قاعده اهم و مهم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
قاعده یا اصل اهم و مهم از جمله اصول عقلی است و زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که مکلف در مقام عمل و در تزاحم ملاکات احکام دچار سر در گمی شود . و با کمک این اصل عقلانی چه بسا عمل حرامی واجب و یا واجبی حرام گردد .   
+
قاعده یا اصل اهم و مهم از جمله اصول عقلی است و زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که مکلف در مقام عمل و در تزاحم ملاکات احکام دچار سر در گمی شود و با کمک این اصل عقلانی چه بسا عمل حرامی [[واجب]] و یا واجبی [[حرام]] گردد.   
 
==بیان قاعده==
 
==بیان قاعده==
اصل یا قاعده اهم ومهم، یكی از اصول و قواعد عقلی است و اگر در منابع نقلی نیز به آن تصریح یا اشاره شده است، جنبه ارشادی دارد نه تعبدی و مولوی. این قاعده عقلی یكی از اصول كلیدی در فقه اسلامی وابزاری كارآمد در دست مجتهدین است. براساس آن، چه بسا كاری كه واجب است، حرام یا كاری كه حرام است، واجب می‌شود. قاعده اهم مهم مربوط به موارد تزاحم ملاكات احكام در مقام عمل به آن‌هاست، یعنی مكلف نمی‌تواند به دو حكم شرعی اهم و مهم عمل كند و تنها بر انجام یكی از آن دو قادر است. در این جا باید به اهم عمل كند و مهم را فرو بگذارد. از باب مثال اگر نجات دادن جان فردی كه در حال غرق شدن یا سوختن یا خطر دیگری است، جز با تصرف در مال دیگران بدون اذن و رضایت مالك امكان ندارد، تصرف مزبور كه در شرایط عادی حرام است، در فرض مزبور مباح و بلكه واجب می‌شود. همین گونه است لمس كردن بدن زن نامحرم توسط مرد در صورتی كه نجات جان او از خطر متوقف بر آن باشد. تشریح بدن مسلمان برای كشف علت بیماری خاصی و نجات بیماران از خطر مرگ و بیماری یا جلوگیری از آن در صورتی كه از راه تشریح بدن غیرمسلمان غرض مزبور قابل تحصیل نباشد، فداكردن مصلحت فرد برای مصلحت عموم، مثال‌های دیگری از قاعده اهم و مهم و نقش آن در اجتهاد اسلامی است. (اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 21 و 139)
+
اصل یا قاعده اهم ومهم، یكی از اصول و قواعد عقلی است و اگر در منابع نقلی نیز به آن تصریح یا اشاره شده است، جنبه ارشادی دارد نه تعبدی و مولوی. این قاعده عقلی یكی از اصول كلیدی در [[فقه]] اسلامی و ابزاری كارآمد در دست مجتهدین است. براساس آن، چه بسا كاری كه [[واجب]] است، حرام یا كاری كه [[حرام]] است، واجب می‌شود. قاعده اهم مهم مربوط به موارد تزاحم ملاكات [[احكام]] در مقام عمل به آن‌هاست، یعنی مكلف نمی‌تواند به دو حكم شرعی اهم و مهم عمل كند و تنها بر انجام یكی از آن دو قادر است. در این جا باید به اهم عمل كند و مهم را فرو بگذارد.  
  
==کاشفیت عقل ==
+
از باب مثال اگر نجات دادن جان فردی كه در حال غرق شدن یا سوختن یا خطر دیگری است، جز با تصرف در مال دیگران بدون اذن و رضایت مالك امكان ندارد، تصرف مزبور كه در شرایط عادی حرام است، در فرض مزبور [[مباح]] و بلكه واجب می‌شود. همین گونه است لمس كردن بدن زن نامحرم توسط مرد در صورتی كه نجات جان او از خطر متوقف بر آن باشد. تشریح بدن مسلمان برای كشف علت بیماری خاصی و نجات بیماران از خطر مرگ و بیماری یا جلوگیری از آن در صورتی كه از راه تشریح بدن غیرمسلمان غرض مزبور قابل تحصیل نباشد، فداكردن مصلحت فرد برای مصلحت عموم، مثال‌های دیگری از قاعده اهم و مهم و نقش آن در [[اجتهاد]] اسلامی است.<ref>شهید مطهری، [[اسلام و مقتضیات زمان(کتاب)|اسلام و مقتضیات زمان]]، ج ص 21 و 139.</ref>
عقل در مواردی مناطات و علل احكام را كشف می‌كند و آن علل گاهی تغییر می‌كند. در این جا عقل كار خودش را انجام می‌دهد و شرع نیز با آن هماهنگ است. این یكی از چیزهایی است كه تكلیف فقیه را با مقتضیات زمان مشخص می‌كند و آن جا كه مصالح بشریت تغییر می‌كند و چیزی را ایجاب می‌نماید، دست فقیه را باز می‌كند. (همان، ج ص 39)
 
  
==حجیت شرعی عقل ==
+
==کاشفیت و حجیت عقل==
 +
[[عقل]] در مواردی مناطات و علل احكام را كشف می‌كند و آن علل گاهی تغییر می‌كند. در این جا عقل كار خودش را انجام می‌دهد و [[شرع]] نیز با آن هماهنگ است. این یكی از چیزهایی است كه تكلیف [[فقیه]] را با مقتضیات زمان مشخص می‌كند و آن جا كه مصالح بشریت تغییر می‌كند و چیزی را ایجاب می‌نماید، دست فقیه را باز می‌كند.<ref>همان، ج 2، ص 39.</ref>
  
حجیت شرعی عقل و سندیت آن در كشف احكام شرعی یكی از اسباب پیروزی‌های فقه اسلامی در ادوار گذشته است. (پانزده گفتار، ص 53) مبتنی بودن احكام اسلامی به یك سلسله مصالح و مفاسد به اصطلاح زمینی، یعنی مربوط به انسان كه در دسترس كشف عقل و علم بشر است امكان زیادی به مجتهد می‌دهد كه به حكم خود اسلام، در شرایط مختلف زمانی و مكانی فتواهای مختلف بدهد و در واقع كشف كند كه چیزی در یك زمان حلال است و در یك زمان حرام. در یك زمان واجب است و در یك زمان مستحب (اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 31))
+
حجیت شرعی عقل و سندیت آن در كشف [[احكام|احكام شرعی]] یكی از اسباب پیروزی‌های فقه اسلامی در ادوار گذشته است.<ref>شهید مطهری، [[پانزده گفتار (کتاب)|پانزده گفتار]]، ص 53.</ref> مبتنی بودن احكام [[اسلام]] به یك سلسله مصالح و مفاسد به اصطلاح زمینی، یعنی مربوط به انسان كه در دسترس كشف عقل و علم بشر است امكان زیادی به مجتهد می‌دهد كه به حكم خود اسلام، در شرایط مختلف زمانی و مكانی [[فتوا|فتواهای]] مختلف بدهد و در واقع كشف كند كه چیزی در یك زمان [[حلال]] است و در یك زمان [[حرام]]؛ در یك زمان واجب است و در یك زمان [[مستحب]].<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 31.</ref>
 +
 
 +
== پانویس ==
 +
<references/>
  
 
==منبع==
 
==منبع==
  
روزنامه كيهان، شماره 20241 به تاريخ ششم تیرماه نود و یک صفحه 6 ، در دسترس
+
روزنامه كيهان، شماره 20241 به تاريخ 6/4/91، در دسترس [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: 6 اردیبهشت 1394.
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=46245 پژوهشکده باقر العلوم] ، بازیابی ششم اردیبهشت 1394
 
  
 
{{فقه}}
 
{{فقه}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۱۱

قاعده یا اصل اهم و مهم از جمله اصول عقلی است و زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که مکلف در مقام عمل و در تزاحم ملاکات احکام دچار سر در گمی شود و با کمک این اصل عقلانی چه بسا عمل حرامی واجب و یا واجبی حرام گردد.

بیان قاعده

اصل یا قاعده اهم ومهم، یكی از اصول و قواعد عقلی است و اگر در منابع نقلی نیز به آن تصریح یا اشاره شده است، جنبه ارشادی دارد نه تعبدی و مولوی. این قاعده عقلی یكی از اصول كلیدی در فقه اسلامی و ابزاری كارآمد در دست مجتهدین است. براساس آن، چه بسا كاری كه واجب است، حرام یا كاری كه حرام است، واجب می‌شود. قاعده اهم مهم مربوط به موارد تزاحم ملاكات احكام در مقام عمل به آن‌هاست، یعنی مكلف نمی‌تواند به دو حكم شرعی اهم و مهم عمل كند و تنها بر انجام یكی از آن دو قادر است. در این جا باید به اهم عمل كند و مهم را فرو بگذارد.

از باب مثال اگر نجات دادن جان فردی كه در حال غرق شدن یا سوختن یا خطر دیگری است، جز با تصرف در مال دیگران بدون اذن و رضایت مالك امكان ندارد، تصرف مزبور كه در شرایط عادی حرام است، در فرض مزبور مباح و بلكه واجب می‌شود. همین گونه است لمس كردن بدن زن نامحرم توسط مرد در صورتی كه نجات جان او از خطر متوقف بر آن باشد. تشریح بدن مسلمان برای كشف علت بیماری خاصی و نجات بیماران از خطر مرگ و بیماری یا جلوگیری از آن در صورتی كه از راه تشریح بدن غیرمسلمان غرض مزبور قابل تحصیل نباشد، فداكردن مصلحت فرد برای مصلحت عموم، مثال‌های دیگری از قاعده اهم و مهم و نقش آن در اجتهاد اسلامی است.[۱]

کاشفیت و حجیت عقل

عقل در مواردی مناطات و علل احكام را كشف می‌كند و آن علل گاهی تغییر می‌كند. در این جا عقل كار خودش را انجام می‌دهد و شرع نیز با آن هماهنگ است. این یكی از چیزهایی است كه تكلیف فقیه را با مقتضیات زمان مشخص می‌كند و آن جا كه مصالح بشریت تغییر می‌كند و چیزی را ایجاب می‌نماید، دست فقیه را باز می‌كند.[۲]

حجیت شرعی عقل و سندیت آن در كشف احكام شرعی یكی از اسباب پیروزی‌های فقه اسلامی در ادوار گذشته است.[۳] مبتنی بودن احكام اسلام به یك سلسله مصالح و مفاسد به اصطلاح زمینی، یعنی مربوط به انسان كه در دسترس كشف عقل و علم بشر است امكان زیادی به مجتهد می‌دهد كه به حكم خود اسلام، در شرایط مختلف زمانی و مكانی فتواهای مختلف بدهد و در واقع كشف كند كه چیزی در یك زمان حلال است و در یك زمان حرام؛ در یك زمان واجب است و در یك زمان مستحب.[۴]

پانویس

  1. شهید مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 21 و 139.
  2. همان، ج 2، ص 39.
  3. شهید مطهری، پانزده گفتار، ص 53.
  4. اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 31.

منبع

روزنامه كيهان، شماره 20241 به تاريخ 6/4/91، در دسترس دانشنامه پژوهه، بازیابی: 6 اردیبهشت 1394.

فقه
کلیات: تاریخ فقه، ابواب فقه، احکام، اجتهاد، منابع اجتهاد در فقه شیعه، تقلید، اصول فقه، قواعد فقهی
منابع: عروة الوثقى، شرایع الاسلام، علل الشرائع، لمعه، جواهرالكلام، المكاسب المحرمه، مدارک الاحکام و ...
↓ رده ها ↓
فقه: فقیهان، منابع فقهی، اصطلاحات فقهی، آیات الاحکام، منابع اجتهاد در فقه شیعه، قواعد فقه
اصول فقه: اصول فقه، اصولیون، منابع اصول فقه، اصطلاحات اصول فقه
احکام: احکام، احکام عبادی، احکام اقتصادی، احکام خانواده، احکام روابط اجتماعی، احکام قضایی و جزایی، احکام اطعمه و اشربه، اصطلاحات احكام
قواعد فقهی
اصالت صحت، قاعده اشتراک، اهم و مهم، تداخل اسباب و مسببات، قاعده حلیت، قاعده طهارت، قاعده فراغ و تجاوز، قاعده قرعه، لاتعاد، لاضرر، قاعده میسور، نفی عسر و حرج، قاعده ید، قاعده سوق، نفی سبیل، قاعده لزوم، قاعده تسلیط، اکل مال به باطل، ولایت حاکم بر ممتنع، الاقرب فالاقرب