مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری (کتاب)
«مناجات نامه» یا «الهی نامه»، رساله ای عرفانی ـ ادبی به زبان فارسی، شامل بخشی از مناجات ها و سخنان عارفانه و حكیمانه خواجه عبدالله انصاری (۳۹۶-۴۸۱ ق) در قالب نثری مسجّع و موزون است؛ از این رو، هم از لحاظ عرفانی و هم از نظر ادبی اثری ارزشمند بشمار می رود.
مؤلف
خواجه عبدالله انصاری (۳۹۶-۴۸۱ ق)، محدث و عارف قرن پنجم هجری و از نوادگان ابو ایوب انصاری است. خواجه عبداالله نه تنها محدث و مفسر و عارفی وارسته بود، بلکه خطیبی بلیغ، واعظی توانا و شاعری بزرگ نیز بود.
ابوسعید ابوالخیر و ابوالحسن خرقانی از جمله اساتید خواجه عبدالله در عرفان هستند.
علاوه بر «مناجات نامه» برخی دیگر از آثار او عبارت است از: منازل السائرین، زادالعارفین، تفسیر الهروى، صد میدان و الاربعین فى الصفات.
محتوای کتاب
مناجات نامه، که بیشتر شهرت خواجه عبدالله انصاری به سبب این کتاب است، به نثر مسجّع و روان فارسى نگاشته است. نثر او در مناجات نامه، مانند یك شعر آكنده از شور و ذوق و جذبه و عرفان است. الهی نامه كه از قدیمی ترین و مهم ترین متون عرفانی فارسی است، شامل مناجات ها، دعاها و سخنان وجد آمیز عرفانی است و چون اكثر مناجات های این کتاب با خطاب "الهی" آغاز شده است، آن را "الهی نامه" نیز نامیده اند.
مناجات نامه، هر چند رساله اي عرفاني است، ولی از جهت تعليمي و حكمي نيز قابل توجه است؛ از همين روست كه محتواي كلمات قصار خواجه را بر سه گونه دانسته اند: عرفاني، حكمي و تعليمي.
از آنجا كه اين رساله گزيده اي از آثار مختلف خواجه است، مباحث عرفاني آن نيز متنوع است و از اصول و مباني عرفاني تا سلوك عملی، احكام و مقررات ديني و زهد آميز را شامل مي شود.
مهم ترين مباحث عرفاني اين رساله عبارت است از: توحيد، آفرينش، تجلي ذات و صفات، عشق و عنايت، ابليس و موضوع تقدير، علم و عمل، ذمّ كرامت و نكوهش معارف رسمي و عبادت بر سبيل عادت.
نمونهای از نثر کتاب
- الحمدلله. ستایش خدای مهربان، کردگار روزی رسان، یکتا در نام و نشان. خداوندی که ناجُسته، یابند و نادَریافته، شناسند و نادیده، دوست دارند. قادر است بیاحتیال؛ قیوم است بیگشتن حال. در مُلک ایمن از زوال؛ در ذات و نعت، متعال. لم یزل و لایزال؛ موصوف به وصف جلال و نعت جمال. عجز بندگان دید در شناخت قدر خود و دانست که اگر چند کوشند، نرسند و هرچه بپویند، نشناسند.
- الهی به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که می توانی.
- الهی، عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم؛ گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم.
- الهی، در دل های ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشت های ما جز باران رحمت خود مبار. به لطف، ما را دست گیر و به کرم، پای دار.
- الهی، بهشت و حور چه نازم، مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم.
- الهی، اگر تو مرا خواستی من آن خواستم که تو خواستی.