از این رو، میتوان گفت که ابن منیر هنگامی که در دمشق مورد آزار قرار میگرفت، خشم خویش را با سرودن هجاهای تند بر دشمنانش فرو میریخت، شاید از همین رو در گزارش سفر نخست وی به دمشق نشانهای از سرودن اشعار هجوآمیز در دست نیست. | ||
+ | |||
+ | می توان گفت، ابن منیر در پایتخت [[امویان]]، فضایل [[عترت]] طاهره را با شعر عالى خود منتشر نمود، و این مطلب بر کسانى که متمایل به [[اهل البیت|اهل بیت]](علیهم السلام) نبودند، گران تمام شد، از این رو به او تهمت زدند و او را با زبانهاى تیز مورد حمله قرار دادند. گروهى گفتند: زبان او پلید است، گروهى گفتند: او با صحابه پیامبر دشمن است، گروهى نسبت [[رافضى]] بودن به او دادند و گروهى خواب ترسناک و وحشتناک، علیه او ساختند؛ امّا به رغم این همه، فضیلت آشکار وى این فرصت را به آنها نداد تا از بزرگ منشى و جایگاه عظیم وى در ادبیّات بکاهند.<ref>گزیدهای جامع از الغدیر، شفیعی شاهرودی، ص ۴۰۷.</ref> | ||
+ | |||
+ | هجاهای او بر دو گونه است: برخی از آنها چنانکه گفته شد، بسیار سخیف است و ظاهراً این اشعار همانهاست که وی در هجو دشمنان میسروده و در همین سرودههاست که او به گفتۀ [[ابن عساکر]] از واژههای عامیانه سود جسته است<ref>تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۸.</ref> و در برخی دیگر از این اشعار، مثلاً هجو مردی بخیل، غرض وی نوعی شوخی و مطایبه است که گویا از ویژگیهای شخصیت او بوده است، چنانکه حتی در برابر فرمانروایان نیز از اینگونه شوخیها پرهیز نمیکرده است. | ||
+ | |||
+ | دیوان ابن منیر را، چنانکه تدمری<ref>مقدمه و حاشيه بر ديوان، ص ۶.</ref> اشاره کرده است، باید از دست رفته تلقی کرد، اما مجموعهای از اشعار وی که در مآخذ گوناگون پراکنده است، نخستینبار به کوشش سعود محمود عبدالجابر در [[کویت]] به چاپ رسیده است. در ۱۹۸۶م. نیز عمر عبدالسلام تدمری مجموعۀ کاملتری از این اشعار را گردآوری و با مقدمهای عالمانه به چاپ رسانده است. | ||
+ | ==پانویس== | ||
+ | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | سيد مصطفى حسينى | + | *[https://www.cgie.org.ir/fa/article/224607/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%B1%D8%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86 "ابن منیر، ابوالحسین"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]. |
− | + | *[[فرهنگ معارف و معاریف]]، سيد مصطفى حسينى دشتى. | |
+ | *گزیدهای جامع از الغدیر، محمدحسن شفیعی شاهرودی، قلم مکنون، قم، ۱۴۲۸ ق. | ||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= ضعیف | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= ضعیف | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= ضعیف | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= ضعیف | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | |رده=دارد | ||
+ | }} | ||
[[رده:شعرای اهل البیت]] | [[رده:شعرای اهل البیت]] | ||
[[رده:شعرای عرب]] | [[رده:شعرای عرب]] | ||
+ | [[رده: هنرمندان مسلمان]] | ||
+ | [[رده:ادیبان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۷
«احمد بن منیر طرابلسی» معروف به «ابن مُنیر» (۴۷۳-۵۴۸ ق)، شاعر و ادیب بزرگ شيعه در قرن ششم قمری است. منابع کهن، توانایی و ذوق ابن منیر را در شعر ستودهاند. او از پیشوایان در ادبیات و از شاعران طراز اوّل است که اشعار زیبایى از جمله درباره ائمّه اطهار (علیهمالسلام) سروده، و به دلیل بیان فضایل عترت طاهره در پایتخت امویان (دمشق) مورد تهمتهای ناروایی قرار گرفت.
محتویات
زندگینامه
ابوالحسین احمد بن منیر طرابلسی، ملقب به مهذبالدین و عینالزمان در ۴۷۳ قمری در طرابلس شام به دنیا آمد. پدرش، چنان به خاندان اهل بیت (ع) عشق میورزید که اشعار ابن عمودى شاعر شیعی را در ستایش خاندان پیامبر (ص) در بازارهای طرابلس به صدایی خوش میخواند.[۱] احتمالاً ابن منیر چندی شغل پدرش که به رفوگری اشتغال داشت را پیشۀ خود ساخته بود، زیرا گاه وی را شاعرِ «رفّاء» (رفوگر) نامیدهاند. با این حال وی به تحصیل پرداخت و سپس شاعری پیشه کرد.
ابن منیر در زادگاه خود طرابلس قرآن را از بر كرد و ادب و لغت عربى را فراگرفت. از استادان وی آگاهی نداریم، اما احتمالاً نزد استادان دارالعلم طرابلس، از جمله ابوعبدالله طلیطلی، دانش آموخت. گویند هم آنان بودند که وی را به رفض و غلوّ در تشیع رهنمون شدند، اما بیشک جامعۀ شیعی مذهب طرابلس آن روزگار در این امر تأثیر فراوان داشته است. وی لغت و ادب را نیک فراگرفت، قرآن کریم و «جمهرۀ» ابن درید را از بر کرد و چندان دانش آموخت تا به استادی رسید و حلقۀ درسی پیرامون او تشکیل گردید.[۲]
آگاهیهای ما دربارۀ نخستین دورۀ زندگی وی اندک است. ظاهراً وی ۳۰ سال نخست زندگی خویش را در طرابلس گذراند و پس از سقوط آن شهر به دست صلیبیان (۵۰۳ق / ۱۱۰۹م)، احتمالاً به همراه گروهی از مردم شهر به دمشق رفت.[۳]
با ورود به دمشق، زندگی پرکشاکش وی آغاز شد. او در دمشق قصايد غرّا در منقبت امیرالمومنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام و هجو و طعن دشمنان ايشان سرود كه خشم شاميان متعصب را برانگيخت. او که به سبب مذهب و نیز زبان گزندهاش، مورد کینۀ رقیبان بود، اتابک طغتکین را مدح گفت تا شاید به او نزدیک گردد، اما بدخواهان از نادانی سلطان ترک زبان بهره جستند و همان مدیحه را وسیلۀ سعایت قرار دادند.[۴] طغتکین بر وی خشم گرفت و در صدد مجازاتش برآمد، اما یوسف بن فیروز که حاجب حرم بود، وی را از مهلکه رهانید و همراه کاروان برید به بغداد فرستاد.[۵] گویند دلیل خشم سلطان، تغزل ابن منیر به یکی از نزدیکان وی بوده است، اما احتمالاً، بنا به گفتۀ ابن عدیم این هر دو عامل در این امر تأثیر داشته است.
ابن منیر در بغداد با بسیاری از بزرگان علم و سیاست، از جمله شریف موسوی، نقیب علویان که برخی وی را با شریف رضی و نیز شریف مرتضی اشتباه کردهاند، فقیه عبدالوهاب بن عبدالواحد، شیخ حنبلیان و معروف به شرفالاسلام و نیز ابن صدقه وزیر المسترشد بالله دوستی و پیوند یافت و در قصیدهای ابن صدقه را ستود.[۶]
در ۵۴۶ق. سلطان نورالدین محمود بن زنگى دمشق را به سبب سازش مجیرالدین آبق با صلیبیان، محاصره کرد و ابن منیر در این هنگام در حماه در بستر بیماری بود. اما ظاهراً در محاصرۀ دوم دمشق وی حاضر بود و با پیروزی و سرفرازی وارد دمشق شد و سپس همراه سپاه نورالدین به حلب بازگشت و چندی بعد در سال ۵۴۸ ق. در هفتاد و پنج سالگى درگذشت.[۷] اگر چه برخی احتمال دادهاند که درگذشت وی در دمشق روی داده باشد،[۸] اما گزارشهای مکرر تذکره نویسان، تردیدی در این امر برجای نمیگذارد.[۹]
شعر ابن منیر
همۀ مآخذ کهن، توانایی و ذوق ابن منیر را در شعر ستوده و گاه وی را در فصاحت با زهیر و در ظرافت با ابن حجاج قیاس کردهاند. اشعار مناقب ابن منير در شام و عراق و مصر و ساير بلاد عربى رايج و موجب تقويت شيعيان بود. شعر ابن منير از بس روان و دلچسب و در بحور سبك سروده مى شد بزودى بر سر زبانها مى افتاد. شعرش دقت تعبير و سلاست و جزالت الفاظ را با انسجام و لطافت معانى در هم آميخته است.
اگرچه او به عنوان شاعری هجاگوی و «خبیث اللسان» که آبروی دیگران را به بازی میگرفته، شهرت یافته است.[۱۰] چنین مینماید که وی نیز چون بسیاری از همگنان خویش دارای شخصیتی دوگانه بوده است. از سویی شعر او مورد پسند بزرگان دین بوده است و حتی برخی از آنان در شمار راویان شعر وی درآمدهاند و از سوی دیگر بسیاری به سرزنش وی پرداختهاند.
وی با تکیه بر پیروزیهای مسلمانان بر صلیبیان به ستایش ممدوحان خویش پرداخته و اشعار خود را به انواع صنعتهای بدیعی آراسته است. در اشعار تغزلی نیز به شیوۀ هم روزگاران خویش بیشتر به وصف خط و خال و زیباییهای ظاهری، آنهم در چهرۀ امردان و غلامان، پرداخته است.
ابن منیر در مدیحههای خود در کنار شاعرانی چون ابن حیوس و ابن خیاط که با وی همروزگار بودهاند، قرار میگیرد، وی در این اشعار بهویژه در مدایحی که تقدیم عمادالدین و نورالدین زنگی میکرد، شاعری جدی و باوقار جلوه میکند، چنانکه حتی هجوهای او نیز از متانتی ویژه برخوردار است. با اینهمه، وی در برخی از هجویهها، در چهرۀ مردی بدزبان و کینهجو آشکار میشود.
در این اشعار، هجو چندان با سخافت درآمیخته است که برخی، از جمله ابن شاکر از کتابت شعرهای وی طلب بخشایش کردهاند. در سنت هجوسرایی شعر عرب، وی را نمیتوان با شاعران پیشین در یک صف نهاد، چه وی در آغازگویی آهنگ هجوسرایی نداشت، اما از هنگام ورود به دمشق، از آنجا که آیین شیعه داشت، مورد کین بدخواهان قرار گرفت. این امر از اشارات ابن عدیم دربارۀ بسیاریِ دشمنان وی و نیز در سعایت آنان نزد طغتکین آشکار است. شاید نالیدن وی از مردم روزگار و نیز برخی اشارتها به همدستی روزگار و مردم برضد او، بیارتباط با این رویدادها نبوده است. در مآخذ نیز «خبیث اللسان» بودن را با شیعه بودنش درآمیختهاند.[۱۱] و با قرار دادن وی در برابر ابن قیسرانی به عنوان سنی پرهیزگار، بر این نکته تأکید ورزیدهاند؛ رؤیایی نیز که پس از مرگ وی دربارۀ کیفر دیدن او در جهان دیگر نقل کردهاند، در تأیید همین مطلب است.[۱۲]
به وی تهمت بیاحترامی به صحابه نیز زدهاند،[۱۳] اما در دیوان او شعری که چنین معنایی از آن برآید، دیده نمیشود، وانگهی وی فرمانروایان سنی را به عنوان مسلمانانی که در برابر صلیبیان پایداری میکردهاند، بسیار ستوده است. از این رو، میتوان گفت که ابن منیر هنگامی که در دمشق مورد آزار قرار میگرفت، خشم خویش را با سرودن هجاهای تند بر دشمنانش فرو میریخت، شاید از همین رو در گزارش سفر نخست وی به دمشق نشانهای از سرودن اشعار هجوآمیز در دست نیست.
می توان گفت، ابن منیر در پایتخت امویان، فضایل عترت طاهره را با شعر عالى خود منتشر نمود، و این مطلب بر کسانى که متمایل به اهل بیت(علیهم السلام) نبودند، گران تمام شد، از این رو به او تهمت زدند و او را با زبانهاى تیز مورد حمله قرار دادند. گروهى گفتند: زبان او پلید است، گروهى گفتند: او با صحابه پیامبر دشمن است، گروهى نسبت رافضى بودن به او دادند و گروهى خواب ترسناک و وحشتناک، علیه او ساختند؛ امّا به رغم این همه، فضیلت آشکار وى این فرصت را به آنها نداد تا از بزرگ منشى و جایگاه عظیم وى در ادبیّات بکاهند.[۱۴]
هجاهای او بر دو گونه است: برخی از آنها چنانکه گفته شد، بسیار سخیف است و ظاهراً این اشعار همانهاست که وی در هجو دشمنان میسروده و در همین سرودههاست که او به گفتۀ ابن عساکر از واژههای عامیانه سود جسته است[۱۵] و در برخی دیگر از این اشعار، مثلاً هجو مردی بخیل، غرض وی نوعی شوخی و مطایبه است که گویا از ویژگیهای شخصیت او بوده است، چنانکه حتی در برابر فرمانروایان نیز از اینگونه شوخیها پرهیز نمیکرده است.
دیوان ابن منیر را، چنانکه تدمری[۱۶] اشاره کرده است، باید از دست رفته تلقی کرد، اما مجموعهای از اشعار وی که در مآخذ گوناگون پراکنده است، نخستینبار به کوشش سعود محمود عبدالجابر در کویت به چاپ رسیده است. در ۱۹۸۶م. نیز عمر عبدالسلام تدمری مجموعۀ کاملتری از این اشعار را گردآوری و با مقدمهای عالمانه به چاپ رسانده است.
پانویس
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۸.
- ↑ ابن مستوفی، تاريخ اربل، ۱ / ۲۹۱.
- ↑ عمادالدین، قسم شعراء الشام، ۱ / ۷۷.
- ↑ ابن عدیم، ۱۴۹-۱۵۰.
- ↑ ابن عدیم، ۱۴۹.
- ↑ تدمری، ۳۵، ۱۳۴-۱۳۶.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۹.
- ↑ ابن خلکان، وفیات، ۱ / ۱۶۰.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۹؛ یاقوت، بلدان، ۱۹ / ۶۵.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۸؛ ابن خلکان، ۱ / ۱۵۶.
- ↑ ابن عساکر، التاریخ الکبیر، ۲ / ۹۷.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۹.
- ↑ ابن خلکان، ۴ / ۴۵۸.
- ↑ گزیدهای جامع از الغدیر، شفیعی شاهرودی، ص ۴۰۷.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ۲ / ۷۸۸.
- ↑ مقدمه و حاشيه بر ديوان، ص ۶.
منابع
- "ابن منیر، ابوالحسین"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- فرهنگ معارف و معاریف، سيد مصطفى حسينى دشتى.
- گزیدهای جامع از الغدیر، محمدحسن شفیعی شاهرودی، قلم مکنون، قم، ۱۴۲۸ ق.