تفسیر المراغی (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ تفسير المراغى (کتاب) را به تفسیر المراغی (کتاب) منتقل کرد)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۵: سطر ۵:
 
|تصویر= [[پرونده:تفسير المراغى.jpg|240px|وسط]]
 
|تصویر= [[پرونده:تفسير المراغى.jpg|240px|وسط]]
  
|نویسنده= احمد بن مصطفي المراغي
+
|نویسنده= احمد بن مصطفی مراغی
  
 
|موضوع= تفسیر اهل سنت
 
|موضوع= تفسیر اهل سنت
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
|زبان= عربی
 
|زبان= عربی
  
|تعداد جلد= 30
+
|تعداد جلد= ۳۰
  
 
|عنوان افزوده1=
 
|عنوان افزوده1=
سطر ۲۴: سطر ۲۴:
  
 
}}
 
}}
تفسير( احمد مصطفى) مراغى از جامع‌ترين تفاسير معاصر است و اسلوب و طريقه نقل مطالب و نظم مباحث آن متناسب با نياز زمان مى‌باشد و مى‌توان آن را تفسيرى اجتهادى تحليلى، تربيتى، اجتماعى و علمى ناميد كه در صدد تقريب بين مذاهب اسلامى نيز بوده است.
+
'''«تفسیر المراغی»''' تألیف احمد بن مصطفى مراغى، از جامع‌ترین تفاسیر معاصر [[اهل سنت]] و شامل همه آیه‌ها و سوره‌هاى [[قرآن]] است. اسلوب و طریقه نقل مطالب و نظم مباحث آن متناسب با نیاز زمان مى‌باشد و مى‌توان آن را تفسیرى اجتهادى، تحلیلى، تربیتى، اجتماعى و علمى نامید که در صدد تقریب بین مذاهب اسلامى نیز بوده است.
  
از خوشخوانترين، زودياب‌ترين، ساده‌ترين و مفيدترين آثار نگارش يافته در تفسير قرآن كريم از جانب علماى اهل سنت است و به زبان عربى و شامل همه آيه‌ها و سوره‌هاى قرآن مى‌باشد. براى مطالعه عموم مفيد و متضمّن دانستنيهاى بسيار است.
+
==انگیزه تألیف==
  
==انگيزه تأليف==
+
مفسر در مقدّمه خود قبل از آغاز تفسیر سوره حمد در بیان انگیزه خود مى‌آورد که بسیارى از اوقات از خود سؤال مى‌نمودم بهترین تفسیرى که به راحتى و در مدتى اندک مطالب مفید و اصلى را به خواننده ارائه دهد کدام است؟ با وجود مطالعه بسیارى از تفاسیر و اعتقاد به اینکه هر کدام داراى مطالب مفید و علمى فراوانى است، امّا پاسخى براى سؤال خود نیافتم، به همین جهت به خود جرأت داده براى رفع نیاز مخاطبان هم عصر خود، تفسیرى هم سطح آنان و پاسخ گوى مسائل فکرى آنها تألیف نمایم.
  
مفسر در مقدّمه خود قبل از آغاز تفسير سوره حمد در بيان انگيزه خود مى‌آورد كه بسيارى از اوقات از خود سؤال مى‌نمودم بهترين تفسيرى كه به راحتى و در مدتى اندك مطالب مفيد و اصلى را به خواننده ارائه دهد كدام است؟ با وجود مطالعه بسيارى از تفاسير و اعتقاد به اينكه هر كدام داراى مطالب مفيد و علمى فراوانى است امّا پاسخى براى سؤال خود نيافتم، به همين جهت به خود جرأت داده براى رفع نياز مخاطبان هم عصر خود، تفسيرى هم سطح آنان و پاسخ گوى مسائل فكرى آنها تأليف نمايم.
+
==شیوه ادبى اجتماعى در تفسیر==
  
==مقدمه تفسير==
+
حرکت و همگام بودن تفاسیر با زمان موجب شد تا متناسب با تنوع دگرگونیها، تفسیر نیز متنوع و گوناگون گردد، از جمله شیوه ادبى - اجتماعى، که متأثر از ادبیات معاصر و با توجه به نیازهاى اجتماعى روز صورت گرفت. از آنجایى که شیوه ادبى - اجتماعى آمیخته با تحلیل اجتهادى و عقلى و غالبا با رویکرد تربیتى، رایج‌ترین [[روشهای تفسیری قرآن|شیوه تفسیرى]] عصر حاضر بوده و تفسیر مورد بحث از آن جمله است، توضیح مختصرى درباره آن داده می شود.
  
مقدمه ايشان شامل مطالبى از قبيل 1- عنايت مسلمانان به تفسير قرآن، 2- طبقات مفسران از عصر صحابه و تابعين تا زمانهاى بعد. 3- شيوه نگارش قرآن، 4- آراء علماء در التزام به رسم عثمانى در نگارش قرآن 5- شيوه تفسيرى خود، 6- مصادر تفسير مراغى در لغت و ادب و تاريخ و علوم قرآنى.
+
امتیاز این شیوه تفسیرى در دوران معاصر، در آن است که رنگى نو به خود گرفته، با چهره فرهنگ و ادب معاصر و با پرداختن به مسائل جامعه درخشیده است و هرگز تقلید گونه به مسائل ظاهرى و خسته کننده که موجب دورى مردم از [[قرآن]] مى‌شود نپرداخته است. این نوع تفسیر، پدیده‌اى نو ظهور است که نخست به اظهار دقایق تعابیر قرآنى و سپس بیان آنها با اسلوبى زیبا و ادبى و تطبیق آنها با هستى و حیات و سنن اجتماعى موجود در جامعه پرداخته است. این نهضت ادبى- اجتماعى با تلاش و کوشش فراوانى در راه [[تفسیر قرآن]] و تقریب آن بر فهم همگان و انطباق آن با واقعیات موجود آغاز شد.
  
==منابع تفسير==
+
ویژگى این شیوه، این است که در آن به دور از هر گونه تعصبات افراطى به قرآن نگریسته مى‌شود و سعى بر آن است که مفاهیم قرآن، آن گونه که هست بر مردم عرضه شود، بدین جهت از هر گونه تکلّف و ضعف مفرط عارى و به رسا بودن و رساندن پیامهاى قرآنى- بدون آلایش- آراسته است. از آن گذشته، از دخالت دادن [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] و [[حدیث جعلی|روایات جعلى]] و ساختگى در فهم قرآن و تبیین آن پرهیز کرده است.
  
مراغى در تفسير خود از منابع بسيارى كه 30 مورد آن را ذكر مى‌كند، استفاده كرده است امّا تأكيد بيشترى بر برخى منابع داشته كه از آن جمله‌اند: 1- تفسير طبرى 2- تفسير كشاف 3- تفسير بيضاوى 4- تفسير غرائب القرآن نيشابورى 5- تفسير ابن كثير 6- تفسير بحر محيط ابو حيان 7- تفسير روح المعانى، 8- تفسير المنار رشيد رضا. 9- تفسير محمد عبده، استاد مراغى، با تصريح به اينكه استفاده فراوانى از آن نموده است.
+
از جمله آثار فریفته نشدن این مکتب تفسیرى به روایات اسرائیلى و احادیث جعلى این است که به محدوده ابهامات قرآن وارد نمى‌شود، ابهاماتى از قبیل [[حروف مقطعه]] و برخى الفاظ مبهم قرآن. همچنین به امور غیبى که جز از طریق احادیث صحیح قابل شناخت نیستند وارد نمى‌شوند، بلکه ایمان به آنها را - از آن جهت که در قرآن به آنها تصریح شده- به طور اجمال واجب مى‌دانند و از وارد شدن به جزئیات مسائلى مانند زندگى برزخى، بهشت، جهنم، حور، قصور، غلمان و نظائر آن خوددارى مى‌کنند و مانع نفوذ [[خرافات]] و مطالب غیر واقعى و جعلى به محدوده آنها مى‌گردد، زیرا هدف بیان قرآنى به باز شدن این مبهمات بستگى ندارد.
  
==شيوه ادبى- اجتماعى در تفسير==
+
این مکتب تفسیرى، تفسیر را از اصطلاحات علوم و فنون و [[فلسفه]] و [[کلام]] -که به تدریج وارد محدوده تفسیر شده بود- دور ساخت، چنانکه این مفسران تنها به قدر نیاز و هنگام ضرورت از این اصطلاحات استفاده کرده‌اند.
 +
از جنبه ایجابى نیز این مکتب، سبکى ادبى- اجتماعى در تفسیر بوجود آورد و گوشه‌هایى از [[بلاغت]] قرآنى و [[معجزه|اعجاز]] بیانى آن را ظاهر ساخت و معانى و جوانب مختلف مفاهیم آنها را مشخص کرد و سنتهاى حاکم بر جهان هستى و جامعه را که در قرآن بدان اشاره شده، آشکار گردانید و بویژه به مشکلات جامعه اسلامى و جامعه بشرى و طرح ارشادات و راهنمایى‌هاى قرآن- که در بردارنده سعادت دنیا و آخرت بشر است- پرداخت.
  
حركت و همگام بودن تفسير با زمان موجب شد تا متناسب با تنوع دگرگونيها، تفسير نيز متنوع و گوناگون گردد، چنانكه مى‌توان شيوه‌هاى تفسيرى عصر جديد را از جهتى به چهار دسته تقسيم نمود:
+
علاوه بر آن، بین قرآن و نظریات صحیح و ثابت علمى مطابقت و هماهنگى برقرار نمود و براى مردم روشن ساخت که قرآن کتاب جاوید الهى است و مى‌تواند همگام با تحولات زمان پیش رود تا اینکه خداوند زمین را به بندگان صالح خود وا گذارد.
  
1- شيوه علمى، كه با تأثر از كشفيات جديد علمى پديد آمد و تفسير را در حوزه‌هاى علوم مورد بررسى و تحقيق قرار داد، و به افراط گراييد.
+
همچنین به شبهاتى که بر قرآن وارد شده بود پاسخ گفت و شکوک و توهماتى را که در مورد قرآن ایجاد شده بود با استدلالى قوى پاسخ گفت. همه اینها با اسلوبى زیبا و جذاب انجام گرفت بگونه‌اى که خواننده را به خواندن قرآن و اندیشیدن در معانى و اسرار آن برانگیخت.
 +
این مکتب در برابر تفسیر درى گشود که از زمانهایى دور بسته بود، بدین معنا که به عقل انسان آزادى و اختیار گسترده بخشید تا در پهنه‌اى وسیع که خداوند به او داده است به تدبر و اندیشه بپردازد.
  
2- شيوه ادبى- اجتماعى، كه متأثر از ادبيات معاصر و با توجه به نيازهاى اجتماعى روز صورت گرفت.
+
نخستین پیشواى این مکتب (در عصر حاضر)، استاد [[محمد عبده]] است که اساس این بنیان عظیم را پى افکند و باب اجتهاد در تفسیر را پس از چند قرن گشود. بعد از او هم شاگردان بزرگش، مانند رشید رضا، شیخ محمد قاسمى، شیخ احمد مصطفى مراغى و پس از آنان علماى دیگرى مانند، سید قطب، شیخ محمد جواد مغنیه، شیخ محمد صادقى، سید محمد حسین فضل الله، سید محمد شیرازى، شیخ سعید حوى، محمد طاهر ابن عاشور، سید محمد تقى مدرسى، استاد ناصر مکارم شیرازى و دیگران بر همین منوال حرکت کردند، اما کسى که بر همه آنان برترى دارد و در این راه گوى سبقت را از همگان ربوده است، علامه و فیلسوف بزرگوار مرحوم سید محمد حسین طباطبائى است.
  
3- شيوه سياسى انحرافى، كه بر اثر تحزّب و گروهبندى‌هاى سياسى پديد آمد و در جوامع اسلامى، به وقوع پيوست.
+
==روش تفسیر مراغی==
  
4- شيوه عقلى افراطى، كه بر اثر خودباختگى در مقابل تمدن معاصر و با گرايشهاى الحادى- كه ميراث علمى قرن نوزده است- به وجود آمد و سعى بر آن شد تا آيات قرآن، طبق نظريات علمى جديد تفسير يا تأويل شود و بيشتر صبغه تحميل را داشت تا تفسير.
+
احمد مصطفى مراغى ابتدا در مقدمه تفسیر خود مطالبى را مطرح نموده است از قبیل: ۱- عنایت مسلمانان به [[تفسیر قرآن]]، ۲- طبقات مفسران از عصر [[صحابه]] و [[تابعین]] تا زمانهاى بعد. ۳- شیوه نگارش [[قرآن]]، ۴- آراء علماء در التزام به رسم عثمانى در نگارش قرآن ۵- شیوه تفسیرى خود، ۶- مصادر تفسیر مراغى در لغت و ادب و تاریخ و [[علوم قرآن|علوم قرآنى]].
  
دو شيوه نخست به دنبال بيدارى نسل جديد و بينش نو گرايانه- با پايبند بودن به مبانى اسلام- پديد آمد و رفته رفته شكوفا گرديد، ولى شيوه افراطى علمى پس از مدتى رو به افول نهاد، اين شيوه، از ابتدا هم چندان پايه استوارى نداشت، جز در بخش اندكى از آيات قرآن كه با پديده‌هاى طبيعى ارتباط مستقيم دارد.
+
چنانکه بیان شد، روش کلى مراغی را باید ادبى - اجتماعى، با رویکردى تربیتى و تحلیلى دانست. وى از مباحث نحوى، اعراب، اختلاف قرائات و مباحث زبانى جز شرح برخى مفردات، چیزى در تفسیر خود نیاورده و از [[حدیث جعلی|احادیث موضوع]]، ضعیف و [[اسرائیلیات|اسرائیلیات]] جدا پرهیز کرده است، اگر چه در بسیارى مواقع به احادیث [[پیامبر اکرم]] (ص)، اشعار عرب و اقوال اهل لغت استناد کرده است.  
  
امّا در شيوه سياسى انحرافى، چيز قابل توجهى در اين باره نوشته نشده است، جز پاره‌اى نوشته‌هاى بى پايه و حاوى تأويلات غير منطقى كه به دست گروهكهاى انحرافى بوجود آمده است. آنان بيشتر به سراغ آيات متشابه رفته‌اند تا بتوان از اين رهگذر، افكار عمومى را مشوّش و چهره دين را مشوّه سازند.
+
روش کلى مفسر بدین ترتیب است که ابتداى هر [[سوره]]، اطلاعات لازم مربوط به آن، شامل اسم سوره، عدد آیات، محل نزول، [[ترتیب نزول سوره ها|ترتیب نزول]] و مناسبت آن با سوره و آیات قبل را بیان مى‌دارد، در انتهاى سوره نیز مقاصد آن را در چند بند متعرض مى‌شود. سپس آیات را دسته بندى کرده، به تفسیر آنها مى‌پردازد.
در شيوه عقلى افراطى كه از روى خود باختگى و گرايشهاى الحادى پديد آمده است، عده‌اى به منظور جلب رضايت بيگانگان و نزديك ساختن خود به آنان، تا توانسته‌اند از دين مايه گذاشته و مسائل اسلامى را واژگون جلوه دهند، مانند تفسير سيد احمد خان هندى.
 
  
از آنجايى كه شيوه ادبى- اجتماعى آميخته با تحليل اجتهادى و عقلى و غالبا با رويكرد تربيتى، رايج‌ترين شيوه تفسيرى عصر حاضر بوده و تفسير مورد بحث از آن جمله است، توضيح مختصرى درباره آن مى‌دهيم.
+
مراغی مطالب خود را در سه عنوان «شرح المفردات»، «المعنى الجملى» و «الایضاح»، عنوان مى‌کند. در شرح مفردات به تفسیر کلماتى که تا حدودى معناى صریح و آشکارى ندارند پرداخته، به توضیح معنایى آنها با ذکر [[وجوه و نظائر]] و اضداد با استفاده از آیات دیگر، همت مى‌گمارد.  
  
امتياز اين شيوه تفسيرى در دوران معاصر، در آن است كه رنگى نو به خود گرفته، با چهره فرهنگ و ادب معاصر و با پرداختن به مسائل جامعه درخشيده است و هرگز تقليد گونه به مسائل ظاهرى و خسته كننده كه موجب دورى مردم از قرآن مى‌شود نپرداخته است. اين نوع تفسير، پديده‌اى نو ظهور است كه نخست به اظهار دقايق تعابير قرآنى و سپس بيان آنها با اسلوبى زيبا و ادبى و تطبيق آنها با هستى و حيات و سنن اجتماعى موجود در جامعه پرداخته است. اين نهضت ادبى- اجتماعى با تلاش و كوشش فراوانى در راه تفسير قرآن و تقريب آن بر فهم همگان و انطباق آن با واقعيات موجود آغاز شد.
+
در عنوان «المعنى الجملى» به معناى ترکیبى کلمات که [[آیه]] و مقاطع آن را تشکیل مى‌دهد به طور اجمال مى‌پردازد، تناسب آیات با همدیگر را متعرض شده، در صورت وجود [[اسباب نزول]] آیه، آن را در همین عنوان ذکر کرده، گاهى به نقد آن مى‌پردازد. مانند آیات ۹-۷ [[سوره انعام]].
  
ويژگى اين شيوه، اين است كه در آن به دور از هر گونه تعصبات افراطى به قرآن نگريسته مى‌شود و سعى بر آن است كه مفاهيم قرآن، آن گونه كه هست بر مردم عرضه شود، بدين جهت از هر گونه تكلّف و ضعف مفرط عارى و به رسا بودن و رساندن پيامهاى قرآنى- بدون آلايش- آراسته است. از آن گذشته، از دخالت دادن اسرائيليات و روايات جعلى و ساختگى در فهم قرآن و تبيين آن پرهيز كرده است.
+
در نهایت عنوان «الایضاح»، [[تفسیر]] مفصل و تحلیلى آیات مطرح شده را در بر مى‌گیرد، در این بخش نیز براى توضیح آیات از آیات دیگر، مأثورات و اقوال مفسرین بهره برده، تناسب بین آیات را بیشتر تشریح مى‌کند و خلاصه‌اى از هر مقطع مطرح شده در این بخش را ارائه مى‌دهد.
  
از جمله آثار فريفته نشدن اين مكتب تفسيرى به روايات اسرائيلى و احاديث جعلى اين است كه به محدوده ابهامات قرآن وارد نمى‌شود، ابهاماتى از قبيل حروف مقطعه و برخى الفاظ مبهم قرآن. همچنين به امور غيبى كه جز از طريق احاديث صحيح قابل شناخت نيستند وارد نمى‌شوند، بلكه ايمان به آنها را- از آن جهت كه در قرآن به آنها تصريح شده- به طور اجمال واجب مى‌دانند و از وارد شدن به جزئيات مسائلى مانند زندگى برزخى، بهشت، جهنم، حور، قصور، غلمان و نظائر آن خوددارى مى‌كنند و مانع نفوذ خرافات و مطالب غير واقعى و جعلى به محدوده آنها مى‌گردد، زيرا هدف بيان قرآنى به باز شدن اين مبهمات بستگى ندارد.
+
مفسر سعى دارد روایاتى که مورد قبول نبوده و یا با قضایاى دینى تنافى داشته باشند را، نقل ننماید و از بحثهایى که مفسرین پیشین به تناسب عصر خود مطرح کرده بودند، دورى مى‌گزیند. وى معتقد به تغییر نوع مباحث و اسلوب مطرح کردن آنها به تناسب عصر خود مى‌باشد. مسائل عقیدتى و [[علم کلام|کلامى]] را به تناسب آیات مطرح کرده و بیشتر به دیدگاه [[اشاعره|اشعرى]] تمایل دارد، مانند بحث رؤیت خداوند در [[آیه 103 سوره انعام|آیه ۱۰۳ انعام]] و [[آیه 22 سوره قیامه|آیه ۲۲ قیامت]]؛ که در مورد تعبیر {{متن قرآن|«إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»}} مى‌نویسد: یعنى بدون حجاب به خداوند نظر مى‌افکنند همان گونه که در شب چهاردهم ماه، به ماه مى‌نگرند.
  
اين مكتب تفسيرى، تفسير را از اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و كلام- كه به تدريج وارد محدوده تفسير شده بود- دور ساخت، چنانكه اين مفسران تنها به قدر نياز و هنگام ضرورت از اين اصطلاحات استفاده كرده‌اند.
+
در مسائل فقهى نیز [[احکام شرعی|احکام]] فقهى متعلق به آیه را در حدّ نقل روایات و فتاواى مذاهب چهارگانه و استدلال جزئى بدون بیان تفصیلى احکام و ادله آن، با قصد توضیح و تفسیر آیه، مطرح مى‌نماید. سعى دارد اسرار و حکمت‌هاى احتمالى احکام را نیز از جهت اجتماعى و علمى، متعرض گردد.
از جنبه ايجابى نيز اين مكتب، سبكى ادبى- اجتماعى در تفسير بوجود آورد و گوشه‌هايى از بلاغت قرآنى و اعجاز بيانى آن را ظاهر ساخت و معانى و جوانب مختلف مفاهيم آنها را مشخص كرد و سنتهاى حاكم بر جهان هستى و جامعه را كه در قرآن بدان اشاره شده، آشكار گردانيد و بويژه به مشكلات جامعه اسلامى و جامعه بشرى و طرح ارشادات و راهنمايى‌هاى قرآن- كه در بردارنده سعادت دنيا و آخرت بشر است- پرداخت.
+
همانطور که اشاره شد، از روایات اسرائیلى شدیدا پرهیز داشته، به کرّات مسلمین را از پرداختن به آنها بر حذر داشته است.
علاوه بر آن، بين قرآن و نظريات صحيح و ثابت علمى مطابقت و هماهنگى برقرار نمود و براى مردم روشن ساخت كه قرآن كتاب جاويد الهى است و مى‌تواند همگام با تحولات زمان پيش رود تا اينكه خداوند زمين را به بندگان صالح خود وا گذارد.
 
  
همچنين به شبهاتى كه بر قرآن وارد شده بود پاسخ گفت و شكوك و توهماتى را كه در مورد قرآن ايجاد شده بود با استدلالى قوى پاسخ گفت. همه اينها با اسلوبى زيبا و جذاب انجام گرفت بگونه‌اى كه خواننده را به خواندن قرآن و انديشيدن در معانى و اسرار آن برانگيخت.
+
نسبت به [[تفسیر علمی - تجربی|تفسیر علمى]]، از جهتى از تفصیل در آن پرهیز مى‌نماید و معتقد است، پرداختن به آن انسان را از مقاصد عالى قرآنى دور مى‌نماید. امّا از جهتى دیگر، تفکر در آیاتى را که متضمن اسرار خلقت و ظواهر طبیعت مى‌باشد به سبب تقویت و ازدیاد ایمان مؤمنین و اینکه بیان وجوهى از [[اعجاز قرآن]] است، ترغیب مى‌نماید و حقایق علمى را که معتقد است سیزده قرن بعد انسانها بدان دست یافته‌اند، مطرح کرده است. مانند آیات ۷- ۵ [[سوره طارق]]:{{متن قرآن|«فَلْینْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ...»}}.
اين مكتب در برابر تفسير درى گشود كه از زمانهايى دور بسته بود، بدين معنا كه به عقل انسان آزادى و اختيار گسترده بخشيد تا در پهنه‌اى وسيع كه خداوند به او داده است به تدبر و انديشه بپردازد.
 
عقل رشيد را درباره گزاره‌هاى دينى به قضاوت مى‌گذارد و آنچه را با ظواهر شرع منافات دارد تأويل مى‌كند و با آزاد انديشى و خرد انديشى با پيروان مكتب عدل همگام است، همان چيزى كه علماى هوشمند گذشته- بخصوص مفسران شيعه- بر آن بودند. اين روش سبب شد تا افكار و تعاليم خشك اشاعره از صحنه خارج شود. بدين ترتيب مجالى براى سخنان و عقايد اهل حشو باقى نگذاشت تا در حوزه تفسير و حريم اعتقادات مسلمانان- چه در اصول و چه در فروع- وارد شوند، حتى گاه برخى از احاديث مجموعه‌هاى بزرگ حديثى مانند بخارى و مسلم را مورد طعن و تضعيف قرار داد.
 
  
==مهمترين پيشروان اين مكتب==
+
==منابع تفسیر مراغی==
  
نخستين پيشواى اين مكتب( را در عصر حاضر)، استاد محمد عبده است كه اساس اين بنيان عظيم را پى افكند و باب اجتهاد در تفسير را پس از چند قرن گشود. وى روش تقليد از گذشتگان را به كنارى نهاد و به عقل، آزادى نقد و تحقيق بخشيد. بعد از او هم شاگردان بزرگش، مانند رشيد رضا، شيخ محمد قاسمى، شيخ احمد مصطفى مراغى و پس از آنان علماى ديگرى مانند، سيد قطب، شيخ محمد جواد مغنيه، شيخ محمد صادقى، سيد محمد حسين فضل الله، سيد محمد شيرازى، شيخ سعيد حوى، محمد طاهر ابن عاشور، سيد محمد تقى مدرسى، استاد ناصر مكارم شيرازى و ديگران بر همين منوال حركت كردند، اما كسى كه بر همه آنان برترى دارد و در اين راه گوى سبقت را از همگان ربوده است، علامه و فيلسوف بزرگوار مرحوم سيد محمد حسين طباطبائى است.
+
مراغى در تفسیر خود از منابع بسیارى که ۳۰ مورد آن را ذکر مى‌کند، استفاده کرده است، امّا تأکید بیشترى بر برخى منابع داشته که از آن جمله‌اند: ۱- [[تفسیر طبری (کتاب)|تفسیر طبرى]] ۲- [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل (کتاب)|تفسیر کشاف]] ۳- [[انوار التنزیل و اسرار التأویل (کتاب)|تفسیر بیضاوى]] ۴- تفسیر غرائب القرآن نیشابورى ۵- [[تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) (کتاب)|تفسیر ابن کثیر]] ۶- تفسیر [[البحر المحیط فی التفسیر (کتاب)|البحر المحیط]] ابو حیان ۷- تفسیر [[روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم (کتاب)|روح المعانى]]، ۸- [[تفسیر المنار (کتاب)|تفسیر المنار]] رشید رضا. ۹- تفسیر [[محمد عبده]]، (استاد مراغى)، با تصریح به اینکه استفاده فراوانى از آن نموده است.
  
==روش تفسير==
+
==نقد تفسیر مراغى==
  
در معرفى تفسير بيان شد كه روش كلى ايشان را بايد ادبى، اجتماعى، با رويكردى تربيتى و تحليلى دانست. مراغى از مباحث نحوى، اعراب، اختلاف قراآت و مباحث زبانى جز شرح برخى مفردات، چيزى در تفسير خود نياورده و از احاديث موضوع، ضعيف و اسرائيليات جدا پرهيز كرده است، اگر چه در بسيارى مواقع به احاديث پيامبر اكرم( ص)، اشعار عرب و اقوال اهل لغت استناد كرده است ايشان اذعان داشته كه از نظريات تفسيرى محمد عبده بسيار در تفسير خود بهره جسته است.
+
نقد اساسى بر مراغى، نقدى مبنایى است که اغلب در مباحث اعتقادى جلوه مى‌کند، از آنجایى که ایشان [[شافعی|شافعى]] [[اشاعره|اشعرى]] است، دیدگاه اعتقادى وى تفاوت اساسى با متفکران [[معتزله|معتزلى]] و على الخصوص شیعه [[امامیه|امامى]] دارد، بنابر این در مباحث [[علم کلام|کلامى]] و [[فقه|فقهى]] قرآن مبانى ایشان از دیدگاه شیعه قابل قبول نمى‌باشد و در تفاسیر علماى شیعه و کتب مفصل کلامى و فقهى، مورد بحث واقع شده است. از جمله مسئله اعتقاد شیعه به وجود [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام عصر]] علیه السلام، ظهور ایشان و احیاى دوباره [[اسلام]] است که مراغى با اعلام کلى ضعف روایات مربوطه و نقل کلام [[ابن خلدون]]، آن را حمل بر [[تعصب|عصبیت]] قومى نموده و به تمسخر مى‌کشاند. اینگونه برخوردهاى تعصبى از ایشان که ادعاى اصلاح فکرى و آزادگى در عقیده را دارد، به دور است.  
 
 
روش كلى وى بدين ترتيب است كه ابتداى هر سوره، اطلاعات لازم مربوط به آن، شامل اسم سوره، عدد آيات، محل نزول، ترتيب نزول و مناسبت آن با سوره و آيات قبل را بيان مى‌دارد، در انتهاى سوره نيز مقاصد آن را در چند بند متعرض مى‌شود. سپس آيات را دسته بندى كرده، به تفسير آنها مى‌پردازد.
 
 
 
مطالب خود را در سه عنوان« شرح المفردات»،« المعنى الجملى» و« الايضاح»، عنوان مى‌كند، در شرح مفردات به تفسير كلماتى كه تا حدودى معناى صريح و آشكارى ندارند پرداخته، به توضيح معنايى آنها با ذكر وجوه و نظائر و اضداد با استفاده از آيات ديگر، همت مى‌گمارد. در عنوان« المعنى الجملى» به معناى تركيبى كلمات كه آيه و مقاطع آن را تشكيل مى‌دهد به طور اجمال مى‌پردازد، تناسب آيات با همديگر را متعرض شده، در صورت وجود اسباب نزول آيه، آن را در همين عنوان ذكر كرده، گاهى به نقد آن مى‌پردازد. مانند آيات 9- 7 سوره انعام جزء هفت صفحه 78.
 
 
 
در نهايت عنوان« الايضاح»، تفسير مفصل و تحليلى آيات مطرح شده را در بر مى‌گيرد، در اين بخش نيز براى توضيح آيات از آيات ديگر، مأثورات و اقوال مفسرين بهره برده، تناسب بين آيات را بيشتر تشريح مى‌كند و خلاصه‌اى از هر مقطع مطرح شده در اين بخش را ارائه مى‌دهد.
 
 
 
سعى دارد رواياتى كه مورد قبول نبوده و يا با قضاياى دينى تنافى داشته باشند را، نقل ننمايد و از بحثهايى كه مفسرين پيشين به تناسب عصر خود مطرح كرده بودند، دورى مى‌گزيند. وى معتقد به تغيير نوع مباحث و اسلوب مطرح كردن آنها به تناسب عصر خود مى‌باشد. مسائل عقيدتى و كلامى را به تناسب آيات مطرح كرده و بيشتر به ديدگاه اشعرى تمايل دارد مانند بحث رؤيت خداوند در آيه 103 انعام جزء 7 ص 207 و آيه 22 سوره قيامت«الى ربها ناظرة»در جزء 29 10 صفحه 151- 152 مى‌نويسد: يعنى بدون حجاب به خداوند نظر مى‌افكنند همان گونه كه در شب چهاردهم ماه، به ماه مى‌نگرند.
 
 
 
در مسائل فقهى نيز احكام فقهى متعلق به آيه را در حدّ نقل روايات و فتاواى مذاهب چهارگانه و استدلال جزئى بدون بيان تفصيلى احكام و ادله آن، با قصد توضيح و تفسير آيه، مطرح مى‌نمايد. سعى دارد اسرار و حكمت‌هاى احتمالى احكام را نيز از جهت اجتماعى و علمى، متعرض گردد.
 
همانطور كه اشاره شد، از روايات اسرائيلى شديدا پرهيز داشته به كرّات مسلمين را از پرداختن به آنها بر حذر داشته است.
 
 
 
نسبت به تفسير علمى، از جهتى از تفصيل در آن پرهيز مى‌نمايد و معتقد است، پرداختن به آن انسان را از مقاصد عالى قرآنى دور مى‌نمايد. امّا از جهتى ديگر تفكر در آياتى را كه متضمن اسرار خلقت و ظواهر طبيعت مى‌باشد به سبب تقويت و ازدياد ايمان مؤمنين و اينكه بيان وجوهى از اعجاز قرآن است، ترغيب مى‌نمايد و حقايق علمى را كه معتقد است سيزده قرن بعد انسانها بدان دست يافته‌اند، مطرح كرده است. مانند آيات 7- 5 سوره طارق«فلينظر الانسان ممّ خلق...»جزء 30 صفحه 112.
 
 
 
==نقد مراغى==
 
 
 
نقد اساسى بر مراغى، نقدى مبنايى است كه اغلب در مباحث اعتقادى جلوه مى‌كند، از آنجايى كه ايشان شافعى اشعرى است، ديدگاه اعتقادى وى تفاوت اساسى با متفكران معتزلى و على الخصوص شيعه امامى دارد، بنابر اين در مباحث كلامى و فقهى قرآن مبانى ايشان از ديدگاه شيعه قابل قبول نمى‌باشد و در تفاسير علماى شيعه و كتب مفصل كلامى و فقهى، مورد بحث واقع شده است. از جمله مسئله اعتقاد شيعه به وجود امام عصر« عج»، ظهور ايشان و احياى دوباره اسلام است كه مراغى با اعلام كلى ضعف روايات مربوطه و نقل كلام ابن خلدون، آن را حمل بر عصبيت قومى نموده به تمسخر مى‌كشاند. اينگونه برخوردهاى تعصبى از ايشان كه ادعاى اصلاح فكرى و آزادگى در عقيده را دارد، بدور است. ذيل آيه 187 سوره اعراف جزء 9 صفحه 133 در بحث اشراط الساعة.
 
  
 
==نسخه شناسى==
 
==نسخه شناسى==
  
تفسير مراغى كه تأليف آن از سال 1361 تا 1365 هجرى قمرى انجام گرفت از همان اوان چاپ و منتشر گرديد، از جمله چاپهاى آن 1- چاپ اول و دوم در چاپخانه مصطفى بابى حلبى در سال 1369 ق / 1950 و 1953 م / 30 جزء در 10 مجلد. 2- افست همين چاپ در لبنان- بيروت دار احياء التراث العربى به سال 1985 م. 3- دار الفكر لبنان- بيروت بدون تاريخ. 4- نسخه حاضر نيز توسط دار احياء التراث العربى 30 جزء در 10 مجلد به قطع وزيرى مى‌باشد و بدون تاريخ انتشار يافته است. اين نسخه داراى مقدمه‌اى از مفسر و پاورقى‌هاى جزيى وى مى‌باشد.
+
تفسیر مراغى که تألیف آن از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ هجرى قمرى انجام گرفت، از همان اوان چاپ و منتشر گردید، از جمله: چاپ اول و دوم در چاپخانه مصطفى بابى حلبى در سال ۱۳۶۹ ق. ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد. همچنین نسخه حاضر نیز توسط دار احیاء التراث العربى ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد به قطع وزیرى مى‌باشد و بدون تاریخ انتشار یافته است. این نسخه داراى مقدمه‌اى از مفسر و پاورقى‌هاى جزیى وى مى‌باشد. انتهاى هر جزء فهرستى از مطالب و موضوعات آن، ارائه شده که راهنماى محققان مى‌باشد.
 
 
انتهاى هر جزء فهرستى از مطالب و موضوعات آن، ارائه شده كه راهنماى محققان مى‌باشد.
 
 
 
==منابع مقاله==
 
 
 
1- مقدمه تفسير مراغى و ساير مجلدات آن
 
 
 
2- تفسير و مفسرون آيت الله معرفت ج 2 صفحات 311 و 481 به بعد و 495
 
 
 
3- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى به كوشش بهاء الدين خرمشاهى ج 1 ص 755 و ج 2 ص 2025
 
 
 
4- المفسرون حياتهم و منهجهم سيد محمد على ايازى صفحه 357
 
 
 
5- تفسير و تفاسير جديد بهاء الدين خرمشاهى صفحه 20
 
  
==منبع==
+
==منابع ==
  
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی
+
* تفسیر و مفسرون، آیت الله معرفت، ج ۲ ص ۳۱۱ و ۴۸۱ به بعد و ۴۹۵.
 +
* دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، به کوشش بهاء الدین خرمشاهى، ج ۱ ص ۷۵۵ و ج ۲ ص ۲۰۲۵.
 +
* المفسرون حیاتهم و منهجهم، سید محمدعلى ایازى، ص ۳۵۷.
 +
* تفسیر و تفاسیر جدید بهاء الدین خرمشاهى، ص ۲۰.
  
{{تفسیر قرآن}}
 
 
[[رده: تفاسیر ]]
 
[[رده: تفاسیر ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۳۹

تفسير المراغى.jpg
نویسنده احمد بن مصطفی مراغی
موضوع تفسیر اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد ۳۰

«تفسیر المراغی» تألیف احمد بن مصطفى مراغى، از جامع‌ترین تفاسیر معاصر اهل سنت و شامل همه آیه‌ها و سوره‌هاى قرآن است. اسلوب و طریقه نقل مطالب و نظم مباحث آن متناسب با نیاز زمان مى‌باشد و مى‌توان آن را تفسیرى اجتهادى، تحلیلى، تربیتى، اجتماعى و علمى نامید که در صدد تقریب بین مذاهب اسلامى نیز بوده است.

انگیزه تألیف

مفسر در مقدّمه خود قبل از آغاز تفسیر سوره حمد در بیان انگیزه خود مى‌آورد که بسیارى از اوقات از خود سؤال مى‌نمودم بهترین تفسیرى که به راحتى و در مدتى اندک مطالب مفید و اصلى را به خواننده ارائه دهد کدام است؟ با وجود مطالعه بسیارى از تفاسیر و اعتقاد به اینکه هر کدام داراى مطالب مفید و علمى فراوانى است، امّا پاسخى براى سؤال خود نیافتم، به همین جهت به خود جرأت داده براى رفع نیاز مخاطبان هم عصر خود، تفسیرى هم سطح آنان و پاسخ گوى مسائل فکرى آنها تألیف نمایم.

شیوه ادبى اجتماعى در تفسیر

حرکت و همگام بودن تفاسیر با زمان موجب شد تا متناسب با تنوع دگرگونیها، تفسیر نیز متنوع و گوناگون گردد، از جمله شیوه ادبى - اجتماعى، که متأثر از ادبیات معاصر و با توجه به نیازهاى اجتماعى روز صورت گرفت. از آنجایى که شیوه ادبى - اجتماعى آمیخته با تحلیل اجتهادى و عقلى و غالبا با رویکرد تربیتى، رایج‌ترین شیوه تفسیرى عصر حاضر بوده و تفسیر مورد بحث از آن جمله است، توضیح مختصرى درباره آن داده می شود.

امتیاز این شیوه تفسیرى در دوران معاصر، در آن است که رنگى نو به خود گرفته، با چهره فرهنگ و ادب معاصر و با پرداختن به مسائل جامعه درخشیده است و هرگز تقلید گونه به مسائل ظاهرى و خسته کننده که موجب دورى مردم از قرآن مى‌شود نپرداخته است. این نوع تفسیر، پدیده‌اى نو ظهور است که نخست به اظهار دقایق تعابیر قرآنى و سپس بیان آنها با اسلوبى زیبا و ادبى و تطبیق آنها با هستى و حیات و سنن اجتماعى موجود در جامعه پرداخته است. این نهضت ادبى- اجتماعى با تلاش و کوشش فراوانى در راه تفسیر قرآن و تقریب آن بر فهم همگان و انطباق آن با واقعیات موجود آغاز شد.

ویژگى این شیوه، این است که در آن به دور از هر گونه تعصبات افراطى به قرآن نگریسته مى‌شود و سعى بر آن است که مفاهیم قرآن، آن گونه که هست بر مردم عرضه شود، بدین جهت از هر گونه تکلّف و ضعف مفرط عارى و به رسا بودن و رساندن پیامهاى قرآنى- بدون آلایش- آراسته است. از آن گذشته، از دخالت دادن اسرائیلیات و روایات جعلى و ساختگى در فهم قرآن و تبیین آن پرهیز کرده است.

از جمله آثار فریفته نشدن این مکتب تفسیرى به روایات اسرائیلى و احادیث جعلى این است که به محدوده ابهامات قرآن وارد نمى‌شود، ابهاماتى از قبیل حروف مقطعه و برخى الفاظ مبهم قرآن. همچنین به امور غیبى که جز از طریق احادیث صحیح قابل شناخت نیستند وارد نمى‌شوند، بلکه ایمان به آنها را - از آن جهت که در قرآن به آنها تصریح شده- به طور اجمال واجب مى‌دانند و از وارد شدن به جزئیات مسائلى مانند زندگى برزخى، بهشت، جهنم، حور، قصور، غلمان و نظائر آن خوددارى مى‌کنند و مانع نفوذ خرافات و مطالب غیر واقعى و جعلى به محدوده آنها مى‌گردد، زیرا هدف بیان قرآنى به باز شدن این مبهمات بستگى ندارد.

این مکتب تفسیرى، تفسیر را از اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و کلام -که به تدریج وارد محدوده تفسیر شده بود- دور ساخت، چنانکه این مفسران تنها به قدر نیاز و هنگام ضرورت از این اصطلاحات استفاده کرده‌اند. از جنبه ایجابى نیز این مکتب، سبکى ادبى- اجتماعى در تفسیر بوجود آورد و گوشه‌هایى از بلاغت قرآنى و اعجاز بیانى آن را ظاهر ساخت و معانى و جوانب مختلف مفاهیم آنها را مشخص کرد و سنتهاى حاکم بر جهان هستى و جامعه را که در قرآن بدان اشاره شده، آشکار گردانید و بویژه به مشکلات جامعه اسلامى و جامعه بشرى و طرح ارشادات و راهنمایى‌هاى قرآن- که در بردارنده سعادت دنیا و آخرت بشر است- پرداخت.

علاوه بر آن، بین قرآن و نظریات صحیح و ثابت علمى مطابقت و هماهنگى برقرار نمود و براى مردم روشن ساخت که قرآن کتاب جاوید الهى است و مى‌تواند همگام با تحولات زمان پیش رود تا اینکه خداوند زمین را به بندگان صالح خود وا گذارد.

همچنین به شبهاتى که بر قرآن وارد شده بود پاسخ گفت و شکوک و توهماتى را که در مورد قرآن ایجاد شده بود با استدلالى قوى پاسخ گفت. همه اینها با اسلوبى زیبا و جذاب انجام گرفت بگونه‌اى که خواننده را به خواندن قرآن و اندیشیدن در معانى و اسرار آن برانگیخت. این مکتب در برابر تفسیر درى گشود که از زمانهایى دور بسته بود، بدین معنا که به عقل انسان آزادى و اختیار گسترده بخشید تا در پهنه‌اى وسیع که خداوند به او داده است به تدبر و اندیشه بپردازد.

نخستین پیشواى این مکتب (در عصر حاضر)، استاد محمد عبده است که اساس این بنیان عظیم را پى افکند و باب اجتهاد در تفسیر را پس از چند قرن گشود. بعد از او هم شاگردان بزرگش، مانند رشید رضا، شیخ محمد قاسمى، شیخ احمد مصطفى مراغى و پس از آنان علماى دیگرى مانند، سید قطب، شیخ محمد جواد مغنیه، شیخ محمد صادقى، سید محمد حسین فضل الله، سید محمد شیرازى، شیخ سعید حوى، محمد طاهر ابن عاشور، سید محمد تقى مدرسى، استاد ناصر مکارم شیرازى و دیگران بر همین منوال حرکت کردند، اما کسى که بر همه آنان برترى دارد و در این راه گوى سبقت را از همگان ربوده است، علامه و فیلسوف بزرگوار مرحوم سید محمد حسین طباطبائى است.

روش تفسیر مراغی

احمد مصطفى مراغى ابتدا در مقدمه تفسیر خود مطالبى را مطرح نموده است از قبیل: ۱- عنایت مسلمانان به تفسیر قرآن، ۲- طبقات مفسران از عصر صحابه و تابعین تا زمانهاى بعد. ۳- شیوه نگارش قرآن، ۴- آراء علماء در التزام به رسم عثمانى در نگارش قرآن ۵- شیوه تفسیرى خود، ۶- مصادر تفسیر مراغى در لغت و ادب و تاریخ و علوم قرآنى.

چنانکه بیان شد، روش کلى مراغی را باید ادبى - اجتماعى، با رویکردى تربیتى و تحلیلى دانست. وى از مباحث نحوى، اعراب، اختلاف قرائات و مباحث زبانى جز شرح برخى مفردات، چیزى در تفسیر خود نیاورده و از احادیث موضوع، ضعیف و اسرائیلیات جدا پرهیز کرده است، اگر چه در بسیارى مواقع به احادیث پیامبر اکرم (ص)، اشعار عرب و اقوال اهل لغت استناد کرده است.

روش کلى مفسر بدین ترتیب است که ابتداى هر سوره، اطلاعات لازم مربوط به آن، شامل اسم سوره، عدد آیات، محل نزول، ترتیب نزول و مناسبت آن با سوره و آیات قبل را بیان مى‌دارد، در انتهاى سوره نیز مقاصد آن را در چند بند متعرض مى‌شود. سپس آیات را دسته بندى کرده، به تفسیر آنها مى‌پردازد.

مراغی مطالب خود را در سه عنوان «شرح المفردات»، «المعنى الجملى» و «الایضاح»، عنوان مى‌کند. در شرح مفردات به تفسیر کلماتى که تا حدودى معناى صریح و آشکارى ندارند پرداخته، به توضیح معنایى آنها با ذکر وجوه و نظائر و اضداد با استفاده از آیات دیگر، همت مى‌گمارد.

در عنوان «المعنى الجملى» به معناى ترکیبى کلمات که آیه و مقاطع آن را تشکیل مى‌دهد به طور اجمال مى‌پردازد، تناسب آیات با همدیگر را متعرض شده، در صورت وجود اسباب نزول آیه، آن را در همین عنوان ذکر کرده، گاهى به نقد آن مى‌پردازد. مانند آیات ۹-۷ سوره انعام.

در نهایت عنوان «الایضاح»، تفسیر مفصل و تحلیلى آیات مطرح شده را در بر مى‌گیرد، در این بخش نیز براى توضیح آیات از آیات دیگر، مأثورات و اقوال مفسرین بهره برده، تناسب بین آیات را بیشتر تشریح مى‌کند و خلاصه‌اى از هر مقطع مطرح شده در این بخش را ارائه مى‌دهد.

مفسر سعى دارد روایاتى که مورد قبول نبوده و یا با قضایاى دینى تنافى داشته باشند را، نقل ننماید و از بحثهایى که مفسرین پیشین به تناسب عصر خود مطرح کرده بودند، دورى مى‌گزیند. وى معتقد به تغییر نوع مباحث و اسلوب مطرح کردن آنها به تناسب عصر خود مى‌باشد. مسائل عقیدتى و کلامى را به تناسب آیات مطرح کرده و بیشتر به دیدگاه اشعرى تمایل دارد، مانند بحث رؤیت خداوند در آیه ۱۰۳ انعام و آیه ۲۲ قیامت؛ که در مورد تعبیر «إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» مى‌نویسد: یعنى بدون حجاب به خداوند نظر مى‌افکنند همان گونه که در شب چهاردهم ماه، به ماه مى‌نگرند.

در مسائل فقهى نیز احکام فقهى متعلق به آیه را در حدّ نقل روایات و فتاواى مذاهب چهارگانه و استدلال جزئى بدون بیان تفصیلى احکام و ادله آن، با قصد توضیح و تفسیر آیه، مطرح مى‌نماید. سعى دارد اسرار و حکمت‌هاى احتمالى احکام را نیز از جهت اجتماعى و علمى، متعرض گردد. همانطور که اشاره شد، از روایات اسرائیلى شدیدا پرهیز داشته، به کرّات مسلمین را از پرداختن به آنها بر حذر داشته است.

نسبت به تفسیر علمى، از جهتى از تفصیل در آن پرهیز مى‌نماید و معتقد است، پرداختن به آن انسان را از مقاصد عالى قرآنى دور مى‌نماید. امّا از جهتى دیگر، تفکر در آیاتى را که متضمن اسرار خلقت و ظواهر طبیعت مى‌باشد به سبب تقویت و ازدیاد ایمان مؤمنین و اینکه بیان وجوهى از اعجاز قرآن است، ترغیب مى‌نماید و حقایق علمى را که معتقد است سیزده قرن بعد انسانها بدان دست یافته‌اند، مطرح کرده است. مانند آیات ۷- ۵ سوره طارق:«فَلْینْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ...».

منابع تفسیر مراغی

مراغى در تفسیر خود از منابع بسیارى که ۳۰ مورد آن را ذکر مى‌کند، استفاده کرده است، امّا تأکید بیشترى بر برخى منابع داشته که از آن جمله‌اند: ۱- تفسیر طبرى ۲- تفسیر کشاف ۳- تفسیر بیضاوى ۴- تفسیر غرائب القرآن نیشابورى ۵- تفسیر ابن کثیر ۶- تفسیر البحر المحیط ابو حیان ۷- تفسیر روح المعانى، ۸- تفسیر المنار رشید رضا. ۹- تفسیر محمد عبده، (استاد مراغى)، با تصریح به اینکه استفاده فراوانى از آن نموده است.

نقد تفسیر مراغى

نقد اساسى بر مراغى، نقدى مبنایى است که اغلب در مباحث اعتقادى جلوه مى‌کند، از آنجایى که ایشان شافعى اشعرى است، دیدگاه اعتقادى وى تفاوت اساسى با متفکران معتزلى و على الخصوص شیعه امامى دارد، بنابر این در مباحث کلامى و فقهى قرآن مبانى ایشان از دیدگاه شیعه قابل قبول نمى‌باشد و در تفاسیر علماى شیعه و کتب مفصل کلامى و فقهى، مورد بحث واقع شده است. از جمله مسئله اعتقاد شیعه به وجود امام عصر علیه السلام، ظهور ایشان و احیاى دوباره اسلام است که مراغى با اعلام کلى ضعف روایات مربوطه و نقل کلام ابن خلدون، آن را حمل بر عصبیت قومى نموده و به تمسخر مى‌کشاند. اینگونه برخوردهاى تعصبى از ایشان که ادعاى اصلاح فکرى و آزادگى در عقیده را دارد، به دور است.

نسخه شناسى

تفسیر مراغى که تألیف آن از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ هجرى قمرى انجام گرفت، از همان اوان چاپ و منتشر گردید، از جمله: چاپ اول و دوم در چاپخانه مصطفى بابى حلبى در سال ۱۳۶۹ ق. ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد. همچنین نسخه حاضر نیز توسط دار احیاء التراث العربى ۳۰ جزء در ۱۰ مجلد به قطع وزیرى مى‌باشد و بدون تاریخ انتشار یافته است. این نسخه داراى مقدمه‌اى از مفسر و پاورقى‌هاى جزیى وى مى‌باشد. انتهاى هر جزء فهرستى از مطالب و موضوعات آن، ارائه شده که راهنماى محققان مى‌باشد.

منابع

  • تفسیر و مفسرون، آیت الله معرفت، ج ۲ ص ۳۱۱ و ۴۸۱ به بعد و ۴۹۵.
  • دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، به کوشش بهاء الدین خرمشاهى، ج ۱ ص ۷۵۵ و ج ۲ ص ۲۰۲۵.
  • المفسرون حیاتهم و منهجهم، سید محمدعلى ایازى، ص ۳۵۷.
  • تفسیر و تفاسیر جدید بهاء الدین خرمشاهى، ص ۲۰.