شیخ مهدی امامی مازندرانی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | آيت الله حاج شيخ مهدى امامى اميرى ... | |
− | + | ==تحصيلات و اساتيد == | |
− | + | مهدى امامى اميرى در سال 1302 قمرى در امير كلاى بابل ديده به جهان گشود. او در سنين نوجوانى به [[حوزه علميه]] بابل راه يافت و به تحصيل علوم دينى پرداخت. | |
− | + | شیخ مهدی امامی امیری پس از ورود به مدرسه آستانه بابل و اقامت در آن، علوم مقدماتى و سطوح عالى را از محضر اساتيد گرانقدر فراگرفت، برخى از استادان او عبارتند از: | |
− | * 1- آيت الله شيخ علىاصغر مجتهد مازندرانى (1245-1330 ق)؛ او از فقهاى بزرگ و از شاگردان ميرزا حبيب الله | + | *1- آيت الله شيخ علىاصغر مجتهد مازندرانى (1245-1330 ق)؛ او از فقهاى بزرگ مازندران و از شاگردان [[میرزا حبیب الله رشتی|ميرزا حبيب الله رشتى]] و [[آخوند خراسانی|آخوند خراسانى]] بود. |
− | * 2- شيخ اسماعيل بن حداد، متوفى 1327 قمرى، وى از بزرگان و شاگردان مرحوم سعيد العلماء | + | *2- شيخ اسماعيل بن حداد، متوفى 1327 قمرى، وى از بزرگان و شاگردان مرحوم [[محمدسعید بارفروشی مازندرانی|سعيد العلماء]] بود. |
− | * 3- آيت الله شيخ محمدحسين شريعتمدار (1240-1320 ق)؛ از علماء بزرگ بابل بود و در نقباءالبشر<ref>ج 1، ص 297.</ref> از وى تمجيد شده است. | + | *3- آيت الله شيخ محمدحسين شريعتمدار (1240-1320 ق)؛ از علماء بزرگ بابل بود و در [[نقباء البشر (کتاب)|نقباءالبشر]]<ref>ج 1، ص 297.</ref> از وى تمجيد شده است. |
− | * 4- آيت الله سيد احمد استاد (1280-1365 ق)؛ | + | *4- آيت الله سيد احمد استاد (1280-1365 ق)؛ از علماى بانفوذ بابل بود. |
− | + | حاج شيخ مهدى امامى با آن كه از اين اساتيد استفاده فراوان برد، اما روح بلندش همچنان از عطش علم در التهاب بود و در پى چشمه هاى ديگر مى گشت، لذا راهى [[تهران]] شد و از محفل علمى استادان مختلف بهره هاى وافرى در سطوح عالى و دروس استدلالى برد و در زمره زبده ترين شاگردان آن بزرگواران درآمد. استادان والا گهر او در تهران عبارتند از: | |
− | * 1- شهيد | + | *1- شهيد [[شیخ فضل الله نوری|شيخ فضل الله نورى]]. |
− | * 2- آقا سيد على اكبر لاهيجانى. | + | *2- آقا سيد على اكبر لاهيجانى. |
− | * 3- آخوند ملا محمد؛ صاحب حواشى بر شرح شمسية.<ref> رازى، محمد، آثار الحجة، ج 2، ص 77.</ref> | + | *3- آخوند ملا محمد؛ صاحب حواشى بر شرح شمسية.<ref> رازى، محمد، آثار الحجة، ج 2، ص 77.</ref> |
− | معظّم له پس از چند سال اقامت در تهران، عازم عتبات عاليات گشته و در [[نجف]] اشرف از خرمن پرفيض بزرگان فقاهت استفاده كرد و از اساتيد بزرگ، به اخذ اجازه اجتهاد مفتخر گشت. اساتيد وى در عراق عبارتند از: | + | معظّم له پس از چند سال اقامت در تهران، عازم [[عتبات عالیات|عتبات عاليات]] گشته و در [[نجف]] اشرف از خرمن پرفيض بزرگان فقاهت استفاده كرد و از اساتيد بزرگ، به اخذ اجازه [[اجتهاد]] مفتخر گشت. اساتيد وى در [[عراق]] عبارتند از: |
− | * 1- | + | *1- آيت الله [[شیخ عبدالله مازندرانی|شيخ عبدالله مازندرانى]] (1256-1330 ق)؛ از رهبران [[مشروطیت|مشروطه]] كه در كتاب هاى [[علم رجال|رجال]] از ايشان به عنوان «علامه محقق، فقيه اصولى و يكى از اعاظم و اكابر علماء اماميه» ياد شده است. |
− | * 2- آخوند خراسانى (1255-1329 ق)؛ صاحب كفايه. | + | *2- [[آخوند خراسانی|آخوند خراسانى]] (1255-1329 ق)؛ صاحب [[کفایة الاصول (کتاب)|كفايه]]. |
− | * 3- | + | *3- [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سيد محمدكاظم يزدى]]، صاحب [[عروة الوثقى (کتاب)|عروه]]. |
− | * 4- شيخ الشريعه اصفهانى.<ref> همان، مدرك.</ref> | + | *4- [[شیخ الشریعه اصفهانی|ملا فتح الله شيخ الشريعه اصفهانى]].<ref> همان، مدرك.</ref> |
− | مدت اقامت ايشان در حوزه | + | مدت اقامت ايشان در [[حوزه علميه|حوزه علمیه]] نجف اشرف از پربارترين دوران زندگى اين عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصيت علمى و معنوى وى در اين دوره شكل گرفت، روح تشنه اش سيراب گرديد و به قله رفيع [[اجتهاد]] دست يافته، و با كوله بارى از [[علم]] و معنويت راهى بابل گشت. |
− | == | + | ==فعالیتهای علمی و اجتماعی== |
+ | شيخ مهدى امامی امیری در اميركلای بابل ساكن شد و به ارشاد مردم و ترويج [[شریعت|شريعت]] مقدس نبوى پرداخت. او با هوشيارى و تحمل سختى هاى مردم منطقه را در امور دينى و اجتماعى رهبرى مى كرد، به اين ترتيب قلوب زيادى به سوى او جذب شدند و او توانست ضمن پرداختن به امور علمى و اشتغال به تدريس، سرآمد رجال علمى منطقه گردد. | ||
− | + | از آن استوانه [[فقه]] و فضيلت، آثار ارزشمندى نزد بازماندگان وى باقى مانده است. تا آن جا كه نگارنده اطلاع دارد هنوز تأليفات گرانسنگ آن فقيه فرزانه به چاپ نرسيده و آن همه ميراث ذى قيمت فرهنگى به جامعه علمى عرضه نگشته است، غير از رساله عمليه معظم له كه در زمان حيات ايشان براى عمل مقلدين به چاپ رسيد. | |
− | + | شيخ مهدى پس از چند سال اقامت در وطن، يك بار ديگر در سال 1348 قمرى، عازم شهر مقدس [[قم]] گرديد و به بهره گيرى از ذخاير سرشار علمى خود، به تدريس دروس عالى در [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] و همچنين [[تفسير قرآن]] و [[فلسفه]] و علوم معقول پرداخت.<ref> همان، مدرك.</ref> | |
− | حضرت آيت الله محفوظى از علماى معاصر قم براى نگارنده نقل فرمود: «چند | + | مدت چندانى از اقامت آن مجتهد عالى مقدار در قم نگذشت، كه به خاطر جذابيت بيان و بهره مندى از قدرت ممتاز علمى، مورد توجه علماء، فضلا و طلاب قرار گرفته و شاگردان فراوانى در محفل علمى او گرد آمدند. شيخ در قم از مدرسين عظام [[حوزه علميه قم]] به حساب مى آمد، چنان چه در [[نجف]] اشرف نيز بر كرسى تدريس مى درخشيد و شاگردان ورزيده اى از محضرش بهره مند گشتند. |
+ | |||
+ | حضرت آيت الله محفوظى از علماى معاصر قم براى نگارنده نقل فرمود: «چند جلسه اى از دروس ايشان را درك كردم، واقعاً جامعيت داشتند و مخصوصاً در تراجم و [[علم رجال|رجال]] خيلى مهارت داشت، درس [[تفسیر قرآن|تفسير]] و [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]] ايشان، آميزه اى از [[قرآن]] و [[حديث]] و [[رجال]] و [[فلسفه]] و حتى [[روضه خوانی|روضه]] بود. معظم له ارادت شديدى به [[شیخ فضل الله نوری|شيخ فضل الله نوری]] داشت و معمولا از ايشان يادآورى مى كرد». | ||
صفت برجسته آن استاد فرزانه، جديت و خستگى ناپذيرى وى در امر تدريس و همت بلندشان در راه تربيت شاگردانى وارسته و ممتاز بوده است. بطورى كه طبق نقل بعضى از تلاميذ معظم له كه در [[حكمت]] و علوم معقول افتخار شاگرديشان را داشتند، وى از صبح تا ظهر در مسجد سلماسى بر كرسى تدريس تكيه زده و شاگردان را از مباحث مختلف بهره مند مى ساختند. به هر حال مقام بلند علمى و معنوى آن رادمرد، مورد قبول و عنايت همه علماء و مجتهدين بود. | صفت برجسته آن استاد فرزانه، جديت و خستگى ناپذيرى وى در امر تدريس و همت بلندشان در راه تربيت شاگردانى وارسته و ممتاز بوده است. بطورى كه طبق نقل بعضى از تلاميذ معظم له كه در [[حكمت]] و علوم معقول افتخار شاگرديشان را داشتند، وى از صبح تا ظهر در مسجد سلماسى بر كرسى تدريس تكيه زده و شاگردان را از مباحث مختلف بهره مند مى ساختند. به هر حال مقام بلند علمى و معنوى آن رادمرد، مورد قبول و عنايت همه علماء و مجتهدين بود. | ||
− | مرحوم | + | مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن حسينى، متوفى 1376 ش؛ براى نگارنده حكايت كرد: «پس از ارتحال مرجع عاليقدر آيت الله [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شيخ عبدالكريم حائرى]]، آن بزرگوار به خاطر برخوردارى از امتيازات لازم، كانون توجه علماء اعلام براى احراز مقام [[مرجعیت|مرجعيت]] و زعامت حوزه علميه قم گرديد. اعاظم حوزه علميه چون مرحوم آيت الله [[سید صدرالدین صدر|سيد صدرالدين صدر]] و مرحوم آيت الله [[سید محمد حجت کوه کمره ای|حجت کوه کمری]] و ديگران از ايشان دعوت كردند تا زعامت حوزه را بر عهده بگيرند، ولى معظم له از قبول مسئوليت امتناع كرده و بر تكيه بر كرسى تدريس را ترجيح دادند و از همين راه دانشوران برجسته اى را تربيت نمودند». |
− | == | + | ==از منظر علما == |
− | مرحوم حاج شيخ مهدى با وجود امتناع از زعامت و مرجعيت عامه، به خاطر مقام و منزلت علمى و معنوى، همواره مورد احترام علماى طراز اول قم و مراجع عظام تقليد بود، چنان كه بين ايشان و آيت الله | + | مرحوم حاج شيخ مهدى امامی با وجود امتناع از زعامت و [[مرجعیت|مرجعيت]] عامه، به خاطر مقام و منزلت علمى و معنوى، همواره مورد احترام علماى طراز اول [[قم]] و مراجع عظام تقليد بود، چنان كه بين ايشان و [[آیت الله بروجردی|آيت الله بروجردى]] صميميت فراوانى وجود داشت. |
− | مرحوم | + | مرحوم آيت الله [[میرزا هاشم آملی|ميرزا هاشم آملى]] نيز مى فرمود: «آيت الله بروجردى كه از درس تا منزل و از منزل تا حرم مطهر با درشكه رفت و آمد مى كرد، هر وقت از چندين مترى آقا شيخ مهدى اميرى را مى ديد، از درشكه پياده شده و از جلوى ايشان سواره رد نمى شد، آن ها با هم دوست صميمى و وصى يكديگر بودند...». |
− | + | نمونه ديگر از ارادت علماء قم، مخصوصاً حضرت [[امام خمينى]] قدس سره به ايشان داستانى است كه يكى از روحانيون بزرگوار براى راقم اين سطور نقل كرد: «زمانى مرحوم حاج شيخ مهدى از سفر [[مشهد]] مقدس برگشته بود، علماء زيادى به ديدار ايشان آمده بودند. در منزل ساده شيخ مهدى، از خادم و كارگر خبرى نبود، كسى هم نبود كه از علماء پذيرايى كند. مرحوم امام خمينى كه در آن زمان شهرت فراوانى نيز پيدا كرده بود و در جمع علماء ديدار كننده حضور داشت، وقتى وضع را چنين ديد، شخصا بلند شده و به آشپزخانه رفت و چاى آماده كرد و از علماء حاضر پذيرايى كرد». اين امر از طرفى گوياى بزرگوارى و تواضع حضرت امام خمينى قدس سره و از طرف ديگر بيانگر مقام والاى مرحوم حاج شيخ مهدى و ارادت علماء قم به ايشان است. | |
− | + | ==ويژگيهای اخلاقی== | |
− | |||
− | == | ||
− | |||
− | |||
'''<I>صراحت و قاطعيت:</I>''' | '''<I>صراحت و قاطعيت:</I>''' | ||
− | در بيان حقايق ابائى نداشت و علماء و مردم كهنسال منطقه خاطره هاى فراوانى از اين ويژگى شيخ مهدى به ياد دارند. دوران زندگى ايشان مصادف با حكومت رضاخان | + | شيخ مهدى امیری در بيان حقايق ابائى نداشت و علماء و مردم كهنسال منطقه خاطره هاى فراوانى از اين ويژگى شيخ مهدى به ياد دارند. دوران زندگى ايشان مصادف با حكومت رضاخان و رواج فساد و بىبندوبارى بود. در اين ميان مرحوم حاج شيخ مهدى نيز مانند برخی علما ساكت ننشست. در سخنراني ها، با قاطعيت و صراحت لهجه، اقدامات رضاخان از جمله، بى حجابى و طرح متحدالشكل كردن لباس را محكوم و در منابر علنا از گناهان رايجى چون، [[ربا خواری|رباخوارى]] و ريش تراشى به شدت انتقاد مى كرد. |
− | در اين | + | ایشان در نتيجه مبارزه با رضاشاه، به كاشان تبعيد شد. ماجرا از اين قرار بود كه؛ پس از ماجراى ننگين كشف حجاب و ساير اقدامات رژيم طاغوتى، مرحوم آيت الله [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شيخ عبدالكريم حائرى]]، پيامى اعتراض آميز خطاب به شاه نوشتند، و مراتب انزجار خود را از اين اقدامات ضد [[دین|دين]] اعلام داشت. رضاخان با بى ادبى تمام پاسخ داد: «حجت الاسلام حاج شيخ عبدالكريم؛ اين حرف از اراجف است و كسانى كه شما را محرك بوده اند، تعقيبشان مى كنيم». |
− | + | مرحوم [[آیت الله محمد علی اراکی|آيت الله اراكى]] در خاطرات خود، ضمن بيان اين مطلب مى فرمايد: «نتيجه آن (نامه شيخ عبدالكريم حائرى) اين بود كه؛ رضاخان گفته بود: اين حرف اراجف است، محركين شما تعقيب خواهند شد، عده اى از جمله شيخ مهدى مازندرانى را كه در قم ساكن بود و از بزرگان و اساتيد محسوب مى شد و آدم موقرى بود و از خصيصين مرحوم شيخ فضل الله نورى بوده است، به كاشان تبعيد شد...».<ref>همان، ص 334.</ref> | |
− | + | '''<I>خطابه و سخنورى:</I>''' | |
− | + | از ديگر ويژگي هاى معظم له جذابيت كلام و اقتدار و توانمندى در سخنرانى بود. سخنان وى در اعماق جان مستمع نفوذ مى كرد و افراد را به شدت منقلب مى كرد. علت اين نفوذ كلام، طهارت نفس و قداست روح بود، چرا كه وى مجسمه [[تقوا]] و [[صداقت]] و پاكى و پاى بندى به فضايل انسانى بود و در [[تهذيب نفس]] و سير در ميادين عشق و معرفت بى نظير و الگوى بزرگى براى سالكان و پويندگان طريق هدايت محسوب مى گشت. | |
− | + | به خاطر عظمت معنوى، سخنانى كه از اعماق جانش تراوش كرده و از انفاس قدسى و مسيحايى اش بيرون مى آمد، تا اعماق جان شنوندگان نفوذ مى كرد. البته قبول مسئوليت سخنرانى و منبر براى عامه مردم با وجود آن مقام شامخ علمى و شهرت عظيم، خود حاكى از روح [[تواضع|متواضع]] و فروتنى آن بزرگوار و قبول رنج و مشقت فراوان، براى ترويج شريعت و تهذيب نفوس مردم بود. شيخ موعظه مردم را به عنوان دستور و وظيفه شرعى تلقى مى كرد و به آن اهميت زياد مى داد. | |
− | + | قدرت خطابه ايشان كه باصفاى درون همراه بود زبانزد خاص و عام بود. شيفتگان معارف دين براى درك حضور ايشان و استفاده از بيانات شيوا و جذاب وى، از روستاهاى دور و نزديك، خود را به مسجد جامع «امير كلا» مى رساندند تا از انفاس قدسى ايشان بهره مند گردند. آرى، نفس قدسى آن مرد خدا در تبليغ و ترويج شعائر دين و ايجاد روحيه دينى و مذهبى در آن منطقه نقش بسزايى داشته است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | شيفتگان معارف دين براى درك حضور ايشان و استفاده از بيانات شيوا و جذاب وى، از روستاهاى دور و نزديك، خود را به مسجد جامع «امير كلا» مى رساندند تا از انفاس قدسى ايشان بهره مند گردند. آرى، نفس قدسى آن مرد خدا در تبليغ و ترويج شعائر دين و ايجاد روحيه دينى و مذهبى در آن منطقه نقش بسزايى داشته | ||
'''<I>زهد و اقامه سنتها:</I>''' | '''<I>زهد و اقامه سنتها:</I>''' | ||
− | بارزترين ويژگى مرحوم حاج شيخ مهدى امامى زهد | + | بارزترين ويژگى مرحوم حاج شيخ مهدى امامى [[زهد]] ایشان بود و از مناعت طبع بالايى برخوردار بود. با آن كه در موقعيتى بود كه مى توانست از زندگى خوبى بهره مند باشد، ولى هرگز زندگى خود را به مظاهر مادى نياراست. او همواره فقيرانه مى زيست و در تنگى معيشت بسر مى برد، آن چنان كه هميشه زهدش بين علماء و بزرگان مشهور بود. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | او به سنت هاى اسلامى، [[دعا|ادعيه]]، [[ذکر (اصطلاح اخلاق و عرفان)|اذكار]] و [[توسل به اهل بیت علیهم السلام|توسلات]] به محضر اقدس خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و برپايى و شركت در مجالس سوگوارى [[اهل بيت]] علیهم السلام سخت پاى بند بود و ديگران را نيز به اين امور سفارش مى فرمود. در ايام مخصوص عزادارى، در بيت شريف خويش محافلى برگزار كرده و به سوگ مى نشست. يكى از نزديكان موثق ایشان مى گويد: هر وقت معظم له در ماه مبارك [[رمضان]] براى امور تبلبغى وارد بابل مى شد، مقيد بود كه به منزل بستگان نزديك و حتى وابستگان دور و درجه دوم و سوم رفته و [[صله رحم]] كند و اين امر نيز از بزرگوارى و فروتنى آن شخصيت ممتاز عالم اسلام حكايت دارد. | |
− | |||
− | در | + | ==وفات == |
+ | مرحوم حاج شيخ مهدى امامى در اواخر عمر شريف خود، در يكى از بيمارستان هاى [[تهران]] بسترى شد و سرانجام پس از عمرى سرشار از همت و تلاش، در دهم [[جمادى الثانى]] سال 1378 قمرى، ديده از جهان فروبست. پيكر پاك ایشان به [[قم]] منتقل گردید و پس از اقمه [[نماز میت|نماز]] توسط [[آیت الله بروجردی|آيت الله بروجردى]]، در قبرستان شيخان قم به خاك سپرده شد. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
[[رده:علمای قرن چهاردهم]] | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | ستارگان حرم، جلد | + | |
+ | * ستارگان حرم، جلد 2، نویسنده: عبدالرحمن باقرزاده آملى. |
نسخهٔ ۹ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۲۵
آيت الله حاج شيخ مهدى امامى اميرى ...
محتویات
تحصيلات و اساتيد
مهدى امامى اميرى در سال 1302 قمرى در امير كلاى بابل ديده به جهان گشود. او در سنين نوجوانى به حوزه علميه بابل راه يافت و به تحصيل علوم دينى پرداخت.
شیخ مهدی امامی امیری پس از ورود به مدرسه آستانه بابل و اقامت در آن، علوم مقدماتى و سطوح عالى را از محضر اساتيد گرانقدر فراگرفت، برخى از استادان او عبارتند از:
- 1- آيت الله شيخ علىاصغر مجتهد مازندرانى (1245-1330 ق)؛ او از فقهاى بزرگ مازندران و از شاگردان ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند خراسانى بود.
- 2- شيخ اسماعيل بن حداد، متوفى 1327 قمرى، وى از بزرگان و شاگردان مرحوم سعيد العلماء بود.
- 3- آيت الله شيخ محمدحسين شريعتمدار (1240-1320 ق)؛ از علماء بزرگ بابل بود و در نقباءالبشر[۱] از وى تمجيد شده است.
- 4- آيت الله سيد احمد استاد (1280-1365 ق)؛ از علماى بانفوذ بابل بود.
حاج شيخ مهدى امامى با آن كه از اين اساتيد استفاده فراوان برد، اما روح بلندش همچنان از عطش علم در التهاب بود و در پى چشمه هاى ديگر مى گشت، لذا راهى تهران شد و از محفل علمى استادان مختلف بهره هاى وافرى در سطوح عالى و دروس استدلالى برد و در زمره زبده ترين شاگردان آن بزرگواران درآمد. استادان والا گهر او در تهران عبارتند از:
- 1- شهيد شيخ فضل الله نورى.
- 2- آقا سيد على اكبر لاهيجانى.
- 3- آخوند ملا محمد؛ صاحب حواشى بر شرح شمسية.[۲]
معظّم له پس از چند سال اقامت در تهران، عازم عتبات عاليات گشته و در نجف اشرف از خرمن پرفيض بزرگان فقاهت استفاده كرد و از اساتيد بزرگ، به اخذ اجازه اجتهاد مفتخر گشت. اساتيد وى در عراق عبارتند از:
- 1- آيت الله شيخ عبدالله مازندرانى (1256-1330 ق)؛ از رهبران مشروطه كه در كتاب هاى رجال از ايشان به عنوان «علامه محقق، فقيه اصولى و يكى از اعاظم و اكابر علماء اماميه» ياد شده است.
- 2- آخوند خراسانى (1255-1329 ق)؛ صاحب كفايه.
- 3- سيد محمدكاظم يزدى، صاحب عروه.
مدت اقامت ايشان در حوزه علمیه نجف اشرف از پربارترين دوران زندگى اين عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصيت علمى و معنوى وى در اين دوره شكل گرفت، روح تشنه اش سيراب گرديد و به قله رفيع اجتهاد دست يافته، و با كوله بارى از علم و معنويت راهى بابل گشت.
فعالیتهای علمی و اجتماعی
شيخ مهدى امامی امیری در اميركلای بابل ساكن شد و به ارشاد مردم و ترويج شريعت مقدس نبوى پرداخت. او با هوشيارى و تحمل سختى هاى مردم منطقه را در امور دينى و اجتماعى رهبرى مى كرد، به اين ترتيب قلوب زيادى به سوى او جذب شدند و او توانست ضمن پرداختن به امور علمى و اشتغال به تدريس، سرآمد رجال علمى منطقه گردد.
از آن استوانه فقه و فضيلت، آثار ارزشمندى نزد بازماندگان وى باقى مانده است. تا آن جا كه نگارنده اطلاع دارد هنوز تأليفات گرانسنگ آن فقيه فرزانه به چاپ نرسيده و آن همه ميراث ذى قيمت فرهنگى به جامعه علمى عرضه نگشته است، غير از رساله عمليه معظم له كه در زمان حيات ايشان براى عمل مقلدين به چاپ رسيد.
شيخ مهدى پس از چند سال اقامت در وطن، يك بار ديگر در سال 1348 قمرى، عازم شهر مقدس قم گرديد و به بهره گيرى از ذخاير سرشار علمى خود، به تدريس دروس عالى در فقه و اصول و همچنين تفسير قرآن و فلسفه و علوم معقول پرداخت.[۴]
مدت چندانى از اقامت آن مجتهد عالى مقدار در قم نگذشت، كه به خاطر جذابيت بيان و بهره مندى از قدرت ممتاز علمى، مورد توجه علماء، فضلا و طلاب قرار گرفته و شاگردان فراوانى در محفل علمى او گرد آمدند. شيخ در قم از مدرسين عظام حوزه علميه قم به حساب مى آمد، چنان چه در نجف اشرف نيز بر كرسى تدريس مى درخشيد و شاگردان ورزيده اى از محضرش بهره مند گشتند.
حضرت آيت الله محفوظى از علماى معاصر قم براى نگارنده نقل فرمود: «چند جلسه اى از دروس ايشان را درك كردم، واقعاً جامعيت داشتند و مخصوصاً در تراجم و رجال خيلى مهارت داشت، درس تفسير و اسفار ايشان، آميزه اى از قرآن و حديث و رجال و فلسفه و حتى روضه بود. معظم له ارادت شديدى به شيخ فضل الله نوری داشت و معمولا از ايشان يادآورى مى كرد».
صفت برجسته آن استاد فرزانه، جديت و خستگى ناپذيرى وى در امر تدريس و همت بلندشان در راه تربيت شاگردانى وارسته و ممتاز بوده است. بطورى كه طبق نقل بعضى از تلاميذ معظم له كه در حكمت و علوم معقول افتخار شاگرديشان را داشتند، وى از صبح تا ظهر در مسجد سلماسى بر كرسى تدريس تكيه زده و شاگردان را از مباحث مختلف بهره مند مى ساختند. به هر حال مقام بلند علمى و معنوى آن رادمرد، مورد قبول و عنايت همه علماء و مجتهدين بود.
مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن حسينى، متوفى 1376 ش؛ براى نگارنده حكايت كرد: «پس از ارتحال مرجع عاليقدر آيت الله شيخ عبدالكريم حائرى، آن بزرگوار به خاطر برخوردارى از امتيازات لازم، كانون توجه علماء اعلام براى احراز مقام مرجعيت و زعامت حوزه علميه قم گرديد. اعاظم حوزه علميه چون مرحوم آيت الله سيد صدرالدين صدر و مرحوم آيت الله حجت کوه کمری و ديگران از ايشان دعوت كردند تا زعامت حوزه را بر عهده بگيرند، ولى معظم له از قبول مسئوليت امتناع كرده و بر تكيه بر كرسى تدريس را ترجيح دادند و از همين راه دانشوران برجسته اى را تربيت نمودند».
از منظر علما
مرحوم حاج شيخ مهدى امامی با وجود امتناع از زعامت و مرجعيت عامه، به خاطر مقام و منزلت علمى و معنوى، همواره مورد احترام علماى طراز اول قم و مراجع عظام تقليد بود، چنان كه بين ايشان و آيت الله بروجردى صميميت فراوانى وجود داشت.
مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملى نيز مى فرمود: «آيت الله بروجردى كه از درس تا منزل و از منزل تا حرم مطهر با درشكه رفت و آمد مى كرد، هر وقت از چندين مترى آقا شيخ مهدى اميرى را مى ديد، از درشكه پياده شده و از جلوى ايشان سواره رد نمى شد، آن ها با هم دوست صميمى و وصى يكديگر بودند...».
نمونه ديگر از ارادت علماء قم، مخصوصاً حضرت امام خمينى قدس سره به ايشان داستانى است كه يكى از روحانيون بزرگوار براى راقم اين سطور نقل كرد: «زمانى مرحوم حاج شيخ مهدى از سفر مشهد مقدس برگشته بود، علماء زيادى به ديدار ايشان آمده بودند. در منزل ساده شيخ مهدى، از خادم و كارگر خبرى نبود، كسى هم نبود كه از علماء پذيرايى كند. مرحوم امام خمينى كه در آن زمان شهرت فراوانى نيز پيدا كرده بود و در جمع علماء ديدار كننده حضور داشت، وقتى وضع را چنين ديد، شخصا بلند شده و به آشپزخانه رفت و چاى آماده كرد و از علماء حاضر پذيرايى كرد». اين امر از طرفى گوياى بزرگوارى و تواضع حضرت امام خمينى قدس سره و از طرف ديگر بيانگر مقام والاى مرحوم حاج شيخ مهدى و ارادت علماء قم به ايشان است.
ويژگيهای اخلاقی
صراحت و قاطعيت:
شيخ مهدى امیری در بيان حقايق ابائى نداشت و علماء و مردم كهنسال منطقه خاطره هاى فراوانى از اين ويژگى شيخ مهدى به ياد دارند. دوران زندگى ايشان مصادف با حكومت رضاخان و رواج فساد و بىبندوبارى بود. در اين ميان مرحوم حاج شيخ مهدى نيز مانند برخی علما ساكت ننشست. در سخنراني ها، با قاطعيت و صراحت لهجه، اقدامات رضاخان از جمله، بى حجابى و طرح متحدالشكل كردن لباس را محكوم و در منابر علنا از گناهان رايجى چون، رباخوارى و ريش تراشى به شدت انتقاد مى كرد.
ایشان در نتيجه مبارزه با رضاشاه، به كاشان تبعيد شد. ماجرا از اين قرار بود كه؛ پس از ماجراى ننگين كشف حجاب و ساير اقدامات رژيم طاغوتى، مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حائرى، پيامى اعتراض آميز خطاب به شاه نوشتند، و مراتب انزجار خود را از اين اقدامات ضد دين اعلام داشت. رضاخان با بى ادبى تمام پاسخ داد: «حجت الاسلام حاج شيخ عبدالكريم؛ اين حرف از اراجف است و كسانى كه شما را محرك بوده اند، تعقيبشان مى كنيم».
مرحوم آيت الله اراكى در خاطرات خود، ضمن بيان اين مطلب مى فرمايد: «نتيجه آن (نامه شيخ عبدالكريم حائرى) اين بود كه؛ رضاخان گفته بود: اين حرف اراجف است، محركين شما تعقيب خواهند شد، عده اى از جمله شيخ مهدى مازندرانى را كه در قم ساكن بود و از بزرگان و اساتيد محسوب مى شد و آدم موقرى بود و از خصيصين مرحوم شيخ فضل الله نورى بوده است، به كاشان تبعيد شد...».[۵]
خطابه و سخنورى:
از ديگر ويژگي هاى معظم له جذابيت كلام و اقتدار و توانمندى در سخنرانى بود. سخنان وى در اعماق جان مستمع نفوذ مى كرد و افراد را به شدت منقلب مى كرد. علت اين نفوذ كلام، طهارت نفس و قداست روح بود، چرا كه وى مجسمه تقوا و صداقت و پاكى و پاى بندى به فضايل انسانى بود و در تهذيب نفس و سير در ميادين عشق و معرفت بى نظير و الگوى بزرگى براى سالكان و پويندگان طريق هدايت محسوب مى گشت.
به خاطر عظمت معنوى، سخنانى كه از اعماق جانش تراوش كرده و از انفاس قدسى و مسيحايى اش بيرون مى آمد، تا اعماق جان شنوندگان نفوذ مى كرد. البته قبول مسئوليت سخنرانى و منبر براى عامه مردم با وجود آن مقام شامخ علمى و شهرت عظيم، خود حاكى از روح متواضع و فروتنى آن بزرگوار و قبول رنج و مشقت فراوان، براى ترويج شريعت و تهذيب نفوس مردم بود. شيخ موعظه مردم را به عنوان دستور و وظيفه شرعى تلقى مى كرد و به آن اهميت زياد مى داد.
قدرت خطابه ايشان كه باصفاى درون همراه بود زبانزد خاص و عام بود. شيفتگان معارف دين براى درك حضور ايشان و استفاده از بيانات شيوا و جذاب وى، از روستاهاى دور و نزديك، خود را به مسجد جامع «امير كلا» مى رساندند تا از انفاس قدسى ايشان بهره مند گردند. آرى، نفس قدسى آن مرد خدا در تبليغ و ترويج شعائر دين و ايجاد روحيه دينى و مذهبى در آن منطقه نقش بسزايى داشته است.
زهد و اقامه سنتها:
بارزترين ويژگى مرحوم حاج شيخ مهدى امامى زهد ایشان بود و از مناعت طبع بالايى برخوردار بود. با آن كه در موقعيتى بود كه مى توانست از زندگى خوبى بهره مند باشد، ولى هرگز زندگى خود را به مظاهر مادى نياراست. او همواره فقيرانه مى زيست و در تنگى معيشت بسر مى برد، آن چنان كه هميشه زهدش بين علماء و بزرگان مشهور بود.
او به سنت هاى اسلامى، ادعيه، اذكار و توسلات به محضر اقدس خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و برپايى و شركت در مجالس سوگوارى اهل بيت علیهم السلام سخت پاى بند بود و ديگران را نيز به اين امور سفارش مى فرمود. در ايام مخصوص عزادارى، در بيت شريف خويش محافلى برگزار كرده و به سوگ مى نشست. يكى از نزديكان موثق ایشان مى گويد: هر وقت معظم له در ماه مبارك رمضان براى امور تبلبغى وارد بابل مى شد، مقيد بود كه به منزل بستگان نزديك و حتى وابستگان دور و درجه دوم و سوم رفته و صله رحم كند و اين امر نيز از بزرگوارى و فروتنى آن شخصيت ممتاز عالم اسلام حكايت دارد.
وفات
مرحوم حاج شيخ مهدى امامى در اواخر عمر شريف خود، در يكى از بيمارستان هاى تهران بسترى شد و سرانجام پس از عمرى سرشار از همت و تلاش، در دهم جمادى الثانى سال 1378 قمرى، ديده از جهان فروبست. پيكر پاك ایشان به قم منتقل گردید و پس از اقمه نماز توسط آيت الله بروجردى، در قبرستان شيخان قم به خاك سپرده شد.
پانویس
منابع
- ستارگان حرم، جلد 2، نویسنده: عبدالرحمن باقرزاده آملى.