آیه 3 سوره مائده: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«مَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللهِ بِهِ»: حیوانی که به هنگام ذبح نام جز خدا بر آن برده شود. یعنی به نام دیگران و به خاطر تقرّب بدانان سر بریده شود. (أُهِلَّ) از مصدر (إهْلال) به معنی بلندکردن صدا است به نام چیزی. مانند: لات، عزّی، یا به نام کسی. مانند: انبیاء و اولیاء، به هنگام ذبح حیوان. «الْمُنْخَنِقَةُ»: خفه‌شده. «الْمَوْقُوذَةُ»: کتک‌خورده. «الْمَتَرَدِّیَةُ»: پرت‌شده. «ذَکَّیْتُمْ»: ذبح کردید. «النُّصُبِ»: جمع آن (أَنصاب)، سنگهائی که در اطراف کعبه نصب کرده بودند و آنها را می‌پرستیدند و بر روی چنین سنگهائی یا در کنار آنها حیوانات خود را برای تقرّب بدانها سر می‌بریدند. «الأزْلام»: جمع زَلَم، چوبه‌های تیر. عربها وقتی که می‌خواستند راهیِ سفری یا جنگی یا تجارتی شوند، و یا کار مهمّی - از قبیل ازدواج - انجام دهند، سه تیر برمی گرفتند و بر روی یکی: خدایم بدان فرمان داده است، و بر روی دومی: خدایم از آن نهی کرده است، می‌نوشتند، و بر روی سومی چیزی نمی‌نوشتند، آنها را بهم می‌زدند، سپس اگر اوّلی به دستشان می‌رسید، کار را انجام می‌دادند، و اگر دومی بیرون می‌آمد، کار را انجام نمی‌دادند، و اگر سومی به دستشان می‌افتاد، دوباره فال را از سر می‌گرفتند. امروزه به جای این چوبه‌ها، از دانه‌های تسبیح، مهره‌های نرد، جام قهوه، اوراق پاسور، و چیزهای نامشروع دیگر استفاده می‌نمایند و فرمان قرآن را فراموش می‌کنند. «مَخْمَصَةٍ»: گرسنگی. «مُتَجَانِفٍ»: متمایل، گراینده.
+
الميتة: ميت و ميت هر دو به معنى مرده است، ميته مؤنث ميت و در عرف شرع حيوانى است كه بدون ذبح شرعى مرده باشد. خواه خود به خود بميرد يا با ذبح غير شرعى.
 +
 
 +
دم: خون. آن را در اصل دمى (بر وزن عقل) بوده و به قولى اصل آن «دمو» مى باشد.
 +
 
 +
لحم: گوشت. اين لفظ 11 بار در قرآن مجيد ذكر شده.جمع آن لحوم فقط يك بار آمده است.
 +
 
 +
اهل: اهلال: بلند كردن صدا. بسم اللَّه گفتن را در وقت ذبح حيوان اهلال گويند. مشركان وقت ذبح حيوانات نام بت ها را مى بردند. أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ: يعنى بر آن براى غير خدا ندا شده است.
 +
 
 +
منخنقه: خنق: خفه كردن. منخنقه حيوانى است كه آن را خفه كنند. فقط يك بار در قرآن آمده است.
 +
 
 +
موقوذة: وقذ: ضرب شديد. موقوذة: حيوانى كه با كتك مرده باشد.
 +
 
 +
مترديه: ردى به معنى هلاكت است. مترديه حيوانى است كه از بلندى افكنده شود تا بميرد كه در جاهليّت رسم بود.
 +
 
 +
نطيحه: نطح: شاخ زدن. نطيح و نطيحه: حيوانى كه با شاخ زدن مرده باشد.
 +
 
 +
سبع: (بر وزن عضد): درنده، آن را به علّت قوى تامّ بودن سبع گويند؛ زيرا سبع از اعداد تامه است.
 +
 
 +
ذكيتم: ذكاة و تذكيه: ذبح شرعى حيوان. «ذكيتم» يعنى ذبح شرعى كرديد.
 +
 
 +
نصب: (بر وزن شتر) و انصاب: سنگهاى منصوبى بود كه بر روى آنها قربانى مى كردند. نصب (بر وزن قفل) به معنى رنج و چيز منصوب و بر پا داشته شده است.
 +
 
 +
تستقسموا: قسم (بر وزن عقل): تجزيه و افراز كردن. اقتسام: طلب تقسيم نمودن است.
 +
 
 +
ازلام: زلم (بر وزن شرف و صرد): تير، جمع آن ازلام. مراد از آن تيرهاى قرعه و قمار است.
 +
 
 +
فسق: خروج از حق. «فسقت الرطبة عن قشرها»: خرما از غلاف خود خارج شد.
 +
 
 +
اضطر: اضطرار: اجبار و احتياج. «اضطر»: ناچار و مجبور شد.
 +
 
 +
مخمصة: خمص و مخمصه: گرسنگى. خمص در اصل فرو رفتن و لاغرى شكم است.
 +
 
 +
متجانف: جنف: ميل به باطل كردن، متجانف به معناى متمايل است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref>
 
==نزول==
 
==نزول==
  
 
'''محل نزول:'''
 
'''محل نزول:'''
  
این آیه در حجه الوداع در محل غدیر بر [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.</ref>
+
این آیه در حجه الوداع در محل [[واقعه غدیر|غدیر]] بر [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.</ref>
  
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 266.</ref>
+
'''شأن نزول:'''
  
«[[شیخ طوسی]]» گوید: از امامين [[امام باقر|باقر]] و [[امام صادق|صادق]] عليهماالسلام روايت گرديده كه اين آيه بعد از نصب [[امام على]] بن ابى‌طالب عليه‌السلام به امامت در روز بعد از برگشتن از انجام [[مناسك حج]] در سال [[حجة‌ الوداع]] نازل گرديده است و طاووس بن شهاب و شهر بن حوشب و اكثر مفسرين برآنند كه اين آيه در عرفه حجة‌الوداع نازل شد.
+
«[[شیخ طوسی]]» گوید: از امامين [[امام باقر|باقر]] و [[امام صادق|صادق]] عليهماالسلام روايت گرديده كه اين آيه بعد از نصب [[امام على]] بن ابى‌طالب عليه‌السلام به امامت در روز بعد از برگشتن از انجام [[مناسك حج]] در سال [[حجّة الوداع|حجة‌ الوداع]] نازل گرديده است و طاووس بن شهاب و شهر بن حوشب و اكثر مفسرين برآنند كه اين آيه در عرفه حجة‌الوداع نازل شد.
  
 
حنش از ابن عباس روايت كند كه تولد [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم روز دوشنبه بوده و خروج از مكه نيز روز دوشنبه بوده و ورود به مدينه نيز در روز دوشنبه بوده و [[سوره مائده]] هم در روز دوشنبه نازل گرديده و اين آيه هم در روز دوشنبه نازل شده است.<ref> در تفسير على بن ابراهيم درباره اين قسمت از آية «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ» چنين ذكر شده كه درباره ولايت [[امیرالمومنین]] على عليه‌السلام نازل شده است و شيخ ما در امالى خود از ابوموسى المجاشعى او از محمد بن جعفر بن محمد او از پدر بزرگوارش [[امام صادق]] عليه‌السلام و ايشان از جد بزرگوارش امام مرتضى عليه‌السلام نقل نموده كه فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مي‌فرمود اساس اسلام بر پنج خصلت بنا نهاده شده است: اول، شهادتين؛ دوم، قرينتين؛ از پيامبر سؤال كردند و گفتند شهادتين را مي‌دانيم ولى مراد از قرينتين چيست؟ فرمود: [[نماز]] و [[زكات]] است كه هيچ يك بدون ديگرى نزد خدا قبول نمي‌شود، سوم، [[روزه]]؛ چهارم، حج بيت اللَه درباره كسانى كه استطاعت داشته باشند و به پنجمين قسمتى كه اين فرائض و واجبات ختم مى گردد همانا ولايت على بن ابى‌طالب عليه‌السلام است كه خداوند درباره آن آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» را نازل گردانيده است و نيز [[سيد رضى]] در كتاب مناقب از محمد بن اسحق او از [[امام باقر]] عليه‌السلام و ايشان از جد بزرگوارش چنين نقل فرمايد كه وقتى كه [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم از حجة‌الوداع مراجعت فرمود، به سرزمينى كه آن را ضوجان مى گفتند، رسيد و آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» نازل گرديد. وقتى كه پيامبر با نزول اين آيه از شر مردم، خويشتن را در امان ديد، دستور فرمود كه منادى ندا كند كه مردم براى [[نماز]] حاضر شوند. پس از حضور مردم براى نماز چنين فرمود، ايّها النّاس در ميان شما چه كسى برتر و بالاتر است؟ همه يك دل و يك زبان فرياد برآوردند و گفتند: خدا و رسول او، سپس دست على بن ابى‌طالب را گرفت و فرمود: اى گروه مردم هر كس كه من مولاى او و برتر از او هستم بعد از من على مولاى او بوده و برتر از او خواهد بود سپس به [[دعا]] پرداخت و فرمود: خدايا دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه با على دشمنى نمايد و يارى كن كسى را كه على را يارى كند و خوار گردان كسى را كه در صدد خواركردن على برآيد. سپس فرمود: ايّها الناس على از من است و من از او هستم و على نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى وجود نخواهد داشت، سپس امام فرمود: ولايت على بن ابى‌طالب آخرين فريضه و امر واجبى بود كه خداوند بر امت محمد واجب فرمود: و سپس آيه «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل گردانيد و همه از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله تمام فرائض را از [[نماز]] و [[زكات]] و [[روزه]] و [[حج]] قبول كردند و او را بر اين امور تصديق نمودند، سپس ابن اسحق گويد: از امام سؤال كردم در چه تاريخى اين قضيه اتفاق افتاد. فرمود: پس از گذشت هفده روز از ماه [[ذى الحجه]] در سال دهم هجرت هنگام بازگشت از حجة‌الوداع و سپس بعد از اين واقعه تا رحلت [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم صد روز طول كشيد و پيامبر آن روز را [[غدیرخم]] ناميد و نيز در تفسير عياشى از زرارة او از [[امام باقر]] عليه‌السلام نقل كند كه فرمود: آخرين فريضه و امر واجبى كه خداوند نازل فرمود، ولايت على بن ابى‌طالب بود كه طى آيه شريفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» نازل گرديد و خداوند بعد از موضوع ولايت على بن ابى‌طالب موضوع واجب و فريضه اى را نازل نفرمود تا اين كه رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رحلت فرمود. چنان كه ابن اذينه نيز نظير آن را از زرارة و او از امام باقر عليه‌السلام نقل و روايت نموده است، صاحب مجمع البيان از ابوالحمد مهدى بن نزارالحسينى بعد از هشت واسطه از ابوسعيد الخدرى روايت كند كه وقتى كه اين آيه نازل گرديد، پيامبر فرمود: (اللَّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النّعمة و رضا الرّبّ برسالتى و ولاية على بن ابى طالب من بعدى) سپس فرمود: (من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله).</ref>
 
حنش از ابن عباس روايت كند كه تولد [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم روز دوشنبه بوده و خروج از مكه نيز روز دوشنبه بوده و ورود به مدينه نيز در روز دوشنبه بوده و [[سوره مائده]] هم در روز دوشنبه نازل گرديده و اين آيه هم در روز دوشنبه نازل شده است.<ref> در تفسير على بن ابراهيم درباره اين قسمت از آية «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ» چنين ذكر شده كه درباره ولايت [[امیرالمومنین]] على عليه‌السلام نازل شده است و شيخ ما در امالى خود از ابوموسى المجاشعى او از محمد بن جعفر بن محمد او از پدر بزرگوارش [[امام صادق]] عليه‌السلام و ايشان از جد بزرگوارش امام مرتضى عليه‌السلام نقل نموده كه فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مي‌فرمود اساس اسلام بر پنج خصلت بنا نهاده شده است: اول، شهادتين؛ دوم، قرينتين؛ از پيامبر سؤال كردند و گفتند شهادتين را مي‌دانيم ولى مراد از قرينتين چيست؟ فرمود: [[نماز]] و [[زكات]] است كه هيچ يك بدون ديگرى نزد خدا قبول نمي‌شود، سوم، [[روزه]]؛ چهارم، حج بيت اللَه درباره كسانى كه استطاعت داشته باشند و به پنجمين قسمتى كه اين فرائض و واجبات ختم مى گردد همانا ولايت على بن ابى‌طالب عليه‌السلام است كه خداوند درباره آن آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» را نازل گردانيده است و نيز [[سيد رضى]] در كتاب مناقب از محمد بن اسحق او از [[امام باقر]] عليه‌السلام و ايشان از جد بزرگوارش چنين نقل فرمايد كه وقتى كه [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم از حجة‌الوداع مراجعت فرمود، به سرزمينى كه آن را ضوجان مى گفتند، رسيد و آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» نازل گرديد. وقتى كه پيامبر با نزول اين آيه از شر مردم، خويشتن را در امان ديد، دستور فرمود كه منادى ندا كند كه مردم براى [[نماز]] حاضر شوند. پس از حضور مردم براى نماز چنين فرمود، ايّها النّاس در ميان شما چه كسى برتر و بالاتر است؟ همه يك دل و يك زبان فرياد برآوردند و گفتند: خدا و رسول او، سپس دست على بن ابى‌طالب را گرفت و فرمود: اى گروه مردم هر كس كه من مولاى او و برتر از او هستم بعد از من على مولاى او بوده و برتر از او خواهد بود سپس به [[دعا]] پرداخت و فرمود: خدايا دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه با على دشمنى نمايد و يارى كن كسى را كه على را يارى كند و خوار گردان كسى را كه در صدد خواركردن على برآيد. سپس فرمود: ايّها الناس على از من است و من از او هستم و على نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى وجود نخواهد داشت، سپس امام فرمود: ولايت على بن ابى‌طالب آخرين فريضه و امر واجبى بود كه خداوند بر امت محمد واجب فرمود: و سپس آيه «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل گردانيد و همه از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله تمام فرائض را از [[نماز]] و [[زكات]] و [[روزه]] و [[حج]] قبول كردند و او را بر اين امور تصديق نمودند، سپس ابن اسحق گويد: از امام سؤال كردم در چه تاريخى اين قضيه اتفاق افتاد. فرمود: پس از گذشت هفده روز از ماه [[ذى الحجه]] در سال دهم هجرت هنگام بازگشت از حجة‌الوداع و سپس بعد از اين واقعه تا رحلت [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله و سلم صد روز طول كشيد و پيامبر آن روز را [[غدیرخم]] ناميد و نيز در تفسير عياشى از زرارة او از [[امام باقر]] عليه‌السلام نقل كند كه فرمود: آخرين فريضه و امر واجبى كه خداوند نازل فرمود، ولايت على بن ابى‌طالب بود كه طى آيه شريفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» نازل گرديد و خداوند بعد از موضوع ولايت على بن ابى‌طالب موضوع واجب و فريضه اى را نازل نفرمود تا اين كه رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رحلت فرمود. چنان كه ابن اذينه نيز نظير آن را از زرارة و او از امام باقر عليه‌السلام نقل و روايت نموده است، صاحب مجمع البيان از ابوالحمد مهدى بن نزارالحسينى بعد از هشت واسطه از ابوسعيد الخدرى روايت كند كه وقتى كه اين آيه نازل گرديد، پيامبر فرمود: (اللَّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النّعمة و رضا الرّبّ برسالتى و ولاية على بن ابى طالب من بعدى) سپس فرمود: (من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله).</ref>
  
ربيع بن انس گويد: اين آيه در مسير حجة‌الوداع نازل گرديده است.<ref> موفق بن احمد كه يكى از بزرگترين علماى اهل سنت است در كتاب المناقب خود بعد از هشت واسطه از ابوسعيد الخدرى روايت كند كه پيامبر مردم را در غديرخم نزد خود خواند و در زير درختى ايستاد و آن در روز پنجشنبه اى بود سپس على را با دست خويش بلند كرد به قسمى كه سفيدى زير بغل او نمودار گرديد و آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را كه در آن روز نازل شده بود، قرائت فرمود و سپس فرمود: (اللّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النعمة و رضى الرّب برسالاتى و ولاية على)، سپس فرمود: (اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ خداوند از هر چيز و از هر كسى بزرگتر است كه دين خود را تكميل نمود و نعمت خود را بر خلق تمام كرد و به رسالت و پيامبرى من و ولايت على خشنود گرديد، خدايا دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه با على دشمنى كند و يارى كن كسى را كه على را يارى كند و خوار گردان كسى را كه در صدد خوار كردن على برآيد.) در اين ميان حسان بن ثابت شاعر معروف گفت: يا رسول الله اجازه بده كه اشعارى در اين باره بگويم، پيامبر اجازه فرمود. حسان بن ثابت بالبديهه اين اشعار را سرود: يناديهم يوم الغدير نبيّهم × بخمّ و اسمع بالنّبى مناديا؛ و قال فمن مولاكم و وليّكم × فقالوا و لم يبدوا هناك التّعاديا؛ الهك مولانا و انت وليّنا × و لن تجدن منّا لك اليوم عاصيا؛ فقال له قم يا علىّ و إنّني × رضيتك من بعدى اماما و هاديا؛ فخصّ بها دون البريّة كلّها × عليّا و سمّاه الوزير المواخيا؛ فمن كنت مولاه فهذا وليّه × فكونوا له اتباع صدق مواليا؛ هناك دعا اللّهمّ وال وليّه × و كن للّذى عادى عليّا معاديا. (ترجمه، پيامبر در روز غديرخم مردم را ندا داد و چنين ندائى را از رسول خدا بشنويد و فرمود اى گروه مردم مولاى شما و ولى امر شما كيست؟ همه يك‌دل و يك‌زبان بدون كوچكترين دشمنى گفتند: خداى ما مولاى ما و ولى ما است و تو نيز كه رسول و پيامبر ما هستى مولا و ولى ما مى باشى و هرگز برخلاف اين گفتار از ما چيزى نخواهى يافت، سپس فرمود: يا على از جاى برخيز كه بعد از من امام و هادى و راهنماى اين خلق تو مى باشى و بدين ترتيب على بن ابى‌طالب در ميان مردم به اين سمت برگزيده شد و اختصاص يافت و پيامبر او را برادر و وزير خويش خواند و فرمود هر كس كه من مولاى او هستم على ولى و مولاى اوست و شما مردم بايد از او پيروى كنيد. سپس [[دعا]] كرد و فرمود خدايا دوست بدار دوستدار على را و دشمن بدار دشمن او را) بعد از سرودن اين اشعار، پيامبر به حسان فرمود: (لاتزال يا حسّان مؤيّدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك؛ خداوند تو را به روح القدس مؤيد بدارد (آن هم) مادامى كه به زبان خود ما را يارى كنى)، چه آن كه پيامبر مي‌دانست كه حسان بر عقيده خويش ثابت نخواهد ماند چنانكه بعد از وفات پيامبر اثرش ظاهر شد و نيز ابن المغازلى شافعى كه يكى ديگر از علماى اهل سنت است در مناقب خود در خبرى كه سند آن را به ابوهريره مي‌رساند چنين گويد: هر كس در روز هيجدهم ذى‌الحجه [[روزه]] بگيرد. خداوند ثواب شصت ماه روزه به او مي‌دهد زيرا آن روز، روز غديرخم است كه پيامبر براى ولايت على بن ابى‌طالب از مردم بيعت گرفت و فرمود: (من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره)، سپس عمر بن الخطاب گفت: بخّ بخّ لك يا بن ابى‌طالب اصبحت مولاى و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة؛ به‌به اى پسر ابوطالب كه مولاى من و مولاى هر مرد مؤمن و زن مؤمنه قرار گرفته اى. سپس خداوند آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل فرمود، چنان كه سايرين از علماى اهل سنت مانند ابوبكر بن مردويه در مناقب و ابوعبدالله المرزبانى در كتاب سرقات الشعر در آخر جزء رابع آن روايتى مانند موفق بن احمد ذكر نموده اند و همچنين در كتاب سبط بن الجوزى كه از شيوخ علماى اهل سنت است چنين آمده كه جميع علماى اهل سير موضوع غدير را بعد از مراجعت [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله از حجة‌الوداع در روز هيجدهم [[ذی الحجه]] ذكر نموده و گفته اند كه اجتماع مسلمين در آن روز به صد و بيست هزار نفر مي‌رسيد كه همه آن‌ها گفتار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را به (من كنت مولاه فعلى مولاه) شنيدند، صاحب روض الجنان از خاصه درباره اين قسمت از آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ» گويد: سبب نزول اين آيه چنين بوده كه اعراب و سايرين خون حيوانات را در روده ها مى كردند و بر آتش مى نهادند و مي‌خوردند و خداوند اين آيه را فرستاد و چنين كارى را حرام نمود و نيز ابن منده در كتاب الصحابة درباره همين قسمت از آيه به روايتى كه آن را به حبان مي‌رساند، گويد: كه ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بوديم من در وسط راه ديگى را بر روى آتشى كه افروخته بودم، گذاشتم و در ميان آن ديگ گوشت مرده اى را گذاشته بودم تا پخته شود سپس اين آيه نازل گرديد و من آن ديگ را برداشتم.</ref>
+
ربيع بن انس گويد: اين آيه در مسير حجة‌الوداع نازل گرديده است<ref> موفق بن احمد كه يكى از بزرگترين علماى اهل سنت است در كتاب المناقب خود بعد از هشت واسطه از ابوسعيد الخدرى روايت كند كه پيامبر مردم را در غديرخم نزد خود خواند و در زير درختى ايستاد و آن در روز پنجشنبه اى بود سپس على را با دست خويش بلند كرد به قسمى كه سفيدى زير بغل او نمودار گرديد و آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را كه در آن روز نازل شده بود، قرائت فرمود و سپس فرمود: (اللّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النعمة و رضى الرّب برسالاتى و ولاية على)، سپس فرمود: (اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ خداوند از هر چيز و از هر كسى بزرگتر است كه دين خود را تكميل نمود و نعمت خود را بر خلق تمام كرد و به رسالت و پيامبرى من و ولايت على خشنود گرديد، خدايا دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه با على دشمنى كند و يارى كن كسى را كه على را يارى كند و خوار گردان كسى را كه در صدد خوار كردن على برآيد.) در اين ميان حسان بن ثابت شاعر معروف گفت: يا رسول الله اجازه بده كه اشعارى در اين باره بگويم، پيامبر اجازه فرمود. حسان بن ثابت بالبديهه اين اشعار را سرود: يناديهم يوم الغدير نبيّهم × بخمّ و اسمع بالنّبى مناديا؛ و قال فمن مولاكم و وليّكم × فقالوا و لم يبدوا هناك التّعاديا؛ الهك مولانا و انت وليّنا × و لن تجدن منّا لك اليوم عاصيا؛ فقال له قم يا علىّ و إنّني × رضيتك من بعدى اماما و هاديا؛ فخصّ بها دون البريّة كلّها × عليّا و سمّاه الوزير المواخيا؛ فمن كنت مولاه فهذا وليّه × فكونوا له اتباع صدق مواليا؛ هناك دعا اللّهمّ وال وليّه × و كن للّذى عادى عليّا معاديا. (ترجمه، پيامبر در روز غديرخم مردم را ندا داد و چنين ندائى را از رسول خدا بشنويد و فرمود اى گروه مردم مولاى شما و ولى امر شما كيست؟ همه يك‌دل و يك‌زبان بدون كوچكترين دشمنى گفتند: خداى ما مولاى ما و ولى ما است و تو نيز كه رسول و پيامبر ما هستى مولا و ولى ما مى باشى و هرگز برخلاف اين گفتار از ما چيزى نخواهى يافت، سپس فرمود: يا على از جاى برخيز كه بعد از من امام و هادى و راهنماى اين خلق تو مى باشى و بدين ترتيب على بن ابى‌طالب در ميان مردم به اين سمت برگزيده شد و اختصاص يافت و پيامبر او را برادر و وزير خويش خواند و فرمود هر كس كه من مولاى او هستم على ولى و مولاى اوست و شما مردم بايد از او پيروى كنيد. سپس [[دعا]] كرد و فرمود خدايا دوست بدار دوستدار على را و دشمن بدار دشمن او را) بعد از سرودن اين اشعار، پيامبر به حسان فرمود: (لاتزال يا حسّان مؤيّدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك؛ خداوند تو را به روح القدس مؤيد بدارد (آن هم) مادامى كه به زبان خود ما را يارى كنى)، چه آن كه پيامبر مي‌دانست كه حسان بر عقيده خويش ثابت نخواهد ماند چنانكه بعد از وفات پيامبر اثرش ظاهر شد و نيز ابن المغازلى شافعى كه يكى ديگر از علماى اهل سنت است در مناقب خود در خبرى كه سند آن را به ابوهريره مي‌رساند چنين گويد: هر كس در روز هيجدهم ذى‌الحجه [[روزه]] بگيرد. خداوند ثواب شصت ماه روزه به او مي‌دهد زيرا آن روز، روز غديرخم است كه پيامبر براى ولايت على بن ابى‌طالب از مردم بيعت گرفت و فرمود: (من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره)، سپس عمر بن الخطاب گفت: بخّ بخّ لك يا بن ابى‌طالب اصبحت مولاى و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة؛ به‌به اى پسر ابوطالب كه مولاى من و مولاى هر مرد مؤمن و زن مؤمنه قرار گرفته اى. سپس خداوند آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل فرمود، چنان كه سايرين از علماى اهل سنت مانند ابوبكر بن مردويه در مناقب و ابوعبدالله المرزبانى در كتاب سرقات الشعر در آخر جزء رابع آن روايتى مانند موفق بن احمد ذكر نموده اند و همچنين در كتاب سبط بن الجوزى كه از شيوخ علماى اهل سنت است چنين آمده كه جميع علماى اهل سير موضوع غدير را بعد از مراجعت [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله از حجة‌الوداع در روز هيجدهم [[ذی الحجه]] ذكر نموده و گفته اند كه اجتماع مسلمين در آن روز به صد و بيست هزار نفر مي‌رسيد كه همه آن‌ها گفتار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را به (من كنت مولاه فعلى مولاه) شنيدند، صاحب روض الجنان از خاصه درباره اين قسمت از آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ» گويد: سبب نزول اين آيه چنين بوده كه اعراب و سايرين خون حيوانات را در روده ها مى كردند و بر آتش مى نهادند و مي‌خوردند و خداوند اين آيه را فرستاد و چنين كارى را حرام نمود و نيز ابن منده در كتاب الصحابة درباره همين قسمت از آيه به روايتى كه آن را به حبان مي‌رساند، گويد: كه ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بوديم من در وسط راه ديگى را بر روى آتشى كه افروخته بودم، گذاشتم و در ميان آن ديگ گوشت مرده اى را گذاشته بودم تا پخته شود سپس اين آيه نازل گرديد و من آن ديگ را برداشتم.</ref>.<ref> محمدباقر محقق،‌ [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 266.</ref>
== تفسیر آیه ==
+
==تفسیر آیه==
 
<tabber>
 
<tabber>
 
  تفسیر نور=
 
  تفسیر نور=
سطر ۴۸۳: سطر ۵۱۵:
 
===برگزیده تفسیر نمونه===
 
===برگزیده تفسیر نمونه===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 +
 +
(‌آیه‌ 3)
 +
 +
در آغاز این سوره اشاره به حلال بودن گوشت چهارپایان به استثنای آنچه بعدا خواهد آمد شده این آیه در حقیقت همان استثناهایی است که وعده داده شد، در اینجا حکم به تحریم یازده چیز شده است.
 +
 +
نخست می فرماید: «مردار بر شما حرام شده است» (حُرِّمَت عَلَیکمُ المَیتَةُ).
 +
 +
«و همچنین خون» (وَ الدَّمُ) «و گوشت خوک» (وَ لَحمُ الخِنزِیرِ). «و حیواناتی که طبق سنت جاهلیت به نام بتها و اصولا به غیر نام خدا ذبح شوند» (وَ ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللّهِ بِهِ).
 +
 +
«و نیز حیواناتی که خفه شده باشند حرامند» (وَ المُنخَنِقَةُ).
 +
 +
خواه بخودی خود و  یا  بوسیله دام و خواه بوسیله انسان این کار انجام گردد چنانکه در زمان جاهلیت معمول بوده گاهی حیوان را در میان دو چوب  یا  در میان دو شاخه درخت سخت می فشردند تا بمیرد و از گوشتش استفاده کنند «و حیواناتی که با شکنجه و ضرب، جان بسپارند و  یا  به بیماری از دنیا بروند» (وَ المَوقُوذَةُ).
 +
 +
در تفسیر قرطبی نقل شده که در میان عرب معمول بوده که بعضی از حیوانات را به خاطر بتها آنقدر می زدند تا بمیرد و آن را یک نوع عبادت می دانستند؟ «و حیواناتی که بر اثر پرت شدن از بلندی بمیرند» (وَ المُتَرَدِّیةُ).
 +
 +
«و حیواناتی که به ضرب شاخ مرده باشند» (وَ النَّطِیحَةُ).
 +
 +
«و حیواناتی که بوسیله حمله درندگان کشته شوند» (وَ ما أَکلَ السَّبُعُ).
 +
 +
سپس به دنبال تحریم موارد فوق می فرماید: «اگر قبل از آن که این حیوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامی انها را سر ببرند و خون بقدر کافی از آنها بیرون بریزد، حلال خواهد بود» (إِلّا ما ذَکیتُم).
 +
 +
در زمان جاهلیت بت پرستان سنگهایی در اطراف کعبه نصب کرده بودند که شکل و صورت خاصی نداشت، آنها را «نصب» می نامیدند در مقابل آنها قربانی می کردند و خون قربانی را به آنها می مالیدند، و فرق آنها با بت همان بود که بتها همواره دارای اشکال و صور خاصی بودند اما «نصب» چنین نبودند، اسلام در آیه مورد بحث این گونه گوشتها را تحریم کرده و می گوید: «حیوانهایی که روی بتها  یا  در برابر آنها ذبح شوند همگی بر شما حرام است» (وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ).
 +
 +
روشن است که تحریم این نوع گوشت جنبه اخلاقی و معنوی دارد نه جنبه مادی و جسمانی.
 +
 +
نوع دیگری از حیواناتی که تحریم آن در آیه آمده آنهاست که بصورت «بختآزمایی» ذبح و تقسیم می گردیده و آن چنین بوده که: ده نفر با هم شرط بندی می کردند و حیوانی را خریداری و ذبح نموده سپس ده چوبه تیر، که روی هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود در کیسه مخصوصی می ریختند و به صورت قرعه کشی آنها را به نام یک یک از آن ده نفر بیرون می آوردند، هفت چوبه برنده به نام هر کس می افتاد سهمی از گوشت برمیداشت، و چیزی در برابر آن نمی پرداخت، ولی آن سه نفر که تیرهای بازنده را دریافت داشته بودند، باید هر کدام یک سوم قیمت حیوان را بپردازند، بدون این که سهمی از گوشت داشته باشند، این چوبه های تیر را «ازلام» می نامیدند، اسلام
 +
 +
خوردن این گوشتها را تحریم کرد، نه به خاطر این که اصل گوشت حرام بوده باشد، بلکه به خاطر این که جنبه قمار و بختآزمایی دارد و می فرماید: «و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه های تیر مخصوص بختآزمایی» بر شما حرام شده است (وَ أَن تَستَقسِمُوا بِالأَزلامِ).
 +
 +
روشن است که تحریم قمار و مانند آن اختصاص به گوشت حیوانات ندارد، بلکه در هر چیز انجام گیرد ممنوع است و تمام زیانهای «فعالیتهای حساب نشده اجتماعی» و برنامه های خرافی در آن جمع می باشد.
 +
 +
و در پایان برای تأکید بیشتر روی تحریم آنها می فرماید: «تمام این اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار» (ذلِکم فِسقٌ).
 +
 +
'''اعتدال در استفاده از گوشت'''
 +
 +
آنچه از مجموع بحثهای فوق و سایر منابع اسلامی استفاده می شود این است که روش اسلام در مورد بهرهبرداری از گوشتها- همانند سایر دستورهایش- یک روش کاملا اعتدالی است، یعنی نه همانند مردم زمان جاهلیت که از گوشت سوسمار و مردار و خون و امثال آن می خوردند، و  یا  همانند بسیاری از غربیهای امروز که حتی از خوردن گوشت خرچنگ و کرمها چشم پوشی نمی کنند، و نه مانند هندوها که مطلقا خوردن گوشت را ممنوع می دانند، بلکه گوشت حیواناتی که دارای تغذیه پاک بوده و مورد تنفر نباشد حلال کرده و روی روشهای افراطی و تفریطی خط بطلان کشیده و برای استفاده از گوشتها شرایطی مقرر داشته است.
 +
 +
بعد از بیان احکام فوق دو جمله پرمعنی در آیه مورد بحث به چشم می خورد نخست می گوید: «امروز کافران از دین شما مأیوس شدند بنابراین، از آنها نترسید و تنها از (مخالفت) من بترسید» (الیومَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِن دِینِکم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ).
 +
 +
و سپس می گوید: «امروز دین و آیین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم» (الیومَ أَکمَلتُ لَکم دِینَکم وَ أَتمَمتُ عَلَیکم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الإِسلامَ دِیناً).
 +
 +
'''روز اکمال دین کدام روز است'''
 +
 +
منظور از «الیوم» (امروز) که در دو جمله بالا تکرار شده چیست! آنچه تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آورده اند و روایات متعددی از طرق معروف اهل تسنن و شیعه آن را تأیید می کند و با محتویات آیه کاملا سازگار است این که: منظور روز غدیر خم است، روزی که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله امیر مؤمنان علی علیه السّلام را رسما برای جانشینی خود تعیین کرد، آن روز بود که آیین اسلام به تکامل نهایی خود رسید و کفار در میان امواج یأس فرو رفتند، زیرا انتظار داشتند که آیین اسلام قائم به شخص باشد، و با از میان رفتن پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجا برچیده شود، اما هنگامی که مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در میان مسلمانان بی نظیر بود به عنوان جانشینی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله انتخاب و از مردم برای او بیعت گرفته شد یأس و نومیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و فهمیدند که آیینی است ریشهدار و پایدار.
 +
 +
نکته جالبی که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که قرآن در سوره نور آیه 55 چنین می گوید: «خداوند به آنهایی که از شما ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است که آنها را خلیفه در روی زمین قرار دهد همان طور که پیشینیان آنان را چنین کرد، و نیز وعده داده آیینی را که برای آنان پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد».
 +
 +
در این آیه خداوند می فرماید: آیینی را که برای آنها «پسندیده»، در روی زمین مستقر می سازد، با توجه به این که سوره نور قبل از سوره مائده نازل شده است و با توجه به جمله «رضیت لکم الاسلام دینا» که در آیه مورد بحث، در باره ولایت علی علیه السّلام نازل شده، چنین نتیجه می گیریم که اسلام در صورتی در روی زمین مستحکم و ریشهدار خواهد شد که با «ولایت» توأم باشد، زیرا این همان اسلامی است که خدا «پسندیده» و وعده استقرار و استحکامش را داده است، و به عبارت روشن تر اسلام در صورتی عالمگیر می شود که از مسأله ولایت اهل بیت جدا نگردد.
 +
 +
مطلب دیگری که از ضمیمه کردن «آیه سوره نور» با آیه مورد بحث استفاده می شود این است که در آیه سوره نور سه وعده به افراد با ایمان داده شده است نخست خلافت در روی زمین، و دیگر امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار، و سوم استقرار آیینی که مورد رضایت خداست.
 +
 +
این سه وعده در روز غدیر خم با نزول آیه «الیومَ أَکمَلتُ لَکم دِینَکم ...» جامه عمل بخود پوشید زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح، یعنی علی علیه السّلام به جانشینی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نصب شد و به مضمون جمله الیومَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِن دِینِکم مسلمانان در آرامش و امنیت نسبی قرار گرفتند و نیز به مضمون و رضیت لکم الاسلام دینا آیین مورد رضایت پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت.
 +
 +
در پایان آیه بار دیگر به مسائل مربوط به گوشتهای حرام برگشته، و حکم صورت اضطرار را بیان می کند و می گوید: «کسانی که به هنگام گرسنگی ناگزیر از خوردن گوشتهای حرام شوند در حالی که تمایل به گناه نداشته باشند خوردن آن برای آنها حلال است، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است» و به هنگام ضرورت بندگان خود را به مشقت نمی افکند و آنها را کیفر نمی دهد (فَمَنِ اضطُرَّ فِی مَخمَصَةٍ غَیرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
  
 
}}
 
}}
سطر ۵۰۵: سطر ۵۹۱:
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<div style="font-size:smaller"><references/></div>
+
<div style="font-size:smaller"><references /></div>
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
 
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌
 
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
 
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
 
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
 
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌
 
* محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه.
 
 
  
 +
*[[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
 +
*[[اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌
 +
*[[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
 +
*[[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
 +
*[[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
 +
*[[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌
 +
*محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه.
  
 
[[رده:آیات سوره مائده]]
 
[[رده:آیات سوره مائده]]
 
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]
 
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]
 
[[رده:آیات دارای شان نزول]]
 
[[رده:آیات دارای شان نزول]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۱۸

مشاهده آیه در سوره

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<2 آیه 3 سوره مائده 4>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

برای شما مؤمنان گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آن ذبیحه‌ای که به نام غیر خدا کشتند و همچنین هر حیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیم‌خورده درندگان جز آن را که قبلاً تذکیه کرده باشید حرام است و نیز آن را که برای بتان می‌کشند و آن را که به تیرها قسمت می‌کنید، که این کار فسق است-امروز کافران از این که به دین شما دستبرد زنند و اختلالی رسانند طمع بریدند، پس شما از آنها بیمناک نگشته و از من بترسید. امروز (به عقیده امامیه و برخی اهل سنّت روز غدیر خم و خلافت علی (ع) است) دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم-پس هر گاه کسی در ایام قحطی و سختی از روی اضطرار نه به قصد گناه از آنچه حرام شده مرتکب شود، خدا بخشنده و مهربان است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

You are prohibited carrion, blood, the flesh of swine, and what has been offered to other than Allah, and the animal strangled or beaten to death, and that which dies by falling or is gored to death, and that which is mangled by a beast of prey—barring that which you may purify —and what is sacrificed on stone altars [to idols], and that you should divide by raffling with arrows. All that is transgression. Today the faithless have despaired of your religion. So do not fear them, but fear Me. Today I have perfected your religion for you, and I have completed My blessing upon you, and I have approved Islam as your religion. But should anyone be compelled by hunger, without inclining to sin, then Allah is indeed all-forgiving, all-merciful.

معانی کلمات آیه

الميتة: ميت و ميت هر دو به معنى مرده است، ميته مؤنث ميت و در عرف شرع حيوانى است كه بدون ذبح شرعى مرده باشد. خواه خود به خود بميرد يا با ذبح غير شرعى.

دم: خون. آن را در اصل دمى (بر وزن عقل) بوده و به قولى اصل آن «دمو» مى باشد.

لحم: گوشت. اين لفظ 11 بار در قرآن مجيد ذكر شده.جمع آن لحوم فقط يك بار آمده است.

اهل: اهلال: بلند كردن صدا. بسم اللَّه گفتن را در وقت ذبح حيوان اهلال گويند. مشركان وقت ذبح حيوانات نام بت ها را مى بردند. أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ: يعنى بر آن براى غير خدا ندا شده است.

منخنقه: خنق: خفه كردن. منخنقه حيوانى است كه آن را خفه كنند. فقط يك بار در قرآن آمده است.

موقوذة: وقذ: ضرب شديد. موقوذة: حيوانى كه با كتك مرده باشد.

مترديه: ردى به معنى هلاكت است. مترديه حيوانى است كه از بلندى افكنده شود تا بميرد كه در جاهليّت رسم بود.

نطيحه: نطح: شاخ زدن. نطيح و نطيحه: حيوانى كه با شاخ زدن مرده باشد.

سبع: (بر وزن عضد): درنده، آن را به علّت قوى تامّ بودن سبع گويند؛ زيرا سبع از اعداد تامه است.

ذكيتم: ذكاة و تذكيه: ذبح شرعى حيوان. «ذكيتم» يعنى ذبح شرعى كرديد.

نصب: (بر وزن شتر) و انصاب: سنگهاى منصوبى بود كه بر روى آنها قربانى مى كردند. نصب (بر وزن قفل) به معنى رنج و چيز منصوب و بر پا داشته شده است.

تستقسموا: قسم (بر وزن عقل): تجزيه و افراز كردن. اقتسام: طلب تقسيم نمودن است.

ازلام: زلم (بر وزن شرف و صرد): تير، جمع آن ازلام. مراد از آن تيرهاى قرعه و قمار است.

فسق: خروج از حق. «فسقت الرطبة عن قشرها»: خرما از غلاف خود خارج شد.

اضطر: اضطرار: اجبار و احتياج. «اضطر»: ناچار و مجبور شد.

مخمصة: خمص و مخمصه: گرسنگى. خمص در اصل فرو رفتن و لاغرى شكم است.

متجانف: جنف: ميل به باطل كردن، متجانف به معناى متمايل است.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در حجه الوداع در محل غدیر بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گوید: از امامين باقر و صادق عليهماالسلام روايت گرديده كه اين آيه بعد از نصب امام على بن ابى‌طالب عليه‌السلام به امامت در روز بعد از برگشتن از انجام مناسك حج در سال حجة‌ الوداع نازل گرديده است و طاووس بن شهاب و شهر بن حوشب و اكثر مفسرين برآنند كه اين آيه در عرفه حجة‌الوداع نازل شد.

حنش از ابن عباس روايت كند كه تولد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روز دوشنبه بوده و خروج از مكه نيز روز دوشنبه بوده و ورود به مدينه نيز در روز دوشنبه بوده و سوره مائده هم در روز دوشنبه نازل گرديده و اين آيه هم در روز دوشنبه نازل شده است.[۳]

ربيع بن انس گويد: اين آيه در مسير حجة‌الوداع نازل گرديده است[۴].[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «3»

بر شما، (خوردن گوشت) مردار، خون، گوشت خوك و حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شود و حيوانى (حلال گوشت) كه بر اثر خفه شدن يا كتك خوردن، يا پرت شدن يا شاخ خوردن بميرد و نيم خورده درندگان حرام شده است مگر آنكه (قبل از كشته شدن به دست درّنده،) به طور شرعى ذبح كرده باشيد. همچنين حرام است حيوانى كه براى بت‌ها ذبح شده يا به وسيله‌ى چوبه‌هاى قمار تقسيم مى‌كنيد. همه‌ى اينها نافرمانى خداست.

امروز، (روز هجده ذى‌الحجّه سال دهم هجرى كه حضرت على عليه السلام به فرمان خدا به جانشينى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله منصوب شد) كافران از (زوال)

جلد 2 - صفحه 235

دين شما مأيوس شدند، پس، از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز دينتان را براى شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان «دين» برايتان برگزيدم. پس هركه در گرسنگى گرفتار شود، بى‌آنكه ميل به گناه داشته باشد، (مى‌تواند از خوردنى‌هاى تحريم شده بهره ببرد.) همانا خداوند، بخشنده‌ى مهربان است.

نکته ها

در آيه‌ى اوّل گذشت كه بهره‌گيرى از گوشت چهارپايان، حلال است، مگر آنچه تحريم آن بعداً بيان شود. اين آيه، ده مورد از گوشت‌هاى حرام را بيان كرده است.

«منخنقة»، حيوانى است كه خفه شده باشد، چه به دست انسان يا حيوان، يا خود بخود.

«موقوذة»، حيوانى است كه با ضربه و شكنجه جان دهد. رسم عرب بر آن بوده كه بعضى حيوانات را به احترام بت‌ها، آنقدر مى‌زدند تا جان دهد و اين كار را نوعى عبادت مى‌پنداشتند. «1» «متردية»، حيوان پرت شده از بلندى و «نطيحة»، حيوانى كه بر اثر شاخ‌خوردن مرده باشد.

تحريم آنچه كه در اين آيه مطرح شده است، در سوره‌هاى انعام و نحل و بقره آمده است ولى در اين آيه، نمونه‌هاى مردار (خفّه شده، كتك خورده، شاخ خورده و ...) بيان شده است.

امام باقر عليه السلام فرمودند: «ولايت، آخرين فريضه الهى است سپس آيه‌ى‌ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را تلاوت فرمودند». «2»

بت‌ها، مجسمه‌هايى بود كه شكل داشت؛ امّا «نصب»، سنگ‌هاى بى‌شكلى بود كه اطراف كعبه نصب شده بود و در برابرش قربانى مى‌شد و خون قربانى را بر آن مى‌ماليدند.

در آيه‌ى 109 سوره بقره، تمايل كفّار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است. خداوند فرمان داد: شما اغماض كنيد تا امر الهى برسد. پس مسلمانان منتظر حكم قاطعى بودند كه كفّار را مأيوس سازد، تا اين‌كه آيه‌ى‌ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ‌ ... نازل شد.

«1». تفسير قرطبى.

«2». كافى، ج 1، ص 289.

جلد 2 - صفحه 236

غدير در قرآن‌

دو مطلب جداى از هم در اين آيه بيان شده است، يك مطلب مربوط به تحريم گوشت‌هاى حرام، مگر در موارد اضطرار و مطلب ديگر مربوط به كامل شدن دين و يأس كفّار كه اين قسمت كاملًا مستقلّ است، به چند دليل:

الف: يأس كفّار از دين، به خوردن گوشت مردار يا نخوردن آن ارتباطى ندارد.

ب: رواياتى كه از طريق شيعه و سنى در شأن نزول آيه آمده، در مقام بيان جمله‌ى‌ «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد از آن، كه درباره احكام مردار است.

ج: طبق روايات شيعه و سنّى، اين قسمت از آيه: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ‌ ... پس از نصب علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام به امامت در غديرخم نازل شده است.

د: غير از دلائل نقلى، تحليل عقلى نيز همين را مى‌رساند، چون چهار ويژگى مهم براى آن روز بيان شده‌است: 1. روز يأس كافران، 2. روز اكمال دين، 3. روز اتمام‌نعمت الهى بر مردم، 4. روزى كه اسلام به عنوان «دين» و يك مذهب كامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.

حال اگر وقايع روزهاى تاريخ اسلام را بررسى كنيم، هيچ روز مهمى مانند: بعثت، هجرت، فتح مكّه، پيروزى در جنگ‌ها و ... با همه‌ى ارزشهايى كه داشته‌اند، شامل اين چهار صفت مهم مطرح شده در اين آيه نيستند؛ حتّى «حجّةالوداع» هم به اين اهميّت نيست؛ چون حج، جزئى از دين است، نه همه‌ى دين.

  • امّا بعثت، اوّلين روز شروع رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه هرگز نمى‌توان گفت روز اوّل بعثت، دين كامل شده است.
  • امّا هجرت، روز هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به فرمان خداست، روز حمله‌ى كفّار به خانه پيامبر است، نه روز يأس آنان.
  • امّا روزهاى پيروزى در جنگ بدر و خندق و ... تنها كفّارى كه در صحنه‌ى نبرد بودند، مأيوس مى‌شدند، نه همه‌ى كفار، در حالى كه قرآن مى‌فرمايد: الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ...

همه كفّار مأيوس شدند.

جلد 2 - صفحه 237

  • امّا حجّةالوداع كه مردم آداب حج را در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله آموختند، تنها حج مردم با آموزش پيامبر كامل شد، نه همه‌ى دين در حالى كه قرآن مى‌فرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»
  • امّا غديرخم روزى است كه خداوند فرمان نصب حضرت على را به جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله صادر كرد، تنها آن روز است كه چهار عنوان ذكر شده در آيه‌ «أَكْمَلْتُ، أَتْمَمْتُ، رَضِيتُ، يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا» با آن منطبق است.
  • امّا يأس كفّار، به خاطر آن بود كه وقتى تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پيامبر، نافرجام ماند، تنها اميد آنها مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله بود. نصب علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام به همه فهماند كه اگر آن حضرت پسرى مى‌داشت، بهتر از على نبود وبا مرگ او دين او محو نمى‌شود؛ زيرا شخصى چون علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و رهبر امّت اسلام خواهد بود.

اينجا بود كه همه‌ى كفّار مأيوس شدند.

  • امّا كمال دين، به خاطر آن است كه اگر مقرّرات وقوانين كامل وضع شود، ليكن براى امّت و جامعه، رهبرى معصوم وكامل تعيين نشود، مقرّرات ناقص مى‌ماند.
  • امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است كه قرآن بزرگ‌ترين نعمت را نعمت رهبرى وهدايت معرّفى كرده است، اگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از دنيا برود ومردم را بى‌سرپرست بگذارد، كارى كرده كه يك چوپان نسبت به گله نمى‌كند. چگونه بدون تعيين رهبرى الهى نعمت تمام مى‌شود.
  • امّا رضايت خداوند، براى آن است كه هرگاه قانون كامل ومجرى عادل بهم گره بخورد، رضايت پروردگار حاصل مى‌شود.

اگر هر يك از اكمال دين، اتمام نعمت، رضايت حقّ و يأس كفّار به تنهايى در روزى اتفاق افتد، كافى است كه آن روز از «ايّام‌اللّه» باشد. تا چه رسد به روزى مثل غدير، كه همه‌ى اين ويژگى‌ها را يك جا دارد. به همين دليل در روايات اهل‌بيت عليهم السلام عيد غدير از بزرگ‌ترين اعياد به شمار آمده است.

آثار اشيا، گاهى مترتّب بر جمع‌بودن همه اجزاى آن است، مثل روزه كه اگر يك لحظه هم پيش از اذان، افطار كنيم، باطل مى‌شود، از اين جهت كلمه «تمام» به كار رفته است: «أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ» و گاهى به گونه‌اى است كه هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آيات‌

جلد 2 - صفحه 238

قرآن كه كمالش در تلاوت همه‌ى آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. گاهى بعضى اجزا به گونه‌اى است كه اگر نباشد، يك مجموعه ناقص است، هر چند همه‌ى اجزاى ديگر هم باشد، مثل خلبان و راننده كه هواپيما و ماشين بدون آنها بى‌ثمر و بى‌فايده است.

رهبرى و ولايتِ حقّ هم چنين است، چون انسان را با خدا گره مى‌زند و بدون آن، آفريده‌ها و نعمت‌ها به نقمت تبديل مى‌شود وانسان را به خدا نمى‌رساند.

نگاهى به تغذيه در اسلام‌

اسلام مكتب عدل است، نه مثل غربى‌ها افراط در مصرف گوشت را توصيه مى‌كند، و نه مثل بودايى‌ها آن را حرام مى‌داند، و نه مثل چينى‌ها خوردن گوشت هر حيوانى را به هر شكلى جايز مى‌داند. در اسلام براى مصرف گوشت، شرايط و حدودى است، از جمله:

الف: گوشت حيوانات گوشتخوار را نخوريد؛ چون آلودگى‌هاى مختلف ميكربى و انگلى و ...

دارند.

ب: گوشت درندگان را نخوريد كه روح قساوت و درندگى در شما پيدا مى‌شود.

ج: گوشت حيواناتى كه موجب تنفر عمومى است، مصرف نكنيد.

د: گوشت حيوانى كه هنگام ذبح، نام مبارك خدا بر آن گفته نشده، نخوريد.

ه: گوشت مردار را نخوريد.

امام صادق عليه السلام درباره‌ى گوشت مردار فرمود: «كسى به آن نزديك نشد مگر آنكه ضعف و لاغرى و سستى و قطع نسل و سكته و مرگ ناگهانى او را گرفت».

سؤال: آيا اجازه‌ى كشتن حيوانات براى مصرف گوشت آنها، با رحمت الهى سازگار است؟

پاسخ: اساس آفرينش بر تبديل وتحوّل است. خاك، گياه مى‌شود، گياه، حيوان مى‌گردد و حيوان به انسان تبديل مى‌شود و نتيجه‌ى اين تبديل‌ها، رشد است.

پیام ها

1- اسلام، دينى جامع است و همه‌ى نيازهاى طبيعى و روحى انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صريح مى‌دهد. «حُرِّمَتْ»

جلد 2 - صفحه 239

2- در نظام توحيدى، بايد ذبح حيوان هم رنگ الهى داشته باشد، وگرنه حرام مى‌شود. «وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ»

3- اگر حيوان مضروب يا شاخ خورده يا پرت شده ودريده شده، هنوز رمقى در دارد و آن را ذبح كرديد، حلال مى‌شود. «إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ»

4- با همه‌ى مظاهر شرك، در هر شكل، بايد مبارزه كرد. «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ»

5- مهم‌ترين روزنه‌ى اميد كفّار، مرگ پيامبر بود كه با تعيين حضرت على عليه السلام به رهبرى، آن روزنه بسته شد. الْيَوْمَ يَئِسَ‌ ...

6- اگر دشمن خارجى هم شما را رها كند، دشمن داخلى وجود دارد كه بايد با خشيت از خدا به مقابله با او رفت. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»

7- كفّار از دينِ كامل مى‌ترسند، نه از دينى كه رهبرش تسليم، جهادش تعطيل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. الْيَوْمَ يَئِسَ‌ ... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‌

8- اگر كفّار از شما مأيوس نشده‌اند، چه بسا نقصى از نظر رهبرى در دين شماست. الْيَوْمَ يَئِسَ‌ ... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ‌

9- دين بدون رهبر معصوم، كامل نيست. «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»

10- قوام مكتب به رهبرى معصوم است و تنها با وجود آن، كفّار مأيوس مى‌شوند، نه با چيز ديگر. الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‌

11- همه‌ى نعمت‌ها بدون رهبرى الهى ناقص است. الْيَوْمَ‌ ... أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي‌

12- نصب على عليه السلام به امامت، اتمام نعمت است، «أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» و رها كردن ولايت او كفران نعمت و ناسپاسى نعمت و عواقب بدى دارد. «1» «فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ»


... رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ‌

«1». نحل، 112.

جلد 2 - صفحه 240

14- اضطرار غير اختيارى، مجوّز مصرف حرام است، پس انسان نبايد به اختيار خود را مضطر كند. «اضْطُرَّ» (فعل مجهول است.)

15- قانونى كامل است كه به همه‌ى حالات و شرايط انسان توجّه داشته باشد، مخصوصاً حالت اضطرار و مخمصه. آرى، در احكام اسلام، بن‌بست نيست.

«فَمَنِ اضْطُرَّ»

16- شرايط ويژه‌ى اضطرار، نبايد زمينه‌ساز گناه و آزاد سازى مطلق شود؛ بلكه بايد به همان مقدار رفع اضطرار اكتفا كرد. «غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ»

17- از تسهيلاتى كه براى افراد مضطرّ قرار داده مى‌شود، سوء استفاده نكنيم.

«غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ» امام باقر عليه السلام در تفسير اين جمله فرمودند: «غَيْرَ مُتَجانِفٍ» كسى است كه عمداً به سراغ گناه نرود. «1»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. پرش به بالا در تفسير على بن ابراهيم درباره اين قسمت از آية «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ» چنين ذكر شده كه درباره ولايت امیرالمومنین على عليه‌السلام نازل شده است و شيخ ما در امالى خود از ابوموسى المجاشعى او از محمد بن جعفر بن محمد او از پدر بزرگوارش امام صادق عليه‌السلام و ايشان از جد بزرگوارش امام مرتضى عليه‌السلام نقل نموده كه فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مي‌فرمود اساس اسلام بر پنج خصلت بنا نهاده شده است: اول، شهادتين؛ دوم، قرينتين؛ از پيامبر سؤال كردند و گفتند شهادتين را مي‌دانيم ولى مراد از قرينتين چيست؟ فرمود: نماز و زكات است كه هيچ يك بدون ديگرى نزد خدا قبول نمي‌شود، سوم، روزه؛ چهارم، حج بيت اللَه درباره كسانى كه استطاعت داشته باشند و به پنجمين قسمتى كه اين فرائض و واجبات ختم مى گردد همانا ولايت على بن ابى‌طالب عليه‌السلام است كه خداوند درباره آن آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» را نازل گردانيده است و نيز سيد رضى در كتاب مناقب از محمد بن اسحق او از امام باقر عليه‌السلام و ايشان از جد بزرگوارش چنين نقل فرمايد كه وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از حجة‌الوداع مراجعت فرمود، به سرزمينى كه آن را ضوجان مى گفتند، رسيد و آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» نازل گرديد. وقتى كه پيامبر با نزول اين آيه از شر مردم، خويشتن را در امان ديد، دستور فرمود كه منادى ندا كند كه مردم براى نماز حاضر شوند. پس از حضور مردم براى نماز چنين فرمود، ايّها النّاس در ميان شما چه كسى برتر و بالاتر است؟ همه يك دل و يك زبان فرياد برآوردند و گفتند: خدا و رسول او، سپس دست على بن ابى‌طالب را گرفت و فرمود: اى گروه مردم هر كس كه من مولاى او و برتر از او هستم بعد از من على مولاى او بوده و برتر از او خواهد بود سپس به دعا پرداخت و فرمود: خدايا دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه با على دشمنى نمايد و يارى كن كسى را كه على را يارى كند و خوار گردان كسى را كه در صدد خواركردن على برآيد. سپس فرمود: ايّها الناس على از من است و من از او هستم و على نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است با اين تفاوت كه بعد از من پيامبرى وجود نخواهد داشت، سپس امام فرمود: ولايت على بن ابى‌طالب آخرين فريضه و امر واجبى بود كه خداوند بر امت محمد واجب فرمود: و سپس آيه «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل گردانيد و همه از رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام فرائض را از نماز و زكات و روزه و حج قبول كردند و او را بر اين امور تصديق نمودند، سپس ابن اسحق گويد: از امام سؤال كردم در چه تاريخى اين قضيه اتفاق افتاد. فرمود: پس از گذشت هفده روز از ماه ذى الحجه در سال دهم هجرت هنگام بازگشت از حجة‌الوداع و سپس بعد از اين واقعه تا رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم صد روز طول كشيد و پيامبر آن روز را غدیرخم ناميد و نيز در تفسير عياشى از زرارة او از امام باقر عليه‌السلام نقل كند كه فرمود: آخرين فريضه و امر واجبى كه خداوند نازل فرمود، ولايت على بن ابى‌طالب بود كه طى آيه شريفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» نازل گرديد و خداوند بعد از موضوع ولايت على بن ابى‌طالب موضوع واجب و فريضه اى را نازل نفرمود تا اين كه رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنيا رحلت فرمود. چنان كه ابن اذينه نيز نظير آن را از زرارة و او از امام باقر عليه‌السلام نقل و روايت نموده است، صاحب مجمع البيان از ابوالحمد مهدى بن نزارالحسينى بعد از هشت واسطه از ابوسعيد الخدرى روايت كند كه وقتى كه اين آيه نازل گرديد، پيامبر فرمود: (اللَّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النّعمة و رضا الرّبّ برسالتى و ولاية على بن ابى طالب من بعدى) سپس فرمود: (من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله).
  4. پرش به بالا موفق بن احمد كه يكى از بزرگترين علماى اهل سنت است در كتاب المناقب خود بعد از هشت واسطه از ابوسعيد الخدرى روايت كند كه پيامبر مردم را در غديرخم نزد خود خواند و در زير درختى ايستاد و آن در روز پنجشنبه اى بود سپس على را با دست خويش بلند كرد به قسمى كه سفيدى زير بغل او نمودار گرديد و آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را كه در آن روز نازل شده بود، قرائت فرمود و سپس فرمود: (اللّه اكبر على اكمال الدّين و اتمام النعمة و رضى الرّب برسالاتى و ولاية على)، سپس فرمود: (اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ خداوند از هر چيز و از هر كسى بزرگتر است كه دين خود را تكميل نمود و نعمت خود را بر خلق تمام كرد و به رسالت و پيامبرى من و ولايت على خشنود گرديد، خدايا دوست بدار كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى را كه با على دشمنى كند و يارى كن كسى را كه على را يارى كند و خوار گردان كسى را كه در صدد خوار كردن على برآيد.) در اين ميان حسان بن ثابت شاعر معروف گفت: يا رسول الله اجازه بده كه اشعارى در اين باره بگويم، پيامبر اجازه فرمود. حسان بن ثابت بالبديهه اين اشعار را سرود: يناديهم يوم الغدير نبيّهم × بخمّ و اسمع بالنّبى مناديا؛ و قال فمن مولاكم و وليّكم × فقالوا و لم يبدوا هناك التّعاديا؛ الهك مولانا و انت وليّنا × و لن تجدن منّا لك اليوم عاصيا؛ فقال له قم يا علىّ و إنّني × رضيتك من بعدى اماما و هاديا؛ فخصّ بها دون البريّة كلّها × عليّا و سمّاه الوزير المواخيا؛ فمن كنت مولاه فهذا وليّه × فكونوا له اتباع صدق مواليا؛ هناك دعا اللّهمّ وال وليّه × و كن للّذى عادى عليّا معاديا. (ترجمه، پيامبر در روز غديرخم مردم را ندا داد و چنين ندائى را از رسول خدا بشنويد و فرمود اى گروه مردم مولاى شما و ولى امر شما كيست؟ همه يك‌دل و يك‌زبان بدون كوچكترين دشمنى گفتند: خداى ما مولاى ما و ولى ما است و تو نيز كه رسول و پيامبر ما هستى مولا و ولى ما مى باشى و هرگز برخلاف اين گفتار از ما چيزى نخواهى يافت، سپس فرمود: يا على از جاى برخيز كه بعد از من امام و هادى و راهنماى اين خلق تو مى باشى و بدين ترتيب على بن ابى‌طالب در ميان مردم به اين سمت برگزيده شد و اختصاص يافت و پيامبر او را برادر و وزير خويش خواند و فرمود هر كس كه من مولاى او هستم على ولى و مولاى اوست و شما مردم بايد از او پيروى كنيد. سپس دعا كرد و فرمود خدايا دوست بدار دوستدار على را و دشمن بدار دشمن او را) بعد از سرودن اين اشعار، پيامبر به حسان فرمود: (لاتزال يا حسّان مؤيّدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك؛ خداوند تو را به روح القدس مؤيد بدارد (آن هم) مادامى كه به زبان خود ما را يارى كنى)، چه آن كه پيامبر مي‌دانست كه حسان بر عقيده خويش ثابت نخواهد ماند چنانكه بعد از وفات پيامبر اثرش ظاهر شد و نيز ابن المغازلى شافعى كه يكى ديگر از علماى اهل سنت است در مناقب خود در خبرى كه سند آن را به ابوهريره مي‌رساند چنين گويد: هر كس در روز هيجدهم ذى‌الحجه روزه بگيرد. خداوند ثواب شصت ماه روزه به او مي‌دهد زيرا آن روز، روز غديرخم است كه پيامبر براى ولايت على بن ابى‌طالب از مردم بيعت گرفت و فرمود: (من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره)، سپس عمر بن الخطاب گفت: بخّ بخّ لك يا بن ابى‌طالب اصبحت مولاى و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة؛ به‌به اى پسر ابوطالب كه مولاى من و مولاى هر مرد مؤمن و زن مؤمنه قرار گرفته اى. سپس خداوند آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل فرمود، چنان كه سايرين از علماى اهل سنت مانند ابوبكر بن مردويه در مناقب و ابوعبدالله المرزبانى در كتاب سرقات الشعر در آخر جزء رابع آن روايتى مانند موفق بن احمد ذكر نموده اند و همچنين در كتاب سبط بن الجوزى كه از شيوخ علماى اهل سنت است چنين آمده كه جميع علماى اهل سير موضوع غدير را بعد از مراجعت رسول خدا صلى الله عليه و آله از حجة‌الوداع در روز هيجدهم ذی الحجه ذكر نموده و گفته اند كه اجتماع مسلمين در آن روز به صد و بيست هزار نفر مي‌رسيد كه همه آن‌ها گفتار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را به (من كنت مولاه فعلى مولاه) شنيدند، صاحب روض الجنان از خاصه درباره اين قسمت از آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ» گويد: سبب نزول اين آيه چنين بوده كه اعراب و سايرين خون حيوانات را در روده ها مى كردند و بر آتش مى نهادند و مي‌خوردند و خداوند اين آيه را فرستاد و چنين كارى را حرام نمود و نيز ابن منده در كتاب الصحابة درباره همين قسمت از آيه به روايتى كه آن را به حبان مي‌رساند، گويد: كه ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بوديم من در وسط راه ديگى را بر روى آتشى كه افروخته بودم، گذاشتم و در ميان آن ديگ گوشت مرده اى را گذاشته بودم تا پخته شود سپس اين آيه نازل گرديد و من آن ديگ را برداشتم.
  5. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 266.

منابع